ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

به گونه اي عمل كنيد كه وقتي آقا ظهور كردند، لااقل شما را ابقاء كنند

اين مقاله، بازخواني نوشته هاي سردبير نشريه “امان” است كه در شش شماره منتشر شده از آن در سال ۱۳۸۸ به چاپ رسيده اند. وي در بخشي از مقاله خود، كلام يكي از بزرگان در سال هاي آغازين پيروزي انقلاب را يادآور مي شود: به گونه اي عمل كنيد كه وقتي آقا ظهور كردند، لااقل شما را ابقاء كنند.



در اين نوشتار قصد داريم نوشته هاي سردبير نشريه “امان” در شش شماره منتشر شده از آن در سال ۱۳۸۸ را بازخواني كنيم.

ابقاء يا عزل


(سرمقاله شانزدهم / فروردين و اريبهشت ۱۳۸۸)


از آن جا كه شماره شانزدهم نشريه امان در روزهاي ابتداي سال ۱۳۸۸ منتشر شد، سردبير كوشيده است تا پيوندي ميان روز هاي عيد نوروز و امام زمان(عج) برقرار نمايد.



وي در بخشي از سرمقاله خويش مي نويسد: “مؤمن وجودش نوروز است؛ هر روزش نوروزتر از ديروز است، ‌نه آن كه بدتر باشد، حتي مساوي هم نيست؛ نوتر است… نوروز مانند آغاز ولايت حضرت مهدي(عج) و يا نيمه شعبان بايستي ما را به فكر فرو برد كه در قبال امام و در مسير تحقق اهداف امام، در جهت زمينه سازي و بستر سازي ورود و قيام ايشان چه نقشي داريم و كدام مسئوليت خود را انجام داده ايم”.

نويسنده بر كلام يكي از بزرگان در سال هاي آغازين پيروزي انقلاب تأكيد مي كند و مي گويد: “به قول بزرگي خطاب به فرمانداران و استانداران وقت؛ به گونه اي عمل كنيد كه وقتي آقا ظهور كردند، لااقل شما را ابقاء كنند(نه عزل و انفصال از خدمت)”.

اين مقاله گرچه در ظاهر، بيش از هركس و پيش از هر كسي، مسئولان را مخاط
ب خود كرده است، اما در حقيقت، روي سخنش با همگان است كه هر سخني كه مي گوييم يا نمي گوييم، امضايي كه مي كنيم و نمي كنيم، فريادي كه مي زنيم و نمي زنيم، در همه حال خود را در محضر ولي خدا ببينيم؛ چراكه امام عصر(عج) فرمود: “فليعمل كل إمري منكم بما يقرب به من محبتنا و ينتجب عن سخطنا؛ هر كدام از شما بايد كاري كند كه به محبت ما نزديك تر شده و از ناراحتي ما دور گردد”.

به بهانه اي بسته است


(سرمقاله هفدهم / خرداد و تير ۱۳۸۸)
“و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد؛ و بعضي مردم از جان خود در راه رضاي خدا مي گذرند و خدا با چنين بندگاني مهربان است”.

اين سرمقاله با الهام از اين آيه، از خود گذشتگي هاي مؤمنان را با بهانه هاي سست ايمانان مقايسه مي كند و هيچ عذري را در راه ياري دين نمي پذيرد.

نويسنده، جانفشاني يكي از ياران حضرت موسي(ع) براي حفظ جان او و فراري دادن و
ي از توطئه قتل، تبليغ دين حق توسط حضرت يوسف(ع) كه حتي در زندان نيز از آن دست نكشيد، از خود گذشتگي حضرت امير(ع) براي نجات جان پيامبر اكرم(ص) در شبي كه مي خواستند پيامبر(ص) را به قتل برسانند و رنج هاي حضرت خضر براي نجات قايق و گنج و پدر و مادر در ماجراي سفر با موسي(ع) كه نمونه هايي از فداكاري مؤمنان و تحمل سختي ها توسط آنان است، به تصوير مي كشد و آن ها را با ماجراي طالوت و ترس سپاه او براي رويارويي با دشمن و بهانه هاي قوم بني اسرائيل براي موسي(ع) مقايسه مي كند و خطرهاي مالي و جاني را بهانه هايي قلمداد مي كند كه خيلي ها را از ياري دين و دينداري باز داشته اند.

هدف نويسنده از يادآوري تمام اين تاريخ عبرت انگيز اين است كه بدانيم همواره بهانه هاي زيادي هستند كه مي توانند ما را از ياري امام غافل كنند.

وي مي گويد: “ياري امام، همراهي با او، زمينه سازي يراي ظهور، همراهي با نايبان او و ياري آن كه علمدار مسائل سياسي و اجتماعي جامعه است، وابسته به بهانه هايي اند؛ بهانه اي براي انجام دادن و بهانه اي براي انجام ندادن. در اين ميان، من و توييم و نداي “هل من ناصر” و ياري امام”.



يك انتخاب رأي؟


(سرمقاله هجدهم / مرداد ماه ۱۳۸۸)
انتخابات و ماجرا هاي پس از آن، موضوعي نيست كه سردبير رغبتي براي نوشتن درباره آن را داشته باشد؛ چراكه معتقد است موضوع امامت و مهدويت، ربطي به انتخاب مردم ندارد كه ولي خدا را خدا مي شناسد: “الله أعلم حيث يجعل رسالته؛ خدا بهتر مي داند چه كسي عهده دار رسالتش گردد”.

اما بالاخره ولي خدا اگر بخواهد كار كند و اهدافش را به منصه ظهور برساند، بايستي دستان و پاهايي گرد هم آيند؛ پاهايي پا در ركاب و دستاني دست در دست هم و آماده خدمت. اميرالمؤمنين هم باشد، اگر مردم نباشند، بصيرت و قدم هاي محكم نباشد و قلب هاي استوار، خانه نشين مي شود.

جعفريان با ظرافتي خاص، انتخابات را بهانه سخني بزرگ تر از يك انتخاب ساده مي كند و مي گويد: “اين انتخاب، مهم ترين انتخاب است. صندوق رأي اين است كه جانب ولي خدا را بر غير او مقدم دارد. به كه دل مي دهي؟ با كه همراهي؟… حكايت ما، فقط حكايت انتخابات و انتخاب يك مسئول نيست، حكايت انتخاب راه دنيا و آخرت است”.

سردبير، مقاله خود را با اين جمله به پايان مي رساند: “همه عالم صندوق است و همه ما انتخابگر و رأي دهنده، مهم اين است رأيت باطل نباشد”.



طعم پشيماني


(سرمقاله نوزدهم / شهريور و مهر ۱۳۸۸)
شب هاي قدر و سالروز شهادت مظلومانه اميرالمؤمنين(ع)، درون مايه سرمقاله اين شماره شده اند؛ “ها علي بشر كيف بشر”.

“سال ها از آن واقعه تلخ مي گذرد؛ از خاطرات سر در ميان چاه فروبردن ها و راز دل با چاه گفتن ها و نيافتن دلي همراه كه كمي از علم خود را به او هديه كند؛ “ها إن بين جنبي علما جما لو أجد له حملة”. اصلا درد دل علي(ع) درد بزرگي است. اين كه تو راه هاي آسمان را بهتر از راه هاي زمين بداني و صداي نعره شيطان را در لحظه مبعوث شدن پيامب
ر(ص) شنيده باشي، ‌اما در ميان جامعه كه راهي براي هدايت، براي سعادت و براي پيشرفت خود، جز تو ندارد، ‌تو را درك نكنند؛ نه تو را بفهمند و نه ضلالت و گمراهي خود و نه راه نجات خود را”.



اين سرمقاله، دردي دارد و دردش اين است كه بيمار، بيماري خود را نداند و مغرورانه از ولي خدا كه هم بيماري و هم دوا را مي داند و هم پيشگيري و درمانش را، غافل شده باشد.


جعفريان، اين غفلت را ناشي از دل سپردگي به گناه مي داند و معتقد است: “كي ما به غيبت خوگرفتگان و بيماران عادت غيبت مولاشدگان قرار است از اين جامه غفلت بيرون آييم، شفا يافته و قدر و منزلت بيابيم!”


&lt ;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; BACKGROUND: white” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>
او از شب هاي قدر اين چنين مي نويسد: “شب هاي قدر، ظرف مناسبي است براي ارزيابي خود و تلاشي براي يافتن قدر و منزلت خود و يافتن امام خود. رمضان ماه بخشش است و ماه توبه و توجه. غفلت و بي توجهي از ولي خدا، گناهي است بزرگ؛ گناهي فردي و اجتماعي”.



جوان، رسانه، آخرالزمان


(سرمقاله بيستم / آبان و آذر ۱۳۸۸)


“آخرالزمان، ‌جداي از معناهاي صحيح و نادرست آن، به مثابه حرف آخر است؛ حرف آخر زمان كه بالاتر از آن نيامده و مهم تر از آن نيست”.

سرمقاله بيستم “امان”، با اين جمله آغاز مي گردد و از تلاش نظام سلطه مي گويد كه قصد دارد حرف آخر را خودش بگويد. نظام سلطه در غرب يا شرق، شيوه هاي گوناگوني براي رسيدن به اين هدف دارد: انكار فرهنگ ها، تمدن ها و مكاتب ديگر براي حذف رقيب از امروز و فرداي جهان، تخريب فرهنگ ها و مكاتبي كه توان رهبري و مديريت انديشه ها را دارند، تحريف فرهنگ ها براي بي محتوا كردن آن ها و بالاخره، جايگزين سازي براي واقعيت و حقيقت و خدشه چهره حقيقت.

” و رسانه، جاده صاف كن فرهنگ ها به ويژه فرهنگ سلطه است كه شكل دهنده، ترقي دهنده و مدير خيمه شب بازي آنان است”.

“و جوان، به عنوان نيروي فعال و با نشاط امروز و تأثيرگذار فردا، مهم ترين هدف رسانه در انكار، تخريب، تحريف و جايگزين سازي است و از سوي ديگر، همين جوان، مهم ترين عامل برنامه ريز و حركت ساز امروز و فرداست”.

اين مقاله، مسير گام هاي منتظران و جوانان را ترسيم مي كند و شناخت زمان، شناخت جريانات زمان و زمانه، سواري ندادن به سلطه گران و سرانجام، تلاش براي شناخت تنها شايسته امامت و حكومت را گام هاي محكم منتظران و جوانان معرفي مي كند.

نويسنده از جوانان مي خواهد با تلاش خستگي ناپذير خود در پنهان و آشكار زمينه هاي حكومت امام زمان(عج) را در تمام شئون فراهم آورند.



برگشت، شهامت يا ارتجاع


(سرمقاله بيست و يكم / دي و بهمن ۱۳۸۸)


اين سرمقاله از برگشت مي نويسد كه گاه شهامت است و گاه ارتجاع. نويسنده نشان مي دهد كه برگشت، گاهي خوب است و ارزش دارد و گاه بد است و ارتجاع به شمار مي رود.


 


“برگشت هميشه شهامت نيست، هميشه شجاعت نيست؛ گاه شهامت است وقتي بفهمي مسير را غلط رفته اي، وقتي بفهمي راه رفته، خطاست… اينجا برگشت، جهاد است، ايثار است، مردانگي است. حر برمي گردد، مي فهمد راه اشتباه است، همان موقع كه مي فهمد، برمي گردد”.


“برگشت، خوب است، گرچه گاه دير است. گاه نتيجه اي به بار نمي نشيند يا كم نتيجه است ولي از برنگشتن بهتر است. توابين بعد از شهادت امام حسين(ع) فهميدند چه كوتاهي كردند كه ياري پسر پيغمبر(ص) نكردند”.



“برگشت زماني ارزش دارد كه زود اقدام شود و گرنه آن موقع كه پسر پيامبر(ص) به شهادت مي رسد و نيزه داران، سرهاي مطهر شهدا را به اين شهر و آن شهر مي برند و اهل بيت(ع) را به عنوان اسراء به دنبال خود مي كشانند، ‌برگشت خيلي دير است”.

“گاه برگشت، نه تنها شجاعت نيست، نه تنها شهامت نيست، عين ارتجاع است، عين ذلت است؛ آن موقع كه به گذشته بد خود برگردي، به انحراف سابقت برگردي”.

“برگشت، هميشه خوب نيست؛ وقتي از توبه ات برگردي، وقتي توبه ات را نقش بازي كردن بداني. برگشت، هميشه شهامت نيست؛ وقتي تمام زحمات چند ساله خود براي اسلام را فراموش كني؛ چون طلحه، شمشيري را كه بر روي دشمنان پيامبر(ص) مي كشيدي، به روي جانشين پيامبر(ص) بكشي”.

“برگشتي شهامت است كه تا فهميدي، از بدي برگردي؛ به مسير ولي برگردي و بعد، حر وار با نقد جان، دين را حمايت و ولي خدا را نصرت نمايي. با جبران گذشته ات، بلندگوي دين گردي و ديگراني را كه هنوز برنگشته اند، بصيرت دهي”.



مرجع : مجله ساعت صفر


www.bfnews.ir

به این مطلب امتیاز دهید
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید