ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

داستان زندگی خودمان

فهرست مطالب

یکی از راه های نوشتن داستان، استفاده از برش های زندگی شخصی است. همه ی ما در زندگی با اتفاقاتی مواجه می شویم، که اگر در نگاه اول هم جذابیت داستانی نداشته باشد، با تغییر زاویه ی روایت، شنیدنی می شود


برای  انجام هر کاری باید از جایی شروع کرد. برای نقاشی باید حداقل مداد و کاغذی داشت و مدلی که ببینیم یا در ذهن داشته باشیم. برای شعر باید کلمه بلد باشیم، موسیقی شعر بدانیم و از همه مهم تر شاعرانگی در کلماتمان تزریق بشود. برای داستان نوشتن از کجا باید شروع کرد؟ تکیه بر تخیلاتی که بنابر حوادث به ما مسلط می شود، کافیست یا لوازم و اسباب دیگری هم لازم است؟


در زمانه ی امروز ما خیلی ها با دیدن فیلم ها، به دنیای داستان سرایی و نه داستان نویسی علاقه مند می شوند. و در اکثر اوقات این علاقه مندی به روی آوردن تبدیل نمی شود. بسیاری هم که نوشتن را بر اساس مشاهدات مجرد در قالب یک فیلم آغاز می کنند در این راه شکست می خورند و در مواجهه با انتقادهای خوانندگانش به نکته ی مورد ایراد پی نمی برند و این حلقه ی مفقوده، دلیل مکشوفه ی بی رمق بودن داستانشان نمی شود. چون با دیدن زندگی های دیگران، – زندگی ها و دنیاهایی که از آن بی خبرندقصد نوشتن می کنند.


شاید داستانی که می خوانیم یا فیلمی که می بینیم، جذاب باشد و ما را با  دنیای پیرامون و درونی شخصیت ها هم سو کند ولی الزاماً تبدیل به مسئله ی ما نمی شود. مسئله ی ما در زندگی ما اتفاق افتاده و میوفتد. نوشتن داستان بر اساس تجربیات شخصی معطوف به مثل معروف «هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند» نیست که از قضا هر چه برای ما جالب، سخت، خنده آور، دردناک و خاطره ساز باشد،  مشخص نیست که مابه ازاء هم زاد پندارانه برای دیگران داشته باشد،


 اما با این وجود اتفاق شخصی ما یک ویژگی منحصر به فرد دارد و آن این که همه ی رویدادهای پیرامون خط سیر اصلی، واقعی است. این واقعی بودن از این جهت مهم است که بسیاری از عناصر داستان را در خود دارد و به جهت واقعی بودنش، اعتبار پیدا نمی کند. اتفاق یا تجربه ی پیش آمده که در کنش و واکنش با شخصیت ها همگون می شود،  با عناصر دیگر هم تناسب پیدا می کند. عملی که تجربه را رقم می زند و عکس العملی که از جانب آدم های داستان سر می زند، دقیقاً همان کاری  است که باید انجام دهند.


اتفاق شخصی ما یک ویژگی منحصر به فرد دارد و آن این که همه ی رویدادهای پیرامون خط سیر اصلی، واقعی است. این واقعی بودن از این جهت مهم است که بسیاری از عناصر داستان را در خود دارد و به جهت واقعی بودنش، اعتبار پیدا نمی کند. اتفاق یا تجربه ی پیش آمده که در کنش و واکنش با شخصیت ها همگون می شود،  با عناصر دیگر هم تناسب پیدا می کند. عملی که تجربه را رقم می زند و عکس العملی که از جانب آدم های داستان سر می زند، دقیقاً همان کاری  است که باید انجام دهند.


این «باید» باید ایدئولوژیک یا جهان بینانه نیست. باید روان شناختی است. شخصیت هر کس در مواجهه با اتفاقات و شرایط، واکنش منطبق با ویژگی های شخصی و درونی را نشان می دهد. و از این جهت است که برشی از زندگی شخصی هر کس، بهترین دست مایه برای هسته ی یک داستان است. هسته ای که پی رنگ هم به داستان می دهد.


اما آن چه به این روال منطقی اتفاقات و شخصیت پردازی درست که پیش از داستان سرایی و حتی در موقع داستان نویسی، جذابیت درامات
یک می دهد، عنصر تعلیق است
. الزاماً اتفاق شخصی را نباید همان طور که پیش آمده، برای خواننده پیش کشید. این که چطور و از کجا داستان را تعریف کنیم، آدم ها را چگونه معرفی کنیم و گزینش و البته چینش واژه ها در لحظات بحران یا گره گشایی چطور باشد، که شوک به خواننده وارد کند یا مثل پتکی به سر او فرود بیاید، رعایت تعلیق است. برای این که تعلیق دراماتیک برای داستانی که بسیار ساده است، درست معماری شود باید خواننده و مخاطب داستان را در بود و نبود و یا باید و نبایدی معلق کرد، باید مسئله ی شخصی زندگی ما، تبدیل به دغدغه ی مخاطب هم بشود، آن وقت تعلیق داستانی یک تجربه یا خاطره ی ساده که شما آن را بازآفرینی کرده اید، موجب موفقیت شما خواهد شد. آن وقت قصه ی شما شنیدنی، خواندنی و باورپذیر می شود تا جایی باورپذیرمی شود که کسی باور نمی کند، دقیقاً برای خودتان اتفاق افتاده باشد!


مجتبی شاعری

& #x0D;

بخش ادبیات تبیان

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید