منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

جايگاه جوانان در حكومت علي ـ عليه السّلام ـ چگونه بود؟

فهرست مطالب

نگرش علي ـ عليه السّلام ـ نسبت به جوانان نگرش مثبت بوده و دورة جواني را با ارزشترين مقطع عمر برميشمردند و در دوران حكومتشان هم از جواناني نظير محمد بن ابي بكر عمروبن ابي سلمه و

ديگر جوانان به فراخور تواناييشان در بخشهاي مختلف به كار ميگرفتند.

ابتدا به نوع نگرش اميرالمؤمنين به جوانان ميپردازيم، سپس به اصل سؤال ميپردازيم. امام ـ عليه السّلام ـ مقطع جواني را از بهترين مقاطع عمر برميشمردند، چنانكه فرمود:

«شَيْئانِ لايَعْرِفُ فَضْلَهُما اِلاَّ مَن فَقَدَهُما، اَلشّبابُ وَ الْعافِيَةُ.»[1] دو چيز است كه ارزش و برتري آنها را نشناسد مگر كسي كه آنها را از دست بدهد، جواني و سلامتي.

و همينطور دورة جواني را دوران شكلگيري شخصيت و آمادگي براي پذيرش هر مطلب و ايده و عقيدهاي ميدانستند، چنانكه فرمود:

«و اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَاالاَرْضِ الْخالِيَهِ ما اُلْقِيَ فيها مِنْ قَبِلَتْهُ.»[2] همانا قلب جوان همچون زمين خالي (كاشته نشده) است كه هر بذري در آن پاشيده شود ميپذيرد.

و با توجّه به اهميت اين دوران، اين توصيه را داشتند كه بايد فرصت جواني را مغتنم شمرد و چنانكه فرمود: «بادِرْ شَبابَكَ‌ قبل هَرَمِكْ و صِحَتِّكَ قَبْلَ سُقْمِكَ.»[3] پيشي بگيرد (بهرهجو) از جواني

خود قبل از فرا رسيدن پيري و از تندرستي خود قبل از بيماري.

امّا در رابطه با جايگاه جوانان در حكومت آن حضرت، جوانان هم يكي از قشرهايي بودند كه امّا ـ عليه السّلام ـ در بخش هاي گوناگون از وجودشان استفاده ميكرد. براي نمونه به چند مورد اشاره ميكنيم.

محمد بن ابي بكر از جوانان با ايمان و از ياران مخلص علي ـ عليه السّلام ـ بود،‌ به استانداري سرزمين پهناور و استراتژيك مصر برگزيد، و آن قدر اين جوان مورد اعتماد و توجّه امّام ـ عليه السّلام ـ بود

كه وقتي محمد بن ابي بكر در مصر به دست ايادي معاويه به شهادت رسيد و خبر شهادت او به علي ـ عليه السّلام ـ رسيد در نامهاي به ابن عباس درباره محمد چنين فرمود:

«او فرزندي نيكخواه، كارگزاري كوشا، شمشيري برنده و ركني استوار بود.»[4]


و همچنين دربارهاش چنين فرمود: «اندوه ما (به خاطر شهادتش) به قدر شادماني دشمنان است، جز آنكه از آنان دشمني كاسته شد و ما دوستي را از كف داديم.[5]


عمروبن ابي سلمه يكي ديگر از جواناني بود كه علي ـ عليه السّلام ـ او را به امارت بحرين منصوب فرمود و هنگام جنگ صفين او را دعوت به همراهي كرد و در نامهاي به او چنين نوشت:

«ميخواهم بر ستمكاران شامي بتازم، دوست دارم كه تو هم با من باشي، زيرا تو از كساني هستي كه در جهاد با دشمن و بر پا نگهداشتن دين به تو پشتگرم توانم شد.»[6]


در جنگهاي گذشته پرچم به عنوان نماد استواري و پابرجايي و ايستادگي هر لشكري محسوب ميشد، به همين جهت علمداري سپاه به افراد لايق، شجاع، مقاوم و
جسور سپرده ميشد. در نبرد جمل، علي ـ عليه السّلام ـ پرچم سپاه را به دست فرزند جوانش محمد حنفيه سپرد و به او اينچنين توصيه فرمود: «اگر كوهها به لرزه درآيند تو پايدار بمان. دندانها را به هم بفشار و سرت را به عاريت به خدا بسپار»[7]
و نمونههاي بسيار ديگري كه حاكي از آن است كه امام ـ عليه السّلام ـ اين قشر از جامه را براي خدمت به مردم در جاهاي گوناگون به كار ميگرفتند.
امّا ذكر اين نكته ضروري است كه امام ـ عليه السّلام ـ براي در خدمت گرفتن افراد در بخشهاي مختلف ملاكي به عنوان «جواني» نداشتند بلكه ملاكهاي ديگري نظير: ايمان. صداقت، تعهد، امانتداري، وفاداري، و در يك كلام «شايستگي» براي سمتهاي مختلف در نظر داشتند و جواناني كه اين ملاكها را دارا بودند، با توجّه به اينكه علاوه بر دارا بودن آن ملاكها داراي شادابي و توانايي جسماني بودند، امام ـ عليه السّلام ـ از وجودشان استفاده ميكردند.
 براي مطالعه بيشتر در اين مورد مطالعه كتاب «سيماي كارگزاران علي ـ عليه السّلام ـ»

نوشته علي اكبر ذاكري توصيه مي شود

 

پی نوشت:

 

[1]. غررالحكم و دررالكلم (مجموعه كلمات و حكم علي ـ عليه السّلام ـ) جمعآوري، عبدالواحد الآمري تميمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج اول، 1407 ق، ج 1، ص 408.
[2]
. نهج البلاغه، نامه 31.
[3]
. غرر الحكم، همان، ج 1. ص 302.
[4]
. نهج البلاغه، نامه 35.
[5]
. نهج البلاغه، كلمات قصار، 325.
[6]
. نهج البلاغه، نامه 42.
[7]
. نهج البلاغه، خطبه 11.

 

www.andisheqom.com

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید