وقایع روز اول محرم
1- يورش ابرهه به مكه براي نابودي كعبه
2- محاصره شدن پيامبر و بني هاشم در شعب ابي طالب
3- سريه ابوسلمه بن عبدالأسد
4- فرمان پيامبر براي دريافت زكات
5- واقعه مرج صفر در شام
6- آغاز خلافت عثمان بن عفان
7- وفات محمد حنفيه فرزند اميرمومنان
يورش ابرهه به مكه براي نابودي كعبه
ابرهة بن صباح از فرماندهان نظامي حبشه در سرزمين يمن بود كه با پشتيبانيهاي مستقيم كشور حبشه و حمايتهاي غيرمستقيم امپراتوري روم شرقي در آن سرزمين، زمامداري ميكرد و دين مسيحيت را تبليغ مينمود. وي در يمن فشار سنگيني بر اهالي اين منطقه اعمال ميكرد و بسياري از مخالفان خود را از هستي ساقط و بسياري ديگر را دستگير و به عنوان برده به فروش ميرسانيد و به سرزمينهاي حبشه، شمال آفريقا و امپراتوري روم منتقل ميكرد.
ابرهه در “صنعا” پايتخت يمن، كليساي مجلل و زيبايي ساخت و نام آن را “قليس” گذاشت و طي دستورالعملي به تمامي عربها و ساكنان جزيرة العرب فرمان داد كه براي زيارت و عبادت خداوند متعال به اين كليسا رفته و از بتخانهها و ديگر اماكن مذهبي از جمله كعبه خانه خدا دست بردارند. در غير اين صورت با مجازات سنگيني روبرو خواهند شد.
اهالي يمن از ترس جنايتكاريهاي وي به فرمانش گردن نهادند وليكن ساير عربهاي جزيرة العرب به آن اعتنايي نكرده و به عبادتگاههاي خويش اهميت ميدادند. مردي از طايفه “بنيفقيم” و يا “بنيمالك” جهت بياعتبار كردن كليساي قليس از سوي برخي از عربهاي متعصب، ماموريت يافت كه به صنعا رفته و با نجس كردن محيط اين كليسا بر آن بيحرمتي نمايد و از اعتبارش در نزد مردم بكاهد.
ابرهه كه براي خونريزي و انتقامجويي به دنبال بهانه ميگشت، سوژه مهمي يافت و با اين رفتار تحقيرآميز عربها، خشمگين شد و در صدد انتقام برآمد. وي لشكري آراست و به قصد تخريب خانه خدا كعبه معظمه راهي مكه شد و در سر راه خويش به قتل و غارت پرداخت و وحشت عظيمي در آن ناحيه پديد آورد و همين كه وارد اراضي اهالي مكه گرديد، چهار پايان آنان اعم از شتر، اسب و گوسفند را غارت كرد. از جمله دويست شتر، متعلق به عبدالمطلب را به تاراج برد.
وي به اهالي مكه پيام فرستاد كه قصد نابودي كعبه را دارد، اگر مردم مكه به دفاع برخيزند، تمامي آنان را قتل عام و زنان و فرزندانشان را به اسيري خواهد گرفت. مردم مكه به گفتگو و مشورت پرداختند و در آغاز تصميم به دفاع گرفتند ولي با استدلالها و مصلحتانديشيهاي عبدالمطلب از اين تصميم منصرف شده و به توصيه وي به كوهها و درههاي اطراف مكه پناهنده شده و خود را از رويارويي با سپاهيان حبشي دور نگه داشتند.
عبدالمطلب، مهتر و بزرگ قريش و جد پيامبر خدا صلی الله علیه و آله كه با اين تدبير و دورانديشي، خدمتي بزرگ به مكه و مكيان كرد، معتقد بود كه صاحبخانه از خانه خويش دفاع و پاسداري خواهد كرد و بيني متجاوزان و سركشان را به خاك خواهد ماليد.
با اين حال عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان قريش به نزد ابرهه رفت و او را از تخريبخانه خدا بازداشت و از او خواست كه به ديار خود برگردد و اموالي كه از مردم غارت كرده است به آنان برگرداند. ولي ابرهه به هيچ وجه راضي به بازگشت بدون دستيابي به مقصودش نبود و اصرار بر تخريب خانه خدا داشت. عبدالمطلب پس از گفتگو با ابرهه به مسجدالحرام برگشت و در كنار خانه خدا به نماز و مناجات پرداخت و سپس حلقه در خانه خدا را گرفت و با سرودن شعري حماسهاي از خداي منان درخواست كرد كه شر ابرهه را به خودش برگرداند و نگذارد آن نابكار، آسيبي به كعبه وارد سازد.
ابرهه پس از آن كه از عدم مقاومت مردم اطمينان حاصل كرد، دستور پيش روي و تخريب خانه خدا را صادر كرد و در اندك مدتي، هزاران نفر از سپاهيان فيل سوار حبشي به سوي خانه خدا به راه افتادند و با سر و صداي خويش و نعره اسبان و نفير شتران و فيلهاي خود وضعيت عجيبي پديد آوردند. ولي هنوز به كعبه نزديك نشده بودند كه يك باره مشاهده كردند فوجي پرنده از سمت دريا پديدار شده و بر بالاي سرشان به پرواز درآمدند و آنان را از آسمان سنگباران كردند.
هر پرندهاي بر منقار و پاهاي خود، چند عدد سنگريزه حمل كرده و هر يك از آنها را بر سر يكي از سپاهيان ابرهه ميانداخت و او را از هستي ساقط ميكرد. سپاهيان ابرهه، مات و مبهوت شده و به يكديگر پناهنده و سپس پراكنده ميشدند و هر كدام به جانبي پناه ميآوردند ولي نميتوانستند از حملات بيامان پرندگان سنگانداز رهايي يابند.
در اندك مدتي، سپاهيان ابرهه متلاشي گرديد و تعداد زيادي از آنان به هلاكت رسيدند و عدهاي اندك موفق به فرار شده و به سوي يمن عقبنشيني كردند. ابرهه نيز از جمله فراريان بود كه با بدن زخمي و خونآلود به سوي يمن برگشت و در آن جا حالش وخيمتر شد و قلبش در سينهاش بشكافت و با سرافكندگي تمام به هلاكت رسيد. بدين گونه همان طوري كه عبدالمطلب پيش بيني كرده بود، صاحب كعبه از خانه خود محافظت كرد و گردنكشان و جباران را درس فراموش نشدني آموخت و معجزهاي بزرگ را آشكار ساخت تا دليلي بر وحدانيت آفريننده جهان باشد.
اين واقعه چون اهميت بسزايي در نزد عربها داشت، آن را مبدا تاريخ خود قرار داده و آن سال را “عام الفيل” ناميدند. در آن هنگام حضرت محمد صلی الله علیه و آله در رحم مادرش حضرت آمنه سلام الله علیها بود و پس از دو ماه و هفده روز بعد، ديده به جهان گشود و بدين جهت سال تولد آن حضرت را نخستين سال عام الفيل برشمردهاند.[۱]
خداوند متعال در قرآن کریم به ماجراي ابرهه و فيل سواران حبشه، اشاره كرد و سوره ويژهاي با نام “سورة الفيل”، نازل فرمود.[۲] به راستي داستان اصحاب فيل، عبرتي براي تمامي هواپرستان و دنياطلباني است كه براي چند صباحي زندگي ظالمانه و ستمگرانه خويش، هر ارزشي را زير پا نهاده و به هر عمل ننگيني اقدام ميكنند.
محاصره شدن پيامبر و بني هاشم در شعب ابي طالب
مشركان مكه به ويژه قريشيان كه بيشترين نفوذ و موقعيت اجتماعي و اقتصادي اين شهر مهم زيارتي و عبادي را بر عهده داشتند، دشمنيهاي فراواني با ظهور اسلام و شخص پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نموده و زندگي مسلمانان را بسيار سخت و توان فرسا كردند.
بدين جهت، پيامبر خدا صلی الله علیه و آله ناچار شد گروهي از مسلمانان را به كشور حبشه در آن سوي درياي سرخ (بحر احمر) اعزام كند تا در پناه نجاشي سلطان بيآزار و رعيتپرور آن قرار گيرند و از آزار و اذيتهاي قريشيان در امان مانند.
هر چه بر تعداد مسلمانان افزوده و زمينه هدايت آنان فراهم ميگرديد، بغض و كينه مشركان افزوده ميشد. به خصوص آنگاه كه حضرت حمزة بن عبدالمطلب و حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب، دو تن از عموهاي معروف پيامبر صلی الله علیه و آله كه داراي شهرت، اعتبار و قدرت بودند به آن حضرت ايمان آورده و پشتيباني وي را به طور رسمي و علني بر عهده گرفتند، دهشت بزرگي مشركان قريش را فراگرفت و آنان را براي حفظ قدرت و شوكت شيطاني خويش به عكسالعملهاي ناجوانمردانه واداشت.
سران قريش در نشستي، در “دارالندوه” مجلس أعيان قريش موقعيت قوم و قبيله خويش و گسترش روزافزون اسلام را مورد بحث و بررسي قرار داده و سرانجام تصميم به محاصره اقتصادی و اجتماعي پيامبر صلی الله علیه و آله و پشتيبانان و پيروانش گرفتند. آنان پيماننامهاي به خط “منصور بن عكرمه” و امضاي صاحب نفوذان و ريشسفيدان طايفهها و قبيلههاي مهم مكه نوشتند و آن را در داخل خانه خدا كعبه معظمه آويختند و سوگند ياد كردند كه تا از پاي درآوردن پيامبر صلی الله علیه و آله و يارانش به آن پايبند باشند.
مضمون پيماننامه ظالمانه قريش به شرح ذيل بود:
1. هر گونه معاشرت با مسلمانان و ارتباط با پيامبر صلی الله علیه و آله ممنوع است.
2. خريد و فروش كالا و مواد غذايي و هر گونه معاملات اقتصادي با آنان ممنوع است.
3. در تمام رويدادها، بايد از مخالفان اسلام و دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله پشتيباني گردد.
قريش متعصب، با انعقاد اين پيماننامه، مسلمانان و حاميان آنان را كاملا منزوي كرده و آنان را در تحت فشار اقتصادي و اجتماعي قرار دادند و خطري جدي براي رسول خدا صلی الله علیه و آله به وجود آوردند.
حضرت ابوطالب، عموي پيامبر خدا صلی الله علیه و آله كه سيادت و بزرگي طايفه بنيهاشم و اولاد و احفاد عبدالمطلب را بر عهده داشت، از پيماننامه ننگين قريش ناراحت و شگفت زده شد و ماندن در مكه را به مصلحت پيامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان و حاميانشان ندانست و به ناچار دستور داد كه تمامي فرزندان عبدالمطلب و نوادگان وي و افراد طايفه بنيهاشم براي حفظ جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و در امان ماندن از كيد و كين قريش از مكه خارج شده و در شِعبي كه در ميان بلنديهاي اطراف مكه قرار داشت، نقل مكان كنند.
تمامي بنيهاشم و فرزندان عبدالمطلب، چه آناني كه مسلمان شده و چه آناني كه هنوز توفيق اسلام و ايمان نيافته بودند، فرمان ابوطالب را گردن نهاده و از مكه به شعب كه بعدها به شعب ابيطالب معروف گرديد، نقل مكان كرده و با برپايي چادر و خيمههاي عربي، زندگي جديدي را آغاز كردند.
در ميان آنان تنها ابولهب (يكي از عموهاي پيامبر) با آنان مخالفت ورزيد و با قريش همراه و همداستان شد و در مكه باقي ماند و راه خود را از ساير بنيهاشم جدا كرد. وي تا آخر عمر بر كفر و شرك خود باقي ماند و سورهاي از قرآن مجيد در نكوهش او و همسرش نازل گرديد[3] و سرانجام با خواري و پستي تمام در مكه به هلاكت رسيد.
بنيهاشم به مدت سه سال در آن دره خشك، با نهايت عسرت و تنگدستي بسر بردند و جز در ايام حج و ماههاي حرام كه در سراسر حجاز و جزيرة العرب آتش بس و امنيت نسبي برقرار بود، نميتوانستند از آن شعب خارج شده و با ديگران ارتباط و رابطهاي داشته باشند. در اين مدت پيامبر صلی الله علیه و آله و همسرش خديجه كبري سلام الله علیها تمامي داراييهاي خود را از دست دادند ولي به راه خويش ادامه داده و در برابر ناجوانمرديهاي قريش، مقاومت نمودند. سرانجام جبرئيل امين به پيامبر صلی الله علیه و آله وحی نمود كه موريانهاي، پيماننامه قريش را جويده و آن را از بين برده است.
پيامبر صلی الله علیه و آله اين خبر آسماني و مسرتبخش را به اطلاع عمويش ابوطالب رسانيد و ابوطالب با خوشحالي از شعب خارج شد و به سوي سران قريش رفت و خبر غيبي برادرزادهاش را به اطلاع آنان رسانيد و آنان را بهت زده كرد. سران قريش گفتند: اگر برادرزادهات راست گفته باشد، ما از آن عهدنامه چشمپوشي كرده و به دشمني با او پايان ميدهيم.
آنان در كعبه را گشوده و پيماننامه را باز كردند ولي همان طوري كه رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داده بود، جز كلمه “بسمك اللّهم” چيزي از آن باقي نماند و همه صحيفه را موريانه خورده بود. اين أمر، موجب اختلاف و دودستگي سران قريش شد. عدهاي بر ادامه دشمني اصرار ورزيده و عدهاي اظهار پشيماني نمودند ولي به هر حال، آن پيماننامه را ملغي كردند و طايفه خوشنام بنيهاشم و مسلمانان صبور، پس از سه سال تحمل رنج و سختي به رهبري پيامبر صلی الله علیه و آله از شعب بيرون آمده و راهي خانه و منازل خود شدند.[4] ازميان مورخان، ابن سعد تاريخ دقيقى را براى آغاز اين محاصره ياد كرده و آن نخستين روز ماه محرم سال هفتم بعثت است.[5]
پانویس
1. نك: بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 65، ص 230؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 64؛ مجمع البيان (علامه طبرسی)، ج 10-9، ص 820؛ فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله (جعفر سبحاني)، ص 46؛ المبعث والمغازي (أبان بن عثمان احمر)، ص 36.
2. اين سوره كوچك، 5 آيه دارد و يكصد و پنجمين سوره قرآن كريم است و در آغاز آن آمده است: «اَلَم تَرَكَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ باَصحابِ الفيلِ…».
3. سوره مَسَد كه يكصد و يازدهمين سوره قرآن مجيد است.
4. نك: إعلام الوري (علامه طبرسی)، ترجمه عزيزالله عطاردي، ص 71؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 397؛ فروغ ابديت (جعفر سبحانی)، ج 1، ص 351.
5. سيره رسول خدا صلى الله واله وسلم( تاريخ سياسى اسلام)، رسول جعفريان، دليل ما، قم، 1383، به نقل از طبقات الكبرى، ج 1، ص 209
منابع
موسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام
سيره رسول خدا صلى الله واله وسلم( تاريخ سياسى اسلام)، رسول جعفريان
برداشت از: http://wiki.ahlolbait.com