ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

فتواهای مخالف قرآن (مناظره ای بین علمای اهل سنت و عالم شیعی،بخش سی و یکم)

فهرست مطالب

شیخ: فتوای کدام یک از ائمه اربعه (اهل سنت) بر خلاف قرآن است؟


واعظ: بر طبق نص صریح قرآن مجید: (فاغسلوا وجوهکم وأیدیکم إلی المرافق وامسحوا برۆسکم و أرجلکم إلی الکعبین)1 دستور الهی در وضو مسح پاست و نه شستشوی آن. غَسل غیر از مسح است و این یک امر واضح است که حتی امام فخر رازی که از بزرگان علمای اهل سنت است نیز نتوانسته است منکر آن شود. 2


همه فقهای اهل تسنن بر خلاف نص صریح قرآن فتوای به شستن پا داده اند. البته از این عجیب تر هم در میان فتاوای ائمه اهل سنت وجود دارد. برخی از ایشان مسح بر چکمه و جوراب را جایز می دانند. طبق این نظر، مسح کردن بر پا مبطل وضو است ولی مسح کردن بر چکمه صحیح است!!


شیخ: شما شیعیان نیز فتاوای بسیار زشت و موهنی دارید!


واعظ: کدام یک از فتاوای ما زشت است؟!


شیخ: شما قطعاتی از خاك کربلا را به شکل بت در آورده و آن را همیشه همراه خودتان دارید و سجده کردن بر آن را واجب می دانید.


واعظ: برای شما که یک فرد عالم و اهل تحقیق هستید، شایسته نیست که خاك پاك را بت بنامید. این را بدانید که روزی فرا خواهد رسید که جواب تمام این تهمت ها را در پیشگاه عدل الهی از شما خواهیم گرفت.هیچ یک از فقهای ما سجده بر خاك را واجب نمی دانند.


شیخ: پس چرا قطعات خاك کربلا را با خود بر می دارید و بر آن سجده می کنید؟


واعظ: چون طبق دستور قرآن مجید، باید بر زمین پاك سجده کنیم؛ لذا در مواقعی که به زمین پاك دسترسی نداریم از مهر استفاده می کنیم؛ اما اگر در جایی باشیم که زمین پاك در دست باشد، دیگر هیچ نیازی به مهر نداریم.


شیخ: ما می بینیم که شیعیان قطعات خاك کربلا را به صورت مهر می سازند و واجب می دانند که بر آن سجده کنند.


واعظ: سجده بر خاك کربلا واجب نیست؛ بلکه مستحب مۆکد است و بسیار بسیار فضیلت دارد.


شیخ: چه خصوصیت ویژه ای در خاك کربلاست که سجده بر آن دارای فضیلت بسیار است؟


واعظ: این خاك مورد توجه ائمه ی طاهرین و حتی مورد توجه رسول خدا بوده است. بیهقی و حاکم از ابن عباس نقل کرده اند که: «رسول اکرم را دیدم در حالی که حضرت حسین (علیه السلام) را بر دامن گرفته بود. آن حضرت خاك سرخ رنگی را در دست گرفته بود و می گریست. از ایشان پرسیدم: این خاك چیست؟ فرمود: جبرئیل برای من خبر آورد که این حسینم را در زمین عراق می کشند؛ پس این خاك را از آن زمین برایم آورد» 3.


 و اما مطلب دیگری که گفتید این بود که چون ابوبکر مسن و سیاستمدارتر از امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) بود؛ لذا وی احق به احراز خلافت بوده است!! این گفته شما تلویحاً اهانتی بزرگ به خدا و پیامبر است. شما می گویید که مردم بهتر از خدا و پیامبر می توانند خلیفه تعیین نمایند!! در سال نهم هجرت برای ابلاغ آیات سوره برائت که یک مأموریت مهم بود پیامبر در ابتدا ابوبکر را تعیین فرمود؛ سپس بر طبق دستور خداوند متعال وی را عزل نموده و امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) را برای این مهم برگزید.


سید عبد الحی: پیامبری که جمیع افعال و اقوالش از جانب خداست؛ چرا از ابتدا علی (علیه السلام) را مأمور نکرد؛ بلکه ابوبکر را مأمور کرد که در نتیجه پیام برسد و ابوبکر پیرمرد از وسط راه برگردد.


واعظ: این مسئله حکایت از آینده نگری و حسن رهبری رسول خدا دارد.


اگر در بدو امر رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلم) امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) را مأمور ابلاغ می نمود، آیندگان نمی توانستند برتری امیرالمۆمنین را بر ابوبکر بیابند. اگر مردم عهد پیامبر به این نکات دقت می داشتند هیچ گاه با وجود علی (علیه السلام) تن به بیعت با ابوبکر نمی دادند. در تاریخ می خوانیم که پس از عزیمت ابوبکر، جبرئیل نازل شد و پیام پروردگار را آورد که: «ابلاغ رسالت از ناحیه تو شایسته هیچ فردی نیست جز خودت یا مردی که از خودت باشد.»4 لذا رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) امام علی(علیه السلام) را فرستاد و او ابوبکر را از نیمه راه برگرداند. و اما اینکه گفتید: «علی (علیه السلام) جوان و کم تجربه بود و توانایی خلافت را نداشت و هنگامی که پس از بیست و پنج سال به خلافت رسید، نتوانست کشور اسلام را به خوبی اداره کند و در نتیجه خونریزی ها و انقلابات زیادی را موجب شد». خود یک توهین دیگری به ساحت قدس الله جل جلاله است.  می خواهیم ببینیم که آیا علی (علیه السلام) سیاستمدار بود یا خیر؟ اگر من
ظور از سیاست، معنای متداول آن که استفاده از تمامی اهرم ها اعم از دروغ و خیانت و حیله و قتل و سرکوب برای حفظ قدرت است، می باشد؛ آری! نه تنها علی بلکه پیامبر نیز این سیاست را نداشت و مبرّا و بیزار از این گونه سیاستمدارها بود و به دلیل ترس از خدا چنین سیاستی را نمی خواست و الاّ اگر می خواست یقینا می توانست از همه سیاستمدارها بالاتر و برتر عمل کند؛ اما اگر منظور از سیاست، فن کشورداری بر اساس عدالت و رضایت پروردگار باشد؛ مسلما پیامبر و علی سیاستمدارترین افراد بشر از آدم تا انقضای عالم می باشند. با همین سیاست، پیامبر اکرم (صلیّ الله علیه وآله وسلم) ظرف مدت کوتاهی تمامی قبایل وحشی و دور از تمدن را تحت مدیریت و نظام واحد در آورد و جامعه ای مقتدر را پایه ریزی کرد
.


و اما انقلاباتی که در دوران حکومت امیر (علیه السلام) رخ داد ناشی از عدم سیاست آن حضرت نبوده است؛ بلکه ناشی از انحرافات و کژی هایی بوده است که در مدت بیست و پنج سال توسط خلفا در جامعه پدید آمد.


سران حکومت، مردم را بر اساس کینه و عداوت با علی(علیه السلام) تربیت کردند. نخستین روزی که امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) به خلافت برگزیده شد و بر فراز منبر بود یکی از بزرگ زادگان آن زمان از در مسجد وارد شد و آن حضرت را روی منبر دید. با صدای بلند گفت: کور شود چشمی که به جای خلیفه عمر، علی را بر فراز منبر ببیند!!  سیاست خلفای سه گانه خصوصا عمر و عثمان اختلاف طبقاتی شدیدی را در جامعه به وجود آورده بود و گروهی را به عنوان اشراف پدید آورده بود که امتیازات زیادی را از حکومت دریافت می کردند. پس از به حکومت رسیدن امیرمۆمنان(علیه السلام) همین طبقه سد راه حکومت شدند و فتنه هایی را پدید آوردند.


انقلاباتی که در دوران حکومت امیر (علیه السلام) رخ داد ناشی از عدم سیاست آن حضرت نبوده است؛ بلکه ناشی از انحرافات و کژی هایی بوده است که در مدت بیست و پنج سال توسط خلفا در جامعه پدید آمد


اگر به تاریخ مراجعه کنید می یابید که اولین فتنه و آشوب توسط عایشه صورت گرفت. این زن سوار بر شتر شد و بر خلاف دستور خدا و رسول او، مسبب خونریزی های بسیار گردید. جنگ های بعدی نیز از ناحیه ی سران منافقین و معاندین بر آن حضرت تحمیل گردید. از رسول اکرم (صلیّ الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که آن حضرت به ام سلمه فرمود: «ای ام سلمه! این علی امیرمؤمنان و سید مسلمانان و مخزن علوم من و وصی من و باب علم من و در دنیا و آخرت برادر من است و در مقام اعلا همراه با من است و
اوست که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ می کند» 5. مراد از ناکثین، طلحه و زبیر وعایشه و مراد از قاسطین، معاویه و اتباع او و منظور از مارقین خوارج نهروان می باشد
.


از ابو سعید نقل شده است که: «با عده ای از صحابه منتظر رسول خدا بودیم. آن حضرت در حالی که بند نعلین ایشان پاره شده بود؛ به سوی ما آمد. نعلین را به علی (علیه السلام) سپرد. امیرمۆمنان (علیه السلام) مشغول دوختن نعلین شد. پیامبر (صلیّ الله علیه وآله وسلم) رو به ما کرده و فرمود: به همان صورت که من با کفار و مشرکین بر اساس ظاهر قرآن جنگ کردم، یکی از شما براساس تأویل قرآن جنگ خواهد کرد. ابوبکر گفت: آیا آن شخص من هستم؟ فرمود: خیر! عمر گفت: آیا من آن فرد خواهم بود؟ فرمود: خیر ولیکن آن شخص، دوزنده نعلین من است».6 با توجه به این حدیث، جنگ های امیرالمۆمنین مورد تصویب خدا و پیامبر بوده است. مشی و مرام و سیاست علی (علیه السلام) همان مشی و مرام و سیاست رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) بوده است. چرا چنین نباشد و حال آنکه امیرالمۆمنین(علیه السلام) باب مدینه علم نبوی و عالم به غیب و شهود بوده است؟!


ادامه این مناظره در سلسله مقالاتی، طی روزهای آینده به شما دوست عزیز تقدیم می شود. امیدواریم این همراهی زمینه شناخت مذهب حق و گروه رستگاران را فراهم کند .


 پی نوشت ها:


1- سوره 5 (مائده) آیه 6


2- تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 11 ص 162- 163 ذیل آیه وضو


3- المستدرک، حاکم نیشابوری 3/194


4- کشف البیان، ثعلبی ج 5 ص 8 ذیل آیه


5- کفایه الطالب؛ گنجی شافعی ص 168


6- مسند، احمد بن حنبل 3/23 مسند ابی سعید


بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع :شهابی در  شب، دکتر ضیاء توحیدی، ص 169 – 174

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید