جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
از این طرف اومدی: 

آداب و روش کسب و کار

فهرست مطالب

تفسير حكيم جلد هشتم، حضرت آیت الله حسین انصاریان


 كسى كه مى‏خواهد وارد كسب شود، و دست به خريد و فروش بزند، لازم است اول مسائل مربوط به كسب و دستورات دينى و احكام حق را در اين زمينه بداند كه به حرام مبتلا نشود، در اين زمينه به پاره‏اى از احاديث راجع به آداب كسب عنايت كنيد:


پيامبر اسلام فرموده رعايت چهار مسئله موجب پاكى كسب و تجارت است:


الف: به هنگام خريدن جنس از ديگران، آن را كم ارزش جلوه ندهد و براى كالا عيب نشمارد.


ب- وقتى جنس را مى‏فروشد بيش از اندازه از آن تعريف و تمجيد نكند.&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” lang=AR-SA>


ج- جنس را همان طور كه هست معرفى نمايد و طرف خود را فريب ندهد و او را به خسارت نيندازد.


د- به هنگام معامله و خريد و فروش از سوگند بپرهيزد.


اميرمؤمنان بارها در ميان بازار و در برابر بازاريان فرياد زد:


«الفقه ثم المتجر»


اى اهل كسب اول يادگرفتن مسائل و آداب كسب و كار سپس وارد تجارت شدن، و مكرر در بازارها گردش كرده مى‏فرمود: كسى كه وظايف و آداب خريد و فروش را نمى‏داند در بازارها ننشيند و به تجارت و كسب اقدام نكند و ضمن سفارش به فروشندگان اجناس مى‏فرمود:


1- با مشتريان سهل‏گير باشيد نه سخت‏گير.


2- نسبت به خريداران نرمى كنيد و سبب نزديك شدن و رغبت آنان گرديد نه اين كه در آنان ناراحتى و نفرت ايجاد كنيد.


3- به حوصله و بردبارى خود را زينت دهيد.


4- از سوگند بپرهيزيد.


5- كاملًا مراقب باشيد كه به دروغ آلوده نگرديد.


6- در داد و ستد هيچ گونه تجاوز و ستم روا مداريد.


7- تا مى‏توانيد به كسانى كه مورد ستم و تجاوز ديگران قرار گرفته‏اند مهربانى كنيد و تا مى‏توانيد در معامله با طبقات ضعيف‏تر مدارا نمائيد.


8- مبادا به ربا نزديك شويد.


9- متاع را به اندازه دهيد و حق مردم را به واسطه كم‏فروشى از بين نبريد.


10- با رعايت نكردن شرايط كسب و تجارت صحيح سبب فساد در روى زمين نگرديد و ضمناً مى‏فرمود: تاجر بايد به اندازه حق خود بگيرد و حق ديگران‏ را نيز تمام و كامل بدهد و گرنه فاجر و بدكار مى‏باشد، و بدكار نيز به نتايج زشت كارى‏هاى خود گرفتار و مبتلا خواهد شد.


حضرت صادق (ع) كسى را كه به قصد تجارت عازم سفرى بوده است به اين كلمات نصيحت فرمود:


1- بر تو باد كه زبانت راستگو باشد.


2- عيبى را كه در متاعت هست پنهان مكن.


3- كسى را مغبون مكن «به ويژه آن كه به تو اعتماد كرده است» كه حلال نيست.


4- راضى مشو براى ديگران، مگر همان طور كه ميل دارى ديگران آنگونه با تو معامله و رفتار كنند.


5- حق بگير و حق بده.


6- كمتر از آنچه بايد بدهى تحويل نده و در خريد و فروش تقلب و دوروئى مكن.


7- از سوگند دورى كن و آگاه باش كه تاجر راستگو جزء بندگان صالح و شايسته خداست. «1»


 


داستان تجارت دوست امام صادق‏


هنگامى كه يكى از تجار كه خود را از پيروان امام صادق (ع) مى‏دانست قصد سفر تجارتى داشت امام شايد براى اين كه او و تجار ديگر شيعه را به مسايل مربوط به تجارت آگاه‏تر سازد پيشنهاد كرد كه اگر راضى باشد سهم مختصرى نيز از جانب امام به او داده شود كه در اين تجارت مورد استفاده قرار گيرد، آن شخص با خوش‏روئى اين پيشنهاد را پذيرفت و خداحافظى كرد و رفت، پس از چندى كه بازگشت اصل مبلغ را با معادل آن به عنوان سود در برابر حضرت گذاشت، حضرت فرمود در اين سفر كوتاه چه شد كه اين سود زياد و منفعت برابر با سرمايه‏ى عائد شده است؟!


آن مرد گفت وقتى با همكاران خود نزديك‏كشور مورد نظر شديم، فهميديم متاعى كه در اختيار داريم و در آنجا كمياب است و مورد حاجت و نياز مردم نيز هست، به اين خاطر قرار گذاشتيم متاع را به قيمتى گران بفروشيم و كمتر از آن به دست مشترى ندهيم لذا نفع زيادى عايد ما شد، حضرت اصل سرمايه‏اى كه براى تجارت پرداخت كرده بودند برداشت و آن سود را نپذيرفت، و يادآورى كرد كه مسلمان نبايد از اينگونه موقعيت‏ها سوء استفاده كند و جنس مورد نياز را به چند برابر قيمت بفروشد تا مردم را كه ناچار از تهيه‏ى آن جنس هستند در مضيقه اقتصادى قرار دهد، و بخاطر سود خود در ناراحتى عمومى و بالا رفتن سطح قيمت‏ها اثر منفى بگذارد. «2» شايد بتوان گفت: آنچه مردم را در عمل نكردن به آداب كسب و تجارت، و رعايت نكردن حلال و حرام به خدا و سنت پيامبر و امامان وادار مى‏كند صفت ناپسند حرص به اندوختن ثروت است، انسان وقتى به درآمد حلال، و روزى قطعى خداوند قناعت نكند و بر اثر شدت محبت به مال در گردونه‏ى جمع ثروت وارد شود به حالت حرص و زياده خواهى از هر راه و از هر كجا باشد دچار مى‏شود، و براى جمع مال از آداب و قوانين كسب چشم مى‏پوشد، و به حقوق مردم تجاوز مى‏كند، و به هر حرامى در امر تجارت آلوده مى‏گردد.


از اميرمؤمنان درباره‏ى حرص سئوال شد، حضرت پاسخ داد:


«هو طلب القليل باضاعة الكثير:» «3»


حرص طلب چيزى اندك و بى‏مقدار به وسيله‏ى تباه ساختن چيزى بسيار و با ارزش است.


احتمالًا مراد از طلب اندك در برابر تباه ساختن گوهرى با ارزش هزينه كردن همه عمر گران‏بها براى بدست آوردن متاع اندك فانى شونده و از دست رفتنى باشد كه نهايتاً سعادت ابدى و آخرت سرمدى را هم نابود خواهد كرد.


بسيارى از مردم متأسفانه دچار اين زيان غير قابل جبران و اين خوى زشت شيطانى و بيمارى مهلك مى‏باشند.


اينان شبانه روزبا تلاش بى‏وقفه و كوششى فوق طاقت دنبال به دست آوردن ثروت بدون حساب از هر راهى گرچه نامشروع و ضربه زنند به مردم باشد هستند، و حتى استراحت و خواب و خوراك لازم را بر خود ممنوع نموده، و هيچگونه راحت و آسايشى را براى خود نمى‏خواهند، و چه بسا موفق نشوند با زن و فرزند نشستى داشته و از آنان تفقد كرده و همراه آنان بر سر يك سفره بنشينند.


حضرت باقر (ع) مى‏فرمايد:


«مثل الحريص على الدنيا مثل دودة القز كلما ازدادت من القز على نفسها لقاً كان ابعد لها من الخروج حتى تموت غماً:» «4»


داستان شخص حريص و زياده‏خواه نسبت به ماديات و پول و ثروت، داستان كرم ابريشم است كه هر اندازه تنيدن تار ابريشم را ز
ياد مى‏كند و تارى از آن بر اطراف‏ وجود خود مى‏تند به همان اندازه از خارج شدن از پيله و نجاتش از آن زندان خود ساخته دور مى‏شود، و راه خروجش مسدودتر مى‏گردد تا بر اثر غم و اندوه نابود شود.


آرى حريص بر امور مادى و عاشق دل‏باخته ثروت هر چه براى ازدياد مال و افزودن اسكناس بكوشد، براى هلاكت جسمى و فكرى و روحى خود كوشش بيشترى كرده است، زيرا هر چيزى از امور مادى كه همه وجود انسان را تسخير كند و آدمى براى به دست آوردنش و ازديادش فعاليت بيش از طاقت كند سبب هلاكت و از پا در آمدن است.


آتش هنگامى كه شعله بيشتر بكشد، و زبانه‏ى سخت‏ترى از خود نشان دهد، و از كنترل خارج گردد به صورت عاملى مهلك و زيان‏بخش درمى‏آيد، كه ممكن است در اندك زمانى خانواده‏ها و كاسبان و تاجرانى را از اوج زندگى به حضيض سقوط بكشاند، و آنان را به خاك سياه بنشاند.


طغيان آب به صورت سيل‏هاى غير قابل كنترل سبب ويرانى مزارع، جاده‏ها، خانه‏ها و كارخانه‏هاست.


آتش بسيار بسيار مفيد است، در صورتى كه در كنترل و به اندازه‏ى لازم باشد، آب بسيار بسيار سودمند است در صورتى كه به اندازه باشد، و از آن چشمه‏ها به جريان افتد، و رودها پر شود، و مزارع و باغات سيراب گردد، و در حد متعادل به خانه‏ها برسد.


ثروت و مال خوب است به شرطى كه از راه حلال و مشروع و با حفظ حقوق مردم به دست آيد، و تحصيلش موجب تعطيل وظائف و تكاليف الهى و انسانى نگردد، و انسان از مال به دست آورده برابر با شئونش هزينه كند و مازاد آن را در مسير زكات و خمس و انفاق و صدقه و امور خير مانند ساختن مدرسه، مسجد، درمانگاه، بيمارستان، پل، جاده، و حوزه‏ى علميه قرار دهد، تا از طرفى فضاى زندگى دنيائى حيات طيبه شود، و از
طرف ديگر آخرت آدمى آباد گردد.


حضرت باقر (ع) در وصيتى به جابر فرمود:


«و اطلب بقاء العز باماتة الطمع، و ادفع ذل الطمع بعزّ اليأس، و استجلب عز اليأس ببعد الهمة:» «5»


عزت جاودان را در سايه‏ى نابود كردن طمع بخواه، و زبونى حرص و طمع را به عزت چشم پوشيدن از مال و منالى كه در دست مردم است از خود بران، و عزت چشم پوشى از مال مردم را به سبب بلند همتى به سوى خود جلب كن.


امام صادق (ع) فرمود:


«من تعلق قلبه بالدنيا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا يفنى، و امل لا يدرك، و رجاء لا ينال:» «6»


آن كس كه دلش خارج از حد طبيعى به امور مادى بسته شود، و به اسارت پول خواهى افزون از اندازه در آيد، خود را دچار سه خصلت كرده است: غم و اندوهى كه پايان ندارد، آرزوئى كه قطعاً به آن نخواهد يافت، و اميدى كه به متعلق آن نخواهد رسيد.


لقمان در سفارشى به فرزندش گفت:


«و اقنع بما قسم الله ليصفوا عيشك، فان اردت ان تجمع عز الدنيا فاقطع طمعك مما فى ايدى الناس فانما بلغ الانبياء و الصديقون ما بلغوا بقطع طمعهم:» «7<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'; mso-bidi-language: FA" lang=FA&g t;»


فرزندم به آنچه از مال دنيا از طريق مشروع خداوند نصيب تو نموده قانع باش، تا زندگيت با صفا و و گوارا و پاك و پاكيزه شود، و اگر خواستى همه عزت دنيا را به دست آورى ريشه طمعت را نسبت به ثروتى كه در دست مردم است قطع كن، زيرا پيامبران و صديقان به مقامات و درجاتى كه رسيدند به سبب پاك بودن وجودشان از طمع بود.


حضرت صادق در كلامى بسيار بسيار با ارزش و راه‏گشا به صحابى با كرامت خود حماد بن عيسى فرمود:


«يا حماد طالبا للعلم آناء الليل و النهار و ان اردت ان ت
قر عيناى و تنال خير الدنيا و الآخرة فاقطع الطمع مما فى ايدى الناس:» «
8»


اى حماد در همه شب و روز خواهان دانش باش و اگر خواستى دلم را شاد كنى و به خير دنيا و آخرت برسى ريشه طمعت را از ثروت و مالى كه در دست مردم است قطع نما.


 


خوارى و بى‏آبروئى مرد طمع‏كار


بهلول دانشمند برجسته‏اى كه براى حفظ جانش از جنايت‏كارى مأموران بنى‏عباس خود را به ديوانگى زده بود، آنچه پول از مخارجش زياد مى‏آمد در گوشه‏ى خرابه‏اى زير خاك پنهان مى‏كرد تا پول‏ها به سيصد درهم رسيد.


يك روز ده درهم زياده از مخارجش را برداشته به طرف خرابه رفت تا ضميمه‏ى پولهايش كند، مرد كاسبى در همسايگى آن خرابه از جريان آگاه شد، همين كه بهلول پول را پنهان كرد و از خرابه دور شد، آن مرد وارد خرابه شد و پول‏ها را از زير خاك بيرون آورده و از آنجا دور شد، تا آن را به اموال خود، ضميمه كند.


بهلول پس از چند روز به خرابه آمد تا به پول خود سركشى كند، هنگامى كه خاك را كنار زد اثرى از پول خود نديد، فهميد كه دستبرد به پول كار همان كاسب همسايه است، بهلول نزد مرد كاسب آمد و گفت: من خواهشى دارم و مى‏خواهم به شما زحمتى بدهم و آن اين است كه مى‏خواهم پول‏هائى را كه در مكان‏هاى مختلف پنهان كرده‏ام جمع زده و نتيجه‏ى آن را برايم بگوئى، زيرا نظرم اين است كه تمام آن‏ها را از مكان‏هاى متفرق بردارم و در جائى كه مقدار سيصد درهم پنهان نموده‏ام قرار دهم زيرا محل سيصد درهم از مكان‏هاى ديگر امن‏تر است.


كاسب بسيار خوشحال شد! و حاضر شد پول‏هاى بهلول را جمع بزند، بهلول يك يك پس‏اندازهاى خيالى را با نام محل‏هايش مى‏گفت و كاسب جمع مى‏زد تا مجموع آنها به سه هزار درهم رسيد، در اين هنگام از جاى برخاسته و از كاسب خداحافظى كرد و رفت‏


مرد كاسب پيش خود گفت چه خوب است سيصد درهم را به محلش ب
ازگردانم تا سه هزار درهم تجميع شده را به دست آورم، لذا آن را به همان محل بازگردانيد.


بهلول پس از چند روز ديگر به خرابه آمد و سيصد درهم را يافت، پول‏ها را برداشت و به جاى آن غايط كرد و روى آن خاك ريخت و از خرابه خارج شد، مرد كاسب كه در كمين بهلول بود و چشم به سه هزار درهم داشت پس از خروج بهلول به خرابه رفت و همين كه خاك را كنار زد دستش در كثافات فرو رفت. بسيار دچار حسرت شد و به زيركى و نقشه‏ى بهلول آگاهى يافت.


بهلول پس از چند روز ديگر نزد كاسب آمد و گفت: خواهش مى‏كنم اين چند رقم جديد را براى من حساب كنى و شروع به گفتن كرد، هشتاد درهم به اضافه‏ى پنجاه درهم، به علاوه صد درهم و آنگاه پس از ذكر چند رقم گفت: مجموع اين مبلغ را به بوى بدى كه از كف دستت استشمام مى‏كنى بيفزاى سپس ببين چقدر مى‏شود؟! اين را گفت و پا به فرار گذاشت، كاسب به تعقيب او برخاست ولى به وى نرسيد و جز ذلت و شرمسارى و اندوه تأسف كه محصول تلخ طمع او بود برايش باقى نماند!!


اى كاش حريصان و طمع‏كاران از كسانى كه پيش از آنان بودند و اينان آنان را مى‏شناختند كه عمرى را با حرص و طمع ثروت كلان اندوختند و بدون اين كه كارى براى آخرت خود انجام دهند ثروت را به وارثان بى‏تقوا و كم تقواى خود واگذاشتند و مردند و به زير خاك رفتند عبرت مى‏گرفتند!


 


پی نوشت ها:


(1)- با دستورات اسلام آشنا شويم، ص 246.


(2)- وسائل ج‏


(3)- بحار ج 73 ص 167.


(4)- كافى ج 2 ص 316.


(5)- سفينة البحار ج، ص 93.


(6)- كافى ج 2 ص 320.


(7)- سفينة البحار، باب حرص و طمع ص.


(8)- سفينة البحار ج ص.


 


 پایگاه عرفان www.erfan.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید