مولفه هايي که انسان را از مصرف زدگی نجات مي دهد
اگرچه مصرف یك متغیر اقتصادی و پیش نیاز تولید در كشور است اما مصرف زدگی پدیده ای مضر و آسیب زا در اقتصاد ملی است.
مصرف زدگی در اقتصاد مدرن نه تنها با فرهنگ اسلامی و تمدن ایرانی قرابت ندارد بلكه مخل و مضر اقتصاد ملی نیز محسوب می شود.
در فرهنگ اسلامی مصرف به طور عام معنای منفی ندارد و به مفهوم استفاده كردن از مواد و ابزار و وسائل مورد نیاز زندگی است،
موارد استفاده آن ممکن است هم مثبت باشد و هم منفی، زمانی که مصرف از حد نیاز فراتر رود، حالت مصرف زدگی و اسراف به خود می گیرد.
البته اسراف و مصرف زدگی دو کلمه کاملا مترادف نیستند. مصرف و مصرف زدگی بیشتر بار اقتصادی دارند در حالی که اسراف در قرآن به امور معنوی و
اعمال نیز برمیگردند به عنوان مثال خداوند در آیه 147 آل عمران از زبان گنهكاران میفرماید:
و اسرافنا فی امرنا. یعنی در كار خود اسراف كردیم.اسراف معادل اتلاف، گشاده بازی، ولخرجی، بادبدست، زیاده روی، بیرون از حد خرج كردن میباشد.
اما مصرف گرایی یا مصرف زدگی شكل غالب رفتار در نظام هایی مبتنی بر ارزشهای سرمایه داری است. این الگوی رفتاری وقتی در جوامع در حال
توسعه ای چون ما مورد تقلید قرار می گیرد و به عنوان یك ارزش اجتماعی پذیرفته می شود، پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زیانباری به بار می آورد.
اسراف و هدر دادن منابع محدود، تشدید احساس محرومیت نسبی و شكاف و فاصله طبقاتی، بی توجهی به ارزش های فرهنگی و اجتماعی چون قناعت،
از بین بردن روحیه سرمایه گذاری، و كار و تلاش و تشویق راحت طلبی و تن پروری، دنباله روی و تقلید و… بخشی از آشكارترین
آثار مصرف زدگی در سطح فردی است. مصرف زدگی در سطح كلان اجتماعی نیز آثار مخرب بسیاری به دنبال دارد كه وابستگی و توسعه نیافتگی از
مهمترین آنهاست. در واقع مصرف زدگی عبارتست از استفاده بیش از حد و مصرف نامعقول از کالاها و جایگزینی نیازهای غیر واقعی به جای نیازهای واقعی.
در تعريفي كه غربي ها و شرقي ها در تعريف سبك زندگي از نگاه علمي داشته اند، تعريفي را ارائه كرده اند و مبنايي داشته اند كه
يكي از اين مفاهيم جديد مفهوم مصرف است .در اين تعريفات جديد مصرف يك اصل انگاشته شده است،
درست نقطه مقابل مواردي كه ما در تعاريفمان از سبك زندگي ديني داريم. يك مومن و يك مسلمان كه دو مولفه بندگي خدا و خدامحوري را دارد و
زماني سبك زندگيش ديني است كه زايايي داشته باشد.وقتي در زندگي همه حضرات معصومين علیهم السلام و انبيا نگاه مي كنيم در زندگيشان اهل توليد بوده اند
و به اشكال مختلف اين عادت را داشته اند به طور مثال حضرت داوود زره سازي به مردم آموخت، بسياري از انبيا چوپاني، نجاري، كشاورزي و
باغداري و … کرده اند. برخي از اين حضرات هم اگر فرصتي براي اين امور ندارند، خدمات اجتماعي ارائه مي كنند و مانند حضرت سليمان (ع) حاكمي است كه
دادگري و قضاوت مي كند و فقط مصرف كننده و شهروند نيست.
سبک زندگی، حالت زندگی فرد است و با طبقهی اقتصادی–اجتماعی فرد ارتباطی تنگاتنگ دارد و در نهایت هویت اجتماعی او را خلق مینماید. به بیان دیگر، سبک زندگی شیوهی زندگی افراد و گروههای مختلف اجتماعی یک جامعه است؛ افراد هر جامعهای در پذیرش هر سبکی از زندگی با پیروی از الگوهای رفتاری، باورها یا هنجارهای ارزشی اجتماعی یا انتخاب نمادهای فر
هنگی خاص عمل مینمایند. از سوی دیگر سبکهای زندگی به طور معمول بر مبنای سازمان اجتماعی مصرف شکل میگیرد و بر نگرشهای هنجاری مرتبط با مصرف تأکید دارد. به بیان دیگر باید اذعان داشت مصرف در تعیین ویژگیها و هویت مردم به ایفای نقش میپردازد.
در سبک زندگی جدیدی که به دنبال گسترش روز افزون تبلیغات تجاری ایجاد شده، مصرف کانون اصلی زندگی اجتماعی و حتی ارزشهای فرهنگی شده است و این مفهوم غلبهی «فرهنگ مصرف» بر سبک زندگی جامعه را نشان میدهد. پس میتوان گفت مفاهیم ناظر به سبک زندگی در تار و پود فرهنگ مصرف بسط یافتهاند و به این زمینه وابسته بودهاند. از سوی دیگر اگر چه سبکهای زندگی بر مبنای ذائقهها و ارزشهای شخصی شکل میگیرند، اما مطالعات جامعه شناختی نشان میدهد، سبکهای زندگی الگوهای قابل تشخیصی دارند که با ویژگیهای اجتماعی- فرهنگی دیگر همخوان است و این ویژگی نوعی نظم برای این شاخص ایجاد میکند و آن را به مفاهیم اجتماعی بدل میسازد.
دسته بندی سبکهای زندگی برای جلوگیری از مصرف زدگی
برای مطالعهی تأثیر آگهیهای تجاری بر تغییر سبکهای زندگی لازم است تا نگاهی دقیقتر به مفهوم سبک زندگی و دستهبندیهای آن داشته باشیم. در واقع سبک زندگی حکایت از چگونگی انتخاب افراد در پوشش ظاهری، کارهای روزمرهی گذراندن اوقات فراغت و بسیاری انتخابهای دیگر دارد.بر اساس همین انتخابهاست که سبکهای زندگی دستهبندیهای مختلفی پیدا میکند.
1. سبک زندگی مدرن؛در این سبک، تمایل به برخورداری از عناصر زندگی مدرن مانند استفاده از وسایل تختخواب و صرف غذا بر روی میز، وجود دارد.
2. سبک زندگی سنتی؛در این سبک، انتخابها، طرز رفتار و روابط اجتماعی بر اساس الگوهای سنتی شکل میگیرد. از نگاهی دیگر نیز سبک زندگی بر مبنای طبقهی اجتماعی قابل دستهبندی است.
3. سبک زندگی طبقات مرفه؛شیوهی زندگی طبقات مرفه جامعه با نقشهای دارای منزلت اجتماعی بالا و الگوهای پوشش ظاهری و تجملات و تأکید بر ثروت، دارایی و رفاه به عنوان ارزش، همراه است.
4. سبک زندگی اقشار متوسط؛افرادی که به لحاظ نقش اجتماعی، درآمد و انتخابها به طبقهی متوسط جامعه تعلق دارند.
5. سبک زندگی طبقات پایین؛گروهی که نقشهای پایین اجتماعی را پذیرفتهاند؛ شیوهی زندگی و گذران اوقات فراغت ارزان و تأکید بر ارزشهای غیر مادی زندگی، ویژگی آنهاست. افزون بر این تقسیمبندیها زندگی در عصر حاکمیت مصرف و تبلیغات سبب شده تا سبکهای زندگی براساس نوع کالای مصرفی نیز تقسیمبندی ش
ود.
6. سبک زندگی مبتنی بر مصرف کالای فرهنگی؛در این سبک، الگوهای رفتاری، ارزشها و هنجار، نشانهی اهمیت به مسایل فرهنگی است.
7. سبک زندگی مبتنی بر مصرف کالای اقتصادی.
در این سبک اما توجه به خرید و مصرف کالاهای دارای ارزش اقتصادی و منزلتی وجود دارد؛ مصرف و نمایش کالاهای گران قیمت به عنوان نمادی از منزلت اجتماعی مطرح میشود. این سبک مورد تأکید اغلب تبلیغاتهای تجاری است چراکه در سایهی چنین نگاهی به زندگی، فرهنگ مصرف و بازار تضمین شدهای شکل میگیرد که تا بی نهایت مشتری دارد.
مفهوم شهروند با مفهومي كه هم اكنون در اذهان جا افتاده است معناي غلطي را از سبك زندگي ديني ارائه مي كند. ما در جامعه ديني يك مجاهد، مصلح و جهادگر و صالح داريم. نام دقيق و مشخصي تاكنون نتوانسته ام براي مفهوم شهروند بيابم اما در نگاه ديني”كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته” همه مردم رعيت هستند و همه هم به اندازه خودشان مسئولند و هر فردي مسئوليت، زايايي و پويايي اش در عرصه هاي مختلف توليد و مسائل مادي تا توليد علم و دانش و خدمات اجتماعي مهم است. در نگاه غربي و شرقي و ساير مكاتب نگاه اينچنيني را نمي يابيد كه تا اين حد ريز به اين مسئله پويايي و موثر بودن فرد در جامعه اشاره كرده باشند. اين تعريف كاربري و شهروندي زماني پيدا مي شود كه اصل مفهوم مصرف قرار بگيرد. منظور ما اين نيست كه فرد نبايد مصرف كند بلكه منظور اين است كه فرد نبايد مصرف گرا باشد. حال بماند هم اكنون شي پرستي هم به اين مفاهيم اضافه شده است. يكي از مشكلاتي كه هم اكنون حتي دامن افراد مذهبي را گرفته اين است كه شيء سالا
ر شده اند.
براي تمام عزيزان اتفاق افتاده است كه وقتي به منزل اقوام و دوستان رفته باشند و يكسري وسايل و اشيايي عجيب و غريب به ديوارها زده اند. شي پرستي هم اكنون جاي آن تفاخر هاي گذشته نسبت به فرزند و مال را گرفته است و اين تفاخرها در دوره هاي متفاوت عوض شده اند هم اكنون اين شيء زدگي است كه فرد آن شي را يا از خودش آويزان كند و يا از در و ديوار منزلش و يا به شكلي در كاشيكاري و تزئينات منزل بگنجاند که اين هم ريشه در مصرف گرايي دارد.مصرف زدگي تا آنجايي پيش رفته است كه فرد آن اشيايي را كه مي خواهد انتخاب كند در حد پرستش بالا برده و اگر كسي را پيدا كنيم كه اين زيورآلات را در منزل نداشته باشد همه تعجب مي كنند كه چرا اين فرد اين كار را نكرده است. اشتباه ما در اين است كه فكر مي كنيم هر چقدر تجملات زندگي ما بيشتر باشد، رفاهمان نسبت به امكانات بالا مي رود ولي برخي اوقات اينگونه نيست و ما گاهي اوقات رفاهمان را فداي بدست آوردن اين امكانات مي كنيم. در واقع ما آرامش و امنيت خاطر و همه آنچه كه به ما آسايش مي دهد را فداي اين مي كنيم كه اجزاي رفاه را بدست بياوريم.حال آنکه اصل زندگي بر اين است كه ما در مسير زندگي، لذت ببريم اگر هدف اين شد كه ما امكانات رفاهي را به دست بياوريم هيچگاه به آسايش و آرامش نمي رسيم. نمونه اش در گوشي ها، تبلت ها، ماشين ها و خانه هاي مجلل تر است.در اين ميان است كه انسان هيچگاه نمي تواند به آن اوج كه در همه مسائل مادي وجود دارد، برسد و اين مصرف زدگي و شيء گرايي انسان را به جايي مي رساند كه از سبك زندگي ديني جدا مي شود .خيلي افراد درباره مصرف زدگي مطالب زيادي را مي دانند و فكر مي كنند اين امر براي ديگران است و به خودشان مربوط نمي شود و فردي كه زندگي متوسطي دارد و مقداري زر و زيور به ديوارهاي منزلش آويخته است و سالي يكبار مبلمانش را عوض مي كند، خود را مصرف زده نمي داند!
در حاليكه ما در موارد زيادي مي بينيم برخي افراد كه در طبقه مرفهين جامعه هم نيستند، در طبقه متوسط و ضعيف اولويت هاي درجه سه آنها با هم قاطي شده است. به عنوان مثال هم اكنون درصد مصرف شير كه يك ماده خوراكي ضروري است اگر با نوشابه و چيپس مقايسه مي كنيم و با عنايت به اينكه اين مواد براي بدن مضر هم هستند بيشتر است، آيا اين مصرف زدگي نيست؟ با گذشت زمان در يك چرخه اي قرار مي گيريم كه خود متوجه نمي شويم كه دچار مصرف زدگي شده ايم.اين موضوع شيء زدگي بايد توسط اصحاب رسانه و نيز انديشمندان و اهل قلم مورد توجه قرار بگيرد زيرا آسيب هاي زيادي را با خود به همراه دارد و متاسفانه اشيايي به عنوان بورس ضروري براي منزل مي شود كه هيچكدام بويي از فرهنگ ديني و ملي ما نبرده اند. اين شيء گرايي انسان را به مرحله بي بازگشت مي رساند زيرا انسان در چرخه اي مي افتد كه بازگشتي ندارد . این جنس و نوع ايمان ما است كه ما را به سمت و سويي مي كشاند كه ما توليدگرا
يا مصرف گرا شويم. اينكه ما چگونه خداوند را قبول داريم، مولفه هايي كه در بحث ايمان بيان كرديم در اين مورد راهگشاست ايمان به خدا، انبيا و كتاب الهي و قيامت و معاد انسان را نجات مي دهد .
همين كه انسان به معاد باور پيدا كرد، مي داند كه همه آنچه كه بدست مي آورد را نبايد در اين دنيا خرج كند، مي داند كه هر چه دارد رادر اين دنياي فاني كه گذراست نبايد خرج كند و خود را بايد براي قيامت خرج كند و در اين دنيا خودرا محصور نمي كند. براي رهايي از دام مصرف گرايي بايد مولفه هاي ايماني مان را تقويت كنيم.اگر ديديم در چرخه مصرف گرايي و تنبلي افتاده ايم و خدمات رساني نداريم بدانيم هنوز وارد مرحله ايمان نشديم و اينجاست بايد احساس خطر كنيم در آيات زيادي در قرآن آمده كه انبياي زيادي به فرزندانشان توصيه مي كردند كه مراقب باشيد لحظه مرگ تسليم اوامر الهي باشید. زيرا مومن كيس و تيزبين و شجاع، فعال و توليدكننده است. نخستین حرف در سبك زندگي اين است كه فرد صالح باشد، مومن اگر توليد كننده نباشد صالح نيست و اولين مرتبه كه زندگي مومنانه است، قرار نگرفته است.اين سير ايماني هم اينگونه حفظ مي شود كه دکمه هشيار باش انسان هميشه فعال باشد و نسبت به مولفه هاي سبك زندگي اسلامي هشيار باشد.
آنچه که امروز بر مصرف گرایی دامن می زند، زیاده خواهی و قانع نبودن بر دارایی های خود، رشد فرهنگ تجمل گرایی و روند چشم هم چشمی و نوعی احساس کمبود یا نیازهای ذهنی و غیر واقعی در مقبل نیاز واقعی و ملموس که از تبلیغات فراگیر ارزشهای سرمایه داری سر چشمه می گیرد. الگو پذیری اشتباه و بدون تفکر در این زمینه از غرب نیز بسیار در این زمینه موثر بوده است. غرب برای سود بیشتر خود در جهان نیاز آفرینی می کند و مصرف زدگی را رواج می دهد. مقام معظم رهبری در سخنان خود به این مطلب این گونه اشاره کردند که: فرهنگ مصرفزدگی که روز به روز زندگی ملتهای ما را بیشتر در لجنزار خود فرو میبرد تا کمپانیهای غربی که مغز و قلب اردوگاه استکبارند بیشتر سود ببرند.
اگرچه مصرف یك متغیر است و می شود مصرف زدگی را کنترل کرد
اقتصادی و پیش نیاز تولید در كشور است اما مصرف زدگی پدیده ای مضر و آسیب زا در اقتصاد ملی است. مصرف زدگی در اقتصاد مدرن نه تنها با فرهنگ اسلامی و تمدن ایرانی قرابت ندارد بلكه مخل و مضر اقتصاد ملی نیز محسوب می شود .رسانه ها نیز نقش بسیار پر رنگی در رونق و کاهش مصرف گرایی دارند. امروز صنعت تبلیغات به ویژه تبلیغات تلویزیونی به مثابه یكی از اساسیترین گسترشدهندگان جریان مصرفزدگی محسوب میشود، مقام معظم رهبری در این زمینه نیز رهنمودهایی را داشته اند، ایشان اینگونه می فرمایند که: تبلیغات رسانهیی و گاهی تبلیغهای خیلی پُررنگ كه مردم را به طرف مصرفگرایی سوق میدهد، با برنامهیی كه فرضاً شما ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح كنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.باید توجه داشت که از پیامدهای مصرف زدگی برای اقتصاد ما این است که آنرا وابسته تر می کند و طبق فرمایشات رهبری: مصرف بىرویه و زیاد، قاعدتاً از سوى قشرهاى مرفه انجام مىگیرد؛ چون قشرهاى ضعیف قادر نیستند كه زیاد مصرف كنند. مصرفى كه از سوى یك قشر انجام مىگیرد، به زیان كشور است. یعنى هم زیان اقتصادى، هم زیان اجتماعى و هم زیان روانى و اخلاقى دارد. من مكرر عرض كردهام، باز هم مىگویم و خواهش مىكنم كه مصرفگرایى را رها كنند. مصرف باید به اندازه باشد، نه به حداسراف و زیاده روى در مقابل مصرف زدگی و اسراف، صرفه جویی و میانه روی چیز خوبی است مخصوصا درباره این مورد مقام معظم رهبری اسراف را یک عیب ملی خواندند و با انتقاد از مصرف گرایی در زمینه های مختلف تأکید کردند: میانه رویِ برگرفته از ماه رمضان را به صورت فرهنگ ملی دربیاوریم که در این صورت تهدیدات مکرر دشمن درباره تحریم نیز حتی در صورت اجرا شدن بی اثر خواهد بود.
چند نکته اساسی:
– میانه روی در مصرف باید به صورت یک فرهنگ درآید.
– حل مسئله مصرف زدگی در کشور ما نیازمند فرهنگ سازی است.
– صدا و سیما در این فرهنگ سازی نقش مهمی را بر عهده دارد.
فرازهایی از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب:
ما ضعف هایی هم داریم، این ضعف ها را بایستی از بین ببریم. ضعف های ما خطرهایی است که در سر راه ماست و در این مدت وجود داشته است و باید بعدها جلوی اینها را بگیریم.اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ماها را گرفت. بعضی از ما مسوولین دچار دنیاطلبی شدیم، دچار مادیگرایی شدیم. برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگری یواش یواش از قبح افتاد.وقتی ما اینجور شدیم، این سرریز می شود به مردم. میل به اشرافیگری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفاده از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسان ها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز می شود به مردم، در مردم هم این مساله پیدا می شود.
ما امروز متاسفانه دچار اسراف و مصرف زدگی هستیم. من بارها این را عرض کرده ام، باز هم عرض می کنم؛ این خطر است در راه ما.مصرف زدگی را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالای دنیا را باید کم کنیم. تا یک شایعه ای درست می شود که فلان چیز کم است، مردم هجوم می آورند برای اینکه بیشتر آن را جمع کنند، که نبادا دچار کمبود آن شوند، در حالی که آن شی ء ممکن است جزو چیزهای لازم زندگی هم نباشد. خب، اگر آن جنس کم هم نیست، همین هجوم مردم آن را کم می کند. ما به این مساله توجه نمی کنیم. این یکی از ضعف های ماست، ما این ضعف را باید برطرف کنیم.
* از بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تهران در چهاردهم بهمن سال 1390
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه -آموزش مجازی قران ونهج البلاغه