ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

جذبه عشق

فهرست مطالب

جذبه عشق


 


چراغ هاي سبز ، تمامي فضاي تكيه را به رنگ سبز عاشقانه اي ، رنگ زده بود .  سينه زن ها در صف هايي مرتب نشسته بودند و  به آواز حزن آلود و دل انگيز مداح  گوش مي كردند  
. دست ها بر پيشاني بود و شانه ها مي لرزيد . نيم ساعتي مي شد كه بازوان رشيد جوان ها در فضاي تكيه بالا رفته ، بر سرو سينه خورده و آنان در جذبه اي از عشق و دلدادگي فريادهاي يا حسين  و يا عباس سر داده بودند . اكنون
 جوان هاي نوزده بيست ساله ،كه بيشترين تعداد جمعيت انبوه را تشكيل مي داد ، در خلسه اي عاشقانه ،  بدون خستگي  ازآن  همه بر سر و سينه زدن ها و  بي قراري ها ،با پيراهن هاي مشكي و تن و بدني كه بوي گل سرخ محمدي مي داد و گلاب هايي كه از هر طرف،  توسط  عشاق حسين بر دست و سينه  آنها مي باريد  ،  نشسته بودند .


مداح با صداي دو رگه و عاشقانه اي مي خواند : «جوانها ، عزاداران ابولفضل، به خودآقا  قسم شما نزد حسين خيلي ارزش و آبرو  داريد . امروز پرچم عباس و حسين در دست شماست مبادا پرچم عباس را زمين بگذاريد . مبادا حسين را تنها بگذاريد . به خود خدا قسم اگر يك قدم براي آقامون  حسين برداريد او  هزاران قدم براي  شما بر مي دارد . من خاك زير پاي شما را مي بوسم .من آن  دستان با محبت شما را كه به عشق حسين بر سر و سينه مي خورد مي بوسم .» جوان هاي عاشق و حتي كودكان مانند ابر بهاري اشك مي ريختند و بوي عشق ، محبت و صفا  همه جا را پر كرده بود . مداح كه سال هاي زيادي را به عشق حسين و عباس خوانده بود ، با چشماني اشك آلود آنها  را مي نگريست .كمي سكوت كرد . با دقت به  انبوه عزاداران خيره شد و  دوباره ادامه داد :


«من سال ها از مولايم يك خواهش داشته ام . مي دانم كه دست رد به سينه من نخواهد زد . دلم مي خواهد كه لحظات پايان عمرم را در ميان تكيه و شما جوانها باشم و در حال مداحي براي مولايم جان بدهم . به وفا داري و سقايي عباس قسم كه اين تنها آرزو  و بهترين خواسته من از اوست .» . سپس اشعار جانسوزي در مدح حسين و اهل بيتش خواند . آنگاه  همه ايستادند . با آهنگي حزين و هماهنگ با اشعار او سينه زني كردند . مدتي خواند و ناگهان فقط صداي برخورد دست ها بر سينه جوانها مي آمد . صدايي از بلندگو پخش نمي شد . جوانها همچنان سينه زدن را ادامه دادند . فكر مي كردند برنامه مداح تمام شده و اكنون نوبت برنامه اي ديگر ، براي عزاداري است . ناگهان مياندار هيئت فرياد زد :


مردم ،عزادارها ،مداح ما به سوي آقايش حسين رفت . انا لله و انا اليه راجعون .


چند لحظه اي بهت و حيرت همه را در بر گرفت  . گويي هيچكس در تكيه نبود . سپس جوان ها  به سوي بدن بي جان مداح حركت نمودند و با احترام و ارادتي خاص بدن را سر دست بلند كردند . .اكنون مداح  با عباي مشكي، بر روي دست عزاداران،در اطراف تكيه گردانده مي شد. گويي  فريادهاي« يا حسين»، بهترين آهنگ و نوا، براي مداحي بود كه عمري را« يا حسين» گفته  و حالا تمامي آن « يا حسين» گفتن ها بر تن و بدنش مي ريخت


محمد رضا عباس زاده –كاشان   


این داستان در شماره ۳۲۸۸ –در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۸۶ در مجله اطلاعات هفتگی نیز به چاپ رسیده است

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید