ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

اندر حکایت شعیب بن صالح!

فهرست مطالب

اگر چه طيّ سال‌هاي اخير گفت‌وگو از نشانه‌هاي ظهور، بحران‌هاي آخرالزّماني و پرچم‌هاي زمينه‌ساز بالا گرفت، ليكن كمتر كسي جرئت مي‌كرد انگشت اشاره به سوي مرداني دراز كرده و آنها را به عنوان مصداق حيّ و حاضر يماني، خراساني، سفياني يا شعيب بن صالح معرفي نمايد.

 

طيّ روزهاي اخير، برخي از وبگاه‌نويسان وطني، دست از احتياط كشيده و با ذوق‌زدگي ضمن انتشار مقالاتي متعدّد، از كشف مصاديق اشخاصي سخن مي‌گويند كه به استناد روايات آخرالزّمان در سال‌هاي قبل از ظهور كبراي حضرت صاحب‌الزّمان(ع) خروج مي‌كنند. اين مردان، صاحبان پرچم‌هايي هستند كه با خروج خود، زمينه‌هاي ظهور امام را فراهم مي‌سازند و در وقت قيام نيز به عنوان ياران و همراهان، حضرت را در تحقّق دولت كريمه‌اش ياري مي‌دهند. در همين عصر از اشخاصي نيز سخن به ميان آمده، همچون سفياني كه روايات حضرات معصومان(ع)‌ از او به نام عثمان بن عنبسه ياد مي‌كنند. شخصي منفي و خونخوار از نوادگان ابوسفيان و معاويه كه پس از خروج از «شام» دست به كشتاري بزرگ مي‌زند و بسياري از شيعيان آل محمّد(ص)‌ را از دم تيغ مي‌گذراند. از خروج سفياني به عنوان اوّلين نشانه حتمي ظهور امام(ع) نام برده شده است.

 

شعيب بن صالح فرمانده رشيدي است كه حسب آنچه در روايات به آنها اشاره شده، در سِمت رياست قواي نظامي سيّد خراساني، او و ياران ايراني‌اش را در حركت به سوي «عراق» و سركوبي بخشي از سپاه سفياني و بالأخره، ملاقات با امام زمان(ع) در روزهاي آغازين قيام ياري مي‌دهد.

 

اين گونه مصداق‌شناسي را در بدو امر مي‌توان حاصل شوق و اشتياق وافر جوانان مؤمني دانست كه كاسه صبرشان لبريز شده و عنان اختيار از كف داده‌اند و بي‌پروا و به استناد برخي روايات و اشارات، مرداني از «ايران» يا «لبنان» را به عنوان مصداق اشخاص نام‌آور عصر ظهور معرفي مي‌كنند.

 

پيش از آنان نيز برخي سايت‌هاي مذهبي لبناني و عراقي اقدام به معرفي مصاديق اين اشخاص كرده بودند. جز اين در طيّ سال‌هاي بحراني عراق، گروه‌هايي نيز پرچم بلند كرده و خود را به عنوان سيّد حسني و يماني معرفي كرده بودند. به ياد دارم كه در روز عاشوراي سال 1386 ش. يكي از همين خروج‌كنندگان كه خود را سيّد يماني معرفي مي‌كرد، بلوايي به راه انداخت و جماعت بسياري را به خاك و خون كشيد. دست آخر معلوم شد گمارده بيگانگان و دست پرورده خوان گسترده سلفي‌هاست.

 

به جز اينها كه جملگي در داخل جغرافياي اسلامي و عالم شيعي به سر مي‌برند، از اوايل پيروزي انقلاب اسلامي نيز سازمان‌هاي امنيّتي «سيا» و «موساد» و «MI6 انگليس» نيز سر در پي كشف رابطه رهبران مسلمان و شيعي با امام زمان(ع) گذارده بودند. اطّلاعات موثّقي وجود دارد كه نشان مي‌دهد آنها در بازداشتگاه‌هاي خود، اسيران مسلمان را براي كسب اطّلاعات در اين باره شكنجه مي‌كردند. مرحوم شهيد شيخ راغب، يكي از آن مردان بود كه پرده از بازجويي‌هاي خاخام‌هاي يهودي و سعي آنها براي شناسايي امام برداشت.

 

بسياري از دستگير شدگان درگيري‌هاي «يمن» هم در اين باره سخن گفته‌اند و از اين بالاتر اطّلاعاتي وجود دارد كه نشان مي‌دهد اشغالگران عراق، برخي چوپانان صحراي عراق را نيز دزديده و به اميد كشف ردّ و نشان حضرت، به بازداشتگاه برده‌اند.

 

طيّ سال‌هاي اخير چندين گروه خبرنگاري نيز از كشورهاي اروپايي براي تهيّه گزارش و كسب خبر به «تهران» و «قم» اعزام شدند.

 

اين همه نشان مي‌دهد كه دو گروه بيگانه و خودي، با دو نيّت متفاوت، سعي در شناسايي زود هنگام وقايع و اشخاص مؤثّر در واقعة شريف ظهور داشته و سعي وافري در اين باره كرده‌اند.

 

شكّي نيست كه زمانِ «ظهور»، از اسرار الهي است و كسي بدان دسترسي ندارد، ضمن آنكه حضرات معصومان(ع) تعيين كننده وقت را كذّاب و دروغزن خوانده‌اند.

 

امام(ع) نيز سرّ خداست و مظهر اسم غيب خداوند است و خارج از اراده خداوند و ايشان، ديّارالبشري قادر به كشف محلّ استقرار، زندگي و رفت و آمدشان نيست.

 

بارها گفته و نوشته‌ام كه اساساً مهدويّت در زمره امنيّتي‌ترين مباحث و مسائل مسلمانان پيرو اهل بيت(ع) است. از همين جاست كه ورود به امنيّتي‌ترين بخش از حيات مستضعفان و آنچه كه خداوند آن را چون سرّي مكتوم و سر به مهر نگه داشته و بيان حتّي حدس و گمان در اين باره حكايت از منتهاي خامي و ناپرهيزي دارد.

 

خسارات ناشي از ناپرهيزي و ملاحظه نكردن خاستگاه ويژه امنيّتي اين امر غيرقابل محاسبه است.

 

از آنجا كه دشمن مسلّح از قرون ماضي سر در پي كشف اين راز داشته و مترصّد ضربه زدن به كيان شيعيان و از بين بردن همه‌ زمينه‌هاي ظهور كبراي سرّ خدا است، اين ناپرهيزي متّكي به حدس و گمان ـ و البتّه گاه طرّاحي شده از سوی بيگانگان و مغرضان ـ مي‌تو
اند باعث بروز درگيري ناخواستة شيعه‌خانه امام زمان(ع) با حاميان سفياني؛ يعني ائتلاف صليب و صهيون شود. مسلّماً‌ همان جماعتي كه روزي به اميد دستيابي به حضرت موسي(ع) جملة زنان حامله را شكم دريدند و براي جلوگيري از تولّد مهدي و به قتل رساندن ايشان دو نسل از امامان شيعه را در اردوگاه نظامي «سامرّاء» زنداني كردند، براي كشف و شناسايي دوستان امام نيز از هيچ جنايتي دريغ نخواهند ورزيد.

 

روايتي به اين مضمون از حضرت امام جعفر صادق(ع) موجود است كه ايشان اين كنكاش و بوالفضولي را باعث به تأخير افتادن امر ظهور مقدّس اعلام كرده‌اند.

 

مستضعفان درگير با فقر و تنگنا و حصار، همواره بر لبة تيز بيم و اميد به سر مي‌برند. خبري از احتمال رهايي آنان را برمي‌انگيزد و حادثه‌اي تلخ نيز آنها را مغموم و مأيوس مي‌سازد. اين گونه پيش‌بيني و مصداق‌سازي نا به هنگام و از روي ناپرهيزي، حدّاقل پيامدش آوار شدن موجي از يأس بر سر مستضعفان است. چه كسي مي‌تواند مصاديق نام برده شده دربارة سيّد خراساني، شعيب، يماني و سفياني را به طور 100% تعيين و تأييد نمايد؟ قطعاً كسي جز خداوند و حضرت صاحب الزّمان(ع) قادر به اين امر نيست. چنانچه با گذر ايّام و بروز حوادث، اين حدس و گمان اشتباه از آب درآيد يا آنكه به سبب بروز «بداء» كه از ضروريّات اعتقادي ماست، واقعه به تعويق افتد، چه كسي حاضر به جبران خسارات ناشي از آوار يأس عمومي مردم مي‌شود؟

 

چنانچه در زمان و مجالي ديگر، ده، بيست يا سي سال آينده، به اذن الهي همة‌ نشانه‌ها و مصاديق واقعي نيز بارز شوند، به مصداق ماجراي چوپان دروغگو، راضي ساختن مردم براي واقعي دانستن و پذيرش واقعه، بسيار سخت و صعب به نظر مي‌آيد. چرا همواره در طريق افراط، مقام و منزلت مرداني را كه دوستشان داريم، تا سر حدّ مقام قدّيسان و منجيان فرا مي‌كشيم؛ در حالي كه طاقت تجربة كمترين لغزش و خطاي آنان را نداريم؟ و در طرفـ العيني از طريق تفريط، به آنان پشت مي‌كنيم؟

 

اين سخن وجهي ديگر نيز دارد.

 

مثلّث شوم صليب، صهيون و سلفي‌گري پس از مشاهدة خيزش بزرگ مستضعفان و طلب عمومي آنان براي دستيابي به معنا، معنويّت، اسلام و رهايي‌بخش آسماني، به اميد كنترل شرايط و هدايت رخدادها در مسير دلخواه خود
و به قول خودشان كنترل تاريخ، سناريوي ويژه‌اي را طرّاحي كردند كه از آن با عنوان پروژه آرمگدون ياد كرده‌ايم.

 

رسانه‌هاي پر قدرت در كنار هزاران مبلّغ ايوانجليك به ياري مردان سياسي و نظامي آمدند تا به گوش مستضعفان غربي نجوا كنند: فصل ظهور دوم حضرت مسيح فرا رسيده است و اين ظهور در گرو حمايت از بني‌اسرائيل و واقعة آرمگدون در «فلسطين اشغالي» است. هم آنان با مستندسازي اقوال خود با روايات مجعول توراتي و انجيلي، چنين تصويرسازي كردند كه نيروهاي شرور و شيطاني از سوي شرق اسلامي برخاسته و در مقابل نيروهاي خير و نوراني حمايت كننده از ائتلاف صليب و صهيون خواهند ايستاد.

 

سران اين جريان دريافته بودند كه در فرصت فراهم آمده، براي كنترل شرايط و دستيابي به نظم نوين جهاني، يا همان جهان تك حكومتي مي‌توانند بر بال گرايش‌هاي مذهبي آخرالزّماني سوار شده و به اهداف پليد خود دست يابند.

 

در واقع، پروژة آرمگدون، از نظر آنها، مجالي براي سركوبي تمامي خيزش‌ها و نهضت‌هاي ضدّ استعماري و ضدّ صهيوني فراهم مي‌آورد تا اين بار به نام دين و مسيح و براي هميشه از دست مسلمانان و
مستضعفان رهايي يابند.

 

از دهه‌هاي 80  و 90 ميلادي، هزاران رسانه به طور شبانه‌روزي و به همراه بيش از هشتاد هزار نفر مبلّغ ايوانجليك كه با استفاده از همه ابزار تبليغي و منابع تحريف شدة توراتي و انجيلي، اين امكان را داشتند تا امر را بر ساكنان ساده لوح آمريكايي و انگليسي مشتبه ساخته و به حركتي صرفاً شيطاني وجهه‌اي ديني و مذهبي بدهند، همة قواي انساني و مالي را براي حمايت از پروژة آرمگدون و ورود «آمريكا» به جنگ در عراق و تهديد ايران و حمايت از بني‌اسرائيل اشغالگر وارد كردند تا زمينه‌هاي ظهور دوم مسيح را فراهم كرده باشند.

 

آنها تنها به شواهدي عيني احتياج داشتند تا از آن به عنوان مصاديقي براي صحّت بافته‌هاي ذهني خود استفاده كنند.

 

ثروت بيكران غرب و رسانه‌هاي پر قدرت پابه‌پاي دستگاه‌هاي امنيّتي اين امكان را داشتند تا مصاديق مورد نياز را ساخته و پرداخته نمايند، از اينجا پروژه‌هايي چون واقعة يازده سپتامبر، انفجار مترو در «اسپانيا» و هجوم بي‌رحمانة مردان دستار بستة طالبان و القاعده با فرماندهي مأمور تربيت شدة سيا؛ يعني اسامه بن لادن ـ
به قول سينماگران كليد زده شدند تا همگان بتوانند مصاديق نيروهاي شرور و دجّال صفت را كه در حال آماده شدن براي حملة نهايي و حضور در آرمگدون بودند، با چشم خود ببينند. شايد بسياري اين خبر را خوانده باشند كه جرج دبليو بوش براي كسب حمايت رئيس جمهور «فرانسه» به آن كشور سفر كرد و با او از قريب الوقوع بودن حملة يأجوج و مأجوج و واقعة آرمگدون به گفت‌وگو نشست. رئيس‌جمهور آمريكا از ژاك شيراك خواسته بود كه با آمريكا و انگليس در حمله به عراق همراه شود تا با حركتي پيش‌دستانه جلوي حملة نيروهاي دجّال به فرهنگ و تمدّن غربي را سد كند.

 

ژاك شيراك فرانسوي كه از سخنان بوش سر در نياورده بود، پس از رفتن رئيس جمهور آمريكا از مشاور خود درخواست كرد تا سخنان بوش را تبيين كند و اطّلاعاتي را راجع به آخرالزّمان و فصل ظهور مسيح(ع) به او بدهد.

 

سران مجامع مخفي، با شروع موج گرايش‌هاي معنوي و مذهبي در ميان ساكنان غرب و خيزش‌هاي مذهبي شرق اسلامي ـ به ويژه انقلاب اسلامي ايران ـ دريافته بودند كه زمان اجراي آخرين پرده از نمايش ظهور مسيح و تحقّق دولت جهاني بني‌اسرائيل در فلسطين اشغالي فرا رسيده است و تأخير در اجراي پروژه و البتّه به نام دين و مسيح مي‌تواند همة فرصت‌ها را از آنها گرفته و شيريني اجراي طرح نظم نوين جهاني را به كامشان تلخ كند.

 

از اينجا، آنها تنها به كشف برخي قراين و شواهد احتمالي از دشمن فرضي و بزرگ‌نمايي خطرات احتمالي آن خصم براي تمدّن غربي و حتّي صلح و امنيّت جهاني احتياج داشتند. در واقع آنها براي نجات خود از گردابي كه به وجود آمده بود، تنها به يك جنگ فراگير اتمي احتياج داشتند. جنگي كه از شرق اسلامي برمي‌خيزد. تنها اين واقعه مي‌توانست تمامي اجزاي پروژه يا سناريوي نوشته شدة ايوانجليك‌هاي يهودي و يهوديان صهيونيست مجامع مخفي را نزد مردم واقعي، پيش‌بيني شدة كتب مقدّس و البتّه خطرساز و مخوف جلوه دهد تا ساكنان غرب همة توان خود را در كار وارد سازند، بر هر گونه كشتار و جنايت مهر تأييد بزنند و هر تصميمي را پذيرا شوند.

 

همراهي مردم در اجراي پروژة آرمگدون به منزله تن دادن به نظم نوين جهاني مجامع مخفي و بني‌اسرائيل بود. جهاني كه با مركزيّت «اورشليم» شكل مي‌گرفت.

 

در اثناي اجراي اين پروژة شيطاني بود كه آنها انگشت اشاره به سوي ايران و مطالعات هسته‌اي‌اش دراز كردند. آنها در پس نمايش خيمه شب بازي «طالبان افغانستان» و «القاعده»، كه دست ساز خودشان بود، به مصداق و نمونه بارزی از دشمنان شرور آخرالزّماني شرقي خود دست يافته بودند.

 

به جز اين، شرقي و اسلامي بودن ايران و انقلابي و اصول‌گرا بودن ايرانيان براي متّهم ساختن آنها و قرار دادنشان در صفِ نيروهاي شرور در ميدان آرمگدون، كافي بود. بزرگ‌نمايي فعّاليت‌هاي هسته‌اي ايرانيان و به چالش كشيدن مذاكرات و صورت جهاني دادن به رؤياپردازي‌ها ـ همچون خطرناك خواندن ايران ـ مي‌توانست تمامي قطعات پازل مورد نياز مستكبران را براي به تصوير در آوردن واقعه آرمگدون فراهم آورد و كار را يكسره كند. مراد اصلي آنها چيزي جز وارد ساختن شرق اسلامي در جنگي فراگير ـ به قول خودشان باز دارنده ـ و از بين بردن همة‌ احتمالاتي كه گمان مي‌رفت باعث در هم پيچيده شدن طومار حيات غرب استكباري شود، نبود.

 

ديويد راكفلر معروف كه ردّش را در بسياري از مجامع مخفي مي‌توان يافت، در سال 1994 م. در شوراي تجارت «سازمان ملل» گفته بود:

 

ما در لبة تغيير و تبديل جهان قرار داريم. آنچه بدان احتياج داريم يك بحران بزرگ است. در اين صورت همة ملّت‌ها نظم نوين جهاني را مي‌پذيرند.1

 

آلبرت پايك، ديكتاتور و خونخوار معروف قرن 19 ميلادي و از اعضاي عالي رتبة لژهاي ماسوني ايالات متّحده آمريكا نيز در حالي از دنيا رفت كه آرزوي ديدار نظم نوين جهاني را پس از سه جنگ بزرگ جهاني به گور برد. مجسّمة او اينك در يكي از ميادين اصلي شهر «واشينگتن» خودنمايي مي‌كند.

 

بخشي از اهداف كلان ـ نظم نوين جهاني و جهان تك حكومتي بني اسرائيل ـ واسپس دو جنگ جهاني طرّاحي شدة مجامع مخفي ماسوني محقّق شد و طيّ آن بخش‌هاي بزرگي از اختيارات ملل مختلف و ساكنان جهان از آنها سلب شد و در اختيار مجامعي قرار گرفت كه به نام و زير لواي سازمان‌هاي جهاني عمل مي‌كردند.

 

آخرين بخش از اين اختيارات و امكانات، القاي ضرورت تأسيس حكومتي يك پارچه به ذهن مردم جهان و اعلام آن در گروي سومين بحران بزرگ جهاني است.

 

درست در همين شرايط، اشخاصي دانسته يا ندانسته، با عملكرد و اقوال محاسبه نشده، براي بافته‌هاي ذهني و اوهامات سران مجامع مخفي و سيا
ست‌بازان مأمور اين مجامع كه بر اريكة قدرت دول آمريكايي و اروپايي تكيه زده‌اند، مستندات و شواهد ارائه مي‌كنند تا آنها بي‌دردسر بتوانند همة قواي پوشيده و فعّال جهان را عليه شرق اسلامي و ايران ـ شيعه خانة امام زمان(ع) ـ وارد ميدان كنند.

 

اين مستندسازان چونان طالبان و اعضاي القاعده دست ساز و رام مردان سياسي و امنيّتي غربي نيستند؛ ليكن در وجهي ديگر، شواهدي را در اختيار اعوان و انصار شيطان قرار مي‌دهند تا انگيزه‌ها و اهرم‌هاي ائتلاف صليب و صهيون بيش از پيش بر ايران اسلامي فشار وارد آورد. نويسنده به هيچ روي قصد متّهم كردن اشخاص حقيقي و حقوقي را ندارد؛ ليكن شواهد بسياري را مي‌توان ارائه كرد كه طيّ آنها، حاميان و مجريان جنگ فراگير در شرق اسلامي از اقوال و اعمال نادانستة مردان سياسي مسلمان، نهايت بهره برداري را براي به كرسي نشاندن طرح خود داشته‌اند. آنها در پروژه آرمگدون، تصويري از صحنه جنگي فراگير در فلسطين اشغالي ارائه مي‌كنند و با برشمردن صف‌بندي‌ها و نيروهاي دو طرف سعي در محق جلوه دادن خواست و عمل سران ائتلاف صليب و صهيون و حتّي اعلام نتيجة نهايي ماجرا مي‌كنند. آنها از يك سو، ساكنان ساده لوح غرب را از اسلام و مسلمانان مي‌ترسانند و از ديگر سو، بستري را فراهم مي‌آورند تا مردان سياسي شرقي و ساكنان شرق اسلامي، دست به اعمالي بزنند كه از نظر اين مزوّران شيطان صفت به عنوان مصداق و سندي براي واقعي جلوه دادن آن سناريو و تهديدها قابل استفاده است. آنها از دجّال آخرالزّمان و صف‌آرايي نظامي‌اش در فلسطين اشغالي در برابر مسيحيان و بني‌اسرائيل مي‌گويند، آنگاه در ميان مردان سياسي شرقي و مسلمان به دنبال اشخاصي مي‌گردند كه بتوان انگشت اتّهام را به سويشان دراز كرد. آنگاه آنها را تهديد كننده، مخرّب و دشمن فرهنگ و تمدّن غربي مي‌خوانند و دستيابي به امنيّت و آرامش را در گرو قتل عامّ آنها اعلام مي‌كنند.

 

عباراتي مثل اسلام‌هراسي از همين جا سر بر آورد.

 

با اين اوصاف، تنها هوشياري و كياست مردان سرزمين اسلامي و به ويژه علما، سياستمداران و اربابان رسانه‌ها و جرايدند كه مي‌توانند مانع از سوءاستفادة خصم از اين شرايط شوند. معرفي مصاديق اشخاص ياد شده در روايات و بي‌پروايي در سخن راندن در مجامع، دقيقاً همان مستنداتي است كه حاميان پروژة آرمگدون براي واقعي و حتّي ديني جلوه دادن دسيسه‌هاي خود بدان احتياج دارند.

 

كلام آخر آنكه؛

 

در عصر غيبت، جملگي ما مكلّف به كسب معرفت در باره‌ امام زمان(ع)، انتظار و آمادگي و اصلاح‌گری هستيم.

 

انتظار عملي آگاهانه همراه با آمادگي براي مجاهدت همه جانبه در همة حوزه‌هاي اعتقادي، فرهنگي و عملي و اصلاح‌گري فردي و جمعي مطابق نقشة الهي و كلام حضرات معصومان(ع) است.

 

هيچ يك از بزرگان ديني همة اعصار، تلاش براي ديدار امام، كشف اسرار، مصداق‌سازي به شيوه‌هاي مرسوم و مبتلا به و تبعيّت از الگوهاي بيگانگان صليبي و صهيوني در ترتيب مناسبات و معاملات را در زمرة‌ تكاليف مسلمانان و شيعيان اعلام نكرده‌اند.

 

اميد مي‌رود كه جملگي ما در زمره منتظران حقيقي و مجاهدان هم عهد در طريق امامت و ولايت به شمار آييم. ان‌شاءالله.

 

اسماعیل شفیعی سروستانی

 

ماهنامه موعود شماره 115

 

پي‌نوشت‌ها:

 

1. شواليه‌هاي معبد.

 

منبع: موعود – ۲۴  شهريور ۱۳۸۹

 

www.shamsevelayat.com

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح! اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح! اندر حکایت شعیب بن صالح!.اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح! اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح! اندر حکایت شعیب بن صالح!.اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!. اندر حکایت شعیب بن صالح!.
به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید