6. تفاوت ديدگاه قرآن با نگرشهاى بشرى در تحليل شر
اين بحث را با تبيين آيه شريفه زير آغاز مى كنيم:
كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم و الله يعلم و انتم لا تعلمون (63) ; [اى مؤمنان] پيكار در راه خدا بر شما واجب شدهاست; حال آنكه آن بر شما ناگوار است و بسا چيزى را ناگوار بدانيد و آن براى شما خير است و چه بسا كه چيزى را شما دوست داريد و آن براى</SPAN> ; شما شر است و خداوند مىداند و شما نمى دانيد .
آيه شريفه درباره جهاد و جنگيدن با كفار و مشركين نازل شده است; اما در ضمن آن يك حكم كلى از طبيعت بشرى بيان شدهاست و آن اينكه شناخت انسان در خصوص خير و شر ناقص است; چرا كه انسانها معمولا هر چه را كه موجب رنج او باشد، به خصوص امورى مثل جنگ كه موجب فناى جان خود و عزيزان و زخم و جرح بدنها و ضررهاى اقتصادى و رخت بر بستن آرامش روانى و اجتماعى است، شر مى دانند و هرچه را كه موجب رفاه و آسايش و فزونى مال و حفظ جان خود و عزيزانش باشد، خير مى شمارند; اما آيا واقعا هر رنجى حتى اگر موجب خير برترى شود، شر است و هر خوشى و فزونى حتى اگر به شر بزرگترى منجرشود، خير است؟
پاسخ به اين سؤال بر اساس بينش هاى مختلف متفاوت است . آنهايى كه هدف حيات را دستيابى به آسايش و آرامش و لذتجويى هر چه بيشتر اين دنياى عاجل مى دانند، طبيعى است كه هر امرى را كه موجب از دست رفتن اينها و ايجاد رنج و درد باشد، شر مى دانند; اما كسانى كه هستى را به چند صباح دنيا محدود نمى دانند و هدف حيات را خوشىهاى عاجل نمى دانند و به عالم وسيعتر آجل و حياتى برتر مى انديشند و رضا و رضوان الهى را مى خواهند و قلبشان در لذت وصال محبوب سرمديشان پر مى زند، حاضرند همه اين رنجها را به جان بخرند و اين امور را نه تنها شر نمى دانند; بلكه خير و جميل مى دانند& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt” dir=ltr>; چنان كه امير مؤمنان انسش را به مرگ از انسى كه نوزادان به پستان مادرانشان دارند، بيشتر مى داند (64) و زينب كبرى در پاسخ ابن زياد وقتى از روى سرزنش گفت، خدا با خاندان حسين چنين كرد، فرمود: «ما رايت الا جميلا; جز زيبايى نديدم».
حسين بن على عليه السلام مى فرمايد:
انى لا ارى الموت الا سعادة و الحيوة مع الظالمين< /SPAN> الا برما (65) ; من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمكاران را جز هلاك نمى بينم .
و در روز عاشورا مى فرمايد:
صبرا على قضائك يا رب لا اله سواك (66) ; خدايا آنچه قضاى توست، به جان مى پذيرم و تنها تو معبود (و معشوق) منى .
بابا طاهر همدانى در رباعياتش در اين زمينه نيكو سروده است& lt;/SPAN>:
يكى درد و يكى درمان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد (67)
نتيجه اينكه انسان بدون مدد وحى نمى تواند به خير و شر بودن همه امور علم پيدا كند; چه بسا امورى را بر حسب ظاهر شر بداند; اما در واقع براى او خير باشد و يا به عكس چيزى را با محاسبات فكرى خودش نافع و خير بداند; اما در واقع شر باشد . پس چنين نيست كه هر چه را مطابق ميل و ذائقه ما نبود و بر اثر تسويلات نفس اماره و وسوسه هاى شيطان مكروه و زشت دانستيم، در واقع همچنين باشد . قرآن كريم در آيه ديگرى نظير آيه سابق مى فرمايد:
فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا (68) ; چه بسا چيزى را ناپسند مى پنداريد; در حالى كه خداوند در آن خير فراوانى قرار مى دهد .
با اين بيان شايد نظريه «توهم انگارى شر» (69) قدرى تقويت شود; البته نه به نحو قضيه كلى كه بگوييم هر آنچه را شر مى دانيم، جز وهم و پندار نيست . قرآن كريم به نحو جزئى بيان مى دارد كه بسا امورى را< SPAN dir=ltr> شما مكروه دانسته و از آن مىگريزيد، اما آن خير است .
اينك مى خواهيم اين مساله را بررسى كنيم كه چرا در معرفت خير و شر اختلاف نظر وجود دارد: حقيقت اين است كه انسان هرچه بيشتر آينه دلش را از گناه تطهير نمايد و تقوا پيشه كند، خداوند توفيق شناخت حق را از باطل به او بيشتر عنايت مى فرمايد; يعنى خيرات و شرور واقعى را به او بهتر مى نماياند و در مقام عمل خيرگزين و شرگريز مى شود . خداى سبحان مى فرمايد:
ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا (70) ; اگر از خدا پروا كنيد، برايتان تميز حق از باطل قرار مىدهد .
در جاى ديگر مى فرمايد:
و اتقوا الله و يعلمكم الله و الله بكل شىء عليم (71) ; از خدا پروا كنيد (و نافرمانى خدا نكنيد) و خداوند به شما آموزش مىدهد و خداوند بر هر چيز آگاه است .
در مقابل، در وصف گناه پيشه گان مى گويد:
ثم كان عاقبة الذين اساؤ السواى ان كذبوا بايات الله (72) ; سپس فرجام كسانى كه بدى كردند، بدتر بود [چرا] كه آيات الهى را تكذيب كردند .
كىيركگور، فيلسوف و عارف دانماركى مى گويد:
علت اساسى اختلاف انسانها در معرفت عالم واقع گناه كردن است . هر كه گناه نكند، صحيفه دل او مثل آينه پاك مىشود و عالم واقع تماما در او منتقش مى گردد (73).
خانم ادى اين زن متاله آمريكايى مىگويد: «براى اينكه دچار توهم مرگ نشويم بايد گناه نكنيم (74)» .
فيلسوفان مسلمان نيز همواره بر اين حقيقت تاكيد نموده اند و عارفان اصلى ترين راه معرفت را تزكيه دل دانستند (75) .
نتيجه اينكه نوع نگرش ما به هستى و حوادثى كه پيرامون ما رخ مى دهد، در تقسيم امور به خير و شر بسيار دخيل است . مثلا برخى انسانها مرگ را بزرگترين شر مى دانند; اما اميرالمومنين على عليه السلا
م وقتى مرگ به سراغش مى آيد، مى فرمايد:
فزت و رب الكعبة; به پروردگار كعبه رستگار شدم .
و در روايت ديگر مى فرمايد:
افضل تحفة المؤمن الموت (76) ; بهترين هديه براى مؤمن< ;/SPAN> مرگ است .
باز هم ايشان مى فرمايد:
شوقوا انفسكم الى نعيم الجنة تحبوا الموت و تمقتوا الحياة (77) ; جانهايتان را به نعمتهاى بهشت مشتاق كنيد تا علاقمند به مرگ و بىرغبت به زندگى دنيا شويد .
اما انسانهايى كه با بينش مادى به جهان مى نگرند، هراسناكترين و شرترين حادثه براى آنها مرگ است .
نكته مهم ديگرى كه در اين زمينه بايد متذكر شد، اينكه بر اساس بينش توحيدى خداوند، پروردگار جهانيان و مالك حقيقى انسان و جهان است و هر گونه تصرف مالك در ملكش مجاز و جاى اعتراض نيست و اين يك امرى است كه عقلا آن را پذيرفته و بى نياز از برهان مىدانند; پس وقتى< SPAN dir=ltr> خداوند مالك موت و حيات، و اموال و فرزندان ماست و خلاصه ولايت مطلق بر جهان از آن اوست(78)، ما تنها امانتدار او هستيم; حال آيا حق داريم، وقتى صاحب مال امانتش را از ما باز مى ستاند، به او اعتراض نماييم و اين عمل را دليل بر بىعدالتى يا بىرحمى او بدانيم؟ مسلما نه .
پس بخشى از اعتراضات ما از اينجا نشات مى گيرد كه ما خود را مالك حقيقى مى دانيم و اين خودمحورى موجب مى شود كه هرگونه فقدانى در جان و مال و فرزندانمان را شر دانسته و آن را به خدا منتسب نماييم و يا بگوييم: چرا خدا از ما دفع شرور نكرده است؟
نكته سوم اينكه برخى از اين آسيبها و فقدانها كه با بينش ظاهرى شرند، در باطن آنها رموزى از خير و مصلحت نهفته است و چون ما به آنها آگاه نيستيم، اعتراض مى كنيم .
اين مساله در قرآن به وجه زيبايى در داستان موسى عليه السلام و خضر عليه السلام كه صاحب علمى از جانب خداوند در زمينه حكمتها و مصلحت هاى واقعى بود (79) ، بيان شده است; آنجا كه حضرت موسى عليه السلام كه به ظاهر شريعت مامور است، به او اعتراض مىنمايد و او را به شر اخلاقى و ارتكاب جرم متهم مى كند (80) . مخصوصا وقتى مى بيند، خضر نوجوانى را بدون گفتگو كشت . موسى به او گفت:
آيا نفس محترمى كه كسى را نكشته بود، بىگناه كشتى . كار بسيار زشت و ناپسندى كردى (81) .
وقتى موسى نتوانست، همراهى خضر را تحمل كند، خضر حكمتها و مصالح كارهايش را به او گفت و از او جدا شد (82) .
ما چگونه بدون آنكه به حكمت افعال خداوند پى ببريم، به خود اجازه
مى دهيم كه بى محابا خداى يكتاى عالم قادر حكيم عادل مهربان را متهم به عجز يا جهل و يا نامهربانى و ظلم نماييم . اين بزرگترين بى عدالتى است كه از روى جهل به حكمتها و مصالح امور جهان، به بىنظمى و غير احسن بودن نظام هستى حكم كرده و آن را دليل بر جهل يا عجز يا بخل خالق آن بدانيم ; پس هر آنچه به نظر قاصر ما بر خلاف مصلحت است، در نظام كلى جهان بجا و عادلانه است (83).
نتيجه اينكه حوادث و مصائبى كه بر انسان فرود مىآيد و درد و رنج او را موجب مىشود، اگر متضمن هيچ مصلحت و خير عاجل يا آجل نباشد، شر و منافى خيرخواهى خداوند است; اما اگر متضمن مصلحتى باشد، دليل بر رحمت و خيرخواه بودن اوست و ما چون به برهان لمى ثابت كرديم، خداوند واجب الوجود و واجب الفيض و الرحمه است و اين با تعاليم و حيانى هم تاييد شده است(84) ، يقين داريم كه آنچه از خير و خوبى به ما مىرسد، از جانب خدا و اگر شرى به ما مىرسد، از جانب عملكرد&l t;/SPAN> خودمان است .
پس سختىها و گرفتارىهايى كه به ما مىرسد يا مكافات اعمالمان است و يا امتحانهايى است كه بعد از گذر از هر يك از آنها رتبهاى به كمالات ما اضافه شده، موجب جذب محبت خدا و تقرب آدمى به اوست و درجه اى بر مقامات اخروى انسان افزوده خواهد شد .
وقتى آدمى مكافات عمل را در دنيا چشيد، رهايى از عذاب اخروى نصيب او خواهد بود; چرا كه بر اساس عدل الهى اگر بنده اى مجازات عملى را به تمامه در دنيا متحمل شد از گناه پاك مىگردد و جايى براى مجازات او در آخرت نخواهد بود . پس چنين نيست كه اگر بندهاى در دنيا همواره در رفاه و آسايش و خوشگذرانى بود و خداوند به او عمر طولانى و مال و منال فراوان داد، براى او خير است; بلكه مسئوليتش سنگينتر و حسابش مشكلتر است و اگر اين امكانات و سرمايهها را در راه باطل به كار گرفت، موجب فزونى عذاب اخروى او خواهد بود; چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
و لا يحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزداد وا اثما و لهم عذاب مهين (85) ; آنهايى كه به راه كفر و ناسپاسى رفتند، نپندارند كه اگر در دنيا به آنها مهلتى دادهايم (كه در آن به مستى و خوشگذرانى مشغول شدند)، به سود آنهاست; بلكه به آنها مهلتى داديم تا بر بار گناهشان بيفزايند و براى آنها عذاب خواركنندهاى [فراهم] است .
اينجاست كه امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
[الهى] فان قدرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة لا تدركنا فيه تبعة (86) ; خدايا اگر براى ما در اين دنيا آسودگى و فراغتى از كارها مقدر نمودى، آن را از آفات گناه سلامت بدار .
در جاى ديگر هنگامى كه بيمارى بر آن حضرت روى مى آورد، مى فرمود:
فما ادرى يا الهى اى الحالين احق بالشكر لك . . . . ا وقت الصحة . . . ام وقت العلة محصتنى بها . . . تخفيفا لما ثقل به على ظهرى من الخطيئات» (87) ; خدايا نمى دانم كدام حال (تندرستى و مرض) براى سپاسگزارى تو سزاوارتر است؟ هنگام تندرستى . . . . يا هنگام بيمارى كه مرا با آن از گناهان رهانيدى و پشتم را از بار گناه سبك كردى .
پس انسان مؤمنى كه با بينش توحيدى به هستى نگاه مى كند، نه تندرستى و رفاه را مطلقا خير مىداند و نه بيمارى و گرفتارى هاى دنيا را مطلقا شر . چرا كه اگر تندرستى موجب توفيق بيشتر در طاعت خداوند باشد، خير است و اگر موجب انباشته شدن گناه در پرونده اعمال باشد، شر است; چون تبعات آن عذاب دنيا يا آخرت يا هر دو است; در مقابل، بيمارى وقتى موجب تخفيف بار گناه باشد، خير است; چون از شر بزرگترى كه عذاب اخروى باشد، جلوگيرى مى كند .
پس تفسير ما از خيرات
و شرور و اينكه چه چيزهايى را مصداق خير و چه چيزى را مصداق شر بدانيم، وابسته به اين است كه با كدام جهان بينى، جهان و انسان را تفسير نماييم . اين بينشها و نگرشهاى زيربنايى موضع ما را در قبال دردها و رنجها و آلام و مصائب روشن مى كند . در نگاه عارف همه رويدادها خير است، و شر فراق يار است; چنان كه حافظ مى گويد:
فراز و شيب بيابان عشق دام بلاست
كجاست شير دلى كز بلا نپرهيزد
و در جاى ديگر مى گويد:
هزار نقش برآيد ز كلك صنع و يكى به دلپذيرى نقش نگار ما نرسد
دلا ز رنجحسودان مرنج و واثق باش كه بد به خاطر اميدوار ما نرسد (88)
شاعر نابينا، ابوالعلاى معرى گويد: «من خدا را بر نابيناييم، سپاس گذارم; چنان كه ديگران بر بينايى سپاس گويند» (89).
7. خاتمه سخن
حاصل آنچه درباره حقيقت شر و اقسام آن گفته آمد، به اين قرار است:
1. خداوند در بيان حقيقت شر به لسان مردم سخن گفته است; اما در بيان مصاديق آن تفكر بشرى را اصلاح نموده است . برخى امورى را نظير جنگ در راه خدا شر مى دانند; اما خداوند مى فرمايد: چه بسا امورى را شما ناخوشايند مى داريد; ولى مصلحت و خير شما در آن است و به عكس .
2. شرور به طور كلى دو بخشند: بخشى از آن از اختيار انسان بيرون است و برخى با انتخاب و اختيار انسان پديد مى آيد . بخش اول را معمولا شرور طبيعى و بخش دوم را شرور اخلاقى گويند&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr> .
3. برخى از شرور طبيعى نظير آتش گرفتن خانه يك فقير يا خرابه شدن خانه ها بر اثر زلزله و آتشفشان و سيل و جز اينها از لوازم جدايى ناپذير طبيعت و سنت خدا در جهان است و خداوند بى گناهانى را كه قربانى اين حوادث مى شوند، در قيامت عوض مى دهد .
4. شرور طبيعى گاهى نتيجه سوء اختيار انسان و ثمره گناهان و بى عدالتي هاى اوست كه به صورت عذاب الهى بر قومى فرود مى آيد; مثل طوفان نوح و زلزله در ثمود و سنگباران اصحاب فيل (90).
5. از شرورى كه از سوى مخلوقات پديد مى آيد، بايد به خدا پناه برد: «قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق» (91) ; چون اين شرور ريشه در شر اخلاقى آنها دارد .
7. راه نجات از شرورى كه مايه تنبيه و بيدارى انسانهاست، مثل گرفتار شدن حضرت يونس عليه السلام در شكم ماهى توبه و توجه به خداست (92).
8. امورى كه براى امتحان انسانها و تميز مؤمنان واقعى از مدعيان و ترفيع درجات مؤمنان حقيقى است، مثل جنگ و امر به ابراهيم عليه السلام به كشتن فرزند (93) و ديگر احكامى كه شاق به نظر مى رسد، مثل حج (94) و روزه رمضان (95) در روزهاى طولانى و گرم تابستان و مانند آنها كه در ظاهر شر به نظر مى رسد، در واقع و در نگاه مؤمنان حقيقى خيرند .
چنان كه امام خمينى «ره» مى فرمايند:
تكاليف الهى همه الطاف الهى است و داروهايى است ربانى براى درمان روحهاى بيمار و دلهاى ناخوش [. . . حتى] آتش دوزخ نسبت به گنهكاران از مؤمنين، لطف است و عنايت و راهى است به جوار الهى (96).
پس جهنم هم در نظام كلى خلقت و مجموعه حيات بشر در دنيا و آخرت خير و نعمت است . قرآن كريم مى فرمايد:
يعرف المجرمون بسيماهم </ SPAN>فيؤخذ بالنواصى و الاقدام فباى آلاء ربكما تكذبان هذه جهنم التى يكذب بها المجرمون يطوفون بينها و بين حميم ان فباى آلاء ربكما تكذبان (97)
مجموعه اين آيات مى رساند كه گرفتن مجرمان و بدكاران و انداختن آنها به آتش جهنم و معذب ساختن آنها در مجموعه نظام خير است و خداوند آن را نعمت غير قابل انكار براى مؤمنان مى داند .
پس در مجموعه هستى آنچه از ناحيه علم و قدرت و مشيت الهى صادر مى شود، خير است و آنچه كه شر است، از سوء اختيار مخلوقات مريد و مختار است; اما همينها را آدمى مى تواند با مبارزه كردن و مدد گرفتن از خدا دفع نمايد .
على اله بداشتى – عضو هيات علمى دانشگاه قم
پى نوشت ها :
1) بقره/21 .
2) طلاق/12 .
3) انعام/59 .
4) آل عمران/18 .
5) مومنون/18 .
6) &l t;/SPAN>نمل/17 .
7) انبياء/81 .
8) انبياء/82 .
9) انبياء/84- 80 .
10) بقره/49 .
11) انبي
اء/68 .
12) قصص/76 .
13) خلاصه سؤال كارنمن و لهر، (James cornman and keith lehrer) اين است:
اگر تو (خدا) توانايى و دانش آفريدن هر جهان منطقا ممكن را داشتى، آيا جهانى مانند اين جهان مى آفريدى (جهانى كه روشنترين انواع شر آن، درد و سختى و رنج است) ؟ حال كه جهان فعلى بهترين جهان
ممكن نيست، پس وجود خداى داناى مطلق، تواناى مطلق و خيرخواه مستبعد يا نامحتمل است; يعنى وجود خدا نامحتمل است (الوين پلانيتنجا، ترجمه محمد سعيدى مهر، مؤسسه فرهنگى طه، 1376ش، ص118).
14) در تعاليم زرتشت . . . . تاكيد شده است كه از اول خلقت عالم دو روح ذاتا ناسازگار و متخاصم در عالم وجود دارد كه اين دو در متون بعدى با عنوان انگيره مينو (اهريمن) و اهورامزدا [سپند مينو] به چشم مىخورد . در هات 57 اوستا آمدهاست: «آن كه از هنگام آفرينش نيك و بد بر دست آن دو مينو (سپندمينو و انگيره [مينو)] [هرگز] نخفته و جهان اشه را پاسداراى كرده است» (خدا و مساله شر، محمدحسن قدردان قراملكى، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چ1، 1377ش، ص263 و 264).
15) جىال مكى فيلسوف انگليسى (م1981) در مقالهاى تحت عنوان «شر و قدرت مطلق» مىنويسد:
«مشكل در ساده ترين صورت آن چنين است: خدا قادر مطلق است . خدا خيرخواه مطلق است; با اين حال شر وجود دارد . به نظر مى رسد، تناقضى بين اين سه قضيه وجود دارد; به گونه اى كه اگر دو تاى آن صادق باشد، سومى كاذب خواهد بود» (فلسفه دين، الوين پلانتيتجا، پيشين، ص44).
16) ر . ك، ملا صدرا، اسفار، ج7، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1981، ص58 .
17) ابن سينا، الهيات شفا، تحقيق حسنزاده آملى، دفتر تبليغات اسلامى، قم، چ1، 1376ش، ص26 .
18) ر . ك . سيد حسن مصطفوى; درسهاى الهيات شفا، مقاله اول، فصل سوم .
19) ر . ك . محمد حسن قدردان قراملكى، خدا و مساله شر، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم، 1377ش، ص37 .
20) حديد/3 .
21) حديد/3 .
22) صدر المتالهين، اسفار، پيشين، ج6، ص14 و 15 با تلخيص .
23) همان، صص24 تا 26 .
24) حديد/3 .
25) ر . ك . الوين پلانتينجا، فلسفه دين، پيشين، ص118 .
26) سجده/75 .
27) علامه طباطبائى، الميزان، بيروت، ج8، ص39 .
28) سجده/75 .
29) طه/50 .
30) ميرداماد، قبسات، نسخه خطى، ص289 .
31) محمدتقى جعفرى، تحليل شخصيت خيام، مؤسسه كيهان، چ1، 1365ش، ص133 .
32) فاطر/43 .
33) مجادله/21 .
34)</ SPAN> برو ج/5تا7 .
35) نبا/6 .
36) همان/12 و 13 .
37</S PAN>) لقمان/20 .
38) محمدعلى فروغى، سير حكمت در اروپا، ج2 و فلسفه هابز، ص112، تهران، كتابفروشى زوار، 1344ش .
39) همان، ج3، فلسفه نيچه: مرد برتر آن است كه نيرومند باشد و هواها و تمايلات خود را برآورده كند; خوش باشد و . . . .
40) بقره/30 و 31 .
41) ملا صدرا، اسفار، ج1، ص265 .
42) احزاب/72 .
43) علامه طباطبايى، الميزان، ج1، پيشين، صص118 و 119 .
44) ر . ك . همان، ج16، صص357 و 358 .
45) علامه طباطبائى، الميزان، ج16، صص357 و 358 .
46) و عزتى و جلالى ما خلقت خلقا هو احب الى منك و لا اكملتك الا فى من احب (كلينى، اصول كافى، ج1، ترجمه جواد مصطفوى، انتشارات علميه اسلاميه، ص10و11) ; [اى عقل] به عزت و جلالم سوگند كه هيچ مخلوقى را كه محبوبتر از تو باشد، خلق نكردم و كامل نمىكنم، مگر در كسى كه او را دوست داشته باشم .
47) فجر/26 تا 30 .
48) بلد 12- 17 .
49) م
لك 2 .
50) فجر/15 و 16 .
51) انبياء/35 .
52) بقره/124 .
53) اعراف 130 .
54) اعراف/64 .
55) همان/78 .
56) الوين پلانتينجا در «فلسفه دين» اعتراض جىالمكى را چنين تقرير مى كند: «اگر خدا آدميا
ن را چنان ايجاد كرده باشد كه در گزينش هاى آزاد خود گاهى خير و گاهى شر را بر مىگزينند، چرا نتوانستهاست آنان را به گونهاى ايجاد كند كه همواره مختارانه خير را برگزينند . بديهى است كه ناكامى او در بهره بردارى از اين امكان هم با قدرت مطلق و هم با خير مطلق بودن او ناسازگار است . ص76 و 76 .
57) بقره/30 .
58) انسان/3 .
59) ليس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المريض حرج» (نور/61). برخى مفسرين اين بخش از آيه را دليل بر معافيت نابينا و لنگ و مريض از جهاد دانستهاند (ر . ك . طبرسى، مجمعالبيان، ج7، ص245 و محمدرضا قمى، كنزالدقائق، ج9، ص347 . طباطبائى، الميزان، پيشين، ج2، ص167 .
60) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج71، مكتبه اسلامى، ص180 .
61) علامه حلى، كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصير طوسى، با تصحيح حسنزاده آملى، جامعه مدرسين1407ق، ص332 .
62) آل عمران/170 .
63) بقره/216 .
64) والله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه» (نهجالبلاغه، محمدعبده، بيروت، دارالبلاغه، 1993ق، ص93 .
65) محمد حسين طهرانى، لمعات الحسين، مشهد، انتشارات علامه طباطبايى، چ4، 1418ق، ص45 .
66) همان، ص 92 .
67) باباطاهر همدانى، رباعيات، مقدمه احمد محمدى ملايرى، تهران، انتشارات زرين، 1375ش، ص3 .) نساء/19 .
68
69) خانم مرى بيكر ادى Mary Baker Eddy (1822 – 1910 م) بنيانگذار فرقه معرفت مسيحى مى گويد: تا زمانى كه در مقام نظر حق جو و در مقام عمل دنبال اداى وظيفه باشيم، دچار «توهم» نمى شويم; اما ما انسانها كم و بيش از اين مسير عدول مى كنيم و چه بسا نواقص و عيوبى داريم; لذا دچار «توهم» مى شويم و چيزهاى غير واقعى را واقعى مى پنداريم . شرورى هم كه در عالم ماده به نظر مى رسند، آنها هم توهم هستند (ملكيان، مصطفى; پيشين، ص8 و 9).
70) انفال/29 .
71) بقره/282 .
72) روم/10 .
73) ر . ك . مصطفى ملكيان، جزوه مسائل كلامى جديد، پيشين، ص9 .
74) همان .
75) ر . ك . شيخ اشراق، حكمة الاشراق، ترجمه سيدجعفر سجادى، ص چهارده و ملاصدرا، اسفار، ج1، ، مقدمه3 و سيدحسين شيخالاسلامى، هداية العلم فى تنظيم غررالحكم، باب ميم، ص575، غرر حديثشماره 3366 .
76) سيد حسين شيخ الاسلامى، هداية العلم فى تنظيم غرر الحكم، باب ميم، ص575، ش3366 .
77) همان، ص577 .
78) پيام هاجر، ش236، ص57 .
79) كهف/233 .
80) همان/233 .
81) همان/74 .
82) همان77 تا 81 .
83) انعام/54 .
84) نساء/79 .
85) آل عمران/178 .
86) صحيفه سجاديه، علىنقى فيض الاسلام، 1375ق، ص91، مناجات ش11 .
87) همان، مناجات ش15، ص110 .
88) ديوان حافظ از نسخه قزوينى ، مقدمه بهاءالدين خرمشاهى، انتشارات ناهيد، چ2، 1374ش، ص98و99 .
89) محمد حسن قدردان قراملكى ، خدا و
مساله شر، پيشين، ص40 .
90) فيل/4 .
91) فلق 1 و 2 .
92) انبياء/87 و 88 .
93) صافات/102 و 103 .
94) بقره/196 و 197 .
95) همان/182 .
96) امام خمينى، طلب و اراده، ترجمه و شرح سيد احمد فهرى، مرك
ز انتشارات علمى و فرهنگى، 1362ش، ص157 .
97) رحمن/41 تا 44 .
منبع: صحيفه مبين ، شماره 23
www.lailatolgadr.net
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه -آموزش مجازی قران ونهج البلاغه