شيوه ى رفتار امام (عليه السّلام) با دشمنان
ستمگران و زورمداران و زراندوزان، در همهى نقاط عالم، بر ملّتهاى مظلوم و مستضعف سيطره داشتهاند و دارند و فرهنگ سازى كردهاند. در اين ميان، جامعهى اسلامى، خسارتهاى بيشمارى را متحمّل شده، به طورى كه دشمنان اسلام، از آغاز رسالت نبىّ مكرّم اسلام، (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم)، همواره، در ايذاء و اذيّت آن حضرت و پيروانش بودهاند. بالاخره آن حضرت پس از تحمّل مشقتهاى فراوان توانست مسلمانان را از تاريكىها به سوى روشنايى راهنمايى و سوق دهد. و حكومت اسلامى را بر قرار نمايد. مع الاسف طولى نكشيد كه در هنگامهى رحلت و بعد از آن، به گفتهى امام غزالى رياست طلبان و منافقان با حيلههاى مختلف و فريب دادن مسلمانان، صاحب غدير را كه منصوب از طرف خداوند حكيم بود و همگى به ولايتاش تبريك و بخٍ، بخٍ يا على گفته بودند، كنار گذاشته و بر اريكهى قدرت و سياست سوار شدند و نطفه ى فاجعه و جنايات هولناك در جامعهى اسلامى كاشته شد منعقد گرديد. مولاى متقيان، اميرمؤمنان، منصوب خدا، برادر رسول خدا (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) اولين مسلمان در ميان مردان، فاتح خيبر و جانشين بى واسطهى رسول خدا (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) را با آن همه مناقب خان
ه نشين كرد و يگانه دختر جوان ريحانهى آن حضرت، در اندك زمانى پس از رحلت پدر بزرگوارش، نه تنها از طرف منافقان و رياست طلبان، مورد ضرب و شتم قرار مىگيرد، بلكه به طور وحشيانهاى بين ديوار و در فشار داده شده و محسناش سقط مىشود و در نهايت پس از 75 روز بعد از رحلت پدر، دنيا را با دلى آزرده و جراحاتى بسيار وداع مىكند. پس از آن حرمت شكنى دردناك، فاجعهها وحشتناك و وحشتناكتر مىشود و اهل بيت (عليهم السّلام) و پيروانشان در روزگار ستم و فشار به سر برده و يكى پس از ديگرى مظلومانه به شهادت نائل مىگردند و در روز عاشورا فاجعه به اوج رسيده و اهل بيت پيامبر اكرم (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) و شيعيان مخلصشان از طفل شيرخوار تا پير هفتاد سال مورد هجوم واقع مىشوند به طورى كه روح و عواطف انسانى با شنيدن آن همه وحشيگرىها جريحه دار مىگردد. اين ستمگرىها ادامه دارد تا قيام قائم آل محمد(عج) و هر روز با رنگهاى مختلفى جلوهگرى نموده و فاجعهاى وحشتناك رخ مىدهد. و ظلم و فساد در عالم فراگير مىگردد.
يقيناً، پيش از ظهور و مقارن با آن، بر دنيا، ستمگران خونريزى حاكماند كه از هيچ جنايتى فرو نمىگذارند. حال، امامى كه قيام مىكند، در برابر اين همه كجروىها و بيدادگيرىها، چه گونه برخورد كند،تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟ بى ترديد، گروههاى معاندى كه دستشان به خون بشريّت آلوده گرديده است و حق مردم را غصب كردهاند و يا پست و مقامشان به خطر افتاده، در مقابل حركت اصلاحگرانه و نهضت امام، ايستادگى مىكنند. بنابراين، امامى كه قيام مىكند و مأموريّت تشكيل حكومت جهانى اسلام را دارد، بايد براى برطرف كردن موانع نقشه و برنامه داشته باشد. در اين جا، مرورى به اين برنامه ها خواهيم داشت.
تربيّت سپاهيان و تدارك مقدّمات جنگ
امام عصر (عجّلاللّهتعالىفرجالشريف) براى انتقام و خونخواهى از دشمنان اسلام و به ثمر رساندن انقلاب جهانى و اجراى حدود الهى و برقرارى حكومت عدل جهانى، ناگزير از جنگ خواهد بود و در مقابلاش، دشمنان دندان مسلح و كجانديشان دينانگر، با در دست داشتن امكانات گسترده و چرخههاى اقتصادى جهان برخوردارى از فنآورى پيشرفته و سازماندهى ارتشهاى قدرتمند، پرچم مخالفت بر مىدارند و مانع مسير اصلاحگرانهى امام مىشوند. لذا قبل از قيام، جنگاوران دريا دل و دستيارانى توانمند و كارآمد، به هدايت خاص و عام آن حضرت، تربيّت مىشوند و تعداد آنان، در بعضى از روايات، سيصد و سيزده نفر و در برخى، ده هزار نفر و در تعدادى از آنها، صدهزار نفر و… ذكر شده است.
تجهيزات جنگى و وسيله ى دفاعى
تجهيزات آنان، طبق روايتى از امام صادق (عليهالسلام)، شمشيرهايى از آهن امّا نه اين آهن شناخته شده است (لهم سيوف من حديد غير هذا الحديد) كه اگر يكى از آنان، با شمشير خود، بر كوهى ضربه زند، آن را دو نيم مىكند… ))(21). وسيلهى دفاعى آنان، طبق روايتى از امام صادق (عليهالسلام) به گونهاى است كه ((اسلحهى دشمن هرگز، بر آنان كارگر نيست.))(22)
قاطعيّت امام در رويارويى با دشمنان
امام على (عليهالسلام) مىفرمايد: ((لايُقيمُ أَمَر اللَّهِ سُبحانَهُ إلاَّ مَنْ لايُصانِعُ، وَلايُضارِعُ، وَلايَتَّبِعُ الْمَطامِعَ(23)))؛ فرمان خداوند سبحان را برپا ندارد، مگر كسى كه در اجراى دستور الهى، مدارا نكند و سازشكار نباشد و پيرو طمعها و آرزوها نگردد.)).
حضرت مهدى (عجّلاللّهتعالىفرجالشريف) نيز قيام به اقامهى حدود و فرمان الهى مىكند و در برخورد با دشمنان از يك نوع مجازات استفاده نمىكند، بلكه نسبت به جرم اشخاص و گروهها مجازات متناسب با آن را اجرا مىكند و برخى از آنان را در جنگ نابود مىسازد و حتّى فراريان و زخميان آنان را نيز تعقيب مىكند و گروهى را اعدام گروهى را تبعيد و دست برخى را قطع مىكند و… به فرمايش امام باقر (عليهالسلام): ((… يَقُومُ القائِمُ… وَ لا تَأخُذُهُ فِى اللَّهِ لَومَةُ لائِمٍ…(24))) قائم، قيام مىكند… و در اجراى احكام الهى، از ملامت هيچ ملامت كنندهاى بيم نمىكند.
بنابراين، به آن حضرت، ((نقمت و عذاب كننده ى مجرمان و دشمنان)) لقب دادهاند. از امام صادق (عليهالسلام) نقل شده كه فرمود: ((إذا تَمَنَّى أَحَدُكُمْ اَلْقائِمَ فَلْيَتَمَنَّهُ فِي عافِيَةٍ؛ فإنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً، صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ، رَحمَةً وَيَبْعَثُ القائِمَ نِقْمَةً(25)؛ هنگامى كه يكى از شما، ظهور قائم را آرزو و تمنّا بكند (كه در ركاباش باشد)، پس بايد آرزو كند كه در عافيت و
تندرستى باشد؛ زيرا، خداوند، حضرت محمد (عليهالسلام) را (براى خلائق) رحمت فرستاد و حضرت قائم (عجّلاللّهتعالىفرجالشريف) را عذاب و نقمت مىفرستد.)).
امام صادق (عليهالسلام)، دليل ملقّب شدن حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف) به لقب ((نقمت)) را چنين بيان مىدارد:
… فَنِتَمُّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ حتَّى لايَبقى أحدٌ عَلَى الْأرْضِ لَمْ يَبْلُغ إلَيهِ الدينُ وَالعِلمُ، ثُمَّ يَظْهَرُ القائِمُ (عليهالسلام) وَ يَسيرُ (وَيَصيرُ) سَبَباً لِنِقْمَةِ اللَّهِ وَسَخطِهِ عَلَى العِبادِ؛ لِأنَّ اللَّهَ لايَنْتَقِمُ مِنَ العِبادِ إلاّ بَعدَ إنكارِهِمْ حُجَّةً؛(26)
پس ما، بر خلق خدا، اتمام محبّت مىكنيم تا اين كه همگان، نسبت به دين، شناخت پيدا كنند بر روى زمين، كسى باقى نماند كه دين به او ابلاغ نشده باشد. سپس (در آن هنگام) حضرت قائم (عليهالسلام)، ظهور مىكند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مىگردد؛ زيرا، خداوند، از بندگاناش انتقام نمىگيرد، مگر بعد از آن كه حجتاش را انكار كنند.
سپس معلوم مىشود آنانكه مورد غضب امام عصر (عليه السلام) قرار مىگيرند، همان كسانى هستند كه حجّت بر آنان تمام شده است، ولى آنان حجّت خدا را نمى پذيرند و سخت انكار مىكنند.
محمّدبن مسلم، ضمن حديثى از امام باقر (عليهالسلام) نقل مىكند كه آن حضرت مىفرمايد: ((… أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ جَدِّهِ المُصْطَفى (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) فَخُرُ وجهُ بِالسَّيْفِ وَقَتْلُهُ أعداءَ رَسوُلِهِ (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) والجَبَّارينَ وَالطّواغيِتَ، وَأَنَّهُ يُنْصَرُ بِالسَّيْفِ والرُّعْبِ وَأنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ رايَةٌ…(27)؛ امّا شباهت او به جدش محمّد مصطفى (صلىاللهوعليهوالهوسلم) خروج او با شمشير است و اين كه او، دشمنان خدا و رسولاش و جباران و طاغوتها را خواهد گشت و او با شمشير و رعب يارى مىشود و هيچ پرچمى از او باز نگردد.)).
جنگ و كشتار
در هر مقطعى از زمان يا مكان، نوع رفتار و برخوردها با مخالفان و دشمنان متفاوت است. مثلاً، در زمان پيامبر اكرم (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) رحمت و ترويج دين بود، و در زمان امام على (عليهالسلام) رحمت و منّت گذارى بر مخالفان، و… حال بايد ديد كه در هنگام ظهور، رفتار امام زمان (عليهالسلام) با دشمنان چه گونه خواهد بود. براى پاسخ به اين سؤال نگاهى به روايات مىاندازيم.
حديث 1-… عن زرارة، عن أبي جعفر (عليهالسلام) قال: قُلتُ له… فقال: ((إسْمُهُ إسْمي)). قلتُ: ((أَيسَيرُ بِسيرةِ مُحَمَّدٍ (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم)؟)). قال: ((هَيْهاتَ! هَيْهاتَ! يا زرارة! ما يَسيرُ بِسيرَتِهِ!)). قُلْتُ: ((جُعِلْتُ فِداكَ لِمَ؟)). قال: ((إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) سار في أُمَّتِهِ بِالْمَنِّ، كانَ يَتَأَلَّفُ النَّاسَ، وَالقائِمُ يَسيرُ بِالقَتْلِ. بِذاكَ أُمِرَ فِى الْكِتابِ الَّذي مَعَهُ أَن يَسير بِالقَتلِ وَلايَسْتَتيبُ أحداً. وَيْلٌ لِمَنْ ناواهُ!))(28)؛
زراره از امام باقر (عليهالسلام) روايت كرده كه… فرمود: ((اسم او، اسم من است)). پس عرض كردم: ((آيا به سيره و روش حضرت محمد (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) رفتار مىكند؟)). فرمود: ((هرگز! هرگز! اى زراره! به سيرهى او رفتار نمىكند!)) گفتم: ((فدايت گردم! براى چه؟)). فرمود: ((همانا رسول خدا (صلّى اللّهُ عليه و آله و سلّم) با ملايمت و نرمى و مهربانى رفتار مىكرد [تا دلها را به دست آورد و مردم با آن حضرت اُلفت گيرند.]، ولى حضرت قائم (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف) سياست قتل را در پيش مىگيرد و طبق دستورى كه دارد، رفتار مىكند و توبهى كسى را نمىپذيرد. پس واى بر كسى كه با او دشمنى كند!)).
حديث 2-… عن أبي بكر الحضرمي، قال: سَمِعْتُ أباعبدِاللّهِ (عليهالسلام) يقول: ((لِسيرَةِ عليِّ بنِ أبي طالِبٍ، عليهالسّلام، فِي أَهلِ الْبَصْرَةِ كانَتْ خَيْراً لِشيعَتِهِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ. إنَّهُ عَلِمَ أَنَّ لِلْقَوْمِ دَوْلَةً، فَلَوْ سَباهُم لَسُبِيَتْ شِيعَتُهُ)). قال: قُلتُ: ((فَأَخْبِرْني عَنِ الْقائِمِ. أَيَسيرُ بِسيرَتِهِ؟)). قال: ((لا؛ لِأَنَّ عَلِيّاً (عليهالسلام) سارَ فيهِمْ بِالْمَنِّ لِما عَلِمَ مِنْ دَوْلَتِهِم، وَإنَّ الْقائِمَ (عليهالسلام) يَسيرُ فيهِم بِخِلافِ تِلْكَ السِّيرَةَ لِأنَّهُ لا دَوْلَةَ لَهُم)).(29)؛
از ابوبكر حضرمى نقل مىكند كه گفت: از امام صادق (عليهالسلام) شنيدم كه مىفرمود: ((روش على بن ابىطالب (عليهالسلام) در ميان اهل بصره، براى شيعياناش، از آن چه خورشيد بر آن مىتابد، بهتر بود؛ زيرا، او مىدانست كه اين قوم را دولتى د
ر پيش است. اگر آنان را اسير كرده بود، همنا شيعياناش نيز اسير مىشدند.)). عرض كردم: ((مرا از حضرت قائم (عجّلاللّهتعالىفرجالشريف) مُطّلع بفرما كه آيا ايشان نيز با اهل بصره همانند روش او رفتار مىكند؟)) فرمود: ((نه؛ زيرا، حضرت على (عليهالسلام) مىدانست كه حكومتهاى بعد از او، به دست دشمنان است، لذا با آنان به ملاطفت و چشمپوشى رفتار مىكرد، ولى حضرت قائم، چون پس از خود، دولتى براى آنان نمىبيند، برخلاف سيرهى حضرت على (عليهالسلام)، رفتار مىكند.)).
البته اين حديث، از نظر سند، مورد اشكال است(30) چون، اسماعيل بن مَرّار، مجهول است. مرحوم اردبيلى در مجمع الفائده و مرحوم عاملى در مدارك الاحكام و مرحوم مجلسى به مجهول بودن او تصريح كردهاند.(31)
حديث 3- … عن يحيى بن العلاء الرازى، قال: سمعت ابا عبداللَّه (عليهالسلام) يقول: ((ينتج الله تعالى في هذه الأمّة رجلاً منّي و أنا مِنهُ، يسوق اللّهُ تعالى به بركاتِ السماوات والارض، فَتَنْزِلُ السّماء قطرها، و تخرج الارض بذرها، وتأمَنُ وحوشها و سباعُها ويملأ الارض قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً، ويقتل حتّى يقول الجاهل لوكان هذا من ذرّيّة محمّد صلّى الله عليه و اله، لَرَحِمَ.))؛
يحيى به علا رازى گويد: از ابا عبدالله (عليهالسلام) شنيدم كه مىفرمود: ((خداوند متعال در ميان اين امّت بيرون آورد مردى را كه از من است و من از او هستم. خداوند تعالى به بسبب او، بركات آسمانها و زمين را به خلائق عطا فرمايد. پس آسمان، باراناش را فرود آورد و زمين بذرهايش را مىروياند، و حيوانات وحشى و درنده در امان مىشوند، و زمين را پر از عدل و داد مىكند، هم چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد، و به حدّى از بيدادگران و دشمنان را مىكشد كه جاهلان مىگويند: “اگر اين مرد از زريّهى محمّد مىبود، ترحّم مىكرد “.)).
نكتهى قابل توجه اين كه در اين روايت، اقامهى قسط و عدل و گسترده شده امنيّت و مشمول بركات را با از ميان رفتن جور و برطرف شدن جائران و قتل آنان مرتبط دانسته، و اعتراض به قتل را از ناحيهى جاهلان و عدم آگاهى آنان به اُمور و واقعيّات مىداند.
البته، اين روايت، از نظر سند نيز مورد اشكال است؛ زيرا، در سند آن، احمد بن عثمان الآدمى است كه مجهول است.(32)
</P& gt;
مدّت جنگها
حديث 1- حدّثنا أبو هارون…، عن زر بن حبيش، سَمِعَ علياً (رضىاللهعنه) يقول: ((يُفَرِّجُ اللهُ الفِتَنَ بِرَجُلٍ مِنّا، يَسوُمُهُم خَسفاً، لايُعْطيهِم إلَّا السيفُ، يَضَعُ السيفَ عَلى عاتِقِةِ ثَمانِيَةَ أَشْهُرٍ هَرْجاً، حَتَّى يَقولُوا. “وَاللهِ ما هذا مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ لَوْ كان مِنْ وُلْدِها لَرَحِمنا “…(33))).
از زر بن حبيش نقل شده كه ايشان از على (عليهالسلام) شنيد كه مىگويد: ((خدا، به سبب مردى از ما، فتنهها و آشوبها را برطرف مىسازد و آنان (فتنهگران) را خوار و ذليل مىكند، و به آنان جز شمشير چيزى نمىدهد (آشوبگران را مىكشد) و شمشير بر دوش نهاده و هشت ماه به شدت مبارزه مىكند تا اين كه مىگويند: “به خدا قسم! اين، از فرزندان فاطمه نيست! اگر از فرزندان فاطمه نيست! اگر فرزندان فاطمه بود به ما رحم مىكرد! “)).
حديث 2-… عَن عيسى بنِ الخَشَّابِ، قالَ: قُلتُ لِلْحُسَيْنِ بن على (عليهماالسلام): ((أنتَ صاحِبُ هذا الأَمرِ؟)). قال: ((لا؛ وَلكِن صاحِبُ الأمْرِ الطريد الشريد المَوتُورُ بأبيه، الْمَكْنِّى بِعَمِّهِ يَضَعُ سَيفَهُ على عاتِقِهِ ثمانِيَةَ أشْهُرٍ.))(34)؛
… از عيسى بن خشاب نقل شده كه به امام حسين بن على (عليهماالسلام) عرض كردم: ((آيا شما صاحب اين امر هستيد؟)). فرمود: ((نه؛ ولكن صاحب الامر، رانده شده، دور افتاده، خون خواه پدرش و داراى كنيهى عمويش(35) است. شمشيرش را هشت ماه بر دوش خود مىنهد.)).
حديث 3-… عَنْ أبي بَصيرٍ، قال: سَمِعْتُ أبا جَعْفَرٍ الباقر (عليهالسلام)، يقول: ((… وَيَضَعُ السَّيفَ عَلى عاثِقةِ ثَمانيَةَ أشْهُرٍ هَرْجاً هَرْجاً، حَتَّى يَرْضَى اللهُ.)). قُلْتُ: ((فَكَيْفَ يَعْلَمُ رضَا اللهِ؟)). قال: ((يَلَقَى اللهُ في قَلبِهِ الرَّحْمَةَ…)).(36)
… از ابوبصير نقل شده كه گفت: شنيدم امام باقر (عليهالسلام) مىفرمود: ((… شمشير را هشت ماه بر دوش خود مىنهد و به شدّت مبارزه مىكند؛ تا اين كه خداوند راضى شود.)). عرض كردم: ((چه گونه رضايت خدا را مىداند (از رضايت خدا آگاه مىشود)؟)). فرمود: ((خداوند، به دل ايشان رحمت مىاندازد…)).
ابن الاثير مىگويد: ((الهرج: قتال و اختلاط.))(37).
شايد مراد، اين باشد كه مدّت عمليّات تهاجمى لشريان حضرت قائم (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف) كه منجر به تضعيف و شكسته شدن شوكت ظالمان و متلاشى شدن آنان مىشود. هشت ماه به طول مىانجامد و پس از آن، آنان، به عمليّات ايذائى و موضعى و مقطعى روى مىآورند كه در فاصلههاى زمانى بعد، با آنان مقابله، و براى هميشه ريشه كن مىشوند.
از نظر سند هر سه روايت كه در آن هرج و مرج ذكر شد، ضعيف است؛ و چون عمر بن قيش و عيسى
بن الخشاب، در سند روايت اول و دوم، مجهولاند و در سند روايت سوم، ابن ابى حمزه است كه آن هم مورد بحث و تضعيف قرار گرفته است.
قاطعيّت امام در برخورد با اشخاص و گروههاى مختلف
ائمهى طاهر، (عليهمالسّلام)، مهربان بودند و همه، منشأ رحمت و بركاتاند. امام رضا، (عليهالسّلام)، مىفرمايد: ((الإمام، الأنيسُ الرَّفيقُ، والِدُ الشّفيقُ، وَالأَخُ الشَّقيقُ والأمُّ البَرَّةُ بالوَلدِ الصَّغيرِ و مَفزَعُ العِبادِ في الدّاهِيَةِ النّادِ…؛(38) امام، همدمى رفيق، پدرى دل سوز، برادرى برابر، مانند دو نيمهى خرما كه به هم متصل باشند، مادر مهربانى نسبت به فرزند خردسالاش، پناه امّت در گرفتارىهاى هول ناك است.)).
نيز ابوربيع شامى گويد: به امام صادق، (عليهالسّلام)، عرض كردم: ((حديثى از عمر بن اسحاق به من رسيده است.)). فرمود: ((عرضه بدار.)). گفتم: ((عمرو، پيش اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) رفت و آن حضرت در چهرهى او زردى مشاهده كرد. حضرت فرمود: “اين زردى چيست؟ ” گفت: “به مرضى مبتلا بودم. ” پس حضرت على، (عليهالسّلام)، به ايشان فرمود: إنّا لَنَفرح لِفَرحِكُم وَنحزُنُ لِحُزنِكُم ونَمرُضُ لِمَرَضِكُم وَنَدعُوا لَكُم فتَدعُونَ فَنُؤمِّن… فقال أبوعبدالله، (عليهالسّلام): ((صَدَقَ عَمْروٌ.))؛(39)
همانا، ما، در شادى شما شاديم و در غم و اندوه شما، اندوه ناك و در مريضى شما، مريض مىشويم و براى شما دعا مىكنيم. پس شما دعا كنيد و ما آمين مىگوييم… . پس امام صادق، (عليهالسّلام)، فرمود: ((عمرو، راست گفت.)).
نظير اين جريان را رميله از اميرالمؤمنين (عليه السّلام) نقل مىكند.(40)
نيز امام عصر(عج) در توقيعى به شيخ مفيد(ره) مىفرمايد: ((… إنّا غَيرُ مُهملينَ لِمُرعاتِكُم، وَلا ناسينَ لِذِكرِكُم وَلَولا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُم اللَّأْواءُ وَاصْطلَمَكُمُ الأَعداءُ؛(41) همانا، ما، سرپ
رستى شما را وا نگذاشتهايم [شما را مراعات و مواظبت مىكنيم] و فراموشتان نمىكنيم، اگر جز اين بود، گرفتارىها، شما را از پاى مىانداخت و دشمنان، شما را از بين مىبردند…)).
امثال اين احاديث بسيار است: ائمهى طاهر، (عليهمالسّلام)، مايهى رحمتاند و مقتضى رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است. مقابلهى قاطع با ظالمان و مخالفان حاكميت اسلام، يكى از مصاديق رأفت و رحمت امام به مؤمنان است. با توجه به اين كه شرايط ويژهى هنگام ظهور طورى است كه جايى را براى كوچكترين اغماض و مدارات با معاندان نمىگذارد، قاطعيّت امام و ياران مقتدر و شهادت طلب آن حضرت در رويارويى با دشمنان و ايجاد رعب و وحشت در ميان آنان، هر مخالف ستم پيشهاى را به تسليم وا مىدارد و آنان، چنان مرعوب مىشوند كه بعضاً، خلع سلاح شده. و قدرت رويائى را ندارند. و بدين ترتيب دامنه برخورد نظامى و خون ريزى، تقليل مىيابد و به حدّاقل مى رسد. از طرفى، زمينهى گناه نيز از ميان مىرود؛ چون، امنيّتى براى طاغيان و عاصيان نخواهد بود.
بنابراين، اكثريّت مردم، مظلوم و ستمديده و طالب خير و صلاح و از كسانى خواهند بود كه امام عصر(عج) آنان را مورد لطف قرار مىدهد و تنها گروهى اندك مقاومت نشان مىدهند. و اين جا است كه در چنين شرايطى، صلح و تقيه و رحمت و رأفت با اين گونه افراد و گروهها و خطوط، معنا ندارد و چارهاى جز شمشير و اِعمال قوّهى قهريّه و قضاوتهاى داودى و سليمانى كه در آن نيازى به شهادت شاهدى ندارد،(42) نيست.
پس اشخاص و گروههايى مورد نقمت واقع مىشوند كه مىخواهند مانع پيشرفت، و به اصطلاح سد راه و صد ((عن السبيل)) هستند. اين جا است كه طبق روايت، ((واى به حال كسى كه مانع حركت حضرت بشود.)).
بعضى از آنان، قوم و نژاد خاصىاند و برخى پيرو اديان ديگرند و گروهها و فرقههايى به ظاهر مسلمان ولى منافق صفت و يا مقدّسان كج انديش خواهند بود. امام زمان(عج) با هر يك، به شيوهى خاصى برخورد خواهند داشت. در بخش سوم، با نقل رواياتى، اين موارد را بازگو مىكنيم.
منبع: فارس – شماره : 8904301309 -25/4/90
www.shamsevelayat.com
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor