شهرت سلیمان نزد پیروان ادیان ابراهیمی، به دلیل وجود نام وی در کتاب مقدس و قرآن کریم است. قرآن و کتاب مقدس در موارد فراوانی از حضرت سلیمان(ع) یاد کرده و تاریخ زندگی آن حضرت را آوردهاند. مدح و تمجید از آن جناب نیز در هر دو منبع آمده است.
چکیده
نام «سلیمان» در قرآن و کتاب مقدس آمده است. قرآن حضرت سلیمان را از بندگان صالح و انبیای مرسل خوانده که به او علم و حکمت داده شده است. واژه حکمت بیست بار در قرآن به کار رفته و بر لقمان، داوود، تعلیم پیامبر و قرآن اطلاق شده است. قرآن، پشتوانه حکومت سلیمان را «دانایی» و آن را زیربنای تحول و دگرگونی در جامعه انسانی میشمارد و از قدرت فوقالعاده حضرت سلیمان سخن میگوید، نه از وسعت کشورش که همه دنیا را گرفته بود. اما بنیاسرائیل سلیمان را از پادشاهان خود میداند. دولت و حکمت سلیمان، سرآمد پادشاهانی بود که در اورشلیم سلطنت میکردند. قسمتهایی از عهد عتیق همچون کتاب امثال سلیمان، جامعه، حکمت سلیمان و غزلِ غزلهای سلیمان به سلیمان منسوب است.
پیشدرآمد
یکی از تمایلات بشر اسطورهسازی است. حسِ قهرمانپرستی انسان موجب شده تا در باره قهرمانهای ملی یا دینی افسانه بسازد. همچنین تحریفاتی که پیرامون شخصیتهای برجسته تاریخی صورت میگیرد، معلول همین حس است. «اسطوره» قصهگونهای است که دخالت قوای مافوق طبیعت را در امور طبیعی و انسانی بیان و توجیه میکند. در اسطوره، دنیای عینی و ذهنی به هم میآمیزد، زمان عینیت خود را از دست میدهد و انسان قدرتهای غیرعینی از خود نشان میدهد. انسانِ دنیای اسطوره، هرگز عین انسان طبیعی و مربوط به عالم تاریخ نیست.1
هنگامی که بشر از کشف رازهای جهان احساس ناتوانی کرد، برای توضیح پدیدهها به اسطوره روی آورد. وی در این راه از قوه خیال کمک گرفت. اساطیر ابعاد گوناگونی داشتند. از مهمترین ابعاد آنها، ترویج فضائل و کمالات بود. اساطیر هم سازنده و هم ویرانگر بودند: سازنده روح آدمی با فضائل و
ویرانگر اندیشه آدمی هنگام توضیح پدیدهها. اسطوره در همه جوامع بشری رایج بوده و آنچه امروز اسطوره خوانده میشود، در زمان و مکان خودش حقیقت تلقی میشده است. از دیدگاه علمی، فلسفه و دین زاییده اسطوره هستند، ولی این دیدگاه در مورد دین، از نظر دینداران مردود است. فیلسوفان یونان برای اندیشههای خود از اساطیر بهره فراوانی بردهاند.2
سلیمان در مشرق زمین موضوع افسانهها بوده است. پس از استقرار اسلام در ایران، برخی از اسطورههای ایرانی و سامی با یکدیگر آمیخته شد. نمونهای از این آمیختگی در بعضی از افسانههای مربوط به سلیمان و جمشید، پادشاه افسانهای ایران، دیده میشود. در قرون پس از اسلام، جمشید و سلیمان یک تن به شمار آمدند. فارس را که بر طبق روایات ایرانی، مرکز جمشید افسانهای بود، «تختگاه سلیمان» و پادشاهان فارس را «قائم مقام سلیمان» و «وارث ملک سلیمان» دانستند. حتی آرامگاه کورش را «مشهد مادر سلیمان» نامیدند. در مورد مشهد مادر سلیمان یا قبر کورش آمده که «مشهور است که قبر مادر جمشید در روی سقف حجره میانه آن، دو سنگ سر به هم آورده است».3 ابنمقفع از کسانی است که یکی بودن جمشید و سلیمان را ردّ میکند.4
جمشید یا جم در داستانهای ملی ایران، شخصیتی افسانهای و از بزرگترین پادشاهان سلسله «پیشدادیان» است. بر اساس اساطیر، وی 650 سال سلطنت کرد. مدت 300 سال در پادشاهی او بیماری و مرگ نبود. جمشید پس از آنکه به دروغ و ناروا پرداخت، فر (پادشاهی) از او آشکارا به پیکر مرغی بدر رفت.5 سرانجام جمشید گمراه و مغرور شد و به ظلم و ستم پرداخت. مردم به کمک ضحاک، سلطنت او را برانداختند. پس از اینکه 100 سال جمشید متواری بود، در نزدیکی دریای چین او را یافتند و با ارّه به دو نیمش کردند.
در ادبیات فارسی «جام جهاننما» یا «جام جم» را گاهی به سلیمان و انگشتری مشهور (خاتم) سلیمان را گاهی به «جم» نسبت دادهاند. حافظ در شعر خود از افسانه استفاده میکند. گفته شده جمشید جامی داشت که جهاننما بود، وقتی به آن جام نگاه میکرد، تمام جهان را میدید. معنویت انسان همان جام جهاننما است.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است تو تمنا زگ
ل گوزهگران میداری
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
به سر جام جم آنگه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
شهرت سلیمان نزد پیروان ادیان ابراهیمی، به دلیل وجود نام وی در کتاب مقدس و قرآن کریم است. قرآن و کتاب مقدس در موارد فراوانی از حضرت سلیمان(ع) یاد کرده و تاریخ زندگی آن حضرت را آوردهاند. مدح و تمجید از آن جناب نیز در هر دو منبع آمده است. زندگی پاک و منزه حضرت سلیمان(ع) در بخشهایی از کتاب مقدس، مخدوش شده است.
با توجه به نقادی کتاب مقدس، به خوبی روشن است که این آثار، دست نوشته
های بشری هستند و احتمال هرگونه مطلب نادرست و باطلی در آنها وجود دارد.مفسران قرآن، در لابهلای کتابهای تفسیر و در ذیل آیات مربوط به حضرت سلیمان(ع)، مباحث مفیدی پیرامون آن حضرت آوردهاند و از ساحت مقدس این پیامبر الاهی دفاع کردهاند. علامه بلاغی نیز در هر دو مجلد از کتاب ارزشمند الهدی الی دین المصطفی به این مباحث پرداخته است.
قرآن کریم در حالی که قانون علّیت را قبول دارد، از حوادثی خبر میدهد که با جریانهای عادی و معمولی، که در نظام علّت و معلولی جاری است، سازگار نبوده و جز با عواملی غیرطبیعی و خارقالعاده صورت نمیگیرد. این حوادث، همان نشانهها و معجزاتی است که به عدهای از پیامبران، از جمله حضرت سلیمان نسبت داده شده است. این امور فینفسه محال نیستند و عقل آنها را محال نمیداند. تفاوت امور عادی با معجزات این است که تأثیرگذاری اسباب در حوادث معمولی، روند عادی و طبیعی دارد، اما در معجزات تأثیر اسباب آنی و فوری است.
با مقایسه سیمای حضرت سلیمان(ع) در قرآن مجید و کتاب مقدس، شناخت اسرائیلیات آسانتر میشود. نگاه مقایسهای به شخصیتهای مشترکی که قرآن مجید و کتاب مقدس از آنان یاد کردهاند، زوایای پنهانی را آشکار میسازد و ابعاد افسانهای را از چهره تاریخی افراد میزداید. علامه طباطبایی در این زمینه مینویسد: در این باب روایات زیادی نقل شده است. برخی از آنها به ابنعباس منتهی میشود و او در بعضی از آنها خود تصریح میکند که مطالب را از کعبالاحبار گرفته است. در داستان حضرت سلیمان(ع)، مطالبی وارد شده است که باید ساحت پیامبران را از آنها منزّه کرد … و دانست که دستهای جعل و وضع آنها را به وجود آورده است.6
علامه شعرانی در این باره مینویسد:حق آن است که در تفسیر آیات قصّه سلیمان، هیچ روایت صحیحی، که بتوان بر آن اعتماد کرد، موجود نیست. بعضی یقیناً باطل است و بعضی نیز دلیل بر صحت آن نیست و بر غیر آنچه آیات قرآنی بر آن دلالت دارد، اعتماد نداریم و در کتب مقدسه یهود نیز به سلیمان نسبتهای ناروا دادهاند. ابوهریره نیز معتبر نیست و بر روایت وی استناد نتوان کرد.7
واژهشناسی «سلیمان»
نام حضرت سلیمان در هفت سوره و هفده بار در قرآن مجید آمده و چهل و هفت آیه از آن حضرت یاد کرده است.در باره کلمات قرآن مجید دو دیدگاه وجود دارد:
1. دیدگاه کسانی که همه کلمات قرآن را عربی میدانند.8 از
نظر آنان، اگر کسی بپندارد که در قرآن واژه «غیرعربی» یافت میشود، به خدا بهتان بسته است. این گروه به آیاتی استناد میکنند که قرآن را عربی میداند: «اِنَّا جَعَلناهُ قُرآنا عَرَبیّا».( زخرف: 3) شافعی مینویسد: «القرآن یدلُّ علی أن لیس من کتاب اللّه شیء اِلاّبلسان العرب».9
2. دیدگاه کسانی که وجود کلماتی مانند «سجِّیل، المشکاه، الیَمِّ، الطُور، أبارِیقَ و استَبرَق» را در قرآن نشاندهنده این میدانند که واژههای «غیرعربی» نیز در قرآن آمده است.10
برای جمع بین این دو قول گفتهاند، کلماتی که در اصل عربی نیستند، پس از استعمال آنها در زبان عربی، میتوان آنها را عربی خواند. اگر چه در ا
صل اعجمی باشند.11 نام همه پیامبرانی که در قرآن مجیدآمده، مانند ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، الیاس، ادریس، اسرائیل و ایّوب اعجمی است. تنها نام چهار تن از آنان یعنی آدم، صالح، شعیب و محمد(ص) عربی است.12
گروهی از لغویان، «سلیمان» را واژة عربی اصیل میدانند. به نظر آنان، «سلیمان» مصغّر «سلمان» از ریشه «سلم» است.13 به گمان برخی از مستشرقان، مانند لاگارد و لیدزبارسکی، لغویانی که آن را مصغّر سلمان میدانستهاند، بر صواب بودهاند. لاگارد برای اثبات نظر خود، زَعفَرَان و زُعَیفِرَان را مثال میآورد.
در شعر عرب نیز آمده است: فلا تقس فضلهم بالانبیاء اجل سلمانهم بعد تصغیر سلیمان؛ برخی لغویان غیرعربی بودن واژه «سلیمان» را از گذشتههای دور مطرح کردهاند و آن را از واژههای دخیل دانستهاند. ابومنصور جوالیقی (465ـ540)، آن را در فهرست واژههای بیگانه ذکر کرده و آن را عبری
میداند: «سلیمان اسمُ النبی، عبرانی. و قد تکلّمت به العرب فی الجاهلیه».14
برخی گفتهاند: واژه «سلیمان» از طریق زبان سریانی وارد زبان عربی شده است؛ زیرا وجود حرف «ن» در صورت سریانی، یونانی و حبشی این واژه و نبودن این حرف در شکل عبری آن (شلمو)، دلیلی قطعی بر ورود این واژه از طریق فرهنگ مسیحی و زبان سریانی به زبان عربی است.15 مصاحب «سلیمان» را اسم عبریالاصل برای مرد میداند و برخی از اعلام اروپایی معادل آن را ذکر میکند.16
نسبنامه حضرت سلیمان(ع)
محیط فکری و اجتماعی حضرت داوود و سلیمان با دیگران متفاوت بود. این تفاوت، سبب شد تا آنان بتوانند با تشکیل حکومتی الاهی اهداف توحیدی خود را دنبال کنند. قرآن از حضرت سلیمان، به عنوان فرزند و وارث حضرت داوود یاد میکند: «و سلیمان را به داوود بخشیدیم» (ص: 30). «و سلیمان از داوود میراث برد» (نمل: 16).حضرت سلیمان(ع) وارث حضرت داوود(ع) است و خدا به داوود مواهب ارزشمندی عطا فرموده است. قرآن مجید، داستان داوود را با نزاهت و نظافت نقل میکند.
مطالبی در تفاسیر پیرامون حضرت داوود و همسر اوریا آمده، که از عهد عتیق سرچشمه میگیرد. علامه طباطبایی در این باره مینویسد: «این داستان از تورات گرفته شده، جز آنکه تورات آن را به صورت شنیعتر و رسواتر بیان میکند و نقل آن در منابع اسلامی تعدیل شده است».17به دنبال آن، علامه از عیون اخبار الرضا نقل میکند که از حضرت رضا(ع) سؤال شد، پس داستان داوود با اوریا چه بوده است؟ حضرت رضا(ع) فرمود: «در زمان داوود، اگر زنی همسرش از دنیا میرفت یا کشته میشد، پس از آن، حق نداشت بار دیگر ازدواج کند. نخستین کسی که خدا این حکم را برایش جایز شمرد، داوود بود و به او اجازه داد تا با همسر اوریا، که کشته شده بود، ازدواج کند.
داوود، پس از سپری شدن مدت عده وفات، با او ازدواج کرد و تحمل این امر برای مردم سنگین بود».18شخصیتهای برجسته کتاب مقدس در گروههای مختلفی قرار میگیرند. در سنت یهودی، کارکرد هر یک از این گروهها با یکدیگر متفاوت است. این شخصیتها را میتوان در پنج دسته اصلی جای داد. در حالی که، بعضی از آنان میتوانند در چند گروه قرار گیرند: «آبا»، مانند حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق و حضرت یعقوب؛ «انبیا» مانند حضرت موسی و حضرت هارون؛ «پادشاهان» مانند حضرت داوود و حضرت سلیمان؛ «داوران» مانند حضرت سموئیل؛ «کاهنان» مانند عیلی.
عهد عتیق، حضرت سلیمان را پسر داوود میداند: «اینک پسری برای تو متولد خواهد شد که مرد آرامی خواهد بود؛ زیرا که من او را از جمیع دشمنانش از هر طرف آرامی خواهم بخشید؛ چون که اسم او سلیمان خواهد بود و در ایام او اسرائیل را سلامتی و راحت عطا خواهم فرمود»؛19 «و چون داوود پیر و سالخورده شد، پسر خود سلیمان را به پادشاهی اسرائیل نصب نمود».20
علاوه بر این، عهد عتیق از سلیمان با عنوان دیگری یاد میکند و آن لقب «پسر خدا» است: «داوود به سلیمان گفت: … کلام خداوند بر من نازل شده گفت: ... پسری برای تو متولد خواهد شد که مرد آرامی خواهد بود … اسم او سلیمان خواهد بود… او پسر من خواهد بود و من پدر او خواهم بود.21 و به من گفت: «پسر تو سلیمان، او است که خانه مرا و صحنهای مرا بنا خواهد نمود؛ زیرا که او را برگزیدهام تا پسر من باشد و من پدر او خواهم بود»؛22 «من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود، و اگر او گناه ورزد، او را با عصای مردمان و به تازیانههای بنیآدم تأدیب خواهم نمود».23
لقب تشریفی «پسر خدا» در ادیان گوناگون به انبیا و مؤمنان اطلاق شده است. در عهد جدید نیز اصطلاح پسر خدا، درباره حضرت عیسی(ع) و مؤمنان به او آمده است.24 در قرآن آمده است که: «یهودیان و مسیحیان گفتند ما پسران خدا و دوستان او هستیم» (مائده: 18). اسلام برخی از القاب تشریفی مانند «یداللّه»، «بیتاللّه» و «آلاللّه»25 را میپذیرد. اما از آنجا که عنوان «پسر خدا» در گمراهی مسیحیان تأثیر داشته، استعمال این عنوان را تحریم کرده است. پس این تحریم عنوان ثانوی دارد، مانند تحریم جمله «رَاعِنَا»26 (بقره: 104).
در یهود این اندیشه وجود داشت که مسیحای موعود، باید از نسل داوود باشد. و جلال او را برگرداند.27 بر پایه این اندیشه، متّی در انجیل خود، عیسی را از نسل داوود و سلیمان معرفی میکند. او میکوشد تا اثبات کند که عیسی وارث کرسی داوود و سلیمان است: و یَسّی داوود پادشاه را آورد؛ و داوود پادشاه سلیمان را از زن اوریّا آورد؛ و سلیمان رَحَبْعام را آورد…».28 دربارة زن اوریّا، در باب یازدهم کتاب دوم سموئیل داستانی آمده است که چون متضمن بیحرمتی به حضرت داوود و حضرت سلیمان است، از نظر ما باطل و مردود به شمار میرود. 29
توجیه اهل کتاب
اهل کتاب برای توجیه گناهانی که کتاب مقدس به پیامبران نسبت داده است، تلاشهایی کردهاند. در تفاسیر یهودی بیگناهی انبیا، بیش از آنکه ضرورت کلامی داشته باشد، ضرورت اخلاقی دارد. بسیاری از علمای یهود، در آثار تفسیری خود گناه داوود را توجیه و از او دفاع کردهاند. آنان در مورد حضرت داوود(ع) به این عبارت استناد کردهاند: «داوود در همه رفتار خود عاقلانه حرکت میکرد و خداوند با وی بود».30
علمای یهود گفتهاند: توبیخ داوود در کتاب دوم سموئیل که خدا میگوید: «پس چرا کلام خداوند را خوار نموده، در نظر وی عمل بد بجا آوردی»، در متن عبری عبارت به گونهای ادا شده است که میتواند به معنای «میخواستی عمل بد به جا آوری» معنا شود. در حالی که، در سایر موارد عهد عتیق، چنین تعبیری مستقیمتر به افراد گفته شده است.از نظر مفسران یهودی اوریا، به سبب عدم اطاعت از داوود،31 مستحق قتل بود و توبیخ شدن داوود برای این بود که اوریا را بدون محاکمه کشت. از سوی دیگر، کسانی که از سوی خاندان داوود به جنگ میرفتند، پیش از عزیمت، زن خود را طلاق میدادند. این موضوع از لفظ عبری «عروبا»، به دست میآید.
«عروبا»، مهریهای است که در یهودیت به مطلقه داده میشود. این طلاقها مخفیانه صورت میگرفت تا کسی از آنها سوء استفاده نکند. این زنان، در صورت مفقود شدن شوهرانشان، میتوانستند ازدواج کنند. با توجه به این طلاق، داوود در باره بتشبع استفسار کرد.32 به گفته حاخامها، کسی که بخواهد زنا کند در باره خانواده آن زن پرسشی نمیکند.مؤلف تفسیر دعت سوفریم (ذیل دوم سموئیل 11: 9)، بازنگشتن اوریا به خانه را از آن رو میداند که وی میخواست برای بار دوم مجبور به طلاق نشود.
آنگونه که در تلمود و تفاسیر یهودی آمده، قتل اوریا قابل توجیه است؛ زیرا اوریا حاضر نشده بود به خانه برگردد و گفته بود که فرمانبردار یوآب است، نه داوود ـ در نتیجه، به جرم طغیان باید اعدام میشد. گویا تنها خطای داوود این بود که به جای محاکمه و سپس، اعدام رسمی اوریا، مقدمات کشته شدن او را در جنگ فراهم آورد. بهترین دلیل برای بیگناهی داوود این است که پادشاهی داوود از ثمره ازدواجش با بتشبع ادامه یافت.
ابرنابل (1437- 1509) از یهودیان سفاردی33 است. ابرنابل میگوید داوود مرتکب پنج گناه مهم شد: زنا با همسر مرد دیگر؛ تلاش برای تغییر منشاء فرزند خود از بتشبع؛ ریختن خون اوریا و همراهانش؛ بازداشتن اوریا از افتخار مردن در خاک خود و در میان قوم خود؛ و ازدواج با بتشبع بلافاصله پس از پایان عده وی. وی میافزاید: تنها توبه خالص داوود موجب شد که او بتواند دوباره به فیض خدا بازگردد. بر این اساس، کتاب مقدس ابتدا ما را به این نتیجه میرساند که داوود مرتکب زنا و قتل شد و سپس، نشان میدهد که توبه خالص میتواند بدترین گناهان را محو کند.34
پیامبری حضرت سلیمان(ع)
قرآن بعثت پیامبران را جریانی مداوم و پیوسته در تاریخ میداند. پشتوانة ادعای آنان در پیامبری وحی است. حضرت سلیمان نیز از این موهبت الاهی برخوردار بود. انکار وحی به پیامبر اکرم(ص) در حقیقت، انکار وحی به دیگر پیامبران الاهی است.قرآن حضرت سلیمان را بزرگ شمرده و او را از بندگان صالح وانبیای مرسل خوانده که به او علم و حکمت داده شده است.
قرآن از نعمت وحی الاهی به پیامبر اکرم و پیامبران پیش از وی سخن گفته و حضرت سلیمان را در ردیف سایر پیامبران ذکر میکند: «ما به تو وحی فرستادیم، همچنان که به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم، و به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، اسباط، عیسی، ایّوب، یونس، هارون و سلیمان نیز وحی کردیم، و به داوود زبور دادیم». (نساء: 163)
علاوه بر این، قرآن کریم از پیامبرانی همچون ابراهیم، اسحاق، یعقوب، نوح، داوود، ایّوب، یوسف، موسی، هرون، زکریّا، یحیی، عیسی، الیاس، اسمعیل، الیسع و لوط، با عنوان هدایت یافتگان، نیکوکاران و شایستگان یاد میکند و حضرت سلیمان را در ردیف آنان قرار داده، میفرماید: «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست در آوردیم، و نوح را پیش از آن راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم و اینگونه نیکوکاران را پاداش میدهیم». (انعام: 6ـ84)
علاّمه طباطبایی با استفاده از این آیه، حضرت سلیمان را از ذریّه و نسل نوح میداند و مینویسد: «ظاهرا ضمیر در «ذریّته» به نوح برمیگردد؛ زیرا از یک سو مرجع نزدیک ضمیر لفظ نوح است و از سوی دیگر، از کسانی یادشده که از ذریّه و نسل ابراهیم به شمار نمیآیند.اهل کتاب، حضرت سلیمان(ع) را به عنوان پادشاه بلندآوازه بنیاسرائیل میشناسند.کتاب مقدس از نبوت حضرت سلیمان سخن نمیگوید، نبوت حضرت سلیمان در عنوان «کتاب امثال سلیمان نبی» چاپ شده است.
فرمانروایی حضرت سلیمان(ع)
وَ حُشِرَ لِسُلَیْمَـانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الاْءِنسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ. (نمل: 17) قرآن از حیوانات و مرغانی سخن میگوید که سلیمان آنها را تسخیر کرده بود. مسئله تسخیر و تأثیر در حیوان، حتی برای غیرپیامبران هم ممکن است. برخی از صاحبان تفسیر پنداشتهاند که آیة 17 سوره نمل، بر این مطلب دلالت دارد که همه جن و انس و پرندگان سپاهیان سلیمان بودهاند و او مالک همه روی زمین بوده و پرندگان در زمان او عاقل و مکلف بودهاند. هر چند در زمان ما چنین نباشد؛ زیرا بدون عقل تکلیف کردن صحیح نیست. این سخن، حرف عجیبی است و نیازی به بیان اشکالات بر آن نیست.35
شهید مطهری مینویسد: قلمرو سلطنت سلیمان از نظر کمیت وسیع نبوده، بر خلاف معروف، تنها همین حدود فلسطین را در بر میگرفته است. آنچه قرآن نقل میکند، قدرت شگرف و فوقالعاده آن حضرت است، نه وسعت کشورش که همه دنیا را گرفته باشد. حتی تا آن زمان، اطلاع درستی نداشت که در جاهای دیگر دنیا چه میگذرد. از جمله خبردار نبود که در همین یمن اوضاع از چه قرار است.36
بیشک دولت و حکمت سلیمان سرآمد همه پادشاهانی بود که در اورشلیم سلطنت کردند. پادشاهی بنیاسرائیل در زمان داوود محکم و استوار شد. پس از داوود، سلیمان نتیجه زحمات پدر را درو کرد. ویژگی حکومت سلیمان، صلح و کامیابی آن دوران بود. شرح این دوره به اختصار در دو کتاب اول پادشاهان و دوم تواریخ آمده است.در عهد عتیق عبری (تنخ)، کتاب اول و دوم پادشاهان، به صورت یک کتاب بود. مترجمان ترجمه سبعینیه آن را به دو بخش تقسیم کردند. این دو کتاب، دورهای 400 ساله را میپوشاند (حدود 1000 تا 600 قبل از میلاد) و از سلطنت سلیمان، تجزیه سلطنت، تاریخ موازی دو حکومت و تاریخ یهودا در اسارت سخن میگوید.37
نویسنده، از کتابهای تاریخی موجود در زمان خود مانند کتاب وقایع سلیمان، تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل و کتاب تواریخ ایام پادشاهان یهودا نقل میکند. وی به گزارشهای سالیانه کشور نیز اشاره دارد. بر پایه یک روایت یهودی، نویسنده کتاب پادشاهان ارمیا است: اما باید گفت نویسنده واقعی این کتابها مشخص نیست.
بر پایه عهد عتیق جلوس سلیمان بر تخت پدرش داوود، بدون مخالفت صورت نگرفت. سلیمان که از بتشبع، همسر پیشین اوریا به دنیا آمده بود، از سوی داوود برگزیده شد تا جانشین وی شود و خدا نیز آن را تأیید کرد.38 «ادونیا» چهارمین پسر داوود، میخواست وارث تخت سلطنت شود.39 موقعی که داوود در بستر مرگ بود و پیش از آنکه سلیمان رسماً برای پادشاهی مسح شود، ادونیا توطئه کرد تا سلطنت را از سلیمان برباید. ناتان نبی این توطئه را خنثی کرد.
امّا ادونیا در عزم خود برای در دست گرفتن سلطنت راسخ بود... سلیمان هر کسی را که علیه او توطئه کرد، از میان برداشت. ادونیا فرزند داوود جاهطلبانه فکر جانشینی پدرش را در سر داشت. ادونیا از نظر سن و سال بزرگتر از سلیمان بود. ادونیا حمایت یوآب را به دست آورد و با دعوت از ابیاتار کاهن اورشلیم، ترتیبی داد تا خود به عنوان پادشاه اسرائیل مسح شود. اما صادوق کاهن، در انظار عموم مردم سلیمان را به عنوان پادشاه اسرائیل مسح کرد. پس از مسح سلیمان، روز به روز بنیادهای حکومت وی استوارتر گردید.
«و اگر او (سلیمان) به جهت بجا آوردن فرائض و احکام من مثل امروز ثابت بمان
د، آنگاه سلطنت او را تا به ابد استوار خواهم گردانید».40 سلیمان از 971ق.م. تا 931ق.م. به مدت چهل سال پادشاهی کرد.41 به نظر میرسد، 40 سال یک عدد گِرد شده باشد که برای اشاره به یک نسل به کار میرفت. عدد چهل، بارها در کتاب مقدس به کار رفته است.42
پی نوشت ها:
1. عبدالحسین زرینکوب، در قلمرو وجدان، ص 404-405.
2. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص20-21.
3. کورش کبیر (ذوالقرنین)، ابوالکلام آزاد، ترجمه باستانی پاریزی، ص142. به نقل از فارسنامه، گفتار دوم، ص302.
4. ابوحنیفه احمدبن داوود الدینوری، اخبار الطوال، ص7.
5. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 14، ص 195.
6. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج17، ص207.
7. حسینبن علی ابوالفتوح الرازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج9، ص370 پاورقی.
8. آرتور جفری، واژههای دخیل در قرآن مجید، ص61.
9. الرساله، ص41ـ45.
10. همان، ص66.
11. ابومنصور الجوالیقی، المُعَرَّب، ص52ـ53.
12. همان، ص61.
13. محمدبن مکرم ابنمنظور، لسان العرب، ج15، ص192.
14. ابومنصور الجوالیقی، همان، ص239.
15. آرتور جفری، همان، ص268.
16. مصاحب، دائرةالمعارف فارسی، ذیل واژه «سلیمان».
17. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 17، ص 198.
18. همان، ص200؛ ابو جعفر محمد بنعلی صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص172.
19. کتاب اول تواریخ 22: 9.
20. کتاب اول تواریخ 23: 1.
21. کتاب اول تواریخ 22: 7ـ10.
22. کتاب اول تواریخ 28: 6.
23. کتاب دوم سموئیل 7: 14&l t;SPAN dir=ltr>.
24. متّی 5: 44ـ45؛ یوحنّا 1: 12، 3: 16ـ17؛ اعمال رسولان 9: 3ـ21.
25. این تعبیر در زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) د
ر نیمه ماه رجب آمده است.
26. «راع» در زبان عبری به معنای بدکار است و «راعنا» یعنی «بدکار ما».
27. اِشَعیا 11: 1ـ9.
28. ر.ک.: متّی 1: 1ـ17.
29. کتاب دوم سموئیل 11: 27.
30. کتاب اول سموئیل 18: 14.
31. کتاب دوم سموئیل 11: 11.
32. همان 11: 3.
33. یهودیان جنوب اروپا و شمال آفریقا را سفاردی مینامند< ;/SPAN>.
34. فاطمه توفیقی، «تاویل گناهان انبیا در تفاسیر قرون وسطا»، هفت آسمان، ش45، ص 49- 53.
35. ر.ک: فخر رازی، تفسیر الکبیر، ج24، ص 187.
36. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص438.
37. هنری هَلی، راهنمای کتاب مقدس، ص163.
38. کتاب اول پادشاهان 1: 30؛ کتاب اول تواریخ 22: 9ـ10.
39. کتاب اول پادشاهان 2: 15، 22؛ کتاب دوم سموئیل 3: 3ـ4.
40. کتاب اول تواریخ 28: 7.
41. کتاب اول پادشاهان 11: 42.
42. هنری هَلی، همان، ص142.
عباس رسولزاده/ دانشآموخته حوزه و پژوهشگر ادیان
منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 5
www.alvadossadegh.com