«صهیونیسم» پدیده ای سیاسی و تفکری افراطی برگرفته از دین یهود است. صهیونیسم نماد نژادپرستی یهود است. این جنبش، حرکت جدید خود را با عنوان صهیونیسم، در اوائل قرن نوزدهم، به دنبال موج یهود ستیزی(كه به صورت ساختگی به وجود آمده بود) آغاز کرد. «صهیون» نام كوهی در جنوی غربی بیت المقدس(اورشلیم) است كه ظاهراً آرامگاه داود نبی علیهالسلام در آن قرار دارد. واژه صهیون به تدریج سمبل عظمت یهود و سرزمین مقدس آنان شد. بنابر نظر صهیونیست ها، یهودیان خارج از فلسطین، در تبعید زندگی میكنند و زندگی كامل فقط د
ر آنجا ممكن است.
بنیانگذار جنبش صهیونیزم یك روزنامه نگار اتریشی به نام تئودور هرتصل(1860 – 1904) است. هرتصل با نوشتن كتاب «دولت یهود» نظریه خود را مبتنی بر لزوم ایجاد یك دولت یهودی در فلسطین عرضه كرد. هرتصل، صهیونیسم را از یك واژه مذهبی به یك استراتژی بلندمدت سیاسی تبدیل نمود؛ و با طرح این نظریه، عقیده دیرینه و سنتی یهودیان را(مبنی بر انتظار ظهور یك پیامبر منجی و ایجاد دولت الهی در ارض موعود) زیر پا گذاشت؛ زیرا او خواستار دولتی سكولار در فلسطین بود. او معتقد بود با وجود فشارهای خارجی، یهودیان مجبورند ایجاد یك دولت ملی در فلسطین را بپذیرند و زندگی آرامی را در آنجا سپری كنند و بر اساس همین نظر، اشغال فلسطین آغاز شد…
اشغال بخشی از سرزمین فلسطین تا زمان اعلانِ تشكیل اسرائیل(1948) و گسترش تدریجی آن تحت پوشش جنگ های اعراب و اسرائیل(از جمله1948 و1967) نه تنها سبب اشغال كامل فلسطین شد بلكه موجب غصب بلندی های جولان از سوریه، صحرای سینا از مصر، قسمت هایی از اردن و بخشی از جنوب لبنان گردید. این تصرفات
و جنگ عراق را می توان در راستای تحقق شعار از نیل تا فرات ارزیابی كرد که صهیونیست ها با استناد به بعضی فرازهای کتاب مقدس این منطقه را ملک شخصی یهودیان دانسته اند.” 1 ” اما باید هوشیار باشیم که این شعار مقدمه ای برای تصرف تمام جهان است.
البته در میان یهودیان هستند منصفانی که با صهیونیسم مخالفند مثل بسیاری از هموطنان یهودی خودمان که قربانی توطئه های صهیونیسم بین الملل هستند یا گروه های ضد صهیونیسم.(باید توجه کنیم بعضی مواضع ضد صهیونیستی هم برای خام کردن مخاطب بی اطلاع است؛ باید اعمال افراد ملاک قضاوت باشد.)
نفوذ تفكرات یهود در مسیحیت
1- پولس یا پاولس قدیس(Paulus Aziz) که به گفته کتاب مقدس” 2 ” از علمای یهود بود و از تهدید و کشتار پیروان مسیح علیه السلام هیچ کوتاهی نمی کرد و نام حقیقی او شائول بود، بعدها مسیحی شد و تاثیر عمیقی بر مسیحیت گذاشت و تثلیث(سه خدایی) را او در دین مسیح تعبیه کرد. به علاوه او روانشناسی «تسلیم محض» را هم وارد مسیحیت کرد که ایستادگی و استقامت را حتی در مقابل حکام جور هم غلط می دانست. روژه گارودی در آخرین کتاب خود (Avonsnous besoin de Dieu) این سخنان پولس را عامل نهادینه شدن استعمار و در خدمت ظالمین قرار دادن مردم مسیحی عنوان می کند. پولس اختلافات زیادی با پطرس که جانیشن واقعی حضرت عیسی علیه السلام بود، داشت که در کتاب مقدس به بعضی از این اختلافات اشاره شده است. امروزه قسمت اعظم انجیل به نامه های پولس اختصاص دارد و از پطرس کمتر سخن به میان آمده است.
2- اواخر قرون وسطی و اوائل رنسانس(حدود قرن پانزدهم میلادی)، نهضتی در دل مسیحیت به وجود آمد كه پروتستانیسم نام گرفت. این نهضت ـ كه اكنون شاخهای از آیین مسیحیت محسوب میشود ـ به وضعیت موجود در مسیحیت معترض بود. دقت در نوع نگرش مذهب پروتستان به جهان آفرینش ما را به این نتیجه رهنمون میسازد كه این نهضت، نتیجه تفسیری یهودی از مسیحیت است كه باعث به وجود آمدن تمدن كنونی در غرب شد.” 3 ” پایه گذار پروتستانیسم(پیرایشگری) مارتین لوتر، به عقیده برخی یهودی بوده است مانند دایره المعارف یهود” 4 ” او ضربه ویرانگری بر کلیسای کاتولیک وارد کرد و کلیسا او را یک «نیمه یهودی» نامیده بود و یهودیانی چون آبراهام فاری سول او را یک یهودی «پنهان کار متجدد» می دانند و نو آوری های او را اقدامی در راستای بازگشت به یهودیت اعلام می کنند.
فردی چون آبراهام ب. الیزهالوی خاخام کابلاییست گفته که لوتر در پنهان خویش یهودی بود و تلاش می کرد مسیحیان را آرام آرام به یهودیت متمایل کند.” 5 “.
مارتین لوتر روانشناسی ذلت پذیر «تسلیم محض» را هم در مسیحیت نهادینه کرد و هرگونه مخالفت با نظام های حکومتی ستمگر را هرچه قدر هم که انحرافی باشند، عصیان و شورش علیه خداوند تلقی می کرد. او بحث «انتظار بهشت دنیایی» را که بسیار به عقاید یهودیان نزدیک است، در مسیحیت تبلیغ کرد و نقش روحانیت را در تفسیر دین بسیار کمرنگ کرد و باعث شد تفاسیر بسیار انحرافی در مسیحیت به وجود بیاید؛ تا حدی که امروزه مسیحیان صهیونیست یا پروتستان های راست گرای افراطی (مثل بوش و هیئت حاکمه فعلی آمریکا) به وجود آمده اند که ارتباطات عقیدتی، مالی، سیاسی و امنیتی بسیاری با صهیونیست ها و یهودیان دارند” 6 ” البته لوتر در اواخر عمر مواضعی یهود ستیزانه گرفت تا خود را از ارتباط با یهودیان تبرئه کند ولی واقعیات زندگی و افکار و تعلیمات او به ما می فهماند که این مواضع هم از روی حیله و فریب بود.
3-غلبه انسان بر خدا و ضعیف جلوه دادن خدا از مهمترین اصول جهان بینی یهود است كه به برخی فقرات موجود در تورات تحریف شده بر میگردد. مثلا: اینكه انسان در مبارزه با خداوند پیروز میگردد” 7 ” یا اینکه خداوند از وحدت مردم می ترسد” 8 ” یا مثلاً پشیمانی خداوند از کرده خویش” 9 ” این جهان بینی بعد از رنسانس به اومانیسم (انسان پرستی) انجامید.
4 – سكولاریسم (جدایی دین و دنیا) ناشی از تاریخ اجتماعی یهود است، چرا كه در ابتدا پیامبران الهی، پادشاهان بنیاسرائیل بودند (مانند حضرت داود و سلیمان علیهم ا السلام) ولی در مرحله بعد پادشاهانی بر این قوم حاكم شدند كه پیامبر نبودند اما اینگونه پادشاهی به صورت یك اصل در قوم بنیاسرائیل درآمد كه در تورات هم از آنان بسیار سخن رفته است” 10 “.
” 12 ” در تورات هم خدا یك امر حسی است كه بر انسان ظاهر میشود و با او سخن میگوید.
6- بعدُ دیگر تمدن غرب، ناسیونالیسم یا ملی گرایی است كه به تبع حسگرایی (ماده گرایی اومانیستی) زاده شد. و این هم نقطه مقابل مذهب است که عامل وحدت را عقیده می داند، نه قومیت و مرز جغرافیایی. در حالی كه یهودیت یك ملیت است. به عبارتی هر كه از نژاد یهود باشد، یهودی محسوب می شود، هرچند مقید به آداب دین نباشد. به همین دلیل نام قوم خود را بر دینشان هم گذاردند.، نژادپرستی كه در تمدن غرب به وجود آمده و هنوز هم وجود دارد بی ارتباط با نژادگرایی یهود نیست.
7- ادعای آزادی خواهی غرب (لیبرالیسم) گوش فلک را کر کرده است اما این آزادی در عمل نمودی جز بی بند و باری جنسی و گسترش فحشا نداشته است؛ لذا حکومت های پ
ر مدعای لائیك مستقیماً به حجاب حمله می کنند. فساد اخلاقی غرب از نظر تئوریک می تواند ریشه در داستان های تحریف شده تورات داشته باشد. از جمله می توان به ماجرای روابط نامشروع جنسی که حتی به پیامبران هم نسبت داده می شود” 13 ” اشاره کرد. (جهت حفظ حرمت انبیای عظام الهی از توضیح بیشتر خودداری می شود.)
8- اسرائیل زاده تمدن غرب و تجسم اعلای آن است. به همین دلیل دولت های غربی در خدمت آن هستند. بنابراین تجددگراها و مدرنیست ها، نمیتوانند با اسرائیل مخالفتی داشته باشند. چون مخالفت با اسرائیل، مخالفت با تجسم اندیشه خودشان است. به همین دلیل اكثر مدرنیست های غرب، یا پروتستان بودهاند یا یهودی (مثل کارل ماركس و باروخ اسپینوزا در فلسفه، زیگموند فروید در روانشناسی، آدام اسمیت و دیوید ریکاردو در اقتصاد، کارل پوپر در فلسفه سیاسی، امیل دورکهایم در جامعه شناسی).
9- فراماسونری(ماسونی) جنبشی است که در مسیحیت طرفداران کثیری دارد و بسیاری از مهمترین اندیشمندان و سیاست مداران و علمای مسیحیت و حتی بعضی پاپ ها و بلند مرتبگان کلیسا هم در لژهای فراماسونری عضویت داشته اند و چیزی که اصلا قابل خدشه نیست ارتباط آداب و رسوم و عقاید فراماسونری و یهودیت است.(فراماسونری بر گرفته از عرفان تحریف شده یهودیت خصوصا کتاب کابالا است) بعضی از این بزرگان مسیحیت حتی یهودی هم بوده ا ند و با عوض کردن اسم خود مسیحیت را به سمت دلخواه زرسالاران یهودی(مادی گرایی و ماتریالیسم) رانده اند مانند پاپ وستر یشر، پاپ باعوم، هوشع بالوا (1852-1772) که یهود
ی و بانی کلیسای اونیور سالیست است و…” 14 “.
شیوه های جنگ روانی
یکی از ا بزارهای صهیونیسم بین الملل در تسخیر دنیا جنگ روانی و سایبرنتیک است که سینما و مطبوعات و رسانه ها و مراکز علمی- فرهنگی مهم ترین ابزار این نوع جنگ هستند؛ لذا بر ماست تا با شناخت شگردهای این طریقه نبرد در مواجهه باصهیونیست ها در این عرصه هم پیروز و سر
بلند شویم.
بعضی تکنیک های جنگ روانی که قرآن کریم هم مفصلا در بحث از شیاطین به آن پرداخته است از این قرار است:
1. زینت بخشی به طرح ها و علوم و زندگی غیر خدایی و مادی گرایانه و اغوای بندگان خدا” 15 “.
2. تخویف و ترساندن از هیبت و زرق و برق برنامه های خود و در نتیجه خود باختگی سایرین” 16 “.
3. سعی در القای محبت خود در دل مخاطب و بدین طریق گمراه کردن وی” 17 “.
4. رجز و وسوسه به شر و ظلالت و به لغزش افکندن انسان ها” 18 “.
5. فریب و حیله و گفتن سخنان آراسته(زخرف القول) و گول زننده” 19 “.
6. ارتباط برقرار کردن با عوامل خود فروش و فریب کار خود در صفوف دشمنانشان” 20 “.
7. استفاده از شعر و ادبیات و هنر برای بازی با احساسات مردم و گمراهی آنها” 21 “.
8. ترویج غفلت و بسط سرگرمی های بی فایده و سوء استفاده از عنصر زمان و وقت کشی” 22 “.
9. نسیان و فراموشاندن مطالب از ذهن مردم” 23 “.
10. توسعه کفران نعمات الهی و نادیده گرفتن امکانات و توانایی ها در جوامع و افراد” 24 “.
11. فخرفروشی و امید به دارایی های مادی و مالک حقیقی پنداشتن خود و فراموشی خدا” 25 “.
12. دادن وعده های پوچ و توخالی و بی اساس مانند وعده به فقر و تشویق حرص در افراد” 26 “.
13. امر به فحشاء و فساد و آزادی های شیطانی” 27 “.
14. تشویق مردم به سرنهادن بر آستان ولایت طاغوت و تواضع در برابر راه و علم طاغوتی” 28 “.
15. پیروی از ظن وگمان و حق دانستن پنداشته های خود یا قوم خویش” 29 “.
16. حق دانستن پیروی از اکثریت” 30 “.
17. ترویج تقلید و پیروی کوراز پیشینیان گمراه و نژاد گرایی و قبیله پرستی” 31 “.
18. دادن امیدها و آرزوهای واهی” 32 “.
19. دشمنی و وهن و تمسخر مقدسات” 33 “.
20. شبهه افکنی و خوض و بازی در آیات الهی” 34 “.
& lt;SPAN dir=rtl>21. ترویج روحیه نفاق ودورویی” 35 “.
22. تشویق استفاده ازفرهنگ بیگانه ازراه الهی (سمبل ها و لباس ها و آداب و رسوم و کلمات و واژه ها و مدها)” 36 “.
23. ترویج سحرو جادو گری و شعبده بازی” 37 “.
24. تحریف عمدی کلمات دیگران و خداوند متعال” 38 “.
25. پنهان کردن حقایقی که به زیان آنها ست” 39 “.
26. انکار و لاپوشانی حقی که فهمیده اند ولی به نفعشان نیست” 40 “.
27. افزون طلبی و تکاثر بی مورد” 41 “.
28. سست بودن درمسیر حق” 42 “.
29. تشویق به همنشینی با انسان های شیطان صفت” 43 “.
30. ترغیب به گوش ندادن و ندیدن و نگفتن و تفکر نکردن در حقیقت” 44 “.
مهمترین نکته برای در امان ماندن از تیرهای مسموم جنگ روانی توکل به خداوند متعال است که «من یتوکل علی الله فهو حسبه». در این راه پر فراز و نشیب تلاش و کوشش در جهت گسترش و تعمیق آگاهی ها و اطلاعات و علوم مفید ما را بیمه خواهد کرد. کسب شناخت از محیط اطراف و مرد زمانه بودن و نهراسیدن از مشکلات و ایمان و ایقان به هدف از مهمترین نکاتی است که در طی این طریق صعب ما را یاری خواهد رساند. باید مرد خدا بود و جز او را ضعیف شمرد که خدا بزرگ تر از آن است که حتی در وصف ما هم آید. و دیگران همه مخلوقات و مملوکات اویند و او صاحب اختیار همه چیز و همه کس است. با
ید توحید را به تمام و کمال بفهمیم و داشته باشیم که توحید نه تنها درخلقت که در ربوبیت و عبادت هم جریان دارد پس هرکس امیدش او باشد او هم او راکفایت خوا هد کرد مانند بسیاری از پیامبران خدا که تنها و بی چیز ایستادن و به همه چیز رسیدند. و خدای آن ها هنوز هم خدای جهانیان است.
سرگذشت تلخ چارلی چاپلین
«چارلز اسپنسر چاپلین» یهودی زاده فقیری بود كه دوران كودكی را در عسرت و تنگدستی گذراند و در نخستین سالهای شكوفایی سینما در آمریكا، با تكیه بر خلاقیت و استعداد خود به اوج شهرت رسید. او به عنوان یك هنرمند یهودی، در اكثر نقش های سینمایی آغازین خود، تصویری بدیع و جذاب از یك یهودی سرگردان به نمایش گذاشت و این همان الگوی مطلوب سیاستگزاران هالیوود محسوب میشد. به تدریج چاپلین به محبوب ترین هنرمند تاریخ سینما تبدیل شد و تهیه كنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت. اكنون این فرصت برای او پدید آمده بود تا پس از سال ها به دل مشغولیهای خود بپردازند و فارغ از نظام مافیایی حاكم بر هالیوود، حرف دل خود را به زبان تصویر بیان كند. ولی لابی صهیونیسم در هالیوود این روال را نمیپسندید و از همین جا بود كه دشمنی ها آغاز شد. چارلی چاپلین كه تا كنون در نقش یك فقیر خانه به دوش، تمثیلی از مظلومیت جهانی یهودیان بود، اكنون از قالب یهودی سرگردان بیرون آمده و در نقشهایی متفاوت(همچون: انسانی ماشینی، ثروتمندی عیاش یا دیكتاتوری زورگو) نظام ارزشی غرب را به مسخره میگرفت و این روالی نبود كه صهیونیست های هالیوود آن را تحمل كنند. لذا ماشین سانسور هالیوود به كار افتاد و چاپلین را نیز همچون بسیاری دیگر از هنرمندان مستقل هالیوود (به جرم واهی كمونیست بودن) برای همیشه از عرصه بازیگری كنار گذاشت. ناگزیر چاپلین به اروپا رفت و همزمان با ترك هالیوود بازگشت او به آمریكا ممنوع اعلام شد!! و این گونه بود كه پرونده هنری مشهورترین بازیگر یهودی تاریخ سینما به جرم عدم تمكین از مرام صهیونیسم بینالملل برای همیشه بسته شد و او واپسین سال های عمر خود را در عزلت و گمنامی سپری كرد. به طوری که بسیاری از ما اگر عکس واپسین سال های عمر او را ببینیم او را نخواهیم شناخت در این حق کشی «چاپلین» تنها نبود و تا به امروز این روند در هالیوود ادامه دارد مثلا «ایزابل اجانی» فرانسوی که جایزه بهترین زن را در کن 1994 گرفته بود، جایزه را از او گرفته و به دیگری دادند و حتی تهمت ایدز به «ایزابل اجانی» زدند چون حاضر نشده بود عرب بودن پدرش را منکر شود و یا مثلا در مورد «آلن دلون» و «ژان پل بلموند» فرانسوی «سوفیا لورن» ایتالیایی «اما تامسون» انگلیسی و «کوین کاستنر» آمریکایی «ونسی رادرگریف» انگلیسی هم چنین حق کشی هایی را روا داشتند. در مقابل،
بسیاری از گمنامان عرصه بازیگری به دلیل برخورداری از حمایت لابی صهیونیسم، ره صد ساله را یك شبه پیمودند و… حكایت همچنان باقی است…
یهودیان هالیوود
شبكه جهانی اینترنت اخیراً فهرست 28 صفحهای از 1500 یهودی شاغل در هالیوود (اعم از بازیگر، كارگران، تهیه كننده و…) منتشر كرده است كه شامل بسیاری از مشاهیر سینما میشود و به اعتراف
تهیهكنندگان آن هنوز كامل نیست و بسیارند یهودیان گمنامی كه در هالیوود مشغول به كار هستند. از میان تهیهكنندگان یهودی هالیوود: آدولف زوكر، ساموئل زنتسر، جوئل سیلور و رابرت مردوخ از شهرت بیشتری برخوردارند.
در فهرست كارگردانان یهودی با اسامی مشهورتری مواجه میشویم كه برخی از آنها تهیه كننده آثار خود نیز محسوب میشوند؛ اریك فون اشتروهایم، ژوزف فون اشترنبرگ، ارنست لوبیچ، استنلی كوبریك، ماكس افولس، دیوید كروننبرگ، فریتس لانگ، ویلیام شاتنر، رومن پولانسكی، سیدنی لوست، بیلی وایلدر، استیون اسپیلبرگ، وودی آلن، سیدنی پولاك، راب راینر، كلودللوتش، ژان لوك گدارد، مل بروكس، پیتر باگرانوویچ، ساموئل گلدوین، اندی اكرمن، مایك نیكولز، تیم برتون، ران سیلور، تونی راندال و…
فهرست بازیكنان یهودی هالیوود آنچنان طولانی و مفصل است كه جز انتخاب اسامی مشهور، گریزی نیست. اسامی تعدادی از بازیگران مرد یهودی این چنین است؛ جری لوئیس، جک لمون، داگلاس فیربنكس، كرك داگلاس، مایكل داگلاس، هریسون فورد، ریچارد گر، داستین هافمن، رابرت رد فورد، رابرت دویزو، پیتر لوری، جان گارفیلد، جرج سیگال، پل نیومن، الی والاش، چارلز برانسون، ارنست بورگنابن، هورست بوخهلست، ژان گلود ون دام(فرانکی)، تلی ساوالاس، لیكاب، جان استیوارت، جف گولد بلوم، پیتر سلرز، تونی كریتس، برادران ماكس، یول براینر، ران ریفكین، ادوارد جی رابینسون، مارتین شین، چارلی شین، باب هاپكینز، ریچارد دریفوس، فرد آستر، رابرت داونی جونیور، والتر ماتائو، آلن آلداء، رابین ویلیامز، روژه هنی، كوین پولاك، اندی كافمن، انتونی شه، رود استایگر، باب هاسكینس، مای
كل وایزه و …
و در فهرست بازیگران زن یهودی نیز اسامی آشنا فراوانند از جمله؛ میشل افایفر، ریتا هایورث، سیلویا سیدنی، سارا برنارد، هدی لامار، الیزابت تیلور، مریلین مونرو، لورن باكال، آن نیكرافت، آدری هیپورن، باربارا شرلی، جودی هالیدی، جنیفر رابین، سالی فیلد، سارا جسیكا پاركر، لیز تیلور، كری فیشر، شلی وینترز، دایان وست، سارا بولاك و …
علاوه بر آنچه ذكر شد در فهرست یهودیان مشهور، اسامی آشنایی چون؛ هری هودین، الویس پریسلی، مایكل جكسون، رینگو استار، دیوید گاپرفیلد و مادونا (كه به مكتب صوفیانه كابالا پیوست و در مؤسسه نارالتوراه اسرائیل تعلیم دیده است)، جلب نظر میكند … صرفنظر از مضامین سیاسی ـ صهیونیستی رایج در سینمای آمریكا، همچنان این سؤال به قوت مطرح است كه تعداد اندك یهودیان مقیم آمریكا و اروپا، چگونه این تعداد معنیدارِ سینماگرانِ یهودی را د
ر هالیوود و سینما توجیه میكند؟ مگر شایستگی هنرمندان یهودی در نظام طبقاتی هالیوود چه اندازه است كه اینگونه مشاغل كلیدی را در عرصه سینما قبضه كردهاند و سؤال دیگر آنكه آیا به راستی هالیوود یهودی است؟
صهیونیسم و برنامههای كودكان
لابی (گروه فشار) صهیونیسم در هالیوود، در عرصه تولید فیلم های كودكان نیز تا كنون بسیار مؤثر و
فعال عمل كرده است. امروز در سراسر دنیا «والت دیزنی» نامی آشناست و بیشتر كودكان شخصیتهای كارتونی والت دیزنی را به خوبی میشناسند. بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی: «میكی ماوس» نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است كه مدام از سوی رقیبان قوی تر تهدید میشود و او صرفاً با اتكا به زیركی و چالاكی خویش، بر تمامی دشمنان فایق میآید. امروز هم تداوم این شخصیت كارتونی را در انیمیشن «تام و جری» میتوان مشاهده كرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنت ها و ناجوانمردی هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه ای نادان و احمق پیروز می شود. این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی(که دقیقا مفهوم سمبل «موش» را می فهمند) و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند.
همیشه در این فکر بوده ام که جواب کودکان معصومی را که می پرسند: «چرا بر خلاف عالم واقع در این قبیل فیلم ها همیشه موش برنده می شود؟» چگونه بدهم و هیچ گاه پاسخی جز همین تحلیل به ذهنم نرسیده است.
مورد دیگر، شخصیت های كارتونی مطرود و گوشهگیری هستند كه به دلیل زشت رویی توسط دیگران تحقیر میشوند ولی در نهایت این ناتوانی و زشتی با توانایی و زیبایی جایگزین میگرد و آن ها بر تمامی مشكلات غلبه میكنند و غبطه رقیبان را بر میانگیزند. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره این گروه از آثار است. در این فیلم شاهدیم که مادر دامبو بر خلاف سایر فیل ها که کلاهی زنگوله دار بر سر دارند، كلاه عرقچین مانند مخصوص یهودیان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می برد! و خود دامبو هم طی عملیاتی در سیرك پرچمی را كه به پرچم رژیم اشغالگر قدس بیشباهت نیست به اهتزاز در میآورد.
کارتون «جوجه اردك زشت» هم که شخصیت گوشه گیر و آواره و زشت روی فیلم نامه تبدیل به قوی زیبایی می شود و در پایان فیلم به سمت خورشید می رود، از همین کلیشه پیروی می کند و نماد یهودی تنها و مطرودی است که با رفتن به سمت سرزمین موعودش به سعادت رسیده است. «عبارت رفتن به سمت خورشید در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است” 45 “.
کارتون های بسیاری هم مروج زندگی و اخلاق غربی هستند و سعی دارند خصوصا شرقی ها را شیفته و هضم شده در روش های غربی نشان دهند و با این الگودهی مخاطبان را به سمت ارزش های دنیوی یهودی- آمریکایی بکشانند؛ مثلا در سری جدید كارتون سند باد (افسانه هفت دریا) شاهد آنیم
كه فضای شرقی مجموعه های پیشین مبدل به فضایی خشونت بار و پر زد و خرد شده است. مثلا در صحنه ای كه سند باد از پشت سكان كشتی كنار می رود، با هفتاد ضربه شمشیر و خون ریزی بسیار، كنترل كشتی را به دست می گیرد. شدت خشونت در این فیلم آن چنان زیاد است كه حتی دریا با خون افراد سرخ می شود و مثل بسیاری از فیلم های جدید غربی لشگری از شیطانك ها و دیوها با سند باد و نامزد خشن و مبارزطلب او «مارینا» و دوست وفادارش «کیل» می جنگند. حتی دیالوگ ها هم خشونت بار است. جالب است كه نویسنده این فیلم«جان لوگان» در كارنامه خود اثری پر برخورد چون «گلادیاتور» را دارد. در این محصول والت دیزنی هم «میشل افایفر» یهودی به جای«اریس» خدای جنگ صحبت می كند. در این فیلم سند باد بر خلاف گذشته ظاهری كاملا غربی و بی هویت گرفته که در نقش یک دزد دریایی قهار باید از هفت دریا عبور کند و کتاب صلح را از خدای جنگ (اریس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودی نجات دهد. جریان در شهر «سیراکیوس» که شاهزاده عادلی به نام «پروتئوس» در آنجا حکومت می کند، اتفاق می افتد. در این فیلم از علاء الدین و علی بابا هم خبری نیست.” 46 “.
در کارتون «لوک خوش شانس» گانگستری سفید پوست که نماد کلانتر و قانون اومانیستی آمریکایی است و همیشه ورد زبانش تنهایی و غریبی و آوارگی خودش می باشد، با چهره و اخلاقی نیکو (که با وجود اسب بذله گویش «سالی» و سگ خنده رویش «بوشویک» جذابیت دوچندانی می یابد) همیشه در جستجوی مجرمان و تبهکاران است و هیچگاه با شکست روبرو نمی شود. در بعضی از قسمت های آن شاهدیم که لوک متمدن و مهربان فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردم
ی از فرقه های مذهبی خرافی می باشد و اگر نبود لوک، جنگ قبیلگی و ظلم تبهکاری همه جا را فرا می گرفت. بالاخره برای ما هنوز جای این سوال باقی است که خانه لوک کجاست؟ و چرا همیشه در پایان غرور انگیز پیروزی هایش در غروبی زیبا به سمت خورشید (نماد سرزمین موعود در کتاب مقدس) می رود! بالاخره فسادها و جرم های فراوان و رو به رشد موجود در غرب را ببینیم یا حرف کارگردان «لوک» را گوش بدهیم.
در بسیاری از فیلم ها و کارتون های پلیسی هم جای این سوال باقی است.
در کارتون «گالیور» هم می بینیم سفید پوست بزرگی با سمبل ها و مدل های مو و لباس نژاد انگلیسی- آمریکایی به جزیره آدم کوچولوها (جهان شرقی) می رود و این کوچولوهای بی دفاع بر قدرت مادی و مغز پرجولان گالیور تکیه کرده و دشمنان خود را شکست می دهند و بدون حضور گالیور شکست آنها قطعی بود.” 47 “.
در فیلم «رابینسون کروزوئه» هم شاهدیم سفید پوستی انگلیسی تبار که کشتی اش شکسته و در جزیره ای تنها مانده است با سیاه پوستانی بی تمدن و وحشی و آدم خوار رو برو می شود که یکدیگر را قربانی کرده و می خورند؛ اما رابینسون پرعاطفه و دل نازک یکی از این بی تمدن ها را به نام «جمعه» از دست قبیله آدم خوار و سبک مغزش نجات می دهد و جمعه در اثر همنمشینی با این یار مهربان «با سواد» می شود و به سمت تمدن و پیشرفت حرکت می کند و به تدریج تمام آن مردم عقب مانده به شیوه های زندگی و معاشرت رابینسون ایمان آورده و آن قهرمان بزرگ را به عنوان رهبر و منجی عزیز خود می پذیرند و به سبک او زندگی می کنند. آیا غلوآمیزتر از این هم می شد تمدن غرب را به عنوان تنها سرور و راهبر جهانیان توسعه نیافته و به اصطلاحِ غربی ها «جهان سومی»، معرفی کرد یا نه؟
نگره صهیونیستی حاكم بر آثار والت دیزنی، بعضاً به تولی
د انیمیشن ها و فیلم های تاریخی در خصوص زندگی انبیای الهی منجر شده كه سه كارتون: «كشتی نوح، زندگی حضرت موسی و زندگی حضرت یوسف» علیهم السلام از آن جملهاند. در تمامی این آثار، بر اساس قصص تورات، روایات تحریف شدهای از زندگی انبیای اولوالعزم ارائه شده است که شأن و منزلت و عصمت این بزرگ مردان را در ذهن مخاطب پائین می آورد و رواج سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) و مادی گرایی را تسریع می کند. جالب توجه آنكه در برخی از این آثار، شخصیت های اصلی انیمیشن با صدای مشهورترین ستارگان یهودی سینما سخن میگویند! مثلاً در انیمیشن «پرنس مصر» كه روایتگر زندگی حضرت موسی علیهالسلام است، «وال كیلمر» به جای موسی علیهالسلام، «میشل اِفایفر» به جای همسر و «ساندرا بولاك» به جای خواهر او صحبت میكنند. همچنین در تیتراژ پایانی این انیمیشن پر هزینه اسامی مشهور دیگری (از بازیگران یهود هالیوود) میتوان دید كه صدای آنها برای بسیاری از تماشاگران غربی خاطرهانگیز و آشناست.
علاوه بر انیمیشن، در عرصه فیلم كودك نیز هالیوود از تعدی صهیونیست ها مصون نمانده و كلیشه های خاصی در قالب فیلم كودكان، طی چند دهه اخیر مدام تكرار شدهاند. مثلاً كلیشه كودك محروم مانده از میراث اجدادی یا جدا افتاده از آغوش گرم مادر كه هر یك به نوعی تداعیگر یهودی مظلوم و به دور مانده از سرزمین مادری خویشاند در این قبیل داستان ها از پیام هایی که در کتب مقدس یهودیان آمده است و مخاطب یهودی و بسیاری از غیر یهودیان به راحتی می فهمند که منظور از آن چیست استفاده می شود یهودیان اسراییل را مادر قوم خویش می دانند و اینکه شهر یا منطقه ای به انسان
تشبیه شود، درجای جای تورات آمده است. «داستان سیندرلا» مثال خوبی برای این كلیشه نخ نما و تكراری است.
داستان «هاچ زنبور عسل» هم به کودک یهودی می فهماند که باید به دنبال مادر زیبا و نورانی خویش باشی و همه غیر یهودیان موجوداتی مخوف، بدجنس و حتی بد بو هستند که می خواهند او را از بین ببرند. این داستان به بچه های غیر یهودی هم این پیام را القاء می کند که دیگران دشمنان و موانع رسیدن او به هدفش هستند و در مجموع حس اعتماد به دیگران را در کودک از بین می برد” 48 “.
كلیشه كودك شیطانی كه با زیركی بر دشمنانی كه قصد تجاوز به خانه و كاشانه او را دارند، فایق میآید و آن ها را به سختی مجازات میكند هم شبیه مورد قبلی است. مجموعه طنز «تنها در خانه» بر اساس همین كلیشه پدید آمده و با نگاهی ساده به مضامین آن، ردپای چهار جنگ اعراب و اسراییلی و شكست اعراب در هر چه
ار جنگ را میتوان دید.
برخی از آثار انیمیشن نیز محملی برای پیام های سیاسی هستند. مثلاً در كارتون «شیر شاه» ردپای نزاع دو ابرقدرت طی سالهای جنگ سرد و آشتی مجدد نسل های آتی بعد از فروپاشی نظام كمونیستی در شوروی سابق به وضوح مشهود است. توضیح اینکه شیر نماد سلطه جهانی یهود است و در تورات آمده است: «و بقیه یعقوب، در میان امت ها و قوم های بسیار مثل شیر در میان جانوارن جنگل و مانند شیر درنده در میان گله های گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پایمال می کند و می درد و کسی نمی تواند مانع او شود. قوم اسراییل در برابر دشمنانش خواهد ایستاد و آنها را نابود خواهد کرد.»” 49 “.
خرافات دینی
«خداوند به ما امت برگزیدهاش آوارگی را به مثابه یك نعمت الهی عطا كرده است و این مسأله كه همه آن را ضعف ما پنداشتهاند در واقع قوت ماست. همین آوارگی اكنون ما را در آستانه سلطه جهانی قرار داده است.»
آنچه بیان شد فرازی از سخنان یکی از بزرگان یهود است كه به وجود نوعی نظام تقدیری و از پیش تعیین شده در ساحت عالم اشاره دارد. نگاه تقدیری به نظام هستی از مشخصه های آیین یهود است و صهیونیسم بینالملل همچون طراری كه چهره در ورای نقا
ب دین پوشانده، همواره این نگاه تقدیری و اسطورهای آیین یهود را به نفع خویش به كار گرفته است. با مرور اجمالی «اسناد و مکتوبات و اعمال صهیونیست ها» به سهولت میتوان دریافت كه صهیونیسم بینالملل به هدفی كمتر از تصاحب كامل دنیا و تشكیل حكومت واحد جهانی نمیاندیشد و برای نیل به این مقصود، ترویج خرافات دینی را به عنوان یكی از راهكارهای اساسی خود برگزیده است. سوء استفاده از برخی فرازهای تحریف شده كتاب تورات و ترویج این خرافات از طریق فیلم های سینمایی از همان آغاز دستور كار صهیونیسم بینالملل قرار داشته و همین امر حجم گستردهای از فیلم های ظاهراً دینی(ولی در باطن: خرافی) را در تاریخ سینمای جهان پدید آورده است.
مقصود از خرافات دینی شوائبی است كه آدمی بر مبنای تخیل نفس اماره به ساحت لایزال دین منتسب میدارد و این شوائب خیالی را عین حقیقت میانگارد. حال آنكه دین، جلوهای از حقیقت رحمان است و خرافات، زاییده مكاید شیطان. انگار تقدیر عالم اینگونه است كه همواره در كنار هر اعجاز موسایی، سامری طراری به ساحری برخیزد و دعوی قادری كند. امروز در اردوی صهیونیسم، هیچ ساحری برتر از سینما و هیچ سحری مهیب تر از خرافات دینی نمیتوان یافت.
خرافات دینی یهود متكی بر چند ركن است كه هر یك تا كنون بارها دستمایه آثار سینمایی گوناگون قرار گرفته و بعضاً به ادیان دیگر (از جمله آیین مسیحیت) نیز تسری یافتهاند.
نگاه خرافی نسبت به شیطان
بر اساس این نگرش، شیطان مفهومی اهریمنی است كه با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم میكند و با كمك پیروانش، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار میدهد. در آن گروه از آثار سینمایی كه شیطان را از این منظر به تصویر كشیدهاند، انسان بره بیپناهی است كه به چنگال شیطان اسیر شده و هیچ امدادی از جانب پروردگار به او نمیرسد. لاجرم آدمی در نبرد نابرابر با شیطان یكه و تنهاست و امیدی هم به امداد الهی ندارد و اگر دارد سرانجام به نومیدی بدل خواهد شد. در این مهلكه، اراده خود او یا انسان های دیگر تنها سرمایهای است كه میتوان به آن امیدوار بود.” 50 “.
در سینمای كلاسیك، شیطان بر اساس تقدیری ازلی در زمانی معین از زندان دوزخی خود رها میشود و برای انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً در كالبد یك انسان حلول میكند. و آن انسان را به انجام اعمال شیطانی وا میدارد. به تدریج پیروان شیطان، گرد میزبان شیطان صفت جمع میشود و حلقه شیطان پرستان شكل میگیرد. بر اساس این باور خرافی، شیطان برای انجام شرارت محتاج كالبد آدمی است و هرگاه انسان میزبان كشته شود یا اینكه به صورت داوطلبانه خودكشی كند، شیطان كالبد انسانی خود را از دست خواهد داد و ناگزیر دستش را آزار آدمیان كوتاه خواهد شد.
در این صورت شیطان دوباره به زندان باستانی خود باز میگرد و در انتظار فرصتی دیگر برای نابودی نسل بشر باقی میماند. در این فیلم ها شیطان گاهی كودكان معصوم و خردسال را به عنوان میزبان خود بر میگزیند و زمانی جسم سیاستمداران یا كشیشان را تسخیر میكند تا سازندگان موذی این فیلم ها از طرفی سیاست را عین نهوست و پلیدی نشان دهند و بتوانند سیاست را از دیانت جدا کنند و حکومت ها را به سمت لائیسم و بی دینی سوق دهند و از طرفی کشیشان را هم، هرچه بیشتر خراب کنند و نسل جوان معصوم و حتی خرد سال را با الگوهای کم سن و سالی که تبدیل به مرکب شیطان شده اند به سمت بی بندوباری و هرزگی و پوچ گرایی سوق دهند و هرچه بیشتر به اهداف استعماری و امپریالیستی خود دست یابند. در بسیاری از این قبیل فیلم ها محل آزاد شدن و فرو رفتن شیطان در زندان دوزخی خود، کلیسای مسیحیت است.
این باور خرافی و كودكانه تا كنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته كه فیلم هایی نظیر: «جنگیر»، «طالع نحس»” 51 “، «پایان روزگار»، «وكیل مدافع شیطان»، «مومیایی» و «ارباب حلقه ها» از آن جملهاند. این فیلم ها غالبا همراه با خشونت، برهنگی، یاس، نومیدی، جادوگری، اسطوره سازی، خون آشامی، وحشت و ترس هستند، مثلا فیلم «شركت هیولاها» و یا داستان «شیطان كوچولو» تصویر خوب و جذابی از دیوها و شیاطین ارائه می دهند.
فیلم هایی چون «هری پاتر» و «دیوید کاپرفیلد» مخاطبان نوجوان و بزرگسال خود را به سمت سحر و شعبده و افسانه پیش می برند و آثاری چون «دراكولا»با حاكم كردن وحشت و ناامیدی بر مخاطبان، آنها را قسی و سنگدل می كنند و در مجموع روح انسان ها را به سیاهی و تباهی می كشانند.
این قبیل آثار سمبل ها و نمادهای شیطانی و فرقه جدیدالتاسیس شیطان پرستی(!؟) را ترویج و تبلیغ می كنند؛ مظاهری چون: «خفاش، مار، عقرب، عنکبوت، شغال، كلاغ، بزوحشی، جمجه و استخوان، شمشیر خون آلود، صلیب و هلال وارونه، ستاره پنج پر و شش پر، نیزه سه سر، صورتك های شیطانی، غول و جن و روح های وحشتناك و بعضا مهربان، جارو و عصا و سایر ابزار سحر و جادو، مدل های مو و لباس خاص، رنگ هایی چون سیاه، قرمز و آبی روشن، ادبیات و شعر های نفرت برانگیز و زننده، اعدادی چون 6 و 666، اشكالی مثل مثلث و دایره های ناقص و انواع موسیقی های شیطانی. (البته باید توجه داشت که این سمبل ها همه جا نماد شیطان نیستند و در ترکیب با مضموم و ادبیات و موسیقی نفرت انگیز شیطانی این معنا را می رسانند. و نباید بابی خیالی از کنار این نمادها گذشت؛ چراکه ده ها سال است که در لوای همین علائم و نشانه ها غرب فرهنگ خود را به سایر نقاط جهان صادرکرده است و در فقه اسلامی داریم که تشبه به کفار حرام است.)
متاسفانه بسیاری از تولید كنندگان محصولات فرهنگی هم به توسعه این نمادها كمك شایانی را می كنند و داخل نشریات و روی لباس ها و انواع لوازم التحریر و ماسك ها و عروسك ها و تابلوهای تبلیغاتی و…(حتی در کشور خودمان) این سمبل ها و تفكرات خطرناك و ضد خدا را رواج می دهند؛ بر ماست كه بصیر باشیم و از غرق شدن خود و جامعه در این منجلاب تباهی جلوگیری كنیم و بر مسئولان فرهنگی و سیاسی و امنیتی است که این سر نخ های نمایان را پیگیری کنند و پایگاه های صهیونیسم بین الملل در کشور را منهدم کنند، همانطور که در مصر با بازجوئی از بعضی جوانان شیطان پرست، ارتباط مستقیم آن ها با سفارت رژیم صهیونیستی مشخص شد.
نقد شیطان پرستی
راستی اگر شیطان آن همه قدرتمند است كه میتواند در مقابل اراده الهی سركشی كند و نسل انسان را براندازد، پس برای انجام شرارتهای خود چرا اینگونه که این فیلم ها به نمایش می گذارند، محتاج كالبد آدمی است؟ البته سینما برای این سؤال پاسخی ندارد. همه می دانیم که بزرگ شیاطین یعنی «ابلیس» آنقدر ضعیف است که نتوانست حرف خالقش را اجرا کند و در مقابل اشرف مخلوقات سجده کند. کبر او تبلور خلأ شخصیتی و روح ناتوانش بود. خود پرست بود و بی عرضه که با یک نافرمانی زحمات چندین هزار ساله خود را به باد داد. در حقارت شیطان همین را بس که برای انحراف انسان ها، از راه پست ترین خواسته های نفس آدمی وارد می شود و هرجا نور و آگاهی و علم و بصیرت و دقت باشد جایی برای او نیست. شیطان پرستی فرقه ای ساختگی است و هیچ وجود حقیقی و عینی فرای فیلم های صهیونیستی ندارد و از کمترین پشتیبانی منطقی برخوردار نیست و در تعارض کامل با فطرت عاشقانه و زیبایی طلب و عقل و استدلال و برهان است. این فرقه فقط در موهومات قدرت طلبان جهان آن هم صرفا برای «استحمار» و «استثمار» سبک مغزان و شهوت پرستان عالم وجود دارد. به همین دلیل در کشورهای اسلامی و کلاً شرقی و هرجا بویی از نور و طراوت باشد خبر چندانی از این نحوست ها نیست.” 52 “.
برای نیل به این مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنیا و سپس استعمار آن ها)، نخستین گام بزرگنمایی قدرت شیطان است. ترس از قدرت شیطان مقدمه شیطان پرستی است و هر كه از شیطان در هراس باشد در حقیقت بندگی او را گردن نهاده است. قرآن مجید در این باب میفرماید: «همانا شیطان یاران خویش را میترساند، پس ای مؤمنان، اگر به خدا ایمان دارید از شیطان نهراسید و تقوای مرا پیشه سازید» راز غلبه بر شیطان نترسیدن از اوست و صهیونیسم با ترساندن مخاطبین سینمای خود از شیطان در حقیقت پرستش خود را رواج میدهد! همانگونه كه سامری در میقات چهل روزه موسی، ساحری پیشه كرد و گوساله پرستی را رواج داد… خدا كند موسای عقل زودتر از این میقات چهل روزه باز گردد و كید سامری بر ملا سازد.
http://hamianesheitan.blogfa.com