جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
از این طرف اومدی: 

حوادث بعد از مرگ

فهرست مطالب

چکیده


باز شدن دید برزخى پس از مرگ امرى عمومى است؛ یعنى همه انسان‏ها به هنگام مرگ، موکلان قبض روح را متناسب با اعمال خود مشاهده نموده و گفت و گوهایى با آنها دارند و صداى آنان را مى‏شنوند و پس از مرگ اعمال آن‏ها برایشان مجسّم مى‏گردد و به صورتى محدود و متناسب با حیات برزخى بر آنان عرضه مى‏شود. انسان با مرگ، وجود ملک، حیات پس از مرگ و برخى از وعده‏هاى انبیا و اولیا را با چشم برزخى خود مشاهده مى‏کند و در مورد آنها به یقین مى‏رسد.


لکن اطلاع از خانواده و بستگان و دوستان و احاطه بر دنیا عمومیت ندارد و سعه و ضیق آن وابسته به میزان اعمال آن شخص است؛ چنان چه گفت و گو و احوال پرسى از آنها که تازه از دنیا رفته‏اند، در مورد اهل دنیا نیز براى همه ی مردگان حاصل نمى‏شود؛ بلکه طبق آنچه از روایات مستفاد است، این امر مخصوص اهل بهشت برزخى است نه همه ی مردگان؛ لکن اولیا اللَّه از اینها نیز فراترند و نیازى به استخبار از دیگران ندارند!


از این رو، اسرار نهفته‏ى زیادى وجود دارد که در برزخ روشن نمى‏شود و وقتى انسان وارد صحنه‏ى قیامت گردید، هویدا مى‏شود. آن روز “یوم تبلى السرائر” است و همه‏ى اسرار، عیان مى‏شود.


متن


انسان داراى مراحل تکوین و سیر مختلفى است: در دورانى جماد است و سپس به شکل نبا
ت یا حیوان در آمده و پس از این که به شکل نطفه‏اى در رحمى مستقر گردید و مراحل تکوین بدن او به حد لازم رسید، روح الاهى در او دمیده مى‏شود و حیات انسانى مى‏یابد. این انسان پس از گذران دوران جنینى، وارد مرحله‏اى دیگر مى‏شود که موسوم به دنیا (زندگى پست یا نزدیک) است. پس از مدتى کوتاه یا نسبتاً طولانى او را به نشئه‏اى دیگر به نام برزخ (فاصله بین دنیا و قیامت) منتقل مى‏کنند که نسبت آن با دنیا، مثل نسبت دنیا با رحم مادر است و قابل تصور و تجسّم به طور کامل نیست. پس از آن نیز با تمام شدن عمر دنیا، تمامى انسان‏ها – با هم و به صورت دسته جمعى – به نشئه‏اى پایدار به نام محشر و قیامت منتقل مى‏شوند.


نسبت قیامت با برزخ نیز مشابه نسبت برزخ با دنیا است. در قیامت و در برزخ براى انسان امورى هویدا مى‏شوند که براى انسانِ محصور در زندگى دنیایى قابل تصور نبوده است، چنان که تصور دنیا و آنچه در آن است نیز براى جنین داخل رحم امکان نداشت.


انسانى که در محدوده‏ى حسّ گرفتار آمده و با بال وحى و عقل به ماوراء طبیعت پرواز ننموده است و به اخبار مخبران صادق چون انبیا (ع) و اولیا الاهى (‏ع) وقعى ننهاده است، نمى‏تواند حیات پس از مرگ را چه در برزخ و چه در قیامت پذیرا شود. در حالى که چه بخواهد و چه نخواهد گریز و گزیرى از مرگ و انتقال به دو مرحله‏ى پس از آن ندارد؛ زیرا مرگ یکى از مقدرات الاهى است که هر موجود زنده زمینى دیر یا
زود با آن روبرو مى‏شود و هیچ انسانى، حتى محبوب ترین ایشان در پیشگاه خدا، از این امر مستثنا نیست. خداوند متعال تأکید مى‏نماید که: “ما براى هیچ بشرى قبل از تو جاودانى (در دنیا را) قرار نداده‏ایم، آیا اگر تو (رسول اللَّه) بمیرى، آنها باقى مى‏مانند! هر نَفْسى مرگ را مى‏چشد (و تجربه مى‏کند) و ما شما را به سختى‏ها و خیرها آزمایش مى‏کنیم و (بالاخره) به سوى باز مى‏گردید”.[1]


آن که با شهود خود و یا با اعتماد به اخبار انبیا، به مرگ و حیات پس از آن یقین داشته و خود را براى آن مرحله مهیا نموده باشد و زاد و توشه مناسب با آن دیار را که ایمان و عمل صالح است با خود برداشته باشد، هیچ هراسى از آن مرحله ندارد، بلکه مشتاق آن نیز مى‏باشد، زیرا مى‏داند که با مرگ از سراى تنگ و پر زحمت دنیا، به سراى راحتى و آسایش محض منتقل مى‏شود، چنان که از سراى تنگ رحم به دنیا منتقل شد. اما کسى که این امر را جدّى نگرفته، به هنگام مرگ و پس از آن در این امور به یقین مى‏رسد، چون حضور موکلان مرگ و برخورد آنها با خود و کوتاه شدن دستش از متعلقات دنیوى‏اش را با تمام وجود مى‏یابد. مى‏بیند که هنوز حیاتى دارد، اما کاملاً متفاوت با دوران قبل از آن مى‏بیند که جسمش در میان بستگانش رها شده، آنها – اگر مسلمان و دین‏دار باشند – او را تغسیل و تکفین و تشییع مى‏کنند و در نهایت به حفره‏اى تنگ و تاریک مى‏سپارند ، بدون این که به داد و فریاد و التماس‏هاى او توجهى کنند؛ زیرا آنها در دنیایند و از وقایعى که براى او پیش آمده است بى خبرند.
چنان که او از دنیاى مردگان، در حیاتش محجوب بود – او آنها را مى‏بیند و مى‏شناسد و در تلاش است که با آنها ارتباط برقرار کند، اما آنها این را نمى‏فهمند و او را جز جسدى خشک که اگر رهایش کنند متعفن و گندیده مى‏شود، نمى‏دانند! او در قبر تنها مى‏شود، ملایکه ی نکیر و منکر به سراغش مى‏آیند و پس از سؤال و جواب، اگر تبهکار باشد، دریچه‏اى به جهنم براى او مى‏گشایند و عذابش شروع مى‏شود؛ یعنى با دیدن جایگاهش در جهنم و احساس حرارت و عذاب آن، رنج مى‏کشد تا قیامت بر پا شود و بدان جایگاه وارد شود. و اگر مؤمن باشد، پس از تنهایى و سؤال و جواب، از دریچه‏اى با جایگاهش در بهشت ارتباط برقرار کرده و در راحتى و آسایش است تا قیامت برپا شود و بدان جایگاه داخل شود. بدین سان، قبر و برزخ یا حفره و دریچه‏اى است به سوى نعمت و بهشت یا روزنه‏اى است به سمت آتش و جهنم.


از این رو، هر انسانى پس از مرگ دیدش باز مى‏شود و حیات پس از مرگ و لوازم و تبعات آن را بالعیان مى‏یابد و راهى براى انکار آن برایش باقى نمى‏ماند. اعمال دنیوى‏اش در مقابلش مجسّم و سبب خوشى یا ناراحتى او مى‏گردند. بى وفایى دنیا و تعلقات آن مثل شهرت، اسم و رسم، مدرک،  پول، مقام و مکنت بر او کاملاً مسجّل مى‏شود و جز حسرت چیزى برایش باقى نمى‏ماند. اگر فاسق و کافر باشد که حسرت مى‏خورد چرا مؤمن نبود و به فکر امروزش نبود و اگر مؤمن و نیکوکار باشد، حسرت مى‏خورد که ‏اى کاش بیش از این تلاش مى‏کردم و بیش از این زاد و توشه بر مى‏گرفتم تا درجاتم عالى‏تر مى‏بود و با اولیا همنشین مى‏شدم.


البته این باز شدن دید برزخى، عام و فراگیر است، گرچه خود آن نیز براى افراد مختلف متفاوت است. مثلاً کسى که تعلقاتش به دنیا شدید است، تا بخواهد مرگ و جان دادن و ترک دنیا و امور دنیایى را باور کند، طول مى‏کشد و آن که از متوسطان باشد، گویا به خوابى سنگین فرو مى‏رود که هیچ خوابى نمى‏بیند تا با خواب خود، معذب یا متنعّم و شاد باشد و پس از پشت سر نهادن مراحل اوّلیه جان دادن و ورود به قبر درک خاصى از حیات برزخى نخواهد داشت، اما آنان که در کمال ایمان از دنیا رفته و روح خود را تقویت نموده و خود را براى آخرت مهیا کرده بودند – چون یقین به آن داشتند – در آن سرا نیز مى‏توانند با دیگر ارواح مؤمنان ارتباط برقرار کنند و از احوال دوستان خود در دنیا – جویا شوند و از دیدار با ارواح دیگر مؤمنان خوشحال و شاد گشته و براى زندگان دعا کنند. پس دیدار با یکدیگر و پرسش از احوال دیگران اختصاص به آنان دارد که داراى درجات ایمانى و عمل صالح بالایى باشند.


امام صادق (ع) مى‏فرمایند: “هنگامى که آدمى وارد قبر و برزخ شد، برزخیان به دیدار او مى‏شتابند و اندکى او را آرام مى‏گذارند تا وى به خود آید؛ زیرا از هول بزرگى گذشته و گردنه‏ى خسته کننده‏ى قبر، سؤال، فشار و… را پشت سر گذاشته است. سپس به او نزدیک شده از حال دوستان و یاران پرس و جو مى‏کنند. اگر در پاسخ بگوید هنوز در دنیاست، امیدوار مى‏شوند که بعد از مرگ به آنان مى‏پیوندند و اگر گفت: قبلاً درگذشته است، در این هنگام برزخیان مى‏گویند: سقوط کرد؛ یعنى گرفتار عذاب الاهى شد وگرنه او را نزد ما مى‏آورند.[2]


در کتاب “کافى” از اسحاق بن عمّار نقل شده است که: از ابى الحسن اوّل (امام کاظم ) (ع) پرسیدم آیا شخصى که از دنیا رفته، خانواده‏ى خویش را دیدار مى‏کند یا نه؟ حضرت فرمودند: “آرى. سپس پرسیدم چند وقت به چند وقت؟ حضرت فرمود: بنا به منزلتى که نزد خدا دارد، هر هفته، هر ماه یا هر سال…”[3]


نیز در “کافى” از امام صادق (ع) نقل شده که: “یچ مؤمن و کافرى نیست که در هنگام ظهر نزد خانواده‏ى خویش حاضر نگردد. وقتى مؤمن خانواده‏اش را در حال انجام اعمال صالح مى‏بیند، خداوند را حمد گوید و وقتى کافر خانواده‏ى خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند افسوس می خورد”.[4]


فراتر از این گونه افراد، اولیاى الاهى‏اند که روحشان پس از مرگ و رها کردن جسم مادى، قوى‏تر گشته و فعالیت آن گسترده‏تر مى‏گردد، چون موانع دنیایى مثل تقیه و خفقان و امثال اینها برطرف شده است. این گروه در حین مرگ به استقبال مؤمنان آمده و سکرات مرگ را بر ایشان گوارا مى‏کنند و در قبر مونس او گشته و از عذاب تنهایى و وحشت او را مى‏رهانند و پس از طى مراحل اوّلیه، او را به سایر دوستانش ملحق مى‏کنند. از این رو، این گروه نیازى به استخبار از سایر ارواح در مورد زندگان ندارند؛ زیرا این بزرگواران محیط بر دنیا و برزخ هستند و از حال مؤمنان خالص به خصوص آنهایى که با ایشان در ارتباط اند و خادم و متوسل به ایشان‏اند، غافل نیستند، تا نیازمند استفسار و استخبار از حال آنها باشند.


در نتیجه باید گفت، گرچه باز شدن دید برزخى عمومیت دارد، اما در افراد مختلف به گونه‏هاى مختلف بروز مى‏کند و در مورد همه ی انسان‏ها یکسان نیست. براى افراد مستضعف (فرهنگى – اعتقادى) و کودکان و امثال اینها بسیار ضعیف است و براى اولیاء اللَّه و کفار معاند در مرتبه‏ى بالاتر واقع مى‏شود، – آنها در اوج نعمت و اینها در اوج عذاب برزخى – و براى سایرین بر حسب مقامات و افعال و اخلاق و اعتقادات تحقق
مى‏یابد و خبر گرفتن از حال زندگان تنها مربوط به برخى مؤمنان است نه همه ی آنها. به عبارت دیگر احوال پس از مرگ – در برزخ و قیامت – تجلى باطن اعتقادات و اخلاق و عملکرد خود انسان در دنیا است و چیزى غیر از آن نیست، اگر در دنیا داراى ایمان و عمل صالح و شرح صدر بود، در برزخ و قیامت نیز چنین است، اما اگر در دنیا تنگ نظر و یا معاند و لجوج بود و با خوى سبعیت و حیوانیت مأنوس شده بود، در آن دنیا نیز اینها برایش جلوه‏گر گشته و او را معذب خواهند کرد و مایه حسرتش خواهند شد؛ زیرا که دنیا، مزرعه و کشتزار آخرت است و هرگونه که در این جا صورت و سیرت خود را بپروراند، در آن جا حضور و وجود خواهد داشت.


“پس اى کسانى که ایمان آورده‏اید! تقواى الاهى پیشه کنید و بنگرید که براى فرداى خود چه پیش مى‏فرستید و (در این محاسبه نفس نیز از توجیهات بپرهیزید) تقوا پیشه کنید؛ زیرا خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا (نیز کرامت انسانیتشان را) از یادشان برد. آنها همانا فاسقان‏اند. اصحاب آتش و اصحاب بهشت یکسان نیستند، تنها اصحاب بهشت‏اند که رستگارانند”.[5]


از این رو، اسرار نهفته‏ى زیادى نیز وجود دارد که پس از مرگ و برزخ روشن نمى‏شود و وقتى انسان وارد صحنه‏ى قیامت کبرا گردید، هویدا شود. آن روز که “یوم تبلى السرائر”[6] است و همه‏ى اسرار عیان مى‏شود.


 


منابع، براى مطالعه بیشتر:


1. اسدى، على محمد، حیات پس از مرگ.


2. جوادى آملى، عبداللَّه، سیره ی پیامبران در قرآن، ج 7، ص 57 – 52.


3. جوادى آملى، عبداللَّه، صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 14،ص 214 – 230 ، 57 – 66.


4. حسینى تهرانى، محمد حسین، معادشناسى، ج 1 و 2، ص 245 – 139.


5. شبّر، عبداللَّه، حق الیقین، ج 2.


6. طباطبایى ، محمد حسین، حیات پس از مرگ، ص 20 و 42.


7. فیض کاشانى، حق الیقین.


پی نوشت:


[1] انبیاء، 34 – 35.


[2] ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 6، ص 249 – 250، 269؛ فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 871.


[3] حق الیقین، سید عبداللَّه شبّر، ج 2، ص 67 ؛ علامه طباطبایى، حیات پس از مرگ.


[4] همان.


[5] حشر، 18 – 20.


[6] طارق، 9.


http://islamquest.net

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید