مطلب9.
ممكن است پنداشته شود ك
ه فراخوانى به ساختن جامعه منهاى فقر كه نمونه اى عملى از آن در بالا نشان داده شد يك خواسته ذهنى و آرمانى است، و چنين چيزى ممكن نيست. اين سخن ممكن است گفته شود، و بسيار هم گفته شود، ليكن پندارى بيش نيست; زيرا چنانكه گفته شد و نيازى به گفتن ندارد قرآن كريم امر می کند به اجراى عدالت، و حضور عدالت را در زندگيهاى مردمان واجب می داند. و در علم «اصول فقه» با دلائل عقلى و نقلى ثابت شده است كه تكليف كردن به چيزى كه ممكن و شدنى نيست، و انجام دادن آن از قدرت و توان انسانها بيرون است (تكليف مالايطاق) ممكن نيست، يعنى هيچ خردمندى كارى را كه عملى نيست تكليف نمی کند و واجب نمی سازد. پس معلوم می شود اجراى عدالت ممكن است و كارى است شدنى، از اين رو خداوند متعال آن را واجب كرده است (ان الله يامر بالعدل (20) ).
همچنين قرآن كريم، هدف اجتماعى از بعثت پيامبران را «اقامه قسط» معرفى كرده است كه همان حضور عدالت است در ميان مردمان بصورتى سرشار و همه گير (ليقوم الناس بالقسط)، (21) يعنى ساختن جامعه قائم بالقسط. و آيا ممكن است كه خداوند حكيم دانا و مهربان و عادل، امرى را كه شدنى نيست، هدف نهضت درازدامن و بزرگ آهنگ پيامبران خود قرار داده باشد؟ نه، هرگز! پس اقامه قسط و اجراى عدالت ممكن است و عملى است. و آيا عدالت چيست؟ عدالت بنابر سخن دو مفسر راستين قرآن و دو آگاه از مراد خداى سبحان، و دو معصوم در قلمرو هدايت و تربيت انسان، همان است كه فقر نباشد و مردم در معيشت و زندگى به «استغنا<SPAN dir=ltr& gt;» (بىنيازى) برسند، و به راه رشد درآيند; كه بدون عدالت تربيت نيست، و بدون تربيت رشد نيست، و بدون رشد هدايت نيست، و بدون هدايت معرفت نيست، و بدون معرفت عبادت نيست، و بدون عبادت سعادت نيست، زيرا سعادت كامل، در حال ارتباط انسان با خدا تحقق می یابد. و يكى از مهمترين عوامل و زمینه هاى ممكن سازى ارتباط انسان با خدا، اجراى عدالت است، از اينرو، در بيان هدف از بعثت پيامبران (كه براى توجه دادن مردمان به خدا و سوق دادن انسانها به معرفت خداوند و عبادت او و رسيدن به سعادت آمده اند)، اقامه قسط و نشر عدالت در ميان مردمان ياد گشته است. و از اين رو است كه امام على(عليه السلام) می فرماید:
& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” lang=AR-SA>«العدل حياة الاحكام (22) ، زنده شدن دين و احكام دين به اجراى عدالت است».
كسانى كه به احكام دين و ترويج احكام دين مى انديشند، و از عدالت و اجراى آن كه از بزرگترين واجبات الهى و احكام دين است غفلت مى ورزند، از راه و روش پيامبران، از شناخت زندگى و انسان، از فهم اهداف قرآن، و از معرفت ماهيت «الهى انسانى» تعاليم معصومان(عليه السلام) و سيره عملى آنان بدورند، تعاليمى كه همه گونه «عسر» و «حرج» را نفى می کند، و همه گونه استطاعت را در اداى تكليف لازم مى&l t;SPAN dir=ltr> شمارد; تعاليمى كه با منطق حيات مادى انسانى در اين كره خاكى كره نيازها و وابستگي ها كاملا مرتبط و منطبق است، و پيامبر بزرگوارش می فرماید: «لولا’ الخبز ماصلينا ولاصمنا... (23) ، اگر نان نباشد (مواد غذايى نباشد و نخوريم و تغذيه نكنيم و توان نيابيم) نه می توانيم نماز بخوانيم و نه می توانيم روزه بگيريم و… »، و همينگونه است ديگر نيازهاى ضرورى... پس اقدام راستين براى اجراى عدالت كه مقدمه انجام دادن واجبات است نيز از مهمترين واجبات است. و غفلت از آن، در حوزه دين و تعريف دين و تبليغ دين، ناقص معرفى كردن دين خداست، يعنى فاقد بودن عامل ضرورى براى رشد فرد و تعالى اجتماع; و مبادا كه موفقيتهاى صورى را موفقيت بشمار آوريم، كه فاجعه اى ديگر است.
مطلب10.
البته اجراى عدالت و اقامه قسط كار آسانى نيست، و با هر شرايطى سازگار نيست. در همين نوشتار اشاره كرديم كه بايد،در راه تحقق بخشى به عدالت چه كرد، و چه حذفهايى را پذيرفت، و چه روابطى را بريد; امام على بن ابيطالب(عليه السلام)، شرايط و ويژگيهاى كسانى را كه بخواهند امر خداى را برپاى دارند و عدالت&l t;/SPAN> حقه را اجرا كنند بيان كرده است، و آن نستوهى چند بعدى و ضرورى براى اين اقدام عظيم را ترسيم نموده است:
لايقيم امر الله سبحانه الا من لايصانع، ولايضارع ولايتبع المطامع. (24)
امر خداى سبحان را فقط سه كس می تواند اجرا كند: كسى كه سازشكار نباشد; كسى كه رنگ نپذيرد (و خود به خطاكارى و برخوردارى تمايل نيابد)، و كسى كه براى خود
چيزى نخواهد (هرچه باشد).
مطلب11.
اقتصاد تكاثرى و سرمايه دارى نه تنها ضد عدالت و مانع اجراى آن است، بلكه ضد انسانيت است. به اين مطلب توجه كنيد:
از وقتى كه بسط فرهنگ مصرف، راهگشاى سلطه هاى داروئى شد، شركتهاى چند مليتى با حاكم كردن نظام انحصارى تجارت، باعث انحراف داروهاى درمانى از مسير واقعى خود شدند، به نحوى كه مصالح بيشمار در آخرين درجه اهميت قرار گرفت. اين سلطه نه تنها موجب اختلال در بهره گيرى درمانى &l t;/SPAN>شد، بلكه دارو را به صورت كالايى تجارتى درآورد، حتى از اين ماده كه دومين نياز بشر را تشكيل مىدهد جهت مقاصد سياسى نيز استفاده شد. مقايسه اطلاعات ارائه شده توسط اين نظام، در خصوص يك دارو، در كشورهاى مختلف، نشان مىدهد، هر كشورى كه جولانگاه وسيعترى براى گسترش اين فرهنگ باشد، باپرده پوشى يا مبالغه دربيان حقايق داروئى،
سعى دراستضعاف فرهنگى جهت مصرف هرچه بيشتر اين كالا داشته اند. (25)
اكنون بنگريد كه سياستمداران و سرمايه داران در جهان و در هر جاى جهان چگونه عمل می کنند، و به انسانها به چه چشم مى نگرند؟! اينكه قرآن كريم با «تكاثر» و «اتراف» مبارزه كرده است، و در احاديث آن همه به طرد اين دو پديده ضد عدالت و ضد انسانيت پرداخته
شده است، براى همين است كه عدالت راهى براى تحقق بيابد، و بشريت به سوى ساختن جامعه هاى قائم بالقسط پيش رود.
مطلب12.
در روزگار اخير گاه به ابعاد آثار غير اقتصادى «فقر»
نيز توجهى شده است. اسلام از آغاز به آثار گوناگون و شوم فقر توجه داده است، و احاديث فراوانى در اين باره در مدارك معتبر اسلامى رسيده است، تا جايى كه از پيامبر اكرم(صلّى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «كاد الفقر ان يكون كفرا»، (26) كه فقر را نزديك به آن شمرده است كه به صورت عاملى براى بزرگترين سقوط در زندگى انسان كه كفر و بى ايمانى است درآيد، و مهمترين زيان را به تربيت و رشد انسانى فرد و جامعه برساند.
اين حديث و امثال آن بخوبى مى فهماند كه مصيبت فقر و فاجعه آن، نه تنها در اين است كه شكم فقير گرسنه و تن او برهنه می ماند، بلكه انسان محروم ممكن است از هر گونه سرمايه حيات ابدى، كه ايمان و عمل به احكام گوناگون دين است و بيشتر بلكه همه، نياز به وسائل و «مقدمات» و «مقارنات» مادى دارد نيز محروم بماند، و سرمايه ابدى وى تباه گردد… و آيا درباره رفع محروميت معنوى محرومان و مستضعفان و فرزندان دختر و پسر آنان و كودكان معصومشان با چه كوشايى و گستره اى بايد به تلاش پرداخت، و به كوشيدن برخاست؟… و چسان بايد حقوق آنان را از حلقوم غاصبان اقتصادى درآورد و به آنان رسانيد…؟ و چگونه بايد دستگاههاى مربوط را در اين باره به عمل به وظايف خويش واداشت و فعال و بىپروا ساخت…؟
مطلب13.
بايد غافل نبود كه آثار شوم فقر، به افراد و خانوارها منحصر نمی ماند، بل
كه در سطح جامعه نيز اثر مى گذارد، زيرا كه تاثيرهاى ويرانگر و پيامدهاى گوناگون پيوسته به آن، از افراد و خانواده هاى مستضعف و محروم مى گذرد، و جامعه را به گونه هاى مختلف آسيب زده مى سازد، چون بخشهاى گوناگون جامعه مانند ظروف مرتبط است پس بنابراين اصل مسلم و محسوس، فقر و استضعاف، يك فاجعه هولناك و يك مصيبت اجتماعى و انسانى و دينى و تربيتى بزرگ است، كه آثار آن به فقرآفرينان و استضعاف گستران نيز می رسد، و آنان را نيز با زيانهاى مادى و معنوى بسيار و گاه خطرهاى بزرگ مواجه می دارد (و عذاب اخروى دردناكتر است و ماندگارتر).
مطلب14.
اكنون مدتى است كه سياست جهانى استعمار در برخورد با اسلام، و رسيدن به حساب اين عامل بزرگ تهديدكننده و هراس آفرين براى استعمارگران اقدام به تهاجم فرهنگى، و هجوم اعتقادى، و تخريب اخلاقى، و تضعيف باورهاى دينى و مبانى ايمانى نسلهاى جوان اسلام است، تا از عمل كردن به اسلام (كه يكى از وظايف آن، مبارزه با ظلم تا حد شهادت است) دست بردارند، و دست كم در اين باورها سست و شك دار شوند، و اين صلابتهاى استعمار خردكن را به دست ترديد و فراموشى بسپارند; نسلهايى كه در هر جاى براى استعمارگران و متجاوزان مشكل مى آفرينند، و ديگران را نيز وارد صحنه هاى مبارزات کرده اند و می کنند….
با اين حساب روشن و ملموس، كسانى كه در كشورهاى اسلامى، به نام دين، «حضور اجتماعى» دارند، چه به عنوان «عالمان» و چه به عنوان «حاكمان»، و در سنگر اعتقادات و سنتهاى مقدس جاى گرفته اند، و باورهاى ايمانى را پشتوانه قرار داده اند، بايد خدا را همواره در نظر آورند، و از نظر ولى وقت حضرت حجت بن الحسن المهدى(عج) غفلت نداشته باشند، و همواره براى
خالص سازى حوزه هاى حضورى و عملكردى خويش بكوشند، و در همه ابعاد حضورها و نظردادنها و مديريتها و اقدامهاى اجتماعى و فرهنگى و سياسى و اقتصادى و قضايى و هنرى و… به گونه اى عمل كنند كه حربه از دست مخالفان گرفته شود; و خود همين نظرها و عملكردها چنان سالم و قوى باشد، كه براى مصون ماندن اعتقادات نسلهاى جوان و تاثيرپذير، پشتوانه اى نيرومند به شمار آيد، و براى جوانان آگاه قابل استناد و احتجاج باشد.
امروز كه حاكميت، عنوان حاكميت دينى دارد، ايتام آل محمد(صلّى الله عليه وآله) بطور عمده از راه چگونگى عملكردها پشتيبانى می شوند، و با ارائه ديدگاههاى مترقى و جامع، از سوى عالمان، بر باورها پاى می فشرند، و در برابر هرگونه هجوم اعتقادى و تهاجم فرهنگى مصونيت می یابند. بحثهاى عميق و پاسخگو و قانع كننده و شبهه زداى كلامى و عقيدتى لازم است و بيقين لازم است سخنرانيهاى مناسب، و خطبه هاى مطابق واقع نيز، در جاى خود، می تواند سودمند باشد، ليكن كافى نيست، زيرا كه مراحل اقدامى و عملكردى اهميتى بسزا دارد، و نسل جوان به اين مراحل بيشتر نگاه می کند. و از اينجاست كه آموزشگر خورشيدنگر تعاليم الهى، حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)، كه تجسم انسان شناسى قرآنى است، و بر راز و رمزهاى روح انسانى و اسرار رشد و تربيت آدمى واقف است، می فرماید:
كونوا دعاة الناس باعمالكم، ولاتكونوا دعاة بالسنتكم. (27)
مردمان را با عمل كردن خود، (به دين و ديندارى) فراخوانيد، و [تنها] با سخن گفتن فرا مخوانيد.
و روشن است كه از نظر مديريت و اجتماع، در يك جامعه دينى، اجراى عدالت در قله همه اقدامها جاى دارد، چنانكه همواره در نوشته ها از آيات و احاديث بر آن استشهاد كرده ام; و چنانكه تجربه عينى نيز هر آن گواه آن است. پس اين است عامل بزرگ حفظ نسلهاى جوان اسلام…
مطلب15.
در سخنان و ايستارها، بر نفى ليبرال و ليبراليسم تاكيد می شود; و منظور ليبراليسم فرهنگى استبرحسب تصور در صورتى كه مشكل اصلى، و انقلابشكن واقعى، ليبرالهاى اقتصاديند، كه با وجود و نفوذ آنان و تسلطشان بر امور، مبارزه با ليبراليسم فرهنگى در صورتى كه در تشخيص مصداق نيز اشتباهى نباشد نه ممكن است و نه مثمر. ام الفساد همان ليبراليسم اقتصادى است كه بناچار زاينده ليبراليسم فرهنگى است چگونه ممكن است در جامعه اى ليبراليسم اقتصادى باشد، و از ليبراليسم فرهنگى پرهيز شود؟
و از اينجاست كه «قرآن كريم»، مسئله قارون (مظهر ليبراليسم اقتصادى) را با اهميت و ذكر خصلتها و ويژگيهايش ياد می کند، تا خوب شناسانده شود; و پس از هشدار نسبت به طاغوت سياسى (فرعون)، تنها به ذكر هامان (مظهر ليبراليسم فرهنگى)، بسنده نمی کند، و قارون را مى شناساند. ليكن ما برخلاف مشى قرآن و انبيايى همه ترس خود را (درباره تباه شدن انقلاب، و سقوط جامعه، و سرخوردن مردم، و بر پا رفتن ايثارها، و افتادن فرصت به دست سودپرستان جانى)، به ليبراليسم فرهنگى منحصر مى كنيم (و در تشخيص مصاديق و موارد نيز اغلب برخوردى سطحى داريم)، و هيچ توجهى به ليبراليسم اقتصادى نداريم، و جامعه را كه سوخته دست آن است و جنايات آن، هيچ از آن بيم نمى دهيم.
در پايان، براى تبرك و تنبه، حديثى از پيامبر اكرم(صلّى الله عليه وآله) نقل مى كنم، و درك عظمت آن را، در ابعاد اجراى عدالت، و ساختن جامعه قرآنى، و كمك به رشد انسانى، به خوانندگان گرامى و بيداردل وا مى گذارم:
عدل ساعة، خير من عبادة سبعين سنة، قيام ليلها وصيام نهارها. (28)
يك ساعت اجراى عدالت، بهتر است از هفتاد سال عبادت، همه شبهايش نماز، و همه روزهايش روزه…
اگرچه به گفته صائب:
كار جهان تمامى، هرگز نمى پذيرد
پيش از تمامى عمر، خود را تمام گردان
والسلام على من يخدم الحق لذات الحق، ويسعى’ لاقامة القسط والعدل، ولاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم.
پاورقى ها:
1. اصول كافى، كلينى، ج 3، ص34.
1. «گزيده گوهر مراد»، ص23، مقدمه وتوضيحات و واژهنامه، صمد موحد، تهران، كتابخانه طهورى (1364ش).
2. «رساله صناعيه» (
حقائق الصنائع)، چاپ مشهد، با مقدمه و اهتمام دكتر على اكبر شهابى (1317ش).
3. «كافى»، ج3، ص568، «الحياة»، ج6، ص345.
4. به جلد سوم تا ششم «الحياة» مراجعه كنيد، و آيات و احاديث مذكور در اين مجلدات را با دقتبخوانيد، و در ارتباط با هم در آنها بينديشيد و آفاق عمل به آنها را براى رهايى واقعى مستضعفان در برابر خود مجسم سازيد.
5. «كافى»، ج1، ص542، «الحياة»، ج6، ص345.
6. «وسائل الشيعه»، ج18، ص155.
7. مطلب14، در صفحههاى بعد ملاحظه شود.
8. «اكمالالدين»، ج1، ص405; نيز «بحارالانوار»، ج52، ص125.
9. «خورشيد شامگاهى گفت: كيست كه كار مرا بر عهده گيرد؟»، از «تا گور» «كتاب هفته»، شماره10.
10. «كافى»، ج1، ص542; «الحياة»، ج6، ص346.
11. مطلب10، در صفحههاى بعد، نيز ملاحظه شود.
12. «سوره اعراف»(7)، آيه85.
13. همان.
14. «بحار»، ج70 (و از چاپ بيروت، 67)، ص307، به نقل از كتاب «المحاسن».
15. اقتباس از سخن امام صادق(عليه السلام) «تحف العقول».
16. «كافى»، ج8، ص32.
17. «سوره مائده» (5)، آيه8.
18. «بحار»، ج40، ص327، به نقل از كتاب «فضائل»،احمد حنبل. اين كتاب «فضائل»، ظاهرا همان كتاب «مناقب على بن ابی طالب(عليه السلام)» است، كه در شمار تاليفا
ت احمد بن حنبل شيبانى (م: 241ق)، امام مذهب حنبلى، ذكر شده است، «دايرةالمعارف تشيع»، ج1، ص518.
19. اشاره استبه داستان پيرمرد نابيناى مسيحى، كه در رهگذر سؤال مىكرد، و چون امام على(عليه السلام) او را ديد، پديدهاى نامانوس دانست، و با بكار بردن واژه «ما»، در سؤال كه براى پرسش از اشياء است نه< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr lang=AR-SA> اشخاص به نامتعارف بودن چنين چيزى موضوعيت داد، «وسائل الشيعه»، ج11، ص49، «الحياة»، ج6، ص302.
20. «سوره نحل»(16)، آيه90.
21. «سوره حديد»(57)، آيه25.
22. «الحياة»، ج6، ص404.
23. «كافى»، ج5، ص73; و ج6، ص287; «الحياة»، ج3، ص226، «ترجمه فارسى»، ص291.
24. «نهجالبلاغه»، فيض< ;SPAN dir=ltr> الاسلام، ص37-11، «شرح عبده»، جزء3، ص176.
25. «اطلاعات داروئى»، دكتر صادق جاويدان نژاد، ج1، ص«د»، انتشارات دانشگاه تهران (چاپ پنجم).
26. «خصال»، ج1، ص12; «الحياة»، ج4، ص308 به بعد، احاديثى متعدد در اين باره.
27. «قرب الاسناد»، ص52; «اصول كافى»، ج2، ص78; «الحياة»، ج1، ص326-321، ترجمه فارسى، 522-514.
28. «بحار»، ج75، (72، از چاپ بيروت)، ص352، از كتاب «جامع الاخبار»; «الحياة»، ج6، ص325.
www.shiastudies.net