ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

داستان های قرآنی، آینه عبرت

از جمله اقوامى كه پيامبر خود را تكذيب و به دعوت حقّ او لبيك نگفتند و سرانجام از طرف پروردگار متعال مجازات شده و مايه عبرت گشتند، قوم و امت شيخ‏الانبياء، پيامبر صاحب شريعت حضرت نوح‏عليه السلام مى‏باشد. آن حضرت نهصد و پنجاه سال(1) در ميان آنان بسر برد و به دستور خداوند دعوت به سوى توحيد و ايمان به خدا كرد، اما جز عدّه اندكى به او نگرويدند و سرانجام بلاى الهى آنان را به سزاى اعمالشان كه همان تكذيب پيامبر و آيات خدا بود، رسانده و مؤمنان و پيروان حضرت نوح را نجات داد.


فرج‏اللّه فرج‏اللّهى در شماره ی 10 ماهنامه ی مکتب اسلام در دی ماه 86
نوشت:‏ گرچه سرگذشت همه امتهاى پيشين مايه عبرت بشر است، اما سرگذشت قوم نوح يكى از عبرت‏انگيزترين فرازهاى تاريخ بشر است كه در هر بخش از آن درس عبرتى مهم نهفته است. اما پيش از آنكه وارد اين سرگذشت شويم، بايد بدانيم كه شرح زندگانى و طرز دعوت حضرت نوح از بخش‏هاى مختلفى تشكيل يافته است كه بناچار بايد طى چند مقاله آن را در حد امكان تقديم خوانندگان ارجمند نمائيم:


در قرآن مجيد سى و سه آيه مربوط به حضرت نوح و قوم آن حضرت مى‏باشد كه بيست و پنج آيه از آنها در سوره هود بيان شده است(2).


در سوره هود قسمتهاى قابل ملاحظه‏اى از تاريخ انبياى گذشته بيان شده است كه نخست داستان، حضرت نوح را بيان مى‏كند.


 


بخش اول، بيم و دعوت‏


اساس و ريشه دعوت انبياى الهى، توحيد و پرستش «اللّه» است چنانكه در آيه دوم سوره هود مى‏فرمايد: «الاّ تعبُدُوا الاّ اللّه انَّنِى‏ لكُم منه نذيرٌ و بشيرٌ»، «دعوت من اين است كه جز اللّه را نپرستيد، من از سوى او براى شما بيم دهنده و بشارت دهنده‏ام».، همچنين در سوره يوسف، آيه 40 و اسراء، آيه 23 مى‏فرمايد: (حضرت يوسف گفت:) «… فرمان داده كه غير از او را نپرستيد….»(3) و «و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد….»(4).


پس نخستين مرحله از دعوت و قيام حضرت نوح‏عليه السلام، انذار(بيم) و سپس دعوت به سوى خدا بوده است چرا كه تأثير بيم دادن در بيدار ساختن غافلان، از بشارت و مژده دادن بيشتر است و لذا همه پيامبران؛ هم بيم دهنده بودند و هم بشارت دهنده، زيرا تا انسان احساس خطر نكند، تكان نمى‏خورد و حركتى در او ايجاد نمى‏شود و به همين خاطر است كه قرآن مجيد در دعوت انبياء روى اين مسأله در آيات زيادى تكيه كرده است(5).


خداوند متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايد: «و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم(نخستين بار به آنهاگفت:) «من براى شما بيم دهنده‏اى آشكارم». جز «اللّه= [خداى يگانه يكتا] را نپرستيد، زيرا بر شما از عذاب روز دردناكى مى‏ترسم»(6).


اولين عكس‏العمل مخالفان‏


به دنبال دعوت حضرت نوح‏عليه السلام به سوى خدا و بيم دادن قوم خود، اشراف و سران قوم او، با بيان سه ايراد از ايمان به خدا سر باز زدند و گفتند:


اوّلا: ما تو را جز انسانى همانند خود نمى‏بينيم در حالى كه رسالت الهى بايد به وسيله فرشتگان انجام گيرد چرا كه درد انسانها را فرشتگان بهتر مى‏دانند.


ثانيا: ما هرچه نگاه مى‏كنيم در اطراف تو و گروندگان به تو، آدم درست و حسابى پيدا نمى‏كنيم همه كسانى كه به تو ايمان آورده‏اند، يك مشت اراذل و اوباش و جوانان كم‏سن و سال و ناآگاه مى‏باشند.


ثالثا: علاوه بر دو اشكال قبلى ما هيچ‏گونه برترى براى شما نسبت به خودمان احساس نمى‏كنيم تا از شما پيروى كنيم و به همين دليل ما شما را دروغگو مى‏پنداريم.


چنانكه خداوند متعالى مى‏فرمايد:


«اشراف كافر قومش(در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بينيم، و كسانى را كه از تو پيروى كرده‏اند، جز گروهى اراذل ساده‏لوح، مشاهده نمى‏كنيم، و براى شما فضيلتى نسبت به خودمان نمى‏بينيم، بلكه شما را دروغگو تصور مى‏كنيم»(7).


البته پرواضح است كه ايمان آورندگان به حضرت نوح اراذل و پست و… نبودند، بلكه از طرفى همه پيامبران الهى هميشه پشتيبان افراد ضعيف و مستضعف بودند و با مستكبران مبارزه مى‏كردند، و لذا اولين كسانى كه دعوت پيامبران را لبيك مى‏گفت، همان گروه‏هاى محروم و فقير بود. و از طرف ديگر معيار مستكبران در شخصيت افراد، غالبا زر و زور بوده و هست و لذا اين افراد را حقير و اراذل مى‏شمردند و امروز هم از ديدگاه مستكبران و اشراف مغرور همان‏طور است.


اما حضرت نوح با آن صبر و تحملى كه داشت و با آن مهر و محبتى كه مخصوص انبياى الهى است، در پاسخ حرفهاى بى‏ادبانه آنها خود را نمى‏بازد و بازهم نااميد نمى‏شود و در دعوت حق خود پافشارى به خرج مى‏دهد تا شايد عده ديگرى دعوت حق او را بپذيرند و به سوى خدا برگردند.


حضرت نوح‏عليه السلام در برابر ايرادهاى سه‏گانه كافران چنين مى‏فرمايد: اوّلا چگونه كسانى را كه به من ايمان آورده‏اند از خود برانم در صورتى كه شما مرا تكذيب كرديد و ثانيا به فرض كه خواهش شما را بپذيرم، در نشر دعوت و تأييد رسالتم به چه كسى اعتماد كنم و از چه كسى استمداد نمايم؟.


قرآن مجيد پاسخ حضرت نوح را چنين بيان مى‏كند:


«نوح) گفت: اى قوم من! به من خبر دهيد اگر من دليل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و او از نزد خود رحمتى به من داده باشد -و بر شما مخفى مانده- (آيا باز هم رسالت مرا انكار مى‏كنيد)؟! آيا ما مى‏توانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم، با اين كه شما كراهت داريد«؟!. «اى قوم! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم، اجر من، تنها بر خداست. و من آنها را كه ايمان آورده‏اند(به خاطر شما) از خود طرد نمى‏كنم، چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد؛ (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت، خصم من خواهند بود؛) ولى شما را قوم جاهلى مى‏بينم. اى قوم من! چه كسى مرا در برابر (مجازات) خدا يارى مى‏دهد اگر آنان را طرد كنم؟! آيا انديشه نمى‏كنيد؟!. من هرگز به شما نمى‏گويم خزائن الهى نزد من است، و غيب هم نمى‏دانم، و نمى‏گويم من فرشته‏ام، و (نيز) نمى‏گويم كسانى كه در نظر شما خوار مى‏آيند، خداوند خيرى به آنها نخواهد داد، خدا از دل آنان آگاهتر است.(با اين حال اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمكاران خواهم بود»(8).


اگر واقعا همه انسانها و افراد جامعه بشرى فقط «اللّه» را پرستش كنند و در برابر همه طاغوتها، خودخواهيها و هوا و هوسها و پول و مقام و شهوت و زن و فرزند و جلال و جبروت ايستادگى كرده و دست رد بر سينه زشت
يها بزنند، تمام نابسامانيها و ناهنجاريها از جوامع انسانى رخت بر مى‏بندد و بشر در آرامش و امنيت كامل به زندگى خود ادامه مى‏دهد


نكته‏اى كه در اين بخش از سرگذشت حضرت نوح و قومش قابل توجه است، اين است كه آن قوم از اينكه حضرت نوح، پيامبر خداست، و دعوت او حق است، آگاه بودند اما به خاطر كبر و غرور، آن را قبول نمى‏كردند چرا كه از ذيل آيه 28 سوره هود با جمله «انُلزمكموها و أنتم كارهون» :آيا من مى‏توانم شما را به پذيرش اين بيّنه مجبور سازم با اينكه شما آمادگى نداريد؟. و ذيل آيه 30 «افلا تذكّرون»: آيا انديشه نمى‏كنيد؟ معلوم مى‏شود كه آنان از روى آگاهى، از پذيرش دعوت آن حضرت سر باز مى‏زدند زيرا تذكر(يادآورى) در موردى به كار مى‏رود كه كسى قبلا با موضوعى آشنا باشد هرچند فطرتا. و مسائلى كه ما بين نوح و قومش رد و بدل مى‏شد، از اين قبيل بود ولى تكبر و خودخواهيهاى آنان باعث مى‏شد كه آنها دعوت آن حضرت به سوى توحيد و اللّه را نپذيرند. چنانكه مستكبران و متكبران امروز هم حقى براى انسانهاى ضعيف و فقير و كشورهاى ضعيف و عقب‏مانده قائل نيستند در صورتى كه خودشان حقانيت آنها را مى‏دانند.


اگر واقعا همه انسانها و افراد جامعه بشرى فقط «اللّه» را پرستش كنند و در برابر همه طاغوتها، خودخواهيها و هوا و هوسها و پول و مقام و شهوت و زن و فرزند و جلال و جبروت ايستادگى كرده و دست رد بر سينه زشتيها بزنند، تمام نابسامانيها و ناهنجاريها از جوامع انسانى رخت بر مى‏بندد و بشر در آرامش و امنيت كامل به زندگى خود ادا
مه مى‏دهد و اگر خود انسانها شخص يا گروهى را مانند بت نپرستند و در برابر او كرنش نكنند و فرمان نبرند، نه استعمارى به وجود مى‏آيد نه استثمارى و نه استبدادى و نه وابستگى و اسارتى؛ چرا كه همه بدبختيهاى جوامع بشرى به خاطر عدم پرستش «اللّه» و تكذيب آيات و پيامبران الهى و روى آوردن به بتهاى زمان و راضى شدن به ثم بخس است زيرا اگر آن روز حضرت نوح را تكذيب كردند و به مال و منال و جاه و جلال روى آوردند، امروز هم عده‏اى در اثر عدم توجه به آيات الهى و دورى از معارف قرآن و اهل بيت‏عليهم السلام و دنباله‏روى از فرهنگ منحطّ غرب و به تبعيت از سياستمداران نيرنگ‏باز غربى، كار را به جائى رسانده‏اند كه علاوه بر از بين بردن منابع و ذخاير كشورهاى اسلامى، مى‏خواهند حتى آثار گذشتگان را كه تاريخ گوياى يك فرهنگ و يك ملت و بخصوص آثار بزرگان اسلام در كشورهاى اسلامى است؛ از بين ببرند. متأسفانه به دست افراد فريب‏خورده اين كشورها آثار گرانبهاى آن‏ها را تخريب و غارت مى‏كنند و بدينوسيله براى آيندگان يك سرگذشت و تاريخ خشك و خالى بجا مى‏گذارند و براى موزه‏هاى خود آثار نفيسى دست و پا مى‏كنند كه در واقع با يك تير دو هدف مى‏زنند: هم به مقصود خويش كه بى‏هويت كردن مسلمانان است و هم رونق موزه‏هاى خود كه از اين طريق درآمدى هم به نفع خود كسب مى‏كنند.


پي نوشت ها:


1) سوره عنكبوت، آيه 14 «فَلَبِثَ فيهِم ألفَ سنةٍ اِلاّ خمسين عاما…».


2) آيه 25 تا 49.


3) أمر أن لا تعبُدوا الاّ ايّاه…».


4) قضى‏ ربُّك اَلاّ تعبُدوا الاّ ايّاه…»


5) حج،49 – شعرا، 115 – عنكبوت، 50 – فاطر، 45 – ص 70 – احقاف، 9 – ذاريات، 50 و همچنين آيات ديگر…


6) آيه 25 و 26 «و لقد أرسلنا نوحاالى قومه انّى لكم نذيرٌ مبينٌ
» – «أن لا تعبدوا الاّ اللّه انّى أخاف عليكم عذاب يوم اليم».


7) آيه 27 سوره هود: «فقال الملاء الّذين كفروا من قومه ما نريك الاّ بشرا مثلنا و ما نريك اتّبعك الاّ الّذين هُمْ أراذلنا بادى‏الرأى و ما نرى‏ لكم علينا من فضل بل نظنّكم كاذبين».


8) آيه 28 تا 31، سوره هود.


http://shafaqna.com

به این مطلب امتیاز دهید
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید