احکام ازدواج
احکام جمع “حکم” بوده که در لغت به معنای منع و بازداشتن براى اصلاح آمده و در اصطلاح يعنى درباره ی چيزی حكم کردن، به اينكه آن چیز آنطور هست يا آنطور نيست؛ خواه دیگری را به آن حکم ملزم کنی یا ملزم نکنی؛[1] و آنچه شارع مقدس و قانونگذار الهی به عنوان قوانین الهی برای موضوعات مختلف اعتبار کرده، حکم شرعی گفته میشود.[2] منظور از احکام ازدواج، بایدها و نبایدهایی است که خداوند متعال در قرآن کریم درباره ی ازدواج بیان فرموده است.
ازدواجهای حرام در قرآن
خداوند در قرآن، ازدواج با دو گروه از زنان مسلمان را حرام کرده است:
1. مَحارم (نسبی، رضاعی و سببی)؛ 2. غیر محارمی که مانعی در بینشان به وجود بیاید، مثل: عده ی زنان.
گروه اول:
زنانی هستند که از طریق نسبی (خویشاوندی)، از ناحیه ی یک پدر و مادر یا از یک پدر فقط و یا از یک مادر فقط با مردان محرمیت دارند که هفت گروهند: مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ و بَنَاتُكُمْ و أَخَوَاتُكُمْ و عَمَّاتُكُمْ وَ خَالَاتُكُمْ و بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ …»[3]
«حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دخترا
ن، و خواهران، و عمه ها، و خاله ها، و دخترانِ برادر، و دخترانِ خواهرِ شما…»
“بَناتُكُمْ” یعنی حرمت نكاح با دخترانتان (خواه دختر خود شما باشد، يا دختر دختر يا دختر پسرتان)؛ و “عَمَّاتُكُمْ وخالاتُكُمْ” هر زنى كه عمه و خاله ی خودتان، يا عمه و خاله ی پدر و يا عمه و خاله ی مادرتان باشد.[4]
گروه دوم:
زنانی هستند که از طریق رضاعی (شیر دادن) با مردان محرمیت پیدا کرده اند. از جمله:
«…و أُمَّهَاتُكُمُ الَّتىِ أَرْضَعْنَكُمْ و أَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ …»[5]
«…و مادرانى كه شما را شير دادهاند، و خواهران رضاعى شما …»
مادران رضائی، زنانى هستند كه انسان خودش یا پدر و یا مادرش از آنها شير خورده است و خواهران رضائی، دخترانی هستند که از طریق شیر با انسان محرمیت پیدا کرده اند؛ فلذا پيامبر گرامى اسلام در حدیثی فرمودند:
«خداوند از راه شيرخوارگى چيزهايى را كه از راه خويشاوندى، تحريم كرده، حرام شمرده است»[6]
بنابراين، آن هفت گروهى كه از راه خويشاوندى حرام شمرده شدهاند، از راه شيرخوارگى نيز حرام شمرده مىشوند.[7]
گروه سوم:
زنانی هستند که از طریق سببی (ازدواج) با مردان محرمیت پیدا کرده اند. از جمله:
مادرزن و دخترِزن:
«…و أُمَّهَاتُ نِسَائكُمْ وَ رَبَائِبُكُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِكُم مِّن نِّسَائكُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ …»[8]
«…و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان كه در دامان شما پرورش يافتهاند از همسرانى كه با آنها آميزش جنسى داشتهايد- و چنانچه با آنها آميزش جنسى نداشتهايد، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- ….»
قرآن از دخترزن تعبیر به “ربیبه”کرده؛ یعنی حرام است دختران زنان شما، از شوهر قبلی؛ آن دخترانى كه در کنار شما تربیت یافتهاند. آوردن قید “فِي حُجُورِكُمْ” (در دامان شما) به حسب غلبه است به دلیل اینکه، زنی که با وی آمیزش جنسی انجام داده باشد، دخترش بر آن مرد به منزله ی دختر خودش بوده، چون مربی آن به حساب میآید؛ فلذا حرام ابدی میشود.[9] بعضی از فقهاء گفته اند: اگر با زنی که برای خود عقد کرده، نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد اوست، نمیتواند با دختر او ازدواج کند.[10]
عروس و خواهرزن:
«…وَ حَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِ
ينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَينَْ الْأُخْتَينِْ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ …»[11]
«و (همچنین) همسرهاى پسرانتان كه از نسل شما هستند (نه پسرخواندهها) و (نيز حرام است بر شما) جمع ميان دو خواهر كنيد؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده[12]…»
البته این حرمت در صورتی است که ازدواج با خواهرزن، همزمان با همسری خواهرش و در عقد واحد صورت پذیرد.[13]
همسر پدر:
«وَ لَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ سَاءَ سَبِيلاً»[14]
«با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كردهاند، هرگز ازدواج نكنيد! مگر آنچه در گذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است؛ زيرا اين كار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است.»
گروه چهارم:
زنانی هستند که موانع دیگر موجب تحریم ازدواج با مردان شده است. از جمله:
1. زنان شوهردار:
«وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إلاّ مَامَلَکَت أیمَانُکُم …»[15]
«و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شده اید؛ (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است) …»
2. زنان در حال عدّه:
ازدواج در حال عدّه از جمله ازدواجهای حرام است. “عدّه” یعنی مدت زمانی که زن پس از طلاق یا وفات شوهرش، منتظر میماند:
الف. چهار ماه و ده روز، عده ی وفات:
«وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَترََبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشهُْرٍ وَ عَشْرًا
…»[16]
«و كسانى كه از شما مىميرند و همسرانى باقى مىگذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند (و عدّه نگه دارند)!…»
ب. سه ماه، عده ی طلاق:
«وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَترََبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ …»[17]
«زنان مطلّقه، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند…»
“قروء” جمع “قُرء” به معناى حیض دیدن و پاك شدن از آن، گفته شده است.[18]
احکام زن مطلّقه در امر ازدواج
قرآن، حکم ازدواج با این زنان را اینگونه بیان میکند:
«… وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ …»[19]
«… اقدام به ازدواج ننماييد، تا عدّه ی آنها سرآيد! ….»
در حقیقت عقد ازدواج در زمان عدّه، باطل است؛ بلكه اگر آگاهانه اين كار صورت گیرد، موجب حرام ابدی مىشود.[20]
اما به تصریح آیه ی بعد، مردان میتوانند به طور کنایه از این زنان در حال عدّه خواستگاری کنند:
«وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فىِ أَنفُسِكُمْ …»[21]
«و گناهى بر شما نيست كه به طور كنايه، (از زنانى كه همسرانشان مردهاند) خواستگارى كنيد، و يا در دل تصميم بر اين كار بگيريد (بدون اينكه آن را اظهار كنيد)…»
البته اگر با ش
وهران خودشان اقدام به ازدواج کنند، به مراتب بهتر است:
«… وَ بُعُولَتهُُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فىِ ذَلِك إِنْ أَرَادُواْ إِصْلَاحًا …»[22]
«…و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشويى)
در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند، در صورتى كه (براستى) خواهان اصلاح باشند…»
بر اساس آیه ی مورد بحث، رجوع شوهر در مدت عده ی رجعیه (طول سه ماه) آسانتر از این است که بعد از این مدت ازدواج بکند، یعنی طلاق را ناديده گرفته و همسر خود را نزد خود برگرداند.[23]
«وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنهَُم بِالمَْعْرُوف…»[24]
«و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و عدّه ی خود را به پايان رساندند، مانع آنها نشويد كه با همسران (سابق) خويش، ازدواج كنند! اگر در ميان آنان، به طرز پسنديدهاى تراضى برقرار گردد…»
مطلب دیگری که از آیه به دست میآید اینست که جلوگیری از ازدواج دوباره ی زن، مشروع نبوده و زنان” ثيّب” (آنان كه لااقل يك بار ازدواج كردهاند) در ازدواج مجدد خود، هيچ گونه نيازى به جلب رضایت اولياء نداشته و حتى مخالفتشان بى اثر است.[25]
اما اگر سه طلاقه باشد، ازدواج مجدد مرد با زن مطلقه ی خودش، مشروط به مُحلّل است:
«فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تحَِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيرَْهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِْمَا أَن يَتَرَاجَعَا …»[26]
«اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار ديگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود، مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند (و با او، آميزش جنسى نمايد. در اين صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد كه بازگشت كنند (و با همسر اول، دوباره ازدواج نمايد)…»
همسر دوم را در اين گونه موارد مُحلّل مىنامند؛ چون موجب حلال شدن زن (بعد از طلاق و عده) با همسر اول مىشود. به نظر مىرسد كه مراد شارع مقدس با اين حكم، جلوگیری از طلاقهاى پى در پى است.[27] و اینکه مُحلّل باید با زن سه طلاقه، آمیزش نماید، مستفاد از روایات است.[28]
حکم ازدواج با مشرکان و اهل کتاب از دیدگاه قرآن
خدای متعال در قرآن، ازدواج مسلمانان با مشرکان را به شدت نهی کرده و در صورت تمایل، مشروط به ایمان و برگشت آنها از شرک به توحید نموده است:
«وَ لَا تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتىَ يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيرٌْ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لَا تُنكِحُواْ الْمُشْرِكِينَ حَتىَ يُؤْمِنُواْ …»[29]
«و با زنان مشرك و بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، ازدواج نكنيد! (اگر چه جز به ازدواج با كنيزان، دسترسى نداشته باشيد؛ زيرا) كنيز با ايمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است هر چند (زيبايى، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، در نياورید…»
اما در مورد اهل کتاب میفرماید:
«الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ…وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا ءَاتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُْصِنِينَ غَيرَْ مُسَافِحِينَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ …»[30]
« امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده … و آنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد نه زناكار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد…»
در اين آيه متعلق حكم را- كه يهود و نصارا باشند- نام نبرده، بلكه فرموده “زنان آنهايى كه قبل از شما كتاب آسمانى داشتند”. آیه در مقام آسان كردن تکلیف بوده و لحن آیه، منت گذارى بر مسلمانان است، با این توجه حرمت ازدواج مردان مسلمان با زنان اهل کتاب برداشته شده که اين بیان خالى از اشعار به علت حكم نيست؛ زی
را اهل کتاب، به توحيد و رسالت اعتقاد دارند، بر خلاف مشركين و بت پرستان كه منكر نبوتند.[31]
البته بر اساس قرائن و شواهدی که در خود آیه ی شریفه وجود دارد و آيه ی 25 سوره ی نساء گویای آن است، حکم حلیت ازدواج با یهود و نصارا، ناظر به ازدواج موقت میباشد؛ زیرا نخست مىفرمايد: «إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (بشرط اينكه اجر آنها را بپردازيد)، واژهی “أجر” در هر دو ازدواج (عقد دائم و موقت)کاربرد دارد، ولى بيشتر در مورد ازدواج موقت ذكر شده و با آن تناسب بيشترى دارد، به خاطر اينكه ازدواج دائم هيچگونه شباهتى با مساله زنا يا انتخاب دوست پنهانى نامشروع ندارد، كه از آن نهى شده و در ادامه فرموده:«غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لامُتَّخِذِي أَخْدانٍ» (به شرط اينكه از راه زنا و گرفتن دوست پنهانى نامشروع وارد نشويد)؛ اما گاهى افراد نادان و بىخبر، ازدواج موقت را با زنا يا انتخاب دوست پنهانى اشتباه گرفته و هر دو را به یک معنا میگیرند.[32]
كاظم احمدزاده – اباذر بشيرزاده
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، 1412ق، چاپ اول، ص248.
[2] . ایازی، سید محمد علی؛ فقهپژوهی قرآنی درآمدی بر مبانی نظری آیاتالاحکام، قم، بوستان کتاب، 1380ش، چاپ اول، ص11.
[3] . نساء/23.
[4] . طبرسی، محمد بن حسن؛ مجمعالبیان فی تفسیرالقران، تهران، ناصرخسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج3، ص46.
[5] . نساء/23.
[6] . احسائی، ابن ابی جمهور؛ عوالیاللآئی، قم، سیدالشهداء، 1405ق، چاپ اول، ج3، ص185.
[7] . تفسیر مجمعالبیان، ج3، ص47. جهت مطالعهی بیشتر به کتب فقهی، رسالههای عملیه و تفاسیر ذیل همین مبحث مراجعه فرمایید.
[8] . نساء/23.
[9] . شیخ طوسی، محمدبن حسن؛ التبیان فی تفسیرالقران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج3، ص156.
[10] . شش مرجع، رسالة توضیح المسائل؛ مشهد، موسسهی مطالعاتی منتظران موعود، انتشارات هاتف، 1383ش، چاپ چهارم، ص866.
[11] . نساء/23.
[12] . در زمان جاهلیت ازدواج همزمان با دو خواهر رائج بوده و عبارت “الا ما قد سلف” اشاره به آن است.
[13] . تفسیر التبیان، ج3، ص 159.
[14] . نساء/22.
[15] . نساء/24. استثناء
در این نوع آیات مربوط به عصر پیامبر و معصومین علیهمالسلام و زمان بردگی است.
[16] . بقره/234.
[17] . بقره/228.
[18] . حسينى جرجانى، سيدامير ابوالفتوح؛ آيات الأحكام(جرجانى)، تهران، انتشارات نويد، 1404ق، ج2، ص 427.
[19] . بقره/235.
[20]. تفسير نمونه، ج2، ص197 و رسالهی توضیح المسائلِ شش مرجع، همان، ص869.
[21] . بقره/235.
[22] . بقره/228.
[23] . آیاتالاحکام جرجانی، ج2، ص432.
[24] . بقره/232.
[25] . تفسير نمونه، ج2، ص183.
[26] . بقره/230.
[27] . تفسیر نمونه، ج2، ص174.
[28] . طوسى ابوجعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، دارالكتب الإسلامية، تهران، 1390. ق، چاپاول، ج3، ص274.
[29] . بقره/221.
[30] . مائده/5.
[31] . تفسیر المیزان، ج5، ص205.
[32] . سبزوارى، سيد عبدالأعلى، مهذّب الأحكام في بيان الحلال و الحرام، قم، دفتر آيةالله سبزواری، 1413 ق، چاپ چهارم، ج25، ص 56.
منبع : پژوهشکده باقر العلوم
www.iyqa.ir