2– بعد روانی- عاطفی
1-2) سعه صدر
از ويژگيهاي مهم حاکمان سعةصدر است، كسي داراي سعه صدر است كه دارای گشادگي روح و همتي عالي و انديشهاي بلند باشد. سعة صدر موجب دورانديشي و واقعنگري رهبران ميشود و اگر دولتمردان فاقد اين خصلت باشند از عهدة بسياري از مشكلات و نارساييها برنخواهند آمد. يك حاکم اسلامي بايد بداند كه در مصدر امور با فراز و نشيبهاي گوناگوني مواجه بوده و براي دستيابي به اهداف نظام، سختيهاي فراوان در پيش دارد و اگر حوصله، بردباري و بلند همتي را سلاح خود نسازد در اثر فشارهاي جانبي و پيشامدهاي ناگوار حركات غيرمترقبهاي از خود نشان ميدهد كه بعضاً اعتبار حاکمیت و رهبری او را زير سئوال ميبرد. سعةصدر آنقدر مهم است كه حضرت علي(ع) آن را ابزار حكومت ميدانند:
(آله الریاسه سِعَه الصَّدر) (احمدخاني، 1379: 127-132).
2-2) بلندي همت
هر چه انسان دارای همت والاتري باشد، فعاليت و كارهاي بيشتر و چشمگيرتري انجام ميدهد و كارگزار بلند همت در كارها و مسئوليتهايي كه بر عهده گرفته است، بسيار موفقتر ا
ز دون همتّان ميباشد و اصولاً ارزش انسان بسته به همت اوست. حضرت علي(ع) خطاب به مالك اشتر ميفرمايند:
«با بلند همتان بپيوند»(نامه: 53) (قوچاني، 1374: 137).
3-2) قاطعيت
& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” lang=AR-SA>قاطعيت و پرهيز از شك و ترديد از لوازم و شرايط اصلي موفقيت رهبری است و پس از بررسي جوانب مختلف قضيه و مشورت با صاحبنظران، قاطعيت در اجراي تصميم و اجراي آن ضرورت دارد. دو دلي و عدم قاطعيت حاکم باعث ميشود كه ترديد و ابهام و سردرگمي در همه بدنه نظام و امت سرايت كرده و كارها در زمان مناسب به انجام نرسد و نظام به اهداف مورد نظر نرسد. امام علي (ع)، از شك و ترديد بيمورد نهي كرده و ميفرمايد:
«علم خود را به جهل و يقين خويش را به شك تبديل نكنيد، وقتي دانستيد عمل كنيد و زماني كه يقين كرديد، اقدام نماييد» (حكمت: 274) (خدمتي، 1381: 32).
4-2) شجاعت
شجاعت يكي از صفات مهم براي حاکمان ميباشد تا بتوانند از حق دفاع نمايند و عليه خلاف و ناحقي مبارزه نمايند. حضرت علي(ع) در نامه به مالك اشتر، به او ميفرمايد كه به اهل شجاعت بپيوندد و آنها را به عنوان كارگزار انتخاب نمايد
(ثُمَّ اَلصِق بِذَوي… الشّجاعَه) (قوچاني، 1374: 137).
5-2) اعتماد به نفس
اعتماد به نفس با غرور تفاوت بسياري دارد. افراد مغرور، خيلي كم به حرف ديگران گوش ميدهند؛ زيرا غرور باعث جدايي است. امام علي(ع) گرچه در نهجالبلاغه و ديگر كلمات ارزشمند خود، خودپسندي و غرور را مورد نكوهش قرار ميدهد و ميفرمايد پرهيز از غرورزدگي و خودپسندي يكي از ملاكهاي ارزشي در روابط اجتماعي است، اما افتخاركردن به خويشاوندان خوب و ارزشهاي اخلاقي خويش را كه در جهت مثبت به كار گرفته شود مورد تأييد قرار دادهاند. حضرت در نامه 28 در پاسخ به ادعاهاي دشمن به برخي از افتخارات خويش اشاره ميكند و آنها را با افتخار يادآوري مينمايند (خسروي، 1378: 133-136).
6-2) گشادهرويي
گشادهرويي از عوامل جلب محبت مردم و ماية ايجاد صلح و دوستي بين افراد ميباشد و حاکمان بايد در برخوردها گشادهروي باشند تا جو دوستي و همدلي در مملکت برقرار شود. امام(ع) به يكي از كارگزاران سياسي خود چنین ميفرمايد:
«پر و بالت را برابر رعيت بگستران، با مردم گشادهروي و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم، در سلام كردن و اشاره نمودن با همگان يكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند».(نامه: 46)
7-2) ميانهروي در درشتي و نرمي
«همانا دهقانان مركز فرمانداريت، از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلي تو شكايت كردند، من دربارة آنها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، زيرا كه مشركند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلي و بدرفتاري هستند زيرا كه ما با همپيمانيم، پس در رفتار با آنان، نرمي و درشتي را به هم آميز، رفتاري توام با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و ميانه روي را در نزديك كردن يا دور نمودن رعايت كن». (نامه: 19)
امام علي(ع) در تبيين اخلاق حکومتداری و شيوههاي برخوردحاکمان با مردم، عاليترين رهنمود را دارند تا آنها بتوانند مردم را جذب كرده و رابطة صادقانهاي با مردم داشته باشند. حضرت به يكي از فرمانداران فرمود:
8-2) مهرباني با ضعيفان و قاطعيت با قدرتمندان
شايسته است حاکم نسبت به ضعيفان مهربان و دلسوز بوده و بر آن باشد كه گرفتاريهايشان را مرتفع سازد و با قدرتمندان قاطعانه برخورد كند و با استقامت و بدون انعطاف و تحت ضابطهاي خواستههاي آنان را در نظر بگيرد، زيرا كه ضعيف هميشه محروم و دل شكسته است و نياز دارد كه دست عطوفت به كمكش برسد و نداي حق از او حمايت كند و قدرت انسان دوستي، وي را از مرگ تدريجي نجات دهد. حضرت علي(ع) به مالك اشتر فرمودهاند:
«پس براي كارهاي مهم و كليدي از سپاهیان و لشگريان خود كسي را انتخاب نما كه نسبت به ضعيفان مهربان و با محبت باشد و در مقابل زورمندان سختگيري و استقامت داشته باشد»(نامه: 53) (قوچاني، 1374: 138)
9-2) رفق و مدارا
«در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، اما آنجا كه جز با شدت عمل كارها پيش نميرود. شدت عمل به خرج ده و پر و بال خود را براي مردم بگستر و با چهرة گشاده با آنان رو به رو شو و نرمخويي با آنان را نصب العين خود قرار ده».(نامه: 46)
هيچ عاملي مثل«رفق و مدارا» نميتواند پيوندي عميق و اصيل ميان مديران و زيردستان ايجاد كند و همراهي آنان را تضمين نمايد. حاکمان جز با نرمي و ملايمت نميتوانند فاصلههاي ميان خود و مردم را بردارند، در اعماق دل آنها نفوذ كرده، آنان را با خود همراه نمايند. اميرالمؤمنين(ع) به كارگزاران خود توصيه ميفرمود كه در ادراة امور جامعه و تعامل با مردم، اصل رفق و مدارا و مهرباني را ملاك قرار دهند و حتيالامكان از برخورد شديد و تند بپرهيزند.
ضرورت و جايگاه ويژه مدارا و مهرباني در نگاه حکومتی امام علي(ع) تا آنجاست كه آن حضرت توجه به مدارا و رفق را حتي هنگامي كه برخوردهاي شديد اقتضاء ميكند ضروري ميداند و سفارش ميكند كه هنگام شدت و سختگيري نيز نبايد از مهرباني و عطوفت غفلت كرد. ايشان به همان كارگزار اينگونه سفارش ميكند:
«شدت و سختگيري را با كمي نرمش و مدارا در هم آميز» (خدمتي، 1381: 34-35).
به كارگيري رفق و مدارا در ادراة مملکت ماية پيوند درست زمامداران و مردمان است و بدين وسيله درهاي توفيق در تحقق برنامهها و سير به سوي اهداف گشوده ميشود. از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود:
«كسي كه در امور خويش رفق در پيش گيرد، به آنچه از مردم ميخواهد، نايل شود» (نهجالبلاغه: نامه 26). همچنين وارد شده که: «هرگاه زمامدار شدي بايد رفق و ملايمت ورزي» (نهجالبلاغه: نامه 53) (دلشاد تهراني، 1377: 202-204).
10-2)& lt;/SPAN> عنايت به مردم
«آنگاه به حد وافي نيازمنديهاي آنان را تأمين كن كه اين خود امكان ميدهد كه در اصلاح خويش بكوشند و از تصرف در اموالي كه در اختيارشان ميباشد بينياز گردند، حجت را بر آنان تمام ميكند كه عذري براي مخالفت با امر تو يا خيانت به امانت تو نداشته باشند».(نامه: 53)
از خصوصيات بارز حاکمان اين است كه از مشكلات و معضلات شخصي و روحي مردم خود غافل نمانند. در نامة 53 به مالك اشتر فرمودهاند:
حضرت در جاي ديگري از نامه به مالك اشتر ميفرمايد:
«رحمت بر رعيت و محبت و لطف به آنان را به قلبت قابل دريافت ساز و هرگز درنده خون آشام بر آنان مباش كه خوردن آنان را غنيمت بشماري» (احمدخاني، 1379: 148-158).
11-2) خوشبيني نسبت به آحاد مردم
خوشبيني نسبت به مردم باعث ميشود تا حاکمان با مهر و سعه صدر بيشتر با مردم رفتار نمايند و سختگيري بيمورد ننمايد. امام علي(ع) به جناب مالك اشتر ميفرمايد: «هيچ عاملي بهتر و قويتر از نيكي به رعيت و سبك ساختن
هزينههاي آنان و ترك تحميل بر دوش آنان نيست پس بايد در اين باب كار كني كه خوشبيني به رعيت را بدست آوري»(نامه: 53). سپس در ادامه ميفرمايد: «زيرا خوشبيني رنج بسيار را از تو دور ميسازد» چنانچه انسان خوشبين به ديگران باشد هميشه اعصاب و افكار او در آسايش و راحتي است به خلاف اينكه اگر نسبت به ديگران بدبين و بدگمان باشد مرتب افكار او در اطراف نكات منفي و غير صحيح دور ميزند و مرتب در حالت جنگ دروني و گرفتار مسائل رواني و ناراحتي اعصاب خواهد بود. امام علي(ع) فرموده است: «به آنان كه بيشتر احسان كردي بيشتر خوشبين باش، و به آنان كه بدرفتاري كردي بدگمانتر باش» (قوچاني، 1374: 200-201).
12-2) عيبپوشي و پرهيز از عيبجويي
&l t;/SPAN>امام علي(ع) در نامه به مالك اشتر ميفرمايند:
«و بايد كه دورترين افراد رعيت از تو و دشمنترين آنان در نزد تو، كسي باشد كه بيش از ديگران عيبجوي مردم است؛ زيرا در مردم عيبهايي است و والي از هر كس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است. از عيبهاي مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود، زيرا آنچه بر عهده توست، پاكيزه ساختن چيزهايي است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشيده است، داوري كند. تا تواني عيبهاي ديگران را بپوشان، تا خداوند عيبهاي تو را كه خواهي از رعيت مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر كينهاي را بگشاي و از دل بيرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشيده داشتهاند، به تغافل زن و گفته سخنچين را تصديق».(همان نامه)
13-2) ارتباط مستقيم با مردم< /SPAN>
هر گاه حاکم بخشي از وقت خود را به ملاقات و ارتباط مستقيم با مردم اختصاص دهد متضمن دو فايدة بزرگ است:
الف) حاکم و والی از اين طريق ميتواند از نيازها و مشكلات و گرفتاريهاي رعیت خود آگاه شود و براي حل آنها در حد توان اقدام كند و بدين وسيله انگيزه و روحية آنها را براي تلاش و كوشش بيشتر تقويت كند.
ب) علاوه بر آشنايي با مشكلات مردم، حاکم ميتواند بدين وسيله از مشكلات مملکت نيز آگاهي يافته و با اقدام براي حل و فصل آنها، موفقيت و پيشرفت ملک را تضمين نمايد.
امام علي(ع) به مالك اشتر دستور ميدهند كه با مردم ارتباط مستقيم داشته باشد و از نزديك به حرفها و نقطه نظرات آنها گوش سپارد و از فاصله گرفتن از آنها بپرهيزد: &l t;/SPAN>
«مبادا به مدت طولاني خود را از مردم دور نگه داري» (خدمتي، 1381: 38-39).
14-2) گذشت و پوزشپذيري
يكي از صفات پسنديده و مثبت حاکمان آن است كه چنانچه فردي نزد او به عذرخواهي آمد، عذر او را بپذيرد و در مقام اصرار بر تخلفش بر نيايد كه اين روش اثري نيكو در جذب نيروها و وفای بيشتر آنان نسبت به نظام خواهد داشت. حضرت علي(ع) در عهدنامة مالك اشتر به او توصيه نمودهاند كه افرادي را براي كارهاي كليدي و مهم انتخاب كن كه هنگام معذرت< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr lang=AR-SA>خواهي از وي با سينه باز و بزرگواري عذر طرف را بپذيرد. همچنين در جاي ديگر از همين عهدنامه فرمودهاند كه با افراد باگذشت بپيوند و آنها را به عنوان كارگزار انتخاب نما:
(ثُمَّ إلصَق بِذَوِي…. السَّماحَه) (قوچاني، 1374: 137-138).
3– بعد فکری
1-3) علم و دانش
در احاديث اسلامي همواره تأكيد شده است كه در انتخاب افراد به صلاحيت علمي و توانايي آنها دقت و توجه بيشتري شود و هرگز كساني را كه از نظر علمي ضعيف هستند و آگاهيهاي لازم را ندارند بر كاري نگمارند؛ زيرا كه چنين كاري بزرگترين خيانت به جامعه اسلامي است. حضرت علي(ع) در نهجالبلاغه، خطبه 172 ميفرمايند: &l t;BR>«اي مردم همانا سزاوارترين مردم به اين امر (خلافت و زمامداري) كسي است كه تواناترين آنها بر اجراي امور و داناترين به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد» (خسروي، 1378: 39-40).
2-3) تجربه كاري
يكي از مؤثرترين عوامل موفقيت كارگزار در حکومت و مملکتداری، تجربه و سابقه كاري وي ميباشد. حاکم باتجربه، بسياري از نابسامانيهاي ملک خود را سامان ميدهد و بالعكس حاکم بيتجربه و بدون سابقه، انسجام و وحدت اجتماع را متلاشي و پراكنده خواهد نمود. امام علي(ع) در نامه به مالك اشتر ميفرمايد:
«افراد با تجربه را به عنوان كارگزار انتخاب نما» (قوچاني، 1374: 82).
3-3)< ;/SPAN> حسن تدبير
حسن تدبير معياري ضروري براي زمامداران ميباشد. هيچ حاکمی نميتواند بدون تدبير درست راه به جايي ببرد و هر جا كه نابساماني و تباهي مشاهده ميشود بايد در جستجوي نوعي بيتدبيري در آنجا برآمد و اساساً از مهمترين عوامل فروپاشي دولتها سوءتدبير است. به بيان اميرالمومنين(ع): «چهار چيز دليل برگشت [روزگار و اوضاع و احوال دولتها و حكومتهاست]، بدي تدبير و زشتي تبذير و كمي عبرت گرفتن و بسياري مغرور شدن» (غررالحكم). همچنين آن حضرت فرمودهاند:
«صلاح و سازمان زندگي تدبير است» (دلشاد تهراني، 1377: 255-256).
4-3) تند ذهني و داشتن حافظه قوي
حاکم بايد داراي حافظه قوي و ذهني توانمند باشد تا پرداختن به يك مسئله او را از ساير مسائل غافل نكند و پيچيدگي و حجم كارها، او را به فراموشي و اشتباه نياندازد. حضرت علي ( ع) در نامه به مالك اشتر چنين فرموده است:
«كسي را برگزين كه در رساندن نامه كارگزارانت به تو يا رساندن پاسخهاي تو به آنان كوتاهي نكند و در آنچه براي تو ميستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموشكار نباشد».(نامه: 53).
5-3) داشتن قدرت تشخيص و تجزيه و تحليل
امام علي(ع) در انت
خاب کارگزاران مملکت، به مهارت ادراكي و تشخيص و تجزيه و تحليل مسائل آنان توجه كامل داشت و افرادی را بر ميگزيد كه در بحرانهاي پيش آمده خود راهحل مناسب را بيابند؛ بنابراین در معرفي مالك اشتر به ديگر فرماندهان نظامي به مهارت ادراكي و تشخيص و تجربه و تحليل مسائل توسط مالك اشتر، اشاره ميفرمايد:
«من مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهياني كه تحت امر شما هستند فرماندهي دادم، گفته او را بشنويد و از فرمان او اطاعت كنيد او را مانند زره و سپر نگهبان خود برگزينيد زيرا كه مالك نه سستي به خرج داده و نه دچار لغزش ميشود، نه در آنجايي كه شتاب لازم است كندي دارد و نه آنجا كه كندي پسنديده است، شتاب ميگيرد» (همان نامه) (خسروي، 1378: 108).
6-3)
«آيندهنگري» و «دورانديشي» يكي از شرايط حکومت خردمندانه و منطقي است و حکومت بدون توجه به اين نكته مهم نميتواند امت را به سر منزل مقصود برساند. قبل از اقدام به هر كار بايد جوانب و زواياي مختلف آن مورد بررسي قرار گرفته و پيامدهاي احتمالي آن پيشبيني شود. حاکمانی كه قبل از اقدامهاي عملي، با آيندهنگري زواياي مختلف مسأله را بررسي كرده و امكانات و مقدمات لازم را پيشبيني ميكنند، تصميمهاي استوارتري ميگيرند و ميزان موفقيت و اثربخشي خود را افزايش ميدهند (خدمتي، 1381: 30) .آن حضرت فرمودند:
«بينا دل خردمند، پايان خويش ميبيند و پست و بلند و نشيب و فراز خود را ميشناسد»(خطبه: 154).& lt;BR>
7-3) داشتن تخصص
این ویژگی نیز به نوبه خود دارای ارزش و اعتبار جایگزینی حاکمان مربوط به حکومت است که مفهوم آن میزان دانش لازم فرد در ارتباط با مسئولیت حکومتداری و سیاست است؛ حضرت رسول (ص) در این باره میفرماید:
من عمل علی غیر لم کان مایفسد اکثر مما یصلح؛
هرکس بدون آگاهی کاری را انجام دهد فساد آن بیشتر از اصلاح آن خواهد بود(کلینی، 1365: 55)
4– بعد جسمی
1-4) < SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA>نظم و انضباط
«كار هر روز را همان روز انجام بده، زيرا هر روز كاري مخصوص به خود دارد» (خدمتي، 1381: 33).
نظم، برنامهريزي و زمانبندي يكي از عوامل مؤثر در موفقيت حاکم و والی است، چرا كه حاکم یک مملکت از سويي كارها و وظايف متعددي برعهده دارد و از سوي ديگر وقت او محدود است.
آن حضرت در وصيت خود قبل از شهادتشان ميفرمايند: «سفارش ميكنم شما را به تقوي و نظم در امور».
2-4) استقامت در برابر مشكلات
«پس براي مشاغل كليدي از سپاهيان و لشگريان خود كسي را انتخاب و مسئول بنما كه در برابر دشواريها و پيشآمدهاي سخت و تلخ استوار باشد و مصيبتهاي بزرگ وي را از پا ننشاند. فردي باشد كه هنگام ناتواني و ضعف ديگران بر او ضعف و ناتواني غالب نشود و بر اثر بيخيالي ديگران بيتفاوت نگردد» (قوچاني، 1374: 136).
آنانکه در رأس حکومت قرار می< /SPAN>گیرند بايد در برابر فشار كار و دشواريها و فراز و نشيبهاي شغلي و تلخيها و سختيهاي آن چون كوه استوار و با استقامت و داراي عزم و ارادة پولادين باشد. حضرت علي(ع) در اين مورد در نامه 53 مالك اشتر فرمودهاند:
3-4) داشتن پشتكار و دوري از تنبلي
سستي در انجام دادن امور موجب زير پا گذاشتن حق و عدم اجراي به موقع كارها و تضييع حقوق مردمان است. كندي در كارها فرصتهاي خير و غير قابل بازگشت را از بين ميبرد و به هيچوجه نبايد در گردش امور سستي و كندي و كاهلي راه يابد و اين امر بايد با دقتهاي لازم عجين و همراه شود. اميرالمومنين علي(ع) چنين سفارش كردهاند:
«در كارهاي خود بر افراد سست و تنبل تكيه مكن» (دلشاد تهراني، 1377: 372-375)
4-4) حسن سابقه«بدترين وزيران تو كسانياند كه وزيران واليان بدكار پيش از تو بودهاند و با آنان در گناهان همكاري كردهاند مبادا اينان صاحبان اسرار تو باشند زيرا كه ياران گنهكاران و برادران ستمكارانند، تو ميتواني به جاي آنان بهتر از آنها را بيابي، كساني كه نظريات و نفوذ آنها را دارند ولي وزر و وبال آنها را ندارند و با ستمكاران و گنهكاران همكاري نكردهاند. اين مردان پاكدامن هزينه كمتري بر تو تحميل ميكنند و نسبت به تو مهربانترند و با بيگانه كم الفتترند، آنها را مخصوصان جلسههاي سري و انجمنهاي علني خود قرار ده»(نامه: 53).
امام علي(ع) سوابق كاري افراد را در گزينش والیان دقيقاً مورد توجه قرار ميداد. همچنين آن حضرت، كساني را كه قبلاً در حكومت ظلم و طاغوت داراي منصبي بودهاند و در گناهكاري شريك بودهاند، جهت تصدي جايگاههاي حساس شايسته نميدانند و به مالك اشتر فرمودهاند:
5-4) توانایی اداره امور
«ای مردم! سزاوارترین اشخاص به حکومت و خلافت آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد. تا اگر آشوبگری به فتنهانگیزی برخیزد، به حق بازگردانده شود، و اگر سرباز زد با او به مبارزه شود.»(خطبه: 173، ص: 326)
ممکن است یک فرد دارای اخلاق حسنه و اسلامی باشد و دانش و تخصص لازم را نیز دارا باشد، اما بدلایلی قدرت و توانایی اداره امور حکومت را نداشته باشد این خود یکی از شاخصههای حاکمان از منظر نهجالبلاغه است؛ علی(ع) در اینباره میفرمایند:
نتیجهگیری
نامه 53 امام خطاب به مالک اشتر نخعی را میتوان رهنمای ویژگیهای حاکمان دانست. ویژگی
هایی چون:
1– داشتن تقوی و ترس از خدا؛ – مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر کارها؛ 3- پیروی از قرآن؛ 4- غلبه بر هوی و هوس و نفس اماره؛ 5– خویشتنداری؛ 6- برحذر بودن از نخوت و تکبر؛ 7- عدالت در امور؛ 8 – دوری از عیبجویان عیبجوی؛ 9 – دوری از کینهجویی؛ 10- عدم مشورت و دوستی با سخن چین؛ 11- عدم مشورت با بخیل، ترسو و حریص؛ 12– پیوند و دوستی با پارسایان و راستگویان؛ 13- بحث و گفتگو با دانشمندان و حکما؛ 14– رجوع و توکل و استرداد از خود و رسول به هنگام مشکل؛ 15- برحذر بودن از عجب و غرور و داشتن سعه صدر؛ 16- برقراری عدالت و احقاق حق و شکیبایی و صبر در مقابل مشکلات ناشی از آن؛ 17- وفای به عهد؛ 18- حذر از خیانت در پیمان؛ 19- برحذر بودن از منتگذاری بر دیگران؛ 20- پرهیز از شتاب و عجله در امور؛ 21- پرهیز از سستی در امور در موعد انجام آنها؛ 22– خویشتنداری در هنگام خشم؛ 23- جلوگیری از بروز قهر و غضب؛ 24- برحذر بودن از زخم زبان زدن؛
امام علی(ع) در نامه شماره 18 خود نیز خطاب به عبدالله بن عباس فرمانگذار مصر به بعضی از رفتارهای حاکمان در برخورد با زیردستان اشاره کرده است:
1– نیکویی با مردم؛ 2- دورکردن ترس و بیم از دل مردم؛ 3- مدارا با مردم؛ 4- برحذر داشتن رهبر از درشتی و ستم ورزی بر زیردستان؛ 5 – عدم تحقیر زیردستان؛ 6 – عدم تدارک شرایط سخت برای زیردستان؛ 7- رفتار همراه با اعتدال با زیردستان؛ 8 – فروتنی با زیردستان؛ 9 – نرمخویی و گشاده رویی با زیردستان؛ 10- عدالت در برخورد با همه حتی در نگاه؛ 11- نکوهش خیانت در بیت المال امت؛ 12- تبعیض در بین زیردستان؛ 13- مهربانی با رعیت؛ 14- دوستی ورزیدن با زیـردستان؛ 15- بخشش گناهان زیردستان؛ 16- عدم تعجیل در تصمیمگیری هنگام خشم در مورد زیردستان؛ 17- عدم استبداد در فرماندهی؛ 18- برقراری داد و عدل در بین زیردستان اعم از خویشان و غریبه ها؛ 19- دوری از مشاورین عیب جو؛ 20- پاداش به نیکوکاران و مجازات بدکاران مطابق با اعمــالشان؛ 21- ساماندهی به کار زیردستان؛ 22– نگاهی دلسوزانه همچون پدر و مادر به مشکلات زیردستان؛ 23- توجه به مشکلات زیردستان هرچند کوچک؛ 24- قدردانی از زیردستان که تلاش و کوشش دارند؛ 25- مشورت با زیردستان قبل از تفویض اختیار و مسئولیت؛ 26- توجه به ویژگیهای تجربه، حیا، خاندان پرهیزکار و نجیب، تقدم در پذیرش اسلام و دلبستگی بیشتر به آن، خوش اخلاقی، با آبرویی و کم طمعی و عاقبت نگری در انتخاب عاملان توسط رهبر؛ 27- ارضای نیازهای مادی عاملان تحت سرپرستی برای اتمام حجت بر آنها برای عدم پذیرش هرگونه عذری نسبت به عدم پذیرش فرامین رهبری و یا خیانت در مال؛ 28- مجازات عامل خیانتکاری که خیانت او اثبات شده باشد با: الف) تنبیه بدنی ب) مصادره اموال ج) تحقیر او در ملاءعام؛ 29- انتخاب کاتبانی صالح و رازدار برای ثبت گزارشات صحیح و حفظ اسرار رهبر؛ 30- توجه به تجارت و بازرگانی و صنعت و تشویق صاحبان صنایع و بازرگانان؛ 31- توجه به قشر ضعیف جامعه و اختصاص سهمیه ای از بیت المال برای ایشان؛32- انتخاب نماینده ای دلسوز و فروتن برای رسیدگی به مشکلات مستضعفان و بیانگر وضع آنها برای رهبر؛ 33- برگزاری جلسات عمومی بــرای شنیدن مسائل و مشکلات زیردستان؛ 34- لزوم امکان دسترسی زیردستان به رهبر و خوش خلقی و آگاهی رهبر در برخورد با آنها؛ 35- لزوم توجیه اهداف و نیت و مقصود رهبر برای زیردستان برای رفع سوءتفاهمات.
منابع و مآخذ
1- نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي(1382)، قم: مؤسسه تحقيقاتي اميرالمومنين(ع).
2- نهجالبلاغه، ترجمه اسداله مبّشري(1371)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم.
3– اجرايي، عبدالستّار (1380)، منشور علوي(ع) در فرمان به مالك اشتر نخعي، قم: دفتر نشر نويد اسلام.
4– احمدخاني، مسعود (1379)، الگوسازي رفتار مديران با توجه به نامههاي حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه، پاياننامه کارشناسي ارشد، رشته معارف اسلامي و مديريت، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
5– خدمتي، ابوطالب و ديگران (1381)، مديريت علوي، قم: پژوهشكده حوزه و دانشگاه.
6– خسروي، محمود (1378)، ملاكهاي انتخاب و انتصاب نيروي انساني در مديريت اسلامي با تأكيد بر نهجالبلاغه، پاياننامه کارشناسي ارشد، رشته معارف اسلامي و مديريت، تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
7– دلشاد تهراني، مصطفي (1377)، دولت آفتاب، انديشه سياسي و سيره حكومتي علي(ع)، تهران: خانهانديشه جوان.
8– قوچاني، محمود(1374)، فرمان حكومتي پيرامون مديريت، شرح عهدنامه اميرالمؤمنين عليبن ابيطالب(ع) به مالك اشتر، تهران: مركز آموزش مديريت دولتي.
9– کلینی، ابوجعفرمحمدبن یعقوب بن اسحق(1390)، اصول کافی، ترجمه عباس حاجیانی دشتی، قم: انتشارات موعود اسلام.
پی نوشت:
[1] – استادیار دانشگاه جامع امام حسین(ع)
[2] – عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین(ع)آدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسکریپت دارید
http://muhammadi.org