آیت الله سیدان
اشاره
مقاله حاضر به موضوع توحید از دیدگاه امام علی بن ابی طالب علیه السلام میپردازد. از این رو، مباحث دیگر مقوله خدا
شناسی، که آن امام پاک نهاد از آنها سخن گفته است، در این مقاله گنجانیده نشدهاند.
آنچه در زیر میآید، عنوانهای مباحث مقاله است که کوشیده شده استبا بهرهجویی از روایات امام علی علیه السلام به بحث و بررسی درباب آنها پرداخته شود:
1. اهمیت و آثار توحید;
2. معنا و اقسام توحید;
3. ادله توحید;
4. ویژگیهای توحید.
الف. اهمیت و آثار توحید
بیگمان، اصل توحید از جایگاهی والا در میان اصول اعتقادی دینی برخوردار استبه گونهای که دیگر اصول اعتقادی، بر این اصل استوار گشتهاند. بنابر همین حقیقت است که امام علی علیه السلام بر توحید و نیز آثار و پیامدهای اعتقاد به توحید بسی ارج مینهد و از آن بسیار سخن میگوید.
در روایتی، آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل میفرماید: «التوحید نصف الدین»(1) و خود نیز میفرماید:
«خداوند در میان اعضای بدن آدمی، مقام زبان را افزون کرده است و قرآن را به توحید گویا نموده است.»(2)
امام علیه السلام در برخی احادیث فضیلت و پاداشی بسیار ارجمند برای یکتاپرستی و ایمان به یگانگی خداوند برشمردهاست; چنانکه میفرماید:
«هیچ بنده مسلمانی زبان به لا اله الاالله نمیگشاید مگر آن که این گفتارش هر سقفی را فرو میشکافد و فرا میرود و به گناهی از او نمیرسد مگر آن که از میانش برمیدارد و از حرکتباز میایستد تا سرانجام به همچون خودی رسد و آرام گیرد.»(3)
امام رضا علیه السلام در پایان حدیثسلسلة الذهب بهواسطه علی علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل میکند که جبرئیل امین از خداوند متعال نقل کرده است:
«من خداوند یگانهام. بندگان! مرا بپرستید بدانید که هر کس مخلصانه لا اله الاالله گوید و نزد من آید، به دژ من درآمده است و هر کس به دژ من درآید، از کیفرم در امان است. از امام رضا علیه السلام پرسیدند: ای فرزند رسول خدا، مراد از اخلاص چیست؟ فرمود: اطاعت از خدا و پیامبرش و سر نهادن به ولایت اهلبیت علیهم السلام»(4)
در روایتی دیگر حضرت علی علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ثمره اعتقاد به توحید را دخول به بهشت میداند و میفرماید: «من مات لا شرک بالله شیئا احسن او اساء دخل الجنة.»(5)
در جایی دیگر میفرماید: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که در باره آیه «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» الرحمن/60 فرمود:
«خداوند عز و جل میفرماید: آن کس را که به توحید گرامی داشتم، جز بهشت پاداشش ندهم.» (6)
امام علیه السلام در روایاتی دیگر از پیامدهای دیگر توحید سخن گفته است; از جمله در خطبه دوم نهجالبلاغه میفرماید:
«شهادت میدهم که خداوندی جز الله – خدای یکتا – نیست. یگانه است و بی شریک. شهادت میدهم; شهادتی که خلوصش از آزمون به نیکی برآمده است و باور به آن با صفای نیت همراه است. همواره بدان چنگ در میزنم تا آن گاه که ما را زنده میدارد و آن را میاندوزیم برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان از عزم استوار ما در ایمان است و سرلوحه نیکوکاری و خشنودی خداوند است و سبب دور شدن شیطان است.»
در روایت گوهرین بالا، برخی پیامدهای ایمان به یکتایی پروردگار از قرار زیر است:
– دستآویز رهایی و وسیله نگهداری است;
– ذخیرهای برای رویارویی با سختیهای آینده است;
– نشانه استواری ایمان است;
– سرلوحه احسان و نیکوکاری است;
– مایه خشنودی خداوند متعال است;
– وسیله جنگ با شیطان است.
امام علیه السلام در جایی دیگر کلمه اخلاص را از بهترین وسایل برای رسیدن به خدا میداند:
«بهترین وسیله برای آنان که وسیلهای به سوی خدای سبحان میجویند، ایمان به خدا و رسول او و جهاد و… کلمه اخلا
ص [لا اله الاالله] است که بر فطرت الهی است.»(7)
نیز در جایی دیگر به ارتباط میان حقوق مسلمانان و توحید میپردازد و میفرماید:
«خدای تعالی با اخلاص و توحید، ارتباط حقوق مسلمانان را با یکدیگر استوار کرده است.»(8)
سخن درباره فضیلت، اهمیت و آثار اعتقاد به توحید بیش از این است، لیک مقاله حاضر را گنجایش ذکر همه آنها نیست. از این رو، بحث را به پایان میبریم و به دیگر مباحث میپردازیم.
<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 10pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA&g t;ب. معنا و اقسام توحید
مراد از توحید چیست؟ این پرسش از آن رو اهمیت مییابد که شناخت درست توحید، شرط لازم برای اسلام و ایمان آدمی محسوب میشود. در حقیقت، ارزش و آثار توحید نیز بر درک درست از توحید استوار است که برگرفته از اصول مسلم عقلی و قطعیات کتاب و سنت است. معنای توحید در میان گروههای فکری اسلامی – اعم از متکلمان، عارفان و فیلسوفان – بهگونههای بس گوناگون بیان شده است و این حقیقت اهمیت موضوع را دو چندان میکند. در این فصل در پرتو گفتار گوهرین علی علیه السلام، معانی مطرح شده درباره توحید را ذکر میکنیم و میکوشیم به برداشتی صحیح و مقبول از آن دستیابیم.
توحید به معنای یگانگی باری تعالی است. این یگانگی از جنبههای مختلفی شایسته بررسی است که مهمترین آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است. در این مقاله به همین چهار قسم از توحید خواهیم پرداخت.
اول. توحید ذاتی
از دیدگاه حضرت علی علیه السلام توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات مقدس ربوبی است. از این رو، معانی دیگر توحید اعم از توحید عددی و توحید نوعی درباره خداوند درست نیست.
امام علی علیه السلام در روایتی ارزشمند، اقسام معانی واحد را برشمرده و معانی مقبول در این باره را مشخص کرده است. شریح بن هانی گوید: در جنگ جمل، مردی اعرابی از امیرمؤمنان علیه السلام پرسید: «آیا خداوند واحد است؟» اصحاب بر او تاختند و گفتند: «اکنون چه جای این پرسش است که علی در حال جنگ است؟!»
حضرت امیر علیه السلام فرمود: «بگذارید بپرسد که جنگ ما نیز بر سر همین است.» آنگاه فرمود: < ;/o:p>
«یا اعرابی ان القول فی ان الله واحد علی اربعة اقسام: فوجهان منها لا یجوزان علی الله عزوجل، و وجهان یثبتان فیه، فاما اللذان لا یجوزان علیه، فقول القائل: واحد یقصد به باب الاعداد، فهذا ما لا یجوز، لان ما لا ثانی له لا یدخل فی باب الاعداد، اما تری انه کفر من قال: ثالث ثلثة و قول القائل: هو واحد من الناس، یرید به النوع من الجنس، فهذا ما لا یجوز علیه لانه تشبیه، و جل ربنا عن ذلک و تعالی. و اما الوجهان اللذان یثبتان فیه فقول القائل هو واحد لیس له فی الاشیاء شبه، کذلک ربنا و قول القائل انه عزوجل احدی المعنی، یعنی به انه لا ینقسم فی وجود و لا عقل و لا وهم کذلک ربنا عزوجل.» (9)
بنا بر این روایت، واحد را چهار معنا است: واحد عددی، واحد نوعی، واحد به معنای موجود بینظیر و واحد به معنای موجود تجزیهناپذیر. دو معنای اول، درباره خداوند ناروا و دو معنای دیگر روا است. اینک به توضیح آنها میپردازیم.
توحید عددی
«واحد عددی» آن واحدی است که تکثر و تعددپذیر است، هرچند این کثرات با یکدیگر مجانس نباشند. چون برای موجودی عدد «یک» را به کار میبریم، این موجود قابلیت «دو»، «سه» و… شدن را نیز دارا است. اینگونه واحد را نمیتوان برای خداوند متعال به کار برد; زیرا ذات مقدس حضرت حق تعددبردار نیست. این سخن کفرآمیز نصارا که میگویند: «ان الله ثالث ثلاثة» مائده/73 در حقیقتبه معنای اعتقاد به عددی بودن و احدیتخدا است.
حضرت امیر علیه السلام با تعابیری گوناگون وحدت عددی را برای باری تعالی نفی کرده است. گذشته از تعبیرهایی که نقل شد، میتوان به تعبیرهایی دیگر اشاره کرد که همگی از اویند:
«واحد لا بعدد; یگ
انه است نه به شماره.» (10)
«الاحد بلا تاویل عدد; یگانه است نه به معنای شماره.»(11)
«واحد لا من عدد; یگانه است نه به شماره.»(12)
توحید نوعی
مراد از واحد نوعی، واحدی است که تعدد بردار است و با افراد دیگر مجانس است. «نوع» در لغت عرب به گروهی از افراد مشابه و مجانس میگویند;(13) مثلا چون میگویند: «لیس هذا من نوع ذاک»، منظور این است که این دو چیز مشابه و
هم جنس یکدیگر نیستند.(14) همچنین، وقتی درباره کسی میگویند «واحد من الناس» مقصود این است که آن شخص یکی از افراد مشابه و همجنس مردم است. بنابراین، در وحدت نوعی تعدد و تشابه هست و واحد نوعی با افراد دیگر نوع همجنس و مشابه است. بدینسان، نمیتوان گفتخدا واحد نوعی است، زیرا لازمه آن تشابه خدا با دیگر موجودات است. از این رو، هرگاه ائمه اطهار علیهم السلام میفرمایند: «الله شئ»، بیدرنگ میافزایند: «لا کالاشیاء;»(15) یعنی خداوند، چیزی است، اما نه همچون دیگر چیزها.
توحید به معنای بی شبیه بودن
امام علی علیه السلام پس از نفی وحدت عددی و وحدت نوعی، دو معنای دیگر را برای خدای تعالی اثبات میکند که یکی عبارت است از: واحد به معنای بیشبیه: واحد لیس له فی الاشیاء شبیه.
در بحث درباره ویژگیهای توحید به این معنای توحید بیشتر میپردازیم. </o:p> ;
توحید به معنای تجزیهناپذیر
دومین معنای مقبول برای واحد، نفی هر گونه تجزیه و تقسیم از ذات اقدس الهی است; یعنی هرگونه تقسیم – اعم از تقسیم خارجی، تقسیم عقلی و تقسیم وهمی(16) درباره خداوند منتفی است; چنانکه علی علیه السلام میفرماید:
«و لا تناله التجزئة و التبعیض; جزء جزء شدن و پاره پاره گشتن در او راه ندارد.» (17)
و نیز میفرماید:
«لا یوصف بشی من الاجزا و لا بالجوارح والاعضاء، و لا بعرض و لا بالغیریة و الابعاض; نه جزئی دارد که به آن وصفش کنند و نه جوارح دارد و نه اعضا و عرض و نه توانند بدین وصفش کنند که بگویند غیر از دیگران است و بعض بعض است.» (18)
از این واقعیت روشن میشود که ترکیب در ذات خدای تعالی به هیچ وجه راه ندارد و او تجزیه و تحلیلپذیر نیست و فاعلیتحق متعال، فاعلیت ارادی و خلقت او از لامن شئ است نه اینکه خلقتبه صدور و فیضان باشد و وجودات همه موجودات همسنخ وجودی خدای تعالی و بلکه عین وجود او باشند.
دوم. توحید صفاتی
مراد از توحید صفاتی آن است که چنانکه باری تعالی در مقام ذات، یگانه و بیهمتا است، در صفات کمالیه خود نیز یگانه و یکتا است و همانند و نظیری برای صفاتش نیست. امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید:
«کل عزیز غیره ذلیل و کل قوی غیره ضعیف، و کل مالک غیره مملوک و کل عالم غیره متعلم و کل قادر غیره یقدر و یعجز; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندی جز او ناتوان است و هر مالکی جز او مملوک است و هر عالمی جز او نوآموز است و هر توانایی جز او گاه توانا و گاه ناتوان است.» (19)
از این روایت استفاده میشود که اوصاف خدای تعالی شخصا ویژه اویند و کسی در آنها با او شریک نیست. عالم و قادر و مالکی در عرض او نیست و همه به او عالم و قادر و مالکاند و این سخن بدان معنا نیست که صفات و کمالات همه اشیا صفات حقاند و جز حق را مطلقا هیچ صفت و کمالی نیست; زیرا وجدان و برهان دلالت میکند که اوصاف کمالی انسان مانند قدرت و حیات مربوط به خود اوست نه اینکه صفات خدا بوده باشد. به عبارت دیگر صفات و کمالات موجودات از خدا و به اراده اوست ولی صفات خداوند نیستند.
سوم. توحید افعالی
مراد از توحید افعالی آن است که در دار تحقق هیچ فعلی و انفعالی انجام نمیگیرد مگر اینکه تحتسلطنتحضرت حق و به مشیت و اراده و اذن اوست پر واضح است که این امر هیچگونه منافاتی با اختیاری بودن افعال انسان ندارد زیرا از جمله مقدمات فعل اختیاری، خود اختیار است که خدای تعالی قدرت این اختیار را به انسان تملیک کرده و اراده و مشیت او بر فعل اختیاری انسان تعلق گرفته است.
در زمینه توحید افعالی، تحلیلهای دیگری وجود دارد که از سوی برخی مکاتب فلسفی و عرفانی ارائه شده که صحیح به نظر نمیرسد. از جمله اراده خدای تعالی بلکه ذات الهی علت تامه همه موجودات از جمله افعال انسانها باشد، روشن است که بندگان در افعال خود مجبور بوده و جایی برای اختیار وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، بنابر وحدت وجود و موجود هم چون غیریتی در کار نیست نسبت فعل به انسان نسبتی مجازی و جبر و تفویض موضوعا منتفی است. لاهیجی در شرح گلشن راز در بیان مراتب توحید شهودی که یکی از آنها توحید افعالی است مینویسد:

 ;«آنکه حضرت حق به تجلی افعالی بر سالک متجلی شود و سالک صاحب تجلی، جمیع افعال و اشیا را در افعال حق فانی یابد و در هیچ مرتبه هیچ شیئی را غیر از حق متعال فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد.» (20)
چهارم. توحید عبادی
امام علی علیه السلام در تفسیر فرازهای اذان میفرماید:
«اما قوله «اشهد ان لا اله الاالله»… کانه یقول: اعلم انه لا معبود الا الله عز و جل و ان کل معبود باطل سوی الله عز و جل.»(21) و در سخنی دیگر یکی از اهداف مهم بعثت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را سوق دادن مردم به عبادت خدای تعالی دانسته میفرماید:
«فان الله بعث محمدا – صلی الله علیه و آله – بالحق لیخرج عباده من عبادة عباده الی عبادته; همانا خدای تعالی محمد – صلی الله علیه و آله – را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بندگان به پرستش خود درآورد.»(22)
عبادت به معنای خضوع و خشوع و افتادگی است. هیچک از بندگان و مخلوقات الهی را نسبتبه دیگر مولویت و مالکیت نیست تا خضوع و خشوع در مقابل او لازم باشد. زیرا پرستش و افتادگی کردن فقط از شؤون استحقاقی مولا و مالک حقیقی میباشد. و این عبادت و افتادگی ملازم با اطاعت و پیروی هم میباشد و به همین جهت است که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه: «و اتخذوا من دون الله آلهة لیکونوا لهم عزا کلا یکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضدا»(23) میفرماید:
<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto" dir=rtl class=MsoNormal align=justify> ;«آنان که غیر از خدای تعالی، خدایانی برای خود ساختهاند، در روز رستاخیز خدایانشان با آنان به مخالفتبرخاسته، از آنان و عبادتشان بیزاری خواهند جست. سپس فرمود: پرستش و عبادت، سجده و رکوع نیست; بلکه پرستش همان اطاعت است. هر که مخلوقی را در نافرمانی و معصیتخدای تعالی اطاعت کند او را پرستیده است.»(24)
ج. ادله توحید
1. فطرت
بنابر ادله و منابع دینی، خداشناسی امری فطری است. خداوند متعال با فضل و احسان خویش، فطرت همه آدمیان را به عرفتخویش سرشته است و از این رو، همه آدمیان زمانی که به دنیا میآیند، دارای گونهای معرفت از ذات و اسما و صفات خداوندند. این معرفت پیشین به وسیله اسباب مختلف، مانند تذکر دادن پیامبران و مطالعه در اسرار خلقتبه یاد آدمی میآید.
امام علی علیه السلام در گفتاری زیبا یکی از وظایف پیامبران را بازخواست میثاق فطرت و یادآوری نعمت فراموش شده که همان موهبت معرفت الله است:
«خداوند رسولان خود را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پیدرپی گسیل کرد تا میثاق فطرت خداوندی را از ایشان باز پس گیرند و نعمت فراموش شده را به یادشان آورند.»(25)
در این معرفت فطری، معرفتبه توحید و یگانگی خداوند نیز جای گر
فته است. خداوند خود را بهعنوان خداوند یگانه به آدمیان شناسانیده است و متعلق معرفت فطری، خدای واحد است و ناگزیر تذکر و توجه به این معرفت فطری، توجه به خدای یگانه است; چنانکه در کتاب توحید به نقل از ابوهاشم جعفری آمده است:
«از امام جواد علیه السلام پرسیدم: معنای واحد چیست؟ فرمود: آن که همگان بر یگانگیاش متفقند; هم چنان که خداوند عز و جل میفرماید: و اگر از ایشان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، بیگمان خواهند گفت: خدا.» (26)
در روایتی، حضرت امیر علیه السلام فطری بودن توحید را چنین بیان کرده است:
«بیگمان بهترین وسیلهای که جویندگان بدان چنگ میزنند و به خدای سبحان متوسل میشوند…، کلمه اخلاص است که همان فطرت الهی است.» (27)
2. هماهنگی و وحدت تدبیر
از ادله توحید باری تعالی، همانا وحدت و هماهنگی نظام هستی است. با اندکی مطالعه در مظاهر ربوبیتخداوند در طبیعت میتوان به یگانگی آفریدگار دانا و توانا پی برد. قرآن کریم آدمیان را به تدبر در آیات تکوینی فرامیخواند تا از این گذر به آفریننده آیات و وحدت و یگانگیاش راه یابند; چنانکه در هر یک از آیات 60 تا 64 سوره مبارکه نمل، برخی نعمتها و موهبتهای الهی را برمیشمارد و آنگاه با جمله «ا اله مع الله» بر وحدت خداوند پای میفشارد. برای مثال، در آیه 64 میفرماید:
«امن یبدا الخلق ثم یعیده و من یرزقکم من السماء و الارض االه مع الله قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین [. یا کیست] آن که خلق راآغاز میکند و سپس آن را باز میآورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟! آیا معبودی باخدا است؟! بگو: اگر راست میگویید، برهان خویش بیاورید.»
امیرمؤمنان علیه السلام نیز، که پرورشیافته مکتب قرآن است، از سویی برخی اسرار آفرینش زمین، آسمان، کوهها (28) و… را باز میگوید و از سوی دیگر تذکر میدهد که آفریدگار همه آفریدگان خدای یگانه متعال است. از جمله در خطبه 185 میفرماید:
«اگر راههای تفکر را در پیش گیری تا به ژرفای تفکر خویش برسی، اندیشهات تو را به یکتایی آفریدگار میرساند; زیرا در خواهی یافت که آفریننده مورچه، همان آفریدگار نخل است و در خواهی یافت که همه موجودات ریز و درشت، لطیف و غلیظ و ضعیف و قوی همه در خلقت، بهسان یکدیگرند.»
در حقیقت، هماهنگی موجودات جهان با یکدیگر، و دقت و استواری خلقت، نشانه حاکمیت نیرویی یگانه بر جهان هستی است.
3. نبود نشانههای شریک
برهان سوم در گفتار حضرت علی علیه السلام، بر نفی شریک باری تعالی، از طریق نفی آثار و نشانههای شریک سامان یافته است; بدین بیان که اگر خدای واحد بیهمتا شریکی میداشت، آثار صنع و تدبیر او نیز در عرصه هستی پدیدار میگشت و چون چنین نیست، آشکار میشود که جز او، خدایی دیگر در میان نیست. امیر مؤمنان علیه السلام در نامهای خطاب به امام حسن علیه السلام این برهان را به شکلی زیبا باز ساخته است:
«و اعلم یا بنی انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرایت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اله واحد کما وصف نفسه; پسرکم! اگر پروردگارت را شریکی میبود، رسولانش به سوی تو میآمدند و آثار ملک و سلطهاش را میدیدی و افعال و اوصافش را میشناختی، ولی – او هم چنان که خود را وصف فرموده است – خدای یکتا است.»(29)
<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA> ;وجود آثار و نشانهها بر پدیدآورنده آنها دلالت میکند. از این رو، آدمی با دقت در مخلوقات و نظم و تدبیر حاکم بر آنها به خالق و صانع این مخلوقات رهنمون میشود. حال، همین آثار و مخلوقات گذشته از این که بر خالق گواهی میدهند، بر یگانگی خالق نیز دلالت دارند; زیرا چنانکه در برهان پیش گذشت، نظم و هماهنگی مخلوقات، خبر از خدای واحد میدهد و جز مخلوقات موجود، مخلوقات و آثاری دیگر در میان نیست تا بر خالقی دیگر دلالت کنند.
از آثار خداوند که حضرت علی علیه السلام نیز از آنها سخن گفته است، ارسال رسولان است. با توجه به این که پیامبران از خدای واحد خبر میدهند و وجود خدای دیگری را نفی میکنند، اگر خدایی دیگر در میان باشد، پیامبران کاذب خواهند بود; در حالی که صداقت پیامبران از حقایق ضروری است. اگر کسی بگوید: ممکن است جهان، آفریده چند خالق باشد و آنان در تدبیر جهان با یکدیگر به توافق رسیده و و مثلا قلمرو خویش را مشخص کرده باشند، در پاسخ میگوییم: این فرض، بر نقص و محدودیتخدایان فرض شده گواهی میدهد و نقص و محدودیت از صفات مخلوقات است و خالق دارای چنین صفاتی نیست.
ادامه دارد…
منبع: http://behar.ir