1- اثبات اصالت روح
پيش از پيشرفت علوم و بخصوص علم روانشناسى و اكتشافا
ت و تجربيات شگفت پيرامون روح و روان آدمى، بسيارى باور نداشتند كه روح آدمى، به گونهاى مستقل وجود دارد، و قابل كشف و شناسائى است،
و تنها به جشم و تن انسانها نظر دوخته و نيارها و نيازمندىهاى انسان را با ديدگاه مادّى ارزيابى مىكردند.
و باور نمىكردند كه روح آدمى چونان جسم او، بيمار مىشود،
زنگار مىگيرد، افسرده مىشود،
و مىتواند نقش تعيين كنندهاى در سرنوشت انسان داشته باشد.
بسيارى باور نمىكردند كه:
روح انسان اصالت دارد، استقلال دارد،
و حالات گوناگون آن در تن آدمى تأثير فراوان دارد.
نه روح و روان را باور داشتند،
و نه بيمارىهاى روانى را مىشناختند، و نه راههاى درمان روح را مىپذيرفتند.
برخى ديگر گرچه در وجود روح ترديد نمىكردند اما آن را بازتاب جسم، آثار طبيعى خون، و يكى از حالات تن آدمى به حساب مىآوردند.
در صورتى كه در تعاليم پيامبران الهى و رسول گرامى اسلام، و از منظر و ن
گاه امام على (عليه السلام) تن آدمى مستقل و جداى از روح و روح انسان نيز داراى اصالت بوده و جداى از تن وجود مستقل دارد.
گرچه در يكديگر تأثير مىگذارند، و از هم تأثير پذيرند،
امّا هركدام داراى اصالت و استقلال مىباشند،
اين حقيقت چهارده قرن قبل در نهجالبلاغه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخوبى مطرح شده است،
كه امام على (عليه السلام) فرمود:
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ.
كسى چيزى را در دل پنهان نكند جز آن كه در لغزشهاى زبان، و رنگ رخسار، آشكار خواهد شد.(16)
پس روح آدمى به گونهاى مستقل وجود دارد.
دچار انواع بيمارىها مىشود.
و شناخت بيمارىهاى روانى و درمان آن يكى از ضرورتهاى زندگى انسان است.
و نمىشود روح و حالات آن را در زندگى انسان ناديده گرفت.
قرنها گذشت؛
و علم روانشناسى و روانكارى (پسى كاناليز) رونق گرفت.
و روانشناسى در تمام اقسام و جوانب زندگى انسان حضور پيدا كرد.
دانشمندان جهان آرام، آرام، به اُفُق نورانى علوم و معارف اسلامى و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهجالبلاغه نزديك شدند و باور كردهاند كه:
روح بگونهاى مستقل وجود دارد.
و داراى نيازها و نيازمندىهاست.
و داراى
امراض و آفتهاست.
و چونان تن آدمى بايد درمان شود،
و از آفات و موانع رشد كناره گيرد،
و باور كردند كه:
اى برادر تو همه انديشهاى |
مابقى تو استخوان و ريشهاى |
امام على (عليه السلام) در خطبه 1/24 نهجالبلاغه ابتدا از آفرينش تن آدمى سخن گفت كه:
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ، وَلَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذاتَ أَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَأَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ، وَأَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَأَمَدٍ مَعْلُومٍ.
سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمتهاى گوناگون زمين، از قسمتهاى سخت و نرم، شور و شيرين، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چبسناك گرديد، كه از آن، اندامى شايسته، و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد.
آن را خشكانيد تا محكم شد، خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانى معيّن، و سرانجامى مشخّص، اندام انسان كامل گرديد.(17)
و سپس آفرينش روح، و چگونگى ورود آن به تن آدمى را با بيانى شيوا و نورانى توضيح مىدهد كه:
ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إنْساناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا، وَفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا.
وَجَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا، وَأَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَالْأَذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والْأَلْوَانِ وَالْأَجْنَ
اسِ، مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ، وَالْاَخْلاطِ الْمُتَبَايِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ.
آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى نيروى انديشه، كه وى را به تلاش اندازد، و داراى افكارى كه در ديگر موجودات، تصرّف نمايد.
به انسان اعضاء و جوارحى بخشيد، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى بكار گيرد، قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشايى، و بويايى، و وسيله تشخيص رنگها، و أجناس مختلف در اختيار او قرار داد.
انسان را مخلوطى از رنگهاى گوناگون، و چيزهاى همانند و سازگار، و نيروهاى متضاد، و مزاجهاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، و خشكى، قرار داد.< ;SUP>(18)
2- اثبات نيازمندىهاى انسان
پس از اثبات اصالت روح، ديدگاه علمى، معنوى انسان گسترش لازمى پيدا كرده به جهان اسرارآميز روح و روان آشنا شده و توانسته است نسبت به مسائل روانى خود كنكاش بيشترى داشته باشد،
و در ارزيابىهاى حساب شده خود مباحثى را به نقد و بررسى گذاشته است كه:
روح آدمى چونان جسم او داراى نيازها و نيازمندىهاست.
اگر جسم انسان دچار تشنگى و گرسنگى مىباشد، و نياز به انواع و اقسام غذاها دارد،
و انواع پروتئينها را بايد به تن آدمى رساند تا سوخت و ساز (متابوليسم) بدن تحقّق يابد، و عوامل رشد و حيات تقويت شده تداوم يابد.
و نياز به انواع داروها دارد، تا خود را از آفات و ميكروبها و ويروسهاى خطرناك نجات دهد.
روح آدمى نيز داراى نيازمندىهاى فراوانى است.
اگر غرائز حيوانى مانند:
خشم، شهوت، لذّت، درست تأمين نگردند، و تعديل نشوند.
اگر به تمايلات نفسانى توجّه نگردد. و با لذّتهاى روا و بايسته، روح انسان تأمين نشود.
و در تفريحات سالم، و شادىهاى روح افزا، نيازهاى روانى برطرف نشود، روح دچار افسردگى مىشود.
آفت زده مىگردد، و با طراوت و شادابى به حيات خود ادامه نمىدهد.
بنابراين از نگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم بايد نيازها و نيازمندىهاى روح و روان را تأمين كرد.
و هم بيمارىهاى روانى را بايد درمان نمود.
هم ابزار و وسائل رشد و تقويت روح را بايد با تفريحات سالم فراهم كرد،
و هم موانع و آفات رشد روح و روان را بايد ريشه كن نمود كه آن حضرت فرمود:
إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ.
اين دلها همانند تنها خسته مىشوند، براى نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روى بياوريد.(19)
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در برّرسى زندگى انسانهاى پاك و پرهيزكاران نيز لذّتهاى حلال، و تفريحات سالم را مطرح مىفرمايد.
كه در نامه 27/4 به محمّد بن ابى بكر مىنويسد:
وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَآجِلِ الْآخِرَةِ، فَشَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ، وَلَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ؛ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ، وَأَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُونَ.
ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ؛ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ. أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ، وَتَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِيرَانُ اللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ.
لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ، وَلَا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ.
آگاه باشيد، اى بندگان خدا، پرهيزكاران از دنياى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، امّا مردم دنيا در آخرت آنها شركت نكردند، پرهيزكاران در بهترين خانههاى دنيا سكونت كردند، و بهترين خوراكهاى دنيا را خوردند، و همان لذّتهايى را چشيدند كه دنياداران چشيده بودند، و از دنيا بهره گرفتند آنگونه كه سركشان و متكبّران دنيا بهرمند بودند.
سپس از اين جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتى پُر سود، به سوى آخرت شتافتند، لذّت پارسايى در ترك حرام دنيا را چشيدند، و يقين داشتند در روز قيامت ازهمسايگان خدايند، جايگاهى كه هرچه درخواست كنند، داده مىشود، و هرگونه لذّتى در اختيارشان قرار دارد.(20)
و در دعاكردن به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) از خداوند بزرگ مىخواهد تا انواع لذّتهاى بهشتى را براى او فراهم آورد كه در خطبه 72/7 نهجالبلاغه فرمود:
اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحاً فِي ظِلِّكَ؛ وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ.
اللَّهُمَّ وَأَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ، وَأَكْرِمْ لَدَيْكَ مَنْزِلَتَهُ، وَأَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِكَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، مَرْضِيَّ الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِقٍ عَدْلٍ، وَخُطْبَةٍ فَصْلٍ.
اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُ فِي بَرْدِ الْعَيْشِ وَقَرَارِ النِّعْمَةِ، وَمُنَى الشَّهَوَاتِ، وَأَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَرَخَاءِ الدَّعَةِ، وَمُنْتَهَى الطُّمَأْنِينَةِ، وَتُحَفِ الْكَرَامَةِ.
پروردگارا! براى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در سايه لطف خود جاى با وسعتى بگشاى، و از فضل و كرمت پاداش او را فراوان گردان.
خداوندا! كاخ آيين او را از هر بنايى برتر، و مقام او را در پيشگاه خود گرامى دار، نورش را كامل گردان، و پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و شفاعت و قبول گفتار او ق
رار ده، زيرا كه داراى منطقى عادلانه، و راه جداكننده حق از باطل بود.
بار خدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمتهاى جاويدان، و زندگانى خوش، و آرزوهاى برآورده، و خواستههاى به انجام رسيده، در كمال آرامش، و در نهايت اطمينان، همراه با مواهب و هداياى با ارزش، جمع گردان!.(21)
و در راستاى همين هدف ارزشمند و پاسخ دادن به نيازمندىهاى روح آدمى، رهنمود داد كه:
اگر مؤمنى را شاد كنيد.
اگر يتيمى را بخندانيد.
اگر لبخند بر لب انسان غم زدهاى بكاريد.
اگر حُزن و اندوه از دلِ گرفتارى برطرف كنيد.
به پاداش والاى الهى خواهيد رسيد.
و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در برخورد با يتيمان تلاش مىكرد تا آنها را بخنداند كه خنده يكى از نيازهاى روحى انسان است.
امام على (عليه السلام) سعى مىكرد، فقرا و محرومين را شاد كند كه شادى يكى ديگر از نيازهاى روانى است.
و تلاش مىكرد تا با پرداخت قرض وامدارى،
خريدن خانه براى بى خانه دربدرى،
فراهم كردن غذا براى گرسنهاى،
گُلِ شادى و لبخند را بر لبان آنهابكارد كه خشنودى خداى خويش را آرزو داشت.
و اينها همه در راستاى تحقّق برطرف كردن نيازمندىهاى روح انسانهاى نيازمند است.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) با سخنانى حساب شده ياران را مىخنداند،
يت
يمان را با شيوههاى گوناگون به خنده و شادى واميداشت،
و خود خنده رو، لبخند بر لب، متواضع و فروتن بود.
بنابراين پس از اثبات روح، و نيازمندىهاى روانى انسان،
رفع نيازها، و درمان بيمارىهاى روانى، يكى از ضرورتهاى زندگى است.
پی نوشت:
16 – حكمت 26 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلّف، كه برخى از اسناد آن به اين شرح است:
17 – خطبه 1/24 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلّف، كه برخى از اسناد آن به اين شرح است: عيون المواعظ والحكم ص350 ح5951 : واسطى (متوفاى 600ه)
بحارالانوار ج 74 ص 300 و 423 : مجلسى (متوفاى 1110ه)
ربيعالابرار ج1 ص97 وص312 وج2 ص297 : زمخشرى معتزلى (متوفاى 538 ه)
منهاجالبراعة ج 1 ص 22 : قطب راوندى (متوفاى 573 ه)
تحف العقول ص67 : ابن شعبه حرانى (متوفاى 380 ه
)
18 – خطبه 1/24 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارك گذشته)
19 – حكمت 197 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلّف، كه برخى از اسناد آن به اين شرح است: عقد الفريد ج 6 ص 279 : ابن عبد ربه مالكى (متوفاى 328 ه)
اصول كافى ج1 ص48 ح1 : كلينى (متوفاى 328 ه)
دستور معالم الحكم ص 23 : قاضى قضاعى (متوفاى 454 ه)
ربيع الابرار ج1 ص23 ب1 : زمخشرى معتزلى (متوفاى 538 ه)
نهاية الارب ج 8 ص 181 : نويرى شافعى (متوفاى 732 ه)
روضة الواعظين ص 414 : ابن فتّال نيشابورى (متوفاى 508ه)
20 – نامه 27/4 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلّف، كه برخى از اسناد آن به اين شرح است: كتاب الغارات ج1 و230 و223 و235 و 249 : ابن هلال ثقفى (متوفاى 283 ه)
تحف العقول ص 176 و 177 : ابن شعبه حرانى (متوفاى 380 ه)
كتاب مجالس ص260 م31 ح3 : شيخ مفيد (متوفاى 413 ه)
كتاب أمالى ص24-25 م اول ح31/31 : شيخ طوسى (متوفاى 460 ه)
بشارة المصطفى ص44 : طبرى شافعى (متوفاى 553 ه)
21 – خطبه 72/7 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلّف، كه برخى از اسناد آن به اين شرح است: غريبالحديث ج1 ص373 ح37 : ابن قتيبة (متوفاى 276 ه)
الغارات ج1 ص159 : ابن هلال ثقفى (متوفاى 283 ه)
بحارالانوار ج74 ص299 ح5 ب14 : مجلسى (متوفاى 1110 ه)
ذيل الامالى ص173 النوادر : ابوعلى قالى (متوفاى 356 ه)
www.ghadeer.org