متن ذیل بخشی از سخنان آیت الله بی آزار شیرازی، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی در نشست «شق القمر معجزه پیامبر اعظم(ص) با استناد به تحقیقات ناسا» است که به همت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مرکز پژوهش ها و فعالیت های قرآن و عترت)، ۱۲ مهرماه در نمایشگاه بین المللی قرآن کریم برگزار شد.
در این مقاله بعد از متن سخنان دکتر بی آزار شیرازی در مورد معجزه شق القمر، به بررسی اشکالات وارد، از دیدگاه علامه طباطبایی، می پردازیم.
متن کامل سخنرانی ایشان در این نشست بدین شرح است:
دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی با قرائت آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ» گفت: همان طور که می دانید در قرآن سوره ای به نام «قمر» آمده است. ابتدای این سوره در مورد معجزه بزرگی است که توسط پیامبر(ص) برای مردم مکه ارائه شده است و آن مسأله این است که مردم مکه مانند سایر امم پیشین وقتی با معجزات طبیعی مواجه می شدند آن را حمل بر سحر و جادو می کردند تا این که مطرح کردند که چگونه متوجه شدیم که او پ
یامبر(ص) است؛ زیرا هر کاری که او انجام می دهد می گویند سحر است.
در این رابطه سران قریش گفتند که سحر جادو در آسمان کارگر نیست بیایید یک معجزه آسمانی از پیامبر(ص) بخواهیم، نزد حضرت رسول(ص) رسیدند و گفتند: اگر تو واقعاً پیامبر خدا هستی و کارهایت گرو جادو نیست، ماه را دو نیم کن. حضرت(ص) فرمودند: اگر من از خدا بخواهم و خداوند این کار را انجام دهد آیا واقعا مسلمان می شوید؟ پاسخ دادند: بله.
ماه در حالت بدر بود که سبب هنگام پیامبر(ص) با سران قریش در طبیعت رفتند و پیامبر آن جا از خداوند متعال درخواست کردند که ماه شکافته شود و این معجزه را مردم مشاهده کنند.
با این دعا ماه شکافته شد به طوری که از میان دو نیمه ماه کوه احر را مشاهده می کردند زمانی که این منظره را مشاهده کردند ابوجهل که عناد نسبت به پیامبر(ص) می ورزید گفت: ما مطمئن نیستیم که این سحر نباشد، ما صبر می کنیم تا مردمانی که از صحرا باز می گردند بیایند و از آن ها بپرسیم که آیا این صحنه را دیده اند یا نه؟ و اگر گفتند که دیدیم پس جادو نیست پس از مدتی افرادی از صحرا بازگشتند و مورد سئوال قرار گرفتند و در پاسخ گفتند آری ما
دیدیم که ماه دو نیم شده است در عین حال برخی دست از عناد برنداشتند.
در این زمینه آیات اولیه سوره قمر نازل شده است آن چه که این آیات بیان می کند این است که ماه در گذشته شکاف عظیمی برداشته است و دو نیم شده است و صریحا می فرماید: «وَانشَقَّ الْقَمَرُ» دوم اینکه شکاف آن قدر بزرگ است که به عنوان آیت خدا یا معجزه الهی یاد شده است «و إن یروا آیه اگر ببیند این آیت و معجزه الهی» راه سوم برخی شکافته شدن ماه را مشاهده کردند؛ اما این را باز به حساب سحر و جادو گذاشتند و «وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ» برخی این معجزه را تکذیب کردند و «وَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا» و بسیاری فعل گذشته «انشَقَّ» را به فعل مضارع که در آینده است تفسیر کردند و این دو نیم شدن به عنوان یکی از آثار ظهور صورت می گیرد.
اما این معجزه مانند معجزه قرآن یک معجزه باقیه شده؛ زیرا بزرگ ترین امتیاز دین اسلام این است که معجزه دارد، شما اگر از یک یهودی یا یک مسیحی بپرسید که آیا شما معجزه ای در دست دارید که نشان دهد دینتان بر حق است می گویند ما عصای موسی(ع) را نداریم که به شما نشان دهیم چگونه اژدها می شود. مسیحیان نیز می گویند ما حضرت عیسی(ع) را ندا
ریم که برای شما مرده را زنده و یا مریض را شفا دهد تا این که شما متوجه شوید.
اما اگر از یک مسلمان بپرسند شما دلیلی بر حقانیت دینتان دارید پاسخ می دهند من یک معجزه ای داریم که معجزه باقیه است و مطالب بسیار مختلفی را در زمینه های متفاوت بیان کرده است که امروزه دانشمندان می توانند آن را مشاهده کنند یکی دیگر از معجزات پیامبر(ص) و آثارش را فضانوردانی که با آپولو به کره ماه رفتند مشاهده کردند و سال ها در رابطه با آن مطالعه و تحقیق کرده اند که بحث امشب ما در این باره است.
در این زمینه شخصیتی به نام دکتر «دیوید پیت کوک» که هم اکنون رئیس کرسی حزب اسلامی بریتانیا است می گوید: من به وسیله آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ» مسلمان شدم.
وی می گوید: من علاقه مند به مطالعه ادیان تطبیقی بودم درباره همه ادیان مطالعه کردم به دین اسلام رسیدم، دوستی مسلمان داشتم به او گفتم من می خواهم در رابطه با اسلام تحقیق کنم، قرآنی با ترجمه انگلیسی به من داد و من خوشحال شدم. شب هنگام همین که قرآن را ورق می زدم نظرم جلب سوره قمر شد آن را باز کردم ببنیم قرآن درباره ماه، چه گفته است دیدم قرآن بیان کرده «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ» آن قدر به فکر فرو رفتم و از خدا پرسیدم، بر فرض ماه شکافته شد چگونه دو مرتبه به حالت اولی بازگشت هرچه به فکرم مراجعه کردم برایم قابل هضم نبود به طوری که از قرآن منزجر شدم و آن را کنار گذاشتم و این آیه مرا از مطالعه قرآن منصرف کرد.
وی ادامه می دهد: از آن جایی که کارم خالصانه بود. چند شب بعد تلویزیون برنامه ای را دیدم که سه فضانورد را نشان می داد که مطالعات خود را در روی کرده ارائه می کنند. مجری برنامه این سوال را از فضانوران می پرسید که شما بودجه بسیار سنگینی را به کره ماه بردید در صورتی که در کره زمین این همه مردم نیازمند هستند آیا بهتر نبود این پول ها را خرج مردم کره زمین می کردید؟ فضانوردان در پاسخ گفتند: پول هایی که ما خرج این سفرها کردیم به بی راهه نرفته است بلکه ما به یک حقایقی دست یافتیم که اگر چندین برابر این پول را خرج می کردیم باز هم ارزشمند بود. مجری می گوید این حقیقت چه بود این همه ارزش داشت؟، آن ها گفتند: ما از قبل با رصد کردن ماه شکاف هایی را بر روی این کره مشاهده کرده بودیم؛ اما به هیچ وجه نمی توانستیم در رابطه با آن ها اظهارنظر کنیم تا این که به کره ماه
رفتیم و توسط آپولوی ۱۰، عکس برداری کردیم و ما از فاصله ۱۴ کیلومتری تصاویری را مشاهده کردیم که این ها به خوبی نشان می داد که این ماه در گذشته یک شکاف عظیمی برداشته است و زمانی که با آپولوی ۱۱ بر سطح کره ماه فرود آمدیم از نزدیک این شکاف ها را مشاهه کردیم. آن ها ادامه دادند و گفتند ما اگر می خواستیم این مسائل را برای مردم بیان کنیم کسی حرف ما را نمی پذیرفت تا این که این سفرهای مکرر باعث شد که ما چنین کشف مهمی را انجام دهیم.
فضانوردان گفتند: موسسه ناسا سال ها در این رابطه مطالعه و تحقیق انجام داده است و مقالاتی فراوانی در این رابطه ارائه داده اند. در این رابطه شکاف هایی فراوانی را می توان توسط عکس ها بر روی کره ماه دید این شکاف ها بر سه نوع است؛ اول شکاف های مارپیچی است دوم شکاف های دایره ای است که گاهی قطرش به هزار کیلومتر می رسد و آخر شکاف های مستقیمی است که به طور کمربندی دور ماه را گرفته است. دانشمندان احتمال می دهند که شکاف های دایره ای در اثر سقوط سنگ های آسمانی است؛ اما شکاف هایی کمربندی که دور ماه را گرفته است نمی تواند با سقوط سنگ آسمانی پدید آمده باشد. آن ها ادامه دادند: طبق تصاویری که از توسط فضانوردان ارائه شده است کاملا مشخصی می شد که این دو نیم کره چگونه پس از جدا شده از هم به یکدیگر جوش خورده و متصل شده اند.
دکتر «دیوید پیت کوک» افزود که مسئله شکاف و جوش خوردن در کره زمین هم اتفاق می افتد، در زیر اقیانوس ها شکاف های عظیمی ایجاد می شود و سپس با مواد مذاب به هم جوش می خورد که گاهی سبب به وجود آمدن کوه های عظیمی در زیر اقیانوس ها می شود. این موضوع را یک دانشمند آلمانی کشف کرده است که این قاره های کره زمین ابتدا یکی بودند یعنی تمام این خشکی ها روزی یکی بوده و لذا اگر این قطعات قاره ها را هم نزدیک کنیم همه به هم متصل می شوند و یک قاره را تشکیل می دهند و این در اثر شکافی است که در زیر اقیانوس به وجود آمده است و روز به روز به این امتداد قاره ها افزوده می شود و فاصله آن بیشتر می شود به طوری که سالی چند صدم سانتی متر این فاصله ها افزایش می یابد و این همان معجزه قرآن کریم است که فرموده: «وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا» یعنی ما خشکی را کشش و گسترش دادیم و هم می تواند یکی از نکات جالبی باشد که قرآن کریم آمده است و علم روز و دانشمندان آن را کشف کرده اند.
یک بحثی که این جا مطرح است آن است که اگر شق القمر در زمان پیامبر(ص) صورت گرفته است چگونه مکان های دیگر آن را ندیده اند و فقط در عربستان مشاهده کرده اند.
در این باره آثاری است که نشان گر این موضوع است که این معجزه را تنها در عربستان ندیده اند بلکه در کشورهای دیگر هم دیده شده است در یکی از نسخ خطی هندی که در موزه بریتانیا در شهر لندن قرار دارد درباره مشاهده شق القمر در ۱۴ قرن پیش سخن گفته شده است و یکی از دانشمندان اسلامی به نام دکتر «محمد حمیدا» در کتابش که درباره زندگی پیامبر اکرم(ص) است آن را نقل کرده است.
او می گوید: یکی از پادشاهان منطقه جنوب غربی هند این انشقاق را در زمان خود مشاهده کرده و مردم این مشاهده را نقل کردند و بعد که عده ای از تجار مسلمان به هندوستان سفر می کنند زمانی که به این شهر می رسند خبر شق القمر را می شنوند و می گویند ما در هندوستان این واقعه را مشاهده کردیم این تجار صحت حرف آن ها را تأیید می کنند و می گویند این معجزه اسلام(ص) است و پادشاه هند فرزند خود را به عربستان می فرستند تا تحقیق کند و زمانی که متوجه می شود این معجزه پیامبر(ص) بود مسلمان می شود.
دیوید پی کوک می گوید: با دیدن این برنامه انقلابی در من به وجود آمد
و چه عجیب معجزه خداوند به دست پیامبر خود ۱۴ قرن قبل ارائه کرده و امروزه این فضانوردان به راحتی آن را مشاهده کردند و در اختیار ما قرار داده اند.
دانشجویان علوم قرآن و حدیث چگونه می توانند در زمینه تفسیر علمی داخل شوند؟
در گذشته بعضی ها آیات قرآنی را با اقوال دانشمندان مقایسه و بررسی می کردند بعد این اشکال به آن ها وارد شد که این فرضیه ها و نظریه ها تغییر می کند و قرآن یک امر ثابت است و اگر بخواهیم قرآن را با نظریات دانشمندان تطبیق دهیم بعد که این نظریه تغییر یافت قرآن را از آن وجاهت می اندازد.
ولی من معتقدم که آن چه را که قرآن بیان کرده است اصل
قرار می دهیم و آن چه را که علم روز بیان کرده است اگر مطابق باشد می آوریم و این چنین نبود که قرآن را به خورد نظریه دانشمندان دهیم بلکه عکس این قضیه بود. امروزه کاملا وضعیت متفاوت شده است اصلا موضوعاتی را با رأس العین مشاهده می کنیم مانند معجزه شق القمر که به رأس العین توسط دانشمندان غربی دیده و توضیح و تبین شده است و این فرضیه و نظریه فلان دانشمندان نیست و تغییر در آن صورت نمی گیرد. مثلا کروی بودن زمین زمانی فرضیه بود به طوری که تا زمان مرحوم صاحب حدائق می گفتند زمین مسطح است ام امروزه کروی بودن زمین را مشاهده و عکس برداری کردند.
همچنین بسیاری از حقایق علمی قرآن را امروزه مشاده کرده اند منتهی موضوعات قرآن که علمی است به گفته خود قرآن «قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ» خداوند این قرآن را با علم خودش نازل کرده است نه با علم بشری یعنی علمی وسیع که ارتباط با خدا، آخرت، طبیعت و ماورا لطبیعه دارد برخلاف علم بشری که بسیاری محدود است بنابراین قرآن خود وعده کرده است «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» مابه زودی آیات خود را در کیهان و آفرینش خود انسان را به انسان ها نشان خواهیم داد تا معلوم شود خداوند حق است.
قرآن حق است چرا که خود می فرماید: «وَیَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ» آن کسانی که اهل علم هستند متوجه
می شوند که آن چه که بر تو نازل شده است حق است امروزه بسیاری از دانشمندان بزرگ در آمریکا و اروپا با مشاهده این آیات درباره کیهان و آفرینش بشر و این آیات بسیار با عظمت مسلمان می شوند. ولی متأسفانه ما آیات قرآنی را بسیار سطحی نگاه می کنیم و تنها قرائت می کنیم «وَکَأَیِّن مِّن آیَهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ» چه بسیار آیاتی که در آسمان ها و زمین است و این ها از آن عبور کرده و روی می گردانند.
گفتارى اجمالى پیرامون مساله شق القمر و پاسخ به اشکالات*
مقدمه: یکى از معجزات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله «شق القمر» یعنى «دو نیم شدن کره ماه» استبه این معجزه هم در قرآن و هم در روایت تصریح شده است. البته بعضى هم اشکالاتى به این معجزه وارد کردهاند که در این مقاله به آنها پاسخ داده شد است.
معجزه شق القمر به دست رسول خدا(ص)در مکه و قبل ازهجرت و به پیشنهاد مشرکین، مسالهاى است که مورد قبول همه مسلمین است، و کسى ازایشان در آن تردید نکرده.
و از قرآن کریم آیاتى که به روشنى بر آن دلالت دارد یکى آیه مورد بحث است کهفرموده: “اقتربت الساعه و انشق القمر و ان یروا ایه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر”، چون همانطورکه قبلا اشاره کردیم کلمه”آیت”در آیه دوم جز اینکه همان باشد که در جمله”انشق القمر”از آن خبر داده، با هیچ آیتى دیگر منطبق نیست، براى اینکه نزدیکترین معجزه با نزول اینآیه همان معجزه شق القمر بوده که مشرکین از آن مانند سایر آیات اعراض کردند و گفتند: سحرى است مستمر.
و اما از حدیث باید دانست که روایات بىشمارى بر آن دلالت دارد که شیعه و سنى (سخن کسانى که با استناد به چند آیه قرآ
نى به وقوع معجزه شق القمر اشکال کردهاند و پاسخ آن)آنها را نقل کردهاند، و محدثین هر دو طایفه آنها را پذیرفتهاند، که در بحث روایتى گذشتهچند روایت از آنها را نقل کردیم.
پس هم کتاب بر وقوع چنین معجزهاى دلالت دارد و هم سنت، و اما اینکه یک کرهآسمانى دو نیم شود، چنین چیزى فى نفسه ممکن است و عقل دلیلى بر محال بودن آن ندارد، از سوى دیگر معجزه هم امرى استخارق العاده، و وقوع حوادث خارق العاده نیز ممکن است، عقل دلیلى بر محال بودن آن ندارد، و ما در جلد اول این کتاب به طور مفصل در این باره بحثنموده، هم امکان معجزه را اثبات کردیم و هم وقوع آن را، و یکى از روشنترین شواهد بر وقوعشق القمر، قرآن کریم است، پس باید آن را بپذیریم هر چند که از ضروریات دین نباشد.
ولى بعضىها به وقوع چنین معجزهاى اشکال کرده و گفتهاند: اینکه معجزات پیامبر(ص)با اقتراح و پیشنهاد مردم انجام شود، با آیه”و ما منعنا ان نرسلبالایات الا ان کذب بها الاولون و اتینا ثمود الناقه مبصره فظلموا بها و ما نرسل بالایات الاتخویفا” (۱) منافات دارد، براى اینکه از این آیه یا چنین استفاده مىشود که ما دیگر براى اینامت معجزاتى نمىفرستیم براى اینکه
هر چه معجزه براى امتهاى سابق فرستادیم همه راتکذیب کردند، و این امت هم مثل همان امتها و داراى طبیعت همانها هستند، و در نتیجهاینان نیز معجزات ما را تکذیب خواهند کرد، و وقتى معجزه اثر نداشته باشد، دیگر چهفایدهاى در فرستادن آن است؟
و یا استفاده مىکنیم که مىخواهد بفرماید: ما هیچ معجزهاى براى این امتنمىفرستیم، براى اینکه اگر بفرستیم این امت نیز مانند سایر امتهاى گذشته آن را تکذیبمىکنند، و در اثر تکذیب معذب و هلاک مىشوند، و ما نمىخواهیم این امت منقرض گشتهبه عذاب استیصال گرفتار آید.
پس به هر حال آیه فوق دلالت دارد که خداى تعالى هیچ معجزهاى به اقتراح وپیشنهاد این امت نمىفرستد، آنطور که در امتهاى گذشته مىفرستاد.
البته این اشکال همانطور که اشاره شد در خصوص معجزاتى است که با اقتراح و پیشنهاد مردم جارى شود، نه آن معجزاتى که خود خداى تعالى و بدون اقتراح مردم به منظورتایید رسالتیک پیامبر جارى مىکند، مانند معجزه قرآن براى پیامبر اسلام، و دو معجزهعصا و ید(بیضا)براى موسى(ع)و معجزه زنده کردن مردگان و غیره براى عیسى(ع)و همچنین آیات نازله دیگر که همه لطفى است از ناحیه خداى تعالى، و نیزمانند معجزاتى که از پیامبر اسلام سر زد بدون اینکه مردم از او خواسته باشند.
پس به حکم آیه ۵۹ سوره اسرى هیچ پیغمبرى نمىتواند به پیشنهاد مردم معجزهبیاورد، پس ما هم نمىتوانیم معجزه شق القمر را قبول کنیم چون هم به پیشنهاد مشرکین بوده – البته اگر بوده – و هم اینکه مشرکین به آن ایمان نیاوردند.و نظیر آیه سوره اسرى آیه شریفه زیراست که مىفرماید: “و قالوا لن نؤمن لک حتى تفجر لنا من الارض ینبوعا…قل سبحان ربىهل کنت الا بشرا رسولا” (۲) و آیاتى دیگر غیر آن، چون از آیه مذکور نیز به دست مىآید وقتى ازآن جناب خواستند تا به معجزه چشمهاى از زمین برایشان بجوشاند، در پاسخ خداى را تسبیحکرد، و فرمود: من که به جز یک انسان فرستاده شده نیستم(لابد معنایش این است که بشررسول نمىتواند از پیش خود و به دلخواه مردم معجزه بیاورد؟)در پاسخ با ذکر مقدمهاى ثابتمىکنیم که اولا هیچ فرقى میان معجزات پیشنهادى و غیر آن نیست، و در صورت وجود دلیلمحکم نقلى هر دو قسم قابل قبول است، و ثانیا نازل نشدن عذاب بر مشرکین عرب علتى دیگرداشته، که با کنار رفتن آن علت عذاب هم بر آنان نازل شد.
توضیح مقدمه این است که: رسول خدا(ص)بر مشرکین عرب بهتنهایى مبعوث نبود، و امت او همه جهانیان تا روز قیامت هستند، به دلیل آیه شریفه”قل یاایها الناس انى رسول الله الیکم جمیعا” (۳) ، و آیه شریفه”و اوحى الى هذا القران لانذرکم به ومن بلغ” (</SP AN>4) و آیه شریفه”و لکن رسول الله و خاتم النبیین” (۵) و آیاتى دیگر.
چیزى که هست آن جناب دعوت خود را از مکه و از میان قوم خودش که مردم مکه واطراف آن بودند شروع کرد و جمعیت بسیارى دعوتش را پذیرفتند، ولى عامه مردم بر کفر خودباقى مانده تا آنجا که توانستند دعوت
ش را با دشمنى و اذیت و استهزاء مقابله نموده، تصمیمگرفتند یا او را به قتل برسانند و یا اینکه از آن شهر بیرون کنند که خداى تعالى دستورش داد که هجرت کند.
و آنهایى که به آن جناب ایمان آوردند هر چند نسبت به مشرکین کم بودند، و در تحتشکنجه آنان قرار داشتند، اما براى خود جمعیتى بودهاند که قرآن در بارهشان فرموده:
“ا لم تر الى الذین قیل لهم کفوا ایدیکم و اقیموا الصلوه” (۶) حتى آنقدر زیاد بودند که از رسولخدا(ص) اجازه مىخواستند تا با مشرکین مبارزه و نبرد کنند، ولىخداى تعالى اجازه نداد، (به روایات وارده در شان نزول آیه فوق مراجعه فرمایید).
پس معلوم مىشود مسلمانان مکه عده و عدهاى داشتهاند، و روز به روز به جمعیتشاناضافه مىشده، تا آنکه رسول خدا(ص)به مدینه مهاجرت کرد و در آنجادعوتش گسترش و اسلام نشر یافت، مدینه و قبائل اطرافش را تا یمن و سایر اطراف شبه جزیره عربستان را گرفت، و از این سرزمین پهناور تنها مکه و اطراف آن باقى ماند، و این گستردگىهمچنان ادامه یافت تا از مرز عربستان هم گذشت، و رسول خدا(ص) در سال ششم هجرت نامههایى به پادشاهان و بزرگان فارس و روم و مصر نوشت، و در سالهشتم هجرت مکه را هم فتح کرد، و در این فاصله یعنى فاصله هجرت تا فتح مکه عده زیادىاز اهالى مکه و اطرافش به دین اسلام در آمدند. تا آنکه رسول خدا(ص) از دنیا رحلت نموده و انتشار اسلام به جایى رسید که همه مىدانیم، و به طور مداوم جمعیتشبیشتر و آوازهاش گستردهتر شد، تا امروز که یک پنجم جمعیت دنیا را تشکیل دادهاند.
حال که این مقدمه روشن شد مىگوییم: آیه مورد بحثیعنى مساله دو نیم شدن قرصماه، معجزهاى بود پیشنه
ادى که مشرکین مکه آن را از رسول خدا(ص) خواسته بودند، معجزهاى که اگر تکذیبش مىکردند، دنبالش عذاب بود، و تکذیبش همکردند، براى اینکه گفتند سحرى است مستمر و لیکن تکذیب مشرکین باعث آن نمىشد کهخداى تعالى تمامى امت اسلام را که پیامبر اسلام رسول ایشان است هلاک کند، آرى امتاسلام تمامى ساکنان روى زمین هستند، و در آن ایامى که مشرکین شق القمر را تکذیبکردند حجت بر تمامى مردم روى زمین تمام نشده بود، چون این معجزه پنجسال قبل ازهجرت اتفاق افتاد، و خداى تعالى خودش فرموده: “لیهلک من هلک عن بینه” (۷) .
و حتى باعث این هم نمىشد که تمامى اهل مکه را هلاک کند، چون در میان آنانجمعى از مسلمین بودند، و به همین جهت دیدیم که در صلح حدیبیه خداى تعالى مقابلهمسلمانان با مشرکین را به صلح انجام داد، و وقتى مسلمانان از اینکه نتوانستند داخل مکه شوند ناراحتشدند، فرمود: “و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات لم تعلموهم ان تطؤهم فتصیبکم منهم معره بغیر علم لیدخل الله فى رحمته من یش
اء لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا الیما” (۸) .
علاوه بر این این فرض هم صحیح نبود که خداى تعالى تنها کفار مکه را هلاک نموده مؤمنین ایشان را نجات دهد، چون جمع بسیارى از همان کفار نیز در فاصله پنجسال قبلاز هجرت و هشتسال بعد از هجرت و تمامى آنان در فتح مکه مسلمان شدند، هر چند که اسلام بسیارى از آنها ظاهرى بود، زیرا دین مبین اسلام در مسلمانى اشخاص به اقرار بهشهادتین هر چند به ظاهر باشد اکتفا مىکند.
از این هم که بگذریم عموم اهل مکه و حوالى آن اهل عناد و لجاج نبودند، و تنهاصنادید و بزرگان ایشان عناد داشتند، و رسول خدا(ص)را استهزاءمىکردند و مسلمانان را شکنجه مىدادند و علیه رسول خدا(ص) اقتراح(پیشنهاد) معجزه مىدادند. و منظور از آیه”ان الذین کفروا سواء علیهم انذرتهم ام لم تنذرهملا یؤمنون” (۹) همین طبقه بوده است و خداى تعالى همین لجبازان را که اقتراح معجزه مىکردنددر چند جا از کلام خود تهدید کرد به محرومیت از ایمان و به هلاکت، و به همین تهدید خودوفا هم نمود، هیچ یک از آنان ایمان نیاوردند، و در واقعه جنگ بدر هلاکشان کرد، “و تمتکلمه ربک صدقا و عدلا” (۱۰) .
و اما اینکه صاحب اشکال تمسک کرد به آیه ۵۹ از سوره اسرى براى اینکه خداىتعالى مطلقا معجزه نمىفرستد.در پاسخش مىگوییم آیه شریفه همان طور که خود او نیز اقرارکرد شامل آن معجزات که رسالتیک پیامبر را تایید مىکند نمىشود، مانند قرآن براى تاییدرسالت رسول اسلام، و نیز شامل آیاتى که جنبه لطف دارد نمىشود از قبیل خوارق عاداتى که از آنجناب سر مىزد، از غیب خبر مىداد و بیمارانى که به دعایش شفا مىیافتند و(صدها)مانندآن.
بنا بر این بر فرض هم که آیه مذکور مطلق باشد، تنها شامل معجزات اقتراحى مشرکینمکه مىشود که اقتراحاتشان نظیر اقتراحات امتهاى گذشته بود، براى این نبود که با دیدنمعجزه ایمان بیاورند، بلکه براى این بود که آن را تکذیب کنند، و خلاصه سر به سر پیغمبر خودبگذارند، چون طبع مشرکین مکه طبع همان مکذبین از امتهاى گذشته بود، و لازمه آیه مزبورهم این است که مشرکین مکه را معذب کند، و خدا نخواست فورى آنان را عذاب کند.
البته این را هم بگوییم که در آیه مذکور دو احتمال هست.یکى اینکه حرف”باء”در جمله”و ما نرسل بالایات”زایده باشد، و کلمه”آیات”مفعول جمله”نرسل”باشد، و معنا این باشد که ما آیات را نمىفرستیم مگر براى تخویف، و احتمال دوم اینکه باى مصاحبهو به معناى”باى فارسى”باشد، در این صورت مفعول جمله”نرسل”رسول تقدیرى است، ومعناى آیه این است که: ما هیچ پیغمبرى را با آیات نمىفرستیم مگر براى تخویف.
و اما اینکه گفتیم خدا نخواست فورى آنان را عذاب کند، علت آن را خود خداىتعالى در جاى دیگر توضیح داده و فرموده: “و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان اللهمعذبهم و هم یستغفرون” (۱۱) پس، از این آیه بر مىآید که علت نفرستادن آیت و به دنبال تکذیبآن عذاب این نبوده که خدا نخ
واسته آیت و معجزهاى بفرستد، بلکه علت این بوده که رسولخدا(ص)در بین آنان مانع فرستادن آیت بوده، همچنان که از آیه شریفه”و ان کادوا لیستفزونک من الارض لیخرجوک منها و اذا لا یلبثون خلافک الا قلیلا” (۱۲) نیز همین معنا استفاده مىشود.
از سوى دیگر فرموده: “و ما لهم الا یعذبهم الله و هم یصدون عن المسجد الحرام و ماکانوا اولیائه ان اولیاؤه الا المتقون و لکن اکثرهم لا یعلمون و ما کان صلاتهم عند البیت الامکاء و تصدیه فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون” (۱۳) .
و این آیات بعد از جنگ بدر نازل شد و این آیات این معنا را بیان مىکند که از طرفکفار هیچ مانعى از نزول عذاب نیست، تنها مانع آن وجود رسول خدا(ص) در بین ایشان است، وقتى مانع بر طرف شود عذاب هم نازل مىشود، همچنان که بعد از خارجشدن آنجناب از بین مشرکین قریش خداى تعالى ایشان را در جنگ بدر به آن وضع عجیباز بین برد.
و کوتاه سخن آنکه مانع از فرستادن آیات، تکذیب بود، هم در امتهاى گذشته و همدر این امت، چون مشرکین در خصیصه تکذیب مثل امتهاى گذشته بودند، و مانع از فرستادنعذاب، وجود رسول خدا(ص)بود، همینکه مقتضى عذاباز قبیل سوت زدن و کف زدن موجود شد، و یکى از دو رکن مانع که عبارت بود از وجودرسول خدا(ص)در بین آنان برطرف گردید، دیگر نه مانعىبراى فرستادن آیت و معجزه باقى ماند، و نه مانعى براى فرستادن عذاب، چون بعد از تکذیبمعجزه، و به خاطر مقتضیات عذاب که همان سوت و کف زدن و ا
مثال آن بود حجت بر آنانتمام گردید.
پس به طور خلاصه مىگوییم مفاد آیه شریفه”و ما منعنا ان نرسل بالایات…”یکىاز دو احتمال است، یا این است که: مادامى که رسول خدا(ص) در بین ایشان استخداى تعالى از فرستادن معجزه امتناع مىکند، که در این فرض آیه شریفهبا فرستادن آیت”شق القمر” و”پیروزى بدر”و تاخیر عذاب تا آن جناب از میان آنان بیرونشود منافاتى نداشته، و دلالتى بر امتناع از آن ندارد، و چگونه ممکن است بر آن دلالت کند بااینکه خداى سبحان تصریح کرده به اینکه داستان بدر خود آیتى بوده، و کشته شدن کفار در آنواقعه هم عذابى بوده است.
و یا این است که فرستادن آیت وقتى است که لغو نباشد، و اگر لغو بود خداى تعالى از فرستادن آن امتناع مىنمود، و چون کفار مکه مجبول و سرشته بر تکذیب بودند، لذا براىآنان آیت و معجزه نخواهد فرستاد، که در این هم آیه شریفه با فرستادن معجزه و تاخیر عذابکفار تا بعد از هجرت رسول خدا(ص)منافاتى ندارد، چون در این فرضفرستادن آیت لغو نیست، بلکه فایده احقاق حق و ابطال باطل دارد، پس چه مانعى دارد کهآیتشق القمر هم از آیات و معجزاتى باشد که خدا نازل کرده، و فایدهاش این باشد که کفاررا به جرم تکذیبشان عذاب کند، البته ب
عد از آنکه مانع عذاب بر طرف شده باشد، یعنى رسولخدا(ص)از میان آنان بیرون رفته باشد، آن وقت ایشان را در جنگ بدر نابود کند.
و اما اینکه استدلال کردند به آیه”قل سبحان ربى هل کنت الا بشرا رسولا”براینکه هیچ معجزهاى به پیشنهاد مردم صورت نمىگیرد، در پاسخ مىگوییم: مفاد آیه شریفهاین نیست که خداى سبحان نبوت رسول خدا(ص)را به وسیله معجزهتایید نمىکند، چون مفاد آن این است که: بگو من از آنجا که یک بشر هستم که از ناحیه خدافرستاده شدهام، از ناحیه خود قدرتى بر آوردن معجزه ندارم.
چون اگر مفاد آن انکار معجزات از رسول خدا(ص)باشد انکارمعجزه همه انبیاء هم خواهد بود، زیرا همه انبیاى بشرى رسول بودند، و حال آنکه قرآن کریم درضمن نقل داستانهاى انبیاء معجزاتى بسیار براى آنان اثبات کرده، و از همه آن معجزاتروشنتر خود این آیه خودش را رد مىکند، براى اینکه آیه شریفه یکى از آیات قرآن است کهخود معجزه است، و به بانگ بلند اعلام مىکند اگر قبول ندارید یک آیه به مثل آن بیاورید، پس چگونه ممکن است این آیه معجزه را انکار کند با اینکه خودش معجزه است؟
بلکه مفاد آیه این است که رسول خدا(ص)بشرى است فرستادهشده، خودش از این جهت که بشر است قادر بر هیچ چیز نیست، تا چه رسد به آوردن معجزه، تنها امر به دستخداى سبحان است، اگر بخواهد به دست او معجزه جارى مىکند، و اگرنخواهد نمىکند همچنان که در جاى دیگر فرموده: “و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جاءتهمایه لیؤمنن بها قل انما الایات عند الله و ما یشعرکم انها اذا جاءت لا یؤمنون” (۱۴) و نیز از قوم نوححکایت کرده که گفتند: “قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت منالصادقین قال انما یاتیکم به الله ان شاء” (۱۵) و نیز فرموده: “و ما کان لرسول ان یاتى بایه الاباذن الله” (۱۶) و آیات در این معنا بسیار است.
(جواب به دو شبهه دیگر پیرامون معجزه شق القمر)
یکى دیگر از اعتراضاتى که به آیتشق القمر شده – به طورى که نقل شده – (۱۷) این است که اگر اینطور که مىگویند قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیا دیده باشند، ورصدبندان شرق و غرب عالم این حادثه را در رصدخانه خود ضبط کرده باشند، چون این ازعجیبترین آیات آسمانى است، و تاریخ تا آنجا که در دست است و همچنین کتب علمىهیئت و نجوم که از اوضاع آسمانى بحث مىکند نظیرى براى آن سراغ نمىدهد، و قطعا اگرچنین حادثهاى رخ داده بود اهل بحث کمال دقت و اعتنا را در شنیدن و نقل آن بکار مىزدند، ومىبینیم که نه در تاریخ از آن خبرى هست و نه در کتب علمى اثرى.
بعضى هم پاسخى از این اعتراض دادهاند که خلاصهاش از نظر خواننده مىگذرد، گفتهاند:
اولا ممکن است مردم آن شب از این حادثه غفلت کرده باشند، چه بسیار حوادثجوى و زمینى رخ مىدهد که مردم از آن غافلند، اینطور نیست که هر حادثهاى رخ دهد مردمبفهمند و آن را نزد خود محفوظ نگهداشته، و سینه به سینه تا عصر ما باقى بماند.
و ثانیا سرزمین حجاز و اطراف آن از شهرهاى عربنشین و غیره رصد خانهاى نداشتندتا حوادث جوى را ضبط کنند، رصدخانههایى که در آن ایام بر فرض که بوده باشد در شرق درهند، و در مغرب در روم و یونان و غیره بوده، در حالى که تاریخ از وجود چنین رصدخانههایىدر این نواحى و در ایام وقوع حادثه هم خبر نداده و این جریان به طورى که در بعضى ازروایات آمده در اوائل شب چهاردهم ذى الحجه سال ششم بعثتیعنى پنجسال قبل از هجرتاتفاق افتاده.
علاوه بر این بلاد مغرب که اعتنایى به اینگونه مسائل داشتهاند(البته اگر در آن تاریخچنین اعتنایى داشته بودند)با مکه اخ
تلاف افق داشتهاند، اختلاف زمانى زیادى که باعثمىشد آن بلاد جریان را نبینند، چون به طورى که در بعضى از روایات آمده قرص ماه در آنشب بدر بوده، و در حوالى غروب خورشید و اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده، و میان انشقاق ماه ودوباره متصل شدن آن زمانى اندک فاصله شده است، ممکن است مردم آن بلاد وقتى متوجهماه شدهاند که اتصال یافته بوده.
از این هم که بگذریم، ملتهاى غیر مسلمان یعنى اهل کلیسا و بتخانه را در اموردینى و مخصوصا حوادثى که به نفع اسلام باشد متهم و مغرض مىدانیم.
اعتراض سومى که به مساله شق القمر شده این است که بعضى (۱۸) </SPAN >گفتهاند: دو نیم شدن ماه به هیچ وجه ممکن نیست، مگر وقتى که جاذبه میان دو نیمه آن از بین برود، و اگر ازبین برود دیگر ممکن نیست دوباره به هم بچسبند، پس اگر انشقاقى اتفاق افتاده باشد باید تاابد به همان صورت باقى بماند.
جواب از این اشکال این است که: قبول نداریم که چنین چیزى محال عقلى باشد، بلهممکن است محال عادى یعنى خارق عادت باشد، و این محال بودن عادى اگر مانع از التیامبعد از انشقاق باشد مانع از انشقاق بعد از التیام هم خواهد بود، به این معنا که از همان اولانشقاق صورت نمىگرفت، و حال آنکه انشقاق به حسب فرض صورت گرفته، و در حقیقتاساس این اعتراض انکار هر امر خارق العاده است، و گرنه کسى که خرق عادت را جایز وممکن بداند، چنین اعتراضى نمىکند.
پی نوشت:
(1)سوره اسرى، آیه ۵۹.
(2)سوره اسرى، آیه ۹۳.
(3)بگو هان اى مردم!من فرستاده خدا به سوى همگى شمایم.سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
(4)این قرآن به من وحى شده تا شما را و هر کسى را که صداى این قرآن به گوشش برسد انذارکنم و بیم دهم.سوره انعام، آیه ۱۹.
(5)لیکن او رسول خدا و آخرین پیامبران است.سوره احزاب، آیه ۴۰.
(6)هیچ مىبینى کسانى را که آماده کارزارند ولى به ایشان گفته شد دست نگه دارید و نمازبخوانید.سوره نساء، آیه ۷۷.
(7)تا هر کس هلاک مىشود بعد از تمامیتحجت هلاک شده باشد.سوره انفال، آیه ۴۲.
(8)اگر مردان و زنانى مؤمن ناشناخته در میان اهل مکه نبودند و جنگ شما باعث مىشد آنان راندانسته به قتل برسانید و گرفتار بیامد سوء آن شوید، و خدا مىخواست هر که را بخواهد داخل رحمتخود کند، و نیز اگر آن مؤمنین جداى از کفار بودند، هر آینه کفار ایشان را عذابى دردناک مىکردیم.سورهفت
ح، آیه ۲۵.
(9)آنان که کافر شدند چه انذارشان بکنى و چه نکنى ایمان نخواهند آورد.سوره بقره، آیه ۶.
(10)و کلام پروردگار تو با صدق و عدل به انجام رسید.سوره انعام، آیه ۱۱۵.
(11)خدا هرگز ایشان را در حالى که تو در بینشان هستى عذاب نمىکند و نیز مادامى که استغفارمىکنند عذاب نخواهد کرد.سوره انفال، آیه ۳۳.
(12)و نزدیک بود تو را از این سرزمین بکشانند که از آن بیرونت کنند و از پس رفتن تو جز مدتکمى نمىماندند.سوره اسرى، آیه ۷۶.
(13)مگر چه خصوصیتى دارند که خدا عذابشان نکند، اینکه از مسجد الحرام جلوگیرى مىکنند بااینکه صاحب اختیار آن نیستند، چون صاحب اختیاران مسجد الحرام به جز متقین نمىتواند باشد، امابیشترشان نمىدانند، و نماز خواندنشان نزد مسجد الحرام به جز سوت زدن و کف زدن نیست پس باید عذابرا بچشید، به جرم کفرى که مىورزیدید. سوره انفال، آیه ۳۴ و ۳۵.
(14)تا آنجا که توانستند سوگند خوردند که اگر آیت و معجزهاى برایشان بیاید به آن ایمانمىآورند، بگو آیات تنها نزد خدا است و شما چه مىدانید که چون معجزهاى بیاید ایمان نمىآورند.سورهانعام، آیه ۱۰۹.
(15)اى نوح!تو با
ما جدال کردى، و خیلى سر به سر ما گذاشتى، اگر راست مىگویى آن عذابىکه ما را از آن مىترسانى بیاور، نوح گفت: تنها خداست که مىتواند آن را اگر خواست بیاورد.سوره هود، آیه ۳۲ و ۳۳.
(16)هیچ رسولى نمىتواند آیت و معجزهاى بیاورد مگر به اذن خدا.سوره مؤمن، آیه ۷۸.
(17)روح المعانى، ج ۲۷، ص ۷۶.
(18)روح المعانى، ج ۲۷، ص ۷۶.
*المیزان جلد ۱۹ صفحه ۹۶ علامه طباطبایى رضوان الله تعالى علیه
منبع: hawzah.net با دخل و تصرف
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor