مقدمه
در مختصر تاريخ دمشق از ابن عباس نقل ميكند: “ما نزل القرآن “يا ايها الذين آمنوا ” الا علي سيدها و شريفها واميرها و ما احد من اصحاب رسول الله الا قد عاتبه الله في القرآن ما خلا علي بن ابيطالب فانه لم يعاتبه بشيء… ما نزل في احد من كتاب الله ما نزل في علي… نزلت في علي ثلاثماة آية. “در قرآن مجيد، خطاب “يا ايها الذينامنوا ” در هيچ آيهاي نازل نشده، مگر اينكه علي(عليه السّلام) سيد و شريف و امير (و مصداق اتم و اكمل) آن است. و احدي از اصحاب رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) نبود، مگر اينكه خداوند در قرآن به او عتاب كرده، جز علي بن ابي طالب كه خدا هرگز در چيزي به او عتاب نكرد… در كتاب خدا (قرآن مجيد) آنچه درباره علي نازل شده (از فضايل و مدايح) درباره هيچكس نازل نشده است… سي صد آيه قرآن مجيد، درباره علي نازل شده است. “1
امام علي بن ابي طالب(عليه السّلام) كه در اين مجموعه به دنبال شناخت او از منظر قرآنيم، خود از قرآن چنين ياد ميكند:
“ان الله تعالي انزل كتاباهاديا، بين فيه الخير والشر فخذوا نهج الخير تهتدوا و اصدفوا عن سمت الشر تقصدوا؛2 همانا خداوند متعال كتابي هدايتگر فرو فرستاده كه مرزهاي خير و شر به روشني در آن بيان شده است، پس سمت و راه خير را پيش بگيريد تا هدايتيابيد و از سمتشر روي برتابيد تا در خط مستقيم و تعادل قرار يابيد. “3
و نيز ميفرمايد:
“واعلموا ان هذا القرآن هو الناصحالذي لايغش والهادي الذي لايضل و المحدث الذي لايكذب… ؛4 و بدانيد كه شما چراغي چونان قرآن فرا راه داريد كه تنها ناصحي است كه نصيحتخويش را به خيا
نت نميآلايد و تنها هدايتگري است كه هرگز به گمراهي نميكشاند و تنها سخنگويي است كه هيچگاه سخن به دروغ نميگويد. “5
اين بيان بلند از امير تواناي بيان، امام علي بن ابيطالب(عليه السّلام) در وصف قرآن است.
تبيين “ثقل اكبر ” توسط “ثقل اصغر ” و معرفي “ثقل اصغر ” به وسيله “ثقل اكبر ” را ميتوان مصداقي از وصيت پيامبر بزرگ اسلام(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در جدا نشدن اين دو امانتبزرگ و جاودان از همديگر دانست؛ از آنجا كه اين دو ميراث ارزشمند رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در كلام او در كنار همديگر قرار گرفتند و آن دو با همميزان هدايت قلمداد شدند و پيامبر از آن دو به “ثقلين ” تعبير فرمود، پس ميتوان وصف يكي را در حق ديگري به كار برد. پس هنگامي كه درباره قرآن – ثقل اكبر – در قرآن ميخوانيم: “لايمسه الا المطهرون “6 بجز پاكيزگان كسي حق نزديك شدن و شناخت قرآن را ندارد، ميتوان به كارگيري اين وصف را در حق اهل بيت (يا ثقل اصغر) شايسته دانست و گفت كه جز پاكيزگان كسي حق و توان شناخت آنها را ندارد!
حال كه راهي براي شناخت آن بزرگواران جز قرآن وجود ندارد، براي شناخت آنان دستبه آستان بلند قرآن دراز كرده و براي شناخت اولين آنان امام علي بن ابيطالب(عليه السّلام)، از آن كتاب بزرگ آسماني مدد ميجوييم.
اگرچه به دلايل خاصي نام علي(عليه السّلام) به صراحت در قرآن نيامده است،7 ولي به اقرار و اعتراف برخي از بزرگان اهل سنت، آيات بسياري در منزلت، شأن و جايگاه رفيع علي(عليه السّلام) يا اهل بيت(عليهم السّلام) نازل شده است و جاي هيچ ترديدي نيست كه اين آيات درباره ديگران نازل نشده است. در اين آيات به حوادث و رخدادهايي اشاره شده است كه كسي جز علي(عليه السّلام) يا اهل بيت(عليهم السّلام) مصداق ديگري ندارند، اگرچه نبايد از اين نكته غفلت نمود كه ممكن است در برخي موارد، معناي آيه معنايي عام باشد و ظاهر آيه، ديگران را نيز شامل شود، ولي به هر صورت، مصداق اكمل و اتم آن اهل بيت(عليهم السّلام) يا شخص علي بن ابيطالب(عليه السّلام) است. پيش از اين گفته شد كه به نقل ابن عباس، سي صد آيه از قرآن درباره علي(عليه السّلام) و مدح او نازل شده است؛ ما در اين مجموعه فقط به حدود سي آيه اشاره كردهايم و بنا بر اين ب
وده كه آيات روشنتر را گزينش نموده و به شان نزول آنها اشاره كنيم.
اتفاقا بخش عظيمي از شان نزولها را نيز با توجه به منابع معتبر اهل سنتبيان كردهايم، زيرا بر اين باوريم كه:
خوشتر آن باشد كه سر دلبران گفته آيد در حديث ديگران
1 – آيه تبليغ
“يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين؛اي پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن كه اگر نكني پيامش را نرساندهاي و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه ميدارد؛ آري، خدا گروه كافران را هدايت نميكند. “8
به تصريح همه علماي شيعه در كتابهاي تفسير و حديث و تاريخ، و نيز بسياري از علماي اهل سنت،9 اين آيه در شان علي بن ابيطالب(عليه السّلام) نازل شده است.
شأن نزول
اين آيه مربوط به داستان غدير است؛ علامه اميني(ره) در “الغدير “، حديث غدير را از 110 نفر از صحابه و ياران پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) با اسناد و مدارك معتبر نقل ميكند كه شان نزول آن بطور مختصر به اين شرح است:
در آخرين سال عمر پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم)، مراسم حجةالوداع باشكوه هرچه تمامتر در حضور پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به پايان رسيد، نزديكيهاي ظهر و در ميان بيابانهاي خشك و سوزان، “غدير خم ” از دور نمايان شد.
آن روز درست هشت روز از عيد قربان ميگذشت. ناگهان دستور توقف از طرف پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به همراهان داده شد. آناني كه پيشاپيش حركت ميكردند به عقب فراخوانده شدند و منتظر رسيدن كساني شدند كه از كاروان عقب افتاده بودند.
مردم نماز را با رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) اقامه كردند. در آن گرماي سوزان، سايباني براي پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) درست كردند و پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به آنها اطلاع داد كه همه بايد براي شنيدن يك پيام تازه الهي خود را آماده كنند. چون مردماني كه در نقاط دورتري بودند، چهره مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) را نميديدند، براي پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) منبري از جهاز شتران ترتيب داده شد و پيامبر بر فراز آن قرار گرفت.
پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) پس از حمد و سپاس پروردگار، مردم را مخاطب ساخت و چنين فرمود: “من به
همين زودي دعوت خدا را اجابت كرده و از ميان شما ميروم، من مسئولم و شما هم مسئوليد! شما درباره من چگونه شهادت ميدهيد؟ مردم صدا بلند كردند و گفتند: “نشهد انك قد بلغت و نصحت و حمدت فجزاك الله؛ ما گواهي ميدهيم كه تو وظيفه رسالت را به انجام رسانيدي و شرط خيرخواهي را به جا آوردي و آخرين تلاش و كوشش خود را در راه هدايت ما نمودي! خداوند تو را جزاي خير دهد! ”
سپس پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) از آنان اقرار به يگانگي خدا و رسالتخويش و حقانيت رستاخيز و برانگيخته شدن مردگان گرفت و فرمود: خداوندا گواه باش! و خطاب به آنان فرمود:
“اكنون بنگريد با اين دو چيز گرانمايه و گرانقدر كه در ميان شما به يادگار ميگذارم چه خواهيد كرد: اول ثقل اكبر، كتاب خدا و دومين آنها خاندان من!؟ خداوند لطيف به من خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نميشوند تا در بهشتبه من بپوندند. از اين دو پيشي نگيريد كه هلاك ميشويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد!
ناگهان مردم ديدند كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) با نگاه كردن به اطراف گويي در جستجوي كسي است؛ همين كه چشمش به علي(عليه السّلام) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد؛ آن چنان كه سفيدي زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم ايشان را ديدند. در اينجا پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) فرمود: “ايها الناس من اولي الناس بالمؤمنين من انفسهم؛ چه كسي از همه مردم نسبتبه مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟ ” گفتند: خدا و پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) داناترند! پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) فرمودند: خدا، مولا و رهبر من است و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبتبه آنها از خودشان سزاوارترم! سپس فرمود: “فمن كنت مولاه فعلي مولاه ” و سر به آسمان بلند كرد و عرض كرد: “اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار؛ خداوندا، دوستان او را دوستبدار و دشمنان او را دشمن بدار! محبوب بدار آن كسي كه او را محبوب دارد و دشمن بدار آن كس كه او را دشمن دارد. يارانش را ياري كن و آنها را كه ترك يارياش كنند، از ياري خويش محروم ساز و حق را هر جا كه اوست قرار بده!. ”
و در پايان تاكيد فرمودند كه حاضران به كساني كه حضور نداشتند اين مطلب را برسانند. پس از اين، مردم (از جمله ابوبكر و عمر) خطاب به اميرالمؤمنين(عليه السّلام) ميگفتند: آفرين بر تو باد! آفرين بر تو باداي فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدي.10
2 – آيه ولايت
“انما وليكم الله و رسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون؛ ولي شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آوردهاند؛ همان كساني كه نماز برپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند. “11
در كتاب شريف “الغدير ” علامهاميني (ره) نام بخشي از بزرگان اهل سنت را كه شان نزول اين آيه را درباره علي بن ابيطالب(عليه السّلام) دانستهاند ذكر كرده است.12 و همه علماي شيعه، شان نزول اين آيه را درباره علي بن ابيطالب(عليه السّلام) ميدانند.
شأن نزول
سيوطي در “الدر المنثور ” در ذيل اين آيه از ابن عباس نقل ميكند كه علي در ركوع نماز بود كه سائلي تقاضاي كمك كرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد. پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) از او پرسيد: چه كسي اين انگشتر را به تو صدقه داد؟ اشاره به علي(عليه السّلام) كرد و گفت: آن مرد كه در حال ركوع است! در اين هنگام آيه “انما وليكم الله و رسوله… ” نازل شد.13
3 – آيه اولي الامر
“يا ايها ال
ذينامنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر (اوصياي پيامبر) را.
شأن نزول
مفسر معروف “حاكم حسكاني حنفي نيشابوري “، ذيل اين آيه، پنجحديث نقل كرده است كه در همه آنها عنوان “اولي الامر ” بر علي(عليه السّلام) تطبيق شده است. در نخستين حديث، از خود آن حضرت نقل ميكند كه وقتي پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) فرمود: شركاي من كساني هستند كه خداوند آنها را قرين خود و من ساخته و درباره آنها آيه “يا ايها الذينامنوا اطيعوا الله ” را نازل كرده است، از آن حضرت پرسيدم: “يا نبي الله من هم؛اي پيامبر خدا، اوليالامر كيانند؟ ” “قال: انت اولهم؛ فرمود: تو نخستين آنها هستي. “14
در بعضي از روايات اهل سنت، نام ائمه دوازدهگانه اهل بيت(عليهم السّلام) يك به يك آمده است. 15
4 – آيه صادقين
“يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد. “16
شأن نزول
مفسر معروف، سيوطي در “درالمنثور ” از ابن عباس نقل ميكند كه در تفسير آيه “اتقوا الله و كونوا مع الصادقين ” گفت: “مع علي بن ابي طالب؛ با علي بن ابيطالب باشيد. “17
در بيان شان نزول اين آيه احاديث ديگري هست كه در كتب هر دو مكتب (اهل بيت و اهل سنت) آمده است.18
نكته حايز اهميت در اينجا اين است كه دستور خداوند به اينكه مؤمنان همواره بايد با صادقان باشند، دستوري است مطلق وبدون هيچ گونه قيد و شرطي، اين معنا جز در مورد معصومين(عليهم السّلام) امكانپذير نيست؛ زيرا غيرمعصوم ممكن است خطا كند و در آن حال بايد از او جدا شد. كسي كه در همه حال ميتوان در كنار او و پيرو او بود، جز انسان معصوم كسي نخواهد بود. بنابراين منظور از صادقين در اين آيه، هر فرد راستگويي نيست، بلكه صادقاني است كه سخن خلاف – نه عمدا و نه از روي س
هو – در گفتار آنها راه ندارد.
با الهام از اين آيه و تفسير آن به همراهي با علي و فرزندان معصوم او، “دكتر محمد تيجاني ” نام يكي از كتابهاي خود را “لاكون مع الصادقين ” هدفم اين است كه با صادقان باشم! گذارده كه تاثير عجيبي در بسياري از مسلمين كرده است.
5 – آيه قربي
“قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي؛ بگو: من هيچ پاداشي از شما براي رسالتم درخواست نميكنم، جز دوست داشتن نزديكانم (اهل بيتم). “19
در ذيل اين آيه، روايات فراواني، در منابع اهل سنت و شيعه نقل شده است كه در تفسير و تبيين مفهوم آيه شريفه ميتوان از آنها كمك گرفت.
شأن نزول
“حاكم حسكاني ” كه از دانشمندان معروف قرن پنجم هجري است، در شواهد التنزيل از “سعيد بن جبير ” از ابن عباس چنين نقل ميكند:
“لما نزلت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي قالوا يا رسول الله من هولاء الذينامرنا الله بمودتهم! قال: علي و فاطمة و ولدهما؛ هنگامي كه اين آيه نازل شد اصحاب عرض كردند: اي رسول خدا، اينها كيستند كه خداوند ما را به محبت آنها امر كرده است؟ فرمود: علي و فاطمه و فرزندان آن دو ميباشند. “20
نكته:
قرآن در سوره شعرا به نقل از پنج نفر از پيامبران الهي (نوح، هود، صالح، لوط و شعيب)
يفرمايد: “و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا علي رب العالمين ” و از سوي ديگر در مورد شخص پيامبر ميفرمايد: من از شما پاداشي تقاضا نميكنم، مگر دوستي خويشاوندانم را!
از طرفي، در آيه 57 سوره فرقان باز در مورد پيامبر ميخوانيم: “قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الي ربه سبيلا؛ بگو من در برابر ابلاغ رسالت هيچ گونه پاداشي از شما مطالبه نميكنم، مگر كساني كه بخواهند راهي به سوي پروردگارشان برگزينند. “و باز در سوره سباء آيه 47 در مورد پيامبر اسلام آمده است: “قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم ان اجري الا علي الله. ”
سؤال اين است كه جمع كردن اين آيات چهارگانه چگونه ممكن است؟
آيا بين آيات مربوط به پيامبر اسلام و آيه مربوط به پيامبران پنجگانه تعارض و تنافيي وجود دارد يا نه؟
در جواب بايد گفت: از ضميمه كردن اين آيات به يكديگر، به خوبي ميتوان نتيجه گرفت كه پيامبر اسلام نيز مانند ساير پيامبران الهي، اجر و پاداشي براي شخص خود از مردم نخواسته است؛ بلكه مودت ذوي القرباي او راهي به سوي خداست و چيزي است صد در صد به نفع مردم؛ چرا كه اين مودت، دريچهاي به سوي مساله امامت و خلافت و جانشيني پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله و سلّم) است. و در حقيقت ادامه خط رسول الله(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در امت و هدايت مردم در پرتو آن محسوب ميگردد.
6 – آيه تطهير
“انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ خداوند ميخواهد هرگونه پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. “21
آيه تطهير چون ستارهاي بر تارك آيات فضايل اهل بيت ميدرخشد. و مطالب بلند و نكتههاي پر از فائدهاي در آن هست كه توجه هر انديشمند عميقي را به سوي خود جلب مينمايد و در اينجا به ذكر قطرهاي از آنها اكتفا ميكنيم.
شأن نزول
علامه طباطبايي (ره) در الميزان ميفرمايد: بيش از هفتاد روايت دلالت دارند بر اينكه اين آيه مربوط به پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) و علي(عليه السّلام) و فاطمه (سلام الله عليها) و امام حسن(عليه السّلام) و امام حسين(عليه السّلام) است وغير اينها را شامل نميشود؛ اين روايات از طريق اهل سنت (به طريق مختلف) و اماميه (به طرق گوناگون) نقل شدهاند و آنچه از طرق اهل سنت در اين زمينه نقل شده، بيش از آن است كه از طريق شيعه وارد شده است!22
“دكتر تيجاني ” در كتاب “فسئلوا اهل الذكر “، سي منبع از منابع معتبر اهل سنت (از تفسير و حديث و تاريخ) را ذكر ميكند كه نزول آيه تطهير را درباره اهل بيت پيامبر، يعني شخص پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم)، علي بن ابيطالب(عليه السّلام)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن(عليه السّلام) و امام حسين(عليه السّلام) ميدانند، و در پايان اضافه ميكند كه علماي اهل سنت كه اين آيه را درباره اهل بيت پيامبر ميدانند زيادند و ما به همين مقدار اكتفا ميكنيم.23
آلوسي، عالم سني متعصبي كه هر جا آيهاي را در شان و فضايل علي و اهلبيت(عليهم السّلام) ديده به لطايف الحيلي آن را كمرنگ كرده است، در اين باره ميگويد:
“اينكه مراد از اهل بيت در اين آيه كساني بودند كه پيامبر آنها را زير كساء قرار داد و درباره آنها فرمود: “اللهم هؤلاء اهل بيتي فاجعل صلواتك و بركاتك علي آل محمد كما جعلتها علي آل ابراهيم انك حميد مجيد؛ بار خدايا! اينان اهل بيت منند، پس درودها و بركاتت را همانگونه كه بر خاندان ابراهيم نازل فرمودي، بر خاندان محمد هم نازل فرما كه تو خداوند ستوده و بلند مرتبه هستي، خارج از حد شمارش است. “24
رواياتي كه در اين باره در كتب حديث و تفسير نقل شدهاند، به چهار دسته تقسيم ميشوند:
1 – رواياتي كه برخي از همسران پيامبر نقل كردهاند و مفاد آن اين است كه پيامبر آنان را از شمول آيه تطهير خارج كرده است.25
2 – رواياتي كه مربوط به حديث كساء است.26
3 – رواياتي كه ميگويند پيامبر تا مدتي (شش ماه يا بيشتر) پس از نزول آيه تطهير، به در خانه علي و فاطمه و فرزندانش ميرفت و ميفرمود: “الصلوة! يا اهل البيت! انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ هنگام نماز استاي اهل بيت! خداوند تنها ميخواهد پليدي را از شما اهل بيت دور سازد و شما را پاك كند!. “27
4 – رواياتي كه از ابوسعيد خدري رسيده است كه ميگويد، اين آيه درباره رسول خدا و علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السّلام) نازل شده است: “نزلت في خمسة: في رسول الله و علي و فاطمة والحسن والحسين(عليهم السّلام). “28
در اينجا با ذكر يك جمله از عايشه – به نقل از ثعلبي در تفسيرش – سخن را به پايان ميبريم:
ثعلبي ميگويد: هنگامي كه از عايشه درباره جنگ جمل و دخالتش در آن جنگ ويرانگر سؤال كردند، (با تاسف) گفت: اين يك تقدير الهي بود! و هنگامي كه درباره علي(عليه السّلام) سؤال كردند، چنين گفت:
“تسالني عن احب الناس كان الي رسول الله و زو
ج احب الناس كان الي رسول الله، لقد رايت عليا و فاطمة و حسنا و حسينا و جمع رسول الله بثوب عليهم. ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتي و حامتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. قالت: فقلت: يا رسول الله انا من اهلك؟ فقال: تنحي فانك الي خير؛ آيا از من درباره كسي سؤال ميكني كه محبوبترين مردم نزد پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) بود و از كسي ميپرسي كه همسر محبوبترين مردم نزد رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) بود. من با چشم خود ديدم علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السّلام) را كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) آنها را در زير پارچهاي جمع كرده بود و فرمود: خداوندا! اينها خاندان منند و حاميان من، رجس و پليدي را از آنها ببر و از آلودگيها پاكشان فرما! من گفتم: اي رسول خدا آيا من نيز از آنها هستم؟ فرمود: دور باش! تو بر خير و نيكي هستي (اما جزء اين جمع نميباشي). “29
7 – آيه مباهله
“فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين؛ هرگاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده، (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: “بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان
خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. “30
“ابتهال ” در لغتبه معناي واگذاري فرد يا حيوان به خودش است و در اصطلاح به معناي نفرين كردن؛ مباهله به معني نفرين كردن دو نفر بر همديگر است، به اين ترتيب كه وقتي استدلالات منطقي سودي نبخشيد، افرادي كه با هم درباره يك مساله مهم ديني گفتگو دارند، در يكجا جمع ميشوند و به درگاه خدا تضرع ميكنند و از او ميخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.31
شأن نزول
در روايات اسلامي كه مفسران و محدثان نقل كردهاند آمده است: “هنگامي كه آيه مورد بحث نازل
شد، پيامبر به مسيحيان نجران پيشنهاد مباهله داد. بزرگان مسيحي از پيامبر يك روز مهلتخواستند تا در اين باره به شور بنشينند. اسقف به آنها گفت: نگاه كنيد! اگر فردا محمد(صلّي الله عليه وآله و سلّم) با فرزند و خانوادهاش براي مباهله آمد، از مباهله با او بپرهيزيد و اگر اصحاب و يارانش را همراه آورد، با او مباهله كنيد كه او پايه و اساسي ندارد!
فردا كه شد پيامبر آمد در حالي كه دست علي(عليه السّلام) را گرفته و حسن وحسين پيش روي او حركت ميكردند و فاطمه پشتسر او بود، مسيحيان و در پيشاپيش آنها اسقف اعظم آنان نيز بيرون آمدند. هنگامي كه او پيامبر را با همراهانش مشاهده كرد، پرسيد: اينها كيانند؟ گفتند: اين يكي پسر عمو و داماد او و اين دو دختر زادههاي او و اين بانو دختر اوست كه از همه نزد او گراميتر است. اسقف نگاهي كرد و گفت: من مردي را ميبينم كه مصمم و با جرات در مباهله است و ميترسم او راستگو باشد و اگر راستگو باشد، بلاي عظيمي بر ما وارد خواهد شد. سپس گفت: اي اباالقاسم، ما با تو مباهله نخواهيم كرد! بيا با هم صلح كنيم و در بعضي روايات آمده است كه اسقف اعظم گفت: من صورتهايي را مينگرم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند چنين خواهد شد؛ پس مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد!32
در صحيح مسلم چنين آمده است: معاويه از سعد بن ابي وقاص سؤال كرد: چرا تو لعن و سب علي بن ابيطالب نميكني؟ در جواب گفت: به خاطر سهامر: حديث منزلت در جنگ تبوك، داستان پرچم در جنگ خيبر و داستان مباهله؛ وقتي كه آيه “قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم ” نازل شد، پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) علي، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السّلام) را فراخواند و گفت: بارخدايا، اينها اهل منند (اهل بيت من هستند).33
8 – آيه خير البريه
“ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية * جزائهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضي الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشي ربه؛ كساني كه ايمان آوردند و اعمال نيك انجام دادند، بهترين مخلوقات خدايند، پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاي بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جاري است هميشه در آن ميمانند. (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و اين (مقام والا) براي كسي است ك
ه از پروردگارش بترسد. “34
در اين آيه درست است كه آيه، مفهوم وسيع و گستردهاي دارد و منحصر به شخص يا اشخاص معيني نميباشد، ولي در روايات متعدد اسلامي كه در منابع حديث اهل سنت و شيعه آمده است، انگشتبر روي مصاديق و اشخاصي گذارده شده كه در صف اول از صفوف “خيرالبريه ” و در صدر بهترين مخلوقات خدا قرار دارند.
شأن نزول
سيوطي از مفسرين معروف اهل سنت در “الدر المنثور ” و حاكم حسكاني عالم بزرگ حنفي در كتاب معروف ومعتبر “شواهد التنزيل ” احاديثي نقل كردهاند كه مصداق بارز و اتم “خير البرية ” را علي بن ابي طالب دانستهاند:
الف) سيوطي از ابن عساكر از جابر بن عبدالله نقل ميكند كه ما خدمت پيامبر بوديم كه علي(عليه السّلام) به سوي ما آمد. هنگامي كه چشم پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به او افتاد فرمود: “والذي نفسي بيده ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة ” و جابر ميافزايد: “نزلت ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية. فكان اصحاب النبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اذا اقبل علي(عليه السّلام) قالوا جاء خير البرية؛ پيامبر فرمود: قسم به كسي كه جان من به دست اوست، اين مرد و شيعيان او رستگاران روز قيامتند؛ جابر ميافزايد: در اين هنگام آيه “ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ” نازل شد. از اين رو اصحاب پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) هنگامي كه علي(عليه السّلام) ميآمد ميگفتند: خيرالبرية آمد.35
ب) حاكم حسكاني علاوه بر حديث فوق، حديث ديگري را به نقل از ابن عباس نقل ميكند؛ ابنعباس ميگويد: هنگامي كه آيه “ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ” نازل شد، پيامبراكرم(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به علي(عليه السّلام) فرمود: “هو انت و شيعتك، تاتي انت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين و ياتي عدوك غضبانا مقمحين؛ تو و شيعيانت در روز قيامتخيرالبرية هستيد؛ هم خدا از شما راضي است و هم شما از خدا راضي هستيد؛ ولي دشمن تو خشمگين و در زحمت (و عذاب) است. “36
نكته:
نامگذاري پيروان علي به “شيعه ” امري است كه در زمان پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله و سلّم) اتفاق افتاده و اين نامگذاري اولين بار توسط شخص پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله و سلّم) صورت گرفته است و ريشه در كلام پيامبر دارد و شكلگيري گروهي به نام “شيعيان علي(عليه السّلام) ” بيشك پس از اين اشاره و كلمه نغز رسول خدا روي داده است. لذا تلاش كساني كه سعي در تراشيدن و خلق و جعل بنيانگذاراني براي شيعه هستند، خواب و خيالي بيش نيست و البته، دشمني با اين عنوان و شر پنداشتن آن، دشمني و عناد و شر دانستن پيامبر و نامگذاري اوست! با توجه به اينكه پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در قرآن توسط خداوند توصيف به “و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي ” شده است و به قول مولوي:
زانك ما ينطق رسول بالهوي كي هوا زايد ز معصوم خدا 37
بيشك نامگذاري پيروان علي(عليه السّلام) به “شيعه ” امري است كه از جانب خداوند صورت گرفته است و صرفا خواسته شخصي پيامبر نيست.
9 – آيه ليلة المبيت
“و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤف بالعباد؛ بعضي از مردم جان خود را به خاطر خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبتبه بندگان مهربان است. “38
در شان نزول اين آيه، روايات زيادي در منابع معروف اسلامي آمده است؛ از جمله ثعلبي در تفسيرش و حاكم حسكاني در شواهد التنزيل از دو طر
يق (ابو سعيد خدري و ابن عباس) حديثي را نقل ميكنند كه ما كلام ثعلبي را به خاطر كامل بودن آن نقل ميكنيم.39
شأن نزول
ثعلبي ميگويد: پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله و سلّم) هنگامي كه تصميم به هجرت به سوي مدينه گرفت، علي بن ابيطالب(عليه السّلام) را در مكه براي اداي ديون و امانتهاي مردم كه نزد او بود گذارد و آن شب كه به سوي غار حركت ميكرد، در حالي كه مشركين اطراف خانه او را گرفته بودند، دستور داد علي(عليه السّلام) در بستر او بخوابد و به او فرمود: پارچه سبز رنگي كه من دارم (و به هنگام خواب روي خود ميكشم)، به روي خود بينداز و در بستر من بخواب! انشاءالله هيچ مكروهي به تو نميرسد!
علي(عليه الس
ّلام) اين كار را انجام داد؛ در اين موقع خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحي فرستاد كه من در ميان شما پيمان برادري ايجاد كردم و عمر يكي را طولانيتر از ديگري قرار دادم. كدام يك از شما زندگي ديگري را بر خود مقدم ميشمريد؟ هر يك از آن دو، حيات خويش را برگزيدند. در اين هنگام خداوند به آنها وحي فرستاد: چرا شما همانند علي بن ابي طالب(عليه السّلام) نبوديد؟ من ميان او و محمد برادري برقرار ساختم و او در بستر پيامبر خوابيد و جان او را بر جان خويش مقدم شمرد! به زمين فرود آييد و او را از دشمنان حفظ كنيد. آنها فرود آمدند، جبرئيل بالاي سرش و ميكائيل پايين پايش بود و جبرئيل صدا ميزد: آفرين، آفرين! چه كسي همانند تو استاي علي؟! خداوند به تو نزد فرشتگان مباهات كرد.
در اين هنگام كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به سوي مدينه در حركتبود، اين آيه در شان علي(عليه السّلام) نازل شد: “و من الناس من يشري… “40
ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغه از ابوجعفر اسكافي نقل ميكند: “حديث الفراش قد ثبت
بالتواتر فلايجحده الا مجنون او… و قد روي المفسرون كلهم، ان قول الله تعالي: و من الناس من يشري آلآية نزلت في علي ليلة المبيت علي الفراش؛ داستان خوابيدن علي در رختخواب پيامبر به تواتر اثبات شده است، لذا كسي جز ديوانه يا… منكر آن نيست و تمام مفسران نقل كردهاند كه آيه “من يشري… “در شان علي بن ابيطالب، در شبي كه در رختخواب پيامبر خوابيد، نازل شده است. “41
حاكم نيشابوري در كتاب “مستدرك الصحيحين “، داستان ليلة المبيت را به نقل از ابن عباس نقل ميكند و تصريح ميكند كه “هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه؛ اين حديث معتبري است، هرچند بخاري و مسلم در كتاب خود آن را نياوردهاند. “42
10 – آيات برائت
“براة من الله و رسوله الي الذين عاهدتم من المشركين… ؛ (اين، اعلام) بيزاري از سوي خدا و پيامبر او، به كساني از مشركان كه با آنها عهد بستهايد! “43
مورخان و مفسران و محدثان بسياري از عامه و تمامي خاصه تصريح نمودهاند كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) ابتدا وظيفه ابلاغ آيات ابتدايي سوره برائت را به ابوبكر داد، ولي بعدا علي(عليه السّلام) را به دنبال او فرستاد تا آيات را از او گرفته و خودش به مكه رفته و آنها را ابلاغ كند. در اين باره به نقل احمد بن حنبل در مسند (از كتب معروف حديثي اهل سنت) اكتفا ميشود.
شأن نزول
احمد حنبل در مسند ميگويد: پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله و سلّم) سوره برائت را با ابوبكر به سوي اهل مكه فرستاد تا اعلام كند كه بعد از آن سال، هيچ مشركي حق حجخانه خدا را ندارد و هيچ كس نبايد به صورت عريان و برهنه خانه را طواف كند. سپس پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به علي(عليه السّلام) فرمود: خود را به ابوبكر (در وسط راه مكه و مدينه) برسان، ابوبكر را به سوي من بازگردان و خود سوره برائت را ابلاغ كن! علي(عليه السّلام) چنين كرد. در آخر حديث هنگامي كه ابوبكر سؤال ميكند: آيا چيزي بر ضد من نازل شده كه من نبايد سوره را ابلاغ كنم؟ پيامبر ميفرمايد: “امرت ان لايبلغه الا انا او رجل مني؛ من مامور شدهام كه اين سوره را مگر من يا مردي كه از من است ابلاغ نكند. “44
ترمذي در سنن معروف خود (كه از منابع اصلي حديث اهل سنت محسوب ميشود) همين حديث را به تعبير ديگري از “انس بن مالك ” نقل ميكند كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) سوره برائت را با ابوبكر فرستاد، سپس او را خواند و فرمود: “لاينبغي لاحد ان يبلغ هذا الا رجل من اهلي فدعا عليا فاعطاه اياه؛ سزاوار نيستبراي احدي كه اين سوره را ابلاغ كند. مگر مردي از خاندانم! سپس علي را فرا خواند و سوره را به او داد. “45
11 – آيه سقاية الحاج
“اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله واليوم الآخر و جاهد في سبيل الله لايستوون عند الله و الله لايهدي القوم الظالمين؛ آيا سيراب كردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند (عمل) كسي قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه او جهاد كرده است؟! (اين دو) نزد خدا مساوي نيستند و خداوند گروه ظالمان را هدايت نميكند! “46
حاكم حسكاني يكي از كساني است كه شان نزول اين آيه را درباره علي ميداند. او خود در شواهد التنزيل در ذيل اين آيه بيش از ده روايت از طرق مختلف آورده است كه اين مطلب را به خوبي اثبات مينمايد.
شأن نزول
حاكم در يكي از روايات از انس بن مالك نقل ميكند كه عباس بن عبدالمطلب و شيبه – كليد دار خانه خدا – بر يكديگر تفاخر ميكردند كه علي(عليه السّلام) فرا رسيد؛ عباس عرض كرد: فرزند برادر! توقف كن سخني با تو دارم! علي(عليه السّلام) ايستاد. عباس گفت: شيبه بر من افتخار ميكند و گمان ميكند از من شريفتر و برتر است! علي(عليه السّلام) فرمود: اي عمو، تو در جواب او چه گفتي؟ عرض كرد گفتم: من عموي رسول خدايم و وصي پدر او وسيراب كننده حاجيان ميباشم. من از تو شريفترم! علي(عليه السّلام) به شيبه گفت: تو در برابر او چه گفتي؟ عرض كرد: من گفتم از تو شريفترم، من امين خدا نسبتبه خانه او هستم و كليددار او ميباشم. چرا تو را امين خود نشمرده، آن گونه كه مرا امين شمرده است؟! علي(عليه السّلام) فرمود: افتخار من اين است كه من نخستين كسي از مردان اين امتم كه به پيامبر خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) ايمان آورده و هجرت و جهاد نموده است! سپس هر سه نفر نزد پيامبر آمده و هر كدام سخن خود را گفت: پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) چيزي نفرمود. بعد از چند روز وحي درباره آنها نازل شد. پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) به سراغ هر سه فرستاد، خدمتش آمدند و آيه “اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام ” و ما بعد آن را بر آنها تلاوت فرمود.47 همين مضمون با اختلاف اندكي در روايات ديگري آمده است.
12 – آيه و كفي الله المؤمنين القتال
“و رد الله الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرا و كفي الله المؤمنين القتال و كان الله قويا عزيزا؛ و خدا كافران را با دلي پر از خشم بازگرداند، بيآنكه نتيجهاي از كار خود گرفته باشند و خداوند (در اين ميدان) مؤمنان را از جنگ بينياز ساخت (و پيروزي را نصيبشان كرد) و خدا قوي و شكستناپذير است. “48
بسياري از محدثين و مفسرين گفتهاند كه: “و كفي الله المؤمنين القتال ” اشاره به علي(عليه السّلام) و ضربه بسيار مؤثري است كه بر پيكر “عمرو بن عبدود ” زد و مسلمانان را از جنگ با كفار بينياز نمود.
حاكم حسكاني چندين حديثبه چند طريق نقل كرده است كه ما نقل او از “حذيفه ” – صحابي بزرگ و معروف – را ذكر ميكنيم:
شأن نزول
حذيفه حديث مفصلي درباره پيكار علي(عليه السّلام) با عمرو بن عبدود و كشتن او نقل كرده است. او ميگويد، پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) فرمود: “ابشر يا علي! فلو وزن اليوم عملك بعمل امة محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) لرجح عملك بعملهم و ذلك انه لميبق بيت من بيوت المسلمين الا و قد دخله عز بقتل عمرو؛ بشارت باد بر تواي علي! اگر اين كار تو را با عمل امت محمد(صلّي الله عليه وآله و سلّم) مقايسه كنند، عمل تو بر اعمال آنها برتري خواهد داشت؛ زيرا خانهاي از خانههاي مسلمانان نبود، مگر اينكه به خاطر قتل عمرو بن عبدود عزتي در آن وارد شد. “49
13 – آيه صديقون
“والذين آمنوا بالله و رسله اولئك هم الصديقون والشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم والذين كفروا و كذبوا بآياتنا اولئك اصحاب الجحيم؛ كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صديقين و شهدا نزد پروردگارشانند، براي آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ايمان) شان و كساني كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها دوزخيانند. “50
حاكم در شواهد التنزيل، پنجحديثبه طرق مختلف در ذيل اين آيه نقل ميكند كه به نقل او از “ابن ابي ليلي ” اكتفا ميشود:
شأن نزول
از ابن ابي ليلي از پدرش: “قال رسول الله: الصديقون ثلاثة حبيب النجار مؤمن آل ياسين و حزبيل (حزقيل) مؤمن آل فرعون و علي بن ابي طالب الثالث و هو افضلهم. “51
14 – آيه نور
“يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نورا تمشون به و يغفر لكم والله غفور رحيم؛ اي كساني كه ايمان آورديد، تقواي الهي پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد تا دو سهم از رحمتش به ش
ما ببخشد و براي شما نوري قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگي خود) راه برويد وگناهان شما را ببخشد. و خداوند آمرزنده مهربان است. “52
شأن نزول
شواهد التنزيل از ابن عباس نقل ميكند كه مراد از جمله “يؤتكم كفلين من رحمته ” حسن و حسين(عليهم السّلام) است و منظور از “يجعل لكم نورا تمشون ” علي بن ابي طالب(عليه السّلام) است.53
در حديث ديگري در همان كتاب، با سند خود از جابر بن عبدالله از پيامبر نقل كرده كه در تفسير “يؤتكم كفلين من رحمته ” فرمود: منظور حسن و حسين است و در تفسير “و يجعل لكم نورا… ” فرمود: منظور علي بن ابيطالب است. و حاكم در همان كتاب از امام باقر(عليه السّلام) در تفسي
ر همين آيه نقل ميكند كه فرمود: “من تمسك بولاية علي فله نور؛ براي كسي كه به ولايت علي بن ابيطالب تمسك جويد، نوري وجود دارد! “54
15 – آيه انفاق
“الذين ينفقون اموالهم بالليل والنهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون؛ آنها كه اموال خود را شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين ميشوند. “55
بيشك مفهوم اين آيه، كلي و جامع است و مفهوم آن تشويق به انفاق در راه خدا در اشكال مختلف
است. آشكارا و پنهان، در شب و روز؛ اين آيه به كساني كه انفاق ميكنند بشارت عظيمي ميدهد، ولي از روايات اسلامي استفاده ميشود كه مصداق شاخص اين آيه علي(عليه السّلام) است.
شأن نزول
از جمله كساني كه اين آيه را در شأن علي(عليه السّلام) دانستهاند سيوطي است. او از ابن عباس نقل ميكند كه گفت: اين آيه درباره علي بن ابيطالب نازل شده؛ به اين صورت كه چهار درهم داشت، درهمي را در شب و درهمي را در روز، درهمي را پنهاني و درهمي را آشكار انفاق كرد؛ آنگاه اين آيه نازل شد.56
ابن ابي الحديد به هنگام برشمردن صفات والاي علي(عليه السّلام)، هنگامي كه به مساله جود و سخاوت ميرسد، بعد از اشاره به آيات سوره “هل اتي
” ميگويد:
“روي المفسرون انه لم يملك الا اربعة دراهم، فتصدق بدرهم ليلا و بدرهم نهارا و بدرهم سرا و بدرهم علانية. فانزل فيه الذين ينفقون اموالهم. ”
مفسران نقل كردهاند كه علي(عليه السّلام) فقط چهار درهم داشت، درهمي را شب و درهمي را در روز، درهمي را پنهاني و درهمي را آشكارا انفاق كرد و خداوند اين آيه را درباره او نازل فرمود.57
از نقل ابن ابي الحديد، اين گونه برداشت ميشود كه اين مساله در ميان مفسران مورد اتفاق يا لااقل مشهور است.
16 – آيه محبت
“يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه… ؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از آيين خود بازگردد (به خدا زياني نميرساند)، خداوند گروهي را ميآورد كه آنها را دوست دارد وآنان (نيز) او را دوست دارند. “58
اين آيه بروشني ميفرمايد كه پشت كردن گروهي از تازه مسلمانان به اسلام، لطمهاي بر اساس آن وارد نميكند. خداوند به گروهي از اهل ايمان كه دا
راي چند ويژگي هستند، ماموريت دفاع از آيين مقدس را سپرده است؛ كساني كه هم خدا را دوست ميدارند و هم خدا آنها را دوست ميدارد. جمع شدن صفات مذكور در آيه، در يك فرد يا بعض افراد يك فضل الهي است كه هركس شايسته آن نيست.
مفهوم اين آيه مانند بسياري از آيات گذشته وسيع و گسترده است، ولي از روايات اسلامي كه از طرق شيعه و اهل سنت نقل شده استبه خوبي استفاده ميشود كه علي(عليه السّلام) برترين و بالاترين مصداق اين آيه است.
شأن نزول
“فخر رازي ” هنگامي كه به تفسير اين آيه ميرسد، اقوالي از مفسران در مورد تطبيق اين آيه نقل ميكند و در پايان
بحث ميگويد: جماعتي گفتهاند كه اين آيه درباره علي(عليه السّلام) نازل شده است. سپس به دو دليل براي تقويت اين قول استدلال ميكند: نخست اينكه هنگامي كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در روز خيبر پرچم را به دست علي(عليه السّلام) داد، فرمود:
“لادفعن الراية غدا الي رجل يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله؛ من فردا پرچم را به دست مردي ميدهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نيز او را دوست دارند. “سپس ميگويد: اين همان صفتي است كه در آيه بالا به آن اشاره شد.
و دليل ديگر اينكه بعد از آن آيه، آيه “انما وليكم الله و رسوله ” است كه در حق علي(عليه السّلام) نازل شده است؛ بنابراين سزاوارتر اين است كه بگوييم آيه ماقبل نيز در حق اوست.59
17 – آيه مسؤولون
“وقفوهم انهم مسؤولون؛ آنها را نگهداريد كه بايد بازپرسي شوند. “60
شأن نزول
در روايات متعدد وارد شده است كه منظور، سؤال از ولايت علي بن ابيطالب است. شماري از علماي بزرگ اهل سنت منظور از سؤال را سؤال از ولايت علي بن ابيطالب دانستهاند؛ از جمله آنها حاكم حسكاني است كه در “شواهد التنزيل ” از ابوسعيد خدري به دو طريق نقل ميكند كه پيغمبر اكرم(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در تفسير اين آيه فرمود: “عن و
لاية علي بن ابيطالب ” منظور سؤال از ولايت علي بن ابيطالب است.
او حديث ديگري از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل ميكند كه پيغمبر اكرم(صلّي الله عليه وآله و سلّم) فرمود: “اذا كان يوم القيامة اوقف انا و علي علي الصراط فما يمر بنا احد الا سئلناه عن ولاية علي، فمن كانت معه و الا القيناه في النار و ذلك قوله: “وقفوهم انهم مسؤولون ” ؛ هنگامي كه روز قيامت ميشود، من و علي بر صراط متوقف ميشويم؛ هر كس از كنار ما ميگذرد از ولايت علي از او سؤال ميكنيم؛ هر كس كه داراي اين ولايتباشد، [از صراط ميگذرد] و الا او را در آتش ميافكنيم و اين است معني آيه “وقفوهم انهم مسؤولون “. “61
نكته جالب اينكه “آلوسي ” كه به عداوت و بغض نسبتبه اهل بيت(عليهم السّلام) معروف است، و هر آيهاي را كه درباره فضايل علي(عليه السّلام) و اهل بيت(عليهم السّلام) باشد به هر صورت ممكن كم رنگ مينمايد، با ناديده گرفتن منابع اهل سنت ميگويد: بعضي از اماميه اين آيه را در شأن علي بن ابي طالب ميدانند. او در آخر،
از پيش خود ولايتساير خلفا را نيز اضافه ميكند!62
سخن آخر
خيرالختام اين مجموعه را حديثي از رسول خدا كه فريقين آن را به طرق مختلف نقل كردهاند قرار ميدهيم.
رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) آن برترين بنده خدا فرمودند، “علي مع القرآن والقرآن مع علي؛ علي با قرآن است و قرآن با علي است. ”
شايد در روزگاري كه رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) اين كلام نوراني را فرمودند، كمتر كسي يافت ميشد كه به كنه اين كلام نغز بار يابد، ولي امروز فهم و هضم اين كلمه نغز، آسانتر و امكانپذيرتر گشته است؛ اگر در اين كلام بلند، غرض رسول خدا(صلّي الله عليه وآله و سلّم) صرفا بيان معيت و همراهي با علي با قرآن بود، اين هدف به وسيله بخش نخستحديث افاده شده بود و نيازي به اضافه كردن بخش دوم نبود؛ آنچه كه درك آن، حكمت و دقت ميطلبد، اين است كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله و سلّم) در بخش دوم ميفرمايد: “والقرآن مع علي ” افاده تاكيد در اين كلام قطعي و مسلم است، ولي آن نكته باريكتر زموي، معيت تنها نيست؛ بلكه همرديفي علي(عليه السّلام) با قرآن است، چرا كه علي(عليه السّلام)، قرآن مجسم و به تعبيري وجود عيني قرآن است. قرآن و علي يك وجودند، قرآن وجود قطعي و علي(عليه السّلام) وجود عيني همان قرآن است. قضاوت در اين باره را بر عهده صاحبان فهم و نكتهدانان و آشنايان با حكمت الهي ميگذاريم!
http://parsidoc.ir
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor