ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

امام على (عليه السلام) و تفريحات و زيبائى

فهرست مطالب

فصل اوّل – گردش و تفريح


همانگونه كه بدن به انواع غذاها محتاج است،


روح آدمى نيز به شادابى و تفريحات سالم نيازمند است، و غذاى روحى و روانى همواره در كنار غذاى جسم مطرح بوده است.


با برّرسى سيره عملى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين حقيقت را به روشنى مشاهده مى‏كنيم، مانند:


<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto" dir=rtl class=MsoNormal align=justify& gt;1 – تماشاى آب گودال‏ها پس از باران


حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل فرمود كه:


شبى در مدينه باران فراوانى باريد و بيابان‏ها و گودال‏ها پُر از آب شد.


صبح آن روز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرمود:


بيا تا به صحراى عقيق برويم و طراوت و صفاى آب‏هاى جمع شده در گودال‏ها و درّه‏ها را تماشا كنيم.


همراه پيامبر به تماشاى بيابان رفتيم و منظره‏هاى زيباى طبيعت را تماشا مى‏كرديم،


گفتم:


اى رسول خدا! اگر ديشب اطّلاع مى‏داديد غذائى آماده مى‏كردم.


پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:


آنكس كه ما را تا اينجا آورد، نمى‏گذارد گرسنه بمانيم، ناگاه ابرى آمد و خود را پائين كشيد و سفره غذائى در پيش روى پيامبر انداخت.


در آن سفره، انارهاى زيبائى بود كه به آن طراوت و زيبائى هيچ چشمى نديده بود.


از آن انارها خورديم و مقدارى براى فاطمه و فرزندان خود برداشتيم.(25)


2 – استفاده از زيبائى‏هاى طبيعت


حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) وقتى به سوى صفّين حركت مى‏فرمود به سرزمين بليخ رسيد كه، جاى خوش آب و هوائى بود، و رودخانه بزرگ و پُر آبى داشت،


مناظر زيباى آن سرزمين، امام على (عليه السلام) را به خود مشغول كرد.


آن حضرت دستور داد تا سپاهيان در آنجا مدّتى بمانند و از آب و هواى دلنشين آن سامان بهرمند گردند، و استراحت كنند.


با اين كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حال پيشروى به سوى سرزمين صفّين بود، و جنگ بسيار سرنوشت سازى در پيش روى داشت، و لشگرِ چند ده هزار نفرى را رهبرى مى‏كرد،


امّا از تفريحات سالم سربازان و بهره‏بردارى از طبيعت غفلت نفرمود.(26)


 


فصل دوّم – سرگرمى‏هاى سالم


1 – شناگرى و تيراندازى


جوان و نوجوان براى رشد و كمال روحى و جسمى هم به فعّاليّت‏هاى بدنى نياز دارد، و هم به طراوت و شادابى روح،


بايد تفريحات سالم را بگونه‏اى براى جوانان فراهم كرد كه هم وقت آنها را پُر كند، و بيكار و سرگردان نمانند، و هم در رشد جسمى و روانى آنان تأثير داشته باشد، كه امام على (عليه السلام) به دو نوع از سرگرمى‏هاى خوب اشاره مى‏فرمايد كه رهنمود داد:


عَلِّمُوا أوْلادَكُمْ السَّباحَة وَ الِّرمايَة


 (بر كودكان و نوجوانان خود شناگرى و تيراندازى بياموزيد.)(27)


2 – شوخى‏هاى متواضعانه


خنديدن و خنداندن درست و دور از رفتارها و الفاظ زشت مانعى ندارد.


فرق است بين دروغ گفتن، مسخره كردن، بازى كردن با آبروى مردم، و فروتن و متواضع بودن.


حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مردى بزله گو نبود، امّا لبخند بر لبان مباركش بود، و در برخورد با كوچك و بزرگ شاد و داراى چهره‏اى شاداب و خندان بود.


الف – رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز در فرصت‏هاى مناسب اصحاب و ياران خود را مى‏خنداند و آنها
را شاداب و سرحال نگه مى‏داشت.


به پيرزنى فرمود:


چرا تلاش مى‏كنى، پير زنها به بهشت نمى‏روند.


آن زن ناراحت شد و گفت:


يا رسول اللَّه من به بهشت نمى‏روم؟


رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى كه مى‏خنديد، فرمود:


همه جوان شده و وارد بهشت مى‏گر
دند.


ب – روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با امام على (عليه السلام) در مجلسى خرما تناول مى‏فرمود، و هسته‏هاى خرما را مقابل على (عليه السلام) مى‏گذاشت، بگونه‏اى كه اگر كسى وارد مى‏شد فكر مى‏كرد همه خرماها را على (عليه السلام) خورده و آن حضرت چيزى تناول نفرموده است.


آنگاه خطاب به على (عليه السلام) فرمود:


شما زياد خرما خورده‏ايد ؟.


حضرت جواب داد:


آنكس زيادتر خورده كه خرما را با هسته آن تناول كرد؟


كه لبخند بر لبان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقش بست.(28)


ج – امام على (عليه السلام) همواره از شوخى‏هاى زشت و بى‏معنا پرهيز مى‏كرد و عمروعاص را در پخش اينگونه شايعات مورد نكوهش قرار داد كه در خطبه 84 مرز ميان شوخى‏هاى ناروا و روا را روشن كرد كه فرمود:


عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ! يَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً، وَأَنِّي امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ:


أُعَافِسُ وَأُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً، وَنَطَقَ آثِماً.


أَمَا – وَشَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ – إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ، وَيَعِدُ فَيُخْلِفُ، وَيُسْأَلُ فَيَبْخَلُ، وَيَسْأَلُ فَيُلْحِفُ، وَيَخُونُ الْعَهْدَ، وَيَقْطَعُ الْإِلَّ؛ فَإِذَا كَان
َ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَآمِرٍ هُوَ! مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا، فَإِذَا كَانَ ذلِكَ كَانَ أَكْبَرُ مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ الْقِرْمَ سُبَّتَهُ.


أَمَا وَاللَّهِ اِنِّى لََيمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ، وَإِنَّهُ لََيمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ، إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى‏ شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً، وَيَرْضَخَ لَهُ عَلى‏ تَرْكِ الدِّينِ رَضِيخَةً.


شگفتا از عمروعاص پسر نابغه!(29) ميان مردم شام گفت كه من اهل شوخى و خوشگذرانى بوده، و عمر بيهوده مى‏گذرانم!! حرفى از روى باطل گفت و گناه در ميان شاميان انتشار داد.


مردم آگاه باشيد! بدترين گفتار دروغ است، عمروعاص سخن مى‏گويد، پس دروغ مى‏بندد، وعده مى‏دهد و خلاف آن مرتكب مى‏شود، درخواست مى‏كند و اصرار مى‏ورزد،


امّا اگر چيزى از او بخواهند، بخل مى‏و
رزد، به پيمان خيانت مى‏كند، و پيوند خويشاوندى را قطع مى‏نمايد، پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهى بى‏مانند است تا آنجا كه دست‏ها به‏سوى قبضه شمشيرها نرود.


امّا در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشيرها، بزرگ ترين نيرنگ او اين است كه عورت خويش آشكار كرده، فرار نمايد.(30)


آگاه باشيد! بخدا سوگند كه ياد مرگ مرا از شوخى و كارهاى بيهوده باز مى‏دارد، ولى عمروعاص را فراموشى آخرت از سخن حق بازداشته است، با معاويه بيعت نكرد مگر بدان شرط كه به او پاداش دهد، و در برابر ترك دين خويش، رشوه‏اى تسليم او كند.(31)


سپس در حكمت 450 ره‏آورد شوخى‏هاى ناروا را تذكّر مى‏دهد كه:


مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً.


هيچ كس شوخى بيجا نكند، جز آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.(32)


د – روزى خليفه اوّل و دوّم در دو طرفِ امام على (عليه السلام) راه مى‏رفتند، چون قدّ آن دو، كمى بلندتر از آن حضرت بود، خليفه دوّم جملاتى را به شوخى و طنز مطرح كرد و خطاب به حضرت فرمود:


اَنْتَ فى‏ بَيْنِنَا كَنُونِ لَنَا


على، تو در ميان ما، مثلِ حرفِ نون در لَنَا هستى.


حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بلافاصله و بدون مهلت پاسخ داد كه:


اِنْ لَمْ اَكُنْ اَنَا اَنْتُمْ لا


اگر من در ميان شما نباشم، شما مى‏شويد لا.


يعنى اگر من نباشم، شما چيزى نيستيد، چون لا يعنى هيچ.


3 – شنا در رودخانه


يكى از لذّت‏هاى حلال، و تفريحات نشاطآور، شنا كردن است.


و در روايات اسلامى فراوان به يادگيرى شنا و آموختن فنّ شناگرى به فرزندان، سفارش شده است.


حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به شناكردن علاقه داشت، با اينكه مى‏توانست روزهاى جمعه در منزل غسل جمعه كند، امّا به كنار رودخانه مى‏رفت و در رودخانه غسل جمعه و شنا مى‏كرد.


أشعث بن عبد مى‏گويد:


يك روز جمعه على (عليه السلام) را ديدم كه در رودخانه فرات، شنا مى‏كرد و غسل جمعه انجام مى‏داد و در آن روز با پيراهنى نو، نماز جمعه خواند.(33)


* * *


فصل سوم – وسيله سوارى‏


1 – وسيله سوارى امام على (عليه السلام)


وسيله سوارى براى هر كسى ضرورى است،


و هرچه داراى كيفيّت بهترى باشد خوب است،


كه در روايات آمده است، از سعادت مؤمن، اسب خوب است.(34)


حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) داراى:


يك شتر سوارى، &lt ;o:p>


يك اسب‏


و يك قاطر سفيد بود.


كه آن را (دُلْدُلْ) مى‏گفتند، و در روز جنگ حنين سوار بر قاطر شد.


به امام على (عليه السلام) گفتند:


بر اسب سوار شو كه چابك و گريزنده‏تر است.


حضرت فرمود:


اَلْخَيْلُ لِطَّلَبِ وَ الْهَرَبْ، وَ لَسْتُ مُدْبِراً وَ لا اَنْصَرِفُ عَنْ مُقْبِلٍ


پی نوشت:


25 – مناقب الفاخرة – و – ثاقب المناقب


26 – فتوح ابن اعثم كوفى ص‏512


27 – فروع كافى ج‏6 ص‏47 حديث 4


28 – شرح نهج‏البلاغه خوئى ج‏6 ص‏94


29 – زنِ معروفه


30 – عمرو عاص در اين فكر بود كه در ميدان صفّين روزى خودى نشان دهد، تا آن كه سوارِ نقاب‏دارى از سپاه امام على «عليه السلام» به ميدان آمد، عمرو فكر كرد كه حريف او مى‏شود، با شجاعت در مقابل نقاب‏دار ايستاد و گَرد و خاك كرد، وقتى حمله آغاز شد دانست كه آن نقاب دار، على «عليه السلام» است، درمانده شد چه كند؟ مقاومت كند كشته مى‏شود، فرار كند آبرويش مى‏رود، هنوز انتخاب نكرده بود كه حمله امام به او مهلت نداد از روى اسب سرنگون شد، مرگ را با چشم خود ديد، ناگاه زشت‏ترين حيله را بكار گرفت، كه عورت خود را آشكار كرد، و امام او را در پستى و رسوائيش واگذارد، عمرو عاص با كمال ذلّت فرار كرد، و در ميان دو لشگر آن روز، و در پيشگاه تاريخ تا روز قيامت خود را آبرو برد.


31 – خطبه 84 نهج‏البلاغه معجم المفهرس مؤلّف


32 – حكمت 450 نهج‏البلاغه معجم المفهرس مؤلّف


33 – منهاج البرائه خوئى ج‏2 ص‏208


34 – حارالانوار ج‏64 ص‏171 ح‏19


www.ghadeer.org

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید