ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

افراط در خشم/3

فهرست مطالب

ب- درمان رفتاري (عملي)


1– مهار اسباب خشم: اساساً جلوگيري کردن از هر خلقي به دو طريق است يا به طريق رفع است يا دفع؛ اما دفع يعني جلوگيري کردن در هنگام ورود آن عوارض و اما رفع يعني برطرف کردن و ازاله نمودن واقعه پس از ورودش. البته بديهي است که دفع آسان تر از رفع است، مثل آن که يک وقت است که جلوگيري کرده و نمي گذاريم دود وارد اتاق شود و يک مرتبه هم هست که مي خواهيم دود وارد شده را خارج نماييم. اتاق عبارت است از اتاق دل و آن دود عبارت است از دود غضب و جلوگيري از آن به يکي از دو طريق فوق مي باشد.
اما در قسم او
ل که بايد نگذاريم صفت ذميمه در ميدان قلب وارد شود، مي گوييم: جلوگيري کردن از پيدايش هر چيزي به رفع علت وجود آن چيز مي باشد کما آن که پس از آن که چراغ روشن شد جلو روشنايي او را نمي توان گرفت مگر به خاموش کردن آن؛ پس هر چيزي که از علتش جلوگيري شد معلولش تحقق پيدا نمي کند.(46) حالا مي گوييم از معالجات اساسي غضب ريشه کن کردن اسباب آن است؛ از جمله
:

الف- حب جاه: يکي از اسباب خشم حب جاه است که از حب نفس نشأت مي گيرد. و علماي علم اخلاق براي درمان حب جاه، دو راه علمي و عملي بيان کرده اند که به اختصار ذکر مي گردد.
– راه علمي درمان حب جاه: اين است که بداند براي چه جاه طلبي مي کند. مسلماً سببي جز اين ندارد که مي خواهد بر مردم و قلوب آن ها قدرت کامل يابد. و اين را براي خود کمالي مي داند. حال خوب فکر کند اگر مرگ به او فرصت دهد که اين قدرت را يپدا کند وبرايش در تمام عمر باقي بماند در آخرت اگر ضرر نرساند سودي به حال او ندارد و اگر تمام آنچه در روي زمين است براي او سجده کنند به زودي نه سجده کننده مي ماند نه سجده شونده. پس سزاوار نيست انسان به خاطر چنين چيز ناپايداري، دين را که حيات ابدي است از دست بدهد.(47)
</SPAN&g t;– راه عملي درمان حب جاه: اين است که انسان سعي کند با انس به گوشه گيري و قناعت به قبول خالق و کناره گيري از مخلوق، جاه ومقام خود را در قلوب ديگران از بين ببرد و به جايي رود که بتواند در حال گوشه نشيني به سر برد؛ زيرا کسي که در شهري مشهور است، نمي تواند منزلتي را که در قلوب مردم پيدا مي کند دوست نداشته باشد.(48)
ب- حب دنيا: يکي ديگر از اسباب خشم، حب دنيا است. امام خميني رحمه الله در بيان درمان اين صفت زشت و ناپسند فرمايد:
تفکر در احوال گذشتگان و تفکر در قصص قرآنيه بهترين علاج است.
عبرت گرفتن از احوال اشخاصي که داراي سلطنت ها و عظمت ها و مال ومنال ها بودند و استفاده از آن ها در چند روز محدودي کرده و براي مدت هاي غيرمتناهي حسرت آن را به گور بردند، و وزر و بال آن شامل حالشان شد، براي انسان بيدار بهترين سرمشق است. انسا
ن عاقل بايد مقدار زندگاني خود را در دنيا و احتياج خود را به ساز و برگ آن با مقدار زندگاني خود در آخرت و احتياج به ساز و برگ آن جا مقايسه کند، آن گاه جديت خود را در تحصيل ساز وبرگ اين زندگاني و آن زندگاني، تجزيه و پخش کند؛ ببيند بايد براي صد سال فرضي چه مقدار تهيه کند و براي زندگاني ابدي… چه اندازه تهيه کند، آن گاه ببيند که در آن عالم با چه حسرت ها و ندامت ها مواجه مي شود.(49)


ج- عجب: يکي ديگر از اسباب خشم عجب و خودخواهي مي باشد. راه علاج و درمان اين مرض اين است که انسان به دنبال علل وعوامل اين صفت برود و ببيند چه چيزي او را وادار به عجب نموده است.
اگر از کثرت عبادتش عجب پيدا کرد، به خود بگويد تو هرچه عبادت کني به پايه شيطان نمي رسي؛ زيرا او شش هزار سال خدا را عبادت کرده، ولي به خاطر يک تکبر و غرور و حالت خودخواهي همه آن عبادات را يک جا باطل کرد و مورد لعن حضرت حق قرار گرفت. پس انسان هرچند هم که عبادتش بسيار باشد، نبايد مغرور گشته و خيال کند که به کمال نهايي خويش راه يافته است، بلکه بايد بداند که انسان تا زنده است هدف تير شيطان ونفس اماره است و در هر حال بايد خود را ضعفيف و محتاج به مدد و کمک حضرت حق ببيند.
و اگر به خاطر مالي که دارد و يا قدرت وسلطه اي که بر ديگران دارد، اين حالت براي او پيدا شده است، به فکر قدرت مندان گذشته بيفتد که چه بسا افرادي که به مراتب قدرت وثروتشان بيش از او بود، خداوند آنان را هلاک کرد و اثري از آنان درعالم باقي نمانده است.
و اگر حالت عجب به خاطر علمي که دارد براي او پيدا شده است، اولاً به خود بگويد که انسان با مبتلا شدن به مرضي همانند مرض «حصبه» ويا يک ضربه مغزي که در حادثه رانندگي براي او پيش آيد ممکن است همه علوم خود را يک جا فراموش کند، پس چيزي که به آساني از انسان گرفته مي شود، نمي تواند مايه غرور باشد. و ثانياً علمي که در او عمل نبوده و همراه با تهذيب نفس نباشد، آن علم براي صاحبش «وبال» است نه کمال، تا مايه غرور و خودخواهي گردد.
و اگر عجب او به خاطر حسب و نسب او است، بايد بداند که روزي فرا مي رسد که همه حسب ها و نسب ها قطع مي گردد وهرکس را با نام او صدا مي زنند و به پاي ميز محاکمه مي کشانند نه آن که بگويند: اي پسر فلان! و يا اي نوه و ذريه فلان! بيا.
و اگر زن و فرزند، پدر و مادر و اقوام او باعث عجب او شدند، بايد بداند که روزي فرا مي رسد که همه آن ها از او گريخته و در هنگام گرفتاري براي او نفعي نخواهند داشت.
و اگر جمال وزيبايي صورت او باعث عجب او شود، بداند که در بينش الهي آنچه که مهم است سيرت است نه صورت و اين صورت زيبا روزي فرا مي رسد که با کرم ها همراه بوده و خوراک مار و مور خواهد شد و به خاکستري تبديل گرديده و از بين خواهد رفت. پس همه اين امور هرچه باشند چون زوال پذيرند، نمي توانند مايه عجب انسان باشند.(50)

د- تکبر: يکي ديگر از اسباب خشم، تکبر و خود برتر بيني است. بزرگان اخلاق در درمان تکبر بحث هاي مشروحي دارند که غالب آن ها بر اين محور دور مي زند که درمان تکبر دو راه دارد:
– راه علمي درمان تکبر: اين است که افراد متکبر درباره خود بينديشند که کيستند و چيستند؟ و کجا بودند؟
و به کجا مي روند؟ و سرانجام کار آن ها چه خواهد شد؟ و نيز درباره عظمت خداوند بينديشند و خود را در برابر ذات بي مثال او ببينند
.
تاريخ سراسر عبرت جهان را بررسي کنند، درباره سرنوشت فرعون ها و نمرودها و کسراها و خاقان ها و قيصرها و سرانجام کار هر يک کمي مطالعه کنند تا بدانند پيروزي هاي زودگذر جهان چيزي نيست که بتوان بر آن تکيه کرد و آن را نشانه بزرگي شمرد.(51)

انساني که در آغاز، نطفه بي ارزش بوده ودر پايان مردار گنديده اي مي شود و چند روزي که درميان اين دو زندگي مي کند، چيزي نيست که به خاطر آن مغرور شود و فخر فروشي نمايد. در ابتداي تولد نوزادي بسيار ضعيف و ناتوان است که قدرت بر کم ترين کاري ندارد وحتي نمي تواند آب دهانش را به کمک لب ها حفظ کند و در دوران پيري چنان ضعيف و ناتوان مي شود که اگر دست وپاي سالمي داشته باشد براي پيمودن راه کوتاهي چندين بار بايد بنشيند و نفس تازه کند و برخيزد و با قامت خميده عصا زنان بقيه راه را طي کند. و اگر دست وپاي سالم نداشته باشد يا گرفتار عوارض پيري – که براي غالب اشخاص پيش مي آيد – بشود، بايد او را به وسيله چرخ به اين طرف و آن طرف ببرند!


در حديثي از امام باقر(ع) مي خوانيم:


«عجبا للمختال الفخور و انما خلق من نطفه ثم يعود جيفه و هو فيما بين ذلک لا يدري ما يصنع به»؛ (52) از متکبر فخرفروش درشگفتم! او در آغاز از نطفه بي ارزش آفريده شده و در پايان کار مردار گنديده اي خواهد بود و دراين ميان نمي داند به چه سرنوشتي گرفتار مي شود و با او چه مي کنند.
اگر سري به بيمارستان ها بزنيم و افراد نيرومند وقوي پيکري را که بر اثر يک حادثه يايک بيماري به روي تخت
بيمارستان افتاده اند و قدرت بر حرکت ندارند مشاهده کنيم، درمي يابيم قوت و قدرت جسماني چيزي نيست که انسان به آن فخر کند. اگر به ثروت مندان معروفي که با دگرگوني مختصر در وضع اقتصادي دنيا گرفتار ورشکستگي عظيم شده و برخاک سياه نشسته اند بنگريم، خواهيم ديد ثروت نيز چيزي نيست که انسان بر آن تکيه کند وبه آن فخر نمايد. و اگر به قدرت مندان بزرگي بنگريم که با دگرگوني هاي وضع سياسي در چند روز به کلي از قدرت سقوط کردند يا پشت ميله زندان قرار گرفتند يا اعدام شدند، خواهيم دانست که قدرت ظاهري نيز قابل اعتماد نيست. پس انسان به چه چيزش مي نازد؟ و به چه چيز افتخار مي کند؟ و بر ديگران فخر فروشي مي کند؟
!

در حديثي از امام زين العابدين(ع) آمده است که: «ميان سلمان فارسي و مرد خودخواه و متکبري خصومت و سخني واقع شد، آن مرد به سلمان گفت تو کيستي(و چه کاره اي)؟ سلمان گفت: اما آغاز من و تو هر دو نطفه کثيفي بوده و پايان کار من و تو مردار گنديده اي است، هنگامي که روز قيامت شود وترازوهاي سنجش برقرار گردد هرکس ترازوي عملش سنگين باشد کريم و با شخصيت و بزرگوار است و هرکس ترازوي عملش سبک باشد پست و بي مقدار است».(53)
کوتاه سخن اين که، انسان هر گاه دراين گونه امور بيش تر بينديشد از مرکب کبر و غرور پياده مي شود.


راه عملي درمان تکبر:


اول: برخلاف ميل نفساني رفتار کردن:
امام خميني
رحمه الله در درمان عملي تکبر مي فرمايند
:
اگر درصدد اصلاح نفس برآمدي، طريق عملي آن نيز با قدري مواظبت سهل وآسان است. و دراين طريق با همت مردانه وحريت فکر و بلندي نظر به هيچ مخاطره تصادف نمي کني. تنها راه غلبه به نفس اماره وشيطان و راه نجات، برخلاف ميل آن ها رفتار کردن است. هيچ راهي بهتر براي سرکوبي نفس از اتصاف به صفت متواضعين و رفتارکردن مطابق رفتار وسيره وطريقه آن نيست. در هر مرتبه از تکبر که هستي او اهل هر رشته علمي وعملي وغير آن که هستي، برخلاف ميل نفساني چندي عمل کن، با تنبهات علمي و تفکر در نتايج دنيايي و آخرتي، اميد است راه آسان و سهل شده نتيجه مطلوبه بگيري. اگر نفس از تو تمنا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدم بر هم قطار خود پيدا کن، تو برخلاف ميل آن رفتار کن.(54)

دوم: اين که انسان لباس ساده بپوشد، غذاي ساده بخورد، با خادمان يا کارگرانش بر سريک سفره بنشيند، در سلام کردن بر ديگران تقدم جويد، صدر مجلس ننشيند و در راه رفتن بر ديگران پيشي نگيرد. با کوچک و بزرگ گرم بگيرد و از همنشيني با افراد متکبر و مغرور بپرهيزد و در عمل امتيازي براي خود بر ديگران قائل نشود، خلاصه آنچه را نشانه تواضع يا از مظاهر آن است، درعمل و سخن به کار بندد وسعي کند حالت، عادت و سپس ملکه او گردد.(55)
سوم: از بين بردن اسباب وعلل تکبر: تکبر انسان علل مختلفي مي تواند داشته باشد؛ گاهي به خاطر نسب وگاهي به مال و زيبايي و گاهي به قوت وقدرت جسماني و گاهي به کثرت مال وانصار و گاهي هم به علم و دانش او است، که با از بين بردن اين عوامل، انسان مي تواند هم از صفت زشت تکبر رهايي يابد و هم از صفت خشم و پرخاشگري. هـ – عجله: يکي ديگر از اسباب خشم، عجله و شتاب زدگي است. براي مبارزه با اين خوي زشت، قبل از هر چيز بايد به پيامدهاي شوم آن انديشيد وعواقب دردناک عجله و شتاب زدگي را مورد توجه قرار داد و حوادث بسيار ناراحت کننده اي را که بر اثر شتاب زدگي در کارها ديده شده، به خاطر آورد و نمونه هاي فراواني که در تاريخ است نيز مورد توجه قرار داد، به يقين بامطالعه در اين امور، هرکس به خوبي درمي يابد که عجله و دست پاچگي، نه تنها او را زودتر به مقصد نمي رساند، بلکه چه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد. جمله هايي مانند: «العجله من الشيطان»(56) و «والعجله قبل الامکان يوجب الغصه»(57) و «مع العجله تکون الندامه»(58) بايد به صورت شعارهايي در زندگي فردي واجتماعي درآيد و هميشه نصب العين افراد عجول گردد تا با مشاهده آن از عجله باز ايستد و
حديث رسول خدا (ص) را به ذهن خويش بسپارند که فرمود:
شتاب زدگي و عجله مردم را به هلاکت مي افکند و اگر مردم آرامش و خونسردي خود را حفظ کنند، هيچ کس در خطر نمي افتد.(59)
از سوي ديگر، بايد به تمرين ها وتلقين هاي پي درپي، به اين خلق و خو چيره شود؛ زيرا هر کاري با تمرين، مبدل به يک عادت و هر عادتي با ادامه، مبدل به يک خلق و خو مي شود.(60)
2
– تغيير حالت و وضعيت: تغييردادن حالت يکي ديگر از طرق درمان غضب است. همان طوري که در روايات اسلامي آمده است که اگر غضبناک شديد، بنشينيد و اگر نشسته ايد بياراميد تاخشمتان فرو بنشيند؛ قدرت بدني، سلامت، داشتن اعصاب سالم، قدرت غضب و خشم و انتقام، نعمت الهي است. به ما دستور داده اند غضب را در صحنه هاي درون مرزي بر عليه دوستانتان به کار نبريد و اگر در داخل منزل يا محل کار، عصباني شديد، اين غضب را اعمال نکنيد؛ اما اگر با دشمنان دين درافتاديد، آن را اعمال کنيد. در حديثي از پيامبر اعظم مي خوانيم:
«
کان رسول الله (ص) اذا غضب و هو قائم جلس واذا غضب و هو جالس اضطجع ، فيذهب غيظه»؛ هنگامي که پيامبر(ص) (براثر کارهاي بسيار زشت جاهلان) عصباني مي شد، درحالي که ايستاده بود مي نشست و اگر نشسته بود، به پهلو مي خوابيد و خشم اوبرطرف مي شد.(61)

و در حديثي از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود:
«وايما رجل غضب و هو قائم فليجلس فانه سيذهب عنه رجزالشيطان و ان کان جالساً فليقم»؛(62) هرکس که خشمگين شود در حالي که ايستاده باشد بنشيند، چرا که پليدي شيطان از او دور مي شود، و اگر نشسته است برخيزد.

3
– سکوت در وقت خشم: اين که انسان در هنگام خشم، سکوت کند و تصميمي نگيرد. و اگر خشم او بسيار است به خود وعده دهد که يک ساعت ديگر يا فردا انتقام مي گيرد، با اين وعده حس انتقام خود را کنترل کرده وسرانجام نيز مثل آب جوشي که مد
تي بر زمين بماند، سرد مي شود و فردا نيز چون آن گونه خشمگين نيست، اقدام نمي کند.(63)


4
– ذکر وياد خدا: از طرق مهم درمان که در روايات برآن تأکيد شده است، ذکرخدا است. در بعضي از روايات آمده: هنگامي که عصباني مي شويد: «اعوذبالله من الشيطان الرجيم» بگوييد.(64)

در بعضي روايات ديگر آمده است: به هنگام غضب «لاحول و لاقوه الابالله العلي العظيم» بگوييد تا غضب از شما برود.(65)
ابوسعيد خدري ازپيامبر اعظم (ص) نقل مي کند که فرمود: غضب جرقه اي است که در قلب انسان قرار مي گيرد(وآثار آن در وجود او نمايان مي شود). آيا نمي بينيد که چشمان اوسرخ و رگ هاي او متورم مي شود .کسي که اين حالات را در خود مشاهده کند، صورتش را به زمين بگذارد.(66) به يقين هرکس چنين کند وبه درگاه خدا پناه ببرد و از او رفع شر شيطان و غضب را بخواهد آرامش مي يابد.

5
– وضو گرفتن: نوشيدن آب خنک و شستن سر وصورت با آن به يقين در خاموش کردن آتش غضب مؤثر است. بلکه در حديثي از رسول خدا(ص) آمده است:
«اذا غضب احدکم فليتوضا»(67)هنگامي که کسي از شما خشمگين شود، وضو بگيرد.
از اين تعبير استفاده مي شود که وضو گرفتن به هنگام خشم و غضب مستحب است و در فرو نشاندن آتش غضب تأثير دارد.(68)
و در تعبير ديگري آمده است که غضب از شيطان است و شيطان از آتش آفريده شده و آتش را آب خاموش مي کند. بنابراين هنگامي که کسي از شما خشمگين شد وضو بگيرد.(69)
هرگاه اين امور به يکديگر ضميمه شود و اضافه بر آن ها انسان در پيامدهاي خطرناک غضب در دنيا و آخرت و کيفر و مجازات الهي آن بينديشد به يقين آتش غضب او هرچند شديد و سوزان باشد، خاموش خواهد شد. مشکل آن جا پيدا مي شود که انسان در همان حال و در همان صحنه بماند و هيچ تغيير و دگرگوني در وضع خود ندهد که نجات از پيامدهاي آن، مشکل و گاه غير ممکن مي شود.
نتيجه آن که: خشم و غضب يکي از نعمت هاي بزرگ الهي است که خداوند تبارک و تعالي در وجود انسان به وديعت گذارده است. و از جمله خطرناک ترين حالات انساني است که اگر جلو آن رها شود به شکل يک جنون و ديوانگي و از دست دادن هر نوع کنترل بر اعصاب خودنمايي مي کند و بسياري از تصميم هاي خطرناک و جناياتي که انسان يک عمر بايد کفاره و جريمه آن را بپردازد، در چنين حالتي انجام مي شود. در قرآن و به ويژه در روايات اسلامي تعبيرات عجيب و تکان دهنده اي درباره خشم و غضب وارد شده است که از خطرات اين رذيله اخلاقي به خوبي پرده بردارد. بنابراين اگر انسان از اين نعمت بزرگ الهي به جا و در جاي خود استفاده کند، از خطرات ناشي از آن مصون خواهد ماند و در غير اين صورت، خشم بدترين دشمن انسان و کليد تمام بدي ها است که آغازش جنون و پايانش پشيماني است.اميد است با الهام گرفتن از آموزه هاي ديني، بتوانيم از اين نعمت بزرگ الهي – که بدون حکمت در وجود انسان گذارده نشده است – درجاي خود استفاده کنيم و از خطرات ناشي از افراط در آن، خود و جامعه را مصون نگه داريم؛ ان شاء الله.& lt;/SPAN>


پي نوشت ها :
1
– اخلاق(شبر)، ص 248.
2
– شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 370.
3
– اخلاق در قرآن، ج3، ص 389.<BR& gt;4– ر. ک: شرح چهل حديث، ص 138.
5
– ر. ک: شرح حديث جنودعقل و جهل، ص 377.
6
– اخلاق در قرآن، ج3، ص 394.
7
– شرح چهل حديث، ص 141-142.
8
– محجه البيضاء، ج 5، ص 304.
9
– آداب سير وسلوک، ص 210.
10
– شرح چهل حديث، ص 61-62.
11
– آداب سير وسلوک، ص 223.
12
&l t;SPAN dir=rtl>– اخلاق در قرآن، ج3، ص 393.
13
– شرح چهل حديث، ص 105.
14
– همان، ص 108.
15
– اخلاق در قرآن، ج3، ص 393.
16
– همان، ص 392.
17
– همان، ج2، ص431.
18-
شرح چهل حديث، ص 142.
19
– اخلاق (شبر)، ص 248.
20
– سفينه البحار، ج3، ص 801.
21
– اخلاق حسنه، ص 61.
22
– سفينه البحار، ج3، ص 800.
23
– همان.
24
– شرح چهل حديث، ص 105.
25
– معراج السعاده، ص 443.
26
– اخلاق (شبر)، ص 231.
27
– دروس اخلاق اسلامي، ص 174.
28
– فلسفه اخلاق، ص 41.
29
– ر. ک: آل عمران(3):134.
30
– اخلاق در قرآن، ص 378.
31
– آل عمران(3):134.
32
– آل عمران(3):159.
33
– الکافي، ج2، ص 110، ح 5.
34
– همان، ح 7.
35
– بحارالانوار، ج 70، ص 264.
36
– مستدرک الوسائل، ج12، ص 11.
37
– سفينه البحار، ج3، ص 797.
38
– اخلاق در قرآن، ج3، ص 389.
39
– همان، ص 395.
40
– همان.
41
– اخلاق اسلامي (دستغيب)، ص 130.
42
– همان.
43
– ر. ک: همان.
44
– داستان راستان، ج1، ص 54.
45
– فلسفه اخلاق، ص 39.
46
– درس هاي اخلاق آيت الله محمد تقي آملي، ص 242&lt ;SPAN dir=ltr>.
47
– اخلاق(شبر)، ص 312.
48
– همان، ص 314.
49
– شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 378.
50
– آداب سير وسلوک، ص 218.
51
– اخلاق در قرآن، ج 2، ص 60.
52
– بحارالانوار، ج70، ص 229.
53
– همان، ص 231.
54
– شرح چهل حديث، ص 96.
55

– اخلاق در قرآن، ج2، ص 62.
56
– بحارالانوار، ج68، ص 340.
57
– غررالحکم و دررالکلم، ص 267، ح 5799.
58
– بحارالانوار، ج 68، ص 338.
59
– همان، ص 340.
60
– اخلاق در قرآن، ج2، ص 438.
61
– بحارالانوار، ج70، ص 272.
62
– همان.
63
– اخلاق ا
سلامي(دستغيب)، ص100
.
64
– سفينه البحار، ج3، ص 798.
65
– ر .ک: جامع احاديث الشيعه، ج13،ص 472، ح 1289.
66-
محجه البيضاء، ج5، ص308.
67
– بحارالانوار، ج77، ص 312.
68
– اخلاق در قرآن، ج3، ص 396.
69
– همان.


www.payambar.net

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید