5. مصونیت پیامبر از کید دشمنان
توطئه های دشمنان پیامبر(ص) تمام شدنی نبود و در طول 23 سال رسالت، همواره پیامبر گرامی اسلام با دشمنان سرسختی روبهرو بود. از دشمنان بتپرست در محیط مکه گرفته تا دشمنان دیگری که در محیط مدینه بر ضد اسلام ائتلاف کرده بودند، به اضافه منافقان که در جامعه اسلامی زندگی میکردند و دست از توطئه بر نمیداشتند. با وجود این، خداوند بارها به آن حضرت اطمینان داد که او را از شر دشمنان حفظ خواهد کرد و چنین هم شد:
إِنّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ؛ ما شرّ ریشخندکنندگان را از تو برطرف خواهیم کرد.(حجر: 95) وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ؛ اگر روی برتافتند، جز این نیست که سر ستیز دارند و به زودی خداوند شر آنان را از تو کفایت خواهد کرد، که او شنوای داناست.(بقره: 137)
پیامبر حتی از ابلاغ برخی از فرمانهای خداوند متعال به مسلمانان دغدغه خاطر داشت و نگران آن بود که از میان همین مسلمانان با
او مخالفت شود و مورد اعتراض قرار گیرد و اساس اسلام به خطر افتد. یکی از آنها ابلاغ و حمایت امیرالمؤمنین(ع) بود که بیشک در صورت اعلام رسمی، حساسیت گروهی برانگیخته میشد. خداوند در آخرین سال عمر پیامبر(ص) که به حجةالوداع معروف است، در راه بازگشت از مکه و در محلی به نام غدیر خم، فرمان روشنی داد که باید آنچه به او در اعلام وصایت امیرالمؤمنین نازل شده به مردم ابلاغ کند وگرنه رسالت خود را انجام نداده است و برای رفع نگرانیهای پیامبر، به او وعده داد که خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد کرد:
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ؛ ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای. و خدا تو را از گزندِ مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.(مائده: 67)
خداوند مصونیت پیامبر خود را از شر خدعه دشمنان داخلی و خارجی تضمین میکند و اظهار میدارد که او را با کمکهای خود و تلاش مؤمنانی که در کنار او هستند تأیید خواهد کرد.
وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤمِنینَ؛ و اگر بخواهند تو را بفریبند، خدا برای تو بس است. همو بود که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید.(انفال: 62) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکیلاً؛ پس، از ایشان روی برتاب و بر خدا توکّل کن، و خدا بس کارساز است.(نساء: 81)
6. نزول سکینه وآرامش بر پیامبر(ص)
بهرغم همه مشکلات و گرفتاریهای شکننده، پیامبر خدا از آرامش و اطمینان روحی بالایی برخوردار بود و این به سبب سکون و آرامشی بود که خداوند در دل آن حضرت جای داده بود. در قرآن از این حالت به «سکینه» یاد شده است. قرآن کریم بارها از این سکینه یاد کرده است که گاهی تنها به پیامبر خود ارزانی داشته و گاهی هم به پیامبران و مؤمنان عنایت کرده و آنان را شایسته این حالت دانسته است:
فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ
کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانی که آنها را نمیدیدید، تأیید کرد، و کلمه کسانی را که کفر ورزیدند پستتر گردانید، و کلمه خداست که برتر است، و خدا شکستناپذیر حکیم است.(توبه: 40)
فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً؛ پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و آنان به رعایت آن آرمان سزاوارتر و شایسته آن بودند، و خدا همواره بر هر چیزی داناست.(فتح: 26)
سکینه گاهی به طور مستقیم از جانب خدا بر پیامبر نازل شده و آن تصرف خداوند متعال در دل و جان پیامبر(ص) است. گاهی هم سکینه از طریق بیان داستانهای پیامبران گذشته انجام گرفته است و پیامبر و مؤمنان با آگاهی از تاریخ پیامبران با سنتهای الهی که حاکم بر تاریخ بشری است، آشنا میشداند این، و آرامش خاطر آنان را در پی داشت:
وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤدَکَ وَ جاءَکَ فی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْری لِلْمُؤمِنینَ؛(هود: 120) و هر یک از سرگذشتهای پیامبران را که بر تو حکایت میکنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار میگردانیم، و در اینها حقیقت برای تو آمده، و برای مؤمنان اندرز و تذکّری است.
7. اطمینان دادن به پیامبر(ص) از درستی راه
بیشک پیامبر خدا به درستی راه خود اطمینان کامل و باور قطعی داشت، در عین حال خداوند برای استمرار و تقویت این باور، بارها درستی راه او را تأیید و به او اطمینان میداد که بر صراط مستقیم است. این یادآوریها برای مقابله با جنبه بشری پیامبر بود؛ همان جنبهای که حضرت ابراهیم را وادار کرد که از خدا بپرسد که چگونه مردهها را زنده میکند.11 یا موسی را واداشت که از خدا بخواهد خودت را به من نشان بده.12 در همه این موارد، هدایت الهی به کمک پیامبران آمد و آنان را اطمینان داد. درباره پیامبر اسلام هم خداوند در آیات قرآنی به او اطمینان میدهد که او بر صراط مستقیم است و مردم را به سوی صراط مستقیم میخواند:
«وَ ادْعُ إِلی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلی هُدی مُسْتَقیمٍ» به راه پروردگارت دعوت کن، زیرا تو بر راهی راست قرار داری.(حج: 67)؛ وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ و در حقیقت، این تویی که جداً آنها را به راه راست میخوانی.»(مؤمنون: 73)؛ فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ پس به آنچه به سوی تو وحی شده است چنگ دَرْزَنْ، که تو بر راهی راست قرار داری.»(زخرف: 43)؛ فَلا تَکُ فی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤمِنُونَ؛ پس در آن تردید مکن که آن حق از جانب پروردگار توست، ولی بیشتر مردم باور نمیکنند.(هود: 17).
8. کمکهای مستقیم و مباشر
آنچه تاکنون گفته شد، همگی کمکهای روحی و معنوی خداوند بود که نصیب پیامبر(ص) خدا گردید. طبق برخی از آیات قرآنی، خداوند در چند مورد مستقیماً و به صورت عملی پیامبر خود را یاری کرده است. خداوند در این موارد به طور مستقیم در سیر حوادث دخالت کرده و جریان را به نفع پیامبر(ص) تمام کرده است. از جمله این موارد داستان دارالندوه است که مشرکان به کشتن پیامبر یا اقدامات بسیار شدید درباره او تصمیم قاطع گرفتند،13 ولی خداوند در برابر توطئههای آنان چارهسازی کرد و پیامبر خود را نجات داد:
وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ؛ و هنگامی که کافران در بارة تو نیرنگ میکردند تا تو را به بند کَشَند یا بکُشند یا (از مکه) اخراج کنند و نیرنگ میزدند، و خدا تدبیر میکرد و خدا بهترین تدبیرکنندگان است.(انفال: 30)
همچنین هنگامی که پیامبر گرامی اسلام با ابوبکر به غار ثور رفت، مشرکان رد پای آنها را گرفتند و تا دهانه غار آمدند، اما دیدند که دهانه غار با تار عنکبوت پوشیده شده و پرندهای در آنجا لانه کرده به گونهای که گویا مدتهاست که کسی وارد غار نشده است و از آنجا برگشتند و این نوعی کمک غیبی بود.14 آیه زیر از یاری خداوند در این جریان خبر میدهد و اظهار میدارد که خداوند پیامبرش را با لشکریانی که مشرکان آنها را نمیدیدند، یاری کرد<SPAN dir=ltr&g t;:
إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزیزٌ حَکیم؛ اگر او را یاری نکنید، قطعاً خدا او را یاری کرد، هنگامی که کسانی که کفر ورزیدند او را (از مکّه) بیرون کردند، و او نفر دوم از دو تن بود، آن گاه که در غار بودند، وقتی به همراه خود میگفت اندوه مدار که خدا با ماست پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانی که آنها را نمیدیدید، تأیید کرد، و کلمة کسانی را که کفر ورزیدند پستتر گردانید و کلمة خداست که برتر است، و خدا شکستناپذیر حکیم است.(توبه:40)
موارد دیگری
که خداوند به طور مستقیم در سیر حوادث دخالت کرد، برخی از جنگهای کافران بر ضد مسلمانان بود و با وجود آنکه دشمن از نظر تعداد و امکانات از مسلمانان برتر بود، خداوند آنان را پیروز کرد، حتی در برخی از جنگها به امر خداوند فرشتگان در جنگ شرکت کردند. قرآن کریم به شرکت مستقیم فرشتگان در جنگ علیه کفار تصریح میکند؛ آنجا که میفرماید:
اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ؛ هنگامی که از پروردگارتان کمک میخواستید پس او شما را اجابت نمود که من شما را به وسیله هزار فرشته صفّ بسته یاری میکنم.(انفال: 9)
این آیه مربوط به جنگ بدر است و همانگونه که دیدیم، تعداد فرشتگانی که به کمک مسلمانان آمدند هزار فرشته بود. البته در آیهای دیگر تعداد فرشتگان شرکت کننده در جنگ بدر به سه هزار میر
سد و وعده پنج هزار فرشته هم داده میشود:
وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ اِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ بَلی اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَو؛ همانا خداوند شما را در بدر یاری داد در حالی که شما ناتوان بودید. پس از خدا پروا کنید، شاید که شکرگزار باشید هنگامی که به مؤمنان میگفتی آیا برای شما کفایت نمیکند که خداوند به وسیله سه هزار فرشته نازل شده شما را یاری کند؟ بلی، اگر صبر کنید و تقوا داشته باشید و دشمنان در این هجوم خود به شما بتازند پروردگارتان شما را به وسیله پنج هزار فرشته نشانگذار کمک خواهد کرد.(آلعمران: 123ـ125)
با توجّه به اختلاف تعداد فرشتگان در دو آیه بعضی از مفسران حداکثر را گرفتهاند و گفتهاند پنج هزار فرشته در جنگ بدر شرکت کردند و بعضی از آنان همه را جمعبندی کرده و تعداد فرشتگان حاضر در آن جنگ را به هشت هزار رساندهاند.15مرحوم علامه طباطبایی در توضیح این مطلب، بیان دیگری دارد. به عقیده ایشان کلمه «مُردِفین» که در سوره انفال آمده، بیانگر این است که این هزار فرشته در ردیف و پشت سر فرشتگان دیگر بودهاند. بنابراین، دو آیه با هم منافاتی ندارند.16
البته تصور نگارنده این است که تعداد فرشتگان حاضر در جنگ، همان هزار فرشته بودهاند و در آیه آل عمران تصریح نشده است که سه هزار یا پنج هزار فرشته در جنگ شرکت کردهاند، بلکه لحن آیه به گونهای است که مسلمانان بدانند که در صورت لزوم، تعداد فرشتگان به سه هزار و حتی پنج هزار افزایش خواهد یافت. مأموریت این فرشتگان در جنگ بدر، تقویت روحی مؤمنان بود و خداوند هم مستقیماً در دلهای کافران رعب و وحشت القا میکرد:
إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ؛ هنگامی که پروردگارت به فرشتگان، وحی میکرد که من با شما هستم، پس کسانی را که ایمان آوردهاند ثابتقدم بدارید. به زودی در دل کافران وحشت خواهم افکند. پس، فراز گردنها را بزنید و همه سرانگشتانشان را قلم کنید.(انفال: 12)
دخالت مستقیم و مباشر خداوند در این جنگ به گونهای بود که در آیه زیر کارهایی را که به ظاهر، مسلمانان و شخص پیامبر(ص) انجام داده بودند، به خدا نسبت میدهد;:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی وَ لِیُبْلِی الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاًء حَسَنًا اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ؛ پس شما آنها را نکشتید، بلکه خدا آنها را کشت و آنگاه که [تیر] انداختی، در حقیقت، تو نینداختی بلکه خدا انداخت و تا مؤمنان را با آزمایشی نیکو از سوی خود آزمایش کند، همانا خداوند شنوا و داناست.(انفال: 17)
در این آیه، خاطرنشان میسازد که این شما نبودید که آنها را کشتید، بلکه در واقع، خداوند آنها را کشت، و خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: «وقتی تو آن ریگها را به سوی دشمن انداختی، در واقع تو نینداختی، بلکه خدا بود که انداخت» و بدینگونه از دخالت مستقیم خود خبر میدهد.یاری مستقیم خداوند در جنگها، منحصر به جنگ بدر نبود، بلکه در موارد بسیاری، از جمله در جنگ حنین، پیامبر(ص) و مسلمانان از یاری خدا بهرهمند شدند. در جنگ حنین مسلمانان به انبوهی سپاه و توانمندیهای خود مغرور شدند و به همین سبب در آستانه شکست سنگینی قرار گرفتند و عرصه بر آنان تنگ شد.
سپاه هوازن در این جنگ به فرماندهی مالک بن عوف در وادی حنین که تقریباً سی کیلومتر با مکه فاصله داشت، مستقر شده بود، در این منطقه که درهها و تنگههای بسیاری وجود داشت، آنان درون تنگهها کمین کرده بودند17 و با رسیدن سپاه اسلام، از هر سوی بر مسلمانان تاختند و بسیاری از مسلمانان پا به فرار گذاشتند و پیامبر(ص) را تنها گذاشتند و تعداد اندکی همراه آن حضرت باقی ماندند که از جمله آنها علی(ع) و عباس و فضل و ربیعه و چند تن دیگر بودند. سپاه اسلام در همان آغاز در حال شکست بود. حارثة بن نعمان میگوید: پیامبر به من فرمود: بنگر چند نفر از مسلمانان در حال جنگیدن هستند؟ من نگاه کردم و گفتم: فقط صد نفر!
پیامبر خدا(ص) از یکسو، روی به جانب خدا کرد و از او طلب یاری نمود و از سوی دیگر، به عباس عموی خود که در آنجا بود و صدای بلندی داشت، فرمود: مسلمانان را ندا بده و
او ندا داد و از همه خواست که برگردند. مسلمانان فراری گروه گروه برگشتند و مشغول نبرد شدند و پبامبر مشتی سنگریزه به سوی دشمن پرتاب کرد و فرمود: به خدای کعبه که شکست خوردند.18 این بار ورق برگشت و مسلمانان با قدرت تمام جنگیدند و کمکهای غیبی هم به یاری آنان آمد و آنان پیروز میدان نبرد شدند و دشمن را به سختی شکست دادند و اسیران و غنایم بسیاری به دست آوردند و این در اثر کمک الهی بود که به سراغشان آمد، چنانکه میفرماید:
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرین؛ قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است و نیز در روز حُنَین آن هنگام که شمارِ زیادتان شما را به شگفت آورده بود، ولی به هیچ وجه از شما دفع خطر نکرد و زمین با همه فراخی بر شما تنگ گردید، سپس در حالی که پشت به (دشمن) کرده بودید برگشتید.(توبه: 25)
در ادامه همین آیه، از نزول سکینه و آرامش روحی برای پیامبر(ص) و مؤمنان و نزول فرشتگانی که مسلمانان آنها را نمیدیدند، خبر میدهد:
ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤمِنینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ؛ آن گاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد، و سپاهیانی فرو فرستاد که آنها را نمیدیدید، و کسانی را که کفر ورزیدند عذاب کرد و سزای کافران همین بود.(توبه: 26)
پیامبر خدا و مسلمانان همواره در حمایت خدا بودند حتی در جنگ با بنینضیر و اخراج آنها از مدینه، صحبت از کمک فرشتگان هم نیست، بلکه خداوند خود دشمن را نابود کرده است:
هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ؛ اوست کسی که از میان اهل کتاب کسانی را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج (از مدینه) بیرون کرد. گمان نمیکردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، ولی خدا از آنجایی که تصور نمیکردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند، به طوری که خود به دست خود و دست مؤمنان خانههای خود را خراب میکردند. پس ای اهل بصیرت، عبرت گیرید.(حشر: 2)
9. یاد آوریها و هدایتهای مستمر
برخی دیگر از مراتب عنایت و توجه ویژه خداوند بر پیامبر بزرگوار اسلام، این بود که همواره با یاد آوریها و هدایتهای مستمر خود، او را از لغزشهای احتمالی باز میداشت. گاهی پیامبر(ص) کارهایی میکرد که به نظر خودش به مصلحت اسلام بود، ولی از نظر خداوند مصلحتی بالاتر و مهمتر وجود داشت و باید پیامبر به آن توجه میکرد و خدا با تذکر و یادآوری، دست پیامبر خود را میگرفت و او را به آنچه خیر و صلاح بود میکشاند و اصطلاح «عتابهای قرآن» که در کتابهای تفسیری آمده است هم از این نوع است، مانند:
وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلیلاً؛ و اگر تو را استوار نمیداشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی.(اسراء: 74)؛ عَفَا اللّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ؛ خدایت ببخشاید، چرا پیش از آنکه حال راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بازشناسی، به آنان اجازه دادی؟(توبه: 43)؛ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبْتَغی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ ای پیامبر، چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه خدا برای تو حلال گردانیده حرام میکنی؟ و خدا آمرزندة مهربان است.(تحریم: 1)
نتیجه
از بدو خلقت انسان، خداوند پیامبرانی برای هدایت بشر مبعوث کرد تا راههای هدایت را به ایشان بنمایانند. در این راه، خداوند متعال از راههای مختلفی فرستادگانش را حمایت میکرد. یکی از این روشها، حمایتهای غیبی بود. اینگونه حمایتها شامل همة انبیای الهی شده، اما حضرت محمد(ص) از حمایتهای ویژه برخوردار بوده است.
براساس آنچه در این مقاله بیان شد، پیامبر(ص) در دورههای مختلف زندگیاش از حمایتهای غیبی بهرهمند بود؛ البته حمایتهای غیبی خداوند تنها مربوط به زمینههای هدایت بشر میشد که بعضی از این زمینهها در زمان کودکی، و برخی دیگر در زمان رسالت ایشان به گونههای مختلف انجام میشد؛ مانند: شرح صدر و تقویت روحی پیامبر، مژدة پیروزی و مصونیت پیامبر از کید دشمنان، نزول سکینه و آرامش بر پیامبر، اطمینان دادن به پیامبر از درستی راه و یادآوری نعمتها. برخی از حمایتهای خداوند متعال نیز به صورت مباشری صورت میگرفت؛ مانند: امدادهای غیبی در جنگ بدر.
بنابراین، پیامبر از حمایتهای ویژهای برخوردار بوده است. در بررسی شواهد این موضوع، توجه خاصی به آیات قرآن کریم کردیم که خداوند متعال در این آیات، به ذکر حمایتهای غیبی خود از آخرین فرستاده و پیامبرش پرداخته، و از این طریق، زمینههای گسترش دین نوظهور جزیرةالعرب را فراهم کرده است.
پی نوشت:
11. بقره: 350.
12. اعراف: 143.
13. درباره گردهمایی سران قریش در دارالندوه و اظهار نظرهای گوناگونِ حاضران و پذیرش پیشنهاد قتل پیامبر ازسوی شخص ناشناسی که خود را شیخ نجدی معرفی میکرد، رک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2،
ص 126 و ابن سعد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 227.
14. برای آگاهی از مشروح این داستان، ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 58 / سیوطی، الدر المنثور، ج 3، ص 244 / ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 229.
15. شیخ طوسی،تفسیر التّبیان، ج5، ص99.
16. سیدمحمدحسین طباطبائی،المیزان، ج4، ص6.
17. واقدی،المغازی، ج 2، ص 895 / زاد المعاد، ج 2، ص 186.
18. ابن سعد،الطبقات الکبری، ج 2، ص 151 / واقدیِ، المغازی، ج 2، ص 898-899.
یعقوب جعفری/استاد و پژوهشگر در علوم قرآن و تاریخ اسلام.
منبع: فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره 24
www.alvadossadegh.com
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor