ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون

زندگینامه امام موسی کاظم علیه السلام

فهرست مطالب

امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون


هارون، امام كاظم ـ علیه السلام ـ را به زندان طویل المده محكوم كرد و علاوه بر این خواست تا آن حضرت را تحت فشار روحی شدید قرار دهد و حضرت را در انظار مردم گناه كار جلوه دهد. لذا كنیزكی بسیار خوش سیما و زیبارو را نزد امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ فرستاد تا بلكه امام كاظم ـ علیه السلام ـ كه سالها از همسران خود دور است دستی به سوی كنیز دراز كند و هارون با این بهانه امام را بكوبد.

 


چون كنیز روانه زندان شد امام ـ علیه السلام ـ پرسید: این زن كیست؟

 

فرستاده هارون: كنیزی است كه هارون آن را از باب هدیه برای خدمت به شما فرستاده است.

 

امام كاظم ـ علیه السلام ـ : «بَل اَنْتُم بِهَدِیَّتِكُم تُفْرَحُونَ» من احتیاجی به این زن و امثال او ندارم.

 

هارون: ما با اختیار او و به رضای وی او را حبس نكردهایم. جاریه باید در كنار تو بماند.

 

زندان ماند و كنیزك زیبا رو و امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ و صدها چشم جاسوس كه از روزنهها امام را تحت نظر داشتند.

 

مدتی گذشت ناگهان جاریه را دیدند كه سر به سجده گذارد و ناله و شیون میكند و فریاد میزند: «سُبُّوحٌ، قدوسٌ»

 

هارون: بروید كنیز را نزد من آورید.

 

چون كنیز را آوردند دیدند كه بدنش میلرزد و نظر به آسمان میكند.

 

هارون: ای كنیز! ترا چه شده است؟!

 

كنیز: من امر عجیبی دیدم. وقتی كه مرا در زندان گذاشتند و رفتند. هر چه دلربائی كردم تا حضرت را متوجه خود سازم مؤثر واقع نشد و امام ـ علیه السلام ـ دائماً مشغول نماز بود و چون از نماز فارغ شد مشغول به ذكر میشد.

 

عاقبت الامر با ادب جلو رفتم و گفتم: آقا جان! مرا به خدمت شما فرستادهاند. آیا حاجتی داری تا برآورده سازم؟

 

امام ـ علیه السلام ـ فقط اشاره به آسمان كرد و فرمود: تا اینها هستند نیازی به تو ندارم.

 

به آسمان نگاه كردم. باغی دیدم كه نظیر آن را ندیده بودم. باغی پردرخت كه اول و آخرش دیده نمیشد. باغی مفروش با فرشهای زیبا و حریر، و جاریهها و زنانی را دیدم كه در خوشی سیمایی و خوش لباسی نظیر نداشتند.

كنیزكانی دیدم كه لباس حریر بر تن داشتند و تاجهایی از یاقوت به سر. در دست آنان ظرفهای بلورین و دستمالهای لطیف دیدم و از هر رنگی غذا حاضر بود.

 

زنان زیبا رو به من گفتند: ای كنیز ناپاك! از نزد مولای ما دور شو.

 

من از مشاهده آن همه زیبایی بیاختیار به سجده افتادم و مدهوش شدم تا اینكه خادم تو آمد و مرا نزد تو آورد.

 

هارون: نه! شاید تو به سجده رفتهای و خواب دیدهای.

 

جاریه: نه به خدا قسم. پیش از سجده اینها را دیدم و برای آن به سجده رفتم. هارون با عصبانیت فریاد زد: ببرید این زن ناپاك را و زندانی كنید تا كسی این حرفها را نشنود.

 

كنیز از آن پس دائماً مشغول به نماز بود و زبان به ذكر خداوند میگرداند.

 

شخصی از او پرسید: چرا همیشه به نماز و عبادت و ذكر مشغولی؟

 

كنیز: عبد صالح را این گونه دیدم كه همیشه در عبادت خدا بود.

 

 ـ عبد صالح كیست؟

 

كنیز: مدتی كه در زندان كنار امام كاظم ـ علیه السلام ـ ، بودم شنیدم كه زنان زیبا روی آسمانی به آن حضرت ـ علیه السلام ـ عبد صالح میگفتند. (1)

 

(1)    مناقب، این شهر آشوب، چ 3، ص 315، طبع نجف.

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

 

 

 

 

 

 

امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون. امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون. امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون. امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون. امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون. امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون. امام كاظم و هدایت شدن كنیز هارون.
به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید