ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

قناعت ،گنج بی پایان

فهرست مطالب

مقدمه


تمسک به آموزه های اخلاقی در عصر حاضر از مبرم ترین احتیاجات بشر است.قناعت یکی از این آموزه هاست.در این نوشتار در ابتدا ضمن بررسی کلی این پدیده، با محوریت نهج البلاغه به کنکاش پیرامون این خصلت نیک پ
رداخته می شود.در همین راستا در یک تقسیم بندی سه گانه نشان داده خواهد شد که این آموزه دینی از چه جایگاه و منزلتی برخوردار بوده وبرآن چه اثرات و مواهبی مترتب می باشد.
 تنیده  شدن تار و پود زندگی انسان امروز در پیچ و خم­های زندگی مدرن، وی رابه ورطه­ای دور از اصل خویش کشانده است و اینک بشر در این درازنای تاریک تاریخ، طالب آموزه­هایی نجات بخش است. مطمئناً دین یکی از سرشارترین و البته مطمئن ترین منابعی است که این آموزه­ها را درخود دارد. در سطحی دیگر، دین اسلام بخصوص معارف و آموزه­های اخلاقی و رفتاری که توسط پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم­السلام برای پیروان این مکتب تبیین شده است راهنمای جامع وقابل توجهی است که می­تواند راهنمای عمل مناسبی برای حل مشکلات امروزین بشر در حوزه­های فردی واجتماعی قرار بگیرد.در این میان کتاب شریف نهج­البلاغه،
سرشار ازحکمت هاو آموزه های ناب است حکمت­هاو آموزه هایی که شاید هنوز خیلی از آنهاآنطور که باید و شاید خصوصاً درحل مشکلات امروزین بشر مورد بررسی قرار نگرفته­اند. در این مجال به بررسی یکی از این آموزه­ها، یعنی آموزة اخلاقی “قناعت” پرداخته خواهد شد.


قناعت در لغت


در لغت نامه دهخدا معانی چون: خرسندی، رضایت به قسمت،بسنده کاری،  راضی شدن به اندک چیز،برای واژه قناعت آورده شده است.1


خشنودی نفس به آنچه از روزی و معاش قسمت می­شود، دیگر معنی است که برای قناعت آورده شده است.


لغت نامه معین علاوه بر این، قناعت را در قدیم مترادف با اقتصاد، دانسته است.2


در قاموس قرآن جلد ششم، در شرح واژه قَنع، می­خوانیم:


 در مفردات و اقرب الموارد آمده: قَنَعَ یَقنَعُ قُنوعاً از باب منع یَمنَعُ به معنی سوال و از باب عَلِمَ یَعلَمُ که مصدر آن قناعه و قَنَعان است.به معنی رضا و خشنودی است. « فَکلوا و اطعموا القانع و المَعتر»حج 36. از قربانی بخورید و قانع وسائل را اطعام کنید؛ ظاهراً قانع کسی است به آنچه میدهی راضی باشد خواه سوال کند یا نه…3


کلیاتی پیرامون قناعت


جستجو در آموزه­های اخلاقی اسلام، ما را با طیف گسترده­ای در اشاره به این خصلت نیک اخلاقی مواجه می­کند؛ لذا به جاست قبل از پرداختن به این ارزش اخلاقی در نهج­البلاغه، به مختصاتی از آن به صورت کلی اشاره کنیم؛


پیوندی که میان عقل و قناعت برقرار است یکی از این مختصات است.


در غررالحکم؛ حضرت علی (ع) فرموده­اند: ­«مَن عَقل قنع» «آنکه خرد ورزی کند، قناعت پیشه کند» 4


اساساً هر اندازه سطح دانش بشر نسبت به جهان و نفس خود بیشتر شود، طمع ورزی که نقطه مقابل قناعت است، کمرنگ­ تر شده و قناعت به عنوان ملکه ذهن و راهنمای عمل قرار می­گیرد مزایایی که بر قناعت مترتب است؛ با تأملات عقلانی مورد تأیید عقل قرار می­گیرد؛


بی نیازی انسان از غیر خود، غلبه  یافتن آدمی بر آنچه که عزت وبزرگواری وی را خدشه دار می­کند، افزون شدن قوه صبر و شکیبایی و تحمل در قبال نداری­ها و کمبودهای دنیوی و مادی و… ازجنبه های  واضح آثار قناعت می­باشد که در وهله اول به ذهن خطور می­کند و تأیید شده عقل است هر چند در بعد اجتماعی نیز قناعت آثار سازنده­ای دارد که از جمله آنها: عدم اسراف و تبذیر در مصرف منابع غذایی و طبیعی و زیست محیطی است، که پرداختن به آن از حوصله نوشتار کنونی خارج است.


بطور کلی قناعت، همانطور نیز که گفته شد، نقطه مقابل طمع ورزی است. خصیصه­ای که چه بسا مذلت ها به باد آورد و دنیا و آخرت انسان را تحت تأثیر قرار دهد؛ جمله « الطمع رق موبد» «طمع ورزی بردگی همیشگی است»5 به خوبی این قضیه را بیان می­کند.


قدر مسلم هرچه انسان در دنیا کمتر به امور دنیوی بپردازد دغدغه وی نیز برای رعایت حق الهی و نلغزیدن به ورطه محرمات و دایره مکروهات نیز کمتر خواهد بود.


رسول اکرم(ص) می­فرمایند: « به آنچه به تو داده شده قانع باش، تا حساب بر تو سبک شود.»6


امام صادق (ع) می­فرمایند: «کسی که به معاش (روزی) اندک  خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند شود.» «منْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْمَعَاشِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْعَمَلِ» .7


در همین راستا قناعت، خصلتی است که برای آن آثار اخروی نیز شمرده شده است


و البته کاملاً مسلم است کسی که اینگونه بار خویش را در دنیا سبک گرداند، و در آخرت نیز حسابش راحت­تر بررسی می­شود؛ اندوهی وی را در نمی­گیرد و این شاید بهترین و بالاترین نتیجه­ای باشد که خصوصاً انسان سرشار از دغدغه امروز به آن احتیاج دارد؛ یعنی نشاط


حضرت علی (ع) می­فرمایند: « مَن قَنع لم یغنم» کسی که قانع باشد اندوهگین نشود»8


قناعت در نهج­البلاغه


پیگیری قناعت در نهج­البلاغه، ما را به موارد بسیار قابل تأمل و توجهی رهنمون می­شود که در یک تقسیم بندی می­توان در سه قسمت اوصاف پرهیزکاران، آثار قناعت، وخصلتی از کارگزاران اسلامی به بحث گذارد.


قناعت و اوصاف پرهیزکاران


مستقیم ترین پیوند را در باب پرهیزکاری و قناعت، شاید بتوان در خطبه 193 نهج­البلاغه دانست. مرحوم سید رضی درباره علت بیان این خطبه آورده است؛ یکی از یاران امام به نام همّام، از امام علی (ع) درخواست کرد که پرهیزکاران را آنچنان وصف کند که گویا آنان را با چشم می­نگرد. پس از درخواست و اصرار همام حضرت به بیان این خطبه پرداختند؛ اشاره به خصلت و کم بسندگی در اوایل خطبه مطرح می­شود:


« قلوبهم محزونه، شرورهم مأمونه، اجسادهم نحیفه، حاجاتُهُم خفیفه، و انفسهم عفیفه» « دل­های پرهیزکاران اندوهگین و مردم از آزارشان در امان، تن­هایشان لاغر و درخواست­هایشان اندک و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است»9


همچنین در عبارتی دیگر دوری از طمع ورزی به عنوان دیگر خصلت پرهیزکاران اشاره شده است؛ «وَ تَحَرُّ جاً عن طَمَع» « پرهیز کننده از طمع ورزی می­باشند»10


در منظر نهج­الب
لاغه دنیای مادی در مقابل سرای باقی، جای طمع ورزی و ذخیره بی حد وحصر نیست، و آنچه توصیف گردیده مهیا شدن برای رحلتی است که دیر یا زود بانگ آن نواخته خواهد شد.


پس مومن از این دنیای فانی جهت آخرتی باقی باید نهایت بهره را بردارد. همانطور که می­فرماید: «وانما ینظر المومن الی الدنیا بعین الاعتبار، و یقتاتُ منها ببطن الاضطرار» «مومن با چشم عبرت به دنیا می­نگرد و از دنیا با اندازه ضرورت بر می­دارد»11


در حکمت 43  نهج­البلاغه حضرت در وصف یکی از یاران با وفایش به صفت قناعت وی اشاره می­کند و می­فرماید: «خدا خباب بن أرت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد، و از روی فرمانبرداری هجرت کرد و با قناعت زندگی گذراند و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی کرد»12


از طرف دیگر، قناعت و قانع بودن، نتیجه­ای چون زندگی بدون دغدغه و حرص را به دنبال دارد.


مومن قانع به اندکی از دنیا بسنده می­کند و به جای آنکه نیرو و توان جسمی و ذهنی خویش را صرف مصارف مادی و دنیایی کند حداکثر بهره را از حداقل امکانات دنیوی برای آخرت خویش می­برد.


مومن متمسک به آموزه های دینی  نیک می داند که دنیا دیر یا زود گذراست و آنچه ماندنی است نه در دنیا بلکه در آخرت است پس حرص بر دنیا را سود و مزیتی نیست لذا معتکف کنج قناعت می شود و چشم به پس انداز اخروی دارد. اینجاست که رابطه­ای نیز بین قناعت و فضیلتِ آخرت گرایی مطرح می­شود.


شاید سخن امام (ع) در اینجا قابل تبیین باشد آنگاه که  ذاکر روز معاد را تمجید می­کند؛ «طوبی لمن ذکر المعاد و عمل للحساب و قنع بالکفاف و رضی عن ا…»<o:p&gt ;


« خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد، برای حسابرسی قیامت کار کند با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد.» 13


آثار قناعت


قناعت پیامدها و آثار فراوانی دارد که با توجه به محوریت نهج­البلاغه به چند مورد آن اشاره می­شود:


آسایش


همانطور که قبلاً نیز بیان شد، زندگی توأم با قناعت، انسان را از دغدغه­های بسیاری آسو
ده می­کند و درامان نگه می­دارد. این آسودگی و آسایش یکی از نتایج و دستاوردهای قناعت است در همین زمینه امام علیه اسلام می­فرمایند:


«و من اقتصر علی بلغه الکفاف فقد انتظم الراحه»


«کسی که به اندازه کفایت از زندگی دنیا بردارد به آسایش دست یابد و آسوده خاطر گردد»14


در جای دیگر حضرت می­فرمایند: «آنکس که از دنیا زیاد برداشت به فقر محکوم است و آنکس که خود را از آن بی نیاز انگاشت در آسایش است»15


«حُکم علی مکثر منها بالفاقه و اعین من غنی عنها بالراحه»


مانعی بر مسیر فقر


زیباترین جمله ای که در این مورد می توان اشاره کرد حکمت457 نهج البلاغه است:”قناعت مالی است که پایان نمی پذیرد”.


آنکه قناعت کند قناعت چون سدی راه را بر مسیر خواهش­ها و زیاده­خواهی­های دیگر می­بندد آنطور که در حکمت 371 آمده است؛ « و لامال اذهب للفاقه من الرضی بالقوت  هیچ مالی در فقر زدایی از بین برنده­تر از رضایت دادن به روزی نیست»16


چه بسا انسانهایی که برای رهایی از فقر به رویه­های دیگری روی آورده­اند در حالیکه نتوانسته­اند خود را از دایره فقر نجات دهند به ورطه­های دیگری از فقر از جمله مقروض بودن به دیگران غلطیده­اند. این رهیافت نهج­البلاغه در مورد فقر، یعنی قناعت، رهیافتی سرافرازانه و عارفانه و بدون هیچ­گونه تبعات منفی است. و حتی کمتر از این حد نیز که شایدهمان ناخرسندی روحی فقیر
باشد، قناعت، باز ساز و کاری است که این اندوه را نیز می­زداید که در این زمینه فرموده شده است:« من رضی برزق ا… لم یحزن علی مافاته»


«کسی که به روی خدا خشنود باشد اندوهگین نباشد»17


البته نباید فراموش کرد علت بسیاری از تهیدستی­ها، اسراف و استفاده زیاد و نادرست از ثروت است، مسلم است کسی که در مال خویش قدر و حسابی نداشته باشد و دخل و خرج را معادل و هم طراز نکند چه بسا به دامان فقر می­­افتد « ما عالَ مَن اقتَصَد» «18 هر کس میانه روی کند تهیدست نخواهد شد»


عزت نفس


 یکی دیگر از آثار مترتب بر قناعت، دوری از طمع و طمع ورزی و نتیجتاً رسیدن به عزت است. طمع و طمع ورزی انسان را از رس
یدن به مقام­های معنوی باز می دارد و ذلت نفس را در پی دارد و آدمی را برده خواهش­های دنیوی می­گرداند. چنانکه امام علی (ع) فرمودند: «طمع ورزی بردگی همیشگی است»19


و در حکمت 226 نهج البلاغه ،حریص، درگیر ذلت و خواری دانسته شده است.


در مسیر طمع و طمع ورزی نیازهای مادی و زودگذر دنیوی بر زندگی انسان سیطره یافته و چه بسا همین استیلا انسان را از دایره شرع و اخلاق خارج کند و به بیراهه­های هوای نفس و گذرگاههای شهوانی دنیا بکشاند. اینگونه است که علاوه بر عزت نفس سلامت دین نیز به مخاطره می­افتد. حضرت علی (ع) می­فرمایند:« برای سلامت  دین خود به مقدار کم از دنیایتان قناعت کنید به درستی که بهره­مندی از مقداری اندک از دنیا مومن را قانع می­کند»20


بابرخورداری از قناعت و رضایت، شخص مومن به آنچه دارد بسنده می کند، از دیگران بی نیاز می­شود و خود را به خواری و ذلت نمی­افکند؛ و این یک ارزش است که باعث دفع ضد ارزش می­شود؛ در<SPAN style="mso-spacerun: yes"&gt ;  نهج­البلاغه در این باب می­خوانیم: « أزری بنفسه من استشعر الطمَّع» آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست کرده و آنکه راز سختی­های خود را آشکار سازد خود را خوار کرده و آن که زبان را برخود حاکم کند خود را بی ارزش کرده است»21


خصلتی از کارگزاران حکومتی


 محور حکومت دینی، اعتقاد به توحید است.نه تنها  همین شاخصه این نوع حکومت را از سایر حکومت­ها متمایز می­کند، بلکه در سایر مؤلفه­های حکومتی نیز حکومت دینی ویژگی های متمایز کننده ای ازسایر هم نوعان خویش دارد.در بحث قناعت که موضوع نوشتار حاضر است، و البته در نهج­البلاغه، به مورد بسیار قابل توجه بر می­خوریم که جا دارد به عنوان یکی از خصائل کارگزاران حکومتی شمرده شود.


این خصلت در جریان یکی از وقایع زمان زمامداری امام علی(ع) در قالب نامه­ای به عثمان بن حنیف، نامه چهل و پنچم نهج­البلاغه، مطرح شده است؛</o:p&g t;


عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، دعوت مهمانی سرمایه­داری از مردم را پذیرفت وقتی خبر به امیرالمومنین رسید،ایشان طی نامه ای مجموعه ای از تذکرات را به وی گوشزد می­کنند و از فرماندار خویش می­خواهند که زیست ساده و بی آلایش امام خویش را مد نظر قرار دهد و با پرهیزکاری یاور امام باشد:


« آگاه باش! هر پیروی را امامی است که ازاو پیروی می­کند و از نور دانشش روشنی می­گیرد


آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامعه فرسوده ودوقرص نان  رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید…»22


کارگزار حکومت اسلامی، در مرحله اول باید به  خودسازی معنوی و اخلا قی و رفتاری خویش بپردازد؛ چنانکه در نامه 53 نهج­البلاغه – که طولانی ترین نامه است- خطاب به مالک اشتر یکی دیگر از کار گزاران حکومت،امیرالمومنین (ع) در بخش اول نامه، ابتدا در مورد خودسازی توصیه می­فرمایند؛ در بخشی از این نامه آمده است:« هوای نفس را در اختیار بگیر و از آنچه حلال نیست خویشتنداری کن زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش آن است که در آنچه دوست دارد یا برای او ناخوشایند است راه انصاف بپیمای»23



 
خلاصه کلام


قناعت رهیافتی موثر و خصلتی درمان بخش برای امراض زیادت طلبی و طمع ورزی انسان است .رهیافتی که ضمن حفظ کرامت و عزت انسانی ،کاهنده دغدغه های نا چیز مادی و دنیوی انسان است که این به نوبه خود قوه تعقل را در آدم تقویت کرده و باعث می شود به جای دل بستن به دنی
ای فانی چشم به پس انداز آخرت جاویدان داشته باشد..


در نهج البلاغه  قناعت به عنوان  یکی از خصال پرهیزکاران بر شمرده شده است و آثاری چون آسایش و عزت و کرامت  را ازنتایج آن می توان برشمرد.به علاوه در امر سیاست و کارگزاری حکومت اسلامی کارگزار نسبت به این شیوه از زندگی توصیه گردیده است . بی شک عمل به این آموزههای معنوی ،حیاتی توام با معنویت و مماتی عزتمندانه و معادی سرافرازانه را به دنبال خواهد داشت..


منابع:


1-دهخدا،علی اکبر(1339) لغت نامه دهخدا،تهران:چاپ سیروس،ص487


2-معین،محمد(1362)فرهنگ فارسی،ج2،تهران:امیرکبیرص2731

&#x 0D;

3-قرشی،علی اکبر(1354)قاموس قرآن(مجلدات7-5)،تهران،دارالکتب الاسلامیه  ص 42


4- عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى(1366). غرر الحكم و درر الكلم ، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ص391


5-نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتی،حکمت 180


6-مجلسی،محمدباقر(1404)بحارالانوار،بیروت:موسسه الوفا ج74  ص89


7-ثقه الاسلام کلینی(1365)اصول الکافی،تهران،دارالکتب الاسلامیه ج2 ص138


8- عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى(1366). غرر الحكم و درر الكلم ، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ص393


9-نهج البلاغه،خطبه 193 ص 402


10-همان ص404


11-نهج البلاغه،حکمت367  ص716</o:p&gt ;


12همان حکمت 43


13-همان حکمت 44


14-همان حکمت 371


15-همان حکمت 367


16-همان حکمت 371


17-همان حکمت349


18-همان حکمت 140


19-همان حکمت 180


20-غررالحکم همان


21-نهج البلاغه حکمت 2


22-نهج البلاغه نامه 45


23-نهج البلاغه نامه 53


 امید چوپانی

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید