ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

خدا و مسئله ی شرور

خدا و مسئله ی شرور

فهرست مطالب

خدا و مسئله ی شرور

بحث شرور و رابطه آن با خدا در هندسه هاي فکري مختلف نمودها، تفسيرها و توجيه هاي خاصّ خود را دارد. لذا بدون توجّه به جهان بيني‌ها نمي توان تفسير و توجيه درستي از اين مساله دا
شت. بر اين اساس ابتدا سه جهان بيني رايج اسلامي را در اين باره بررسي نموده سپس به حلّ مساله ي شرور مي پردازيم.

در علم کلام اسلامي و فلسفه مشّائي، کثرت موجودات عالم، امري کاملاً حقيقي شمرده مي شود. لذا در اين نگاه نمي توان کلّ موجودات عالم را حقيقتاً يک نظام پيوسته و پيکر واحد تلقّي نمود. چون طبق مبناي تباين و جدايي ذاتي وجودات از همديگر، سخن گفتن از وحدت در عين کثرت توجيه منطقي ندارد. در چنين نگاهي به عالم خلقت، تقابل موجودات با همديگر و تزاحم و تخاصم حقيقي بين آنها، که نتيجه اش ظهور شرور است جاي سوال و بحث خواهد داشت. و چون اکثريت مردم نيز با همين تفکّر زندگي مي کنند و تکثّر موجودات را حقيقي مي دانند، معمّاي شرور و رابطه ي آن با خدا، براي آنها مساله اي جدّي است.

امّا در حکمت متعاليه (مکتب فلسفي ملاصدرا) ماهيات اشياء ـــ مثل انسان بودن، درخت بودن، روح بودن، سنگ بودن و… که همگي ماهيتند ــــ  اعتباري شمرده مي شوند؛ ولي براي موجودات عالم، وجود اثبات مي شود. توضيح مطلب آنکه در نگاه فلاسفه هر ممکن الوجودي داراي وجود و ماهيت است. لذا گفته مي شود انسان وجود دارد، درخت وجود دارد و… و روشن است که درخت بودن و انسان بودن مساوي با وجود داشتن نيستند؛ و الّا انسان و درخت و امثال آنها همواره بايد موجود مي بودند؛ چون وجود نقيض عدم است و عدم بردار نيست. در حالي که مي بينيم انسان و درخت و امثال آنها روزي نبودند و امروز هستند. پس اينها عين وجود نيستند. لذا فلاسفه بر آنند که ماهيت غير از وجود بوده با وجود موجود، و بي وجود
معدوم است. و خدا يعني موجودي که عين وجود است و ماهيت ندارد. لذا عدم براي او قابل تصوّر نيست. و چون تنها اوست که عين وجود است پس تنها اوست که به ماهيت وجود مي دهد. از اينرو مي گوييم انسان يا درخت وجود دارند نه اينکه وجود هستند. ولي درست نيست که گفته شود خدا وجود دارد بلکه بايد گفت خدا وجود است.

 

پس در نگاه حکمت متعاليه آنچه حقيقت دارد وجود است و ماهيت اشياء اعتباري است. و وجود، يکي ولي داراي مراتب است. لذا مي گويند: وجود حقيقتي تشکيکي است. يعني وجود، حقيقتِ واحدِ داراي مراتب کثير است (وحدت در عين کثرت). ماهيات نيز در حقيقت از همين مراتب وجود انتزاع مي شوند. عاليترين مرتبه ي اين وجود واحد داراي مراتب، واجب الوجود بوده موجود مستقّل است و مراتب پايينتر همگي وجود غير مستقّل (وجود رابط) بوده ممکن الوجودند.

 

روشن است که در چنين فضايي ديگر جايي براي بحث شرور نيست. چرا که در اين نگاه، کلّ ممکنات يک پيکر واحدِ داراي مراتب طولي تلقّي مي شوند؛ و بين مراتب طولي يک حقيقتِ واحد، تزاحم و تخاصم معني ندارد. ـــ توجّه: در اين نگاه عالم مثل بدن انسان تلقّي نمي شود. چون با اينکه بدن در عين کثرت اجزاء، يک پيکر واحد است، ولي اجزاء آن در طول هم نيستند بلکه در عرض همند. ـــ. البته در کتب حکمت متعاليه از آن جهت که مباحث فلسفه ي مشّائي نيز مطرح است، به مساله شرّ نيز مي پردازند.امّا طبق مبناي خودشان شرّ را ناشي از ماهيات دانسته به عَرَض ماهيت ــ که اعتباري است ــ آن را هم اعتباري مي دانند.

 

امّا در جهان بيني عرفاني، ممکنات حتّي وجود ربطي و غير مستقّل هم ندارند کجا رسد که وجودات متباين و منفکّ از همديگر باشند. در اين نگاه وجود منحصر در خدا و «الموجود» اسمي از اسماء حسناي اوست. در ادعيه ي وارده از ائمه اطهار(ع) نيز داريم که فرمودند: «… يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا فَرْدُ يَا صَمَدُ يَا حَيُّ يَا مَوْجُودُ يَا مَعْبُود… » (بحارالأنوار،ج83،ص314) و همچنين فرمودند: «… يَا حَمِيدُ يَا مَجِيدُ يَا مَعْبُودُ يَا مَوْجُودُ يَا ظَاهِرُ يَا بَاطِنُ يَا طَاهِرُ يَا مُطَهِّر…» (بحارالأنوار، ج 88، ص 51). و ممکنات صرفاً مظاهر اسم الموجودند. و اگر به آنها وجود و موجود گفته مي شود از باب مجاز است. يعني وجود که در ظاهر (خدا) حقيقت است بالعرض به مَظهَر آن نيز اطلاق مي شود. همانگونه که گفته مي شود غذا شور است. در حالي که غذا شور نيست بلکه نمکِ مخلوط با غذا شور است. پس نمک حقيقتاً و غذا بالعرض شور است.

خدا و مسئله ی شرور

روشن است که بر اين مبنا نيز سخن گفتن از شرور به نحو حقيقت معنا نخواهد داشت. در اين نگاه موجود بودن خود ممکنات اعتباري است کجا رسد ماهيات آنها، و کجا رسد به آثار ماهيات و نتايج حاصل از آنها. لذا در عرفان حتّي از باب مجاز نيز از شرور بحث نمي کنند.

چرا عالم چنين است؟

 

چرا عالم به اين صورت است که مي بينيم؟ آيا اين عالم بهتر از اين که هست نمي تواند باشد؟

 

در قوّه خيال و وهم بشر، خدا موجودي است که در کناري ايستاده و عالم را ايجاد مي کند و  به دلخواه خود روابط امور را تنظيم مي کند؛ مثل داستان نويسي که داستاني را مي نويسد و بين شخصيتهاي داستان روابطي را به دلخواه خود ايجاد مي کند و هر گاه خواست مي تواند اين روابط را تغيير دهد. لذا قوّه خيال و وهم انسان، در جواب به سوال فوق، مي گويد: عالم اين گونه است چون خدا چنين خواسته است؛ پس اگر جور ديگري مي خواست، عالم نيز جور ديگري مي شد.

 

 امّا از ديدگاه حکمت متعاليه و عرفان نظري، خدا، داستان نويس عالم نيست؛ از اين ديدگاه، خدا وجود محضي است که تغير در او و اراده اش راه ندارد؛ لذا معني ندارد که گفته شود: اگر خدا جور ديگر مي خواست عالم نيز جور ديگر مي شد. از ازل تا ابد او يک اراده بيش ندارد. لازمه ي اينکه خدا عالم خلقت را تغيير دهد، اين است که معاذالله خدا جاهل و نيازمند باشد؛ چون تغيير خواسته براي موجودي معني دارد که يا جاهل باشد يا نيازمند. وقتي موجودي نيازمند بود خواسته هايش را به تناسب نيازهايش تنظيم مي کند؛ و وقتي جاهل به بهترين نظام بود ابتدا نظامي ناقص را ايجاد مي کند ولي بعد که فهميد نظام بهتري نيز ممکن است، آن را تغيير مي دهد.

خدا و مسئله ی شرور

خدا  علّت تامّّه ي عالم خلقت است؛ و تمام هستي معلول، تابع وجود علّت خويش است. بلکه فراتر از آن، معلول، ظهور کمالات علّت تامّه ي خودش است در مرتبه اي پايين تر. ــ توجه: مراد از علّت در اينجا علّت هستي بخش است؛ که علت حقيقي است نه مثل نجّار و بنّا و امثال آنها که مجازاً علت گفته مي شوند. ــ  بنا بر اين؛ نابودي حقيقي معلول، مساوي است با نابودي علّت تامّه آن؛ و تغيير حقيقي در معلول مساوي است با تغيير در علّت تامّه آن. بر اين اساس، فرض نابود شدن نظام هستي مساوي با نابودي خدا و فرض تغيير و تبديل نظام هستي مساوي با تغيير و تبديل خداست. و خدا عدم پذير و تغيير پذير نيست؛ لذا پيکر واحد عالم نيز عدم پذير و تغيير پذير نيست. پس از نظر حکمت متعايه و عرفان نظري، عالم اين گونه است چون وجود علّت تامّه ي آن (خدا) چنين اقتضايي دارد. اين که گفته شود: خدا چنين خواست لذا چنين شد، و اگر جور ديگر مي خواست جور ديگر مي شد، ناشي از اين است که قوّه ي خيال انسان،خواست و اراده ي خدا را هم مثل خواست و اراده ي انسان، قابل تغيير مي پندارد.

دفع يک شبهه:

 

در اينجا ممکن است گفته شود که اگر نابودي و تغيير در معلول ناشي از نابودي و تغيير در علّت است، پس، از نابود شدن و تغيير يافتن اشياء مادّي، لازم مي آيد که خدا نيز معاذالله نابود شود يا تغيير کند.

 

در جواب گفته مي شود: اوّلا موجودات مادّي نابود نمي شوند بلکه از عالم مادّه  به عالمي بالاتر (عالم برزخ) ترقّي مي کنند. موجودات از عالم ملکوت نازل و دوباره به عالم ملکوت باز مي گردند؛ لذا خداوند متعال مي فرمايد: « و هيچ چيزي نيست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛
و ما آن را نازل نمي کنيم مگر به اندازه ي معلوم و معين». (حجر/21) و فرمود: «تمامى آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست؛ آگاه باشيد كه همه ي امور به سوى خدا باز مي گردند.» (الشورى/53)  ثانياً در مکتب فلسفي ملاصدرا (حکمت متعاليه) حرکت جوهري اشياء، با براهين استوار به اثبات رسيده است. و معني حرکت جوهري اشياء اين است که موجودات عالم مادّه، خود عين حرکتند؛ يعني جسم، يک چيز داراي حرکت نيست، بلکه جسم موجودي است که وجودش عين حرکت و تغير است. به عبارت ديگر جسم، وجود سيال است. لذا چنين نيست که خدا چيزي را بيافريند و بعد آن چيز دچار تغيير شود؛ بلکه خدا، با آفرينش جسم، خود تغيير و حرکت را آفريده است؛ و تغيير و حرکت همواره خودش خودش است و تغيير نمي کند؛ يعني حرکت و تغيير در حرکت و تغيير بودن خود ثابت است. ثالثاً حرکت در اجزاء عالم مادّه، يک امر قياسي است؛ يعني وقتي مرتبه پايين يک موجود (مرتبه بالقوّه بودن آن) نسبت به مرتبه بالاي آن (مرتبه ي بالفعل آن) قياس مي شود، حرکت معني پيدا مي کند؛ لذا ملاصدرا و اتباع او، کلّ عالم مادّه را امري ثابت و بدون تغيير مي دانند. (ر.ک: رسائل توحيدي؛ علامه طباطبايي، رساله افعال الهي، فصل سوم)

خدا و مسئله ی شرور

حاصل کلام اين که:

 

خدا علّت تامّه عالم است؛ و تا علّت تامّه تغيير نکند، تغيير در معلول محال است؛ و تغيير و تبدّل در خدا راه ندارد؛ لذا تغيير در عالم خلقت نيز راه ندارد. پس عالمي غير از اين عالم محال است. همچنين معلول، ظهور کمال علّت تامّه ي خودش است در مرتبه نازلتر. و خدا که علت تامّه ي عالم است، کمال محض است. پس عالم موجود نيز کاملترين عالم ممکن است؛ و تحقق عالمي کاملتر از اين عالم موجود، محال است.

 

پس اگر پرسيده شود که براي مثال خدا چرا اجازه مي دهد زلزله يا سيل ايجاد شود و هزاران نفر را قبل از تمام شدن عمر طبيعي آنها هلاک کند؟  يا چرا گرگ و شير را آفريده است که آهو را بخورند؟

خدا و مسئله ی شرور

حکمت متعاليه جواب مي دهد که: اينها در اصل شرّ نيستند؛ و شرّ انگاشتن اين امور کار قوّه خيال جزئي نگر است. و اکثر ما انسان ها اغلب اوقات گرفتار پندارهاي اين قوّه هستيم؛ مگر حکما و اولياي الهي که از بند اين قوّه رسته اند. امّا عقل کار به جزئيات ندارد؛ بلکه با نگاهي کلّي نگر، هستي را ملاحظه مي کند و با برهان اثبات مي کند که خدا کمال مطلق و خير محض است؛ و اين عالم موجود؛ بهترين نظام ممکن است؛ امّا خيال با اين اثباتها آرام نمي شود؛ مگر زماني که انسان در اثر تهذيب نفس به مرتبه اي برسد که بتواند قوّه خيال
را مطيع عقل نمايد. لذا افزون بر جوابهاي عقلي بايد جواب هايي در حدّ قوه خيال نيز به اين شبهات ارائه داد تا اهل خيال نيز در حيرت نمانند.

 

بايد به قوّه ي خيال فهماند که نگاه او به عالم خلقت، يک نگاه بسته و محدود است و نمي تواند پيش و پس عالم را ببيند؛ لذا دچار اشتباه در قضاوت مي شود. قوّه ي خيال وقتي به عالم خلقت نظاره مي کند نگاهش مثل نگاه کسي است که مي بيند در وسط يک بيابان، مردي فرزند کوچک خود را محکم گرفته و با تيغي تيز، پاي او را خراش مي دهد و کودک از فرط درد داد و بيداد مي کند و کمک مي طلبد. يقيناً اين شخص از رفتار اين پدر ناراحت مي شود و گمان مي کند که او فردي رواني و فرزند آزار است؛ ولي اگر اين شخص آن پدر را از قبل خوب بشناسد و بداند که اين پدر، کسي است که فرزند خود را بسيار دوست دارد، در آن صورت، احتمال خواهد داد که کار اين پدر بي حکمت نيست و حتماً حکمتي دارد. لذا در صدد بر مي آيد که از حکمت اين عملِ به ظاهر آزار دهنده، مطّلع شود. بنا بر اين تصميم مي گيرد تا به صحنه نزديکتر شود تا از متن ماجرا آگاه شود؛ و وقتي نزديک مي شود مار مرده اي را کنار آنها مي بيند و مي فهمد که اين کودک را مار نيش زده است و اين پدر با خراش دادن پاي فرزند عزيز خود قصد خارج کردن سمّ مار را دارد. اگر قوّه ي خيال و وهم انسان نيز، از قضاوت محدود برهد و پيش و پس امور عالم را دريابد و بداند که اوّلاً خدا خير محض است و صدور شرّ از او محال است؛ و ثانياً عالم مادّه، قبلي و بعدي دارد؛ و موجودات آن از عالم بالا آمده اند و به سوي عالم بالا بر مي گردد؛ در آن صورت از محدود نگري مي رهد. و مي فهمد که کارهاي خدا همه بر اساس حکمت است؛ و قصد خدا از اين امور آن است که بيشترين خير ممکن در عالم پديد آيد

نویسنده: احد ایمانی

www.porseman.org

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور. خدا و مسئله ی شرور
به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید