ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

توحید از دیدگاه امام علی علیه السلام – بخش اول

فهرست مطالب

آیت الله سیدان


اشاره


مقاله حاضر به موضوع توحید از دیدگاه امام علی بن ابی طالب علیه السلام می‏پردازد. از این رو، مباحث دیگر مقوله خدا
شناسی، که آن امام پاک نهاد از آن‏ها سخن گفته است، در این مقاله گنجانیده نشده‏اند.


آنچه در زیر می‏آید، عنوان‏های مباحث مقاله است که کوشیده شده است‏با بهره‏جویی از روایات امام علی علیه السلام به بحث و بررسی درباب آنها پرداخته شود:


1. اهمیت و آثار توحید;


2. معنا و اقسام توحید;


3. ادله توحید;


4. ویژگیهای توحید.


الف. اهمیت و آثار توحید


بی‏گمان، اصل توحید از جایگاهی والا در میان اصول اعتقادی دینی برخوردار است‏به گونه‏ای که دیگر اصول اعتقادی، بر این اصل استوار گشته‏اند. بنابر همین حقیقت است که امام علی علیه السلام بر توحید و نیز آثار و پیامدهای اعتقاد به توحید بسی ارج می‏نهد و از آن بسیار سخن می‏گوید.


در روایتی، آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل می‏فرماید: «التوحید نصف الدین‏»(1) و خود نیز می‏فرماید:


«خداوند در میان اعضای بدن آدمی، مقام زبان را افزون کرده است و قرآن را به توحید گویا نموده است.»(2)


امام علیه السلام در برخی احادیث فضیلت و پاداشی بسیار ارجمند برای یکتاپرستی و ایمان به یگانگی خداوند برشمرده‏است; چنان‏که می‏فرماید:


«هیچ بنده مسلمانی زبان به لا اله الاالله نمی‏گشاید مگر آن که این گفتارش هر سقفی را فرو می‏شکافد و فرا می‏رود و به گناهی از او نمی‏رسد مگر آن که از میانش برمی‏دارد و از حرکت‏باز می‏ایستد تا سرانجام به همچون خودی رسد و آرام گیرد.»(3)


امام رضا علیه السلام در پایان حدیث‏سلسلة الذهب به‏واسطه علی علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل می‏کند که جبرئیل امین از خداوند متعال نقل کرده است:


«من خداوند یگانه‏ام. بندگان! مرا بپرستید بدانید که هر کس مخلصانه لا اله الاالله گوید و نزد من آید، به دژ من درآمده است و هر کس به دژ من درآید، از کیفرم در امان است. از امام رضا علیه السلام پرسیدند: ای فرزند رسول خدا، مراد از اخلاص چیست؟ فرمود: اطاعت از خدا و پیامبرش و سر نهادن به ولایت اهل‏بیت علیهم السلام‏»(4)


در روایتی دیگر حضرت علی علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ثمره اعتقاد به توحید را دخول به بهشت می‏داند و می‏فرماید: «من مات لا شرک بالله شیئا احسن او اساء دخل الجنة.»(5)


در جایی دیگر می‏فرماید: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که در باره آیه «هل جزاء الاحسان الا الاحسان‏» الرحمن/60 فرمود:


«خداوند عز و جل می‏فرماید: آن کس را که به توحید گرامی داشتم، جز بهشت پاداشش ندهم.» (6)


امام علیه السلام در روایاتی دیگر از پیامدهای دیگر توحید سخن گفته است; از جمله در خطبه دوم نهج‏البلاغه می‏فرماید:


«شهادت می‏دهم که خداوندی جز الله – خدای یکتا – نیست. یگانه است و بی شریک. شهادت می‏دهم; شهادتی که خلوصش از آزمون به نیکی برآمده است و باور به آن با صفای نیت همراه است. همواره بدان چنگ در می‏زنم تا آن گاه که ما را زنده می‏دارد و آن را می‏اندوزیم برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان از عزم استوار ما در ایمان است و سرلوحه نیکوکاری و خشنودی خداوند است و سبب دور شدن شیطان است.»


در روایت گوهرین بالا، برخی پیامدهای ایمان به یکتایی پروردگار از قرار زیر است:


– دست‏آویز رهایی و وسیله نگهداری است;


– ذخیره‏ای برای رویارویی با سختی‏های آینده است;


– نشانه استواری ایمان است;


– سرلوحه احسان و نیکوکاری است;


– مایه خشنودی خداوند متعال است;


– وسیله جنگ با شیطان است.


امام علیه السلام در جایی دیگر کلمه اخلاص را از بهترین وسایل برای رسیدن به خدا می‏داند:


«بهترین وسیله برای آنان که وسیله‏ای به سوی خدای سبحان می‏جویند، ایمان به خدا و رسول او و جهاد و… کلمه اخلا
ص [لا اله الاالله] است که بر فطرت الهی است.»(7)


نیز در جایی دیگر به ارتباط میان حقوق مسلمانان و توحید می‏پردازد و می‏فرماید:


«خدای تعالی با اخلاص و توحید، ارتباط حقوق مسلمانان را با یکدیگر استوار کرده است.»(8)


سخن درباره فضیلت، اهمیت و آثار اعتقاد به توحید بیش از این است، لیک مقاله حاضر را گنجایش ذکر همه آن‏ها نیست. از این رو، بحث را به پایان می‏بریم و به دیگر مباحث می‏پردازیم.


<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 10pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA&g t;ب. معنا و اقسام توحید


مراد از توحید چیست؟ این پرسش از آن رو اهمیت می‏یابد که شناخت درست توحید، شرط لازم برای اسلام و ایمان آدمی محسوب می‏شود. در حقیقت، ارزش و آثار توحید نیز بر درک درست از توحید استوار است که برگرفته از اصول مسلم عقلی و قطعیات کتاب و سنت است. معنای توحید در میان گروه‏های فکری اسلامی – اعم از متکلمان، عارفان و فیلسوفان – به‏گونه‏های بس گوناگون بیان شده است و این حقیقت اهمیت موضوع را دو چندان می‏کند. در این فصل در پرتو گفتار گوهرین علی علیه السلام، معانی مطرح شده درباره توحید را ذکر می‏کنیم و می‏کوشیم به برداشتی صحیح و مقبول از آن دست‏یابیم.


توحید به معنای یگانگی باری تعالی است. این یگانگی از جنبه‏های مختلفی شایسته بررسی است که مهم‏ترین آن‏ها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است. در این مقاله به همین چهار قسم از توحید خواهیم پرداخت.


اول. توحید ذاتی


از دیدگاه حضرت علی علیه السلام توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات مقدس ربوبی است. از این رو، معانی دیگر توحید اعم از توحید عددی و توحید نوعی درباره خداوند درست نیست.


امام علی علیه السلام در روایتی ارزشمند، اقسام معانی واحد را برشمرده و معانی مقبول در این باره را مشخص کرده است. شریح بن هانی گوید: در جنگ جمل، مردی اعرابی از امیرمؤمنان علیه السلام پرسید: «آیا خداوند واحد است؟» اصحاب بر او تاختند و گفتند: «اکنون چه جای این پرسش است که علی در حال جنگ است؟!»


حضرت امیر علیه السلام فرمود: «بگذارید بپرسد که جنگ ما نیز بر سر همین است.» آن‏گاه فرمود: &lt ;/o:p>


«یا اعرابی ان القول فی ان الله واحد علی اربعة اقسام: فوجهان منها لا یجوزان علی الله عزوجل، و وجهان یثبتان فیه، فاما اللذان لا یجوزان علیه، فقول القائل: واحد یقصد به باب الاعداد، فهذا ما لا یجوز، لان ما لا ثانی له لا یدخل فی باب الاعداد، اما تری انه کفر من قال: ثالث ثلثة و قول القائل: هو واحد من الناس، یرید به النوع من الجنس، فهذا ما لا یجوز علیه لانه تشبیه، و جل ربنا عن ذلک و تعالی. و اما الوجهان اللذان یثبتان فیه فقول القائل هو واحد لیس له فی الاشیاء شبه، کذلک ربنا و قول القائل انه عزوجل احدی المعنی، یعنی به انه لا ینقسم فی وجود و لا عقل و لا وهم کذلک ربنا عزوجل.» (9)


بنا بر این روایت، واحد را چهار معنا است: واحد عددی، واحد نوعی، واحد به معنای موجود بی‏نظیر و واحد به معنای موجود تجزیه‏ناپذیر. دو معنای اول، درباره خداوند ناروا و دو معنای دیگر روا است. اینک به توضیح آن‏ها می‏پردازیم.


توحید عددی


«واحد عددی‏» آن واحدی است که تکثر و تعددپذیر است، هرچند این کثرات با یکدیگر مجانس نباشند. چون برای موجودی عدد «یک‏» را به کار می‏بریم، این موجود قابلیت «دو»، «سه‏» و… شدن را نیز دارا است. این‏گونه واحد را نمی‏توان برای خداوند متعال به کار برد; زیرا ذات مقدس حضرت حق تعددبردار نیست. این سخن کفرآمیز نصارا که می‏گویند: «ان الله ثالث ثلاثة‏» مائده/73 در حقیقت‏به معنای اعتقاد به عددی بودن و احدیت‏خدا است.


حضرت امیر علیه السلام با تعابیری گوناگون وحدت عددی را برای باری تعالی نفی کرده است. گذشته از تعبیرهایی که نقل شد، می‏توان به تعبیرهایی دیگر اشاره کرد که همگی از اویند:


«واحد لا بعدد; یگ
انه است نه به شماره.» (10)


«الاحد بلا تاویل عدد; یگانه است نه به معنای شماره.»(11)


«واحد لا من عدد; یگانه است نه به شماره.»(12)


توحید نوعی


مراد از واحد نوعی، واحدی است که تعدد بردار است و با افراد دیگر مجانس است. «نوع‏» در لغت عرب به گروهی از افراد مشابه و مجانس می‏گویند;(13) مثلا چون می‏گویند: «لیس هذا من نوع ذاک‏»، منظور این است که این دو چیز مشابه و
هم جنس یکدیگر نیستند.(14) همچنین، وقتی درباره کسی می‏گویند «واحد من الناس‏» مقصود این است که آن شخص یکی از افراد مشابه و هم‏جنس مردم است. بنابراین، در وحدت نوعی تعدد و تشابه هست و واحد نوعی با افراد دیگر نوع هم‏جنس و مشابه است. بدین‏سان، نمی‏توان گفت‏خدا واحد نوعی است، زیرا لازمه آن تشابه خدا با دیگر موجودات است. از این رو، هرگاه ائمه اطهار علیهم السلام می‏فرمایند: «الله شئ‏»، بی‏درنگ می‏افزایند: «لا کالاشیاء;»(15) یعنی خداوند، چیزی است، اما نه همچون دیگر چیزها.


توحید به معنای بی شبیه بودن


امام علی علیه السلام پس از نفی وحدت عددی و وحدت نوعی، دو معنای دیگر را برای خدای تعالی اثبات می‏کند که یکی عبارت است از: واحد به معنای بی‏شبیه: واحد لیس له فی الاشیاء شبیه.


در بحث درباره ویژگی‏های توحید به این معنای توحید بیش‏تر می‏پردازیم. </o:p&gt ;


توحید به معنای تجزیه‏ناپذیر


دومین معنای مقبول برای واحد، نفی هر گونه تجزیه و تقسیم از ذات اقدس الهی است; یعنی هرگونه تقسیم – اعم از تقسیم خارجی، تقسیم عقلی و تقسیم وهمی(16) درباره خداوند منتفی است; چنان‏که علی علیه السلام می‏فرماید:


«و لا تناله التجزئة و التبعیض; جزء جزء شدن و پاره پاره گشتن در او راه ندارد.» (17)


و نیز می‏فرماید:


«لا یوصف بشی من الاجزا و لا بالجوارح والاعضاء، و لا بعرض و لا بالغیریة و الابعاض; نه جزئی دارد که به آن وصفش کنند و نه جوارح دارد و نه اعضا و عرض و نه توانند بدین وصفش کنند که بگویند غیر از دیگران است و بعض بعض است.» (18)


از این واقعیت روشن می‏شود که ترکیب در ذات خدای تعالی به هیچ وجه راه ندارد و او تجزیه و تحلیل‏پذیر نیست و فاعلیت‏حق متعال، فاعلیت ارادی و خلقت او از لامن شئ است نه این‏که خلقت‏به صدور و فیضان باشد و وجودات همه موجودات هم‏سنخ وجودی خدای تعالی و بلکه عین وجود او باشند.


دوم. توحید صفاتی


مراد از توحید صفاتی آن است که چنان‏که باری تعالی در مقام ذات، یگانه و بی‏همتا است، در صفات کمالیه خود نیز یگانه و یکتا است و همانند و نظیری برای صفاتش نیست. امیرمؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید:


«کل عزیز غیره ذلیل و کل قوی غیره ضعیف، و کل مالک غیره مملوک و کل عالم غیره متعلم و کل قادر غیره یقدر و یعجز; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندی جز او ناتوان است و هر مالکی جز او مملوک است و هر عالمی جز او نوآموز است و هر توانایی جز او گاه توانا و گاه ناتوان است.» (19)


از این روایت استفاده می‏شود که اوصاف خدای تعالی شخصا ویژه اویند و کسی در آن‏ها با او شریک نیست. عالم و قادر و مالکی در عرض او نیست و همه به او عالم و قادر و مالک‏اند و این سخن بدان معنا نیست که صفات و کمالات همه اشیا صفات حق‏اند و جز حق را مطلقا هیچ صفت و کمالی نیست; زیرا وجدان و برهان دلالت می‏کند که اوصاف کمالی انسان مانند قدرت و حیات مربوط به خود اوست نه اینکه صفات خدا بوده باشد. به عبارت دیگر صفات و کمالات موجودات از خدا و به اراده اوست ولی صفات خداوند نیستند.


سوم. توحید افعالی


مراد از توحید افعالی آن است که در دار تحقق هیچ فعلی و انفعالی انجام نمی‏گیرد مگر اینکه تحت‏سلطنت‏حضرت حق و به مشیت و اراده و اذن اوست پر واضح است که این امر هیچگونه منافاتی با اختیاری بودن افعال انسان ندارد زیرا از جمله مقدمات فعل اختیاری، خود اختیار است که خدای تعالی قدرت این اختیار را به انسان تملیک کرده و اراده و مشیت او بر فعل اختیاری انسان تعلق گرفته است.


در زمینه توحید افعالی، تحلیل‏های دیگری وجود دارد که از سوی برخی مکاتب فلسفی و عرفانی ارائه شده که صحیح به نظر نمی‏رسد. از جمله اراده خدای تعالی بلکه ذات الهی علت تامه همه موجودات از جمله افعال انسان‏ها باشد، روشن است که بندگان در افعال خود مجبور بوده و جایی برای اختیار وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، بنابر وحدت وجود و موجود هم چون غیریتی در کار نیست نسبت فعل به انسان نسبتی مجازی و جبر و تفویض موضوعا منتفی است. لاهیجی در شرح گلشن راز در بیان مراتب توحید شهودی که یکی از آنها توحید افعالی است می‏نویسد:

&#x0D ;

«آنکه حضرت حق به تجلی افعالی بر سالک متجلی شود و سالک صاحب تجلی، جمیع افعال و اشیا را در افعال حق فانی یابد و در هیچ مرتبه هیچ شیئی را غیر از حق متعال فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد.» (20)


چهارم. توحید عبادی


امام علی علیه السلام در تفسیر فرازهای اذان می‏فرماید:


«اما قوله «اشهد ان لا اله الاالله‏»… کانه یقول: اعلم انه لا معبود الا الله عز و جل و ان کل معبود باطل سوی الله عز و جل.»(21) و در سخنی دیگر یکی از اهداف مهم بعثت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را سوق دادن مردم به عبادت خدای تعالی دانسته می‏فرماید:


«فان الله بعث محمدا – صلی الله علیه و آله – بالحق لیخرج عباده من عبادة عباده الی عبادته; همانا خدای تعالی محمد – صلی الله علیه و آله – را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بندگان به پرستش خود درآورد.»(22)


عبادت به معنای خضوع و خشوع و افتادگی است. هیچک از بندگان و مخلوقات الهی را نسبت‏به دیگر مولویت و مالکیت نیست تا خضوع و خشوع در مقابل او لازم باشد. زیرا پرستش و افتادگی کردن فقط از شؤون استحقاقی مولا و مالک حقیقی می‏باشد. و این عبادت و افتادگی ملازم با اطاعت و پیروی هم می‏باشد و به همین جهت است که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه: «و اتخذوا من دون الله آلهة لیکونوا لهم عزا کلا یکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضدا»(23) می‏فرماید:


<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto" dir=rtl class=MsoNormal align=justify&gt ;«آنان که غیر از خدای تعالی، خدایانی برای خود ساخته‏اند، در روز رستاخیز خدایانشان با آنان به مخالفت‏برخاسته، از آنان و عبادتشان بیزاری خواهند جست. سپس فرمود: پرستش و عبادت، سجده و رکوع نیست; بلکه پرستش همان اطاعت است. هر که مخلوقی را در نافرمانی و معصیت‏خدای تعالی اطاعت کند او را پرستیده است.»(24)


ج. ادله توحید


1. فطرت


بنابر ادله و منابع دینی، خداشناسی امری فطری است. خداوند متعال با فضل و احسان خویش، فطرت همه آدمیان را به عرفت‏خویش سرشته است و از این رو، همه آدمیان زمانی که به دنیا می‏آیند، دارای گونه‏ای معرفت از ذات و اسما و صفات خداوندند. این معرفت پیشین به وسیله اسباب مختلف، مانند تذکر دادن پیامبران و مطالعه در اسرار خلقت‏به یاد آدمی می‏آید.


امام علی علیه السلام در گفتاری زیبا یکی از وظایف پیامبران را بازخواست میثاق فطرت و یادآوری نعمت فراموش شده که همان موهبت معرفت الله است:


«خداوند رسولان خود را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پی‏درپی گسیل کرد تا میثاق فطرت خداوندی را از ایشان باز پس گیرند و نعمت فراموش شده را به یادشان آورند.»(25)


در این معرفت فطری، معرفت‏به توحید و یگانگی خداوند نیز جای گر
فته است. خداوند خود را به‏عنوان خداوند یگانه به آدمیان شناسانیده است و متعلق معرفت فطری، خدای واحد است و ناگزیر تذکر و توجه به این معرفت فطری، توجه به خدای یگانه است; چنان‏که در کتاب توحید به نقل از ابوهاشم جعفری آمده است:


«از امام جواد علیه السلام پرسیدم: معنای واحد چیست؟ فرمود: آن که همگان بر یگانگی‏اش متفقند; هم چنان که خداوند عز و جل می‏فرماید: و اگر از ایشان بپرسی چه کسی آسمان‏ها و زمین را آفریده است، بی‏گمان خواهند گفت: خدا.» (26)


در روایتی، حضرت امیر علیه السلام فطری بودن توحید را چنین بیان کرده است:


«بی‏گمان بهترین وسیله‏ای که جویندگان بدان چنگ می‏زنند و به خدای سبحان متوسل می‏شوند…، کلمه اخلاص است که همان فطرت الهی است.» (27)


2. هماهنگی و وحدت تدبیر


از ادله توحید باری تعالی، همانا وحدت و هماهنگی نظام هستی است. با اندکی مطالعه در مظاهر ربوبیت‏خداوند در طبیعت می‏توان به یگانگی آفریدگار دانا و توانا پی برد. قرآن کریم آدمیان را به تدبر در آیات تکوینی فرامی‏خواند تا از این گذر به آفریننده آیات و وحدت و یگانگی‏اش راه یابند; چنان‏که در هر یک از آیات 60 تا 64 سوره مبارکه نمل، برخی نعمت‏ها و موهبت‏های الهی را برمی‏شمارد و آن‏گاه با جمله «ا اله مع الله‏» بر وحدت خداوند پای می‏فشارد. برای مثال، در آیه 64 می‏فرماید:


«امن یبدا الخلق ثم یعیده و من یرزقکم من السماء و الارض االه مع الله قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین [. یا کیست] آن که خلق راآغاز می‏کند و سپس آن را باز می‏آورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می‏دهد؟! آیا معبودی باخدا است؟! بگو: اگر راست می‏گویید، برهان خویش بیاورید.»


امیرمؤمنان علیه السلام نیز، که پرورش‏یافته مکتب قرآن است، از سویی برخی اسرار آفرینش زمین، آسمان، کوه‏ها (28) و… را باز می‏گوید و از سوی دیگر تذکر می‏دهد که آفریدگار همه آفریدگان خدای یگانه متعال است. از جمله در خطبه 185 می‏فرماید:


«اگر راه‏های تفکر را در پیش گیری تا به ژرفای تفکر خویش برسی، اندیشه‏ات تو را به یکتایی آفریدگار می‏رساند; زیرا در خواهی یافت که آفریننده مورچه، همان آفریدگار نخل است و در خواهی یافت که همه موجودات ریز و درشت، لطیف و غلیظ و ضعیف و قوی همه در خلقت، به‏سان یکدیگرند.»


در حقیقت، هماهنگی موجودات جهان با یکدیگر، و دقت و استواری خلقت، نشانه حاکمیت نیرویی یگانه بر جهان هستی است.


3. نبود نشانه‏های شریک


برهان سوم در گفتار حضرت علی علیه السلام، بر نفی شریک باری تعالی، از طریق نفی آثار و نشانه‏های شریک سامان یافته است; بدین بیان که اگر خدای واحد بی‏همتا شریکی می‏داشت، آثار صنع و تدبیر او نیز در عرصه هستی پدیدار می‏گشت و چون چنین نیست، آشکار می‏شود که جز او، خدایی دیگر در میان نیست. امیر مؤمنان علیه السلام در نامه‏ای خطاب به امام حسن علیه السلام این برهان را به شکلی زیبا باز ساخته است:


«و اعلم یا بنی انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرایت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اله واحد کما وصف نفسه; پسرکم! اگر پروردگارت را شریکی می‏بود، رسولانش به سوی تو می‏آمدند و آثار ملک و سلطه‏اش را می‏دیدی و افعال و اوصافش را می‏شناختی، ولی – او هم چنان که خود را وصف فرموده است – خدای یکتا است.»(29)


<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA&gt ;وجود آثار و نشانه‏ها بر پدیدآورنده آن‏ها دلالت می‏کند. از این رو، آدمی با دقت در مخلوقات و نظم و تدبیر حاکم بر آن‏ها به خالق و صانع این مخلوقات رهنمون می‏شود. حال، همین آثار و مخلوقات گذشته از این که بر خالق گواهی می‏دهند، بر یگانگی خالق نیز دلالت دارند; زیرا چنان‏که در برهان پیش گذشت، نظم و هماهنگی مخلوقات، خبر از خدای واحد می‏دهد و جز مخلوقات موجود، مخلوقات و آثاری دیگر در میان نیست تا بر خالقی دیگر دلالت کنند.


از آثار خداوند که حضرت علی علیه السلام نیز از آن‏ها سخن گفته است، ارسال رسولان است. با توجه به این که پیامبران از خدای واحد خبر می‏دهند و وجود خدای دیگری را نفی می‏کنند، اگر خدایی دیگر در میان باشد، پیامبران کاذب خواهند بود; در حالی که صداقت پیامبران از حقایق ضروری است. اگر کسی بگوید: ممکن است جهان، آفریده چند خالق باشد و آنان در تدبیر جهان با یکدیگر به توافق رسیده و و مثلا قلمرو خویش را مشخص کرده باشند، در پاسخ می‏گوییم: این فرض، بر نقص و محدودیت‏خدایان فرض شده گواهی می‏دهد و نقص و محدودیت از صفات مخلوقات است و خالق دارای چنین صفاتی نیست.


ادامه دارد…


منبع: http://behar.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید