ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

مهمترین گونه های روایات تفسیری1/ بخش اول

روایات تفسیری1

فهرست مطالب

دکتر مهدی رستم ن‍‍‍ژاد/استادیار و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه

 

چکیده:

 

مساله گونه ها و انواع «روایات تفسیری» تا پیش از دهه های اخیر، به صورت جدی مورد توجه پژوهندگان معارف قرآنی نبوده است. بااینکه پیشینیان خود در جمع آوری و تنظیم روایات تفسیری، تلاش و کنکاش تحسین برانگیزی از خود نشان داده اند؛ ولی چندان اشاره ای به تنوع و گوناگونی روایات نکرده اند. گو اینکه آنان به کشف این نکته نائل نشده بودند؛ ولی در دهه های اخیر، شماری از پژوهندگان معارف قرآنی به بررسی، استقرا و نام گذاری این گونه ها اقدام نموده اند. بی تردید شناخت نظم یافته این انواع به بهره مندی آسان تر از این روایات خواهد انجامید.

 

در این نوشتار به مهم ترین گونه های روایات تفسیری اشاره می شود.1 گفتنی است هر چند این تقسیم بندی در نگاه نخست، ناظر به روایات تفسیری شیعه است؛ ولی روایات تفسیری اهل سنت نیز تا حدودی در قالب این تقسیم بندی قابل ارائه است. از این رو به نمونه هایی از روایات تفسیری اهل سنت نیز اشاره می شود و از حیث کمی و کیفی با روایات تفسیری شیعه مقایسه می گردد.

 

الف) تفسیر واژگانی

 

در شماری از روایات تفسیری، صرفا معنای یک واژه با یادکرد واژه ای مترادف یا وا
‍ژگانی آسان تر بیان شده است. این روش که بیشتر به ترجمه و توضیح شبیه است در مواردی به کار رفته است که برای مخاطب تنها همان واژه، مبهم بوده است و نیاز به توضیح بیشتر نداشته است.2

 

رویکرد این نوع از روایات تفسیری، معنی شناختی3 است. زیرا این روایات غالبا درصدد بیان معنی لغات و واژگان، وارد شده اند. روشن است تفسیر در این سطح مشروط به عصمت و علم لدنّی نیست، بلکه خبرویّت در شناخت واژگان و مفاهیم لغات کفایت می کند.

 

ولی مطلبی که نباید از آن غفلت کرد این است که مهم تر از بحث واژه شناسی، شناخت مبانی فهم واژه ها است. چیزی که امروزه به عنوان «فقه اللغه» یا «فلسفه زبان» از آن یاد می شود و در آن برای یافتن پاسخ صحیح به نمونه پرسش های ذیل تحقیق و جستجو می شود:

 

1. آیا مبنای صحیح در معنا رسانی واژه ها، عصر صدور واژه هاست، یا واژه ها تحول معنایی یافته و ملاک عصر حاضر است؟

 

2. آیا واژه ها تابع مراد متکلمند یا تابع فه
م مخاطب ویا هیچ کدام؟

 

3. آیا واژه های به کار رفته در قرآن و متون مقدس تابع مفاهیم عرفی و اجتماعی فرهنگ زبان عمومی است یا چنین نیست؟

 

بی تردید پاسخ گویی به این پرسش ها نیاز به کاوش های جدی و عمیق دارد و در مجالی دیگر می بایست با استفاده از روش های علمی نوین، روایات تفسیری معصومین را که در تبیین مفاهیم واژگان وارد شده اند، مورد دقت مضاعف قرار داد تا از این رهگذر به پاسخ های صحیح این نمونه پرسش ها، از منظر معصوم علیه السلام راه یافت.4 ولی آنچه در اینجا می آید تنها ذکر نمونه هایی از روایات تفسیری است که در بیان مفاهیم و مدالیل واژگان وارد شده اند:

 

1. در روایتی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام دربار واژه «حرث» و «نسل» که در آیه شریفه «وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ»5 آمده است، می خوانیم:

 

«النسل: هم الذریه و الحرث: الزرع»6 برابر این روایت، امام رضا علیه السلام واژه «نسل» را به «ذریه» و واژه «حرث»
را به «زراعت» تفسیر یا به عبارت دقیق تر ترجمه کرده است.

 

2. در روایتی می خوانیم امام صادق علیه السلام واژه های «رفث، فسوق و جدال» را که در آیه 197 سوره بقره آمده است7 به ترتیب به معنای آمیزش، دروغ و قسم خوردن به «لا و الله و بلی والله» و فحش دادن به یکدیگر معنا کرده اند.8

 

3. در روایتی از عبدالعظیم الحسنی از امام جواد علیه السلام نقل شده است که آن حضرت در توضیح واژه های «منخنقه، موقوذه، متردیه و نطیحه» که در آیه سوم سوره مائده به کار رفته اند، فرمود: « منخنقه» حیوانی است که خود خفه شده و مردار گشته است، «موقوذه» حیوانی است که در اثر بیماری به هلاکت رسیده، «متردیه» آن حیوانی است که از جای بلندی به پایین پرتاب شده، یا از کوه سقوط کرده و یا در چاه افتاده و مرده و «نطیحه» آن حیوانی است که حیوان دیگری به او شاخ زده و مرده است.9

 

4. در روایتی از امیرالمومنان علی علیه السلام کلمه «هباءا منثورا» که در آیه «وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا»10 وارد شده است، به معنای شعاع نور خورشید تفسیر شده است که از روزنه به داخل اتاق بتابد.11

 

5 در روایتی از امام باقر علیه السلام واژه «مفازo » در آیه «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ»12 به معنی بعید تفسیر شده است.13

 

اهل لغت واژه «مفازه» را به معنی مهلکه گرفته اند ولی از باب فال نیک زدن، آن را در نجات از مهلکه استعمال می کنند. «ابن منصور» در لسان العرب، واژه مفازo در این آیه را به معنای « بعید» دانسته است.14

 

6. در شماری از روایات فریقین واژه «باسقات = بسوق» در آیه « وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِیدٌ»15 به معنی بلندی درخت نخل، تفسیر شده است.16

 

در تعدادی از روایات به غیر عربی بودن واژه ها اشاره شده است. از جمله واژه «ابلعی» درآیه «وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ»17 به لغت هندی به معنای «اشربی» یعنی فرو بر، آمده است.18

 

افزون بر موارد گذشته، به یکی از دو مورد دیگر از روایات تفسیری واژگان اهل سنّت اشاره می شود.

 

1. ابن جریر طبری در تفسیر «فاقع» که در آیه «قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ»19 وارد شده است، تعدادی روایت از تابعین و اتباع آنها می آورد که «فاقع» را به معنی «خالص و صافی» ترجمه کرده اند. همچنین است روایاتی که در ترجمه کلماتی چون «فارض، عوان، صفراء ذلول، شیه» مربوط به آیات 68 الی 71 سوره بقره آمده است.20

 

2. در تفسیر کلمه «موقوتا» مربوط به آیه «إِنَّ الصَّلاةَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا»21 در شماری از روایات نقل شده است که آن را به معنی «مفروض و واجب» دانسته اند.22

 

3. در تفسیر واژه «صِرٌّ» در آیه «مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هَذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ» طبری تعدادی روایت از صحابه و تابعین نقل می کند که آن را به معنی «سرمای شدید» گرفته اند.23

 

4. در تبیین واژه «صُرْهُنَّ» در آیه «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ» در شماری از روایات اهل سنت به معنی «قطعه قطعه کردن» آمده است.24

 

نکته قابل ملاحظه آن است که شمار زیادی از روایات تفسیری اهل سنت، از نوع تفسیر واژگانی است. برای اثبات این مطلب، کافی است به کتاب هایی چون تفسیر طبری یا تفسیر ابن ابی حاتم مراجعه شود.

 

بررسی اجمالی و گذرای این کتاب ها نشان می دهد که تفسیر واژگانی و ترجمه ای (شرح اسمی)، چه حجم عظیم و گسترده ای را به خود اختصاص داده است! که آن هم غالبا به صورت تکراری به ویژه در تفسیر طبری و تا حدودی در تفسیر در المنثور از صحابه و تابعین و اتباع آنان نقل شده است. این در حالی است که در روایات تفسیری اهل بیت علیهم السلام، از میان انواع روایات تفسیری، تقریبا کمترین شمارگ
ان مربوط به تفسیر واژگانی است.

 

این نکته بیانگر آن است که به عکس روایات تفسیری اهل بیت، صبغه غالبی در روایات تفسیری اهل سنت، «معنا شناسانه» است نه «روش شناسانه». جالب توجه آنکه در منابع تفسیری اهل سنت، روایاتی که منقول از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، کمتر در حوزه تفسیر واژگانی است، بلکه این نوع روایات شرح اسمی و معنا شناختی، عمدتا از صحابه و تابعین و اتباع آنان نقل شده است.

 

شاید در صورت تحقیق بیشتر این نکته به دست آید که هر چه منقولات تفسیری از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله فاصله گرفته و به طرف تابعین و اتباع کشیده شده است؛ بر حجم روایات تفسیری واژگانی، افزوده شده است.

 

ب) بهره گیری از تمثیل

 

در میان روایات تفسیری بیاناتی دیده می شود که معصومین علیهم السلام در مواردی به منظور آسان سازی و انتقال سریع مفاهیم به مخاطب، از عنصر تمثیل و همانند سازی استفاده می کرده اند. < o:p>

 

این روش در شرایطی متناسب با سطح آگاهی و فهم مخاطبان به کار گرفته می شد و یا در جایی استفاده می شد که می خواستند جلوی سوء استفاده مغالطه گران را بگیرند و طرف را مجاب نمایند.

 

هرچند تعداد این دست روایات، انگشت شمارند ولی از نگاه روش شناختی، بسیار اهمیت دارند.

 

از باب نمونه در مناظره برخی از یهود با امیرمومنان علی علیه السلام می خوانیم که آنها با تعریض به آیاتی چون «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»25 و آیه «وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَالإکْرَامِ»26 از آن حضرت پرسیدند «فاین وجه ربک» امام به جای پاسخ علمی و نظری به ابن عباس دستور داد تا آتشی تهیه کند، چون آتش برافروخته شد و زبانه کشید، از یهودی پرسید «فاین وجه هذه النار؛ صورت این آتش کدام است؟» یهودی اظهار کرد که آتش صورت خاصی ندارد. امام با شنیدن این عتراف فرمود: «قال ربی عزوجل هذا المثل: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»27 چنان که ملاحظه می شود، امام با استفاده از یک تمثیل محسوس با برافروختن آتش، آیاتی نظیر «وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ» و نیز «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»را تفسیر کرد و با این کار مفهوم نفی جسمانیت خداوند را در سطح فهم مخ
اطب بیان کرد.

 

نمونه دیگر: در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که آن حضرت پس از تلاوت آیه «وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»28 در تبیین واژه های «اسراف»، «قتر» و «قوام» با تمثیلی ساده و روان، ابتدا مقداری ریگ از زمین برداشت و آن را در مشت خود جای داد و کاملا مشتش را بست و فرمود: «هذا الاقتار الذی ذکره الله عزوجل فی کتابه، این معنای اقتار است که خداوند درکتابش آورده است» سپس دوباره مشتی از ریگ پر کرد و کاملا آن را باز گذاشت به گونه ای که همه ریگ ها به زمین ریخت و فرمود: هذا الاسراف، این معنای اسراف است.

 

در مرحله سوم، مشتی دیگر برگرفت و نیمی از آن را بر زمین ریخت و نیمی را در مشت خود نگه داشت و فرمود: هذا قوام؛ این معنی قوام است.29 امام با این مثال ساده و روشن، تفاوت این سه واژه را به صورت عینی و ملموس بیان کرد.

 

ج) بهره گیری از قواعد ادبی

 

در شماری از روایات تفسیری، ملاحظه می شود که امام معصوم علیه السلام با اشاره به نکته های ادبی و قواعد لسانی راه دستیابی به آن را نیز بیان فرموده است.

 

بدیهی است که این نوع از روایات، افزون بر آنکه روشمندی برداشت های تفسیری معصوم را می رساند، نوعی آموزش و تعلیم روش، در فهم آیات به شمار می آید.

 

از باب نمونه: در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که از آن حضرت سوال شد: آیا فریضه امر به معروف و نهی از منکر بر همه افراد امت واجب است؟ امام در پاسخ فرمود: خیر، چنین نیست. راوی از دلیل آن جویا شد، امام فرمود: «و الدلیل علی ذلک کتاب الله تعالی: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ«َ30 کما قال الله عزوجل: «وَمِنْ قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ»31 و لم یقل: علی امه موسی و لا علی کل قومه؛ دلیلش آن است که خداوند فرمود: «باید در میان شما گروهی باشند که به نیکی ها فرا خوانند و آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایند» چنان که خداوند در جای دیگر فرمود: «وَمِنْ قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ» و از قوم موسی گروهی بودند که به حق دعوت می کردند» و نفرمود: «علی امه موسی» یا «علی کل قومه»32 از این عبارت به خوبی روشن می شود که عبارت «ولتکن منکم» و همچنین عبارت «و من قوم موسی» که با من تبعیضیه آمده است، دلالت می کند بر اینکه فریضه امر به معروف و نهی از منکر اختصاص به گروه خاصی دارد.33

 

نمونه دوم، روایتی است که زواره از امام صادق علیه السلام می پرسد به چه دلیل مسح به بعض سر صحیح است؟ امام در پاسخ می فرماید: «ان المسح ببعض الراس لمکان الباء»34 برابر این روایت امام با اشاره به «با» در آیه «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ»35 استنتاج می کند که مسح به بعض سر صحیح است. زیرا واژه «مسح» به خودی خود متعدی است و نیازی به «با» ندارد؛ ولی از آنجا که در این آیه «با» آمده است اشاره به همین نکته دارد که بعض سر مراد است نه تمام آن.

 

د) بهره گیری از روش تفسیر قرآن به قرآن

 

چنان که سابقا گذشت «علامه طباطبایی» روش تفسیری اهل بیت را در قالب روش قرآن به قرآن می داند. ایشان بر این باور است که شیوه رایج اهل بیت در تفسیر، همین روش بوده است.36

 

برجستگی این روش آن است که افزون بر این که روش اهل بیت عصمت و طهارت است از مصونیت بالایی نسبت به خطاهای تفسیری برخوردار است. حجم زیادی از روایات تفسیری معصومین از نوع استدلال به آیه ای برای فهم آیه ای دیگر است. </SP AN>

 

از باب نمونه: در روایتی از امیر المومنان علی علیه السلام در تفسیر آیه «قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»37 می خوانیم: «أی المشرکین» آنگاه حضرت در توجیه تفسیر «ظالمین» به «مشرکین» با استفاده از آیه سیزده سوره لقمان می فرماید: «لانه سمی الشرک ظلما بقوله: ان الشرک لظلم عظیم» یعنی تفسیر «ظالمین» به «مشرکین» به این دلیل است که خداوند در آیه «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» شرک را «ظلم» نامیده است.38

 

شبیه نمونه فوق، روایتی است که در منابع اهل سنت در تفسیر آیه «الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ»39 از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است که ظلم را با استفاده از آیه«إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» به معنی شرک گرفته اند.40

 

نمونه دیگر روایتی است از زراره و محمد بن مسلم- دو تن از شخصیت های برجسته اسلام- که از امام باقر علیه السلام پرسیدند: چگونه حکم به وجوب قصر در سفر می کنید و حال آنکه در قرآن تعبیر به «فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ»41 شده است که به حسب ظاهر به معنی جواز قصر است نه وجوب آن؟ امام علیه السلام در پاسخ با تمسک به آیه «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ
اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ» 42 فرمود: همانگونه که مقصود از عبارت «لاجناح» در این آیه ناظر به وجوب طواف

 

(سعی) است نه جواز آن، در آیه «فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ» نیز به معنی وجوب قصر است نه جواز آن.43

 

مطابق این نقل، امام برای بیان تفسیر آیه ای از آیه ای دیگر کمک می گیرد و این همان روش تفسیری قرآن به قرآن است.

 

به کارگیری این روش در روایات تفسیری اهل سنت نیز، کم و بیش به چشم می خورد.

 

ادامه دارد…

 

پی نوشت:

 

1. قابل توجه آنکه روایات تفسیری به اعتبارات گوناگونی قابل تقسیم است. گاهی به اعتبار موقعیت هایی که ائمه اطهار در آن واقع می شدند، موقعیت هایی چون مقام احتجاج، استدلال به آیه ای از قرآن، پاسخ اقناعی به مخاطب، برداشت اقتباسی از آِیه، و گاهی هم در مقام بیان معانی باطنی آیات یا بیان جری و انطباقی و گاهی به اعتبار روش بیانی اما در بهره گیری از تمثیل، استعاره و جز این ها. در هر یک از این اعتبارات، روایات تفسیری به گونه های متعددی تقسیم می شوند.

 

2. برای شناخت ریشه های واژگان قرآن، لازم است به فرهنگ های معتبر واژگان عربی مراجعه کرد که یکی از منابع لغوی واژه های قرآن به شمار می آیند. در میان صحابه از ابن عباس سخنان زیادی در تفسیر واژه های مشکل نقل شده است، «سیوطی» آن ها را در کتاب الاتقان آورده است. برخی از کتب مرجع واژه شناسی قرآنی عبارتند از: جمهره اللغه العربیه « ابن درید» (م 321 ق )، المفردات، «راغب اصفهانی» (م 502 ق) مجمع البحرین «طریحی» (م 1085 ق)، جدید ترین کتاب در این زمینه کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» اثر حسن مصطفوی است که با توجه به فرهنگ های واژه شناسی عربی و کتب ادبی، تاریخی و… به ریشه یابی واژه ها پرداخته و کاربردهای قرآنی آن را نشان داده است. کتاب دیگری که در عصر حاضر در این باره تدوین شده است، «قاموس قرآن» علی اکبر قریشی است

 

مقصود از رویکرد «معنی شناختی» یا «معنی شناسانه» آن است که روایات صرفا برای تبیین معانی لغات و شرح لفظی واژگان ارائه شود ولی رویکرد «روش شناسانه» آن سات که گذشته از بیان مفاد و معانی الفاظ قرآن، روش تفسیر ارائه گردد و شیوه آن به اهلش آموزش داده شود.

 

4. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: روش تفسیر قرآن، محمود رجبی، ص56- 57، معرفت دینی، صادق لاریجانی، ص92- 174.

 

5 بقره/ 205، تمام آیه چنین است: «وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسَادَ»

 

6. تفسیر عیاشی، چ1، ص100.

 

7. تمام آیه چنین است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الألْبَابِ»

 

8. معانی الاخبار، ص293؛ کافی، ج4، ص338.

 

9. تهذیب الاحکام، ج9، ص83.

 

10. «وما به سراغ اعمالی که انجام داده اند می رویم و همه را همچون غباری پراکنده قرار می دهیم» (فرقان/ 23)

 

11. معانی القرآن نحاس، ج5، ص18.

 

12. آل عمران/188. معنی آیه چنین است: «مپندار کافران از عذاب دور بوده و نجات می یابند»

 

13. تفسیر قمی، ج1، ص129.

 

14. لسان العرب، واژه «مفازه»

 

15 و نخل های بلند قامت که میوه های متراکم دارند (ق/ 10)

 

16. تفسیر مجمع البیان و تفسیر طبری ذیل آیه 10 سوره ق.

 

17. ای زمین آبت را فرو بر! (هود/ 44)

 

18. تفسیر عیاشی، ج2، ص149. در تفسیر درالمنثور از آن به عنوان لغت حبشیه یاد شده است. (درالمنثور، ج3، ص330) &l t;/o:p>

 

19. گفت: خداوند می گوید گاوی باشد زرد یک دست که بینندگان را مسرور سازد (بقره/ 69)

 

20. مراجعه شود به تفسیر طبری، ذیل آیات اشاره شده.

 

21. براستی نماز وظیفه ثابتی برای مومنان است (نسا/ 103)

 

22. مراجعه شود به تفسیر طبری، ذیل آیه 103 سوره نسا.

 

23. تفسیر طبری در ذیل آیه 117 سوره آل عمران.

 

24. مراجعه شود به تفسیر درالمنثور و تفسیر طبری، ذیل آیه 260 سوره بقره.

 

25 پس به هر سو رو کنید رو به خدا کرده اید (بقره/ 115)

 

26. و تنها ذات صاحبان جلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند (الرحمن/ 27)

 

27. خصال، ص 597؛ نورالثقلین، ج1، ص117، ح318؛ شبیه این سوال و جواب، بین آن حضرت با جاثلیق نصرانی اتفاق افتاد، مراجعه شود به: توحید صدوق، ص182، و بحارالانوار، ج3، ص328.

 

28. و کسانی که هرگاه انفاق می کنند نه اسراف و زیاده روی می نمایند و نه سخت گیری می کنند بلکه در میان این دو اعتدال را رعایت می کنند (فرقان/ 67)

 

29. کافی، ج4، ص54؛ بحارالانوار، ج66، ص261.

 

30. باید از میان شما گروهی دعوت به نیکی کنند و امر به معرف و نهی از منکر نمایند (آل عمران/ 4)

 

31. اعراف/ 159.

 

32. کافی، ج5، ص60، ح16؛ تهذیب الاحکام،، ج6، ص177.

 

33. توجه به نکات ادبی در فهم آیات قرآن تاثیر بسزایی دارد، «زرکشی» در البرهان، نوع 36، در این باره نمونه هایی از باریک اندیشی های مفسران را نقل کرده است که قابل توجه است. «محمد رضا حسینی» در کتاب «کیف نفهم القرآن ص 80 و79 درباره آیه «وَلا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِیهَا وَاکْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلا مَعْرُوفًا» (نسا/ 5) می گوید: از این که در آیه به جای «منها» لفظ «فیها» به کار رفته است استفاده می شود که هزینه های مصرفی را نیاید از اصل مال وی پرداخت بلکه ل
ازم است ولی سفیه، دارایی او را به جریان اندازد و از منافع و درآمد آن برای سفیه مصرف کند.

 

34. کافی، ج3، ص30، ح5؛ علل الشرایع، ج1، ص279؛ بحارالانوار، ج77، ص86.

 

35 آیه چنین است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَی أَوْ عَلَی سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (مائده/ 6)

 

36. علامه در این زمینه می گوید: و قد کانت طریقتهم فی التعلیم والتفسیر هذه الطریقه بعینها علی ما وصل الینا من اخبارهم فی التفسیر (المیزان، ج1، ص12)

 

37. بقره/ 124.

 

38. احتجاج، ج1، ص273؛ بحارالانوار، ج9، ص116.

 

39. آنان که ایمان آورده و ایمان خود را به هیچ ظلمی (شرکی) نیالوده اند… (انعام/ 82)

 

40. صحیح بخاری، ج4، ص112؛ کنزالاعمال، ج2، ص21، ح2981.

 

41. تمام آیه چنین است: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الأرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِینًا» (نسا/ 101)

 

42. پس هر کس که حج خانه خدا و یا عمره انجام دهد گناهی بر او نیست که بر آن دو (صفا و مروه) طواف (سعی) کند.

 

43. من لایحضره فقیه، ج1، ص434؛ بحارالانوار، ج2، ص276، ح26.

 

www.hawzah.net

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

روایات تفسیری1.روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1.   روایات تفسیری1. روایات تفسیری1 . روایات تفسیری1.روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1.    روایات تفسیری1. روایات تفسیری1.روایات تفسیری1.روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1. روایات تفسیری1
به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید