«منتخب طریحی»، «تظلم الزهرا(س)» و «اسرار
الشهاده»؛ سه اثر تحریفساز
«تحریفشناسی تاریخ امام حسین(ع) با رویکردی کتابشناسانه» عنوان یادداشتی از محمد صحتی سرورودی، پژوهشگر حوزه عاشوراشناسی است که بخش نخست آن که شامل بررسی سه کتاب «مقتل الحسین» منسوب به ابومخنف، «کتاب نورالعین» و «روضة الشهدا» بود، از نظر خوانندگان گذشت و اکنون بخش دوم آن در ارتباط با بررسی سه کتاب دیگر از کتابهای تحریفساز در حوزه عاشورا، در ادامه میآید:
1. منتخب طریحی یا کتاب الفخری
این کتاب منتخب طریحی یا کتاب الفخری[1] که به فخرالدین طریحی نجفی (1085ـ979ق) نسبت داده میشود، برای مقتلخوانان و مرثیهسرایان نوشته شده است تا دستشان در گریاندن مردم، هر چه بیشتر باز باشد. منتخب را نه میتوان تاریخ یا مقتل نامید و نه میتوان آن را کتاب حدیثی یا روایتی خواند، بلکه مجموعهای است از مراثی و مطالب گریهآور که در قالب نثر خطابی و شعر، گردآوری شده است. از متن کتاب پیداست که مؤلف، آن را نخست در مجالسی که شبانهروز در دهة محرم برپا میشد، در حال و هوای روضهخوانی برای مردم خوانده و سپس در قالب مجالسنگاری آن را تألیف کرده است.
کتاب غیرمستند و کشکولگونه
از آنجا که این کتاب کشکولگونه، به صورت غیرمستند و بدون تحقیق، تألیف شده است بسیاری از کتابشناسان و حدیثپژوهان از آن انتقاد کرده اند[2] و گفتهاند که کتاب منتخب طریحی، بر مطالب موهومی مشتمل است مثل آنکه از عروسی قاسم بن الحسن(ع) سخن میگوید یا مینویس
د که حضرت عبدالعظیم حسنی را دشمنانش در شهر ری زنده به گور کردند[3]. میرزا محمد ارباب نیز در جایی مینویسد: «در کتاب منتخب، مسامحات بسیاری نموده که بر اهل بصیرت و اطلاع پوشیده نیست.»[4] و در جایی دیگر مینویسد: «روایت مختصه به آن کتاب (منتخب) اعتباری ندارد.»[5] در جایی که سخن از حدیث کساء است، پس از آنکه به متواتر بودن حدیث کساء تصریح میکند، در ادامه مینویسد: «و اما حدیث کسای معروف در زمان ما، در کتب معتبره نقل نشده، و از خصایص منتخب شیخ طریحی است. خالی از اختلال در متن نباشد، و حال خصائص منتخب بر اهل علم مکشوف است.»[6]
با این همه، منتخب طریحی همواره مطلوب طبع روضهخوانان بوده است و بسیاری از مؤلفانی که پیرامون عاشورا و امام حسین(ع) کتاب تألیف کردهاند، فراوان از آن نقل قول کرده و از آنجا که کتابی مشهور و متداول است، بدون تأمل و تحقیق، آن را مأخذ و منبع اقوال و آرای خود ساختهاند. غافل از اینکه بسیاری از تحریفهای عاشورا، ریشه در منتخب طریحی دارد و دستکم این است که با انتشار منتخب، آن تحریفها نیز منتشر شده اند. در توضیح، فهرست کوتاهی از تحریفهای منتخب را در اینجا میآوریم:
1. «هل من ناصر ینصر الذریة الاطهار»[7]
طریحی این سخن را چندین بار با تکرار از زبان امام حسین(ع) آورده است.[8] اما ما هر چه گشتهایم مستند و مأخذ آن را نیافته و آن را در کتابی که قابل استناد باشد، هرگز ندیدهایم.[9]
2. «سپاه ابن سعد، هفتاد هزار سواره بود.»![10]
3. افسانة ساربان.[11]
4. داستان دختر سه ساله در خرابة شام.[12]
5. افسانة عروسی قاسم.[13]
6. «اسقونی شربة من الماء».[14]
فخرالدین طریحی این سخن ساختگی را نیز از زبان امام حسین(ع) نقل کرده است که تنها میتواند مطلوب طبع کسانی واقع شود که همه چیز را در گریه و عزاداری خلاصه میکنند وگرنه این حدیث مجعول را سند و مدرکی نیست. مفهوم ذلتبار و توهینآمیز آن، حضرت ابوالاحرار و پیشوای رادمردان را که به حق «سرور آزادگان» و «امام العزّه» خوانده شده است، هرگز نشاید و تناسبی با روح حسینی ندارد.[15]
7. «امام حسین(ع) ده هزار سواره را در روز عاشورا کشت، اما از بس که در سپاه بسیار بودند، شکافی دیده نشد.»![16]
8. خبر مسلم جصّاص؛ حاکی از اینکه حضرت زینب(س) در کوفه سر به چوب محم
ل کوبید و… عبارت طریحی در این باره چنین است که مینویسد: «فرأت رأس اخیها فنطحت جبینها بمقدم المحمل حتی رأینا الدم یخرج من تحت قناعها وأومت الیه بحرقة وجعلت تقول: یا هلالاً لما استتمّ کمالا/ غاله خسفه فأبدی غروبا»[17]
محدث قمی با اینکه این خبر را پیشتر، بدون اینکه نقد و بررسی کند، در جایی نقل کرده بود،[18] اما پس از تحقیق در جایی دیگر به نقد و ردّ آن پرداخته و نوشته است: «ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصاص نیست، و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث، مخفی نیست. نسبت شکستن سر به جناب زینب(س) و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره که عقیلة هاشمیین و عالمة غیر معلمه و رضیعة ثدی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است.»[19]
سخن آخر اینکه طریحی نجفی به روضة الشهدای ملا کاشفی نیز اعتماد نموده و در منتخب خویش از آن مطالبی را نقل کرده است.[20]
2. تظلم الزهراء من اهراق دماء آل العباء
کتاب «تظلم الزهراء من اهراق دماء آل العباء»[21] اثر ملا رضی قزوینی (زنده در 1134ق) است که فقط با همین یک کتابش شناخته میشود. اثر دیگری از وی نمانده است. در کتابهای تراجم نیز تنها از این کتاب وی، سخن رفته و گفته شده است که وی روضهخوان بود.
کتاب به سبک الملهوف یا لهوف سید ابن طاووس نوشته شده و به نوعی شرح لهوف شمرده میشود. مؤلف، افزون بر لهوف، بیشتر از بحارالانوار و منتخب طریحی نقل میکند؛ همانطوری که خود در خاتمه کتاب مینویسد: «هذا ما أتّفق تخریجه من أخبار تلائم شرح اللهوف. وقد کنت فیما مضی، جمعتُ منها نبذاً والّفتُ علی شاکلتها طرفاً، الی أن وقع فی یدی نسختا البحار ومنتخب المراثی فالتقطت فرائدهما وجمعتُ فوائدهما.»[22]
مؤلف با این که بیشتر از بحارالانوار نقل کرده است، حتی خود در مقدمه، کتابش را «بحیرة من بحارالانوار» نامیده است.[23] اما بیشترین تأثیر را پس از لهوف از عقاید طریحی پذیرفته و نه فقط از منتخب طریحی که از مقتل طریحی نیز ـ که خود کتابی دیگر و مخطوط است ـ[24] فراوان نقل کرده است.
مرحوم واعظ خیابانی در حاشیة جلد دوم وقایع الایام (وقایع الایام فی تتمة محرمالحرام، ص 112ـ
121) به تفصیل از این کتاب سخن گفته است؛ حاکی از اینکه برخی از استنساخکنندگان در آن دست برده و دخل و تصرف کردهاند. سخنان واعظ خیابانی در این باره، بیش از همه برای مصحح محترم کتاب، جناب سید مهدی رجایی، میتوانست راهگشا و کارآمد باشد. اما افسوس که اشکالهایی که واعظ خیابانی درباره برخی از نسخههای خطی و چاپی کتاب، مطرح کرده بود، همچنان بر چاپ جدید و تصحیح شدة آن نیز وارد است.[25] مرحوم واعظ خیابانی، نویسنده تظلم الزهرا را نیز به خاطر نقل سخنان بیاساس به شدت سرزنش میکند و پس از نقل و نقد دو مورد از تحریفهای آن مینویسد:
لسان مقال و مسامحه عظیم
«به عنوان زبان حال که موهم طرز خبر و لسان مقال است، به قدر یک صفحة وزیری نقل کرده که عقل متحیر است که با این تفاصیل بیاصل و بیمعنی، داعی چه بوده؟ والحق از صاحب تظلم در این مقام مسامحه عظیمی و غفلت کلی واقع شده و از مثل چنین کسی بسی شگفت و نهایت اسف است…»[26]
در اینجا برای آشنایی بیشتر با تظلم الزهرا، فهرست برخی از تحریفهای آن را میآوریم:
1. حکایت صاحب ذخائر الافهام، ص 70ـ74؛
2. تأویل آیة کهیعص، ص 115؛
3. تحریف روایت شهادت عبدالله بن عمیر و تولید شهیدی با نام «وهب بن عبدالله بن حباب الکلبی»!، ص 228؛
4. «اسقونی شربةً من الماء»، ص 250 و 259؛
5. تعارف امام حسین(ع) و اسبش با همدیگر بر سر آب خوردن پس از فتح فرات و بالاخره محروم ماندن هر دو. ص 252؛
6. امام حسین(ع) ده هزار سواره را در روز عاشورا کشت، اما از بس که در سپاه دشمن بسیار بودند، شکافی دیده نشد. ص 252؛
شگفت اینکه مؤلف پس از نقل سخن فوق از منتخب طریحی به توجیه و تأیید آن نیز میپردازد!
7. زبان حال ذلتبار و مرثیة مجعول و غلیظ قتلگاه، ص 264ـ269؛
8. گریة اسبها و…، ص 270ـ272؛
9. قصة شیر و فضّه، ص 273؛
10. دا
ستان طرماح بن عدی، ص 274؛
11. قصة فاطمه صغری، ص 283ـ284؛
12. خبر مسلم جصّاص، ص 299ـ300؛
13. روایت رؤیای سکینه، ص 331ـ334؛
14. بازگشت اهلبیت از شام به کربلا، ص 346؛
3. اسرار الشهاده، از فاضل دربندی
اسرار الشهاده، از فاضل دربندی[27] دیگر کتاب تحریفساز در مورد واقعه عاشوراست و همه آن اشکالهایی که در مقدمه مقاله گفته شد، به جز مورد نهم و یازدهم، بر این کتاب وارد است. در نتیجه، کاستیها و ناراستیهای آن، بیشتر از آن است که به شمار آید. «کشته از بس که زیاد است کفن نتوان کرد.»
نویسنده کتاب، فاضل دربندی (متوفای 1286ق) است که بیش از هر چیز عاشق عزاداری بود و در عشق به عاشورا سر از پا نمیشناخت و در این کار تا میتوانست غلوّ و افراط میکرد. این معنا از کتاب او به وضوح فهمیده میشود تا آنجا که در مقدمه به صراحت مینویسد: «جهان و هر چه که آفریده شده است، برای این است که عزای حسین(ع) به پا داشته شود.»[28] و در توضیح آن مینویسند:
«انّ الله عزوجل خلق هذه الخیمة المرتفعة والسقف المحفوظ ای السموات المرفوعة والارضین المدحوة دارالأحزان وبیت الأشجان لأجل [سید] شباب الجنان وبعبارة اخری دارالتعزیة الحسینیة قبل أن یولد وبعد أن یولد الی یوم القیامة ثم إن کلّ ما تری من خلق الرحمن فقد خلقه أهلاً وأسباباً وأموراً متعلقة باقامة العزاء فی هذه الدار الحسینیة المبنیة من خیمة محفوظة وبسیطة مبسوطة ولعمری ایها الموّالون انّ هذا المطلب الأنیق الدقیق کان من مرکوزات قلبی ولکن جرأتی وجسارتی کانت قاصرة فی اظهارها.»![29]
«خدای عزیز و جلیل این خیمة بلند و سقف محفوظ، یعنی آسمانهای فراداشته شده و زمینهای گسترده را برای سرور جوانان جنّت، سرای اندوه و خانة غصّه، آفریده است به عبارت دیگر پیش از آنکه ایشان متولّد گردد و حتّی پس از تولّدش تا روز قیامت، این جهان را سرای عزاداری حسین قرار داده است. و از مخلوقات خدای مهربان هر چه را که ببینی همگی شایسته و اسباب و اموری هستند که متعلّق به برپا کردنِ عزاداری در این دنیای حسینی میباشند که در زمین و زمان برقرار و گسترده شدهاند.
ای شیفتگان و دوستدارانِ امام حسین! به جانم سوگند این مطلب شایسته و دقیقی ر
ا که گفتم از عقایدی بود که در دلم جای گرفته بود، ولی جرأت و جسارتم از آشکار کردن آن و گفتنش ناتوان بود»!!
از این عبارتها به روشنی پیداست که به باور نویسنده اسرار الشهاده، خداوند هفت آسمان و زمین و همة آفریدگان دیگرش را تنها برای تعزیه و اقامة عزای حسینی آفریده است و با همین باور است که سرای هستی و دار دنیا «دارالأحزان و بیت الأشجان و دارالتعزیه و دارالحسینیه» وصف میشود. سراسر کتاب اسرار الشهاده بر این پایه پرداخته شده است که این غم و غصه، و این تعزیه و عزا و ماتم، فراتر از هر رسم و آیینی، و بیشتر از هر کار و باری بوده باشد.
شگفتا که انسان اگر بر چیزی یا کسی عشق ورزد و دل از دست بدهد، دیگر چیزی و کسی به غیر از معشوق و محبوبش نخواهد دید. از امیرمؤمنان علی(ع) روایت است که گفت: «من عشق شیئاً أعشی بصره وامرض قلبه[30].»[31]
این کتاب چنان آکنده از سخنان دور از عقل و منطق، آشفته و آغشته از اخبار متناقض و غیرمتعارف و نامعقول است که هر خواننده خبیری به راحتی میتواند به غیر عادی بودن آن پی ببرد. با این حال برای توضیح بیشتر، دیدگاه چند دانشمند شیعی را درباره این کتاب میآوریم. محدث نوری(1254ـ1320ق) که خود معاصر با نویسنده این کتاب بوده است، در این باره مینویسد:
«اخبار ضعیفة بیاصل و مأخذ، با این اسباب وهن، اگر به جهت بعضی از اغراض فاسده مثل اظهار کثرت تتبع و اطلاع، و آوردن مطالب تازه، و برتری بر مقاتل سابقه در کتابی جمع شود مسنائی[32] برای این مذهب پیدا میشود که نتیجه واضحه و ثمره ظاهره آن، توهین بزرگی بر مذهب و ملت جعفریه خواهد بود و اسباب سخریه و استهزاء و خنده به دست مخالفین خواهد بود و موجب خواهد شد که آنها سایر احادیث و منقولات امامیه را با این اخبار موهونه و قصص کاذبه قیاس کنند.
کار به جایی رسید که مخالفان در کتابهای خود نوشتند که شیعه بیت کذب است و اگر کسی منکر شود، کافی است که آنها برای اثبات ادعای خود در این دعوا کتاب اسرار الشهاده را به میدان آورند.»[33]
محدث نوری در جای دیگری، از اسرار الشهاده چنین پرده برمیدارد: «به خاطر دارم در ایام مجاورت کربلای معلی و استفاده از علامه عصر خود شیخ عبدالحسین تهرانی که در تبحر و فضل و اتقان، عدیل نداشت، سید عرب روضهخوانی از حله آمد ـ و پدرش از معاریف این طایفه بود ـ و اجزای کهنهای از میراث پدر
داشت، خدمت شیخ استاد آورد و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود، و آن اجزاء را اول و آخر نبود و در حاشیه آن نوشته بود که این از مؤلفات فلان است و یکی از علمای جبل عامل از تلامذة محقق صاحب معالم را اسم برده بود. چون در کتابهای تراجم حالش مذکور بود، مراجعه نمود اصلاً در مؤلفاتش اسمی از مقتل نبرده بودند. و چون در خود اجزاء، مطالعه کردند، معلوم شد که از کثرت اشتمال آن بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه، احتمال نمیرود که از مؤلفات عالمی باشد.
پس آن سید را که آن اجزای کهنه را در دست داشت، از نشر آن و نقل از آن، نهی فرمود ولکن بعد از چند روزی به مناسبتی مرحوم فاضل دربندی آقاخوند ملا آقا مطلع شد و آن را از آن سید گرفت و چون مشغول تألیف کتاب اسرار الشهاده بود، روایت ان اجزا را به صورت پراکنده در جای جای کتابش درج کرد و بر عدد اخبار واهیه و مجعوله بیشمار آن افزود و برای مخالفین شیعه، ابواب طعن و سخریه و استهزا باز نمود و همتش او را به آنجا کشانید که عدد لشکر کوفیان را به ششصد هزار سواره و دو کرور پیاده رسانید! و برای جماعت روضهخوانان میدانی وسیع مهیا نمود که هر چه کمیت نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالای منابر با نهایت قوت قلب، مستند ذکر کنند که فاضل دربندی چنین فرموده!
اذعان مولف به ضعف روایات و عذر بدتر از گناه
فاضل مذکور از علمای مبرز و افاضل معروف، و در اخلاص به خامس آلعبا(ع) بینظیر بود. ولکن این کتاب در نزد علمای فن و نقادان احادیث و اخبار مربوط به سیرة امامان معصوم(ع) بیوقع و بیاعتبار است و اعتماد بر آن
کاشف از خرابی کار ناقل و قلت بصیرت او در امور است، با آنکه خود در آن کتاب تصریح به ضعف روایات آن اجزاء و ظهور علامات کذب و وضع در آن کرده است، ولکن برای نقل آنها در آن کتاب عذری خواسته که در خرابی با روایات اجزا، شریک است. [عذر بدتر از گناه آوردن است] و از مطالب عجیبه آنکه: برای خودم مرحوم مذکور مشافهةً نقل کرد که من در ایام سابقه شنیدم که فلان عالم گفت یا روایتی نقل کرد، که روز عاشورا هفتاد ساعت بود. من در آن وقت این را غریب شمردم و متعجب شدم که چگونه چنین سخنی نقل میکند، ولکن حال که تأمل در وقایع روز عاشورا کردم، خاطر جمع شدم یا یقین کردم که آن نقل راست است و آن همه وقایع نمیشود مگر در آن مقدار زمان که گفته شد (هفتاد ساعت).
این حاصل فرموده ایشان است. به جهت طول زمان، عین الفاظ ایشان در خاطرم نمانده است، اما همین سخن را در همان کتاب (اسرار الشهاده) تقویت کرده است و از این فقره [فهم و درک ایشان] به سلیقة ایشان باید پی برد.»[34]
بزرگ کتابشناس شیعی، شیخ آقابزرگ تهرانی نیز پس از آنکه در ذیل مدخل «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات» که اسم دیگر این کتاب است، از مؤلف و چاپهای کتاب سخن میگوید، در ادامه مینویسد: «به آن اسرار الشهاده گفته میشود. خودش قسمتهای پایانی آن را به فارسی ترجمه کرده است. به آن «سعادات ناصری» گفته میشود؛ چرا که آن را به اسم سلطان ناصرالدین شاه ترجمه کرده است که آن هم چاپ گردیده است. از شدت خلوص و صفای نفسی که داشت، در این کتاب اموری را نقل کرده که در کتابهای معتبر یافت نمیشود و او آنها را فقط از مجموعههای مجهول گرفته است؛ با اتکا به قاعدة تسامح در ادلة سنن این کار را کرده است؛ غافل از اینکه به مجرد یافتن در ورق پارهای یا به خط مجهولی، رسیدن روایت صدق نمیکند.»[35]
آیتالله سید احمد حسینی خوانساری مشهور به «صفایی» نیز در این باره مینویسد: «این کتاب معروف و مشهور در میان شیعیان و اهالی منبر و مرثیه است، مگر اینکه در آن غثّ و سمین (راست و دروغ، سره و ناسره) هر دو پیدا میشود و این بر کسی که نقاد در فن حدیثشناسی باشد، پوشیده نیست.»[36]
استاد مطهری هم در این مورد که کتاب اسرار الشهاده کتابی مجعول و بیاعتبار است و هرگز نباید به محتوای آن، ارزشی قایل بود، سخنان زیادی دارد که میتواند مفید باشد. ایشان به مناسبتی، پس از آنکه
از نامعتبر بودن روضة الشهدای کاشفی سخن میگوید، در ادامه از اسرار الشهاده نام برده و میگوید: «در شصت ـ هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضة الشهدا را به اضافة چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت به نام اسرار الشهادة، واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار میکند که به اسلام بگرید.»[37]
استاد مطهری سپس حکایتی را که از این پیش، از محدث نوری نقل شد، یادآوری میکند و دیدگاه محدث نوری را در این باره درست میداند. استاد مطهری در چند جای دیگر نیز، به شدت از کتاب اسرار الشهدا انتقاد کرده و اخبارش را سراسر جعلی و ساختگی دانستهاند که در اینجا مجال نقل همة آنها نیست و اگر کسی خواست خود میتواند در جای جای کتاب سه جلدی حماسة حسینی، انتقادات شدید استاد را دربارة این کتاب ببیند.[38]
با مراجعه به کتابهای مختلف، معلوم میشود هر کس که به مناسبتی از اسرار الشهاده نام برده است، به نوعی اظهار شگفتی کرده و از آن و نویسندة آن، انتقاد نموده است.[39]
ادامه دارد …
نوشته محمد صحتی سرورودی* دانشآموخته حوزه علمیه قم
پینوشتها
* وی از پژوهشگران عرصه علوم اسلامی به ویژه در تاریخنگاری عاشورا مدتی قلم زده است. تاکنون علاوه بر چندین مقالات که در نشریات علمی کشور به چاپ رسیده چندین عنوان کتاب نیز دربارة عاشورا و تاریخ اسلام از ایشان چاپ و منتشر شده است. وی هماکنون در کتابخانة بزرگ آیت
الله مرعشی نجفی به تحقیق اشتغال دارد.
[1] المنتخب للطریحی فی جمع المراثی والخطب المشهور بالفخری، فخرالدین طریحی نجفی، النجف، المطبعة الحیدریة، 1379ق، عربی، 504 صفحة وزیری.
[2] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 22، ص 420؛ ثقةالاسلام تبریزی، مرآتالکتب، ج 4، ص 101، چاپ سنگی؛ محدث قمی، منتهیالآمال، ج 1، ص 753ـ754.
[3] محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص 183ـ184.
[4] میرزا محمد ارباب، اربعین حسینیه، ص 9.
[5] همان، ص 64.
[6] همان، ص 243.
[7] المنتخب للطریحی، ص 388.
[8] همان، ص 22، 200 و 263.
[9] ر.کا: صحتی سردرودی، «بازخوانی چند حدیث مشهور، پیرامون عاشورا»، مجلة علوم حدیث، شمارة 26، زمستان 81.
[10] المنتخب للطریحی، ص 37 و 280.
[11] همان، ص 92ـ94.
[12] همان، ص 140.
[13] همان، ص 372ـ375. در این مورد مراجعه شود به: سید علی، میرشریفی، فریادی به بلندای تاریخ، ص 199ـ214، مقالة «افسانة عروسی حضرت قاسم»، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1381ش.
[14] المتنخب للطریحی، ص 451.
[15] ر.کا: صحتی سردرودی، «بازخوانی چند حدیث مشهور، پیرامون عاشورا»، مجلة علوم حدیث، ش 26.
[16] المنتخب للطریحی، ص 463.
[17] همان، ص 478.
[18] محدث قمی، نفس المهموم، ص 399ـ401.
[19] همو، منتهیالآمال، ج 1، ص 753ـ754.
[20] واعظ خیابانی، وقایع الایّام در احوال محرمالحرام، ص 253.
[21] تظلم الزهراء من اهراق دماء آل العباء علیهمالسلام، المولی رضی بن نبی القزوینی، تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1417ق / 1375 / 1996م، 559 صفحة وزیری.
[22] رضی قزوینی، تظلم الزهرا، ص 547.
«23] همان، ص 18.
[24] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 22، ص 27.
[25] رضی قزوینی، تظلم الزهرا، ص 70ـ74، 264ـ269.
[26] واعظ خیابانی، وقایع الایام فی تتمه محرمالحرام، ص 119.
[27] اسرار الشهادة، الآخوند ملا آقا الشهیر بالفاضل الدربندی، تهران، منشورات الاعلمی، 1284ق، عربی، چاپ سنگی، 580 صفحة وزیری.
[28] فاضل دربندی، اسرار الشهاده، ص 5: «إن الدنیا وما خلق لأجل اقامة عزاء الحسین(ع) فیها.»!
[29] همان، ص 115.
[30]
هر کس به چیزی عشق ورزد چشمش را کور و دلش را بیمار میکند.
[31] نهجالبلاغه، خطبة 109، به تصحیح صبحی صالح.
[32] «مسنا» یا مثناه از کتابهای یهود است.
[33] محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص 185.
[34] همان، ص 160ـ161.
[35] آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 2، ص 279.
[36] سید احمد حسینی خوانساری، کشف الاستار، ج 3، ص 458، قم، مؤسسه آلالبیت، چاپ اول، 1411ق.
[37] مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 55.
[38] همان، ص 29، 44؛ ج 3، ص 262.
[39] برای تفصیل بیشتر، ر.کـ: محمد، اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین(ع)، ص 107ـ114.
مثل اینکه در ترجمة مؤلف اسرار الشهاده، میان فاضل دربندی و ملامیرزای شیروانی جمع شده و دو نفر، یک تن انگاشته شده اند. ر.کـ: تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص 107 و همچنین مراجعه شود به همو (تنکابنی، محمد)، تذکرة العلماء، ص 141ـ144.
www.iqna.ir