ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

عطش در کربلا/ بخش اول

فهرست مطالب

مساله عطش در کربلا و تحریم آب واقعیّتی تلخ است که پرده از چهره منحوس دشمنان اهل بیت(ع) برداشته است. امام حسین(ع) و یارانش، در برخورد با این مساله از هیچ کوششی فروگذار نکردند، امّا در نهایت با لب تشنه به شهادت رسیدند. با این حال عطش برای ما مساله ایست غم انگیز، امّا برای شهدای کربلا مساله مهمّ در آن زمان، مبارزه با ظلم و ستم بوده است که با لب عطشان هم محقّق می شد.


مقدمه
هر چه از عمر قیام عاشورا می گذرد بر هیبت و عظمت آن افزوده شده و یاد و خاطره شهدای این قیام در قلب ها سرزنده تر می شود. این قیام سرمشقی شده است برای آزادمردانی که از بذل جان در راه احیای ارزش های الهی دریغ نمی کنند، و در مقابل طغیان ظالمان و گردنکشان سدّی محکم و استوارند. همین امر سبب شده تا ظالمان و کوردلان عالم ـ به خیال خود ـ ریشه ها و واقعیّات این قیام بی نظیر را نشانه گرفته و هر ساله با تکرار شبهاتی که دیگر نخ نما شده اند آن را تضعیف کنند. هر چند دشمنان در قالب کتاب و مقاله، و شبکه های ماهواره ای و فضای سایبری، اندیشه قیام ناب سرور و سالار شهیدان را نشانه گرفته اند و هر روز شبهاتی القا می کنند، امّا با این حال هر ساله عزاداری امام حسین(ع) با شور و قوّت مضاعفی برپا می شود.
در این نوشته بر آن شده ایم تا با پرداختن به «مساله عطش در کربلا»، شبهاتی که در این زمینه بیان شده است را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

تحریم آب، رسمی جاهلی در جنگ ها
برخی مساله تحریم آب ـ را که نمایانگر نهایت خباثت دشمن است ـ بعید می پندارند. ما ابتدا به ذکر مصادیقِ دیگری از تحریم آب (در دوران صدر اسلام) پرداخته و سپس به بررسی شبهات، پیرامون مساله عطش در کربلا می پردازیم. بستن آب در جنگ ها، پیشینه ای در فرهنگ عرب جاهلی دارد و بعنوان یک ترفند نظامی برای شکست دشمن از آن استفاده می کرده اند، همان گونه که وقتی مشرکین در جنگ بدر زودتر از سپاه اسلام به منطقه بدر رسیدند و بر چاه های بدر مسلّط شده و آب را بر روی مسلمین بستند تا عرصه را بر ایشان سخت کنند.(1)
در جنگ خیبر نیز شخصی
از یهودیان به نزد پیامبر(ص) آمد و در قالب پیشنهادی گفت: «اگر مجاری آب قلعه را ببندید، آنها را وادار به تسلیم می کنید». امّا ایشان با بستن آب بر دشمن موافقت نکردند.(2) پیشنهاد شخص یهودی حکایت از این مطلب دارد که در آن زمان این شیوه در جنگ ها مرسوم بوده امّا مورد تایید و پذیرش پیامبر اسلام (ص) نبوده است
.
با فراگیر شدن آئین اسلام، اعراب تازه مسلمان روز به روز از فرهنگ و آداب و رسوم جاهلی فاصله گرفته و با فرهنگ اسلامی آشنا می شدند. در تعالیم اسلام حرکات ناجوانمردانه، و خیانت حتّی با دشمن محکوم بوده و کسی حقّ نداشت در مقابله با دشمن از هر روشی استفاده کند.
پس از رحلت نبی مکرّم اسلام(ص) و انحراف در مساله جانشینی آن حضرت، شکافی در فرهنگ اسلامی پدیدار شد که راه نفوذ فرهنگ منسوخ جاهلی را باز کرد؛ تا جاییکه فساد آن دامنگیر غاصبان و عاملان خلافت شد.
وقتی ظلم و بی عدالتی خلیفه سوّم، عثمان بن عفّان بیداد می کرد؛ مخالفانش او را در منزلش محاصره کردند. در این میان سران مخالفین از جمله طلحه، بر آن شدند تا از رسیدن آب به عثمان جلوگیری کنند.(3) تحریم آب بر عثمان تا حدّی به طول انجامید که او از شخصی به نام «حجّاج»،(4) «خالد بن عاص»(5)، «امیرالمومنین(ع)»(6) و «همسران پیامبر(ص)»(7) درخواست امداد کرد. در این هنگام فقط «امیرالمومنین(ع) و امّ حبیبه» بود که برای رساندن آب به عثمان تلاش کردند.(8) بنابر آنچه نقل شده ـ و طبق سیره پیامبر(ص) که بستن آب را حتّی بر دشمنان روا نمی دانست ـ امام علی(ع) تحصّن کنندگان را مورد شماتت قرارداده و حتّی طلحه را توبیخ نمود. سرانجام با تلاش امام(ع) و با وساطت امام حسن(ع) تحریم آب شکست.
سیّد مرتضی روایت می کند که امیر المومنین(ع) فرمود: «صحیح نیست که خانواده عثمان به جرم او در حال تشنگی هلاک شوند».(9) قاضی ابوحنیفه(10) و ابن کثیر،(11) امیر المومنین(ع) را تنها کسی می دانند که در راه رساندن آب به منزل عثمان تلاش نمود. ابن ابی الحدید نیز تلاش حضرت(ع) را اینگونه بیان می کند: «وَ اللهِ لَقَدْ نَصَرَ عُثمانَ لَوْ كانَ الَمحْصُورُ جَعفَرَ بْنِ أبِى طالِب لَمْ يَبْذَلْ لَه إلاّ مِثْلَه: به خدا قسم، او عثمان را به حدّی یاری کرد که اگر جعفر بن ابیطالب محاصره شده بود، همین گونه به او ک
مک می کرد».(12)

بطور قطع، تلاش امیر المومنین(ع) به منظور حمایت از شخص عثمان نبوده بلکه طبق روایتی که از سیّد مرتضی نقل شد، امام(ع) در پی رفع ظلم از خانواده عثمان بوده و علاوه بر آن، ـ با توجّه به سخنان ایشان در شماتت و توبیخ تحریم کنندگان آب، ـ نفس این عمل از سوی حضرت(ع) محکوم شده و مورد تایید نیست. چرا که مخالفت صریح با سیره و روش پیامبر گرامی اسلام(ص) دارد.
با مطالعه تاریخ جنگ صفّین نیز به خوبی می توان این اندیشه را بررسی کرد. هنگامی که دشمنان بر چاه های آب مسلّط می شوند مانع آب شده، امّا در صحنه نبرد که ورق بر می گردد و سپاهیان امیر المومنین(ع) به چاه ها دست می یابند، ایشان علی رغم رفتار نا جوانمردانه و جاهلانه سپاهیان معاویه، آب را برای آنها مباح و گوارا می داند.
آری سیره پیامبر اسلام(ص) و امیر المومنین(ع) مطابق با تعالیم و معارف اسلامی است، و روش کسانی که دم از اسلام می زنند امّا بویی از آن به مشام جانشان نرسیده است، مطابق با فرهنگ منسوخ جاهلیّت و منش خیبرنشینان و هلاک شدگان بدر است.
امام حسین(ع) نیز در مسیر کربلا هنگامی که با لشگریان تشنه حرّ بن ریاحی مواجه می شود، بر طبق سیره جدّ و پدر بزرگوارش آنها را سیراب می کند. حتّی به فرمان ایشان، مرکب و اسب هایشان نیز سیراب می شوند. تاریخ طبری این حرکت جوانمردانه امام(ع) را اینگونه نقل می کند: «… فقام فتیه و سقوا القوم من الماء‌ حتی أرووهم، و اقبلوا یملأون القصاع و الأتوار و الطساس من الماء و یدنونها من الفرس …: گروهی از جوانان برخاستند و سیرابشان کردند آنها کاسه ها، طاسها و ظروف را پر از آب کرد و به اسبها می داند».(13)

قطعی بودن عطش در کربــلا
هر چند مساله عطش در کربلا از مسلّمات می باشد و شهید مطهّری نیز در کتاب حماسه حسینی مساله تشنگی امام حسین(ع) و یارانش را از مسلّمات واقعه کربلا می شمرد. امّا دشمنان و شبهه افکنان سعی دارند تا در این مورد شک و شبهه ایجاد کرده و حقیقت طلبان را دچار تردید کنند. هر چند شبهات مطرح شده در مورد مساله عطش در کربلا قابل نقد و پاسخی کوبنده است. امّا از شبهات که بگذریم، قرائن تاریخی و دلایل فراوانی می باشد که حقیقت را بازگو می کند و آن چیزی جز وجود عطش شدید در کربلا نیست.

قرائنی بر عطش در کربلا
با بررسی و توجّه به چند نکته می توان به حقیقت پی برد:
1
. توجّه به نامه ها و مکاتبات بین لشگریان دشمن.
2
. توجّه به محاورات و گفتگو های بین دو لشگر.
3
. توجّه به حالات شهدای کربلا و آنچه در موردشان از زبان مورخّین نقل شده است.
4
. توجّه به فرهنگ عزاداری اهل بیت(ع) و پیروانشان.

نامه و مکاتبات بین لشگریان دشمن
از میان نامه ها و مکاتباتی که بین لشگریان دشمن ردّ و بدل شده و در آن از مساله عطش و بستن آب به میان آمده است، می توان به پیام ابن زیاد به حرّ بن یزید ریاحی اشاره کرد. در این پیام آمده است که ابن زیاد، حرّ را موظف می کند تا کاروان حسینی را به سرزمینی بی آب و علف هدایت کند تا آنها را از لحاظ آذوقه و آب در مضیقه قرار داده باشد.
هرچند امام حسین(ع) از او خواست تا اجازه دهد تا کاروان در غاضریه و ـ در شمال شرق کربلا که دارای آب و آبادانی بود ـ و یا نینوا فرود آیند،(14) امّا حرّ طبق ماموریّتی که از سوی ابن زیاد دریافت کرده بود؛ نپذیرفت. قسمتی از متن این نامه عبارتست از: «امّا بعد فجعجع بحسین، حیث یبلغک کتابی، و یقدم علیک رسولی، و لا تنزله الّا فی العراء فی غیر حصین و علی غیر ماء: كار را بر حسين تنگ بگير، هنگامی که نامه من به تو رسيد و فرستاده ام بر تو وارد شد، فرود نیاور آنها را مگر در بيابان بى آب و آبادى».(15)
علاوه بر این مورد، می توان به نامه ابن زیاد به عمر سعد اشاره کرد که مطابق آن عمر سعد ماموریّت یافت تا آب را بر روی کاروان حسینی ببندد. طبری نقل کرده که: پس از اینکه پیام ابن زیاد به عمر سعد رسید، او عمرو بن حجاج را با پانصد نفر، مامور و محافظ شریعه کرد و آنها نیز تا سه روز بین کاروان حسینی و آب فاصله انداختند تا اینکه امام حسین(ع) و یارانشان به شهادت رسیدند. «بعث عمر بن سعد عمرو بن الحجاج علی خمس مائة فارس فنزلوا علی الشریعه و حالوا بینه و بین الماء ثلاثة ایام الی ان قتل».(16)
ماموریّت عمرو بن حجّاج از سوی عمر سعد خود شاهد دیگری بر مساله عطش در کربلا است.
طبق نقل ابن شهر آشوب، امام حسین(ع) چاهی را در نزدیک خیمه ها حفر کردند که پس از اینکه دشمن
از آن آگاه شد و خبر به ابن زیاد رسید، او عمر سعد را مورد خطاب قرار داد و به او گفت: «فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورد علیک کتابی هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة: به من خبر رسیده است که حسین چاه حفر کرده و آبی مهیّا کرده است. از لحظه ای که این نامه به تو رسید تا می توانی آنان را از حفر چاه منع کن و بر آنان سخت بگیر. حتّی نگذار قطره ای از آب فرات بنوشند».(17)


گفتگوها و محاورات بین دو لشگر
علاوه بر آنچه در بین لشگریان دشمن می گذشته، با دقّت در گفتگوها و محاورات بین دو لشگر نیز در می یابیم که یکی از مسائلی که در کربلا از مسلّمات بوده، مساله عطش و تشنگی می باشد.
از سوی سپاه امام حسین(ع) و شخص ایشان گفتگوهایی مبنی بر درخواست آب، با سپاه مقابل انجام شده که از باب اتمام حجّت بوده است. هر چند برخی از بزرگان آنرا جزء تحریفات
دانسته اند. از سوی دشمن نیز سخنان زیادی مطرح شده تا سبب شود آرامش روانی لشگریان مقابل را بهم بریزد و به یک موج روانی دامن بزند تا امام حسین(ع) را وادار به تسلیم کند. به همین منظور حتّی عمر سعد علاوه بر اینکه عمرو بن حجّاج زبیدی را نگهبان آب کرد،(18) شخصی را نیز مامور نمود تا فریاد زده و بر مساله منع آب تاکید کند.(19) علاوه بر این مورد، می توان به زخم زبان عبدالله بن ابی حصین الازدی و تمیم بن حصین، یا زخم زبان شمر به امام حسین(ع) اشاره کرد
.
در مورد عبدالله بن ابی حصین الازدی، نقل شده است که امام حسین(ع) را خطاب کرد و فریاد زد: «ای حسین آیا این آب را می بینی که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهی چشید تا آنکه از تشنگی بمیری».(20) امام حسین(ع) گفت: «خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش». از حمید بن مسلم نقل شده است که: «به خدا بعدها هنگامی که بیمار بود عیادتش کردم به خدایی که جز او خدایی نیست دیدمش آب می خورد تا شکمش پر می شد و قی می کرد، آنگاه باز آب می خورد تا شکمش پر می شد و قی می کرد امّا سیراب نمی شد و چنین بود تا جان داد»(21)
علّامه مجلسی هم در ضمن گزارشاتش به ریشخند یکی از لشگریان عمر سعد به نام تمیم بن حصین خزاری اشاره کرده که گفت: «ای حسین و ای یاران حسین! آیا به آب فرات نمی نگرید که چگونه همانند شکم مار می درخشد، به خدا سوگند از آن قطره ای نخواهید آشامید تا آنکه مرگ را دریابید! ».(22) در اد
امه، علّامه مجلسی به ریشخند شمر اشاره کرده که پس از آن امام(ع) او را نفرین کرد.(23) اینها همه حاکی از این است که دشمن از بستن آب به عنوان یک حربه استفاده کرده است
.
از یاران امام حسین(ع) نیز عدّه ای درباره بستن آب سخن گفته اند. در مورد حُرّ(24) و بُرَير بن حضير همدانى نیز نقل شده است که در حمایت از ابا عبدالله الحسین(ع) در خطاب به لشگریان دشمن گفتند: «او (امام حسین(ع)) را با زنان و كودكان و اصحابش از آب فرات كه يهودى و مجوسى و نصرانى از آن مى نوشند، و خوك ها و سگ های روستا در آن مى غلطند منع داشته ايد. تا جاییکه، از تشنگى از پا درآمده اند».(25)
يزيد بن الحصين نیز که از ياران امام حسين(ع) است، به نيروهاي عمر بن سعد گفت: «اي مردم، اين آب فرات است. سگها و خوکها از آن مي خورند و شما مانع شده اید تا فرزند پيامبر از آن بنوشد. آيا اين انسانيّت است؟ گفتند: سوگند به خدا، حسين بايد تشنه بميرد.»(26)
مویّد
دیگری که می توان بیان کرد گفتگوی نافع بن هلال با عمرو بن حجاج است. لحظه ای که آب در خيمه ها كمياب شد؛ امام(ع) حضرت عبّاس(ع) را به همراه نافع و عدّه ای دیگر، مامور فراهم کردن آب كرد. هنگامی که به نزدیکی نهر رسیدند، عـمـرو بـن حجّاج پرسيد، كيستى؟ هلال بن نافع که در پيشاپيش پيادگان حركت مى كرد گفت: من هلال بن نافعم. عمرو گفت:می توانی از آب بنوشی. ولى ما ماموريم نگذاريم حسین به آب دست یابد. هـلال گفت: «واى بر تو! چگونه من آب بنوشم وقتی كه حسين و یارانش تشنه اند».(27) و پس از این جنگ و درگیری میانشان رخ داد.


سیره و بیان اهل بیت(ع)
دیگر از شواهدی که یقین انسان را در مساله عطش در کربلا مضاعف می کند، اشاره ای است که در سخنان و رفتار اهل بیت(ع) نسبت به حادثه کربلا دیده می شود. نه تنها اهل بیت(ع) در سخنانشان به این مساله اشاره کرده اند که جبرئیل نیز در در ضمن نقل حادثه عاشورا برای برخی از انبیای الهی آن را بازگو کرده است. نقل شده است که جبرئیل پس از ترک اولای حضرت آدم(ع) و توبه ایشان به مساله عطش اشاره کرده است. او به حضرت آدم(ع) می فرماید: «یُقتَل عَطْشَاناً غَریباً وَحیداً فَریداً، لَیسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعینٌ وَ لَوْ تَرَاهُ یا آدَمُ وَ هُوَ یَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ ناصِراه حَتّی یَحُول الْعَطَشُ بَینَهُ وَ بَینَ السَّمَاءِ كَالدُّخان فَلَمْ یُجِِبهُ أحَدٌ الَّا بالسُّیوفِ وَ شُربِ الْحُتُوف: كشته می شود در حالتی كه تشنه باشد و بی كس باشد و تنها و
فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ای آدم، اگر او را ببینی در حالتی كه می گوید: (وا عطشاه، وا قله ناصراه) تا گاهی كه از تشنگی چشمش چنان تاریك می شود كه آسمان را نتواند دید و هیچ كس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ.»

در جایی دیگر نیز، جبرئیل برای پیامبر اسلام(ص) حادثه کربلا را نقل می کند و به مساله عطش نیز اشاره می کند.


در بیان رسول اکرم(ص)
قبل از همه، شخص پیامبر اسلام(ص) از این مطلب سخن گفته است؛ که بازتاب آنرا م
ی توان در سخنان امام حسین(ع) در شب عاشورا مشاهده کرد. در کتاب «الدمعة الساکبة» به نقل از کتاب «نور العین» آمده که از حضرت سکینه(س) نقل شده است در دل شب دیدم پدرم در محفلی که اصحابش گرد او نشسته بودند فرمود: «قَدْ قالَ جَدِّي رَسُولُ اللّهِ(ص): وَلَدي حُسَيْنٌ يُقْتَلُ بِطَفِّ كَرْبَلاَءَ غَريباً وَحيداً عَطْشاناً فَريداً: جدّم پيامبر خدا(ص) فرموده است:
فرزندم حسين(ع) در كربلا غريب و تنها و تشنه شهيد خواهد شد». گویا نبی مکرّم اسلام(ص) از عالم غیب بر این مساله واقف بوده و آن را برای امام حسین(ع) بازگو کرده است.
از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است كه به دخترش فاطمه(س) فرمود: «أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَبَشَّرَنِي بِفَرَحَينِ يَكُونَانِ لَكَ ثُمَّ عَزِيَّتُ بِأَحَدِهِمَا وَ عَرَفَتُ اَنَّهُ يُقْتَلُ غَرِيباً عَطْشَاناً، فَبَكَتْ فَاطِمَةُ حَتّي عَلَا بُكاؤُها، ثُمَّ قَالَتْ: يَا اَبَه لِمَ يَقْتُلُوهُ وَ أَنْتَ جَدُّه وَ أَبُوهُ عَليٌّ وَ أَنَا أُمُّهُ؟! قَالَ(ص): يَا بُنَيَّةُ لِطَلَبِهِم الْمُلكَ أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْهِمْ سَيْفٌ لَا يَغمِدُ الَّا عَلی يَدِ الْمَهْدِي مِنْ وُلدِكَ: جبرئيل بر من وارد شد و من را به دو فرزند كه از تو متولّد مي شوند بشارت داد، سپس تعزيت گفته شدم به يكي از آنها و دانستم كه او تشنه و غريب كشته مي شود. پس فاطمه چنان گريه كرد كه
صدايش بلند شد، سپس گفت: اي پدر چرا او را مي كشند در حالي كه تو جدّش و علي پدرش و من مادرش هستم؟! پيامبر فرمود: دخترم آنها حكومت مي خواهند. اما بزودي شمشيري عليه آنان بيرون مي آيد كه غلاف نمي شود مگر به دست مهدي كه از فرزندان توست.»(28)

از ابن عباس نیز نقل شده است که در مدینه کم آبی سبب شد تا مردم با تشنگی شدیدی رو برو شوند. تا جاییکه حضرت فاطمه(س) امام حسن و حسین(علیهما السلام) را به نزد پیامبر(ص) آورد و فرمود: پدر جان حسن و حسین(علیهما السلام) تحمّل عطش را ندارند. پیامبر(ص) با گذاشتن زبان مبارک در دهانشان رفع عطش کرد. سپس پیامبر(ص) آنان را بر زانو نشاند ..
. در این هنگام جبرئیل حاضر شد و گفت: «إِنَّ هذا وَلَدَكَ الْحَسَن يَمُوتُ مَسْمُوماً مَظْلُوماً، وَ هَذَا وَلَدُكَ الْحُسَيْنُ يَمُوتُ عَطْشَاناً مَذْبُوحاً: این فرزندت حسن(ع) مسموم و مظلومانه از دنیا می رود و این فرزندت حسین(ع) در حالی دنیا را وداع می گوید که تشنه و سر بریده است».(29)


در بیان امیر المومنین(ع)


گفته شده است که در نبرد صفین، چون ابو ایوب اعور سلمی آب را بر مردم بست، صدای مردم به العطش بلند شد. سپس امام(ع) عدّه ای از اسب سواران را فرستاد تا آب را باز کنند ولی موفق نشدند. تا اینکه امام حسین(ع) با اذن پدر گرامیش رفت تا آب تهیه کند. هنگامی که خبر موفقیّت امام حسین(ع) به امیر المومنین(ع) رسید، آن حضرت گریست. چون علّت گریستن حضرت را جویا شدند، ایشان فرمودند: «ذَكَرتُ أَنَّهُ سَيُقْتَلُ عَطْشَاناً بِطَفِّ كَربَلا، حَتَّى يَنْفَرَّ فَرَسُهُ وَ يُحَمحِم: به یاد آوردم که (فرزندم) حسین(ع) در سرزمین کربلا عطشان کشته خواهد شد در حالی که اسبش می گریزد و صیحه می زند».(30)


در بیان امام حسین(ع)


ابو حمزه ثمالی در روایتی از امام سجّاد(ع)، ماجرای وفاداری یاران و خاندان امام حسین(ع) را در شب عاشورا بازگو می کند. پس از اینکه امام(ع) خبر شهادت همه یارانش را داد، قاسم از شهادت عبدالله شیرخوار سوال می کند. امام(ع) در این هنگام می فرماید:«فِداكَ عَمُّكَ يُقْتَلُ عَبْدُاللّهِ اِذْ جَفَّتْ رُوحي عَطَشاً وَ صِرْتُ اِلى خِيَمِنا فَطَلَبْتُ ماءً وَ لَبَنَاً فَلا أَجِدُ قَطُّ: عمويت به فداى تو باد! عبدالله هنگامى كشته خواهد شد كه من از تشنگى زياد بى تابم و در خيمه ها دنبال آب يا شير مى گردم ولى چيزى نمى يابم».(31) در روز عاشورا نیز هنگامی که علی اصغر(ع) را بر دستان گرفت، فریاد زد: «يا قومُ، قَتَلْتُم شِيعَتي و أهلَ بَيْتِي و قَد بَقِيَ هَذا الطِفلُ يَتَلَظَّى عَطَشاً فاسقُوه شَربةً مِنَ المَاء: اى قوم! شيعيان و اهل بيتم را كشتيد و فقط اين طفل باقى مانده كه از عطش بخود مى‏پيچد، او را با جرعه ای آب سیراب کنید».(32)


در بیان امام سجّاد(ع)


امام سجّاد(ع) که خود شاهد صحنه هولناک کربلا بود، در موارد زیادی به مساله عطش اشاره کرده است. پس از حادثه کربلا، در بیان چگونگی دفن پیکر شهدای کربلا نقل شده است که امام سجاد(ع) نیز؛ هنگامی که بدن مطهّر امام حسین(ع) را دفن کرد، با انگشت خویش بر روی قبر چنین نوشت: «هذا قَبْرُ الحُسَيْنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِب اَلَّذِي قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَريباً: اين قبر حسين بن على(ع) است كه او را با لب تشنه و غريب كشتند».(33) همچنین، هنگامی که خبر بازگشت اهل بیت(ع) ـ از اسارت ـ به محمّد حنفیه رسید، ایشان به استقبال کاروان آمدند. وقتی محمّد حنفیه در مورد امام حسین(ع) از امام سجّاد(ع) سوال می کند، ایشان می فرماید: «یا عَمّاهُ! قَتَلُوهُ عَطشاناً و کُلُّ الحَیواناتِ رَیّانٌ: یا عموجان! پدر ما را با لب تشنه کشتند در حالی که همه حیوانات را سیراب می کردند».(34)

&#x0 D;

ادامه دارد…


پی نوشت:


1)      تفسیر صافی ج1، چاپ دو جلدی، ص640 در تفسیر آیه 12 سوره انفال.


2)      ناسخ التواریخ،ج2،ص299 .


3)      الامامة و السياسة، ج 1، ص 40 و الجمل، ص 72 و تاريخ طبرى، ج 3، ص 416 و انساب الاشراف، ج 5، ص 71 و الفتوح ابن اعثم، ج 1، ص 415 و الكامل فى التاريخ، ج 3، ص 87.


4)      الامامة و السياسة، ج 1، ص 38.


5)      تاريخ طبرى، ج 3، ص 434.


6)      تاريخ طبرى، ج 3، صص 416 – 417; تاريخ المدينة المنورة، ج 4، ص 1303; انساب الاشراف، ج 5، صص 68 – 69.


7)      تاريخ طبرى، ج 3، صص 416 – 417.


8)      تاريخ طبرى، ج 3، ص 417 و الكامل فى التاريخ، ج 3، ص 87 و البداية و النهاية، ج 7، ص 187.


9)      شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 25.


10)   شرح الاخبار، ج 2، ص 78.


11)   البداية و النهاية، ج 7، ص 187.


12)   شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 67.


13)   تاریخ طبری، ج 5، ص401.

&# x0D;

14)   دایرة المعارف تشیّع، ج12، ص18 . و سالوه ان ینزلوا بنینوی و الغاضریه فابی ذلک علیهم. انساب الاشراف. انساب الاشراف، الجزء الثالث، خروج الحسین بن علی. من مکه الی الکوفه.


15)   انساب الاشراف، الجزء الثالث، خروج الحسین بن علی من مکه الی الکوفه.


16)   تاريخ‏ طبري، ج‏5، ص:413. تاريخ طبري، (هشت جلد) ج 4، ص 311. منتهي الامال، ج 1، ص 625، چاپ هجرت.


17)   الفتوح، ج 5، ص 91.


18)   منتهي الامال، ج 1، ص 625، چاپ هجرت، و تاريخ طبري (هشت جلدي) ج 4، ص 311.


19)   &l t;/SPAN>ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 83.


20)   ابن اثير، عزالدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 158 و طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، ص 3006 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 181 و ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، مصحح على اكبر غفارى، مترجم سيّدهاشم رسولى محلاتى، نشر صدوق، چاپ تابش، بى تا، ص 118 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 88. بحار، ج 44، ص 389.


21)   ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 86.


22)   بحارالانوار، ج 44، ص 317.</SPAN&gt ;


23)   اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص86، به نقل از:بحارالانوار، ج 45، ص 51.


24)   تاريخ طبري، ج 4، ص 325.


25)   طبرى، محمد بن جرير، همان، ج 7، ص 3029 و ابن اثير، عزالدين على همان، ج 5، ص 173 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 189، ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 902 و مفيد، محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 104.


26)   بحار ج 44، ص 318.


27)   مقتل خوارزمى، ج 1، ص 244 و 245.


28)   دلائل الامامة، ص 102؛ نوادر المعجزات، ص 96؛ ابن عقده كوفى، احمد بن محمد، فضائل أمير المؤمنين علي(ع)، 1جلد، ص108، دليل ما – ايران، قم، چاپ: اول، 1424 ق؛ رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏1، ص174.


29) &nbsp
;
بحارالانوار، علّامه مجلسی، جلد43، ص283، (با عبارت رُوی عن علی (ع)؛ و مناقب، ابن شهر آشوب، ج3، ص 156(با عبارت قال الربیع بن خیثم)؛ المنتخب، ص 187و188.


30)   بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج 44، ص 266؛ مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏3، ص 14.


31)   مدينة المعاجز، سيّد هاشم بحرانى، ج 4، ص 214-216، حدیث 295. همچنين رجوع كنيد به: نفس المهموم، ص 116.


32)   به نقل از: لهوف، ابن طاووس، ترجمه مير ابو طالبى؛ شجرة طوبى، الشيخ محمد مهدي الحائري، ج2، ص403.


33)   رجوع شود به: ارشاد مفيد، ص470 و 471، و مقتل الحسين مقرّم، ص320.


34)   ناسخ التواریخ، ج3، ص178.


www.mouood.org

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید