ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

سفارت و نیابت خاصه/2

فهرست مطالب

توجیه چهارم


مشاهده ای که نفی شده، رؤیتی است که همراه شناخت حضرت مهدی(عج) باشد، یعنی شخص، هنگام ملاقات حضرت حجت بن الحسن(عج) را بشناسد. این وجه را – که بسیار بعید است- مرحوم محدث نوری آورده و دلیلی هم برای آن ذکر نکرده است.
علامه بحرالعلوم می فرماید:
یشکل أمر هذا التوقیع بوقوعه فی الغیبة الکبری مع جهالة المبلغ – واسطه- و دعواه المشاهدة المنافیة لما بعد غیبة الصغری؛
یعنی اشکال شد که این توقیع، در زمان غیبت کبرا بوده، واسطه هم معلوم نیست و ادعای مشاهده هم که طبق توقیع شریف، پذیرفتنی نیست.
مرحوم علامه مجلسی می فرماید: 1. ممکن است شیخ مفید، به وسیله قرائن، علم به صدور توقیع، از ناحیة مقدسه پیدا کرده باشد. 2. خود این توقیع، مشتمل بر غیب گویی است که احدی جز خداوند و اولیایش نمی توانند از آن مطلع شوند. 3. مشاهده ای که نفی شده، مشاهده ای است که امام را ببیند و در زمان رؤیت، علم داشته باشد او حجت خداست. ما هم چنین ادعایی از شیخ مفید نشنیده و سراغ نداریم.


توجیه پنجم


آنچه نفی شده ملاقات عمومی است؛ اما ملاقات خصوصی ممکن است.
مرحوم علامه بحرالعلوم می فرماید:
ما این را قبول نداریم که خواص نمی توانند امام را رؤیت کنند. هرچند ظاهر نصوص می گوید هیچ کس نمی
تواند امام را ببیند، ما از ظاهر، دست می کشیم؛ بدلیل واقعیت های خارجی که ملاقات خصوصی برای عده ای از خواص را ممتنع نمی داند و چند روایت هست که می فرماید ملاقات برای برخی خواص ممکن است.
مرحوم محدث نوری می فرماید: شاید مراد وی از برخی آثار، همان قضایایی است که در بحار ذکر شده یا همان روایاتی است که در کافی، غیبة نعمانی و غیبة طوسی آمده است که امام، همیشه سی نفر محافظ دارد که طبیعتاً، امام را می بینند.
مرحوم طوسی می فرماید: لایجب القطع علی استتاره عن جمیع اولیائه.9
یعنی یقین به این که امام (
عج)، از همة اولیایش مخفی است، واجب نیست.


شواهد مرحوم نوری


شواهد و مستندات مرحوم محدث نوری برای تقویت توجیه پنجم:
متن روایت: علی بن مهزیار به حضرت حجت بن الحسن(
عج) عرض می کند: من می خواهم آقایی را که پنهان است، ببینم. امام(عج) می فرماید: او پنهان نیست؛ بلکه عمل شما باعث شده او را نبینید.
نقد: چون مستند مرحوم نوری مخدوش و مرسل است، نمی توان به آن اعتماد کرد.
مرحوم نوری، از این روایت نتیجه می گیرد امام (
عج) برای خواص قابل مشاهده است، و برای تأیید این مدعا، یک سری روایات را به عنوان شاهد ذکر می کند که در ذیل، آنها را می آوریم.


شاهد اول


محمد بن یحیی عن محمد بن الحسن عن ابن محبوب عن اسحاق بن عمار قال ابوعبدالله: للقائم غیبتان احدهما قصیرة و الاخری طویلة، الغیبة الاولی لایعلم بمکانه فیها الاخاصة شیعته و الأخری لایعلم بمکانه فیها الاخاصة موالیه.10
نقد روایت: روایت، از جهت اسحاق بن عمار دارای اشکال است؛ چرا که موارد زیادی نقل حدیث شاذ و نادر دارد.11
مرحوم مجلسی می فرماید: اسحاق بن عمار موثق است12 و مراد از موالیه، یا خدمتکاران و اهل و اولاد حضرت هستند یا آن سی نفر که بدانها اشاره شده. برخی خواص شیعه، در غیبت صغرا بر این مطلب مطلع بودند و بعد مرحوم مجلسی، اسم سفرا را می آورد
و همان توقیع نایب چهارم را بیان می کند. گویی با این بیان، تلقی به قبول کرده است.


شاهد دوم


عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن الحسن بن علی الوشاء، عن علی بن ابی حمزه، عن ابی بصیر عن ابی عبدالله قال: لابد لصاحب هذا الامر من غیبة و لابد له فی غیبة من عزلة و نعم المنزل طیبة و ما بثلاثین من وحشه.13


نقد روایت:
مرحوم مجلسی می فرماید:


ضعیف است یا موثق، در سند این روایت، شک و تردید دارم و گویی نظر به ضعف علی بن ابی حمزه بطائنی دارد سپس می گوید: عزلة یعنی مفارقت و جدایی از خلق؛ طیبه اسم مدینة الرسول است که دلالت دارد بر این که حضرت در مدینه و اطراف مدینه سکونت دارد. عده ای گفته اند که مراد از طیبه، شهر مدینه نیست؛
بلکه اسم مکانی است که حضرت ولی عصر(
عج) آن جا زندگی می کند که البته این حرف درستی نیست و رجماً بالغیب گفته شده است.
مرحوم مجلسی، در تبیین روایت، ذیل عبارت ما بثلاثین من وحشه می نویسد:
یعنی امام، تنها نیست بلکه سی نفر پیرامون او را گرفته و در خدمت او هستند. احتمال دیگر می دهد و می گوید:”ما بثلاثین من وحشه”یعنی امام از نظر چهرة ظاهری، در سی سالگی هستند و انسان در این وضعیت از تنهایی وحشت ندارد. بعد می فرماید: البته درستی این وجه، خیلی بعید است.14
بنابراین اگر توجیه اول را بپذیریم، رأی و نظر مرحوم محدث نوری تأیید و تقویت می شود.
مرحوم مجلسی می فرماید: شارحان احادیث تصریح کرده اند که آن سی نفر، در طول هر قرن عوض می شوند و افراد دیگر، جای آنها می آیند؛ چرا که طول عمر فقط برای وجود نازنین حضرت ولی عصر(
عج) اراده شده است؛15 پس در هر عصر، سی نفر با امام (عج) هستند.
با این تفصیلات، این روایت، ناقض توقیع شریف نمی شود و نفی رؤیت و مشاهده را خدشه دار نمی کنید.


شاهد سوم


اخبرنا احمد بن محمد بن سعید بن عقده، حدثنا القاسم بن محمد ابن الحسن، حدثنا عبیس بن هشام، عن عبدالله بن جبله، عن ابراهیم بن المشیر، عن المفضل بن عمر، عن ابی عبدالله، قال: ان لصاحب هذا الامر غیبتین احدهما تطول حتی یقول بعضهم مات و بعضهم یقول قتل و بعضهم یقول ذهب، فلایبقی من اصحابه الا نفر یسیر، لایطّلع علی موضعه احد من ولیّ و لاغیره الاالمولی الذی یلی امره؛16
یعنی صاحب الامر دو غیبت دارد که یکی از آن دو آن قدر به طول می انجامد که بعضی می گویند او مرده است و بعضی می گویند کشته شده و برخی می گویند رفته است؛ پس، از یاران او جز اندکی نمی ماند و احدی از جای او خبر ندارد، مگر آن که خدمتکار و پیشکار حضرت است.
نقد روایت: یک منبا این است که هر راوی که در تفسیر قمی آمده و ابراهیم قمی از او نقل حدیث کرده، ثقه است. این مبنا مورد قبول مرحوم آیت الله خوئی هم هست؛ پس روایت از جهت ابراهیم بن مستنیر اشکالی ندارد.
در سلسله روایت، قاسم بن محمد است که مهمل است17 در نتیجه روایت ضعیف می باشد. از جهت متن هم این روایت نمی تواند با توقیع نفی مشاهده تعارض کن
د؛ زیرا این روایت، فقط رؤیت و مشاهده را برای خادم امام ثابت می داند که در این صورت هم از جهت دلالی، نافی توقیع شریف نیست.
مرحوم محدث نوری برای توجیه پنجم و تأیید آن، آراء و اقوال برخی علما و بزرگان را می آورد که ما هم متعرض آنها می شویم.


مرحوم سید مرتضی می فرماید:


انّا غیر قاطعین علی انّ الامام لایصل الیه احد و لایلقاه بشر، فهذا امر غیر معلوم و لاسبیل الی القطع علیه؛18
یعنی ما یقین نداریم کسی نمی تواند به امام برسد و امام را ملاقات کند؛ پس این امری است نامعلوم و راهی برای یقین به این مطلب نیست.
مرحوم سید مرتضی می افزاید: این که بعضی امام(عج) را ملاقات کنند، امر ناممکن و محالی نیست.19


مرحوم سید بن طاووس خطاب به فرزندش می فرماید:


و الطریق مفتوح الی إمامک لمن یرید الله جل شأنه عنایته به و تمام احسانه الیه؛20
یعنی هر کس را که خدا بخواهد و لطف و عنایتش شامل حال او شود، ملاقات امام و راه وصال را برایش هموار می کند. مرحوم سید بن طاووس می افزاید:
اگر حضرت، اکنون برای همه ظاهر نباشد، هیچ امتناعی ندارد که بعضی از شیعیان با او ملاقات داشته و از فعل و بیانات حضرت اطلاع داشته باشند.21


مرحوم شیخ طوسی می فرماید:


اگر دشمنان مانع ظهور حضرت شدند، هرگز نتوانستند مانع ملاقات حضرت با اولیایش شوند.22
مرحوم آخوند خراسانی می فرماید: احتمال دارد بعضی از اوحدی اولیایش به خدمت حضرت مشرف شوند.23


مرحوم نائینی می فرماید:


اجماع دخولی در زمان غیبت، عادتاً ممکن نیست؛ اما اتفاق می افتد برای اوحدی، مشرف به خدمت حضرت و اخذ حکم از ایشان بشنوند.24


مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی می فرماید:


بطور کلی، برای تشرف، راهی که همه به آن برسند، نمی توان ارائه داد؛ مگر عده ای معدود، به این فیض عظیم، به گونه ای که حضرت را بشناسد، نائل شود. مع ذلک با عمل به تکالیف شرعیه و جلب رضایت و خشنودی حضرت و برخی از اعمال، مانند چله شاید بشود به تشرف رسید.25
نتیجه: از مجموع مطالب ذکر شده روشن شد اصل ملاقات و ارتباط، محال عقلی نیست؛ اما مشکل، اثبات ادعای رؤیت و ملاقات حضرت است و در نهایت، توقیع شریف، فقط اصل سفارت و نیابت را رد می کند، نه نص مشاهده و ملاقات را.


توجیه ششم


آنچه بر مردم مخفی است، مکان حضرت است و توقیع، ملاقات با حضرت را نفی نمی کند. برای اثبات این وجه، به روایاتی که در چند صفحة قبل آوردیم، استناد می کند؛ ولی این وجه- ظاهراً- ربطی به توقیع و مفاد آن ندارد.
ممکن است برای تأیید امکان ارتباط و ملاقات با حضرت، نامه های حضرت به شیخ مفید را -که چندین سال پس از شروع غیبت کبرا ارسال شد- شاهد قرار دهند.


مرحوم تستری می فرماید:


ابن بطریق در مقام تزکیه و توثیق شیخ مفید بر می آید و دو طریق ارائه می کند و طریق دوم توثیق شیخ را این می داند که تمام علمای شیعه قبول دارند و پذیرفته اند که صاحب الزمان (عج) کَتَبَ الیه ثلاث کتب فی کل سنة کتاباً و هذا اوفی مدح و تزکیه.26
اشکال: رسیدن این سه نامه که شیعه و علما، آن را تلقی به قبول کرده اند، با نفی سفارت و نیابت بعد از نایب چهارم منافات دارد، زیرا سؤال این است که آورندة نامه کیست؟ آیا نایب خاص
است؟ و این با توقیع منافات دارد. مستشکل آیت الله خوئی است. مرحوم خوئی ابتدا حرف ابن بطریق را می آورد که در کتاب نهج العلوم او آمده است. او توقیعاتی را ذکر کرده که از طرف امام زمان (
عج) برای شیخ مفید آمده که دو نامه را ذکر کرده و می گوید: اولها للاخ السدید، الثانی السلام علیکم ایهاالناصر، و الثالث مفقود و لم تصل الینا صورته.
اشکال مرحوم آیت الله خوئی: نمی توانیم به صدور آنها از امام (
عج) یقین پیدا کنیم. بعد می فرماید: شیخ مفید در سال 330 بدنیا آمد و کسی که نامه را خدمت شیخ رسانده، مجهول است. سلمنا که مرحوم مفید جزم پیدا کرده این نامه از ناحیه مقدسه صادر شده، برای ما چگونه چنین خبری حاصل می شود؟ وانگهی روایت احتجاج از این توقیعات، مرسل است و در نهایت، واسطة بین طبرسی و مفید، مجهول است که در مجموع، پنج اشکال بر قضیه وارد می کند. ریشة این اشکالات، این است که دوران غیبت، دوران انقطاع است، پس چگونه این نامه به دست شیخ مفید، رسیده است؛ در حالی که ادعای نیابت، سفارت و مشاهده، نفی شد.27
در مقابل فرمایش و اشکال مرحوم خوئی، علما و بزرگان اظهار نظر کرده اند؛ یک عده در مقام تأیید حرف آن مرحوم و برخی در رد فرمایش مرحوم خوئی هستند که ما کلمات آنان را بیان می کنیم:
آنهایی که حرف وی را قبول دارند، گفته اند: مرحوم شیخ طوسی، شاگرد شیخ مفید، در کتاب غیبت این توقیع را نقل نکرده و حال آن که شرح مفصل و مبسوطی دارد و آن را تحلیل می کند. اگر این نامه واقعیت داشت، خیلی مناسب بود که این را بیان کند؛ اما هیچ نامی از این جریان به میان نمی آ
ورد؛ نه در کتاب های رجالی و نه در کتاب هایی که دربارة امام زمان (
عج) است.
سید مرتضی، که شاگرد شیخ بود هم هیچ اشاره ای به این توقیعات ندارد. مرحوم ابن ادریس در مستطرفات -که کتاب عیون و محاسن مفید را جمع و از او تجلیل کرده- اسمی از این ماجرا به میان نیاورده و کراجکی و ابن داوود هم اسمی از این جریان به میان نمی آورند.
نکته: مرحوم ابن شهر آشوب در کتابش فرموده است: لَقّبه بالشیخ المفید، صاحب الزمان و قد ذکرت ذلک فی مناقب آل ابی طالب28 و جالب این است که در مناقب، اشاره ای به این قصه نشده است و اساساً مطالب کتاب فقط دربارة یازده امام می باشد و از امام زمان، هیچ مطلبی ندارد.
سؤال: ابن بطریق یا ابن شهر آشوب، این توقیعات را از کجا آورده اند؟ محتمل است اینها از خود طبرسی ذکر کرده باشند که در این صورت هم اشکالات مرحوم خوئی به قوت خود باقی است.
ممکن است در جواب مرحوم آیت الله خوئی بگوییم که مرحوم طبرسی، در مقدمة کتابش نوشته که من بیشتر اسناد و روایات را نیاورده ام به سبب اجماع بر آن روایات یا به این سبب است که موافق عقول است یا بدین علت بوده بین مخالف و موافق، مشهور بوده است که در این صورت، باز هم جواب مرحوم خوئی داده نشده؛ چرا که این نامه، نه اجماعی است و نه ربطی به موافقت عقول دارد و مشهور هم نیست. شاید نظر مرحوم خوئی همین است و ریشة اشکال او این جا است که خود مفید، از سفرا نبوده و سفیران خاصی هم در دوران مفید نداشته ایم.
برخی، جواب مرحوم خوئی را به گونه ای بیان کرده اند که با نفی سفارت خاصه هم منافات نداشته باشد. آنان فرموده اند: آیا کسی ادعا کرده که این توقیعات، از طریق سفرای خاص به دست شیخ رسیده؟ از طرفی می توانیم بین سفرای خاص و بین افراد عادی که برای انجام کاری مأمور می شوند فرق بگذاریم؛ مثلاً در زمان کنونی، یک سفیر در کشوری داریم که وظایف آن معلوم است و بعضی اوقات یک شخص مأمور می شود که پیامی برساند که به او سفیر خاص نمی گویند؛ ز
یرا بلکه در ابلاغ یک پیام مأمور شده است. در این قضیه، نه شیخ مفید ادعای نیابت کرده و نه پیام رسان و نه احدی از شیعیان چنین ادعایی (نیابت خاصه) برای شیخ مفید کرده است و این گونه نیست که ارتباط با حضرت به طور کامل قطع باشد؛ بلکه واسطه هایی هستند و گاه گاهی این گونه ملاقات ها و ارتباط ها هست. این گونه ملاقات ها با محتوای توقیع شریف هیچ منافاتی ندارد. چند شاهد برای این مدعا می آوریم.
شاهد اول (داستان مرجع بزرگ مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی): زمانی که سید، زعامت حوزة علمیة قم را داشت، حکومت سفاک شاهنشاهی، شرط معمّم شدن طلبه ها را اجتهاد قرار داد. مرحوم سید ابوالحسن، برای حفظ لباس و جلوگیری از تضعیف روحانیت، به بسیاری اجازة اجتهاد می داد، تا این که عده ای به سبب این کار، به سید اعتراض کردند. فرمودند: من مأمور هستم. برخی ناراحت شدند. گویا خیال کرده بودند از طرف حکومت مأمور است. سید ابوالحسن مجبور شد اسرار را بگوید. صندوقچه ای آورد و نامه ای از میان آن صندوقچه بیرون کشید که از طرف حضرت حجت ابن الحسن(
عج) بود.
شاهد دوم: این جریان نیز از سید ابوالحسن اصفهانی و در ارتباط با شهادت فرزند او مربوط است. او پس از شهادت سیدحسن، در خانه را، به روی مراجعان می بندد و با مردم ملاقات نمی کند حضرت، پیام را به شیخ محمد کوفی -که در عراق، به زهد و تقوا معروف بوده- می دهد و او هم نامه را به سید می رساند. مضمون نامه این بود که در را باز کن و ما خودمان یاری ات می کنیم.
به هر حال، این گونه نیابت ها و واسطه ها هست؛ اما این، نیابت خاصه نیست، نیابت خاصه متعلق به نواب اربعه و منحصر در آنان است؛ بنابراین اصل توقیع را می پذیریم، و معدود ملاقات ها را نیز قبول داریم و این، هیچ منافاتی با توقیع حضرت به سفیر چهارم ندارد. البته بدان معنا نیست که هر کس ادعای تشرف و ملاقات کند، حرف او پذیرفته است؛ چون اثبات آن مشکل است.


خلاصه بحث


این توقیع شریف، از صحت سند و سلامت قوت متن برخوردار است و ظاهراً هیچ موردی برای تضعیف و رد آن نیست. از طرفی، نقل های زیادی دال بر تشرف داریم که نمی توان همه را مردود دانست؛ زیرا تواتر اجمالی و معنوی دارد.
لذا در مقام جمع بین این دو دسته، می گوییم آنچه مورد نفی است، ادعای سفارت و نیابت خاصه است، نه اصل تشرف و ملاقات؛ زیرا در دوران غیبت کبرا تشرفات ممکن و واقع است؛ ولی اثبات آن، نیاز به دلیل دارد. این جا است که می گوییم چون ملاقات، امر سهل و راحتی نیست – به گونه ای که هر کس بتواند مدعی آن شود- بخشی از مدعیان مورد بحث و نظر قرار می گیرند؛ به ویژه اگر ادعای ملاقات اختیاری کنند. آری، تشرفات غیر اختیاری و بدون برنامة قبلی -که معمولاً با عدم شناخت حضرت همراه است- مورد قبول است؛ ولی باز هم مشروط به وثاقت و اعتبار ناقل است.


پی نوشتها:


9. شیخ طوسی، الغیبة، ص99.
10. اصول کافی، ج1، ج19، ص340.
11. قاموس الرجال، ج1، ص769.
12. مرآة العقول، ج4، ص52.
13. اصول کافی، ج1، ص340.
14. مرآة العقول، ج4، ص50.
15. بحارالانوار، ج53، ص320؛ جنة المأوی، ص220.
16. غیبة نعمانی، ص71، ج5؛ غیبة طوسی، ص61، ج6.
17. مستطرفات علم رجال، ص257، ج6.
18. بحارالانوار، ج53، ص230.
19. تنزیه الانبیاء، ص234.
20. کشف المحجة، ص153.
21. طرائف، ص185.
22. تلخیص شافی، ج4، ص221.
23. کفایة الاصول، بحث اجماع.
24. فرائد الکاظمیة.
25.جلوه های پنهان امام عصر (، مجمع المسائل، ج3.
26. قاموس الرجال، ج9، ص553.
27. معجم الرجال، ج17، ص209.
28. ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص26.


منبع: فصلنامه انتظار / پدید آورنده: نجم الدین طبسی، تدوین: سعید امیدیان، صفحه 135


http://ahlebayt.porsemani.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید