بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حفظ نماز به چه معناست/ انسان در سایه «نماز» اهل کرامت میشود
مراقبت، یکی از عوامل رشد و ترقی
خیلیها میپرسند: برای ترقی و تعالی چکار کنیم؟ در جواب عرض میشود یکی از عوامل مهم ترقی و رشد، مراقبه است. رعایت کردن است. خداوند چشم داد باید رعایتش کرد تا آلوده نشود و سالم بماند. زبان داد، باید از غیبت، تهمت، پرخاشگری، دروغ، حرفهای خلاف و … محافظتش کرد، رعایت باید کرد.
در هر صورت باید نسبت به حفظ امانت و نسبت به تعهدی که با خدای متعال داریم مراقبه داشته باشیم.
نمازگزاران واقعی، پای شهادتهایشان میایستند
خداوند در ادامه آیات سوره معارج میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُم بِشهََادَاتهِِمْ قَائمُون» (معارج/33) از دیگر ویژگیهایی که برای انسان نمازگزار مطرح میشود این است که در پای شهادتهایی که دادهاند میایستند. اینطور نیست که شهادت را بدهند و رها کنند.
شهادت، در همه حوزههای فکری و عملی مطرح است
این شهادتها گاهی در حوزه مسائل اعتقادی است مثل شهادت به توحید، شهادت به رسالت، شهادت به ولایت. نمازگزار این شهادتهایی را که داده باید پای اینها بایستد. شهادت به توحید لوازمی دارد. این گونه نیست که انسان بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله» و قصه تمام بشود.
«اشهد ان لا اله الا الله» باید در مراحل اولی که گفته میشود به قلب تزریق شود و در مراحل بعدی گزارشی از حوزه قلب باشد.</SPAN&g t;
«اشهد ان لا اله الا الله» برای ما باید این گونه باشد که یعنی قلب و دل من در فضای توحید دارد میتپد. دل من در فضای توحید تنفس میکند. این حالت درونی را وقتی به زبان جاری میکنم میشود «اشهد ان لا اله الا الله». پس این شهادت باید از حوزه قلب باشد نه این که لقلقه لسان باشد.
نمازگزار، قائم به این شهادت است، پای این شهادت میایستد. به نماز، به توحید و یکتاپرستی ملتزم است، عملاً بحث توحید را اجرایی میکند.
توحید را در اخلاقش میآورد، در رفتارش پیاده میکند. در بازار، در کسب و کار، در اداره، در نوشتن، در سخنرانی، در بیان، در تدریس، در تحصیل، در ورزش، در معاشرت با دیگران توحیدی فکر و عمل میکند. یعنی همه جای زندگیاش رنگ الهی و توحیدی دارد. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون ؛ رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىکنیم.» (بقره/138)
نگاه ما به عبادت و نماز چگونه باید باشد؟
گستره نماز باید همه فضاهای وجود انسان را فتح کند و بگیرد. یعنی جایی نباشد که ما برویم و نماز حضور نداشته باشد.
ان شاء الله بعداً عرض خواهیم کرد که نگاه ما به عبادات باید چگونه نگاهی باشد؟ که متأسفانه نگاه بیشتر ما به عبادات یک نگاه قابل قبولی نیست.
یعنی در حقیقت نگاه ما به عبادات، نسبت به بقیه شئون زندگیمان یک نگاه مکانیکی است، یعنی به این معنا؛ بازار داریم، کار داریم، درس داریم، تألیف داریم، تدریس داریم، تبلیغ داریم، کارخانه داریم و امثال اینها، نماز هم داریم، روزه هم داریم، حج هم داریم. بعد اینها را میخواهیم با هم هماهنگ کنیم تا یک مجموع
ه برای زندگی تشکیل دهیم.
این نگاه درست نیست، نگاه به عبادت این طور نیست که نماز هم جزء کارهای روزانه من است، بلکه نماز، جان کارهای روزانه من است. روح کارهای روزانه من است. نه اینکه یکی از کارهای روزانه من نماز است.
نماز، حیاتی است که در همه اعضا و اندام زندگی انسان باید حضور داشته باشد. اگر برای کسی، حادثهای پیش بیاید و در یکی از اعضایش مشکلی ایجاد شود یا عضو، حس خود را از دست بدهد، میرود پیش پزشک متخصص، پزشک آزمایش میکند تا ببیند آثار حیات دارد یا نه، میخواهد ببیند حرکت هست یا نه، اگر دید نیست پی میگیرد که ببیند کجا مشکلی پیش آمده و علتش چیست؟ چون باید آثار حیات در جزء جزء این اعضا و اندام حضور پیدا کند.
عبادات ما هم همین طور است، نماز ما هم همین طور است، اگر ما دیدیم که نماز میخوانیم اما نگاهمان انحرافی است، حضور نماز در نگاه ما نیست، حضور نماز در زبان ما نیست، حضور نماز در رفتار و در اخلاقیاتمان نیست، حتماً باید پیگیری کنیم ببینیم کجا قطع شده؟! بین نماز و نگاه من چرا فاصله افتاده؟ بین نماز و زبان من چرا ارتباطی برقرار نشده؟ چرا گویش من توحیدی نیست؟
کجا قطع شده، قرار بود که نماز بتواند همه ابعاد وجود مرا بگیرد، چرا اینجا آثار حیاتیِ نماز نیست؟ نگاه ما باید اینطورباشد. نه این که نماز هم یکی از کارهایمان باشد. پس نماز جان کارهای ماست.
ایستادن پای شهادت توحید، به چه معناست؟
غرض این که «وَ الَّذِینَ هُم بِشهََادَاتهِِمْ قَائمُون» معنایش این است که یعنی من پای توحیدم ایستادم. پای توحید، ایستادگی کردن و ایستادن یعنی چه؟ یعنی در نگاه من باید توحید پیدا باشد، در زبانم باید توحید پیدا باشد، در رفتار و اخلاقم باید توحید پیدا باشد. نه این که صرفا در حوزه اندیشه، یک اعتقاد توحیدی محدود و محصور در حوزه فهم من باشد!
شهادت به رسالت و ولایت نیز لوازمی دارد، لازمهاش تبعیت از پیامبر و معصومین علیهمالسلام است. این تبعیت باید در همه ابعاد زندگی من حضور داشته باشد.
علاوه بر این شهادتهای اعتقادی، شهادتهایی که در بین عرف مردم هست نیز باید مراعات شود. مثلا دیده، فلانی قتلی مرتکب شده، شهادت میدهد و پای شهادتش میایستد تا حقوقی ضایع نشود. غرض این است که نمازگزاران واقعی به شهاداتشان قیام میکنند.
نمازگزاران واقعی، حافظ نمازهایشان هستند
خداوند متعال در آیه بعد میفرماید «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِِمْ یحَُافِظُون»(معارج/34) یکی دیگر از ویژگیهای نمازگزار این است که حافظ نمازهایش است.
دو معنا برای حفظ نماز
حافظ نماز دو معنا دارد: یکی اینکه حافظ اوقات نمازند که در اول وقت، نمازشان را میخوانند، بیاعتنا به نماز نیستند. اگر اول وقت نشد، در وقتش میخوانند و این امر را استمرار میدهند. هیچگاه نمازشان ترک نمیشود.
معنای دیگر اینکه یعنی این نماز را مراقبت میکنند، حفظ میکنند که مبادا شیطان در آن تصرف کند.
مواظب است که مبادا بیگانه در این حصار و در این حصن وارد شود. اگر انسان، رعایت محافظت و مراقبت از نمازش نکند، نماز بیمراقبه، نماز بیحفاظ انجام دهد، شیطان در این نماز، دخل و تصرف میکند. همینکه گفت: «الله اکبر» سریع میآید در ذهنش و میگوید: «مصلی اذکر کذا»، «اذکر کذا»، به یاد بیار فلان چیز را، فلان چیز چطور شد. مشغولش میکند تا سلام نماز.
نمازگزار هم که هیچ مراقبه ندارد، هیچ محافظتی ندارد لذا نتیجه نماز یک نقطه سیاه میشود. بعد حقیقت نماز، نفرینش میکند: «ضیعتنی ضیعک الله» مرا ضایع کردی خدا ضایعت کند. (روایت است)
پس «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِِمْ یحَُافِظُون» یعنی هم به اوقات نماز، دقت دارند و نماز را حفاظت میکنند که از وقتش خارج نشود، قضا نشود، یا به آخر وقت نیفتد و حتی المقدور در اوایل وقت انجام بگیرد و هم مراقبه میکنند تا شیطان، نفوذ نکند.
ان شاء الله در بحث تفصیلی خواهیم گفت که کیفیت محافظت چگونه است، چگونه باید محافظت کرد، تمرین این مراقبهها چه شکلی است؟
مراد باباطاهر از شعر معروف «خوشا آنانکه دائم در نمازند»
آنچه را که جناب باباطاهر عریان گفت:
خوشا آنانکه الله یارشان بی / بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند / بهشت جاودان بازارشان بی
نه این است که دائماً دارند نماز میخوانند و دست از کار و زندگی و اینها برداشتهاند و همهاش در منزل یا مسجد دارند نماز ظاهری میخوانند! نه، یعنی آن محتوای نماز و آن دل نماز همیشه با اینها همراه است. آن نورانیت و روشنایی برگرفته از نماز با او دارد زندگی میکند.
زندگی با نماز، همان است که اشاره کردیم؛ در اندیشهاش، در رفتارش، در اخلاقش و در همه شئون زندگیاش حضور پیدا میکند و این خیلی مهم است.
پس ما باید با عبادت، زندگی کنیم. با نماز، زندگی کنیم. با نماز عشق کنیم، با یافتههای نماز عشق کنیم. خب این زندگی قطعاً متفاوت خواهد شد.
نتیجه نماز، کرامت انسانی است
خداوند در ادامه میفرماید: «أُوْلَئکَ فىِ جَنَّاتٍ مُّکْرَمُون» (معارج/35) حالا این دسته از افراد با این مختصات و ویژگیهایی که گفتم اینها از کرامت الهی برخوردارند. اینها همنشین با کریمانند و با ملائکه مکرم پروردگار همراهند.
چون در فضایی از کرامت زندگی کردند. در فضایی از عزت نفس، زندگی کردند.
کرامت و عزت نفس یعنی چه؟
عزت نفس یکی از عناصر موجود در کرامت نفس است. کرامت یعنی دوری از لئامت و دنائت و پستیها و تحقق به بزرگواری و عزت نفس. این معنای کرامت است. کرامت به معنای بخشش نیست.
کرامت یعنی دوری از پستیها و تحقق به بزرگ منشیها و عزت نفس. عزت نفس هم یعنی نفوذ ناپذیری، و لازمه نفوذ ناپذیری، غلبه است.
این که بعضی از اهل لغت، عزیز را به معنای «غالب غیر مغلوب» گرفتهاند، معنای لازمی است، وگرنه عزیز یعنی شکستناپذیر، لازمه این عزت، غلبه است و لازمه این غلبهها، شرافت است وگرنه خود عزت، مستقیما به معنای شرافت نیست.
انسان کریم، نفوذ ناپذیر است. انسان کریم در سایه نماز، خود را در فضایی قرار میدهد که در تیررس شیطان نیست. لذا در قبال حملات شیطان، مصونیتش بالا رفته است. نماز، مصونیت انسان را در برابر حملات شیطانی و حملات نفسانی بالا میبرد.
مقاوم سازی شخصیت و هویت انسان یکی از آثار عمده نماز است که آدم را مقاوم میکند و در مقابل این حملات میتواند محکم بایستد در نتیجه میشود اهل کرامت. چرا که عرض کردیم طبیعتش گرایش به فطرت پیدا میکند و متعالی میشود و دیگر آن گرایشهای دنیوی کنار میرود.
ملاک دنائت (که مقابل کرامت است) دنیاگرایی و دنیا محوری است و چون نمازگزار از طبیعت حیوانیت رها شد دیگر آن دنیا گرایی و دنیا محوری ر
ا نخواهد داشت، در نتیجه به سمت بزرگیها، بزرگ منشیها و امثال اینها حرکت میکند، نتیجه و محصول این کار میشود « أُوْلَئکَ فىِ جَنَّاتٍ مُّکْرَمُون»
بهشت، تجلی استفاده از فرصتهاست
جنت و بهشت، تجلی استفاده از فرصتهاست. تجلی بهرهمندی از موقعیتهاست. یعنی هر چه که از موقعیتهای دنیوی، بهرهمندتر باشیم جلوه این، در قالب زیباییها که اسمش بهشت است بیشتر خودش را نشان میدهد.
پس در یک فضایی از زیباییهای برتر و غیر قابل وصف و در حوزه کرامت که اصلاً اسم یکی از اسامی بهشت «دارالکرامه» است قرار میگیرد.
مجموعه قرآن، سخن از کرامت انسانی است
این بحث کرامت را کم نگیرید، اصلاً بحثی است که محتوای مجموعه قرآن در یک نگاه، بحث کرامت انسانهاست.
از اول که آیات نازل میشود میفرماید: « اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَم – الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ – عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» (علق/3 تا 5)
در ابتدا میفرماید پروردگار شما رب اکرم است. میخواهد کرامت، تدریس کند. در آیهای میفرماید ما این آیات را در صحف مکرّم گذاشتیم. « فی صُحُفٍ مُکَرَّمَة» (عبس/13). در آیهای میفرماید به دست فرشتگان کریم دادیم. «بأیدی سفرة کرام بررة» (عبس / 15 و 16)
بزرگترین مجموعه وحی که قرآن است، آن هم کریم است «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ» (واقعه/77) و بعد این قول رسولی کریم است. « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریم» (حاقه/40) و بعد در ملاک کرامت هم میفرماید که تقواست. « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ » (حجرات/13) و در پایان قرآن هم توصیه به تقوا میکند؛ به حسب نقل مشهور علمای علوم قرآنی، آخرین آیهای که بر پیامبر اکرم نازل شد آیه 281 سوره بقره است که آنجا هم توصیه به تقواست. « وَ اتَّقُواْ یَوْمًا … » (بقره / 281)
پس آغاز قرآن، سخن از کرامت است. انجام قرآن، سخن از ملاک کرامت است. مجموعه قرآن، بحث کرامت است. در پایان، انسانها هم دو دسته میشوند؛ آن انسانهایی که کریم شدند، در دارالکرامه قرار میگیرند و آن انسانهایی که فرصتها را سوزاندند، در آتش خواهند بود. « فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّار …» (هود / 106)
ادامه دارد ...
منبع: خبرگزاری فارس