داستانهايي كه عوض ميشوند
هر روز فيلمهاي بسياري ساخته ميشوند كه علاوه
بر گردش مالي بزرگي كه به وجود آوردهاند تبديل به سلاح تهاجم فرهنگي هم شدهاند. هر كشوري كه ميخواهد فرهنگ كشورهاي ديگر را از بين ببرد و فرهنگ خودش را جاي آن بنشاند، به ساختن فيلمهاي تأثيرگذار و فرستادنش به آن كشورها شروع ميكند.
در اين راستا كشورهاي بزرگ و مستكبر، با احداث كارخانههاي بزرگ فيلمسازي، به توليد فيلمهاي ضدفرهنگي، از فيلمهاي مستهجن گرفته تا فيلمهاي ضد مذهبي و حتي مذهبي و گاهي هم فيلمهاي ويژة ابرقهرمانانه، پرداختهاند.
هاليوود كارخانه ابرقهرمان سازي
هاليوود، كارخانه فيلم سازي آمريكا و فرهنگ غرب است. اگر درِ اين كارخانه بسته شود مثل اين است كه كابل برق تلويزيونهاي غرب را بكشيد. در اين كارخانة بزرگ، هر از چندي، براي ايجاد اميد در دل مردم و پر كردن جيب صاحبان هاليوود، فيلمهاي ويژهاي ساخته ميشود كه در آنها شخصيتهايي خلق ميشود كه به آنها ابر قهرمان ميگويند.
ابر قهرمانها كساني هستند كه مردم فقط در خواب و رؤياهايشان ميتوانند ببينند. موجودات شجاع و قوي كه كارهاي خارقالعادهاي انجام داده و به كمك مردم و كشور ميآيند.
اولين ابر قهرمان در سال 1933 در آمريكا وارد دنياي تصوير شد و سوپرمن به عنوان ابرقهرمان آمريكاييها خلق شد. اين سالها همزمان بود با بحران شديد اقتصادي در آمريكا؛ با استقبال زيادي كه از سوپرمن شد خيلي زود ابرقهرمانها وارد پرده سينما شدند، ابرقهرمانهايي مثل کاپيتان مارول، بتمن، باک راجرز، فانتوم كه در در دوران جواني پدربزرگهاي ما ظاهر شدند و سالها بعد فيلمهاي مختلفي از اين ابرقهرمانها ساخته شد.
سالها گذشت و چيزي نمانده بود ابرقهرمانهايهاليوود به فراموشي سپرده شود كه حادثه يازده سپتامبر پيش آمد و مردم آمريكا در وحشت و ترس افتادند و خيلي زود هاليوود چند ماه بعد از يازده سپتامبر، اولين اسپايدرمن (مرد عنكبوتي) را روي پردههاي سينما آورد
كه با استقبال فراوان مردم ترسيدة آمريكا مواجه شد، چرا كه در دنياي خيال آنها ابرقهرماني كه تارهاي عنكبوتي از دستش بيرون ميآمد و با موجودات شرور مبارزه ميكرد، ميتوانست ترس آنها را از بين ببرد. با فروش زياد مرد عنكبوتي، ابرقهرمان مُردة هاليوود يعني بَتمن دوباره جان گرفت و فيلم «بَتمن آغاز ميکند» هيجان دوبارهاي در مردم به وجود آورد. در اين فيلم، بَتمنِ جديد علناً در مقابل تروريستهايي که از شرق جهان به گاتهامسيتي هجوم آورده بودند تا اين شهر را نابود كنند، ميايستاد تا از شهر دفاع كنند.
حالا ديگر كمكم ابرقهرمانها، سياسي شده بودند. در سال 2006، فيلم «سوپرمن بازمي گردد» روي پردهها رفت و سوپرمن كه سالها بود به داد مردم نميرسيد، آمده بود تا دنيا را يك تنه نجات بدهد . «هل بوي» يا همان پسر جهنمي يكي ديگر از ابرقهرمانهايي بود كه سر از پردة سينماها بيرون آورد تا تماشاگرانش را متعجب كند. «شوالية تاريكي» هم خودش را در ميان ابرقهرمانها ثبت كرد تا كارنامه چند سال هاليوود براي ساخت ابرقهرمانها كامل شود.
در سال 2008 شاهد خلق يكي ديگر از ابرقهرمانهاي آمريكايي شديم. نام اين قهرمان «مرد آهني» است. فيلميكه با صد ميليون دلار سرمايه ساخته شد و خيلي زود به يكي از پرفروشها تبديل شد.
«مرد آهني» در بخش جلوههاي ويژه از بهترين تکنولوژيهاي موجود استفاده ميکند و قوانين فيزيک در صحنههاي کامپيوتري فيلم، به خوبي اجرا شده است. بعلاوه ترکيب تصاوير ديجيتال با تصاوير حقيقي با بهترين مهارت انجام شده است.
درباره اينكه چرا آمريكاييها اينقدر دنبال ابرقهرمانها هستند يك انديشمند فيلمساز اروپايي حرف جالبي ميزند، او ميگويد: «آمريکاييان هيچ خاطره و گذشتهاي ندارند و هميشه از خاطرات ديگران استفاده ميکنند».
در اين چند سال كارخانه فيلم سازي هاليوود سرمايههاي زيادي براي ابرقهرمان سازي خرج كرد و پول زيادي هم به جيب زد؛ البته نكته جالبي درباره اين ابرقهرمانها آن است كه اين ابرقهرمانها، هميشه در كنار پرچم آمريكا هستند و در چند سال گذشته، آدمهاي بدِ اين ابرقهرمانها از كشورهاي شرقي به خصوص كشورهاي اسلامي آمدهاند.
داستانهايي كه عوض ميشوند
تا همين چند سال قبل در دوره رياست جمهوري ريگان بر آمريكا، جنگجويان افغان به شكل قهرمان
در فيلمها و داستانهاي آمريكايي نشان داده ميشدند، مثل فيلم «رامبو3» كه در آن قهرمانهاي خوبِ فيلم، همين تفنگ به دستهاي افغان هستند. علتش هم خيلي ساده است، در آن زمان شوروي در افغانستان بود و آمريكا دشمن درجه يك شوروي بود و سعي ميكرد با ساختن فيلمهايي، شبه نظاميان افغان را تشويق كند تا با شورويها بجنگند و بدين وسيله، زمينه ورود آمريكا فراهم گردد.
در آن زمان، آدم بدهاي فيلمهاي ابرقهرماني هاليوود، شورويها بودند. البته قبل از آن هم آدم بدهاي فيلمهاي آمريكايي ويتناميهاي مظلوم بودند كه با آمريكاييها ميجنگيدند تا از كشورشان دفاع كنند.
حالا بعد از گذشت سالها، كمكم موضوع داستانها عوض شده است. مرد آهني كتابهاي تصويري بچهها، تا ديروز با ويتناميها و شورويها ميجنگيد و افغانها را قهرمان نشان ميداد و حالا افغانها و مسلمانهاي مبارز در كشورهاي مختلف به آدم بدِ فيلمهاي هاليوود تبديل شدهاند.
حالا ديگر همه ميدانند كه گروه القاعده را خود دولت آمريكا ساخت و پيشرفته ترين سلاحهاي خود را در اختيار آنها قرار داد تا كشورهاي اسلامي را در هرج و مرج فرو ببرد.
البته در فيلم «مرد آهني» نشان ميدهد كه يك كارخانهدار بزرگ، به آرامي سلاحهاي پيشرفته را دور از چشم مقامات آمريكايي در اختيار تروريستها ـ كه در اين فيلم مسلمانها هستند ـ قرار ميدهد. اما سازنده فيلم چطور ميتواند به مردم بباوراند كه دولت آمريكا وقتي كوچكترين اتفاقهاي دنيا را زير نظر دارد و از پرواز پشهها در آسمان هم با ماهوارهها فيلم ميگيرد، متوجه نميشود كه تروريستها از آمريكا سلاح دريافت ميكنند؟
از تفاوتهاي اين فيلم ابرقهرمانانه با فيلمهاي ديگر اين است كه بيشتر فيلمهاي ابرقهرمان داراي داستانهايي تخيلي هستند كه هدفشان اميد و قدرت دادن به بيننده است، اما در اين فيلم سراغ موضوعات سياسي رفتهاند و سعي ميكنند به مردم القا كنند كه آدمهاي بدِ دنيا، در شرق عالم هستند (همان خاورميانه خودمان)، به قول يك فيلمساز، اگر در قسمت بعدي مرد آهني ديديد كه مثل بسياري از فيلمها و بازيهاي ديگر قهرمان داستان بهايران يا فلسطين يا لبنان رفته است، تعجب نكنيد، چون حالا ديگر ابرقهرمانها بيشتر از اينكه به درد مردم بخورند، به درد سياستمداران آمريكايي ميخورند.
پدیدآونده:علي غريب
http://mahdi313.ir