منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

عنوان اميرالمؤمنين تنها مخصوص امام علي است (1)

فهرست مطالب

عنوان اميرالمؤمنين تنها مخصوص امام علي است (1)

متن كامل سخنان حجت‌الاسلام قرائتي با موضوع «امام علي (ع) و زيارت امين‌الله»

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

 

بحث ما چون پخشش زماني است كه با عيد غدير مناسبت دارد، من هم در اين سي سال سي تا غدير با بيان‌هاي مختلف گفتم، امسال فكر كرديم چه بگوييم؟ فكر كرديم كه يكي از زيارت‌هاي اميرالمؤمنين به نام زيارت «امين‌الله» را تحليل كنيم.
ما طبق قرآن معتقد هستيم ائمه‌ ما زنده هستند، شهيد زنده است و به زنده كه سلام مي‌كني قرآن مي‌گويد: «فَحَيُّوا بِأَحْسَن» (نساء/86) او جوابي گرمتر مي‌دهد. پس شما هم از همين‌جا يك سلامي به اميرالمؤمنين بدهيد؛ «السلام عليك يا اميرالمؤمنين، السلام عليك يا امين الله في ارضه».
مي‌خواهم زيارت امين‌الله را تحليل كنم. آن مقداري كه من اطلاع دارم.
پس موضوع: زيارت اميرالمؤم
نين (ع)، زيارت امين‌الله
.

«اميرالمؤمنين» عنوان مخصوص امام علي (ع)
يك نكته بگويم. بعضي‌ها مي‌نويسند: اميرالمؤمنين (ع). در<SPAN dir=ltr&g t; حالي كه حديث داريم اگر كسي بنويسد: (عليه السلام) تا مادامي كه اين كلمه روي كاغذ است برايش ثواب مي‌نويسند. چرا خودمان را محروم مي‌كنيم؟ اميرالمؤمنين هم لقبي است كه منحصر به شخص حضرت علي است. زيارت امين‌الله هم يك صفحه تقريباً بيشتر نيست و در ميان همه‌ زيارت‌نامه‌ها به قول علامه مجلسي (ره) «اصح» يعني صحيح‌ترين و به قول شيخ عباس قمي (ره) در مفاتيح‌الجنان «در نهايت اعتبار» است. يعني خيلي زيارت قوي است.
امتياز زيارت امين‌الله اين است كه براي هر امامي هر زماني مي‌شود خواند. يعني در هر زمان براي هر امام، بهترين زيارت، در عين حال خيلي كوتاه و يك صفحه. و اين زيارت خيلي حرف دارد. اولين جمله‌اش اين است كه مي‌گوييم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ الله»، شما امين خدا هستيد. آدم وقتي در مقابل اميرالمؤمنين مي‌ايستد، مي‌گويد: يا اميرالمؤمنين من در حد يك بزغاله، امين نيستم. اگر يك بزغاله به من بدهند، بگويند: تقسيم كن، كبابي‌اش را براي خودم برمي‌دارم. يعني من در تقسيم يك بزغاله امانت ندارم. يك چيزي به من بسپارن
د، بگويند: اين ماشين را بگير. بتوانيم از
اين ماشين سوء استفاده كنيم، سوء استفاده مي‌كنيم. يك خانه به ما دادند، بگويند: در آن بخواب تا ما دو سه روزي برگرديم، از اين خانه‌ي خالي سوء استفاده مي‌كنيم. يك موتوري گير ما بيايد، از آن سوء استفاده مي‌كنيم. ولي شما چه؟ امين‌الله! در وحي امين هستيد. در افكار الهي امين هستيد. در بيت‌المال امين هستيد. در مقام امين هستيد. سوء استفاده نمي‌كنيد. اين قصه‌ي گردنبند را شنيديد. باز هم بشنويد.

امين بودن، ويژگي لازم حاكم اسلامي
دختر علي‌بن ابي‌طالب نزد خزينه‌دار آمد. گفت: عيد قربان يا عيد فطر است. اين گردنبند را به من بده شب عيد من گردن كنم. خودم هم ضامن مي‌شوم. تو هم ضامن شو كه اگر گم شد من ضامن هستم. حضرت ديد گردنبند گردن دخترش است. گفت: از كجا آوردي؟ گفت: عاريه كردم ولي ضامن هستم، هم خودم و هم مثلاً خزينه‌دار. فرمود: همه‌ زن‌هاي مدينه يك چنين گردنبندي دارند؟ فرمود: نه! گفت: تو هم برگردان. خزينه‌دار را خواست. گفت: آقا دختر علي است. ضامن است. من كه به او نبخشيدم. براي يك ساعت، دو ساعت. فرمود: دختر علي با بقيه فرق نمي‌كند.
يك بار قنبر از بيت‌المال مقداري طلا و نقره آورد. حضرت فرمود: چرا
خانه‌ي من آوردي؟ اينها
را ببريد و بفروشيد و به فقرا بدهيد. الله اكبر!
اموالي بود. غذا و گندمي، چيزي بود در ظرف‌هايي بود، حضرت براي اينكه تقسيم كار بكند، كوفه را به هفت منطقه تقسيم كرده بود. براي هر منطقه يك سرگروه. سرگروه‌ها آمدند. انبار را بر هفت تقسيم كرد. به سرگروه‌ها داد گفت: برويد تقسيم كنيد. وقتي مي‌خواست برود، ديد در يكي از اين ظرف‌ها يك قطعه نان است، اضافه. دوباره هفت نفر را خواست. اين نان را تقسيم بر هفت كرد. بعد هم دو ركعت نماز خواند. شما نگاه كنيد الآن با بيت‌المال چه مي‌شود؟
ما همينطور مي‌گوييم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ الله»، سلام بر تو اي كسي كه امين هستي! بله، خوب اين را مي‌گوييم: رد شويم. امين هستي يعني چه؟ يك حرفي را مي‌زنند، مي‌گويند: نگو. صد جا مي‌گويي. يك عكسي را از كسي دارد. آبرويش را مي‌ريزد. چرا منتشر مي‌كني؟ مگر تو امين نيستي؟ مگر تو امين نيستي؟ اينها مسائل مهمي است كه ما بايد در امانت يك مقداري دقت كنيم.
صاحب مفاتيح «حاج شيخ عباس قمي»، كتابي را قرض كرده بود. اين وسط كه مطالعه مي‌كرد از دنيا رفت. شب به خواب پسرش آمد، كه من اين كتاب را از فلاني گرفتم. يادم رفت يعني نتوانستم به او بدهم. برو كتابخانه، علامت اين كتاب اين است؛ مثلاً جلدش چنين و چنان است. با اين نشاني‌ها بردار و به صاحبش بده. پسرش گفت: من رفتم كتاب را پيدا كردم. طبق خوابي كه از پدرم ديده بودم، داشتم مي‌رفتم به او بدهم. لب در خانه پايم پيچ خورد، افتادم و كتاب زخمي شد. يك خرده فوتش كردم و تميزش كردم و رفتم به صاحبش دادم. دوباره پدرم به خوابم آمد. گفت: كتاب، لب در افتاد زخمي شد. برو يا پولش را بده. يا عذرخواهي كن. امين‌الله! شما امين هستيد بر اسرار، بر اموال، بر منصب، جالب اين است كه آن گردنبند را فرمود: همين امروز! فردا نه! همين امروز برگردان.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرالمؤمنين‏»، كه گفتيم اميرالمؤمنين خاص حضرت علي است. «أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه‏» من يك بحثي دارم. يك صلواتي بفرستيد.

گذشت از همه چيز در راه خدا
حدود 30 مورد گذشت داريم. گذشت از جان، گذشت از مال، گذشت از عنوان، گذشت از فرزند، گذشت از همسر، گذشت از آبرو، گذشت از خواب، از رفاه، از شهوت، گذشت از وطن، از ثروت، گذشت از حمد و ثنا، گذشت از فاميل، گذشت از انتقام، گذشت از شكم، گذشت از سرزنش، گذشت از شكنجه و اذيت، گذشت از دوست، گذشت از دشمن، گذشت از تهمت، گذشت از هيجان‌ها،
گذشت از افتخار، گذشت از فتنه‌ها و تفرقه‌ها،
اينها را همه نوشتم. گذشت از نفس، گذشت از بلند پروازي و … تمام اينها هم آيه و حديث دارد. اميرالمؤمنين از همه چيز گذشت. خودتان مي‌دانيد. من فقط اشاره مي‌كنم.
وقتي به خانه‌ي پيغمبر ريختند، پيغمبر را بكشند، حضرت علي جاي او خوابيد. يعني گذشت از جان. حضرت زهرا شهيد شد، يعني گذشت از همسر. بچه‌هايش شهيد شدند، گذشت از فرزند. از شكم گذشت، سير نخورد. از وطن گذشت، هجرت كرد. از دشمن گذشت، آب دهان به او پرت كردند رفت قدم زد كه هيجاني نشود. در عمرمان از چه چيزي گذشتيم؟ يك كاغذ برداريد بنويسيد، تا به حال از چه گذشته‌ايد؟ يكبار شده عصباني شويد، فحش ندهيد؟ آقا غيبت تو را كردند. حلال است. غلط كرده! بابا! او را ببخش. غيبت كرده كه كرده ديگر. حالا همين كه آمده به شما مي‌گويد: غيبت كردم ديگر او را ببخش. گذشت از خواب. ما نماز صبحمان در مساجد خلوت است. از خواب دل نمي‌كنيم. پدر آمد بچه‌اش را صدا زد گفت: بلند شو، آفتاب درآمد. گفت: من خوابم مي‌آيد. بلكه خورشيد دلش بخواهد سحر دربيايد. من مي‌خواهم بخوابم. گذشت از خواب. يك شكل را در خيابان مي‌بينيم حاضر نيستيم دل بكنيم. همينطور نگاهش مي‌كنيم تا در جوي بيافتيم. (خنده حضار) يعني از يك نگاه نمي‌گذريم. از شكم نمي‌گذريم. غذا خوشمزه باشد مي‌خوريم، «حَتَّى إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُوم‏» در عمرمان از چه چيزي گذشتيم؟ «أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه»

دقت در تقسيم بيت‌المال
حضرت امير(ع) بيت‌المال را تقسيم مي‌كرد. شخصي به نام عاصم يك پيرمردي بود. از كار افتاده بود. عيالوار بود. آمد گفت: آقا خرج من سن
گين است. بيت‌المال هم كه شما
دستتان است. يك چيزي به ما بده. حضرت فرمود: به خدا قسم، اين اموال را نه من جان كنده‌ام پيدا كردم و نه به من ارث رسيده است. اينها امانت است و من نگه‌دار آن هستم. نمي‌توانم يك ريال از اين پول را به تو بدهم. بعد فرمود: مردم! پيرمرد است، عيالوار است، از كار افتاده است. كمكش كنيد. شما كمكش بكنيد.
الآن مقام معظم رهبري، افرادي مي‌آيند مثلاً خمس به او بدهند. مي‌گويند: آقا اين خمس سهم امام است. ولي فلاني هم خيلي فقير است. چنين و چنان است. فرض كنيد مثلاً دو ميليون سهم امام برده، آنوقت ناله مي‌كند، فلاني فقير است، فقير است. چنين و چنان است. مي‌گويد: اين پول موردش اين نيست كه تو مي‌گويي. اگر فقير است، مثلاً به كميته‌ي امداد معرفي‌اش مي‌كند. به يكجايي و مي‌گويد: از آنجا به او بدهيد. اين پول را نمي‌توانم به شما بدهم.
اميرالمؤمنين فرمود: مردم! اين پيرمرد است و از كار افتاده است. فقير است. كمكش بكنيد اما من نمي‌توانم از اين كمك كنم. اگر گفتند: شكر وقف عاشورا است. شما تاسوعا حق نداري شربت بدهي. احتياطش اين است. اگر پول داديم به يك جايي كه مثلاً فيزيك بخوانيم. استاد شيمي نمي‌تواند اين را بگيرد. پول داديم براي اينكه ليسانس شويم. مي‌شود با اين پول مثلاً كار ديگري كرد؟ من پول دادم براي اين كار. مُهر اين مسجد را در مسجد ديگري نماز بخواني باطل است. خودكار بانك ملي را بانك صادرات ببري، تخلف اداري حساب مي‌شود. هرچيزي همان كه گفتم. حالا يا حق، يا باطل.
يك كسي در مشهد وقف كرده كه روز تولد امام حسين، انواع ميوه‌هايي كه پيدا مي‌شود بخريد، به پولدارترين آدم‌هاي مشهد بدهيد بخورند. حالا گاهي هم ت
ابستان، مشهد… 20 رقم ميوه
! مي‌گويد: بايد بيست رقم را بخريد، بعد هم نگاه كنيد در مشهد پولدارترين آدم‌ها چه كساني هستند؟ نوشتند به حضرت امام كه بابا يك چنين وقفي است. فرمود: هرطور وقف كرده، همانطور عمل كنيد. اين لابد يك چيزي در ذهنش بوده مي‌خواسته پولدارها هم به اسم امام حسين يك شكمي از عزا دربياورند. نيتش اين بوده. نمي‌شود گفت: بابا حالا اينجا دارد، به كس ديگري بدهيم.
أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه‏ ” جهاد كردي. در جنگ احد قهرمان، در جنگ بدر قهرمان. در جنگ احزاب قهرمان. در جنگ خيبر قهرمان. در جنگ حنين قهرمان. در جنگ ذات الثلاثه، در جنگ با يهوديان بني نظير، بني مصطلق، در جنگ جمل، صفين، نهروان، اينها را بخواهيم يكي يكي بگوييم شايد حوصله‌ي شما نرسد. در همه‌ي جبهه‌ها نفر اول. “أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه‏ “.

صبر و پايداري امام علي عليه‌السلام در مشكلات
وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِه‏ ” به قرآن عمل كردي. اگر بحث ايمان بود، اول كسي هستي كه ايمان آوردي. اگر بحث هجرت بود، هجرت كردي. اگر اذيت بود. صبر كردي. “وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ ” (بقره/155) حضرت علي(ع) اميرالمؤمنين فرمود: 25 سال صبر كردم، مثل كسي كه تيغ در چشمش و استخوان در گلويش است. مظلوم‌ترين فرد هستي حضرت علي است. “أَوَّلُ مَظْلُوم‏ ” ببين مردم دو تا شاهد داشته باشند، در دادگستري حقشان را مي‌گيرند. حضرت امير تقريباً صد هزار تا شاهد در غدير خم داشت و نتوانست حقش را بگيرد. كسي با دو شاهد حقش را مي‌گيرد. با صد هزار شاهد نتوانست حقش را بگيرد. آخر يك قهرمان، قهرمان عرب و عجم، در خانه نشسته مثلاً زنش كتك مي‌خورد. آنوقت بايد همينطور نگاه كند. آن هم چه زني! زن حامله! دختر پيغمبر! روبروي علي و روبروي بچه‌ها! خيلي سخت است. خيلي سخت است.در همه‌ي چيزها، در ايثار، اخلاص، قضاوت، نماز، كمك به فقرا، امري در قرآن نيست مگر اينكه اميرالمؤمنين به آن عمل كرد. حتي يك آيه‌هايي هست، روي كره‌ي زمين فقط خود علي به آن عمل كرده است. نه قبل از حضرت امير كسي به آن عمل كرد، نه بعد از حضرت امير.
مي‌آمدند تنگ گوش پيامبر، تنگ گوشي نجوا مي‌كردند. پچ پچ مي‌كردند. اين مي‌رفت، او مي‌رفت، اين مي‌آمد. پيغمبر خسته شد.

“وَ إِنَّكَ لَعَلى‏  خُلُقٍ عَظيمٍ(قلم/4) آيه نازل شد هركس مي‌خواهد با پيغمبر خصوصي ملاقات كند، يك درهم صدقه بدهد.

تا ديدند پولي شد و بليطي شد، فرار كردند. گفتند: غرض عرض سلام بود. بعضي‌ها هستند آخوند مفت مي‌بينند مي‌گويند: استخاره كن.

(خنده حضار) خوب پيغمبر مفت است، تنگ گوشي! تا آيه نازل شد هركس مي‌خواهد در گوشي با پيغمبر صحبت كند، صدقه بدهد.

تا ديدند پولي شد فرار كردند. حضرت امير هر وقت سؤال داشت مي‌رفت يك درهم مي‌داد، يك سؤال مي‌كرد.

دومرتبه يك سؤال ديگر پيش مي‌آمد باز مي‌رفت يك درهم مي‌داد. چند بار مرتب درهم داد، آيه نازل شد، كه آن حكم فسخ شد. من مي‌خواستم امتحان كنم.

ببينم شما عاشق علم هستيد؟ يا عاشق علم نيستيد. فقط يكنفر بود كه پول داد و درس خواند. البته حالا دانشگاه آزاد هم هست.

دانشگاه پيام… آن هم پول مي‌گيرد؟ ديگر غير انتفاعيالآن كه ديگر خيلي جاها پولي شده است. تنها آيه‌اي كه، آيه نازل شده

“أَ أَشْفَقْتُمْ ” ترسيديد! “أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقات‏(مجادله/13) ترسيديد كه وقتي مي‌خواهيد با پيغمبر نجوا كنيد

شكم يك فقيري را هم سير كنيد.

رسيدگي به محرومان به صورت ناشناس
وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِه‏ ” يا علي، به همه‌ي دستورات قرآن عمل كردي. “يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهار ” (بقره/274) جالب هم اين است كه

حضرت علي صورتش را مي‌پوشاند و فقط چشم‌هايش بيرون بود. كه مردم شكمشان سير شود و بله قربانگو هم بار نيايند.

آخر گاهي وقت‌ها آدم يك كمكي مي‌كند و بعد هم اسمش را مي‌نويسد. كه اينجانب محسن قرائتي اين سطل زباله را وقف اين خيابان كرد.

بر پدر و مادر كسي كه ته سيگار بياندازد لعنت! (خنده حضار) هم اسمش را مي‌نويسد، هم به همه مردم فحش مي‌دهد. چه خبر است؟

يك سطل زباله وقف اين خيابان كرده است. خوبي‌اش اين است كه اگر وقف مي‌كنيم ننويسيم. اگر ننويسيم مي‌ماند.

بنويسيم پاك مي‌شود. بنويسيم پاك مي‌شود.
يك مسابقه‌ي قرآني بود. يك تاجري جوايزش را داد. گفتند: اجازه مي‌دهيد در روزنامه بنويسيم؟ گفت: شما بنويسيد خدا پاك خواهد كرد.
ما يك وقتي ديديم جمكران دانشجوها و دبيرستاني‌ها، نسل نو جمكران مي آيند و هواي قم داغ و آب قم شور و …

از جمكران خاطره‌ي خوشي در ذهن بچه‌ها نمي‌ماند. فكر كرديم يك سالن بسازيم،

كنار مسجد جمكران كه اينهايي كه از راه دور مي‌آيند در اين سالن يك آبي به صورتشان بريزند. يك چاي، شربتي بخورند.

يك خرده مثل سر حمام آماده شوند و بعد در حمام بروند. يك سالن بسازيم. شخصي آمد، شش، هفت ميليارد تومان خرج كرد.

يك جايي ساخت كه حدود هشتصد تا دانشجو جا دارد. الآن بهترين ساختمان، يا از بهترين ساختمان‌هاي استان قم آنجاست.

در اين چند ماه بالاي صد هزار دانشجو آمده و رفته است. و باني هم خودش را به ما معرفي نكرد. با اينكه مؤسس اين حركت من بودم.

با اينكه من مؤسس بودم، به آن رابط گفته بود من راضي نيستم قرائتي بداند من چه كسي هستم.

هفت ميليون تومان براي امام زمان(ع) خرج كرد. نه خمس، نه سهم
امام، نه پول دولت. هفت ميليون… ميليارد… گفتم ميليون؟ هفت ميليارد. هفت ميليارد خرج كرد و اسمش را به من نگفت.

و آدم‌هايي هستند كه اگر اسمشان را نگويي ناراحت مي‌شوند. من دو تا آدم سراغ دارم.

يك آدم سراغ دارم كه بيست سال است به من كمك مي‌كند. هروقت وقت داشت. گاهي هم نمي‌تواند كمك كند.

اگر وقت داشته باشد، مثلاً به او مي‌گويم يك چنين بحثي دارم كمك مي‌كند. يكبار من اسمش را در تلويزيون بردم،

شب تا صبح از غصه خوابش نبرد. گفتم: فلاني به من كمك كرده است. آدم هم هست يك حديث در مكه به من گفت؛

من در تلويزيون گفتم، گفتم: يكي از آقايان در مكه گفت. گفت: چرا نگفتي آن آقا كه بود؟ بايد بگويي من بودم.

يعني آدم هست كه اگر يك حديث بگويد، توقع دارد تمام ايران اسمش را بشنوند. آدم هم هست بيست سال كار مي‌كند،

و مي‌گويد: نمي‌خواهم.
حالا حضرت عباسي اگر به ما مدرك ندهند، درس مي‌خوانيم؟ بگويند: استاد استاد است. شما هم شاگرد هستي.

درستان را بخوانيد. اما مدرك نيست. ما گاهي هم كه سراغ قرآن مي‌آييم براي پايان نامه است. من خيلي ناراحت مي‌شوم.
از بعضي از دوستان
. مي‌آيند مي‌گويند: حاج آقا! ما مي‌خواهيم يك پايان نامه براي فوق ليسانس و دكترا بنويسيم.

يك موضوع قرآني بگو تحقيق كنيم. نگاهش مي‌كنم مي‌گويم: در عمرت سراغ قرآن نيامدي. حالا هم كه آمدي براي خودت آمدي.

براي پايان نامه‌ات آمدي. كار نداري كه خالق چه گفته است. وظيفه‌ات چيست؟ نمي‌خواهي با نور قرآن منوّر شوي؟

نمي‌خواهي با قرآن هدايت شوي. “ذلِكَ الْكِتابُ… هُدى لِلْمُتَّقين‏ ” (بقره/2) گفته:

“هُديشما “ذلك الكتاب ” پايان نامه‌ات! ديگر “هُدي ” نيست. براي هدايت، براي نور نيامدي. ما خط را گم كرديم. و روز به روز هم بر گمشده‌ها اضافه مي‌شود. بدون پول كار نمي‌كنيم. مثل بعضي از مرده‌شورهاي قديم. كه اگر مرده چاق است، كيلويي مي‌شويند. اگر بلند است متري مي‌شويند. بچه را عددي مي‌شويند. اگر پايان نامه و مدرك بود درس مي‌خوانيم. نبود، درس نمي‌خوانيم.
حضرت امير تمام عمرش خالص بوده است. شما اگر مي‌خواهي حضرت علي را بشناسيد، حالا به مناسبت عيد غدير بد نيست،

براي علي شناسي >اميرالمؤمنين را بشناسيم. شب‌ها هزار ركعت نماز با توجه مي‌خواند. در عمرمان يک ركعت نماز با توجه مي‌توانيم بخوانيم؟ يعني او  هفتاد سال، شما يك ركعت نماز با توجه بخوان. هر شبي هزار ركعت. اين فقط نمازش.

حالا شجاعت و اخلاص و ايثار و همه‌ي كمالاتش را كنار بگذار. فقط نماز علي، نماز ما.

ما يك ميلياردم او فقط در نماز هستيم؟! “وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ

پيروي از امام علي عليه‌السلام و ولايت آن حضرت


چون آدم وقتي كسي را دوست داشته باشد دنبالش مي‌رود. ولايت علي هم در خانقا‌ه نيست. در ذكر و ورد نيست.

آخر بعضي‌ها مي‌گويند: شيعه علي هس

تيم اما در خانقاه و مسجد و ذكر و ورد و علي جويم، علي پويم، علي مولاي درويشان، ببين حضرت علي در جبهه بود. بلند شو برو جبهه! حضرت علي در مسجد بود. در باغ كشاورزي مي‌كرد. باز ما اگر هم به كسي بگوييم: علي،آن علي كه علي بود، براي ما ترسيم نمي‌كند. خيلي چيزها عوض شده است. خادم مسجد مي‌داني چه كساني بودند؟ در قرآن مي‌گويد: خادم مسجد چهار نفر بودند. ابراهيم و اسماعيل و زكريا و مريم. الآن شما به نقاش‌ها بگو: عكس يك خادم را بكش. چه چيزي برايت مي‌كشد؟ يك پيرمردي كه از كار افتاده است. پير است، سيگاري است، مريض است، وارفته است. شكل يك آدم ضعيف. شما به هر نقاشي بگو عكس يك خادم را بكش، خيلي از اينهايي كه بلند مي‌شوند يك پالتو مشكي مي‌پوشند خادم افتخاري امام رضا(ع) مي‌شوند. ماهي يكبار هم شيفت مي روند. خوب كار خوبي است. من نمي‌گويم كار بدي است. اما اين آقايي كه افتخاري خادم امام رضا مي‌شود، امام رضا به شما نياز ندارد. مثل لوله‌كشي كنار اقيانوس اطلس است. آنجا پر از آب است. لوله‌كشي نمي‌خواهد. شما اگر همين لباسي كه پوشيدي بپوشي، يك جاروبرقي دست بگيري، بگويند: آقاي وزير، معاون وزير، فلان تاجر، دارد با جاروبرقي مسجد محله را جارو مي‌كند. اگر شما اين كار را كني مسجد محله پر از آدم مي‌شود. اين پولي كه براي هواپيما مي‌دهي بروي مشهد براي شيفت، به فقراي محل بدهي
يك كسي مرده بود روي قبرش پر از موز بود. گفتند: اين موزها را به خود مرده مي‌دادند، نمي‌مرد. (خنده حضار) حالا كه مرده روي قبرش گذاشتند، ما گاهي هم كه مي‌خواهيم عبادت كنيم يا در مسجد ورد مي‌گوييم، به جاي جبهه، و گاهي هم ممكن است ضد انقلاب هم حرف بزنيم. گاهي ورد مي‌گوييم. گاهي خانقاه مي‌رويم. گاهي نمي‌دانم درويش مي‌شويم.
علي چه كسي بود؟ به تمام آيات قرآن عمل كرد. ما به چند آيه عمل كرديم؟ كسي دستش را بالا كند بگويد: من به اين آيه خوب عمل كردم. البته به يك آيه خوب عمل كرديم. من يكوقت به قرآن نگاه كردم، كدام آيه را خوب عمل كرديم؟ ديدم اين آيه “كُلُوا ” بخوريد.(خنده حضار) اين تنها آيه‌اي است كه م
ا به آن خوب عمل مي‌كنيم. اما قرآن بعد از “كُلُوا
مي‌گويد: “وَ اعْمَلُوا صالِحا ” (مؤمنون/51) خوردي، از انرژي‌اش يك عمل صالح. مي‌گوييم: نه! ديگر دومي‌اش نه.
يك كسي بچه‌ سيدهاي خوشگل را مي‌بوسيد. گفتند: گناه است. حرام است. گفت: آخر اولاد پيغمبر است. يك سيد زشت و كچل آوردند. گفتند: اين هم اولاد پيغمبر است. گفت: حالا همه‌ي ثواب‌ها را من بكنم. (خنده حضار) اين يكي براي شما.

عمل به قرآن و پيروي از سنت پيامبر گرامي اسلام
ما گاهي هم كه سراغ اميرالمؤمنين مي‌رويم اميرالمؤمنيني كه در زيارت امين‌الله است ببينيم چيست؟ “وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِه‏به تمام كتاب عمل كردي. “وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّه‏ ” به تمام دستورات پيغمبر عمل كردي. “سنّي ” مي‌دانيد يعني چه؟ “سُنّي ” يعني كسي كه به سنت عمل كند. اول سُنّي اميرالمؤمنين است. “وَ
اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّه‏ ” يعني به سنت پيغمبر
عمل كرده است. اگر ما خواسته باشيم ببينيم سنت پيغمبر چيست بايد ببينيم پيغمبر در غدير خم چه كرده است؟ بايد ببينيم پيغمبر برخوردش با اميرالمؤمنين چه بود؟ نسبت به فاطمه چه بود؟ پيغمبر چه گفت؟ بنابراين ما شيعه‌ها سُنّي واقعي هستيم. يعني چه؟ يعني به سنّت پيغمبر عمل مي‌كنيم. سُنّي يعني كسي كه به… “وَ اتَّبَعْتَ ” در زيارت امين‌الله مي‌گوييم: يا علي! تو سنّي هستي. “وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّه‏سنّي واقعي كسي است كه هرچه پيغمبر گفت عمل كند.
پيغمبر فرمود: “مَنْ كُنْتُ&lt ;SPAN dir=ltr> مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏ ” (كافي/ج1/ص286) “فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏، آنوقت سوار شتر شويم در جنگ جمل برويم. شمشير بكشيم در صورت اميرالمؤمنين بعد هم بگوييم: سُنّي، سنت پيغمبر اين است؟ سنت پيغمبر شمشير كشيدن در صورت علي بود؟ يامَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ ” بود؟ هركس شيعه‌ي واقعي است، سُنّي واقعي است. و هركس سنّي واقعي است شيعه‌ي واقعي است. مثل اينكه مي‌گوييم: هرچه عقل گفت همان را قرآن گفته است و هرچه قرآن گفت همان را… “ما حكم به العقل حكم به الشرع ” نمي‌شود يك چيزي را عقل قبول كند، شرع رد كند. و نمي شود يك چيزي را قرآن بگويد، عقل ضد آن را بگويد.
به مناسبت غدير 89 داريم يك نگاهي به زيارت امين‌الله مي‌كنيم. البته فلسفه زيارت را هم به شما بگويم. زيارت يعني بيعت، زيارت يعني در برابر آينه ايستادن. برويم مقابل آينه بايستيم ببينيم او چيست و ما چه هستيم؟ تو چه كسي هستي و ما چه كسي هستيم؟ زيارت يعني مزد رسالت دادن. چون پيغمبر فرمود:
من شما را هدايت
كردم، مزد من “موّدت في القربي ” است. ما كه زيارت اهل بيت مي‌رويم، يعني يا رسول خدا آمدم مزد رسالت را بدهم. “مودت في القربي ” است! زيارت يعني نگاه در آينه، زيارت يعني بيعت، زيارت يعني دادن مزد رسول خدا، زيارت خيلي معنا دارد. و زيارت امام يعني زيارت امام. زيارت پيغمبر يعني زيارت پيغمبر، مسجد يعني زيارت خدا. مسجد
يعني زيارت خدا. ما اگر از كنار يك امامزاده رد شويم يك سلام مي‌كنيم. زشت است كسي خانه‌اش نزديك مسجد باشد پايش را در مسجد نگذارد. مي‌گويند: وقت تمام شد.
وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّة” يا علي! دشمنان تو فهميدند تو چه كسي هستي؟ گاهي وقت‌ها كسي نمي‌داند روي اين فرش آيه‌ي قرآن است پايش را مي‌گذارد. گاهي مي‌فهمد آيه‌ي قرآن است، مخصوصاً پايش را مي‌گذارد. “وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةيعني حجت بر مردم تمام شد. فهميدند تو چه كسي هستي.
انَّما” يعني فقط. “إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ‏ ” (مائده/55) “اِنَّما ” يعني فقط ولي شما خدا و رسول است و آن كسي كه در ركوع انگشتر را داد. گاهي مي‌گويند: چرا اسم علي در قرآن نيست؟ خوب اسم علي نيست، اسم كس ديگر هم نيست. گاهي مي‌گويند: خوب فلاني را انتخاب كرديم. خوب انتخاب كنيد. آيا همه‌ي كمالات قرآن را در نظر گرفتيد؟ بياييد هرچه كمال در قرآن هست، هرچه كمال در قرآن هست را بياوريد. صبر، ايمان، اخلاص، شهامت، شجاعت، نماز، ايثار،… تمام كمالاتي كه در قرآن است بياييد بنويسيد، بعد ببينيم بين اصحاب پيغمبر چه كسي اين كمالات را از اميرالمؤمنين بيشتر دارد؟ اسم علي نيست، اسم كس ديگري هم نيست. تازه اگر اسم علي بود خوب نبود. اگر مثلاً رهبر انقلاب بگويد به فلان شخص رأي بدهيد. اينكه خوب نيست. بايد بگويد: به كسي رأي بدهيد، كه داراي اينچنين، اينچنين، اينچنين… يعني كمالاتي را بگويد كه خود مردم بروند او را پيدا كنند. من اگر بگويم: من فلاني را دوست دارم. مي‌گويند: خيلي خوب حالا اين به هر دليلي شامش داده، پو
ل بستني‌اش را داده، لابد حالا… به هر دليل
دوستش دارد. اما اگر بگويم كسي را دوست دارم كه 1- نمازش را اول وقت مي‌خواند. درسش بهترين است. ادبش نسبت به استاد، نسبت به پدر و مادر، تواضع، اخلاق، بهداشت، كمالات را بگويم خودتان برويد پيدا كنيد. وليّ شما كسي است كه در ركوع انگشتر داد. برويد ببينيد چه كسي انگشتر داد؟

 

ادامه دارد…

 

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید