ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

مناظره امام حسن علیه السلام با معاویه و پاسخ به مخالفان صلح

فهرست مطالب

مطلبی که در اینجا آورده شده مناظره و سخنان گهربار حضرت امام حسن مجتبی”علیه السلام”در برابر کسانی است که حضرت را به دلیل صلح با معاویه سرزنش میکردند.


از سليم بن قيس نقل است كه گفت: روزى امام حسن”عليه السّلام”در اجتماع مردم و معاويه بر منبر نشسته و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اى مردم، معاويه پنداشته است که من او را شايسته خلافت مى‏دانم و خود را نه! دروغ بافته. كه من به تصريح قرآن و نصّ نبوىّ بر تمام مردم از خودشان شايسته ‏ترم. بخدا اگر مردم با من بيعت نموده و اطاعتم كرده بودند و يارى ‏ام مى ‏دادند، آسمان و زمين ايشان را از باران و بركات خویش بهره‏مند می ‏ساخت.
و تو اى معاويه هرگز در آن به طمع نمى‏افتادى. و حال اينكه رسول “خدا صلّى اللَّه عليه و آله” فرموده: “امّت كار خود را به مردى واگذار نكرد در حالى كه ميانشان داناتر از او هست. جز آنكه پيوسته كارشان ميل به پستى و زوال دارد تا آنكه به آئين گوساله پرستى افتند.
و بنى اسرائيل هارون را ترك گفته و به گوساله‏ پرستى افتادند با اينكه میدانستند كه هارون خليفه موسى است. و اين
امّت علىّ را ترك گفتند با اينكه خود شنيدند كه رسول خدا
صلّى اللَّه عليه و آله”به علىعليه السّلام”فرمود: “تو در نزد من در منزلت، همچون هارونى در نزد موسى؛ جز امر نبوّت كه پس از من ديگر پيامبرى نيست. و شخص رسول الله “صل الله وعلیه وآله وسلم” از قوم خود به غار گريخت با اينكه ايشان را به خدا می خواند، و اگر داراى اعوان و انصارى بود فرار نمی ‏كرد. و من نيز اگر يار و ياورى داشتم هرگز با تو ای معاویه، قرار داد صلح نمی بستم.

و حال آنكه خداوند عمل هارون
را در سكوت جايز شمرده، وقتى او را خوار و ذلیل داشتند و نزديك بود او را بقتل رسانند. و او نيز هيچ يار و ياورى عليه ايشان نيافت. و خداوند رسول خود را در فرار از قوم مخيّر نمود هنگامى كه هيچ يار و ياورى عليه ايشان نيافت، و همچنين است كار من و پدرم؛ هنگامى كه امّت ما را تنها گذاشته و با ديگرى بيعت نمودند و ما يار و ياورى نيافتيم که
این از جانب خداوند جايز است، و هر آينه اين سنّت و مثالهايى است كه مو به مو تكرار می ‏شود.
اى مردم! اگر شما ميان شرق و غرب عالم را در جستجوى كسى زير پا نهيد كه زاده رسول خدا “صل الله علیه وآله وسلم باشد جز من و برادرم كسى را نخواهيد يافت.
با اسناد معتبرنقل است كه، وقتى امام حسن عليه السّلام با معاويه مصالحه كرد، مردم بر آن حضرت وارد شده و برخى از سر ملامت بر بيعتى كه با معاويه نموده، مطالبى گفتند.
در اين ميان امام عليه السّلام فرمود: واى بر شما! متوجّه نشديد كه من چه كردم؟ بخدا قسم آنچه انجام دادم براى شيعيانم بهتر و نيكوتر از هر چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع و غروب می كند!
مگر نمی ‏دانيد كه من امام شما و واجب الطّاعه مى‏باشم، مگر يادتان رفته كه به تصريح رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله وسلم من يكى از دو آقاى جوانان بهشتى هستم؟ گفتند: آرى چنين است.
فرمود: مگر نمی ‏دانيد هنگامى كه خضر كشتى را سوراخ كرد، و ديوار برقرار داشت، و پسرك را كشت اين كردار او بر حضرت موسى گران آمد؛ چرا كه حكمت اين كار بر او ظاهر و آشكار نبود، ولى نزد خداوند متعال سرشار از حكمت و درستى بود؟!
مگر نميدانيد همه ما بيعتى از طاغيه زمانش بر گردن او است جز حضرت قائم عليه السّلام؟ همو كه حضرت مسيح پشت او به نماز مى ‏ايستد، چرا كه خداوند ولادت او را مخفى داشته و شخص او را غايب می فرمايد تا هنگام خروج، تا بيعت هيچ كس بر دوش او نباشد.
او نهمين فرد از اولاد برادرم حسين و فرزند بهترين كنيزان خدا است، خداوند عمر او را در زمان غيبت طولانى مى ‏گرداند، سپس با قدرت خود او را در صورت جوانىکه هنوز به چهل سال نرسيده ظاهر مى‏فرمايد، اين بدان خاطر است كه بدانند خداوند بر همه چيز قادر و توانا است.


از زيد بن وهب نقل است كه گفت: وقتى امام حسن”عليه السّلام”در مدائن مجروح شده و رنجور بود نزد آن حضرت رسيده و گفتم: اى زاده رسول خدا اوضاع را چگونه ارزيابى می ‏كنيد؟ زيرا مردم در حيرتند؟
حضرت فرمودند: بخدا سوگند كه معاويه براى من بهتر از اين مردم است، می ‏پندارند كه شيعه و پيرو من اند حال آنكه كمر به قتل من بسته و بارم را بغارت و مالم را به تاراج بردند. بخدا اگر از معاويه براى حفظ خون خود و امان خانواده ام عهدى بگيرم براى من بهتر است از اينكه اين بظاهر شيعيان خونم را ريخته و أهل بيت و بعضى از تبعه ‏ام تباه و ضايع شوند.
بخدا اگر با معاويه جنگ كنم همينها مرا دست بسته تحويل او خواهند داد. پس سوگند بخداوند اگر در حالى كه عزيز و آبرومندم با او مسالمه و صلح كنم براى من بهتر از آن است كه در حال اسارت مرا به قتل رسانند، يا بر من منّت گذارد كه اين براى هميشه مايه ننگ و عار بنی هاشم شود، و معاويه و نسل او پيوسته و تا ابد بر اين منّت بر زنده و مرده ما خواهند باليد.   


زيد گفت عرض كردم: اى زاده رسول خدا آيا می ‏خواهى شيعيانت را همچون گلّه بی چوپان رها كنى؟& lt;/SPAN>!
فرمود: چه كنم اى برادر جهنى؟
بخدا من از امرى آگاهم كه از ثقات ايشان به من رسيده، روزى در حالى كه مشغول اظهار شادى بودم أمير المؤمنين”عليه السّلام”به من فرمود: اى حسن آيا خوشحالى؛ چه حال دارى وقتى ببينى كه پدرت كشته شده؟! يا ببينى بنی اميّه به حكومت رسيده اند؟! و امير آنها فردى پرخور و شكم‏ چران است كه هر چه می ‏خورد سيرى ندارد، و در حالى جان می دهد كه نه او را در آسمان ياورى است و نه در زمين اثرى.
سپس بر غرب و شرق عالم حاكم گردد، و مردم به او معتقد شده و مدّت حكومتش به طول انجامد. در اين ايّام شيوه ‏هاى بدعت و گمراهى را بكار می ‏بندد، و حقّ و سنّت رسول خدا”صلّى اللَّه عليه و آله”را به نابودى می ‏كشاند. تمام اموال را ميان طرفدارانش پخش، و ازمستحقّان آن منع می ‏كند. أهل ايمان در حكومت او خوار و زبون و افراد فاسق توانا و قدرتمندند، و مال و ثروت را ميان يارانش دست به دست می ‏گرداند، و بندگان خدا را به بردگى خود می ‏كشد.
حقّ و حقيقت در روزگار حكومت او پوسيده شده و باطل ظاهر، و افراد صالح لعن می ‏شوند، و هر كه با او بر سر حقّ مخالفت كند وى را بقتل رسانده و طرفداران خود را در باطلشان تأييد می كند. همين طور خواهد بود تا اينكه خداوند در آخر الزّمان؛ روزگار سخت و دشوار و جهل غالب مردم، مردى را مبعوث فرمايد كه او را توسّط فرشتگانش تأييد و يارانش را حفظ نموده و با آيات و معجزات خود او را<SPAN dir=ltr& gt;
نصرت بخشد، و او را بر تمام أهل زمين غالب و چيره سازد بنوعى كه همه مطيع او شوند چه با ميل چه با كراهت، او زمين را پر از قسط و عدل و نور و برهان نمايد، تا جايى كه تمامى سرزمينها پيرو او شوند.
همه كافران به او ايمان آورده و مردم تبهكار؛ صالح شوند. و درندگان در حكومت او آرام و در صلحند، و زمين روئيدنى خود را ظاهر و آسمان بركاتش را نازل ساخته و تمام گنجهاى خود را براى او آشكار می ‏سازد، و براى چهل سال بر تمام عالم حاكم شود، پس خوشا بحال كسى كه روزگار او را درك و سخنانش را به گوش جان می شنود!.


با اسناد معتبر مروى است كه مردى نزد امام حسن”عليه السّلام”رسيده و گفت:
اى زاده رسول خدا، گردنهايمان را خوار و ذليل ساختى، و آنچنان ما شيعيان را به بردگى انداختى كه هيچ كسى برايت باقى نماند!!
حضرت امام حسن”علیه السلام”فرمودند: براى چه؟!
مرد گفت: به اينكه حكومت را تسليم اين طاغيه نمودى!.
حضرت فرمودند: بخدا اين حكومت را به او واگذار نكردم جز براى اينكه يار و ياورى براى خود نيافتم. و گر نه با او شبانه روز جنگ می كردم تا خودِ خداوند ميان من و او حكم و داورى فرمايد. ولى أهل كوفه را شناخته و آزمودم. و هيچ خيرى نديدم. اينان عارى از هر وفا و عهدى در سخن و كردار و دمدمى مزاجند.
اينان معتقدند كه قلب و دلشان با ماست ولى شمشيرهاشان عليه ما كشيده شده است.

راوى گفت: همين طور که آن حضرت با من گرم صحبت بود كه ناگاه خون بالا آورد. ظرفى طلبيد و از معده ‏اش آنقدر خون آمد كه آن ظرف لبريز شد.
عرض كردم: اى زاده رسول خدا اين چه حالى است كه شما را رنجور می ‏بينم؟!
فرمود: اين طاغيه كسى را مأمور نموده كه به من سمّ دهد و آن بر جگر من أثر گذاشته و همان طور كه می ‏بينى تكّه تكّه از دلم خارج می ‏شود.
عرض كردم: آيا قصد درمان آن را& lt;SPAN dir=ltr>
نداريد؟!
فرمودند: دو مرتبه اين سمّ را به من خورانده اند و آن را درمان كرده‏ام ولى اين بار هيچ دوايى برايش نيافتم. و بمن خبر رسيده كه معاويه نامه‏ اى به پادشاه روم ارسال نموده و درخواست سمّ كشنده مايعى نموده. و او در جواب نامه گفته در دين ما جايز نيست كه كمر به قتل كسى ببنديم كه قصد جان ما را نكرده. و معاويه در نامه بعدى به او نگاشته كه: اين فرد فرزند مردى است كه در ارض تهامه شورش نموده و قصد مطالبه حكومت پدرش را دارد، و من می ‏خواهم كسى را مأمور كنم تا اين زهر را به او بنوشاند تا تمام عباد را راحت و آسوده و همه جا را آرام كنم. و همراه اين نامه هداياى بسيارى روانه ساخت تا اينكه پادشاه روم نيز اين سمّ كه مرا با آن مسموم نمود را برايش ارسال نمود البتّه با شرط و شروط.
نقل است كه معاويه اين سمّ را به همسر آن حضرت جعده دختر اشعث داده و به او گفته: «اين را به او بخوران و وقتى او مرد تو را به زوجيت پسرم يزيد درخواهم آورد».
پس چون سمّ را به آن حضرت خوراند و او به شهادت رسيد آن زن ملعونه نزد معاويه شتافته و گفت: مرا به همسرى يزيد درآور.
معاويه گفت: برو دور شو! زنى كه شايسته همسرى حسن بن علىّ نباشد در خور پسرم يزيد نيز نخواهد بود!!!
منبع احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص73


www.eteghadat.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید