چهرههاى سرشناس قاسطین
گفتیم که «قاسطین» همان دشمنان امیرالمؤمنین بودند که در کنار معاویه قرار داشتند و با حکومت على (ع) مخالفت مىکردند، در اینجا برخى از چهرههاى شاخص و سرشناس حزب قاسطین را که در جریانات سیاسى نظامى نقش مهمى داشتند، به طور اجمال معرفى مىکنیم تا ماهیت اصلى آنان روشن شود:
1 ـ معاویه ابن ابى سفیان
رهبر حزب قاسطین، معاویه بود او در سال هشتم هجرت در حالى که ۲۸ سال داشت در جریان فتح مکه از روى اکراه و اجبار مسلمان شد، عمر در زمان خلافت خود او را والى شام کرد و مورد اعتراض برخى از صحابه از جمله حذیفه قرار گرفت. (۳۰)
عثمان نیز او را در مقام خود تثبیت کرد و او حدود ب
یست سال در شام حکومت مىکرد و تصویر مردم شام از اسلام به همان صورتى بود که او ساخته بود، پس از قتل عثمان و بیعت مردم با امیرالمؤمنین، او زیر بار نرفت وعلاوه بر توطئههاى خود دیگران را نیز بر ضد امام مىشورانید. او طلحه و زبیر را تشویق به نقض بیعت و جنگ با امام کرد. (۳۱) و مىتوان گفت که علاوه بر جنگ صفین که تفصیل آن خواهد آمد، در دو جنگ جمل و نهروان نیز دست معاویه در کار بود.
او پس از شهادت امیرالمؤمنین با حیلهها و شیطنتهاى خاصى که داشت باعث پراکنده شدن فرماندهان سپاه امام حسن شد و امام حسن را مجبور به صلح کرد. او قاتل حجر بن عدى و عمر وبن حمق وبسیارى از شیعیان بود، پدر او ابوسفیان همواره با پیامبر اسلام جنگید و در جریان فتح مکه از روى اکراه مسلمان شد و مادر او هند در جنگ احد باعث کشته شدن حمزه عموى پیامبر شد و جگر او را در دهانش جوید و به هند جگر خوار معروف شد.
اگر چه معاویه به ظاهر مسلمان شده بود ولى پیامبر همواره از او ناراحت بود واو را نفرین مىکرد (۳۲) و در حق او فرمود: هر گاه معاویه را بر منبر من دیدید او را بکشید. (۳۳) او کینه خاصى با بنى هاشم و حتى شخص پیامبر اسلام داشت. یک روز مغیره بن شعبه به او پیشنهاد کرد که اکنون که خلافت را قبضه کردهاى با بنى هاشم از در مهربانى در آى، معاویه در پاسخ او اظهار داشت که ابوبکر و عمر و عثمان خلافت کردند و رفتند و نامىاز آنان باقى نماند ولى نام محمد هر روز پنج مرتبه در اذان گفته مى شود واى بر تو پس از این دیگر چه مىماند جز اینکه این نام دفن شود. (۳۴)< ;/o:p>
2 ـ عمر و بن عاص
او پنجاه سال پیش از هجرت از مادرى زناکار متولد شد، مادرش او را به پنج نفر نسبت مىداد و سرانجام او را به عاص بن وائل ملحق کرد. (۳۵) ومیان او و پدرش فقط ۱۳ سال تفاوت سنى وجود داشت (۳۶) وعاص کسى بود که همواره پیامبر خدا را هجو مىکرد و همو بود که پیامبر را «ابتر» خطاب کرده بود و سوره کوثر در پاسخ به او نازل شد. (۳۷)
خود عمرو نیز پیامبر را هجو مىکرد و آزار مىداد و پیامبر او را لعنت مىکرد. (۳۸)
او در جریان صلح حدیبیه مسلمان شد (۳۹) و چون با فنون جنگ آشنایى داشت، پیامبر او را در جنگ ذات السلاسل فرمانده لشکر کرد و همو بود که در عهد عمر، مصر رافتح نمود و تا زمان عثمان والى مصر بود تا اینکه عثمان او را از حکومت مصر عزل کرد. (۴۰) او در جریان جنگ صفین فرمانده سپاه شام و مشاور معاویه بود و توطئهها و حیله گرىهاى او در جنگ صفین، از جمله جریان قرآن به نیزه کردن او در تاریخ معروف است. همچنین او در مسأله حکمیت،ابوموسى اشعرى را فریب داد و در تثبیت حکومت معاویه کوشش فراوان کرد.
امیرالمؤمنین در نامهاى خطاب به عمروعاص فرمود: تودین خود را تابع دنیاى کسى کردى که گمراهى او آشکار است. (۴۱) و نیز در جاى دیگرى فرمود: عمروعاص با معاویه بیعت نکرد مگر اینکه با او شرط نمود که سهمى به او بدهد و در برابر زیر پاگذاشتن دین عطیه اى به او ببخشد. (۴۲)
عمروعاص در سال ۴۳ هجرى در حالى که از جانب معاویه والى مصر بود هلاک شد و ثروت بسیارى از خود به جاى گذاشت، گفت شده که او هفتاد بار شتر طلا داشت. (۴۳)
3 ـ عبید الله بن عمر
او کسى است که وقتى ابولؤلؤ عمر را کشت و فرار کرد، به تلافى قتل پدر، سه نفر از جمله دختر کوچک ابولؤلؤ را کشت. (۴۴) امیرالمؤمنین حکم به قصاصى او کرد ولى عثمان او را مورد عفو قرار داد و او از ترس امام از مدینه به محلى در نزدیکىهاى کوفه فرار کرد و در آنجا روى زمینى که عثمان به او داده بود کار مىکرد. (۴۵)
پس از کشته شدن عثمان وبیعت مردم با على (ع) عبید الله از کوفه به شام گریخت و به معاویه ملحق شد. (۴۶) پیوستن او به معاویه فرصت تبلیغاتى خوبى براى معاویه پیش آورد و او از عبیدالله خواست که بالاى منبر برود و به على ناسزا بگوید و او را مسؤول خون عثمان معرفى کند ولى عبید الله از ناسزا گفتن به على خوددارى کرد ولى قول داد که او را به خون عثمان ملزم کند اما چون بالاى منبر رفت چیزى در این باره نگفت و در برابر سئوال معاویه اظهار داشت که دوست نداشتم درباره مردى که عثمان را نکشته با قاطعیت شهادت بدهم. (۴۷)
عبید الله در جنگ صفین فرمانده سواره نظام معاویه بود و در همان جنگ کشته شد، دراینکه قاتل او چه کسى بود، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد بعضىها گفتهاند او به دست امیرالمؤمنین کشته شد ودر بعضى از روایات از مالک اشتر و عمار یاسر و حریث بن جابر نام مىبردند. (۴۸)
یکى از همسران او که دختر هانى بن قبیصه بود، از سپاه امیرالمؤمنین خواست که جنازه او را تحویل بدهند وآنان جنازه را به او تحویل دادند. (۴۹)
4 ـ عبدالرحمان بن خالد بن ولید
او نیز مانند پ
درش از دشمنان امیرالمؤمنین بود، او از طرف عثمان والى حمص از بلاد شام بود. (۵۰) و در جریان جنگ صفین پرچم شام در دست او بود و این در حالى بود که برادرش مهاجر در سپاه امیرالمؤمنین بود. (۵۱) عبد الرحمن آنچنان در حق امیرالمؤمنین بدى کرده بود که آن حضرت در قنوت نماز خود او را همراه با چند نفر دیگر لعن مىکرد. (۵۲)
او در مدت خلافت معاویه همچنان والى حمص بود و در سال ۴۶ به وسیله زهرى که معاویه به او داد کشته شد و این پس از آن بود که اطرافیان معاویه به او توصیه کرده بودند که عبدالرحمن را به ولى عهدى خود برگزیند و معاویه با برداشتن او از سر راه، امر ولایت عهدى را به پسرش یزید واگذار نمود. (۵۳)
5 ـ عبد الله بن عمروبن عاص
او با اینکه به برترى و فضیلت امیرالمؤمنین ایمان داشت. (۵۴) در عین حال به خاطر دنیا پرستى و جاهطلبى همراه با پدرش عمروبن عاص در کنار معاویه بود و در جنگ صفین فرماندهى جناح راست سپاه شام را به عهده داشت. (۵۵)
او در زمانى که معاویه به حکومت مطلق رسید والى کوفه شد و پس از هلاکت پدرش در مصر، از سوى معاویه به ولایت مصر منصوب شد. (۵۶)</o:p> ;
به گفته ابن سعد، او بعدها از شرکت خود در جنگ صفین اظهار پشیمانى مىکرد و مىگفت: اى کاش ده سال پیش از آن مرده بودم.! (۵۷)
گفته شده که عبدالله فقط یازده سال از پدرش کوچکتر بود او زودتر از پدرش مسلمان شد و در جریان فتنهگرى پدرش در کنار معاویه، پدرش را سرزنش مىکرد. (۵۸)
6 ـ مراون بن حکم
او دو سال پس از هجرت متولد شد. و در عهد عثمان کاتب او بود و در زمان معاویه هم از سوى او حاکم مدینه شد. (۵۹) هنگامى که والى معاویه در مدینه بود در خطبههاى نماز جمعه على(ع) را دشنام مىداد. روزى امام حسن(ع) به او گفت: خداوند پدر تو حکم را هنگامى که تو صلب او بودى از زبان پیامبر لعنت کرده است، پیامبر فرمود: خدا حکم و آنچه را که از او زاده مىشود لعنت کند. (۶۰)
او پس از کنارهگیرى معاویهبن یزید بن معاویه از خلافت، مدعى خلافت شد و بنى امیه با او بیعت کردند. با اینکه او از نظر سنى نمى توانست از پیامبر حدیث نقل کند، در عین حال روایاتى را از پیامبر نقل کرده و بخارى هم برخى از آنها را آورده است و بعضى از محدثان به همین جهت از بخارى ایراد گرفتهاند. (۶۱)
7 ـ معاویه بن حدیج
اونیز از دشمنان امیرالمؤمنین ویکى از سران سپاه معاویه بود و در جنگ صفین شرکت داشت (۶۲) او نیز از کسانى بود که همواره امیرالمؤمنین را سب مىکرد (۶۳) او به دستور عمروعاص محمدبن ابى بکر را کشت. (۶۴) و در زمان یزیدبن معاویه از سوى او حکومت مصر را داشت. (۶۵)
8 ـ ضحاک بن قیس
او شش سال پیش از وفات پیامبر به دنیا آمد و در جریان فتح دمشق شرکت داشت (۶۶) و از سران سپاه معاویه در جنگ صفین و فرمانده قلب لشکر بود، امیرالمؤمنین او را لعنت مىکرد. (۶۷) او رئیسشرطه معاویه بود و از کسانى بود که پس از جنگ صفین به دستور معاویه به شهرهاى عراق وقلمرو حکومت امیرالمؤمنین یورش مىبرد و امام به وسیله حجر بن عدى فتنه او را دفع کرد (۶۸) او پس از مصالحه امام حسن با معاویه از سوى او حاکم کوفه شد. (۶۹)
9 ـ بسربن ارطأه
او نیز از فرماندهان سپاه معاویه بود و در جریان جنگ صفین با شخص امام روى در روى قرار گرفت ولى از ترس مرگ (مانند عمرو عاص) در برابر امام کشف عورت کرد و خود را از مرگ نجات داد. (۷۰)
او از سفاکان تاریخ بود و در جریان حملاتى که به شهرهاى مدینه و مکه و یمن کرد بى مهابا شیعیان على رامىکشت او در مدینه خانههاى اصحاب على را بر سرشان خراب کرد و در یمن زنان مسلمان را به اسیرى وبردگى گرفت و آنان را فروخت. (۷۱) و در مکه دو پسر خرد سال عبید الله بن عباس به نامهاى عبد الرحمن و قثم را سر برید (۷۲) و در شهرهاى نجرن و جیشان و صنعاء و حضرموت از بلاد یمن مىگشت و هر کس را که رابطهاى یا علاقهاى به على(ع) داشت وحشیانه مىکشت. (۷۳)
هنگامىکه خبر جنایتهاى بسر به گوش امیرالمؤمنین رسید، سخت ناراحت شد و به او نفرین کرد و او بعدها دیوانه شد. (۷۴)
10 ـ ابو الاعور سلمى
او نیز از سران سپاه معاویه در جنگ صفین بود، وقتى مالک اشتر او را به مبارزه طلبید، از مقابل او فرار کرد و هم او بود که با جمعى از سپاه شام آب را به
روى سپاه امام بست. (۷۵)
امیرالمؤمنین در قنوت نماز خود، او و چند تن دیگر را لعنت مىکرد. (۷۶)
11 ـ حبیب بن مسلمه
او از دشمنان سر سخت امیرالمؤمنین بود و در جنگ صفین فرماندهى بخشى از سپاه معاویه را بر عهده داشت. (۷۷)
پیش از جنگ صفین، معاویه حبیب بن مسلمه را با چند نفر دیگر نزد امیرالمؤمنین فرستاد و توسط او به امام پیام داد که قاتلان عثمان را تحویل بدهد، او وقتى نزد امام رسید، ضمن تجلیل از عثمان به امام گفت: قاتلان عثمان را به ما تحویل بده و خودت نیز از خلافت کنارهگیرى کن و کار مسلمانان را به شورى واگذار! امام در پاسخ او سخنان تند و قاطعى گفت و او امام را تهدید به جنگ کرد. (۷۸)
12 ـ شرحبیل بن سمط کندى
او
در جنگ معاویه بر ضد امیرالمؤمنین طرف معاویه بود و به گفته ابن اثیر او تأثیر فراوانى در مخالفت و جنگ با على و تحریک مردم شام داشت. (۷۹) او با جریر بجلى فرستاده امیرالمؤمنین به شام مذاکراتى نمود و على (ع) را قاتل عثمان معرفى کرد. (۸۰) شرحبیل که در شهر حمص زندگى مىکرد، از زاهدان شام به حساب مىآمد و در میان مردم آن سامان نفوذ بسیارى داست، معاویه با نقشهها و نیرنگهاى خود او را چنان فریب داده بود که روزى نزد معاویه آمد وبه او گفت: توعامل امیرالمؤمنین (عثمان) و پسر عموى او هستى، اگر این آمادگى را دارى که با على و قاتلان عثمان بجنگى تا انتقام خود را بگیریم و یا کشته شویم، تو را حاکم خود مىدانیم وگر نه تو را عزل مىکنیم و کس دیگرى را حاکم مىسازیم و همراه با او جهاد مىکنیم تا خون عثمان را بگیریم یا هلاک شویم. (۸۱) اودر جنگ صفین در سپاه معاویه بود و با سپاه على (ع) مىجنگید (۸۲)
شرحبیل ارتباط نزدکى با معاویه داشت و همپالگى او بود و در ملاقات با اشخاص همراه و مشاور معاویه بود. (۸۳) و بعدها از طرف او والى شهر حمص شد. (۸۴)
ادامه دارد…
منبع: پایگاه شناخت اسلام& lt;/o:p>
برداشت از سایت http://parsidoc.ir