ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

تاریخچه زندگی رسول اکرم3 _ بخش سوم

تاریخچه زندگی رسول اکرم3

فهرست مطالب

تاريخجه نبرد مسلمين
مى دانيم كه اسلام دين توحيد است و براى هيچ مسئله اى به اندازه توحيد يعنى خداى يگانه را پرستش كردن و غير او را پرستش نكردن اهميت قائل نيست و نسبت به هيچ مسئله اى به اندازه اين مسئله حساسيت ندارد. مردم قريش كه در مكه بودند مشرك بودند. اين بود كه يك نبرد پى گيرى ميان پيغمبر اكرم و مردم قريش كه همان قبيله رسول اكرم بودند در گرفت. سيزده سال پيغمبر اكرم در مكه بودند.


در تمام دوره سيزده ساله مكه به احدى اجازه جهاد و حتى دفاع نداد , تا آنجا كه واقعا مسلمانان به تنگ آمدند و با اجازه آن حضرت گروهى به حبشه مهاجرت كردند , اما سايرين ماندند و زجر كشيدند. تنها در سال دوم مدينه بود كه رخصت جهاد داده شد.


در دوره مكه مسلمانان تعليمات ديدند , با روح اسلام آشنا شدند , ثقافت اسلامى در اعماق روحشان نفوذ يافت.

نتيجه اين شد كه پس از ورود در مدينه هر كدام يك مبلغ واقعى اسلام بودند و رسول اكرم كه آنها را به اطراف و اكناف مى فرستاد خوب از عهده بر مىآمدند. هنگامى هم كه به جهاد مى رفتند مى دانستند براى چه هدفو ايده اى مى جنگند. به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام :
و حملوا بصائرهم على اسيافهم (11).


(همانا بصيرتها و انديشه هاى روشن و حساب شده خود را بر شمشيرهاى خود حمل مى كردند).


چنين شمشيرهاى آبديده و انسانهاى تعليمات يافته بودند كه توانستند رسالت خود را در زمينه اسلام انجام دهند.

وقتى كه تاريخ را مى خوانيم و گفتگوهاى اين مردم را كه تا چند سال پيش جز شمشير و شتر چيزى را نمى شناختند مى بينيم , از انديشه بلند و ثقافت اسلامى اينها غرق در حيرت مى شويم.


بعداز13سال ,رسول اكرم (ص) آمدند مدينه و در مدينه بود كه مسلمين قوت و قدرتى پيدا كردند. جنگ بدر و جنگ احد و جنگ خندق و چند جنگ كوچك ديگر ميان مسلمين كه در مدينه بودند با مشركين قريش كه در مكه بودند درگرفت.

در جنگ بدر مسلمانها فتح خيلى بزرگى نمودند.


غزوه احد
چنانكه مى دانيم , ماجراى احد به صورت غم انگيزى براى مسلمين پايان يافت. هفتاد نفر از مسلمين و از آن جمله جناب حمزه , عموى پيغمبر , شهيد شدند. مسلمين در ابتدا پيروز شدند و بعد در اثر بى انضباطى گروهى كه از طرف رسول خدا بر روى يك (تل) گماشته شدند , مورد شبيخون دشمن واقع شدند. گروهى كشته و گروهى پراكنده شدند و گروه كمى دور رسول اكرم باقى ماندند. آخر كار همان گروه اندك بار ديگر نيروها را جمع كردند

و مانع پيشروى بيشتر دشمن شدند. مخصوصا شايعه اينكه رسول اكرم كشته شد بيشتر سبب پراكنده شدن مسلمين گشت, اما همين كه فهميدند رسول اكرم زنده است نيروى روحى خويش را بازيافتند.


صلح حديبيه
پيغمبر اكرم در زمان خودشان صلحى كردند كه اسباب تعجب و بلكه اسباب ناراحتى اصحابشان شد , ولى بعد از يكى دو سال تصديق كردند كه كار پيغمبر درست بود.

سال ششم هجرى است , بعد از آن است كه جنگ بدر , آن جنگ خونين به آن شكل واقع شده و قريش بزرگترين كينه ها را با پيغمبر پيدا كرده اند , و بعد از آن است كه جنگ احد پيش آمده و قريش تا اندازه اى از پيغمبر انتقام گرفته اند و باز مسلمين نسبت به آنها كينه بسيار شديدى دارند , و به هر حال , از نظر قريش دشمن ترين دشمنانشان پيغمبر , و از نظر مسلمين هم دشمن ترين دشمنانشان قريش است. ماه ذى القعده پيش آمد

كه به اصطلاح ماه حرام بود. در ماه حرام سنت جاهليت نيز اين بود كه اسلحه به زمين گذاشته مى شد و نمى جنگيدند. دشمنهاى خونى , در غير ماه حرام اگر به يكديگر مى رسيدند , البته همديگر را قتل عام مى كردند ولى در ماه حرام به احترام اين ماه اقدامى نمى كردند. پيغمبر خواست از همين سنت جاهليت در ماه حرام استفاده كند و برود وارد مكه شود و در مكه عمره اى بجا آورد و برگردد. هيچ قصدى غير از اين نداشت.

اعلام كرد و باهفتصد نفر و به قول ديگر با هزار و چهارصد نفر – از اصحابش و عده ديگرى حركت كرد , ولى از همان مدينه كه خارج شدند محرم شدند , چون حجشان حج قران بود كه سوق هدى مى كردند يعنى قربانى را پيش از خودشان حركت مى دادند و علامت خاصى هم روى شانه قربانى قرار مى دادند , مثلا روى شانه قربانى كفش مى انداختند – كه از قديم معمول بود – كه هر كسى مى بيند بفهمد كه اين حيوان قربانى است.

دستور داد كه اينها كه هفتصد نفر بودند هفتاد شتر به علامت قربانى در جلوى قافله حركت دهند كه هر كسى كه از دور مى بيند بفهمد كه ما حاجى هستيم نه افراد جنگى. زى و همه چيز , زى حجاج بود. از آنجا كه كار , مخفيانه نبود و علنى بود , قبلا خبر به قريش رسيده بود. پيغمبر در نزديكيهاى مكه اطلاع يافت كه قريش , زن و مرد و كوچك و بزرگ , از مكه بيرون آمده و گفته اند :

(به خدا قسم كه ما اجازه نخواهيم داد كه محمد وارد مكه شود). با اينكه ماه , ماه حرام بود , اينها گفتند ما در اين ماه حرام مى جنگيم. از نظر قانون جاهليت هم كار قريش بر خلاف سنت جاهليت بود. پيغمبر تا نزديك اردوگاه قريش رفت و در آنجا دستور داد كه پايين آمدند.

مرتب رسولها و پيام رسانها از دو طرف مبادله مى شدند. ابتدا از طرف قريش چندين نفر به ترتيب آمدند كه تو چه مى خواهى و براى چه آمده اى ؟ پيغمبر فرمود من حاجى هستم و براى حج آمده ام , كارى ندارم , حجم را انجام مى دهم , بر مى گردم و مى روم. هر كس هم كه مى آمد , وضع اينها را كه مى ديد مى رفت به قريش مى گفت : مطمئن باشيد كه پيغمبر قصد جنگ ندارد.

 

 

فتح مكه
در سال هشتم هجرت , پيغمبر اكرم مكه را فتح كرد , فتحى بدون خونريزى.
فتح مكه براى مسلمين يكموفقيت بسيار عظيم بود چون اهميت آن تنها از جنبه نظامى نبود , از جنبه معنوى بيشتر بود تا جنبه نظامى. مكه ام القراء عرب و مركز عربستان بود.

قهرا قسمتهاى ديگر تابع مكه بود و به علاوه يك اهميتى بعد از قضيه عام الفيل و ابرهه كه حمله برد به مكه و شكست خورد پيدا كرده بود.

بعد از اين قضيه اين فكر براى همه مردم عرب پيدا شده بود كه اين سرزمين تحت حفظ و حراست خداوند است و هيچ جبارى بر اين شهر مسلط نخواهد شد.

وقتى پيغمبر اكرم به آن سهولت آمد مكه را فتح كرد گفتند پس اين امر دليل بر آن است كه او بر حق است و خدا راضى است. به هر حال اين فتح خيلى براى مسلمين اهميت داشت. مسلمين وارد مكه شدند. مشركين هم در مكه بودند. تدريجا از قريش هم خيلى مسلمان شده بودند.


يك جامعه دوگانه اى در مكه به وجود آمده بود , نيمى مسلمان و نيمى مشرك. حاكم مكه از طرف پيغمبر اكرم معين شده بود يعنى مشركين و مسلمين تحت حكومت اسلامى زندگى مى كردند.

بعد از فتح مكه مسلمين و مشركين با هم حج كردند با تفاوتى كه ميان حج مشركين و حج مسلمين وجود داشت. آنها آداب خاصى داشتند كه اسلام آنها را نسخ كرد...


برائت ازمشركين
حج يك سنت ابراهيمى ست كه كفار قريش در آن تحريفهاى زيادى كرده بودند.

اسلام با آن تحريفها مبارزه كرد. پس يك سال هم به اين وضع باقى بود. سال نهم هجرى شد در اين سال پيغمبر اكرم در ابتدا به ابوبكر مأموريت داد كه از مدينه برود به مكه و سمت اميرالحاجى مسلمين را داشته باشد , ولى هنوز از مدينه چندان دور نشده بود ( 13 ) كه جبرئيل بر رسول اكرم نازل شد ( اين را شيعه و سنى نقل كرده اند ) و دستور داد پيغمبر , على ( ع ) را مأموريت بدهد براى امارت حجاج و براى ابلاغ سوره برائت.

اين سوره اعلام خيلى صريح و قاطعى است به عموم مشركين به استثناى مشركينى كه با مسلمين هم پيمان اند و پيمانشان هم مدت دار است و بر خلاف پيمان هم رفتار نكرده اند , مشركينى كه با مسلمين يا پيمان ندارند يا اگر پيمان دارند بر خلاف پيمان خودشان رفتار كرده اند و قهرا پيمانشان نقض شده است. اعلام سوره برائت اين است كه على ( ع ) بيايد در مراسم حج در روز عيد قربان كه مسلمين و مشركين همه جمع هستند , به همه &l t;/SPAN>مشركين اعلام كند كه از حالا تا مدت چهار ماه شما مهلت داريد و آزاد هستيد هر تصميمى كه مى خواهيد بگيريد. اگر اسلام اختيار كرديد يا از اين سرزمين مهاجرت كرديد , كه هيچ , و الا شما نمى توانيد در حالى كه مشرك هستيد در اينجا بمانيد.

ما دستور داريم شما را قلع و قمع كنيم به كشتن , به اسير كردن , به زندان انداختن و به هر شكل ديگرى.

در تمام اين چهار ماه كسى متعرض شما نمى شود. اين چهار ماه مهلت است كه شما درباره خودتان فكر بكنيد. اين سوره با كلمه ( برائه(( 14 ) شروع مى شود : برائه من الله و رسوله الا الذين عاهدتم من المشركين. اعلام عدم تعهد استاز طرف خدا و از طرف پيغمبر خدا در مقابل مردم مشرك و در آيات بعد تصريح مى كند همان مردم مشركى كه شما قبلا با آنها پيمان بسته ايد و آنها نقض پيمان كرده اند.


على ( ع ) آمد در مراسم حج شركت كرد. اول در خود مكه اين عدم تعهد را اعلام كرد , ظاهرا ( ترديد از من است ) در روز هشتم كه حجاج حركت مى كنند به طرف عرفات ( 15 ) در يك مجمع عمومى در مسجدالحرام سوره برائت را به مشركين اعلام كرد ولى براى اينكه اعلام به همه برسد و كسى نباشد كه بى خبر بماند , وقتى كه مى رفتند به عرفات و بعد هم به منا , در مواقع مختلف , در اجتماعات مختلف هى مى ايستاد و بلند اعلام مى كرد و اين اعلام خدا و رسول را با فرياد به مردم ابلاغ مى نمود. نتيجه اين بود كه ايها الناس ! امسال آخرين سالى است كه مشركين با مسلمين حج مى كنند. ديگر از سال آينده هيچ مشركى حق حج كردن ندارد و هيچ زنى حق ندارد لخت و عريان طواف كند.
يكى از بدعتهايى كه قريش به وجود آورده بودند اين بود كه به مردم غير قريش اعلام كرده بودند هر كس بخواهد طواف بكند حق ندارد با لباس خودش طواف بكند , بايد از ما لباس عاريه كند يا كرايه كند ,

و اگر كسى با لباس خودش طواف مى كرد مى گفتند اين لباس را تو بايد اينجا صدقه بدهى يعنى به فقرا بدهى. زورگويى مى كردند. يك سال زنى آمده بود براى حج و مى خواست با لباس خودش طواف بكند. گفتند اين كار ممنوع است. بايد اين لباس را بكنى و لباس ديگرى را در اينجا تهيه بكنى. گفت بسيار خوب , پس لخت و  عور طواف مى كنم. گفتند مانعى ندارد. آنوقت بعضيها كه نمى خواستند با لباس قريش طواف بكنند و از لباس خودشان صرف نظر بكنند , لخت و عور دور خانه كعبه طواف مى كردند.

جزء اعلامها اين بود كه طواف لخت و عريان قدغن شد , هيچكس حق ندارد لخت و عور طواف بكند و اين حرف مهملى هم كه قريش گفته اند بايد از ما لباس كرايه كنيد غلط است. اين هم كه اگر كسى با لباس احرام خود يا غير لباس احرام ( لباس احرام را شرط نمى دانستند ) طواف كرد بايد آن را بدهد به فقرا , لازم نيست , بايد نگه دارد براى خود.


به هر حال اميرالمؤمنين آمد و مكرر در مكرر و در جاهاى مختلف اين<;
اعلام را به مردم ابلاغ كرد. نوشته اند آنقدر مكرر مى گفت كه صداى على (ع) گرفته بود , از بس كه در مواقع مختلف , هر جا اجتماعى بود اين آيات را مى خواند و ابلاغ مى كرد تا يك نفر هم باقى نماند كه بعد بگويد به من ابلاغ نشد. وقتى كه على (ع) خسته مى شد و صدايش مى گرفت , صحابه ديگر پيغمبر مى آمدند از او نيابت مى كردند و همان آيات را ابلاغ مى نمودند.


يك اختلافى ميان شيعه و سنى در ابلاغ سوره برائت موجود است و آن اينكه اهل تسنن بيشترشان به اين شكل تاريخ را نقل مى كنند كه پس از آنكه وحى خدا به رسول اكرم رسيد كه اين سوره را يا بايد خودت ابلاغ كنى يا كسى از خودت , و پيغمبر على ( ع&>
) را مأمور ابلاغ سوره برائت كرد , على به سوى مكه آمد. تا آمد , ابوبكر مضطرب شد , پرسيد آيا اميرى يا رسول ؟ يعنى آيا آمده اى اميرالحاج باشى يا يك كار مخصوص دارى ؟ فرمود :

نه , من يك رسالت مخصوص دارم , فقط ; براى آن آمده ام. پس ابوبكر از شغل خودش منفصل و معزول نشد , او كار خودش را انجام داد و على ( ع ) هم كار خودش را. ولى اقليتى از اهل تسنن كه در ( مجمع البيان) نقل شده و همه اهل تشيع مى گويند وقتى كه على ( ع ) آمد , ابوبكر به كلى از شغل خودش منفصل شد و برگشت به مدينه.

تعبير قرآن اين است كه اين سوره را نبايد به مردم ابلاغ كند مگر خود تو يا كسى كه از تو است. اهل تشيع روى اين كلمه ( از تو است) تكيه مى كنند , مى گويند اين كلمه ( كسى كه از تو است ) : رجل منك كه در بسيارى از روايات هست , مفهوم خاصى دارد.


حجة الوداع

حجة الوداع (16) آخرين حج پيغمبر اكرم ( ص ) است و شايدايشان بعد از فتح مكه يك حج بيشتر نكردند , البته قبل از حجة الوداع حج عمره كرده بودند.

رسول اكرم صلاى عام دادند و مخصوصا مردم را دعوت كردند كه به اين حج بيايند. همه را جمع كردند و بعد در مواقع مختلف , در مسجد الحرام , در عرفات , در منا و بيرون منا , در غدير خم و در جاهاى ديگر خطابه هاى عمومى خود را القا كردند. از جمله در غدير خم بعد از آنكه جا به جا مطالبى را فرموده بود , مطلبى را به عنوان آخرين قسمت با بيان شديدى ذكر نمود. به نظر من فلسفه اينكه پيغمبر اين مطلبرا در آخر فرمود همين آيه اى است كه در آنجا قرائت كرد :

يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته (17) بعد از اينكه پيغمبر اكرم در عرفات و منا و مسجد الحرام كليات اسلامى را در باب اصول و فروع بيان كرده كه مهمترين سخنان ايشان است , يك مرتبه در غدير خم اينطور مى فرمايد :

مطلبى است كه اگر آنرا نگويم هيچ چيز را نگفته ام فما بلغت رسالته به من گفته اند كه اگر آنرا نگويى هيچ چيز را نگفته اى يعنى همه هبا و هدر است.


بعد مى فرمايد : الست اولى بكم من انفسكم ؟

( اشاره به آيه قرآن است كه : النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم آيا من حق تسلط و ولايتم بر شما از خودتان بيشتر نيست ؟ همه گفتند بلى يا رسول الله.

حضرت فرمود : من كنت مولاه فهذا على مولاه. اين حديث هم مثل حديث ثقلين داراى اسناد زيادى است.

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3. تاریخچه زندگی رسول اکرم3
به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید