بحث تعيين شده اين است كه «چرا بايد از امام زمان عجلالله فرجه گفتوگو كنيم؟» چرا بايد به ياد ايشان باشيم. اين موضوعي است كه بر حسب ظاهر ساده است ولي در آن حقايقي وجود دارد. ما بر اساس اعتقادات علمي و متقني كه داريم، معتقديم كه همه چيز ما از امام زمان است. اگر امام نباشد، هيچ چيزي يك لحظه باقي نميماند.
«لولا الحجـة لساخت الارض باهلها» (1)، (اگر حجت الهي نباشد، زمين اهلش را مورد غضب و سخط قرار ميدهد). «لولا الحجـة لماجت الارض باهلها كما يموج البحر باهله» (2) (اگر حجت خدا نباشد، چنانچه دريا همه چيز را غرق ميكند، زمين نيز همه چيز را از بين ميبرد.) «لو خليت قلبت» (زمين از حجت خالي شود، واژگون ميگردد.) هستي و دوام زندگي ما، همه مربوط به امام است و رهين وجود اوست. آن چه كه ما از خود براي امام خرج ميكنيم، بسيار ارزنده و به جا ميباشد. هيچ كس حق ندارد احساس غرور كند. همه ما بدهكار امام زمان ارواحنا فداه هستيم. يكي از مظاهر اتمّ و كا
مل اين قضيه اين است كه بايد به فكر آن بزرگوار باشيم. كتاب بنويسيم، سخنراني بكنيم، او را به دنيا معرفي نمائيم، شبهه را پاسخ گوئيم تا همه به آن وجود مبارك گرايش پيدا كنند و احساس اطمينان نمايند.
الان يكي از مسائل بسيار مهمي كه دنياي استكبار دنبال ميكند، اين است كه ياد امام عصر عجلالله فرجه را از خاطرهها ببرد و اعتقاد به ايشان را بيمحتوا كند.
چند سال پيش كه آمريكاييها وارد عراق شدند، از مردم ميپرسيدند كه: «اين المهدي؟» (مهدي كجاست؟). آنها شنيده بودند كه امام زمان عليهالسلام هست، ولي به جزئيات قضيه آگاه نبودند. يقينا ميخواستند اگر ايشان را پيدا بكنند، از بين ببرند. خيال ميكردند امام زمان كسي است كه افراد ناپاك هم به ايشان دسترسي دارند. معلوم ميشود كه دشمن، امام مهدي ارواحنا له الفداء را رها نكرده است.
سال ها قبل پروفسور «لويي ماسينيون» (3) و چند نفر مستشرقي كه از فرانسه به خدمت مرحوم علامه طباطبايي رضوان الله عليه ميرسيدند، يكي از مسائلي كه به علامه طباطبايي عرض كردند اين بود كه از بين اديان عالم تنها اسلام و از ميان مذاهب اسلامي چرا فقط شيعه حق و ثابت است. البته خودشان پاسخ اين سؤال را دادند. ميگفتند چون مذهب شما (شيعه) مبتني بر مسئله «انتظار» است و كسي كه انتظار را پيشه كند، شكست نميخورد. ميگفتند ما در مسيحيت چيزي نداريم، پايهمان بر آب است، اما شيعه بر اساس انتظار عمل ميكند. بيماري كه از طبيب مايوس باشد، ميميرد، اما انتظار، بيمار را محكم و قوي نگه ميدارد. روح شيعه نيز مبتني بر انتظار است. زماني كه شيخ خزعل (4) در خوزستان حكومت ميكرد، برخي ظواهر را البته حفظ مينمود. او ميخواست ـ به پيروي از سياست انگلستان ـ خوزستان را از ايران جدا بكند و به صورت يك شيخنشين مستقل درآورد. البته مطيع غرب بود. يكي از ظواهري كه حفظ ميكرد، در اهواز ساختماني داشت كه مجالس عزاداري امام حسين عليهالسلام از مقابل آن ساختمان حركت ميكردند و او تماشا ميكرد. به اصطلاح سان ميديد. روز عاشورائی كه دستجات سينهزني حركت ميكردند، خزعل يك ميهمان سني كويتي داشت كه او هم تماشا ميكرد. ناگهان متوجه شد كه يك پيرمرد قدخميده در ميانه جمع، با شور زائدالوصفي عزاداري ميكند. ميهمان كويتي او را به طرف خود خواند و به پيرمرد اشاره كرد. وقتي پيرمرد عزادار به مقابل جايگاه رسيد، ميهمان كويتي از او پرسيد: چرا براي حسين سينه ميزنيد؟ چقدر براي او گريه ميكنيد؟ تا كي و تا چند؟ پيرمرد حاضر جوابي كرده و شجاعانه گفته بود: براي اينكه نگذاريم مانند «غدير» فراموش شود «لئلا و ينسي كما نسي الغدير» ما براي غدير تبليغات نكرديم آن را فراموش كرديد و به طاق نسيان سپرديد. حال مسئله امام زمان عليهالسلام هم همين طور است. اگر كار نشود دستخوش فراموشي ميشود. الان اين همه كتاب، مقاله، شعر و… نوشته ميشود، با اين حال دشمن دست بردار و مايوس نيست،
واي اگر كوتاه بياييم.
به ياد امام زمان ارواح العالمين له الفداء بودن دو شكل دارد:
الف) يادي كه فوايد آن به خود انسان باز گردد. در اين صورت، هر چيزي را كه گوش انسان از زبان خود انسان بشنود، حفظ ميكند. فكر نكنيم همين كه امام در دل ما جا دارد، همين براي ما بس است. بايد ارادت زباني هم داشته باشيم. نقل است كه از معصوم عليهالسلام ميپرسند قرآن را از حفظ بخوانيم يا از روي صفحات آن؟ امام فرمود: از رو بخوانيد، چون وقتي از حفظ ميخوانيد، فقط ذهنتان و زبانتان كار ميكند، اما زماني كه از رو ميخوانيد، زبانتان ميخواند، چشمتان ميبيند و گوشتان ميشنود و اين باعث رسوخ در ذهن ميشود و نميگذارد انسان فراموش كند. آيتالله شيخ محمد اسحاق فياض (5) كه جزو مراجع اربعه نجف و افغانيالاصل ميباشد و از اكابر تلامذه آيتالله العظمي خويي است، ما با ايشان در نجف همدوره بوديم و جلسات مشتركي داشتيم. ايشان وقتي روزنامه ميخواند آن را با صداي بلند ميخواند طوري كه همه ميشنيدند همه ميگفتند او طوري روزنامه ميخواند كه مطالب روزنامه در ذهناش بماند. باري ذكر «امام» اي
ن فايده را دارد كه هميشه به فكر ايشان هستي و او را فراموش نميكني.
ب) يادي كه فايده آن براي جامعه باشد. اين جلسات مهدوي، دعاي ندبه، دعاي فرج، اينها انسان را به ياد امام عصر عليهالسلام مياندازد. براي امام كتاب مينويسند، شعر ميگويند، جلسه ميگذارند، كتابهايي كه نوشته ميشود، در جامعه ميماند؛ شعري كه سروده ميشود از سوي ملائكه براي شاعرش طلب مغفرت ميشود. «من قال فينا بيتا نبي الله له بيتا في الجنـة» (6). كتابي كه نوشته ميشود، براي صاحباش باقيات صالحات است و فرشتگان دعا ميكنند.
امروز مسئله امام عصر عجلالله تعالي فرجه الشريف بسيار توسعه پيدا كرده و عمق يافته است. باعث پيدايش دانشهاي جديد شده و علوم را تقويت نموده است. اگر تمام معارف مربوط به مهدويت را حذف كنيم، در عالم علم و دانش حفره بسيار عميقي پيدا ميشود كه هرگز نميتوان آن را پر كرد. الان مسئله مهدويت با تمام علوم ارتباط پيدا كرده است. حتي با علوم هستهاي، با علوم كشاورزي، روانشناسي و علوم انساني. چند سال پيش در حفرياتي كه در قاهره و در اهرام ثلاثه انجام شد، خوشههاي
گندم پيدا كردند، وقتي اين خوشهها را كاشتند، سبز شد.
يك نكتهاي به ذهن علماء و دانشمندان رسيد كه مخفي بودن امام زمان عليهالسلام چه تأثيري در بقاي ايشان دارد كه اگر آشكار بود، اين دوام و بقاء هرگز اتفاق نميافتاد. اين نكتهاي در ارتباط امام با علم كشاورزي است. فوايد ذكر نام امام زمان ارواحنا فداه آن قدر بسيار است كه ما هنوز قسمتي را درك كردهايم. ما بايد ابعادي را كه در رابطه با ايشان نياز به توضيح دارند، تشريح كنيم. اما بايد بدانيم تكليف ما در برابر ايشان به عنوان اين كه ما يك مسلمانيم، چيست؟ اين است كه ارتباط با امام زمان عليهالسلام بايد برقرار شود. لكن اين ارتباط نبايد با مستور بودن ايشان منافاتي داشته باشد. خواب ديدن امام عليهالسلام حجت نيست، اگر در پارهاي از مسائل حجت باشد، فقط مخصوص كسي است كه خواب ديده است. ادعاي ارتباط با امام دروغ است و فرمايش صريح خود ايشان چنين است كه: «الا فمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني والصيحـة فهو كذاب مفتر» (7). امام مهدي عليهالسلام اين جمله را در نامه خود به چهارمين نايب خويش نگاشتند. اما الان يك نفر در گوشه و كنار بلند ميشود و به راحتي ادعا ميكند كه از امام ارواحنا فداه خبر دارد. رمالها و جنگيرها كساني نيستند كه دستشان به ساحت امام برسد. در زمان غيبت كبري فقط از طريق علماء و مراجع ميتوان با امام عصر(ع) ارتباط برقرار نمود.
عمربنحنظله در مكاتباتي كه با امام عصر ارواحنا له الفداء داشت، خدمت ايشان نوشت كه در زمان غيبت شما چه كنيم؟ حضرت فرمود: «و امّا الحوادث الواقعـة فارجعوا الی رواة حديثنا فانهم عليكم و انا حجـة الله»(8) ، برويد پيش مراجع تقليد، آنها حجت من بر شما هستند. فقط از آنها تبعيت كنيد، البته اين مردم رشيد و انقلابي ايران اسلامي كه اين همه جانفشاني كردند، با دو مشكل مواجهاند. بعضي از غداران و تفرقهافكنان ميآيند و خود را به عنوان نماينده امام جا ميزنند، بدون اينكه سر سوزني صلاحيت داشته باشند. متاسفانه برخي به خاطر سادهلوحي هر ادعايي را قبول ميكنند البته دشمنان از اعتقاد پاك مردم سوء استفاده ميكنند. ما امروز مقام معظم رهبري را نائب مبسوط اليد ميدانيم كه البته مراجع ديگر در كنار ايشان هستند. حال اگر كسي بخواهد در مقابل رهبر بايستد، بدانيد كه او درصدد تضعيف مرجعيت است. يكي از فوايد بردن نام امام زمان ارواحنا له الفداء ذكر همين مسايل در اين جلسات ميباشد. بايد تكليف مردم روشن بشود، دشمن ميداند كه مردم ايران دست از دامان مرجعيت برنميدارد، به همين دليل آمده است تا محتواي مذهب را خراب كند لذا بايد مراقب بود. من در يك جلسه سخنراني عرض كردم كه ما به مهدويت اعتقاد داريم، سنيها هم قبول دارند، كتابهايي با عنوان «المهدي» نوشتهاند، منتها تفاوتهايي وجود دارد. ما اعتقاد داريم كه «مهدي موعود»، «قائم» است. يعني در كنار «مهدويت» به «قائميت» نيز معتقديم اما اهل سنت به «قائميت» اعتقاد ندارند و جان كلام اينجاست. اين صحبتهاي من، بازتاب وسيعي در مطبوعات داشت. آنها ميگويند مهدي انسان صالح و شايسته و به خدا پيوستهاي است ولي ما ميگوييم او در آخرالزمان قيام خواهد كرد والا فلسفه زنده ماندنش چيست؟ او مانده است كه عدل و داد را بگستراند.
در آن سخنراني عرض كردم كه اگر در اختيار من بود، قبل از «مهدويت»، «قائميت» را مطرح ميكردم. الان در كشورهاي اسلامي اين بيداري كه پديد آمده است(9)، ريشه در قائميت دارد. اين قيامها گوشهاي از قائميت امام عصر عجلالله فرجه است. لهذا رهبر معظم انقلاب اسلامي در جلسهاي خصوصي به رئيس جمهوري توصيه كردند اين حركتها را بيداري اسلامي بدانيد. فقط حركتي نيست كه ملتها به جان آمده و قيام كرده باشند. اين اسلام است كه ملتها را به خروش آورده است. بايد ابتدا قائميت را تشريح كنيم. مهدويت نيز در درون آن است. چون كه صد آمد، نود هم پيش ماست.
گفتنيها زياد است و فرصت اندك. اين بحث دريايي است كه كرانه ندارد و هر كس بايد به قد وسع خويش هر كاري كه از دستش بر ميآيد انجام دهد. (10)
والسلام عليكم و رحمـةالله و بركاته
پينوشتها:
1 ـ اصول کافی، ج 1، ص 251
2 ـ کمال الدین، ج 1، ص 202
3 ـ شرق شناس و اسلام شناس فرانسوی Louismassignon
4 ـ شیخ خزعل ملقب به معزالسلطنه از قبیله عرب (بنی کعب)، متولد 1242 قمری، سرسپرده دولت انگلیس که مدتی بر خاک خوزستان حکمرانی کرد و می خواست این منطقه را از ایران جدا کند. بعد از مدتی با حیله رضاخان به تهران دعوت شد و بالاخره در 75 سالگی توسط عمال رضاخانی در تاریخ 24 خرداد 1315 کشته شد (مسموم گردید).
5 ـ آیتالله شیخ محمداسحاق فیاض متولد 1353 ق در استان غزنین افغانستان بوده و هم اینک در نجف صاحب کرسی درس خارج فقه و اصول در مسجد هندی هستند و از مراجع تقلید به شمار میروند.
6 ـ (هر که در باره ما یک بیت شعر بگوید، خداوند متعال در بهشت یک خانه برایش بسازد). امامصادق علیه السلام، منتخب میزان الحمکه، ص 296، انتشارات دارالحدیث.
7 ـ همان کس اگر پیش از بیرون آمدن سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده و ارتباط کند، دروغگو و مفتری است. کشف الغمه، ج 2، ص 531.
8 ـ و اما حوادثی که برای شما پدید میآید (و حکم آن را نمیدانید) رجوع کنید به راویان حدیث ما زیرا آنها حجت من به شما هستند و من هم حجت خدا بر آنها هستم. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 470.
9 ـ اشاره به قیامهای مردمی در کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و عربستان است.
10 ـ این متن، سخنرانی انجام شده حضرتآیتالله سیدعلی شفیعی در تاریخ سوم خرداد 1390 در مسجد آیتالله انگجی با عنوان سلسله جلسات مباحث ماهانه مهدویت میباشد که بعد از پیاده شدن و افزودن پاورقیهای لازم و تا
ئید آیتالله شفیعی تقدیم خوانندگان گرامی میگردد.
نویسنده: آيتالله سيدعلي شفيعي ـ اهواز
منبع: سالنامه شمس ولایت – 1392
www.shamsevelayat.com