محمد بیدهندى
تسبح له السموات السبع والارض ومن فیهن و ان من شىء الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم انه کان حلیما غفورا (الاسراء17/44)
یکى از معانى بلند و عمیق قرآنى، مساله تسبیح نظام آفرینش در برابر خداوند متعال است. آیات و روایات فراوانى وجود دارد که به صراحتبه تسبیح و حمد موجودات اعم از ذى روح و غیر ذى روح اشاره مىکند.
«تسبیح» در لغتبه معناى حرکتسریع در آب و یا هوا است و در فرهنگ قرآن به معناى «تنزیه و مبرا داشتن» خداى تعالى است از هر گونه نقص و عیب و حاجتى که در ماسواى او فرض شود. (1)
در قرآن کریم 92 مورد مشتقات ریشه (س، ب، ح) به کار رفته و به چهار صورت مصدر، فعل ماضى، فعل مضارع، و فعل امر استعمال شده است. (2) استعمال تسبیح در ساختهاى سه گانه فعل مىتواند نشانگر این موضوع باشد که تسبیح موجودات اختصاص به زمان خاصى ندارد، همان گونه که ثابتخواهد شد این نوع تسبیح اختصاص به موجود یا موجودات خاصى هم ندارد.
< ;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>دو نظریه اساسى درباره تسبیح موجودات وجود دارد:
الف – تسبیح موجودات ذى روح و ذى شعور، حقیقى است ولى تسبیح موجودات غیر ذى روح، مجازى مىباشد.
ب – هم تسبیح موجودات ذى روح و هم تسبیح موجودات غیر ذى روح حقیقى است و هرگز به صورت مجازى در قرآن کریم استعمال نشده است.
توضیح این که گروه اول مرادشان آن است که این موجودات صرفا آیتى بر وجود خداوند هستند و قرآن کریم از این آیتبودن» موجودات غیر ذى شعور به «تسبیح» تعبیر کرده است. بنابراین در این معنا «تسبیح» به معناى «تنزی
ه و منزه دانستن» نیستبلکه به معناى «آیت و نشانه بودن» است، یعنى کاربرد لفظ تسبیح درباره موجودات ذى شعور با آنچه در باب موجودات غیر ذى شعور به کار رفته کاملا متفاوت است. مرحوم طبرسى (ره) در مجمع البیان (3) و زمخشرى در کشاف (4) و همچنین صاحب منهج الصادقین (5) و… بر این اعتقادند.
گروه دوم که تسبیح موجودات را اعم از – ذى شعور و غیر ذى شعور – حقیقى مىدانند، بر این نکته تاکید دارند که تمام موجودات علاوه بر این که «آیت و نشانه» وجود حق تعالى هستند، همگى به صورت حقیقى مسبح خداونداند و با زبان مخصوص خود متناسب با بهره وجودى خود خداى تعالى را از هر نقص و عیبى منزه و مبرا مىدارند. بنابراین بر طبق نظر گروه اخیر تفاوتى در استعمال لفظ تسبیح در موجودات غیر ذى شعور و ذى شعور وجود ندارد.
ما در این نوشتار بر آنیم که با دلایل عقلى و نقلى، نظریه گروه اول را رد کنم و نظریه گروه دوم را تقویت نمایم و اثبات کنیم. (ان شاء الله)
در این جا نخستبه برخى از آیاتى که به مناسبت تسبیح موجودات نازل شده اشاره مىکنیم و سپس به تفصیل به بررسى آیات و روایات و تبیین و اثبات مدعا خواهیم پرداخت.
سبح لله ما فى السموات والارض وهو العزیز الحکیم. (الحدید57/1)
هر چه در زمین و آسمان است همه به تسبیح و ستایش یکتا خدایى که مقتدر و حکیم است مشغولند.
یسبح الرعد بحمده والملائکة من خیفته (الرعد13/13)
رعد و جمیع فرشتگان همه از بیم قهر خدا به تسبیح و ستایش او مشغولند.
الم تر ان الله یسبح له من فى السموات والارض والطیر صافات کل قد علم صلاته وتسبیحه (النور 24/41)
آیا ندیدى که هر کس در آسمانها و زمین است تا مرغ که در هوا پر گشاید همه به تسبیح و ثناى خدا مشغولند و همه آنها صلاة و تسبیح خود بدانند.
وسخرنا مع داود الجبال یسبحن
والطیر (الانبیاء 21/79)
و کوهها و مرغان را به آهنگ (تسبیح و نغمه) داود مسخر او گردانیدیم.
الم تران الله یسجد له من فى السموات ومن فى الارض والشمس والقمر والنجوم والجبال والشجر والدواب وکثیر من الناس (الحج 22/18)
آیا مشاهده نکردى که هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و درختان و جنبندگان و بسیارى از آدمیان همه (با کمال شوق) به سجده خدا (و اطاعت او) مشغولند.
آیات مذکور که تنها بخش اندکى از آیات مورد نظر است، بیانگر آن است که مجموعه نظام آفرینش اعم از موجودات ذى روح و ذى شعور و جز آن مانند زمین و آسمان و کوهها و پرندگان و ماه و خورشید و ستارگان و درختان و چارپایان و انسانها و… همگى مشغول تسبیح خداوند متعال مىباشند و او را به پاکى مىستایند.
همان طور که گذشت گروهى از مفسران برآنند که تسبیح موجودات غیر ذى روح مانند کوه و درخت و زمین و آسمان و رعد و نجوم و ماه و خورشید… غیر حقیقى (مجازى) استیعنى از آن جا که این موجودات «آیت و نشانه» وجود خداوند و دلیل وحدانیت او هستند، لذا قرآن از این آیتبودنشان از روى مجاز با <تسبیح» تعبیر نموده است و تسبیح حقیقى مختص موجودات ذى روح و ذى شعور است. در این قسمتبه بیان چند اشکال وارد بر نظریه اخیر مىپردازیم.
اشکال نخست آن است که اگر تسبیح موجودات غیر ذى روح چیزى جز همان «آیتبودن» آنها نیست، چرا خداى سبحان در آیه 44 سوره اسراء مىفرماید: «وان من شىء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم».
زیرا این که ما انسانها تسبیح آنها را نمىفهمیم نشانگر آن است که موجودات غیر ذى روح به گونهاى مخصوص خود خداى تعالى را تسبیح مىگویند، ولى به گونهاى که انسانهاى عادى، نمىتوانند آن تسبیح را بشنوند و بفهمند، چه اگر مراد صرف دلالت آنها بر وجود خداوند بود، این مساله به قدرى روشن و آشکار است که لازم نبود بفرماید «ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید» زیرا بیشتر انسانها و بلکه همه آنها «آیتبودن» موجودات را مىفهمند و درک مىکنند.
اشکال دوم بر این راى، آن است که قرآن کریم در موارد بسیار به صراحت مىفرماید که همه موجودات چه ذى روح و چه غیر ذى روح خداى تعالى را تسبیح مىگویند مانند «یسبح الرعد بحمده والملائکة» و «سخرنا مع داود الجبال یسبحن والطیر» و مانند «الم تر ان الله یسجد له من فى السموات ومن فى الارض والشمس والقمر والنجوم والجبال والشجر و الدواب وکثیر من الناس…» که مىرساند داودعلیهالسلام و کوهها با هم و هماهنگ تسبیح مىگفتند و در کنار تسبیح انسانها، موجودات دیگر از قبیل حیوانات و نباتات و جمادات نیز همچون بسیارى از انسانها، خداى بزرگ را به پاکى و بىعیبى مىستایند.
اشکال سوم (6) بر نظریه مذکور این است که اگر منظور از تسبیح موجودات، صرف دلالت آنها بر وجود خداوند باشد چرا در مواردى تسبیح موجودات غیر ذى روح را به ساعات خاصى اختصاص داده و فرموده است: (انا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشى والاشراق) یعنى کوهها شب هنگام و صبحگاهان خداى تعالى را تسبیح مىگویند. (7)
تسبیح موجودات غیر ذىروح از نظر قرآن حقیقى است نه مجازى
بسیارى از مفسران و حکماى گران قدر بر این باورند که تسبیح همه موجودات حقیقى است و با زبان مخصوص خودشان انجام مىگیرد، بدین معنا که مجموعه نظام آفرینش، چه ذى روح و چه غیر آن، علاوه بر آن که با وجودشان دلالتبر وجود حق تعالى دارند، با زبان خود نیز خداى تعالى را تسبیح مىگویند و او را از جمیع نواقص و شوائب ممکنات تنزیه مىکنند و به این کار خود نیز علم و شعور دارند (کل قد علم و تسبیحه)
نکته قابل دقت و تامل در این جا این است که تسبیح فرع بر شعور و ادراک استبدین معنا که اگر بپذیریم تمام موجودات مسبح حق تعالى هستند، ناچار باید پذیرفته باشیم که تمام موجودات ادراک و آگاهى دارند و بالطبع تمام موجودات از نوعى حیات بهرمند هستند.
دلایل و شواهد عقلى و نقلى دال بر این حقیقت است که هر موجودى به حسب درجه وجودى خود، داراى علم و ادراک و حیات است ما در این جا نخست دلایل و شواهد نقلى از آیات و روایات را ذکر مىکنیم، سپس به بیان دلایل و براهین عقلى مىپردازیم.
اندک تاملى در آیاتى که در این جا ذکر خواهد شد ما را به این نکته رهنمون خواهد شد که تمام موجودات، حتى جمادات به عنوان موجوداتى که داراى علم و ادراک هستند، مورد نظر قرار گرفتهاند.
1- وان منها لما یهبط من خشیة الله (البقره 2/74)
و پارهاى از سنگها از ترس خدا فرود آیند.
2- قالت نملة یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنکم سلیمان وجنوده وهم لایشعرون فتبسم ضاحکا من قولها… (النمل27/18 و19)
مورى گفت: اى موران، همه به خانههاى خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند، سلیمان از گفتار مور بخندید.
3- انا عرضنا الامانة على السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا (الاحزاب33/72)
ما بر آسمانها و زمین و کوههاى عالم عرض امانت کردیم همه از تحمل آن امتناع ورزیدند و اندیشه کردند تا انسان (ناتوان) بپذیرفت و انسان هم (در مقام آزمایش و اداى امانت) بسیار ستمکار و نادان بود.
4- وحشر لسلیمان جنوده من الجن والانس والطیر فهم یوزعون (النمل27/17)
و سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان هر سپاهى تحت فرمان رئیس خود در رکابش حاضر آمدند.
5- لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون (الحشر59/21)
اگر ما این قرآن را بر کوه نازل مىکردیم مشاهده مىکردى که کوه از ترس و عظمتخدا خاشع و ذلیل و متلاشى مىگشت و این امثال را براى مردم بیان مىکنیم باشد که اهل فکرت شوند.
6- تکاد السموات یتفطرن منه وتنشق الارض وتخر الجبال هدا (مریم19/90)
نزدیک است از این گفته زشت (و عقیده باطل) آسمانها از هم فرو ریزد و
زمین بشکافد و کوهها متلاشى گردد.
7- یوم تشهد علیهم السنتهم وایدیهم وارجلهم بما کانوا یعملون (النور 24/24)
بترسند از روزى که زبان و دست و پاى ایشان بر اعمال آنها گواهى دهند.
این موضوع یعنى شهادت و گواهى اعضا و جوارح در روز قیامت، نشانگر آن است که در دنیا با علم و شعور، شاهد اعمال فرد بودهاند، چه در غیر این صورت شهادت آنها معنا نخواهد داشت و شخص مجرم مىتواند اعتراض کند که چطور اعضا و جوارحى که در دنیا نمىتوانستند به عمل من علم و آگاهى پیدا کنند، امروز علیه من شهادت مىدهند.
8- الیوم نختم على افواههم وتکلمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون (یس36/65)
امروز است که بر دهان آن کافران مهر خموشى نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کردهاند گواهى دهد.
9- وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذى انطق کل شىء (فصلت 41/21)
و آنها به اعضاى بدن گویند، چگونه بر اعمال ما شهادت دادید آن اعضا جواب گویند خدایى که همه موجودات را به نطق آورد ما را نیز گویا گردانید.
10- یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحى لها (الزلزله99/4 و 5)
آن هنگام زمین مردم را به حوادث خویش آگاه مىسازد که خدا به او چنین الهام کند (تا به سخن آید و خلق را به اخبارش آگه نماید).
11- وقیل یا ارض ابلعى ماءک ویا سماء اقلعى (هود 11/44)
و به زمین خطاب شد که فورا آب را فرو بر، و به آسمان امر شد که باران را قطع کن.
12- فقال لها وللارض ائتیا طوعا اوکرها قالتا اتینا طائعین (فصلت 41/11)
فرمود اى آسمان و زمین همه به سوى خدا به شوق و رغبتیا به جبر و کراهتبشتابید آنها عرضه داشتند ما با کمال شوق و میل به سوى تو مىشتابیم.
13- قلنا یا نار کونى بردا وسلاما على ابراهیم (انبیاء 21/69)
ما خطاب کردیم که اى آتش سرد و سالم براى ابراهیم باش.
14- انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون (یس36/82)
فرمان نافذ خدا (در عالم) چون اراده خلقت چیزى کند به محض این که گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد.
15- وسئل القریة التى کنا فیها والعیر التى اقبلنا فیها (یوسف 12/82)
و از آن شهر و از آن قافله مىتوان چنین نتیجه گرفت که تمام موجودات حتى جمادات که نازلترین مرتبه از مراتب وجوداند، حظى و بهرهاى از فهم و علم و ادراک دارند و مىتوانند مخاطب قرار گیرند و از خود عکس العمل نشان دهند و حتى سخن بگویند. و بالاتر از این مطلب حتى به آنچه مى
کنند و مىگویند نیز علم و آگاهى دارند و در نتیجه به معناى حقیقى کلمه خداى تعالى را به پاکى مىستایند و تسبیح مىگویند.
همچنین روایاتى وجود دارد که بر تسبیح حقیقى موجودات غیر جاندار دلالت دارد. از جمله تسبیح سنگریزهها در کف حضرت رسولصلى الله علیه وآله و جریان استن حنانه که مشهور است. (8)
در روایتى از عایشه نقل شده که گفت <رسول خداصلى الله علیه وآله وقتى بر من وارد شد فرمود: اى عایشه این دو برد (لباس) مرا بشوى عرض کردم یا رسول الله دیروز آنها را شستم. فرمود: مگر نمىدانى لباس آدمى خداى را تسبیح مىگوید و اگر چرک شود تسبیحش قطع مىشود». (9)
برهان عقلى و فلسفى در اثبات این که تسبیح تمام موجودات حقیقى است
این برهان مشتمل بر چهار مقدمه یقینى است که نخستبه اجمال آنها را ذکر مىکنیم و سپس به شرح و تبیین آنها مىپردازیم.
مقدمه اول: هر موجود ممکن، محتاج و نیازمند به خداى تعالى است.
مقدمه دوم: نیازمندى و احتیاج موجودات از وجود موجودى مستقل و بىنیاز حکایت مىکند.
مقدمه سوم: تمام ممکنات حتى جمادات، به حسب درجه وجودى خود داراى علم و ادراکند.
مقدمه چهارم: تسبیح چنانچه از سوى موجودات داراى علم و ادراک واقع شود و از بىنیازى ( تنزیه) خداوند حکایت کند، حقیقى خواهد بود.
نتیجه: تمام ممکنات، خداى تعالى را به صورت حقیقى (نه مجازى) تسبیح مىگویند.
بنابراین اگر چنین است که تسبیح حقیقى چیزى جز بیان بىنیازى خداى تعالى همراه با علم و ادراک نیست، و اگر چنین است که تمام موجودات از بىنیازى و منزه بودن خداوند حکایت مىکنند و به حکایتخویش علم و آگاهى نیز دارند، به سهولت مىتوان نتیجه گرفت که تمام موجودات یعنى مجموعه نظام آفرینش، حتى جمادات، خداى تعالى را به معنى حقیقى کلمه تسبیح مىکنند. (10)
بررسى و ارزیابى برهان
مقدمه اول مقدمهاى عقلى و یقینى است، بدین معنا که نظام آفرینش بر طبق قاعده علیت نمىتواند به اتفاق و صدفه به وجود آمده باشد بلکه داراى علت هستى بخشى است که با معلول خود سنخیت دارد و بر مبناى حکمت متعالیه معلول چیزى جز تجلى و تشؤن علت تامه نیست و عین ربط و نیاز به او مىباشد.
مقدمه دوم نیز مقدمهاى عقلى و یقینى است و قابل انکار نیست، بدین معنا که «احتیاج» وقتى مطرح است که محتاج الیهى وجود داشته باشد همان طور که «ربط» وقتى معنا خواهد داشت که «مستقلى» در کار باشد. بنابراین عدم استقلال مجموعه نظام آفرینش و وابستگى شدید آن، حاکى و کاشف از وجود موجودى مستقل و بىنیاز است.
مقدمه سوم به ادراک شعور موجودات غیر ذى روح اشارت دارد که گرچه در مبحث قبلى با بیان آیات و روایات آشکار گردید که همه موجودات داراى علم و ادراک و شعور مىباشند و متناسب با حیطه وجودى خود بهرهاى از علم و ادراک دارند، نظر به اهمیتبسیار زیاد این مقدمه در ادامه مقال از دیدگاه فلسفى، مستقل و جداگانه درباره آن سخن خواهیم گفت.
مقدمه چهارم تعریف تسبیح حقیقى در مقابل تسبیح مجازى است; چه تسبیح حقیقى به معناى تنزیهاى است که همراه با علم و ادراک صورت پذیرد در حالى که تسبیح مجازى به معناى آیتبودن و دلالت داشتن… به کار رفته است.
از مقدمات مذکور در بالا چنین نتیجه مىگیریم که مجموعه نظام آفرینش از جمادات و نباتات و حیوانات و انسانها و فرشتگان و… همگى حقیقتا مسبح حق تعالى هستند و نظر گروه مخالف نمىتواند درستباشد که گفتهاند تسبیح بعضى از موجودات از قبیل مؤمنان از افراد انسان و ملائکه ربانى زبانى، و تسبیح بقیه موجودات حالى است و در مجاز تسبیح گفته مىشود، چون موجودات هر یک به نوبه خود به وجود خداى تعالى دلالت مىکنند به این اعتبار آنان را تسبیح گوى خدا خوانده است. (11)
ادامه دارد…
مجله مشکوه، شماره 59
http://www.pasokhgoo.i
r