ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

سرگرداني بني اسرائيل در قرآن و دليل سرگرداني بني اسرائيل و مسلمانان

فهرست مطالب

سرگرداني بني اسرائيل در قرآن

 

سرگرداني بني اسرائيل در قرآن

 

 

سرگرداني بني اسرائيل در قرآن

عنوان:

سرگرداني بني اسرائيل در قرآن و دليل سرگرداني بني اسرائيل و مسلمانان از زبان اميرمؤمنان و سرنوشت يکسان بني اسرائيل و مسلمانان در نهج البلاغه

 

در اين مقاله بعد از بازخواني سه متن يکي متن شمارش و يادآوري نعمات الهي به بني اسرائيل در قرآن و پس از آن داستان سرگرداني بني اسرائيل و حضرت موسي و همچنين متن نهج البلاغه در توضيح و دليل سرگرداني بني اسرائيل و سرنوشت مشترک مسلمانان بعد از امير المؤمنين علي (عليه السلام)، توضيحي مختصر در ارتباط اين سه متن و شرحي کوتاه بر آن خواهيم داشت.

 

 

 

1. متن اول: شمارش و يادآوري نعمات الهي به بني اسرائيل در قرآن

 

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (47)

اي بني اسرائيل! نعمت هايم را که به شما عطا کردم به خاطر آورده، [قلباً مورد توجه قرار دهيد،] و اينکه شما را بر جهانيانِ [زمان خودتان به معجزاتِ موسي و نزول تورات] برتري دادم [به ياد آريد].

 

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (48)

و خود را از [خطرها و خسارت هاي] روزي حفظ کنيد که نه کسي از کسي عذابي را برطرف مي کند، و نه از کسي در مورد گنه پيشگان شفاعتي مي پذيرند، و نه از کسي براي بخشيده شدنِ گناهانش عوض مي گيرند، و نه [براي نجات از عذابِ دوزخ] حمايتشان مي کنند.

 

وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (49)

و [اي بني اسرائيل! به ياد آريد] زماني که شما را از حکومت ظالمان فرعونيان نجات داديم؛ آنان که همواره شما را به شديدترين وضع شکنجه مي کردند، پسرانتان را سر مي بريدند و زنانتان را [براي بيگاري و خدمت کاري] زنده مي گذاشتند، براي شما در آن بلاها، آزمايشي بزرگ از سوي پروردگارتان بود.

 

وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَ أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (50)

و [به ياد آريد] هنگامي که [به قدرت خود] دريا را براي شما شکافتيم، و شما را نجات داده، [به خشکي رسانديم،] و فرعونيان را درحالي که تماشا مي کرديد غرق کرديم.

 

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (51)

و [به ياد آريد] زماني که با موسي [براي نزول تورات،] چهل شب وعده گذاشتيم، آن گاه شما بعد از رفتنش [به ضيافت الهي،] گوساله را معبودِ خود قرار داديد درحالي که [با اين کارِ بسيار زشت] ستمکار بوديد.

 

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (52)

آن گاه پس از آن [عملِ ستمکارانه] از شما درگذشتيم براي آن که [نعمت قبولِ توبه و بازگشت به توحيد را] سپاس گزاري کنيد.

 

وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (53)

و [به ياد آريد] هنگامي که به موسي کتاب و ميزان [جداکننده حق از باطل] عطا کرديم تا هدايت يابيد [و به سعادت اَبدي برسيد.

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (54)

و [به ياد آريد] زماني که موسي به قومش گفت: اي قوم من! مسلّماً شما با معبود قراردادن گوساله، به خود ستم کرديد، پس به سوي آفرينند خود بازگرديد، و [افرادي از] خودتان را [که به پرستش گوساله پرداختند] بکُشيد که اين [کار] براي شما در پيشگاه آفريدگارتان بهتر است. خداوند [پس از آن] توب? شما را پذيرفت؛ زيرا او بسيار توبه پذير و مهربان است.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (55)

و [به ياد آريد] زماني که به موسي گفتيد: اي موسي! هرگز به تو ايمان نمي آوريم مگر اين که خدا را با چشم خود به صورتي آشکار ببينيم. پس [به سبب اين درخواستِ بيجا] درحالي که نظاره مي کرديد صاعقه مرگبار شما را گرفت.

 

ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (56)

آن گاه شما را بعد از مردنتان برانگيختيم تا سپاس گزاري کنيد.

 

وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ  وَمَا ظَلَمُونَا وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (57)

و [در صحراي سوزان سينا] ابر را بر بالاي سرتان سايبان قرار داديم، و براي شما اَنگبين و پرنده سَلوي فرستاديم. [و گفتيم:] از خوراکي هاي دلپذير که روزي شما کرديم بخوريد. آنان [با طغيان و ناسپاسي در برابر الطافِ ما] بر ما ستم نکردند؛ بلکه همواره بر خود ستم مي ورزيدند.

 

وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ  وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (58)

و [به ياد آريد] هنگامي که به شما گفتيم: به اين شهر [بيت المقدس] وارد شويد و [از نعمت هايش] از هرجاي آن که خواستيد بي دغدغه و با آسايش بخوريد، و فروتنانه از دروازه شهر درآييد و بگوييد: [پروردگارا! خواسته ما] آمرزش همه گناهان و خلاف کاري هاي ما [است] تا گناهانتان را بيامرزيم، و ما قطعاً بر پاداش نيکوکاران مي افزاييم.

 

فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (59)

ولي ستمکاران سخني را که بايد به فرمان ما مي گفتند [پس از ورود به شهر] به سخني ديگر [که درخواست امور مادّي و مسائل پَست بود] تغيير دادند، ما هم بر ستمکاران به سبب آن که همواره نافرماني مي کردند عذابي از آسمان فرود آورديم.

 

 وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ  فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا  قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ  كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (60)

و [به ياد آريد] آن گاه که موسي براي قومش درخواست آب کرد. گفتيم: عصايت را بر اين سنگ بزن! در نتيجه دوازده چشمه از آن جاري شد که هر تيره اي [از دوازده تيره بني اسرائيل] چشمه مربوط به خود را شناخت، [گفتيم:] از روزي ويژه خداوند بخوريد و بياشاميد و در زمين فتنه نکنيد و به فساد ادامه ندهيد [که بسيار زشت و ناپسند است.

 

وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ  اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ  وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ  ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ  ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ (61)

و [به ياد آريد] زماني که گفتيد: اي موسي! ما هرگز بر يک نوع غذا [که سال هاست خدا در بيابان براي ما مي فرستد] شکيبايي نمي کنيم، از پروردگارت درخواست کن تا از آنچه زمين مي روياند از سبزي، خيار، سير، عدس و پيازش را براي ما آماده کند؟! موسي گفت: آيا شما مي خواهيد غذاي بهتر را به غذاي پَست تر تغيير دهيد؟ [با اين خواسته بيجا و رويگرداني از نعمتِ ويژه حق] به شهري درآييد که در آن آنچه را خواستيد براي شما آماده است.

نهايتاً خواري و مسکنتِ فراگيري بر آنان مقرر شد، و به خشم خداوند [که مستحق آن بودند] دچار شدند، اين [سه کيفر] براي اين بود که آنان همواره منکر آيات خدا مي شدند، و ستمکارانه پيامبران را مي کشتند، سبب [اين همه جناياتشان] اين بود که [از فرمان هاي من] سرپيچي داشتند، و پيوسته [از حدود حق] تجاوز مي کردند

منبع: (آيات 47 تا 61 سوره بقره)

 

 

 

2. متن دوم: داستان حضرت موسي و سرگرداني بني اسرائيل در قرآن

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ (20)

و [ياد کنيد] هنگامي که موسي به قومش گفت: اي قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد کنيد. آن گاه که در ميان شما پيامبراني قرار داد. و شما را حاکمان و فرمانروايان ساخت، و به شما نعمت هاي ويژه اي داد که به هيچ يک از جهانيان نداد.

 

يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ (21)

اي قوم من! به سرزمين مقدسي که خدا برايتان مقرّر فرموده در آييد و [به گناه، عصيان، سرپيچي از فرمان ها و احکام حق] بازنگرديد که زيانکار مي شويد.

 

قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ (22)

گفتند: اي موسي! مسلماً در آنجا مردمي زورگو و ستم گر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمي شويم تا آنان از آنجا بيرون روند، پس اگر از آنجا بيرون روند البته ما وارد خواهيم شد.

 

قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ  وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (23)

دو مرد از کساني که [از خدا] مي ترسيدند و خدا به هر دو نعمتِ [معرفت، ايمان و شهامت] داده بود، گفتند: از اين دروازه به آنان يورش بريد، چون به آنجا درآييد يقيناً پيروزيد؛ و اگر مؤمن هستيد بر خدا توکل کنيد.

 

قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا  فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (24)

گفتند: اي موسي! تا آنان در آنجايند، ما هرگز وارد آنجا نخواهيم شد. پس تو و پروردگارت برويد [با آنان] بجنگيد که ما [تا پايان کار] در همين جا نشسته ايم.

 

قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي  فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (25)

موسي] گفت: پروردگارا! من جز بر خود و برادرم تسلطي ندارم، پس ميان ما و اين گروه نافرمان و بدکار جدايي انداز.

 

قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ  أَرْبَعِينَ سَنَةً  يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ  فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (26)

خدا] فرمود: اين سرزمين مقدس [به کيفر نافرماني از خواسته هاي حق] تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول اين مدت در زمينِ [سينا] سرگردان خواهند بود، پس بر اين گروه نافرمان وبدکار غمگين مباش.

 

منبع: (آيات 20 تا 26 سوره مائده).

 

 

 

 

3. متن سوم: متن نهج البلاغه درباره سرنوشت مشترک مسلمانان با بني اسرائيل

 

 

اَيُّهَا النّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ، وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهينِ الْباطِلِ،

اى مردم، اگر يکديگر را از يارى کردن حق فرو نمى گذاشتيد، و از سست کردن پايه باطل سستى نمى کرديد،

 

لَمْ يَطْمَعْ فيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ، وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِىَ عَلَيْكُمْ.

آنان که همشأن شما نبودند در امور شما طمع نمى کردند، و آن که بر شما مسلّط شد قوى نمى گشت،

 

لكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتاهَ بَنى اِسْرائيلَ. وَلَعَمْرى لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التّيهُ مِنْ بَعْدى اَضْعافاً بِما خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، وَ قَطَعْتُمُ الْاَدْنى وَ وَصَلْتُمُ الْاَبْعَدَ.

ولى شما چون بنى اسرائيل سرگردان شديد. به جانم سوگند پس از آنکه مرا از دست داديد سرگردانى شما چند برابر مى شود به خاطر اينکه حق را پشت سر گذاشتيد. و از نزديک ترين فرد به پيامبر بريديد و به دورترين شخص متّصل شديد.

 

وَاعْلَمُوا اَنَّكُمْ اِنِ اتَّبَعْتُمُ الدّاعِىَ لَكُمْ سَلَكَ بِكُمْ مِنْهاجَ الرَّسُولِ،

بدانيد اگر از امام برحق خود پيروى مى کرديد شما را به راه رسول خدا مى برد،

 

وَ كُفيتُمْ مَؤُونَةَ الْاِعْتِسافِ، وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفادِحَ عَنِ الْاَعْناقِ.

آنوقت از رنج بيراهه رفتن راحت مى شديد، و بار سنگين را از دوش خود به کنارى مى انداختيد.

(قسمت آخر خطبه 165 نهج البلاغه)

 

 

 

4. توضيح و شرح:

بعد از اينکه بني اسرائيل از دست فرعونيان باگذشتن از رود نيل خلاص شدند. و بعد از اينکه موسي به کوه طور رفت و آنها مشرک شدند و خدا آنها را بخشيد. و بعد از آنکه خدا براي هر طائفه آنها يک چشمه از دل زمين جاري کرد تا اختلافي در ميان آنها پيش نيايد.

و سرآخر، با آنکه هر روز طعام آسماني مي خوردند باز بهانه گرفتند که ما خسته شده ايم به خدايت بگو به ما انواع غذا ها را بدهد.

لذا بعد از آن همه لطف و نعمات سرشار الهی، آنها باز به قول معروف دوقروت و نيمشان باقي بود.

از آن جهت، خدا به موسی مي گويد که به آنان بگو: که به فلان شهر برويد و در آنجا آن چيزهايي را که مي خواهيد مي يابيد.

موسی نیز دستور خدا را با سران (نقبا) 12 طائفه در ميان گذاشت، آنها مخفيانه به داخل شهر رفتند و از اوضاع شهر و مردمان آنها با خبر شدند و…

 

 

حتما متن های سه گانه ی بالا را بخوانيد تا از ادامه ماجرا با خبر شويد

 

در ادامه درباره نکاتي از اين داستان هاي سلسه وار، و تو در تو، و پر اهميت که با سرنوشت ما نيز گره خورده است و بايد از آنها درس بگيريم صحبت خواهيم کرد.

 

 

کفران نعمت باعث سقوط و غضب الهی

 

در داستانِ شمارش الطاف الهي به بني اسرائيل، ديديم که چگونه آنها کفران نعمت کردند. از اينرو مناسب ديدم تا اين چند حکمت را نيز براي شما دوستان بخوانم.

در حکمت 25 نهج البلاغه، اميرمؤمنان مي فرمايد انساني که غرق در نعمت هاست نبايد بفريبد که همه چيز حل است و اين نتيجه رضايت خدا از ماست. بلکه اگر در حال عصيان است بايد بترسد و بر حذر باشد.

وَ قَالَ (عليه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ، فَاحْذَرْهُ.

و آن حضرت فرمود: اى پسر آدم، چون ببينى خداوند سبحان نعمت هايش را پى در پى به سوى تو مى فرستد در حالى كه او را نافرمانى مى كنى از وى برحذر باش.

 

زيرا خداوند در آياتي از قرآن مي فرمايد:

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ

(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چيز (از نعمتها) را به روی آنها گشوديم؛ تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند). ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات کرديم)؛ در اين هنگام، همگی مأيوس شدند؛ (و درهاي اميد به روی آنها بسته شد).

منبع: سوره مبارکه انعام آيه 44

 

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ  إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا  وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

آنها که کافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مي‌دهيم. به سودشان است! ما به آنان مهلت مي‌دهيم فقط براي اينکه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براي آنها، عذاب خوارکننده‌ای (آماده شده) است!

سوره مبارکه آل عمران آيه 178

 

و اين همان چيزي است که امام در حکمت 116 آنرا از مهلک ترين امتحانات الهي مي داند که کسي به بدتر از آن امتحان نشده است.

وَ قَالَ (عليه السلام): كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ. وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ؛ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ.

و فرمود (ع): بسا كسا كه با احسان و نعمت خداوندى كم كم به عذاب او نزديك شود. با پوشيده داشتن گناهش فريب مى خورد و از اين كه، مردم او را به نيكى ياد مى كنند. فريفته گردد. خداوند، هيچكس را به چيزى چون مهلت دادن به او، نيازموده است.

 

نکته آخري که دوست داشتم از زبان امام مان بيان کنم (مروري بر حکمت 13) آن است که نه تنها کفران نعمت مانع از رسیدن نعمات بوده و راهي بسوي خشم الهي است(همان طور که بني اسرائيل بدان گرفتار شدند)، که شکر نکردن هم مانع ديگري است؛

به طوريکه اگر مقدمه خير و يا نعمتي به شما برسد و آنگاه شما آنرا کوچک بشماريد، مؤخره (قسمت پاياني) آن نعمت و نعمت بزرگتر به شما نخواهد رسيد.

وَ قَالَ (عليه السلام): إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ.

و آن حضرت فرمود: زمانى كه مقدمات نعمتها به شما رسيد، نهايت آن را با كمى شكر از خود مرانيد.

 

همانطور که در متن قرآن خوانديد وقتي نقباي بني اسرائيل، به شهر سرزدند و اهالي آنجا را ديدند، ترسيدند. و در خود نديدند که بتوانند با آنها مقابله کنند.

و بر این اساس نه تنها شکر نعمات الهی را به جا نیاورده، از خداوند منان، درخواست های پی در پی داشته و حتی راضی نمی شدند تا برای رسیدن به آن خواسته ها قدمی نیز بردارند.

وقتي همه بني اسرائيل از انجام فرمان الهي سرباز زدند. فردي بلند شد و گفت اگر شما حرکتي بکنيد. و داخل ورودي شهر شويد، مطمئنا پيروزيد. البته اگر به خدا توکل داشته باشيد.

يعني آنگاه که خدا گفته است برای شما پيروزی و دست يابی به اين وادی و بهره مندی از اين سرزمين نوشته شده است، یعنی این اتفاق خواهد افتاد البته اگر بپذیرید و پشت نکنید.

(يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ)

البته اين به اين معنا نيست که اين سرزمين تا قيام قيامت براي شماست. بلکه مي گويد اگر الآن حرکت کرديد و تلاش کرديد براي شما مهياست اما اگر پشت کرديد و نشستيد و حرکتي نکرديد مطمئنا زيان مي کنيد.

نکته مهم اين داستان در دو جا است يکي ايمان و توکل به خدا و دوم انجام دستورات الهي و اوليا و انبياي الهي.

 

 

 

توکل به خدا در انجام اوامر الهی

 

در مورد نکته اول از زبان قرآن بايد گفت:

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا  سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا

خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمى‌كند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى‌كند.(سوره طلاق آيه 7)

شما به اندازه توانايي خود مکلف مي شويد. و اين از عدالت خداوند به دور است که از بندگان، کاري را بخواهد که در حد توان آنها نباشد. و همچنين بايد بدانيد به سرانجام رساندن اوامر الهي سختي هايي دارد؛ اما بعد از آن سختي و درگيري، پيروزي و شاديش برايتان باقي مي ماند.

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا  لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ

خدا هيچ کس را تکليف نکند مگر به قدر توانايي او، نيکيهاي هر کس به سود او و بديهايش نيز به زيان خود اوست.(سوره بقره آيه 286)

خداوند در تکاليف و اوامر خود بدنبال رو کم کني و اذيت بندگان خود نيست. بلکه تنها صلاح دنيوي و اخروي آنها را مد نظر قرار مي دهد و به دنبال بهره وري هم نيست. زيرا کجا ندار مي تواند بهره اي به دارا، و ناتوان فايده اي به قادري توانا برساند.

 

 

از اين رو امام علي در حکمت 127 نهج البلاغه مي فرمايد:

وَ قَالَ (عليه السلام): مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ.

و فرمود (ع): كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را، به كسى كه خدا را در مال و جانش نصيبى نباشد، نيازى نيست.

يعني آنکس که کوتاهي کند بعد خواهد فهميد که چه اشتباهي کرده و خواهد فهميد که اين اوامر و نواهي ها فقط به سود او بوده و خدا به انجام آنها هيچ نيازي نداشته است.

و اگر کسي از نعمات الهي که خدا در اختيارش گذاشته (مال و تني سالم) در راه انجام اين اوامر خرج نکند، خدا از او روي گردان شده و ديگر به او اعتنايي نمي کند. و هر آنکس را که خدا رها کند مطمئنا سرگردان خواهد شد.

و اين همان اتفاقي است که براي بني اسرائيل افتاد.

همانطور که در متن قرآن ديديد، بني اسرائيل مصرّانه پاي حرف خود بوده و از انجام فرمان موسي سرباز زدند و حتي بي شرمانه به موسي گفتند تو و خدايت برويد و بجنگيد و ما اينجا نشسته ايم. و تا آن قوم در آن شهر هست. ما وارد شهر نمي شويم.

اينگونه مي شود که موسي دست به دعا برده و در نتيجه؛ خدا از قوم بني اسرائيل روي گردان شده و آنها را به سرگرداني در بيابان ها به مدت چهل سال مبتلا مي کند.

 

 

 

سرنوشت مشترک مسلمانان با بنی اسرائیل بعد از وفات نبی اکرم و شهادت امیرمؤمنان از زبان امام در نهج البلاغه

 

امام علي عليه السلام در قسمتي از خطبه 165 نهج البلاغه (نسخه مرحوم فيض الإسلام) به اين داستان اشاره کرده و مي فرمايد: قسم به زندگانيم که بعد از من شما مبتلا به سرگرداني اي مي شويد که بيشتر از آنيست که بر سر بني اسرائيل آمد.

زيرا

همانند آنها به حق پشت کرديد و از نزديکترين فرد به پيامبر بريديد و به دور ترين شخص متصل شديد.

بدانيد

اگر از امام برحق خود پيروى مى کرديد شما را به راه رسول خدا مى برد، آنوقت از رنج بيراهه رفتن راحت مى شديد، و بار سنگين را از دوش خود به کنارى مى انداختيد.

شايد به جرأت به توان گفت بخش پاياني، نگاهي موشکافانه به قضيه ولايت و ولايت پذيري از دعوت کنندگان به حق دارد.

اگر ما نيز در اين سرگرداني افتاده ايم، راه حل نيز همان است که امام گفته است و آن هم تبعيت بدون چون و چرا از دعوت کننده به حق است. آنکسي که هم اسلام شناس و هم موقعيت شناس است و مي تواند خيل همراهان را به وادي أيمن برساند.

و اگر ولايت او را نپذيرفته و به دعوت او لبيک نگوييم و فرامينش را انجام ندهيم، سرنوشت بني اسرائيل نيز براي ما تکرار خواهد شد.

و در نتيجه به سرانجام رساندن امر الهي را از ما گرفته و به قومي ديگر مي سپارند؛ همانند بني اسرائيل.

وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ  وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ

و خدا بي نياز است، و شماييد که نيازمند هستيد؛ و اگر [از فرمان هاي او] روي بگردانيد، به جاي شما گروه ديگري را مي آورد که مانند شما [روي گردان، سست عقيده و بخيل] نخواهند بود

منبع: (سوره محمد صلی الله عليه و آله، آيه 38)

 

طي اين مرحله بي همرهي خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهي

 

 

 

اتصال به عالِم خدایی و خدا محور برای دوری از سرگردانی

 

امام در حکمتی از حکمت های نهج البلاغه، دست کمیل را گرفته و به صحرا می برد و با او درد دل می کند و به او می فرماید: این چیزهایی را که می گویم به خاطر بسپار.

يا كُمَيْلُ، اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اَوْعِيَةٌ، فَخَيْرُها اَوْعاها، فَاحْفَظْ عَنّي ما اَقُولُ لَكَ

اى کميل، اين دلها ظرفهاست، و بهترين آنها نگاهدارنده ترين آنهاست، پس آنچه را برايت مى گويم حفظ کن.

النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِىٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة،

مردم سه گروهند: دانشمند ربّانى، دانشجوى بر راه نجات،

وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، اَتْباعُ كُلِّ ناعِق، يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريح، لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَ لَمْ يَلْجَاُوا اِلى رُكْن وَثيق

و مگسانى ناتوان که به دنبال هر صدايى مى روند، و با هر بادى حرکت مى کنند، به نور دانش روشنى نيافته، و به رکنى محکم پناه نبرده اند.

منبع: (قسمتي از حکمت 139 نهج البلاغه براساس نسخه فيض الإسلام يا حکمت 147)

 

شايد با خود بگيد که چرا در اينجا اين حکمت را انتخاب کردم، زيرا امام (عليه السلام) در اين حکمت مي فرمايد: که مردم سه دست اند يا عالم خدايي و خدامحور هستند و يا کسانی که از اين عالمان در حال يادگيري هستند و به آنها تکيه می کنند و يا کساني که مانند مگسان تا هرصدايي بلند شود بدون فکر و مشورت با اهل دانايي، به سمت آن صدا ها رفته و خود را در ورطه هلاکت مي اندازند.

مانند بيابان نشين ها که صداي مار هاي زنگدار را مي شناسند. اما بنده و شما چون نمي شناسيم ممکن است از روي کنجکاوي بدنبال منشأ آن بگرديم.

اين افراد به قول امام نه خود از علم بهره اي برده اند و نه به يک رکن محکم و عالمي توانا تکيه کرده اند. بلکه به دنبال هرکه دستي برافراشته رفته و بدون علم، از هرکسي پيروي مي کنند و گمراه و سرگردان می شوند.

در واقع امام در این حکمت نیز، می فرماید اگر می خواهید به سرمنزل مقصود برسید و رنج زیادی هم در طی این راه نبرید. باید دست خود را در دستان عالمانی بگذارید که خدا محور بوده و برای آنها فقط امر خدا مهم است.

اگر چنین نکنید، در طوفان های سخت روزگار، مانند پشه ها، از این سو به آن سو رفته و به مقصد نخواهید رسید. بلکه آن طوفان است که شما را به هر جا که بخواهد می برد.

قرآن کريم نيز ما را ملزم به پيروي از عالمان در مسائلي که نمي دانيم و در آنها تخصصي نداريم، کرده است.

«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (سوره نحل آيه 43)

 

 

 

 

داستانی از شهید چمران و مشورت گرفتن ایشان حتی از متخصصین مخالف

مي گويند شهيد چمران در جلسات نظامي خود يکي از اعضاي گارد شاهنشاهي را که در امور نظامي خبره بود به عنوان مشاور دعوت کرده بودند. و از آنجا که شخص مورد نظر با جمهوري اسلامي زاويه داشت، انتقاد هاي زيادي را مطرح مي کرد. حضار ديگر جلسه يکبار به شهيد چمران عرض مي کنند که چرا از ايشان دعوت مي کنيد، ايشان چون با ما مشکل دارند فقط عيب و ايراد مي گيرند.

شهيد چمران در پاسخ گفتند: ايشان نقاط ضعف ما را بهتر می بينند.

اين رجوع به متخصصان و مشورت گرفتن از آنان روحيه اي اسلامي است که اگر کسي آنرا دارا نباشد، سرگردان شده و در تشخيص راه از بيراهه مانده و سرانجام هلاک مي گردد.

سرآخر بايد اينگونه گفت که مردم سه دسته اند و سرگردان نخواهند شد اگر به فرامين رهبر الهي جامعه (عالم رباني يا همان رکن وثيق و دعوت کننده به خدا) گوش فرا دهند.

 

 

تهيه شده در واحد توليد محتواي موسسه قرآن و نهج البلاغه

 

شما مي توانيد براي دريافت مطالب جديد در کانال معارف قرآن و نهج البلاغه موسسه در پيام رسان هاي ايتاو تلگرام به نشاني زير عضو شويد

 

کانال جامع دو نور در ايتا:

https://eitaa.com/twonoor

کانال جامع دو نور در تلگرام:

https://t.me/twonoor

 

 

 

برچسب ها:

 

سرنوشت همسان مسلمانان با بني اسرائيل

راه حل مشکلات مسلمانان

ولايت فقيه در نهج البلاغه و قرآن

خطبه 165 نهج البلاغه

سوره مائده آيات 20 تا 26

سوره بقره آيات 47 تا 61

شمارش و يادآوري نعمات الهي به بني اسرائيل در قرآن

داستان حضرت موسي و سرگرداني بني اسرائيل در قرآن

متن نهج البلاغه درباره سرنوشت مشترک مسلمانان با بني اسرائيل

 

 

 

 

 

سرگرداني بني اسرائيل. سرگرداني بني اسرائيل سرگرداني بني اسرائيل. سرگرداني بني اسرائيل. سرگرداني بني اسرائيل. سرگرداني بني اسرائيل. سرگرداني بني اسرائيل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید