اسدالله رضایی[1]
چکيده
پاکيزه بودن ساحت نوراني قرآنکريم از تحريف و طعنهایي همانند آن، از نگاه همه مسلمانان امری ترديد ناپذير است، امّا آنچه اين فضاي همگرايي را بههم ميريزد، اتّهام وهابيان به شيعه است که میگویند شیعه قائل به تحریف و تغییر است، ولی اگر به منابعی که وهابیان به آنها اعتماد دارند، مراجعه کنیم، خواهیم دید که در این منابع بهویژه در صحیح بخاری و صحیح مسلم اخباری نقل شده که نشان میدهند قرآن دچار تحریف و تغییر شده است و در واقع، آنچه به شیعه نسبت میدهند، خود به آن دچارند و یا باید خودشان قائل به تحریف قرآن باشند و یا منابع مورد اعتماد خود به ویژه صحیحین را تکذیب کنند.
< ;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>مقدمه
از ديرباز يکي از تهمتهاي وهابيان به شيعه اماميّه، اعتقاد به تحريف[2] قرآن کريم است. گروهي از آنان همواره به شیعه اتهام میزنند که شیعیان معتقد به نقص و تغيير در اين کتاب آسمانياند و به قرآن موجود اعتقاد ندارند؛ در حاليکه بيشترين اخبار تحريف، در منابع معتبر در نزد آنان است و از بزرگانشان نقل کردهاند. درحقيقت از منابع روايي، تفسيري و تاريخي مورد قبول وهابيان که اخبار وقوع تحريف را آورده، به دست میآید که وهابیان خود از قائلان به تحریف قرآناند، ولي به مرور انگشت اتّهام را بهسوي شيعه نشانه گرفتند و شیعه متّهم اصلي اين قض
يه گردید. براي اثبات اين ادعا، ابتدا اصل تهمت و آنگاه گوشههايي از گزارش وقوع تحريف قرآن از منابع مورد قبول وهابيت، براي داوري اهلتحقيق ارائه ميشود.
اذعان به تحریف در منابع مورد اعتماد وهابی
1. نقص و دگرگوني در الفاظ و حروف قرآن
اگر اصطلاح تحريف را به مفهوم هر دگرگوني و تغييری برخلاف رضايت الهي بدانيم، در منابع و آثار وهابیان دیدگاه واحدی درباره تعداد حروف و کلمات قرآن وجود ندارد. ابنجوزي(م597ق) ادعاي اجماع ميکند که حروف قرآن سیصد هزار حرف است[3] و در مقدار بيشتر از آن اختلافي است. ابنمسعود مقدار اضافه را4740 حرف میداند که در مجموع ميشود304740 حرف. حمزة بنحبيب حروف اضافي را73250 حرف نقل ميکند.[4] سيوطي(م911ق)، تعداد حروف قرآن را 323671 حرف ميشمارد[5]که با اين حساب رقم بزرگي بهعنوان تفاوت با رقم اجماعي پيدا خواهد شد.[6] جالب توجه اينکه هيتمي(م807ق) از عمر بنالخطاب و او از رسولالله(صلّی الله علیه وآله)نقل ميکند:
القُرآنُ: ألفَ ألفَ حَرف و سَبعة وعِشرون ألف حَرف، فَمَن قَرَأهُ صابراً مُحتَسِباً کان لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ زَوجةٌ مِن الحُورالعِين؛ قرآن داراي يکميليون و 740 هزار حرف است. هر کسي آن را صبورانه و با تدبّر قرائت کند، براي هر حرفش زوجهاي از حوريان بهشت نصيب اوخواهد شد.[7]
اين عبارت حروف قرآن را به بيش از يکميليون حرف ميرساند.[8] سيوطي بهجاي اينکه در اين عدد عجيب ترديد کند، ميگويد: «اين عدد نيز حمل شده بر مقداري که رسم آن از قرآن نسخ شده؛ زيرا تعداد حروف قرآن بهاين عدد نميرسد».[9]
در تعداد کلمات قرآن نيز نقلها متفاوت است. از ابنمسعود،77934 کلمه، از مجاهد79270 کلمه، از بُريد76000، از ديگري77460 کلمه و بهنَقل ديگر77701 کلمه نقل شده،[10] که حدود 1343کلمه اختلاف پيدا خواهد شد. حال سوال این است آيا اين رقم از قرآن حذف و يا به آن افزوده شده است؟
2. نقص و تغيير در تعداد آيات قرآن
در منابع مورد اعتماد وهابيان در تعداد آيات قرآن، نقلهاي متفاوتي بهثبت رسيده است:
الف) تفاوت درتعداد آيات: ابنجوزي، 6200[11] و سيوطي6000 آيه را اجماعي ميشمارند،[12] و مقدار زائد برآن را به پنج منطقه جغرافيايي و افراد شاخص هر منطقه تقسیم کردهاند که عبارت اند از: مکّه منسوب به مجاهد؛ مدينه اوّل (که کوفيان بهطور مرسل از آنها نقل ميکنند)؛ مدينه آخر، منسوب به ابيجعفر يزيد بنقعقاع؛ کوفه منسوب به ابي عبدالرحمن السّلمي؛ بصره منسوب به عاصم بنميمون جعدري؛ شام منسوب بهعبدالله بنعاصم حصبي.[13] به نَقل ابنمسعود، آيات قرآن در مدني اوّل6217 آيه، مدني آخر6214 آيه، کوفه 6236 آيه، بصره 6205 و در نقلي6204 آيه، به روايتهاي ديگر بصريها: 6219، 6336، 6329، 6215، 6210 و 6206 و بنا به گزارشي6232 آيه نقل شده است. [14] بنابراين 6200 و 6000 هردو رقم اجماعي است.[15] بنابر ادعاي اجماع اوّل، در مقدار زيادي اختلاف است. در نقل مدني اوّل17آيه، در نقل مدني آخر14 آيه، در روايت مکه20 آيه، بهروايت کوفي36 آيه و در نقل بصريها 5، 4 و 19آيه، و به روايت شام 29 آيه است. [16]
بنابر ادعاي اجماع دوم عددهاي اختلافي، 204، 214،210، 219،220 و236 آيه است؛[17] در نتيجه، از يکسو، ميان دو ادعاي اجماع دستکم 200 آيه اختلافي است و از ديگرسو، هرکدام از دو اجماع را که بپذيريم، بيترديد آياتي در قرآن اضافه يا حذف گرديده است. از طرفسوم، اين اختلاف، اصل زيادي وکاستي در قرآن را ثابت ميکند؛ چه اينکه طبق حديث عُمَر، حروف قرآن1027000حرف بوده است واگر از آن، عدد مورد رضايت سيوطي کسر شود (323671)، [18] 703329 حرف باقي خواهدماند. [19]
با اين جمع بندي (703329= 323671- 1027000) بيترديد اين تعداد حروف تشکیل دهنده چندين سوره و صدها آيه است.
ب) حذف آيه «رَجم» از قرآن[20]
ج) حذف آيه فراش: عمر بنخطاب نَه تنها خود اعتقاد بهتحريف داشت، که از ديگران از جمله از أُبيّ بنکعب اقرار به نقص قرآن گرفت:
«همانا عُمُر بنخطاب به اُبَيّ بنکعب گفت: آيا ما در کتابخدا نميخوانديم: انتفاءکم منآبائکم کُفرٌبِکم؟ اُبيّ گفت: بله، سپس گفت: آيا ما قرائت نميکرديم: ألوَلَدَ للفراش وللعاهر الحَجَرُ فُقِدَ فیما فَقِدنا مِن کتابالله؟ فقال(اُبَيّ): بَلَی.
د)حذف آيه رغبت: عمر معتقد بوده که آيه رغبت از قرآن افتاده است. از او نقل شده: ما در قرآن قرائت ميکرديم: «لاتَرغَبُواعَن آبائِکم فَإنّه کُفرٌ بِکم أن تَرغَبُوا عن آبائکم، أو إنَّ کُفراً بکم أن ترغَبُوا عن آبائکم».
[21]
هـ)تحريف آيه مُتعَه: طبري، مفسّر مشهور و مورد قبول آنان، با استناد به چند حديث ميگويد: آيه شريفه «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَيْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً…»[22] چنين نازل شد: «… فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً»، و حتّی ابنعبّاس سه بار سوگند میخورد و ميگويد «وَاللهِ لأنزَلَ اللهُ کذلک!!».[23]
قرطبي(م671ق)، نيز همين مطلب را از ابنعبّاس و اُبي بنکعب و ابنجُبَير نقل ميکند، ولي او بر نسخ شدن حکم آن پافشاری میکند.[24] پس طبق این نوشته جمله کليدي و حسّاس «إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى»[25] که حکم جواز نکاح متعه را اثبات و قطعي ميسازد، از آيه حذف شده است؛ آنگاه این دو مفسّر برای تأیید به روایت امام امیرالمومنین(علیه السلام) استدلال میکند که فرمود: «اگر عُمَر از متعه نهي نميکرد، جُز انسان شقي مرتکب زنا نميشد».[26]
و)ساقط شدن آيه جهاد: عُمَر به عبدالرحمن بنعوف گفت: آيه «أنجَاهدوُا کَمَا جاهَدتم أوّل مَرّةٍ» که در مورد ما نازل شد، در قرآن نيافتي؟ ما که آن را نيافتيم. او در جواب گفت: ساقط شد از قرآن، آنچه ساقط شد».[27]& lt;/SPAN>
ز)حذف آياتي از سوره احزاب: بر اساس چند روايت از اُبي بنکعب، بخشي از سوره احزاب که در تعداد آيات، به اندازه سوره بقره و حتّی بيشتر بوده است، حذف شده است:
… زربنحُبَيش ميگويد: اُبي بنکعب به من گفت: سوره احزاب را چهمقدار قرائت ميکنيد؟ گفتم: هفتاد و چند آيه. گفت: من آن را با رسولالله به اندازه سوره بقره يا بيشتر ازآن قرائت ميکردم و آيه رجم نيز در آن قرار داشت.[28]
حاکم نيشابوري(م405ق) در المستدرک خود بعد از نقل روايت ميگويد: «اين حديث صحيح السند است؛ درحاليکه بخاري و مسلم آن را نياوردهاند».[29] سيوطي به نَقل از عایشه ميآورد که سوره احزاب در زمان رسولالله 200 آيه بود، وقتي عثمان قرآنها را نوشت، بر آيات بيشتر از تعداد کنونی (73 آيه)، دست نيافت؛[30] يعني127آيه از اين سوره نعوذ بالله حذف شده است!».[31] قريب به همين مضمون از عُمَر در خصوص آيه رجم نَقل شده است. [32]
ح)حذف بزرگترين آيه قرآن: در حاليکه «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از عظيمترين آيههاي قرآن است و113بار در ابتداي سُوَر ذکر شده، ولي در منابع حديثي و فقهي اهلسنت بهشدت مورد اختلاف است. گروهي از روايات آنان «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را جزء آيات قرآن و از جمله جزء سوره فاتحةالکتاب نميشمارد.
مسلم از انس بنمالک نقل ميکند: «ما همراه رسولالله و ابوبکر و عمر و عثمان نماز گزارديم. ولی از هیچکدام از آنها نشنیدیم که «بسم الله» را قرائت کنند!!».[33] در گزارشي اضافه ميکند: «…لايَذکُرُونَ بسماللهِالرّحمنالرّحيم في أوّلِ قِراءةٍ ولا فيآخِرِهَا».[34]
نسائي(م303ق)،[35] احمد بنحنبل(م241ق)[36] و ابنماجه(م275ق)[37] همين مطلب را آوردهاند که اوّلاً، «بسمالله» جزء آيات قرآن نيست. ثانياً، جهر آن در نمازهاي يوميّه واجب نيست.[38]
گذشته از اينکه «بسماللهالرّحمنالرّحيم» را جزء آيات قرآن نشمردن، برخلاف ظاهر قرآن است،[39] متناقض با روايات صحيح و متواتر است، بخاري از قتاده و او از انس بنمالک چگونگي قرائت رسولالله(صلّی الله علیه وآله) را اينگونه گزارش ميکند: «…سپس رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحيم را قرائت ميکرد درحاليکه «بسمالله» و «الرّحمن» و «الرّحيم» را ميکشيد (مَد ميداد)».[40]
مسلم در کتاب خود، تحت عنوان «البِسلمة آيةٌ في أوّل کُلِّ سُورَةٍ سَوَي البراءة» از مالک بنانس نقل ميکند که وقتي سوره کوثر نازل شد، رسولخدا درحاليکه خوشحال بود، سوره را با بسماللهالرّحمنالرّحيم خواند. [41] ترمذي به نقل از ابنعبّاس میگوید: «پيامبر نمازش را با بسمالله آغاز ميکرد»، سپس مینویسد: عدهای از اهل علم از اصحاب رسولالله مانند ابوهريره، ابنعمر، ابنعبّاس و ابنزبير، همين مطلب را گفتهاند و حتّی برخی تابعين جَهرِ بسمالله را واجب شمردهاند؛ چه اينکه شافعي، اسماعيلبنحماد و ابوخالد و…، جهر را واجب ميدانستند. [42]
بيهقي(م458ق) نهتنها بسمالله را جزء فاتحةالکتاب ميشمارد، بلکه از انس مالک نقل میکند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نماز را با جهر به بسم الله میخواندند. [43]
حاکم نیشابوری[44] و جلالالدین سيوطي نیز شبیه همین روایت را از ام سلمه درباره کیفیت نماز رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کردهاند.&l t;A name=_ftnref45>[45]
و در روايتي از طلحة بنعبيدلله آمده که رسولخدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود: «کسي که «بسمالله…» را ترک کند، يک آيه از کتاب خدا را ترک کرده است».[46]
فخر رازي بعد از طرح ديدگاههاي عالمان اهلسنت، نظر خودش را اينگونه ابراز ميدارد:
طبق نقل متواتر برای ما ثابت است که «بسم الله الرّحمن الرّحيم» کلام خدا و بر محمّد(صلّی الله علیه وآله) فرو فرستاده شده است و در مصحَف بهخط قرآن مکتوب است. و از آنجا که در ابتداي سورهها مکتوب است؛ پس واجب است جزء قرآن باشد.[47]
سپس تصريح ميکند اگر «بسمالله» جزء قرآن نباشد، هرگز روا نيست بهخطّ قرآن نوشته شود
و چون مکتوب شدن آن بهخط قرآن اجماعي است، يقين ميکنيم که جزء قرآن است.[48] از همين رو برخي مبادرت بهتأليف کتاب مستقل در اين خصوص کردهاند.[49]
پس، اينکه وهابيان بسمالله را ـ با اينکه قرآن ميشمارند، ولي ـ از سورههاي قرآن نميدانند و يا درآن ترديد دارند،[50] نشان از اعتقاد آنان به تحريف اين آيه شريفه است، در حالیکه طبق روایات متواتر بسمالله جزء سورههای قرآن است.
ادامه دارد…
www.vahhabiyat.com