ابتدای سوره کهف داستان عده ای آمده است که خداوند از آنان به عنوان جوانمردان یاد می کند.
کهف
اصحاب کهف موحدانی بودند که در زمان شرک و بت پرستی و حکومت طاغوتی زندگی می کردند که تصمیم گرفتند قیام کنند و اگر نتوانستند، از محیط شرک آلود مهاجرت کنند.
“اذْ أَوَى الْفِتْیَهُ إِلى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنک رَحْمَهً وَ هَیىْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشداً “(زمانى را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگارا ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز.)(۱۰ کهف)
“فتیه “جمع فتى است، و ” فتى” به معناى جوان است، و در این کلمه مدح وجود دارد که منظور از آن، جوان خوب مى باشد. از آنجا که در سن جوانى بدن نیرومند و احساسات عواطف پرخروش است، و از نظر جنبه هاى روحى قلب جوان آماده پذیرش نور حق و کانون محبت و سخاوت است در بسیاری از موارد کلمه (فتى و فتوت) به معنى مجموعه این صفات به کار مى رود هر چند در سن و سال هاى بالا باشد، همان گونه که کلمه جوانمردى و فتوت در فارسى امروزی نیز این مفاهیم را دارد .
وقتى جوانان در غار مضطر و ناتوان بودند از پروردگار خود درخواست کردند که پروردگارا به ما از ناحیه خودت رحمتى عطا کن که ما را به سوى راه نجاتمان هدایت کند.
قرآن می گوید آنها سال های معدودی (سیصد و نه سال) به خواب رفتند و سپس بیدارشان کردیم.
و در ادامه می فرماید: “نحْنُ نَقُص عَلَیْک نَبَأَهُم بِالْحَقّ
ِ إِنهُمْ فِتْیَهٌ ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى وَ رَبَطنَا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لَن نَّدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَا إِذاً شططاً “(ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو مىکنیم؛ آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم. و دل هایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است؛ هرگز غیر او معبودى را نمىخوانیم؛ که اگر چنین کنیم، سخنى به گزاف گفتهایم.)(۱۳و۱۴ کهف)
“رقیم “عبارت از دولوح مسى بوده که داستان اصحاب کهف را روى آن حک نموده اند که دقیانوس، پادشاه آنها چه دستورى به ایشان داده بود، وآنان چگونه از دستور اوسر پیچیده اسلام را پذیرفته بودند، و سرانجام کارشان چه شد
علامه طباطبایی در المیزان می گویند: منظور از اینکه اصحاب کهف جوانانى بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند، ایم
انی است که مورد رضایت خدا بود. و اگر چنین ایمانى منظور نبود مسلما ایمان را به آنان نسبت نمى داد و نمى فرمود: ایمان آوردند به پروردگارشان .
بعد از ایمان، هدایت باعث ارتقا درجه ایمان است که به سوی هر آنچه که مورد رضایت الهی است سوق می دهد و در ادامه خداوند می فرماید: به هدایتشان افزودیم و دل های این جوانمردان را محکم کردیم و اضطراب و نگرانی را از دل هایشان از بین بردیم.
خداوند به سبب ایمان واقعیشان و قیامشان علیه بت پرستی این نعمات را به آنان داد و اینگونه از آنان تجلیل می کند .
از تو حرکت، از خدا کمک و امداد رسانی !
وقتی انسان در راه خدا گام برمی دارد، و براى او به پاخیزد، کمک و امداد الهى به سراغ او مى شتابد.& lt;BR>در آیات دیگر نیز این مطلب به صراحت بیان شده است ” وَ الَّذِینَ جَهَدُوا فِینَا لَنهْدِیَنهُمْ سبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ” (و آنها که در راه ما [با خلوص نیّت] جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.)(۶۹ عنکبوت)
و نیز در سوره محمد می خوانیم: “و الذین اهتدوا زادهم هدى”( آنها که راه هدایت را پوئیدند، خدا بر هدایتشان مى افزاید.)(۱۷ محمد)
علامه طباطبایی در المیزان می گویند: منظور از اینکه اصحاب کهف جوانانى بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند، ایمانی است که مورد رضایت خدا بود. واگر چنین ایمانى منظور نبود مسلما ایمان را به آنان نسبت نمى داد و نمى فرمود: ایمان آوردند به پروردگارشان
راه حق راهى است پر از موانع و با دشواری هاى فراوان که بدون لطف الهی پیمودنش کار سختی است و خداوند بنده خود را در این مسیر تنها نمی گذارد.
در تفسیر قمى در ذیل آیه “ام حسبت ان اصحاب الکهف…” از امام ۷ روایت آورده که فرمود: ما به تو آیت ها و معجزه هائى دادیم که از داستان اصحاب کهف مهم تر بود، آیا از این داستان تعجب مى کنى که جوانانى بودند در قرون فترت که فاصله نبوت عیسى بن مریم و محمد (صلى اللّه علیه وآله وسلم) بود، زندگى مى کرده اند.
و اما “رقیم” عبارت از دو لوح مسى بوده که داستان اصحاب کهف را روى آن حک نموده اند که دقیانوس، پادشاه آنها چه دستورى به ایشان داده بود، و آنان چگونه از دستور او سر پیچیده اسلام را پذیرفته بودند، و سرانجام کارشان چه شد.
سرچشمه جوانمردی، ایمان است
جوانمردی از صفات عالی انسانی است که خداوند اصحاب کهف که مۆمنان واقعی بودند را با این صفت نام می برد.
از علما نقل است که گفته اند: “رأس الفتوه الایمان”(سرچشمه جوانمردى ایمان است.)
و بعضى دیگر گفته اند: ” الفتوه بذل الندى و کف الاذى و ترک الشکوى”( جوانمردى بخشش و سخاوت است و خوددارى از آزار دیگران و ترک شکایت از حوادث و مشکلات).
بعضى دیگر فتوت را چنین تفسیر کرده اند: “هى اجتناب المحارم و استعمال المکارم “( جوانمردى پرهیز از گناهان و به کار گرفتن فضائل انسانى است.)
http://karballa.ir