ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

مهدویت در اندیشه شهید مطهری- 2

فهرست مطالب

قانونمندی تاریخ


در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث از چیستی تاریخ، یکی از شاخه‏های مهم علم تاریخ است که با عنوان فلسفة تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از تاریخ شناسان جریان‏های تاریخی را یک امور اتفاقی و تصادفی و طبعاً غیرقابل پیش‏بینی می‏دانند که تحت هیچ ضابطه‏ای قرار نمی‏گیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمی‏توان آینده نگری کرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است که تاریخ را کاملاً قانونمند می‏داند. قواعد و ضوابطی بر آن حاکم است که با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی می‏توان آینده را ترسیم نمود.
‏یکی از مباحثی که بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضی مطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است. ‏
ایشان پس از طرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاه‏های گوناگون و نقد آنها، این دیدگاه را که جامعه به نوبة خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارای خصلت، سنت، قاعده و ضابطه است، می‏پذیرد و گوید: ‏‏«تاریخ آنگاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعده در می‏آید و آنگاه موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درس‏های فردی از زندگی افراد است نه درس‏های جمعی از زندگی اقوام و ملل. » او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قرآن مجید پرداخته و می‏گوید
: ‏قرآن کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزی‏های خود، زندگی اقوام و امت‏ها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح می‏کند. قرآن مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امت‏ها را طرح کرده است. مثلاً می‏گوید: «و لکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعته و لایستقدمون»15؛ زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند. ‏
قرآن کریم این گمان را که اراده‏ای گزافکار و مشیّتی بی‏قاعده و بی‏حساب سرنوشت‏های تاریخی را دگرگون می‏سازد، به شدت نفی می‏کند و تصریح می‏نماید که قاعده‏ای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت های اقوام حاکم است. 16 و مردم می‏توانند با استفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد بگردانند. 17 از این رو، در عین آن که تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره می‏شود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمی‏گردد. 18


‏ تکامل تاریخ و جامعه واحد جهانی


دربارة سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی که وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تکامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح می‏کند و می‏فرماید:
«بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالأخره روحی جمعی جامعه وسیله‏ای است که فطرت نوع انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است؛ باید گفت که جامعه‏ها و تمدن‏ها و فرهنگ‏ها به سوی یگانه شدن، متحدالشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر می‏کنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته‏ای است که در آن همه ارزش‏های امکانی انسانیت به فعلیت می‏رسد. و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالأخره انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومت نهایی، حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیان است.»
سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ بهره می‏گیرد که در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین می‏نگارد:
‏کاوش عمیق در احوال کاینات نشان می‏دهد که انسان نیز به عنوان جزیی از کائنات در آینده به غایت و کمال خود خواهد رسید. آنچه که در قرآن آمده است که استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از این مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسید.
‏قرآن آنجا که می‏فرماید: «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه»؛ یعنی فرضا شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد ـ در حقیقت می‏خواهد ضرورت خلقت و پایان کار انسان را بیان نماید.(19) و(20)


‏‏اصل انتظار


حال که به حکم عقل و نقل، غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته به پیش می‏رود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حرکت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
شهید مطهری که با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصه‏های مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، درباره انتظار می‏فرماید:
‏‏«اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج می‏شود و آن اصل «حرمت یأس از روح‏الله» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمی‏دهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده‏گرایی نمی‏گردند. چیزی که هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه در مورد یک عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و به علاوه توأم است یا نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.»(21)
‏اما آنچه که مهم است، این است که یکی از ضربه‏هایی که در طول تاریخ بر اسلام ضربات جبران ناپذیری را وارد ساخته است، تحریف برخی از ارزش‏ها مثل ولایت، محبت، زهد و… است که انتظار فرج هم از این دست برد در امان نبوده و با تحریف و تفسیر نادرست آن به بی‏تفاوتی و پرهیز از هرگ
ونه اقدام اصلاحی و تعطیل امر به معروف و نهی از منکر و حتی دامن زدن به فساد برای تسریع و تعجیل ظهور حضرت، ضربه‏های جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است. پس از ظهور، زمین هر موهبتی را که در خودش دارد، از هر معدنی و استعدادی که شما تصور بکنید، بیرون می‏دهد. یعنی هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون می‏دهد. ‏استاد شهید که به بیان امام راحل یکی از ویژگی‏های ایشان این بود که با کج‏روی‏ها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار می‏پردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و می‏نویسد:
‏انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است:
‏انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرک‏بخش است؛ به ‏گونه‏ای که می‏تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده می‏شود.
‏و انتظاری که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
‏این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود علیه‏السلام است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی می‏شود. ‏


انتظار ویرانگر


ایشان سپس در نقد انتظار ویرانگر می‏گوید: برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود علیه‏السلام این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم‏ها و تبعیض‏ها و اختناق‏ها و حق‏کشی‏ها و تباهی‏ها ناشی می‏شود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است؛ آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه‏تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می‏دهد. و دست غیب برای نجات حقیقت ـ نه اهل حقیقت؛ زیرا حقیقت طرفداری ندارد ـ از آستین بیرون می‏آید. علی هذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی‏شود. بر عکس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق‏کشی هر پلیدی به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می‏کند، رواست؛ زیرا «الغایات تُبَرِّرالمبادی؛ هدف‏ها وسیله‏های نامشروع را مشروع می‏کنند.» پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
اینجاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی. اینجاست که این شعر مصداق واقعی خود را می‏یابد:


‏در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد ‏           ‏ طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد


‏این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می‏نگرند؛ زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) می‏شمارند. بر عکس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد می‏نگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می‏نمایند.
‏این نوع برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهی‏ها را به عنوان مقدمة یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب می‏شمارد، باید «شبه دیالکتیکی» خوانده شود؛ با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از آن جهت مخالفت می‏شود و تشدید نابسامانی‏ها از آن جهت اجازه داده می‏شود که شکاف وسیع‏تر شود و مبارزه پی‏گیرتر و داغ‏تر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است. فقط به فساد و تباهی فتوا می‏دهد که خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می‏شود و نوعی «اباحی‏گری» باید شمرده شود، به
هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمی‏دهد. ‏


انتظار حقیقی و وظیفه منتظران


‏آن عده از آیات قرآن کریم ـ که همچنان‏که گفتیم ریشة این اندیشه است و در روایات اسلامی بدان‏ها استناد شده است ـ در جهت عکس برداشت بالاست. از این آیات استفاده می‏شود که ظهور مهدی موعود حلقه‏ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‏شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدان‏ها در روایات استناد شده است، نشان می‏دهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: ‏
‏ «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا»(22)؛ خداوند به مؤمنان
و شایسته کاران شما وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد؛ هم‏چنان‏که پیشینیان را قرار داد، دینی که برای آنها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید ـ دشمنان آنان را نابود سازد ـ بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند. »
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیله‏ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمه‏ای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»(23) ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده‏ای است که خداوند متعال از قدیم‏ترین زمان‏ها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.(24)
‏حدیث معروف که می‏فرماید: «یملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» نیز شاهد مدعای ماست، نه مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و می‏رساند که قیام مهدی برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. بدیهی است که اگر گفته شده بود: «یملأ الله به الارض ایماناً و توحیداً و صلاحاً بعد ما ملئت کفراً و شرکاً و فساداً»، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند. در آن صورت استنباط می‏شد که قیام مهدی موعود برای نجات حقِ از دست رفته و صفر رسیده است؛ نه برای گروه اهل حق ولو به صورت یک اقلیت.
‏در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق می‏شوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی‏شوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی‏شوند. معلوم می‏شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینه‏هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش می‏دهد. این خود می‏رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزنده‏ترین اهل ایمان‏اند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیه‏السلام.
‏از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیام‏های دیگر از طرف اهل حق صورت می‏گیرد، آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است نمونه‏ای از این سلسله قیامه
است. این جریان‏ها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمی‏دهد.
‏در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا می‏کند. و چنان که می‏دانیم بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولت‏های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته‏اند احتمال داده‏اند که دولت حقی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیت‏ها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسر، درهم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بی‏بند و باری تلقی می‏کرده‏اند.
‏از مجموع آیات و روایات استنباط می‏شود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا علیهم‏السلام و مردان مبارز در راه حق است.(25)
‏مباحث دیگری درباره موضوع مهدویت در آثار استاد مطهری به چشم می‏خورد که به خاطر طولانی شدن مقاله از تفصیل آنها خودداری می‏شود و تنها به دو مورد از این مباحث اشاره می‏شود: ‏


‏1ــ مدعیان مهدویت



داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر که از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه استاد مطهری مورد توجه قرار گرفته است. ایشان می‏فرماید:
چون چنین نویدی در کلمات پیغمبر اکرم صلی‏ الله ‏علیه و آله بوده است، احیاناً از آن سوء استفاده‏هایی شده است و این خود دلیل بر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفاده‏ها نمی‏شد. یعنی وجود این ادعاها بهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است.
‏ایشان سپس برای روشن شدن اذهان مردم به ذکر نمونه‏هایی از آن می‏پردازد؛ مثل:
ـ قیام مختار و اعتقاد به مهدی بودن محمد حنفیه و این که خود را نائب خاص او می‏دانست.
ـ قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویت
ـ نیرنگ منصور عباسی در این که نام فرزندش را به همین جهت مهدی گذاشت.
ـ مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مثل مهدی سودانی در سودان و قادیانی‏ها در هند و همین‏طور نسبت دادن مهدویت به برخی از ائمه علیهم‏السلام یا برخی از فرزندان آنها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیه‏السلام و نمونه‏هایی دیگر…
ایشان سپس می‏فرماید: اینها همه نشان می‏دهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردیدی نیست.(26)‏


‏2ـ طول عمر حضرت


‏شهید مطهری در فرازی از تحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت می‏فرماید:
این یک امر عادی و طبیعی است و بشر امروز دنبال آن است که با یک دواها و یک فرمول‏هایی عمر بشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است که وقتی وضع دنیا به یک مراحلی می‏رسد، مثل این که دستی از غیب بیرون می‏آید و یک تحول ناگهانی رخ می‏دهد و یک وضعی پیش می‏آید که با قانون طبیعت (که تا آن روز شناخته شده) اصلاً قابل پیش‏بینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد.(27)
‏به امید آن که هر چه زودتر خداوند متعال بر قامت رعنای امام زمان علیه‏السلام لباس زیبای فرج را بپوشاند و شاهد تحقق اهداف همه انبیا و اولیا علیهم‏السلام باشیم که برای تحقق هر چه زودتر این امر، نیاز هر چه بیشتر به سربازان آگاه و روشنفکر و فداکاری مثل مرحوم شهید مرتضی مطهری است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


‏منبع: «مجله انتظار، شماره 11»‏


پی نوشت ها:


‏‏1ـ فرازهایی از پیام‏های امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت آیت الله مطهری*2و3ـ همان‏*‏4ـ توبه: 33/ انبیاء: 105/ قصص: 5/ اعراف: 128/ نور: 55‏*‏5 ـ مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیه‏السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، تیر 1382، چ 25، ص 13 و 14‏*‏6 ــ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 165 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلام، بحث عدل کلّی)‏*‏7 ــ همان‏*‏8 ــ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 356. (کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بحث مهدویت در اسلام)‏*‏9ـ بحارالانوار، ج 5، ص 81 و 92‏*‏10ــ نهج‏البلاغه، خطبه 138‏*‏11ــ بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 83، ص 338/ ارشاد شیخ مفید، باب 40، فصل 5، ح 7‏*‏12ــ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، صص 165 ـ 151 (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلا
م بحث عدل کلّی)؛ نظیر این بحث در مجموعه آثار، ج 3، ص 358 (کتاب امدادهای غیبی بحث آینده بشریت) آمده است. ‏*‏13ـ انبیاء: 105‏*‏14ـ مجموعه آثار، ج 18، ص 180. (کتاب سیره در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلام بحث مهدی موعود علیه‏السلام )‏*‏15ـ اعراف: 134‏*‏16ـ فاطر: 34‏*‏17ـ رعد: 11‏*‏18ـ قیام و انقلاب امام مهدی علیه‏السلام، صص 15 ـ 19 و 48 ـ50‏*‏19ـ المیزان، ج 4، ص 132، ذیل آیه 200 سوره مبارکه آل عمران‏*‏20ـ مجموعه آثار، ج 2، ص 358 به بعد (کتاب مقدمه‏ای بر جهان بینی اسلامی بحث جامعه و تاریخ)‏*‏21ـ قیام و انقلاب امام مهدی علیه‏السلام، ص 14‏*‏22ـ نور: 55‏*‏23ـ قصص: 5‏*‏24ـ انبیاء: 105 و اعراف: 128‏*‏25ـ شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیه‏السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، 1382، چ 25. ص 14 و 15 و 59 ـ 51 همین بحث در مجموعه آثار 18/178 کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلام تحت عنوان انحراف در شرط ظهور مطرح شده است. ‏*‏26. ر. ک: مجموعه آثار، ج 18، صص 61 ـ 65، 171 ـ 177، (کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلام )‏*‏27ـ مجموعه آثار، ج 18، ص 160 (کتاب سیری در سیره ائمه علیهم‏السلام، بحث عدل کلی). ‏


www.bashgah.net

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید