ب) ریشههای روانی دروغ در بزرگ سالی
علل روانی دروغ در بزرگ سالان میتواند موارد زیر باشد:
یک ـ ترس از فقر
گاهی انسان به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از او و از دست دادن جایگاه و مقام دروغ میگوید.
دو ـ حب جاه و مقام
زمانی ا
ز روی علاقه شدید به مال و جاه و مقام و دیگر شهوتها زبان به دروغ میگشاید و از این وسیله نامشروع برای تأمین هدف خود کمک میگیرد.
سه ـ غلبه هوای نفس
گاهی تعصبهای شدید و حب و بغضهای بیش از اندازه و غیر الهی سبب میشود انسان به نفع فرد دلخواهش یا به زیان کسی که از او نفرت و کینه دارد، برخلاف واقع سخن بگوید.
چهار ـ فخرفروشی
زمانی برای آنکه خود را بیش از آنچه هست نشان دهد و اظهار دانش و آگاهی بسیار کند، در مسائل مختلف علمی و تاریخی دروغ میگوید.
پنج ـ ضعف ایمان و کمبود عزت نفس
همه این عوامل که زمینهساز صفت دروغ در آدمی هستند، از شخصیت ناسالم و ناتوانی روح و ضعف ایمان و کمبود عزت نفس ناشی میشوند. کسانی که خود را باور ندارند و روحشان ناتوان و زبون است، برای رسیدن به هدفهای خود و فرار از زیانهای احتمالی راستگویی به دروغ و دورویی و خیانت پناه میبرند. در مقابل، افراد توانا و آراسته به شخصیتی محکم و مطمئن، به خود و تواناییشان ایمان دارند و پیروزی و نیکبختی خود را در آنها میجویند.
همچنین کسانی که به قدرت لایزال الهی ایمان دارند و سرچشمه همه برکتها و کامیابی& amp;shy;ها را در گرو اراده نافذ او میدانند، قدرت او را برتر از همه قدرتها و حمایت او را بالاترین حمایتها شناختهاند و دلیلی نمیبینند که برای رسیدن به سود یا دفع زیان، دروغپردازی کنند.
شش ـ غفلت از زیان های دروغ
گاهی نیز به سبب توجه نکردن به زیانهای دروغ و از یاد بردن اهمیت راستگویی یا آلودگی محیط خانوادگی یا محیط اجتماعی و معاشران، این ویژگی ناپسند در انسان ریشه میدواند.
هفت ـ کمبود شخصیت
عامل مهم دیگر برای دروغگویی، احساس کمبود شخصیت و عقده خودکمبینی است. کسانی که به چنین عقدهای گرفتارند، میکوشند با انواع دروغها و گزافها، خودکمبینیای را که در خود احساس میکنند، جبران سازند.[5]
3. درمان دروغ
الف) راههای درمان در کودکان
برای اصلاح و باز داشتن کودکان از دروغگویی، راههایی وجود دارد که هر کدام را بنا به شرایط مناسب خود باید به کار بست. برخی از این راهها عبارتند از:
یک ـ نشان دادن ارزش راستی
کودک باید بفهمد که راستگویی ارزشمند و دروغگویی کاری خطا و بیارزش است. او باید پیآمدهای زشت دروغ را با زبان کودکانه از راه داستانها و سخنان آموزنده بداند. حتی لازم است گاهی به او فرصت دهند نتیجه تلخ دروغگویی را خود، از نزدیک لمس و درک کند و ببیند که دروغگویی چه رسواییهایی به دنبال دارد.
دو ـ پند و اندرز
ارشاد و موعظه به ویژه اگر پنهانی انجام گیرد و با مهر و صفا همراه باشد، در بسیاری م
وارد کارساز است. به کودک باید فهماند که دروغگویی نفرت والدین، دوستان و مهمتر از همه نارضایتی خداوند را در پی دارد، و فرجامش رسوایی او و خانواده است که همه از آن گریزانند.
سه ـ اجازه بیان احساس
کودک باید اجازه داشته باشد که احساس خود را آشکارا بیان کند. و چنانچه آن احساس ناپسند بود، باید به او کمک کرد تا کم کم آن را ترک کند. اینکه برای کودک چارهای نگذاریم جز آنکه امر دلخواه ما را بر زبان براند، خطاست. او باید بی هیچ هراسی بتواند بگوید که از فلان شخص بیزار است، از فلان غذا خوشش نمیآید، از انجام فلان کار ناتوان است یا از رفتن به فلان مجلس ناراحت است. بدیهی است در بسیاری موارد، پس از آنکه احساس و نظر او فهمیده میشود، میتوان او را قانع و به سوی هدف مناسب هدایت کرد.
چهار ـ بخشیدن کودک< ;/o:p>
در زمانهایی که کودک به اشتباه خود ادامه میدهد، والدین وظیفه دارند از او مراقبت کنند تا آن اشتباه را تکرار نکند؛ ولی وقتی خطایی کوچک از او سر زد، ناگزیر باید آن را بخشید و به او فهماند که نیازی نیست که برای سرپوشگذاشتن بر خطای نخست، دروغ بگوید. کودک را به خاطر اشتباهش یا به سبب حرف راستش هرگز نباید تنبیه کرد. مؤثرترین تصمیم در این زمینه، هشدار و پرهیز دادن از تکرار خطاست. همچنین نباید طفل را غافل گیر کرد که او نیز بیاختیار به دروغ متوسل شود.
پنج ـ درک کودک و هم دردی با او
کودکی که سرگرم بازی بوده و بر اثر آن لباسش پاره یا کثیف شده است، نباید بازخواست شود، مگر آن گاه که از قبل، سفارشهای لازم را به او کرده باشیم، حتی در این صورت، نیز کودک نباید تنبیه بدنی شود. مناسب ترین تنبیه برای او سرزنش، هشدار یا محروم کردن او از بازی برای ی
کی دو روز است. حتی گاه لازم است با کودک همدردی کنیم و به او بفهمانیم که چارهای ندارد، جز اینکه همین لباس پاره را به تن داشته باشد. با این کار، ناراحتی و سختی پیش آمده از خطایش را خود نیز درک می کند.
شش ـ سکوت
سکوتهای معنیدار و هدفمند، در بسیاری موارد سودمندتر و مؤثرتر است. با سکوت و با نگاه سرزنش آمیز و چهره غم آلود و جدی میتوان به کودک نشان داد که دروغ او را فهمیده ایم.
بهترین راه اصلاح کودک در این وضع، این است که به دروغ او نخندیم یا ابراز تعجب نکنیم، بلکه با پرسیدن چند پرسش از او به او ثابت کنیم حرفهایش بیاساس و بیارزش است.
هفت ـ هشدار
در صورت پافشاری کودک بر دروغگویی، میتوان از هشدار و تهدید بهره گرفت. بدین صورت که اگر از این کار دست برنداری، ناگزیریم این ویژگی تو را به دوستان و بستگان بگوییم و به آنها تأکید میکنیم که حرفهای تو بیاساس است تا آنها فریب تو را نخورند.
البته باید کوشید که کار به این مرحله نرسد و مشکلات، دوستانه حل شود و کودک به راستی و درستی مشتاق شود.
هشت ـ رعایت نکات تربیتی
در اصلاح دروغگویی کودکان، باید به چند نکته توجه کرد:
بر عهده والدین و مربیان است که میان واقعیت و پندار کودک فرق بگذارند و هر سخن طفل را بر دروغ حمل نکنند؛ زیرا حتی ممکن است کودکی صحنهای را در خواب بیند و آن را قاطعانه به عنوان واقعیت مطرح کند.
والدین نباید نقش یک کاراگاه را برای کودک بازی کنند و پرسشهای آنان از کودک نباید شکل بازجویی داشته باشد تا به اعتراف دروغین منجر نشود. به محض اینکه روشن شد سخن کودک دروغ است، باید پرسشها را تمام کرد و به جستوجوی علت پرداخت.
ن
وع پرسشها نباید به گونهای باشد که طفل گمان کند، در حال شمردن خطای او یا به دام انداختن او هستیم؛ چون در آن صورت، برای فرار از مسئله ناگزیر به دروغ گفتن رو خواهد آورد.
دروغ گفتنهای بسیار و پی در پی نشان دهنده اضطراب در کودک است که باید کوشید تا ریشه آن را پیدا کرد.
کودک را نباید مجبور کرد از میان دو مسئله که هر دو دروغ است، یکی را انتخاب کند.
بعضی رفتارها و تصمیم های ناشیانه و شتابزده والدین زمینه ساز دروغگویی کودک است که باید از آنها دوری کرد.
برای اصلاح دروغ، همیشه با تنبیه نمیتوان پیش رفت. گاهی وقتها پند و موعظه تأثیری بهتر دارد.
رفتار و کردار و سخن خود را همانند و هماهنگ کنید. از شما در جایگاه مربی، سزاوار نیست که دروغی شنیده شود.[6]
ب) راههای درمان در بزرگ سالان
یک ـ پرورش شخصیت
یکی از مؤثرترین راههای درمان دروغ، پرورش شخصیت است؛ زیرا چنان که گفته شد یکی از انگیزههای روانی روی آوردن به دروغ، احساس خودکم بینی و کمبود شخصیت است. افرادی که به این مشکل دچار هستند، دروغ گفتن را راهکاری برای جبران این کمبود میدانند. اگر افراد دروغگو استعدادهای درونی خود را بشناسند و بدانند که با پرورش آنها میتوانند ارزش و مقام خود را بالا ببرند، دیگر نیازی به دروغ نمیبینند.
دو ـ بیان جایگاه والای راستگویان
باید افراد دروغگو را به این باور رساند که ارزش اجتماعی کسی که با راستگویی توانسته است اعتماد اطرافیانش را به دست آورد، بالاترین ارزشهاست و چنین کسی سرمایه معنوی بزرگی از احترام اجتماعی در اختیار دارد که هیچ سرمایه مادی نمیتواند با آن برابری کند. انسان راستگو نه تنها میان همنوعان خود محترم است، در پیشگاه خداوند نیز مقام بسیار بالایی دارد، چنان که در قرآن مجید، راستگویان همردیف پیامبران و شهیدان معرفی شدهاند.
و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهند بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان و آنها همنشینان خوبی هستند. (نساء: 69)
سه ـ از بین بردن عوامل زمینهساز در دروغگویی
باید ریشههای این انحراف اخلاقی مانند طمع، ترس، خودخواهی، حب و بغضهای بیاندازه و مانند آن را خشکاند تا این صفت خطرناک زمینه مناسبی برای رشد در وجود انسان پیدا نکند.
چهار ـ همنشینی با افراد راستگو
پنج ـ ایجاد آرامش در محیط زندگی
شش ـ تقویت اعتماد به نفس
پی نوشت:
[1] . سید رضا صدر، دروغ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، تلخیص، صص 197 ـ 209.
[2]. همان، ص 212.
&# x0D;[3]. همان، صص 219 ـ 228.
[4]. علی قائمی، تربیت و بازسازی کودکان، انتشارات امیری، پاییز 1374، چ 9، صص 198 ـ 200.
[5] . ناصر مکارم شیرازی، زندگی در پرتو اخلاق، نشر سرور، 1378، چ 2، صص 93 و 94.
[6] . تربیت و بازسازی کودکان، صص 200 ـ 202.
www.hawzah.net