کتاب: توبه آغوش رحمت، نوشته استاد حسین انصاریان
مسألهى حسابرسى اعمال و اخلاق و عقايد مردم در روز قيامت، و بررسى كتاب حيات و زندگى آنان، حقيقتى است كه آيات قرآن و معارف الهيه به صورتى وسيع و گسترده مطرح كردهاند.
قابل باور نيست كه پاكان عالم عمرى را در درستى و صدق و راستى، و پاكى و صحت عمل، و همراه با اخلاق حسنه بسر برند، و ديگران را از منافع وجود خود بهرهمند سازند، و پروندهى آنان با مرگشان براى ابد بسته شود، و به حساب آنان رسيدگى نشود، و كتاب حيات آنان بازخوانى نشود، و مزدى به آنان تعلق نگيرد.
و نيز قابل باور و قبول نيست كه ناپاكان و ملحدان، و كافران و طاغوتها و طاغوتيان، عمرى را در ظلم و ستم، و بىخبرى و غفلت، و ناپاكى و نادرستى، و خيانت و جنايت، و غارت و غارتگرى بسر برند، و مردم را با ظلم و ستم و شر و جنايت خود آزار دهند، و بسيارى از انسانها را از حق خود محروم نمايند و با مرگشان پروندهى آنان براى ابد بسته شود، و به حسابشان رسيدگى نشود، و كتاب حياتشان را بازخوانى نكنند، و به كيفر اعمالشان نرسند.
عدل و حكمت و رحمت و غضب حق اقتضا مىكند كه روزى همهى انسانها را جمع كند و اعمال و اخلاق و عقايدشان را حسابرسى و هركس را درخور وضعش به جزايش برساند.
دربارهى پاكان عالم و مسألهى حساب آنان در قيامت مىفرمايد:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ* أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ» «1».
بعضى از مردم مىگويند: پروردگارا! ما را از حسنهى دنيا و آخرت بهرهمند كن، و از شكنجهى دوزخ حفظ فرما، براى آنها نسبت به آنچه كه در دنيا كسب كردهاند نصيبى هست و خداوند در حسابرسى پروندهى بندگانش سريع است.
«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ» «2».
سپس به سوى خداوند كه به حقيقت مولاى آنهاست بازگردانده مىشوند، بدانيد كه حكم و حساب بندگان اختصاص به او دارد، و او سريعترين محاسبان است.
«فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ* فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً» «3».
كسى كه پروندهاش به دست راستش داده شود، به زودى حسابش را به آسانى رسيدگى نمايند.
موسى بن جعفر عليه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا روايت مىكند كه حضرت فرمودند:< ;/SPAN>
لَا تَزولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ عُمْرِهِ فِيما افْناهُ، وَشَبابِهِ فِيما ابْلاهُ، وَعَنْ مَالِه مِنْ ايْنَ كَسَبَهُ وَفِيما انْفَقَهُ، وَعَنْ حُبِّنَا اهْلَ الْبَيْتِ «4».
روز قيامت دو پاى عبد حركت نمىكند مگر اينكه از چهار چيز از او سؤال شود: از عمرش كه در چه امرى گذراند، از جوانيش كه در چه برنامهاى مصرف كرد، از ثروتش كه از كجا آورد و در كجا خرج كرد، و از محبت ما اهل بيت.
بدون ترديد مردم مؤمن و آزادهاى كه عمر و جوانى خود را در عبادت تمام كردند، و تحصيل ثروت و خرج كردن آن را هماهنگ با قرآن قرار دادند، و عمرى را به عشق و محبت اهل بيت بسر بردند، حساب آنان در قيامت حساب آسان خواهد بود، و در صحراى محشر درد و رنجى نخواهند داشت، و معطلى در كار آنان نخواهد بود.
مردى گفت به حضرت باقر عليه السلام عرضه داشتم: پسر پيامبر! مرا به حضرت تو حاجتى است، حضرت فرمودند: مرا در مكّه ملاقات كن، در مّكه به حضرت گفتم: مرا حاجتى است، فرمودند: در منى به ملاقاتم بيا، در منى به حضرت گفتم: مرا حاجتى است، فرمودند: بگو، گفتم: گناهى مرتكب شدهام كه جز خدا كسى به آن آگاهى ندارد، آن گناه بر من بزرگ است، به جانب حضرتت آمدهام كه مرا از آن نجات دهى، و سنگينىاش را از دوش جانم بردارى، حضرت فرمودند:
چون قيامت برپا شود، و خداوند به حساب بندهى مؤمنش برسد، او را به تك تك گناهانش آگاه كند، سپس از او درگذرد و غفرانش را نصيب وى نمايد، بر گناه بنده
اش و آمرزشى كه نصيب او نموده ملك مقرب و پيامبر مرسلى را آگاه نخواهد كرد «5»!
دربارهى حساب مردم مؤمن روايت بسيار مهمى در امالى شيخ طوسى به نقل از علامهى مجلسى در كتاب بحار از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه موجب اعجاب و شگفتى و باعث اميدوارى است! متن روايت بدين صورت است:
يُوقَفُ الْعَبْدَ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ فَيَقُولُ: قيسُوا بَيْنَ نِعَمى عَلَيْهِ وَبَيْنَ عَمَلِهِ، فَتَسْتَغْرِقُ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقولونَ: قَدِ اسْتَغْرَقَ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُ: هَبُوا لَهُ نِعَمِى، وَقيسُوا بَيْنَ الْخَيْرِ وَالشَّرِّ مِنْهُ، فَانِ اسْتَوَى الْعَمَلانِ اذْهَبَ اللَّهُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ وَادْخَلَهُ الْجَنَّةَ، وَانْ كانَ لَهُ ف
َضْلٌ اعْطاهُ اللَّهُ بِفَضْلِهِ، وَانْ كَانَ عَلَيْهِ فَضْلٌ وَهُوَ مِنْ اهْلِ التَّقْوى لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ تَعالى وَاتَّقَى الشِّرْكَ بِهِ فَهُوَ مِنْ اهْلِ الْمَغْفِرَةِ يَغْفِر اللَّهُ لَهُ بِرَحْمَتِهِ انْ شاءَ، وَيَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ بِعَفْوِهِ «6».
عبد را در پيشگاه خداوند نگاه مىدارند، حضرت حق مىفرمايد:
بين نعمتهاى من و عملش مقايسه كنيد، نعمتها تمام اعمال را مىپوشاند و فرا مىگيرد، فرشتگان مىگويند: نعمتها عمل را فرا گرفت، خطاب مىرسد:
نعمتهايم را به او ببخشيد، بين خير و شرش را مقايسه كنيد، اگر خير و شر مساوى شد، خداوند شر عبد را به احترام خيرش از بين مىبرد و او را وارد بهشت مىكند، اگر خيرش اضافه باشد از فضلش به او عطا مىكند، اگر شرش اضافه باشد، ولى اهل تقوا باشد، و شرك به خدا نياورده و از شرك به حق مجانبت داشته باشد، سزاوار و شايستهى مغفرت است، خداوند اگر بخواهد به رحمتش او را مورد مغفرت قرار مىدهد، و به عفوش به او تفضل مىنمايد!
مجلسى بزرگوار در كتاب بحار از كتاب شريف كافى روايت مىكند كه حضرت صادق عليه السلام فرمودند: پروندهها در قيامت، پروندهى نعمتها و خوبىها و بدىهاست.
پروندهى نعمتها و خوبىها را با هم مقابله مىكنند، پروندهى نعمتها حسنات ر
ا فرا مىگيرد، پروندهى بدىها به جا مىماند، انسان مؤمن را براى حساب دعوت مىكنند، قرآن به زيباترين صورت پيش روى بندهى مؤمن قرار مىگيرد و مىگويد: پروردگارا! من قرآنم و اين بندهى مؤمن توست، خودش را براى تلاوت من به زحمت انداخت، شبش را با من طولانى كرد، در نماز شبش از دو ديده اشك ريخت، از او راضى شو چنانكه مرا راضى كرد، عزيز جبار به عبد مؤمن مىگويد: دست راستت را باز كن، دست راست او را با رضوانش پر مىكند، و دست چپش را مملو از رحمت مىنمايد. سپس به بندهى مؤمن خطاب مىكند، اين بهشت بر تو مباح باد، قرآن بخوان و بالا برو، پس هر آيهاى را بخواند درجهاى از درجات بهشت را بالا مىرود «7».
دربارهى ناپاكان و بدكاران و ملحدان و بىدينان در رابطه با حساب و بازخوانى پروندهى آنان در قرآن مجيد و روايات مىخوانيم:
«… وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» «8».
و كسى كه به آيات خداوند كفر بورزد، همانا خداوند در محاسبهى مردم در روز قيامت سريع است.
«… وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» «9».
و كسانى كه دعوت حق را اجابت نكردند، اگر آنچه در روى زمين است و مانند آن را مالك باشند، براى نجات خود فديه بدهند تا از عذاب برهند اثرى ندارد، براى آنان حسابرسى بدى است و جايگاه آنان جهنم است، و جهنم بد آرامگاهى است.
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» «10».<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA&g t;
و چه بسيار مردم ديارى كه از فرمان پروردگار و پيامبرشان سرپيچيدند، ما هم آنان را حسابرسى سختى كرديم، و به عذاب منكرى معذب نموديم.
«إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ* فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ* إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» «11».
<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'; mso-bidi-language: FA" lang=FA&g t;مگر آن كه از حق روى گرداند و كافر شد، خداوند او را به عذاب بزرگتر معذب نمايد، همانا بازگشت آنان به سوى ماست، سپس حسابشان بر عهدهى ما خواهد بود.
حضرت صادق عليه السلام در توضيح گفتار خداوند كه در قرآن فرمودهاند: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» «21» اين عبارت را بيان نموده:
يَسْأَلُ السَّمْعَ عَمّا يَسْمَعُ، وَالْبَصَرَ عَمّا يَطْرِفُ، وَالْفُؤادَ عَمّا عَقَدَ عَلَيْهِ «31».
خداوند از گوش از آنچه كه مىشنود، و از چشم از آنچه كه مىبيند، و از دل از آنچه كه بر آن گره مىخورد سؤال مىنمايد.
مردى به حضرت سجاد عليه السلام عرض كرد: اگر از جانب مؤمن بر عهدهى كافر مظلمه و حقى باشد، در قيامت از كافر به نفع مؤمن چه چيزى مىگيرند در حالى كه كافر اهل جهنم است؟ حضرت فرمودند: از گناهان مؤمن به اندازهاى كه حق بر عهدهى كافر دارد به گردن كافر مىاندازند، كافر به اندازهى آن گناهان و گناه كفر خودش به عذاب دچار مىشود «41»!
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
ستم و ظلم بر سه گونه است، ستمى كه بخشيده نمىشود، و ستمى كه واگذار نمىگردد، و ستمى كه بخشيده مىشود و مطالبه نمىشود.
اما ستمى كه بخشيده نمىشود شرك به خداوند است، خداوند سبحان فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» «151».
و اما ستمى كه بخشيده مىشود، ستم انسان بر نفس خويش است در ارتكاب گناهان صغيره.
اما ستمى كه ترك نمىشود و واگذاشته نخواهد شد ستم بعضى از مردم به بعضى ديگر است، اين ستم زخم به چاقو يا زدن به تازيانه نيست، بلكه ستمى كمتر و كوچكتر از آن است «16».
از حضرت باقر يا امام صادق عليهما السلام روايت شده:
يُؤْتى يَوْمَ الْقِيامَةِ بِصاحِبِ الدَّيْنِ يَشْكُو الْوَحْشَةَ، فَانْ كانَتْ لَهُ حَسَناتٌ اخِذَ مِنْهُ لِصاحِبِ الدَّيْنِ، وَقالَ: وَانْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَناتٌ الْقِىَ عَلَيْهِ مِنْ سَيِّئاتِ صاحِبِ الدَّيْنِ «17».
بدهكار را در قيامت حاضر مىكنند در حالى كه شاكى از وحشت است، اگر دارندهى حسنات باشد از حسناتش به نفع طلبكار به طلبكار مىدهند، و اگر حسنات نداشته باشد از سيئات طلبكار به دوش او مىگذارند.
برنامهى حساب و حسابرسى، و بازخوانى پروندهى بندگان در قيامت نيز از مصاديق غيب است، و باور آن بر اساس آيات قرآن و روايات، جزء ايمان و از زيباييهاى معنوى است.
ميزان
مسألهى ترازو و وزن شدن اعمال به هر كيفيتى كه باشد از مسايل بسيار مهمى است كه به عنوان يكى از امور قيامت در كتاب خدا قرآن مجيد و در معارف اسلامى و روايات اهل بيت به صورتى وسيع و گسترده مطرح است.
«وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ…» «18».
ترازو در آن روز، ترازوى حق است.
«وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً…» «19».
ترازوهاى عدل را براى روز قيامت قرار مىدهيم، و به كسى در آن روز به هيچ عنوان ستمى نمىشود.
هشام بن سالم مىگويد: در رابطه با اين آيه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم كه منظور از ميزانها در قيامت چيست؟ حضرت فرمودند: انبيا و اوصياى انبياست «20».
آرى، در قيامت، عقايد و اخلاق و اعمال مردم را با انبيا و امامان معصوم مىسنجند، اگر عقايد و اخلاق و اعمال فرد در حد خودش هماهنگ با عقايد و اخلاق و اعمال انبيا و ائمه باشد اهل نجات است، و در حقيقت ميزان او سنگين است، و اگر هماهنگ نباشد براى او نجاتى نيست، چون ميزانش سبك و بىوزن است. قرآن مجيد در بسيارى از آيات به اين دو مسأله اشاره دارد:&l t;o:p>
«… فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ» «21».
آنان كه وزن عقايد و اعمال و اخلاقشان در ترازوى حق سنگين باشد اهل فلاح و رستگارىاند، و آنان كه سبك باشد به خاطر ستمى كه بر آيات خدا در دنيا روا داشتند و عمرى را به انحراف و تجاوز از حق سپرى كردند دچار خسارت و زيانند.
<P style="TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 6pt 0cm 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir=rtl class=MsoNormal align=justify&g t;«… وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ» «22».
اگر عملى به وزن دانهى خردلى باشد آن را بياوريم، و به اينكه ما حسابگر آن باشيم كافى است.
«فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ* فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ* وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ* فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ* وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ* نارٌ حامِيَةٌ» «23».
هركس را در آن روز در ترازوى حق، اعمال وزين و سنگينى باشد در عيش و عشرت خشنود كننده خواهد بود، و هركس را در ميزان قيامت، اعمالى سبك و بىوزن باشد جايگاهش هاويه است و چه مىدانى هاويه چيست؟
آتش داغ و سوزنده است.
عقايد حقه، و اعمال صالحه، و اخلاق حسنه برخوردار از ارزش و وزن است، و در ميزان عدل الهى داراى سنگينى غير قابل تصور، و موجب نجات در عرصات و مواقف مهمه است.
حضرت باقر عليه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا روايت مىكند كه آن حضرت فرمودند:
حُبّى وَحُبُّ اهْلِ بَيْتِى نافِعٌ فِى سَبْعَةِ مَواطِنَ اهْوَالُهُنَّ عَظيمَةٌ، عِنْدَ الْوَفاةِ، وَفِى الْقَبْرِ، وَعِنْدَ النُّشورِ، وَعِنْدَ الْكِتابِ، وَعِنْد الْحِسابِ، وَعِنْدَ المِيزانِ، وَعِنْدَ الصِّراطِ «24».<o:p& gt;
عشق به من و عشق به اهل بيتم در هفت موطن كه داراى اهوال عظيمه است سود مىرساند: زمان مرگ، در قبر، وقت زنده شدن در قيامت، نزد پرونده، وقت حسابرسى، كنار ميزان و ترازو و وقت عبور از صراط.
مىدانيم كه محبت محب، محرك بسيار مهمى براى شكلگيرى از محبوب است، محبتى كه در هفت موطن براى انسان سودمند است محبتى است كه موجب فرمانبرى از فرمانهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت بزرگوار آن حضرت باشد.
حضرت سجاد عليه السلام از رسول خدا روايت مىكند:&l t;/o:p>
ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِىءٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ افْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ «25».
چيزى برتر از حسن خلق در ترازوى انسان در روز قيامت قرار داده نمىشود.
امام هشتم عليه السلام در نامهاى به مأمون عباسى نوشت:
وَتُؤْمِنُ بِعَذابِ الْقَبْرِ، وَمُنْكَرٍ وَنَكِيرٍ وَالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْمِيزانِ وَالصِّراطِ «26».
به عذاب قبر و منكر و نكير و برانگيخته شدن بعد از مرگ و ميزان و صراط، ايمان داشته باش.
مسألهى ميزان هم به مانند مسايل گذشته از مصاديق غيب است و ايمان به آن بر اساس آيات قرآن و روايات واجب و لازم است، و اعتقاد به آن در زندگى و حيات انسان داراى آثار باارزشى است.
پی نوشت ها:
(1)- بقره (2): 201- 202.
< ;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>(2)- انعام (6): 62.
(3)- انشقاق (84): 7- 8.
(4)- امالى صدوق: 39، المجلس العاشر، حديث 9؛ بحار الأنوار: 7/ 258، باب 11، حديث 1.
(5)- عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له: يا ابن رسول اللَّه! إن لي حاجة. فقال: تلقاني بمكة. فقلت: يا ابن رسول اللَّه! إن لي حاجة. فقال تلقاني بمنى. فقلت: يا ابن رسول اللَّه! إن لي حاجة. فقال: هات حاجتك. فقلت يا ابن رسول اللَّه! إني أذنبت ذنبا بيني وبين اللَّه لم يطلع عليه أحد فعظم علي وأجلك أن أستقبلك به. فقال: إنه إذا كان يوم القيامة وحاسب اللَّه عبده المؤمن أوقفه على ذنوبه ذنبا ذنبا، ثم غفرها له لا يطلع على ذلك ملكا مقربا ولا نبيا مرسلا.
الزهد: 91، باب 17، حديث 245؛ بحار الأنوار: 7/ 259، باب 11، حديث 5
.
(6)- امالى طوسى: 212، المجلس الثامن، حديث 369؛ بحار الأنوار: 7/ 262، باب 11، حديث 14.
(7)- عن يونس بن عمار، قال: قال أبو عبد اللَّه عليه السلام: إن الدواوين يوم القيامة ديوان فيه النعم، وديوان فيه الحسنات، وديوان فيه السيئات، فيقابل بين ديوان النعم وديوان الحسنات، فتستغرق النعم ديوان الحسنات ويبقى ديوان
السيئات، فيدعا ابن آدم المؤمن للحساب فيتقدم القرآن أمامه في أحسن صورة فيقول: يا رب! أنا القرآن وهذا عبدك المؤمن قد كان يتعب نفسه بتلاوتي، ويطيل ليله بترتيلي، وتفيض عيناه إذا تهجد، فأرضه كما أرضاني. قال: فيقول العزيز الجبار: ابسط يمينك فيملؤها من رضوان اللَّه العزيز الجبار، ويملأ شماله من رحمة اللَّه. ثم يقال: هذه الجنة مباحة لك، فاقرأ واصعد. فإذا قرأ آية صعد درجة.
كافى: 2/ 602، كتاب فضل القرآن، حديث 12؛ بحار الأنوار: 7/ 267، باب 11، حديث 34.
(8)- آل عمران (3): 19.
(9)- رعد (13): 18.
(10)- طلاق (65): 8.
(11)- غاشيه (88): 23- 26.
(21)- اسراء (17): 36.
(13</SPAN> ;)- تفسير عياشى: 2/ 292، حديث 75؛ بحار الأنوار: 7/ 267، باب 11، حديث 30.
(14)- كافى: 8/ 104، حديث أبى بصير مع المرأة، حديث 79؛ بحار الأنوار: 7/ 270، باب 11، حديث 35. (15)- نساء (4): 48.
(16)- ألا وإن الظلم ثلاثة: فظلم لا يغفر، وظلم لا يترك، وظلم مغفور لا يطلب. فأما الظلم الذي لا يغفر: فالشرك باللَّه. قال اللَّه سبحانه «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ». وأما الظلم الذي يغفر: فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات. وأما الظلم الذي لا يترك: فظلم العباد بعضهم بعضا القصاص هناك شديد ليس هو جرحا بالمدى ولا ضربا بالسياط ولكنه ما يستصغر ذلك معه.
نهج البلاغه: 396، خطبهى 175؛ غرر الحكم: 455، ذم الظلم، حديث 10383؛ بحار الأنوار: 7/ 271، باب 11، حديث 36.
(17)- علل الشرايع: 2/ 528، باب 312، حديث 6؛ بحار الأنوار: 7/ 274، باب 11، حديث 46.
(18)- اعراف (7): 8.
(19)- انبياء (21): 27.
(20)- معانى الأخبار: 31، حديث 1؛ بحار الأنوار: 7/ 249، باب 10، حديث 6.
(21)- اعراف (7): 8- 9.
(22)- انبياء (21): 47.
(23)- قارعه (101): 6- 11.
(24)- امالى صدوق: 10، المجلس الثالث، حديث 3؛ خصال: 2/ 360، حديث 49؛ بحار الأنوار: 7/ 248، باب 10، حديث 2.
(25)- كافى: 2/ 99، باب حسن الخلق، حديث 2؛ بحار الأنوار: 7/ 249، باب 10، حديث 7.
(26)- عيون اخبار الرضا: 2/ 125، باب 35، حديث 1؛ بحار الأنوار: 7/ 249، باب 10، حديث 5.
پایگاه عرفان www.erfan.ir