قانونمندی تاریخ
در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث از چیستی تاریخ، یکی از شاخههای مهم علم تاریخ است که با عنوان فلسفة تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از تاریخ شناسان جریانهای تاریخی را یک امور اتفاقی و تصادفی و طبعاً غیرقابل پیشبینی میدانند که تحت هیچ ضابطهای قرار نمیگیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمیتوان آینده نگری کرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است که تاریخ را کاملاً قانونمند میداند. قواعد و ضوابطی بر آن حاکم است که با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی میتوان آینده را ترسیم نمود.
یکی از مباحثی که بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضی مطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است.
ایشان پس از طرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاههای گوناگون و نقد آنها، این دیدگاه را که جامعه به نوبة خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارای خصلت، سنت، قاعده و ضابطه است، میپذیرد و گوید: «تاریخ آنگاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعده در میآید و آنگاه موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل. » او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قرآن مجید پرداخته و میگوید
: قرآن کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزیهای خود، زندگی اقوام و امتها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح میکند. قرآن مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امتها را طرح کرده است. مثلاً میگوید: «و لکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعته و لایستقدمون»15؛ زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند.
قرآن کریم این گمان را که ارادهای گزافکار و مشیّتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد، به شدت نفی میکند و تصریح مینماید که قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت های اقوام حاکم است. 16 و مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد بگردانند. 17 از این رو، در عین آن که تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمیگردد. 18
تکامل تاریخ و جامعه واحد جهانی
دربارة سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی که وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تکامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح میکند و میفرماید:
«بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالأخره روحی جمعی جامعه وسیلهای است که فطرت نوع انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است؛ باید گفت که جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متحدالشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر میکنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافتهای است که در آن همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت میرسد. و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالأخره انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومت نهایی، حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیان است.»
سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ بهره میگیرد که در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین مینگارد:
کاوش عمیق در احوال کاینات نشان میدهد که انسان نیز به عنوان جزیی از کائنات در آینده به غایت و کمال خود خواهد رسید. آنچه که در قرآن آمده است که استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از این مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسید.
قرآن آنجا که میفرماید: «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه»؛ یعنی فرضا شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد ـ در حقیقت میخواهد ضرورت خلقت و پایان کار انسان را بیان نماید.(19) و(20)
اصل انتظار
حال که به حکم عقل و نقل، غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته به پیش میرود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حرکت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
شهید مطهری که با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصههای مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، درباره انتظار میفرماید:
«اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل «حرمت یأس از روحالله» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهودهگرایی نمیگردند. چیزی که هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه در مورد یک عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و به علاوه توأم است یا نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.»(21)
اما آنچه که مهم است، این است که یکی از ضربههایی که در طول تاریخ بر اسلام ضربات جبران ناپذیری را وارد ساخته است، تحریف برخی از ارزشها مثل ولایت، محبت، زهد و… است که انتظار فرج هم از این دست برد در امان نبوده و با تحریف و تفسیر نادرست آن به بیتفاوتی و پرهیز از هرگ
ونه اقدام اصلاحی و تعطیل امر به معروف و نهی از منکر و حتی دامن زدن به فساد برای تسریع و تعجیل ظهور حضرت، ضربههای جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است. پس از ظهور، زمین هر موهبتی را که در خودش دارد، از هر معدنی و استعدادی که شما تصور بکنید، بیرون میدهد. یعنی هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون میدهد. استاد شهید که به بیان امام راحل یکی از ویژگیهای ایشان این بود که با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار میپردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و مینویسد:
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است:
انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرکبخش است؛ به گونهای که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده میشود.
و انتظاری که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود علیهالسلام است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود.
انتظار ویرانگر
ایشان سپس در نقد انتظار ویرانگر میگوید: برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود علیهالسلام این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حقکشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است؛ آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکهتاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد. و دست غیب برای نجات حقیقت ـ نه اهل حقیقت؛ زیرا حقیقت طرفداری ندارد ـ از آستین بیرون میآید. علی هذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود. بر عکس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی هر پلیدی به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، رواست؛ زیرا «الغایات تُبَرِّرالمبادی؛ هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند.» پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
اینجاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی. اینجاست که این شعر مصداق واقعی خود را مییابد:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) میشمارند. بر عکس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مینگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مینمایند.
این نوع برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمة یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب میشمارد، باید «شبه دیالکتیکی» خوانده شود؛ با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از آن جهت مخالفت میشود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود که شکاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است. فقط به فساد و تباهی فتوا میدهد که خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی میشود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود، به
هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد.
انتظار حقیقی و وظیفه منتظران
آن عده از آیات قرآن کریم ـ که همچنانکه گفتیم ریشة این اندیشه است و در روایات اسلامی بدانها استناد شده است ـ در جهت عکس برداشت بالاست. از این آیات استفاده میشود که ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است:
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا»(22)؛ خداوند به مؤمنان
و شایسته کاران شما وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد؛ همچنانکه پیشینیان را قرار داد، دینی که برای آنها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید ـ دشمنان آنان را نابود سازد ـ بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند. »
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیلهای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمهای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»(23) ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.(24)
حدیث معروف که میفرماید: «یملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» نیز شاهد مدعای ماست، نه مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و میرساند که قیام مهدی برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. بدیهی است که اگر گفته شده بود: «یملأ الله به الارض ایماناً و توحیداً و صلاحاً بعد ما ملئت کفراً و شرکاً و فساداً»، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند. در آن صورت استنباط میشد که قیام مهدی موعود برای نجات حقِ از دست رفته و صفر رسیده است؛ نه برای گروه اهل حق ولو به صورت یک اقلیت.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیهالسلام.
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد، آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است نمونهای از این سلسله قیامه
است. این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد.
در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا میکند. و چنان که میدانیم بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند احتمال دادهاند که دولت حقی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسر، درهم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بیبند و باری تلقی میکردهاند.
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا علیهمالسلام و مردان مبارز در راه حق است.(25)
مباحث دیگری درباره موضوع مهدویت در آثار استاد مطهری به چشم میخورد که به خاطر طولانی شدن مقاله از تفصیل آنها خودداری میشود و تنها به دو مورد از این مباحث اشاره میشود:
1ــ مدعیان مهدویت
داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر که از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه استاد مطهری مورد توجه قرار گرفته است. ایشان میفرماید:
چون چنین نویدی در کلمات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است، احیاناً از آن سوء استفادههایی شده است و این خود دلیل بر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفادهها نمیشد. یعنی وجود این ادعاها بهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است.
ایشان سپس برای روشن شدن اذهان مردم به ذکر نمونههایی از آن میپردازد؛ مثل:
ـ قیام مختار و اعتقاد به مهدی بودن محمد حنفیه و این که خود را نائب خاص او میدانست.
ـ قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویت
ـ نیرنگ منصور عباسی در این که نام فرزندش را به همین جهت مهدی گذاشت.
ـ مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مثل مهدی سودانی در سودان و قادیانیها در هند و همینطور نسبت دادن مهدویت به برخی از ائمه علیهمالسلام یا برخی از فرزندان آنها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیهالسلام و نمونههایی دیگر…
ایشان سپس میفرماید: اینها همه نشان میدهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردیدی نیست.(26)
2ـ طول عمر حضرت
شهید مطهری در فرازی از تحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت میفرماید:
این یک امر عادی و طبیعی است و بشر امروز دنبال آن است که با یک دواها و یک فرمولهایی عمر بشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است که وقتی وضع دنیا به یک مراحلی میرسد، مثل این که دستی از غیب بیرون میآید و یک تحول ناگهانی رخ میدهد و یک وضعی پیش میآید که با قانون طبیعت (که تا آن روز شناخته شده) اصلاً قابل پیشبینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد.(27)
به امید آن که هر چه زودتر خداوند متعال بر قامت رعنای امام زمان علیهالسلام لباس زیبای فرج را بپوشاند و شاهد تحقق اهداف همه انبیا و اولیا علیهمالسلام باشیم که برای تحقق هر چه زودتر این امر، نیاز هر چه بیشتر به سربازان آگاه و روشنفکر و فداکاری مثل مرحوم شهید مرتضی مطهری است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع: «مجله انتظار، شماره 11»
پی نوشت ها:
1ـ فرازهایی از پیامهای امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت آیت الله مطهری*2و3ـ همان*4ـ توبه: 33/ انبیاء: 105/ قصص: 5/ اعراف: 128/ نور: 55*5 ـ مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیهالسلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، تیر 1382، چ 25، ص 13 و 14*6 ــ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 165 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، بحث عدل کلّی)*7 ــ همان*8 ــ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 356. (کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بحث مهدویت در اسلام)*9ـ بحارالانوار، ج 5، ص 81 و 92*10ــ نهجالبلاغه، خطبه 138*11ــ بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 83، ص 338/ ارشاد شیخ مفید، باب 40، فصل 5، ح 7*12ــ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، صص 165 ـ 151 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلا
م بحث عدل کلّی)؛ نظیر این بحث در مجموعه آثار، ج 3، ص 358 (کتاب امدادهای غیبی بحث آینده بشریت) آمده است. *13ـ انبیاء: 105*14ـ مجموعه آثار، ج 18، ص 180. (کتاب سیره در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام بحث مهدی موعود علیهالسلام )*15ـ اعراف: 134*16ـ فاطر: 34*17ـ رعد: 11*18ـ قیام و انقلاب امام مهدی علیهالسلام، صص 15 ـ 19 و 48 ـ50*19ـ المیزان، ج 4، ص 132، ذیل آیه 200 سوره مبارکه آل عمران*20ـ مجموعه آثار، ج 2، ص 358 به بعد (کتاب مقدمهای بر جهان بینی اسلامی بحث جامعه و تاریخ)*21ـ قیام و انقلاب امام مهدی علیهالسلام، ص 14*22ـ نور: 55*23ـ قصص: 5*24ـ انبیاء: 105 و اعراف: 128*25ـ شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیهالسلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، 1382، چ 25. ص 14 و 15 و 59 ـ 51 همین بحث در مجموعه آثار 18/178 کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام تحت عنوان انحراف در شرط ظهور مطرح شده است. *26. ر. ک: مجموعه آثار، ج 18، صص 61 ـ 65، 171 ـ 177، (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام )*27ـ مجموعه آثار، ج 18، ص 160 (کتاب سیری در سیره ائمه علیهمالسلام، بحث عدل کلی).
www.bashgah.net