منوی اصلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

نگرش صلیبیان به مسلمانان طی جنگ های صلیبی (بخش دوم)

فهرست مطالب

<P style="TEXT-ALIGN: right; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; BACKGROUND: white; mso-background-themecolor: background1" dir=rtl class=MsoNormal align=justify&gt ;شهرزاد ساسان‏پور
در این بخش ادامه نظرات ویلیام صوری را به اسلام و مسلمانان در طی جنگ های صلیبی، ارائه می دهیم:


10. خيانت مسيحيان ساكن شهرها و هتك حرمت نواميس مسيحيان توسط تركان‏
در جريان محاصره شهر «رها» كه مدتها به درازا كشيد، فردى مسيحى از اشراف شهر به اهالى خيانت كرد و لشكريان صليبى را كه تحت فرماندهى «بوهيموند» قرار داشتند، به شهر راه داد. در جريان مذاكرات پنهانى اين فرد با سران صليبيان، حادثه‏اى رخ مى‏دهد كه انگيزه او را براى راه دادن مسيحيان تشديد مى‏كند. اين حادثه از قرار زير است:
روزى فيروز از محل كار، پسرش را به منزل مى‏فرستد موقعى كه پسر وارد خانه مى‏شود با منظره زشت و خواركننده‏اى روبه‏رو مى‏شود و متوجه مى‏شود كه مادرش در آغوش يكى از امراى ترك است. جوان دچار رعب و وحشت مى‏شود و به سرعت نزد پدر بر مى‏گردد و واقعه را به او خبر مى‏دهد و با تلخ‏كامى مى‏گويد: آيا كافى نيست اين سگانِ كثيف ما را تحت يوغ و عبوديت و بندگى فرو مى‏كوبند و هر روزه املاك كليسا را دزدانه بالا مى‏كشند تا جايى كه قوانين ازدواج را پايمال كرده و روابط آن را از هم مى‏گسلند اگر قرار است زندگى كنم، به كمك خداوند اين اهانت‏ها را به پايان رسانده و آنها را به آن‏چه مستحق‏اند خواهم رساند.56

11. عهد شكنى اميران ترك در مبادله اسيران و فروش شهرها
نويسنده در بخش‏هايى از كتاب به معاهداتى كه ميان اميران ترك و لشكريان صليبى بسته مى‏شود، اشاره دارد. اين اميران عمدتاً افرادى هستند كه حكومت و امارت چند شهر و حومه را بر عهده دارند و با عقد قرار داد با صليبيان از مقاومت در برابر آنها پرهيز مى‏كنند و در ع
وض امنيت و موقعيت خود را حفظ مى‏نمايند، ويليام صورى در يك مورد به عهد شكنى اميرى از تركان بنام بالاس
Balas اشاره مى‏كند و مى‏نويسد:
يكى از اشراف و بزرگان ترك به نام بالاس از قبل حاكم سروج بود با (كونت) معاهده‏اى مى‏بندد و خواهان روابط دوستانه بين آنها مى‏شود… روزى از كونت دعوت مى‏كند تا براى مهمانى به قلعه او برود، ولى قصدش آن بود كه وى را به قتل برساند. اما كونت از اين توطئه مطلع مى‏شود و از مهلكه جان سالم بدر مى‏برد. در اين واقعه عده‏اى از همراهانش به اسارت در مى‏آيند كه بعداً بين دو طرف مبادله مى‏شوند، اما بلدوين تصميم مى‏گيرد كه ديگر با هيچ تركى پيمان دوستى نبندد. در نزديكى همين منطقه حاكم ديگرى از تركان به نام بالدوك
Balduk حكومت داشت. وى شهر قديمى سميساط را به كونت فروخته بود، اما در برآوردن شروط عقد تأخير مى‏كرد… و «بلدوين» دستور داد گردن او را بزنند.57
به نظر مى‏رسد مولف در صدد است با نقل حادثه بالاس و عهد شكنى او، پيمان شكنى بلدوين را توجيه نمايد. لازم به ذكر است كه فروش شهرها و حاكميت‏هاى مستقل و كوچك و معاهده آنها با مسيحيان نشانگر ناتوانى حكومت مركزى و تفرق نيروهاى مسلمان مى‏باشد.

12. عامل ترس و وصف لشكريان مسلمان‏
زمانى كه «كربوغا» انطاكيه را محاصره كرد تا مسيحيان را از آن بيرون كند، محاصره مدتى به درازا كشيد
، مسيحيان فردى را براى مذاكره نزد وى فرستادند و او از ديدن هيبت و عظمت لشكر مسلمانان دچار تعجب مى‏شود و… تصميم مى‏گيرد كه هر آن‏چه را در خلال ديدار با كربوغا اتفاق افتاده به طور مفصل بيان كرده و گفته‏ها، تهديدها و هيبت اين امير مغرور و متكبر را براى عموم مردم توضيح دهد،58 اما گودفرى با نگرانى از اين كه بيان اين مطالب به صورت مفصل باعث رعب و وحشت مردم شود، از پطرس (فرستاده مذكور) مى‏خواهد كه از ذكر جزئيات خوددارى و تنها به اين مسئله اشاره كند كه دشمن خواستار ادامه جنگ است.59
اين نكته نشان مى‏دهد كه سپاهيان مسلمان از نظر مجهز بودن و كثرت عدد در موقعيت مطلوبى قرار داشتند، اما نويسنده به ويژگى‏هاى اين سپاهيان اشاره نكرده است.

13. وصف غنايمى كه از كربوغا گرفته شده بود
ويليام در اين خصوص مى‏نويسد:
بعد از پايان جنگ، مردم با (مسيحيان) به اردوگاه دشمن برگشته و در آن جا مقادير زيادى از انواع اشياء ضرورى و نيز اندوخته‏هايى از گنجينه‏ها و دفينه‏هاى شرقى يافتند به گونه‏اى كه ارزش گذارى و اندازه‏گيرى كالاهايى، مانند طلا، نقره، جواهر، پارچه‏هاى حريرى و لباس گران‏قيمت غير ممكن بود. مقدارى ظروف زيبا؛ هم از لحاظ ساخت هم از لحاظ موادى كه در آن به كار رفته بود، وجود داشت. هم چنين، گله‏هاى اسب، رمه و… در آن موجود بود. علاوه بر اينها، مقادير زيادى مواد غذايى و حبوبات نيز يافت مى‏شد.60

14. استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ‏
ويليام صورى در ادامه بحث محاصره قدس مى‏نويسد: حادثه‏اى كه از ذكر آن نمى‏توان گذشت اين است كه در بين اسباب جنگى كه مسيحيان در خارج از ديوارهاى شهر قرار داده بودند، وسيله‏اى بود كه صخره‏هاى بزرگ را به داخل شهر پرتاب مى‏كرد و خرابى و كشتار فجيعى به وجود مى‏آورد. وقتى كه كفار (مسلمين) متوجه شدند كه به هيچ وجه نمى‏توانند با اين وسيله مقابله كنند، دو جادوگر استخدام كردند تا با وردهاى خود آن را به يك وسيله ضعيف تبديل كنند. موقعى كه اين جادوگران روى ديوار مشغول خواندن اوراد خود بودند، سنگى از همين وسيله به آنها برخورد و هر دو به همراه سه جوان، كه دستيارشان بودند، از بالا افتادند.61

15. وصف مردمان معره (ثروت و تكبر)
وى در وصف مردمان معُره مى‏نويسد:
ساكنان اين شهر به مال و ثروت هنگفت خويش. متكبر و
مغرور بودند و به دليل آن كه تعداد زيادى از افراد ملت ما (مسيحيان) را در درگيرى‏هاى قبلى كشته بودند، بسيار به خود مى‏باليدند و فخر فروشى مى‏كردند و اين عمل آن قدر قهرمانانه بود كه هميشه بدان مباهات مى‏كردند. آنها لشكريان مسيحى را به حدى تحقير كردند كه انواع دشنام‏ها را نثار بزرگان و رهبران ما مى‏كردند و به صليب‏هايى كه بر روى ديوارها و برج‏ها قرار داده شده بود بى احترامى مى‏كردند و بر اين تمثال‏هاى مقدس آب دهان مى‏انداختند.62
در ادامه ويليام صورى درباره نحوه دفاع سكنه اين شهر از خودشان مى‏نويسد: مدافعان داخل ديوارهاى شهر (معُره) با تمام توان از خود دفاع مى‏كردند؛ سنگ‏ها و اشياء مختلف را به سوى حمله كنندگان پرتاب مى‏كردند و حتى كندوهاى زنبور عسل را كه پر از زنبور بودند و آتش و گچ زنده را نيز به كار گرفتند، ولى سرانجام ناكام ماندند.63

16. حمله راهزنان به لشكر مسيحيان‏
صورى مى‏نويسد:
هنگامى كه مسيحيان از «معره» حركت كردند، همه چيز بر وفق مراد آنها بود. تنها مشكل آنها، آزار و اذيت راهزنان بود كه به طور مداوم به عقبه لشكر حمله مى‏كردند؛ راهزنان گاه گاهى به صورت مخفيانه به افراد مريض و مُسن كه توانايى همراهى با لشكر را نداشتند هجوم مى‏بردند و به قتل و غارت مى‏پرداختند. كونت (كنت) مجبور شد با اين حملات به شدت برخورد كند، به گونه‏اى كه خودش در آخر لشكر حركت مى‏كرد.64

17. كمك رساندن حكام برخى از شهرها به مسيحيان‏
ويليام صورى در اين باره مطالبى آورده است از جمله آن كه:
«زمانى كه لشكر زائران مسيحى از شهرهاى شيزر، حماه، و حمص عبور مى‏كردند. حكام اين شهرها ملزومات و وسايل آسايش و رفاه مورد نياز آنها را فراهم كردند علاوه بر اين، در سرزمين‏هاى بين راه و قلعه‏هايى كه در اين منطقه قرار داشت، هدايايى از طلا، نقره، گله‏هاى حيوانات و ديگر ملزوماتى كه براى زنده ماندن در صحرا لازم است، در اختيار مسيحيان قرار مى‏گرفت… در اين منطقه چه در شمال و چه در جنوب شهرى نبود كه مسيحيان از آنجا عبور كنند و هدايايى براى آنها فرستاده نشود».65
به اين ترتيب، مشخص مى‏شود كه پيش‏روى نيروهاى صليبى هميشه ناشى از جنگ جويى و توانايى نظامى آنها نبوده، بلكه اهالى برخى از شهرها كه تسليم شده بودند، به آنها يارى مى‏رساندند. درباره اين كه، اين كمك‏ها از روى
همدلى بوده يا صرفاً به خاطر حفظ امنيتشان بوده است، به روشنى معلوم نيست و مولف نيز بدان اشاره‏اى نكرده است.

18. رفتار مسيحيان ساكن در بلاد اسلامى (خيانت‏كارى)
ويليام صورى در خصوص عبور لشكريان مسيحى از نزديكى شهر طرابلس مى‏نويسد: در شهر طرابلس بيش از دو هزار مسيحى در اين شرايط گرفتار بودند (سكونت داشتند)، زمانى كه شنيدند لشكر مسيحى به شهر نزديك مى‏شود، به فرماندهان لشكر پيام رساندند كه از كنار شهر بزرگوارانه نگذرند، بلكه اگر لازم شد شهر را محاصره كنند، چون احتمال دارد شهر در عرض چند روز به تصرف آنها درآيد و اگر هم چنين نشد، مبلغ هنگفتى پول از حاكم بگيرند و او را در آن‏جا ابقا كنند تا آزادى مسيحيان در بند را فراهم كند.66

19. برخورد اهالى مصر با مسيحيان ساكن قدس‏
بعد از آن كه مسيحيان انطاكيه را تصرف كردند، اقتدار تركان و ايرانيان در منطقه رو به ضعف گذاشت. مصريان با استفاده از اين فرصت، قدس را تصرف كردند، اما به آنها خبر دادند كه لشكريان صليبى به شهر نزديك مى‏شوند. در نقل اين روايت، ويليام صورى مى‏نويسد: همه مسلمانان در مسجد جمع شدند و در باره جلوگيرى از پيش‏روى لشكر ما (مسيحيان) به مشاوره پرداختند؛ ابتدا تصميم گرفتند در صورت پيش‏روى صليبيان همه ساكنان مسيحى را بكشند و پس از تخريب كليساى قيامت، قبر مسيح را نيز به طور كامل ويران كنند… اما بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه چنين عملى بر دشمنى و خشم صليبى‏ها خواهد افزود و براى همين از اين تصميم صرف نظر كردند و به جاى آن در صدد برآمدند همه دارائى‏ها و اموال آنها را از دستشان بگيرند؛ از اين رو، از آنها مبلغ چهارده هزار سكه طلا (به عنوان جزيه) در خواست كردند و اسقف بزرگ شهر مجبور به پرداخت اين مبلغ شد… اين مبلغ به قدرى زياد بود كه ارزش همه املاك مسيحيان ساكن قدس در اين حد نبود.67
اين سرقت اموال براى كفار (مسلمانان) كفايت نكرد، بلكه همه مسيحيان جز زنان، مريضان و كودكان را از شهر بيرون كردند و در حالى كه آنان در روستاهاى اطراف بر اثر گرسنگى و برهنگى جان مى‏باختند، لشكر ما رسيد.68

20. فاطميان و مسيحيان و خليفه الحاكم‏
ويليام صورى در اين باره مى‏نويسد:
رنج‏هاى مسيحيان در تحت سلطه مصرى‏ها كاهش يافت، درست شبيه فرد زندانى كه گاهى به او استراحت داده مى‏شود و تا زمان
ى كه الحاكم، خليفه مصر شد وضع بدين منوال بود. شرارت‏ها و جنايت‏هاى الحاكم، از جنايت‏هاى همه فرمان‏روايان قبل از او پيشى گرفت تا حدى كه نام او براى نسل‏هاى بعد كه چيزهايى از ديوانگى وى مى‏شنيدند، ضرب المثل شد. از كارهاى زشتى كه وى مرتكب شد، تخريب كليساى قيامت بود. اين كليسا در اساس توسط ماكسيموس بزرگ، اسقف قدس و به فرمان امپراطور قسطنطيه بنا شده بود كه بعدها در دوره هراكليوس (هرقل) تجديد بنا شد. در روايات نقل شده است كه چون مادر الحاكم مسيحى بود وى اين سخت‏گيرى‏ها را انجام مى‏داد تا متهم به طرفدارى از مسيحيان نشود.69

21. وصف قصرقاهره و جايگاه خليفه فاطمى و سلطان‏
ويليام صورى شهر قاهره و جايگاه خليفه فاطمى و سلطان را اين گونه وصف كرده است: «به دليل آن كه قصر اين پادشاه (دارالخلافه) در نوع خود بى نظير است و به شكلى ساخته شده كه كاملاً با دنياى ما غريب و متفاوت است، بهتر آن ديدم كه در اين‏جا به تفصيل آن را بر اساس گفته‏هاى موثق كسانى كه آن امير بزرگ (خليفه فاطمى) را زيارت كردند، توصيف كنم.
هيو، حاكم قيساريه به همراه سلطان وارد قاهره شد و با همراهان به طرف كاخى كه در زبان مصرى كسكره (
cascare) ناميده مى‏شد راهنمايى شد آنها از داخل دهليزهايى كه هيچ روشنايى نداشت، عبور كردند.70 بعد از عبور از نگهبانان اول و دوم به يك حياط وسيع روباز (بدون سقف) هدايت شدند كه نور خورشيد بر آن مى‏تابيد و زمين با سنگ‏هاى رنگارنگ و متنوع فرش شده بود و در اطراف آن اتاق‏هايى از سنگ مرمر قرار داشت كه سقفشان با طلا تزئين شده بود و از لحاظ مواد و هنر به گونه‏اى بود كه ابهت پادشاهى را بر مى‏تابيد و حوض‏هايى از سنگ مرمر وجود داشت كه از آب زلال پر بودند و هم‏چنين انواع پرندگان كه بزرگ‏تر از پرندگان منطقه ما بودند و براى ما ناشناخته بودند.
بعد از عبور از اين محوطه به ساختمان‏ها
يى رسيدند كه از لحاظ هنرى بر آن چه قبلاً ديده بودند، برترى داشت همان گونه كه ساختمان‏هاى قبلى بر ساختمان‏هاى عادى برترى داشت. در اين جا نيز انواع مختلفى از حيوانات بودند كه تنها قلم يك نقاش يا ذهن يك شاعر قادر به خلق آنهاست يا فقط مى‏توان آن‏ها را در خواب مشاهده كرد. پس از عبور از ميان دهليزهاى تنگ و باريك وراه‏هاى پيچ در پيچ، به خود قصر رسيدند. در آن جا سلطان دو بار بر زمين سجده كرد و با فروتنى در مقابل خليفه ايستاد و چنان اظهار تعبد كرد كه تنها لايق خداوند است سپس براى سومين بار در مقابل او خم شد و شمشيرش را از كمر گشوده بر زمين نهاد. پس از آن پرده‏ها كنار رفت و تخت خلافت نمايان شد. خليفه بر روى آن با صورتى متبسم و گشاده بر زمين نشسته بود و اطرافش را مشاوران و نزديكان خاصش احاطه كرده بود71… .
در پايان، سلطان خواسته‏هاى مسيحيان را مطرح كرد و خليفه نيز آنها را پذيرفت. پس از آن هيو، رئيس هيأت مسيحيان از او خواست كه رضايت خود را با دست دادن تأييد كند، خليفه در ابتدا از اين كار اجتناب ورزيد ولى به اصرار سلطان با «هيو» دست پيمان داد. هيو طورى آزادانه با خليفه صحبت مى‏كرد كه اطرافيان او به وحشت افتادند.
لازم به ذكر است كه ويليام صورى در اين قسمت از كتاب اشاره مى‏كند كه در مصر عملاً كارها در دست سلطان بود نه خليفه.

22. ستايش خردمندى و درايت نورالدين زنگى‏
ويليام صورى با اشاره به خردمندى، بصيرت و آگاهى نورالدين زندگى، سلطان مصر، مى‏نويسد: در محاصره شهر بانياس، تركان با تمام نيرو به ادامه جنگ اصرار داشتند و لطمات شديدى به مدافعان شهر زدند و با فشارهايى كه بر مردم وارد آوردند، آنها را در آستانه تسليم قرار داده بودند. در اين اوضاع، پادشاه متوجه شد كه شهر بانياس از بلاهاى سخت رنج مى‏برد و نمايندگانى فرستاد تا از امير انطاكيه و كنت طرابلس يارى بخواهد… اين دو امير با نيروهاى خود به يارى مردم بانياس شتافتند.
به نورالدين خبر رسيد كه اين دو فرمانده به (ملك) پادشاه ملحق شده‏اند و همگى با هم به طرف شهر بانياس در حركت هستند، اين امير (نورالدين) كه از خردمندى و درايت بسيارى در تدبير امور و كارها برخوردار بود، متوجه شد كه عقب نشينى در جريان خطرات و حوادث نامعلوم نشانه عقل است و اين در حالى بود كه وى تا آن زمان موفق به گشودن قلعه‏ها و ويران ساختن حصارها شده بود
و مدافعان تمام اميد خود را از دست داده بودند. به اين دليل، دست از محاصره برداشت و به نقطه‏اى دورتر در سرزمين خود عقب نشينى كرد.72

23. توطئه قتل نورالدين زنگى و اوصاف وى‏
مؤلف درباره قتل نورالدين و خصال و اوصاف وى مى‏نويسد:
«زنگى» در نتيجه پيروزى‏هاى درخشانى كه در تصرف شهرها بدست آورده بود، شديداً گرفتار عجب و غرور شد و بلافاصله به محاصره «قلعه جعبر» كه در كنار فرات قرار داشت اقدام نمود، اما در پى توطئه پنهانى حاكم شهر با برخى از اهل حرم و نزديكان او، چند تن از غلامانش، او را در شبى كه از شدت باده خوارى مست شده بود، در چادرش به قتل رساندند.
حاكم شهر از قاتلين زنگى در داخل ديوارهاى شهر استقبال (پذيرايى) كرد و بدين ترتيب آنها از انتقام‏جويى خانواده وى رهايى يافتند و همه لشكريان زنگى با محروم شدن از حمايت رئيسشان دچار هزيمت شده و گريختند. دو فرزندش يكى در موصل و ديگرى (نورالدين) در حلب به جاى وى نشستند. نورالدين مرد حكيم، عاقل و فرزانه بود و مطابق اعتقادات دينى خود، انسانى خدا ترس بود كه از لحاظ مالى ارث و ميراث فراوانى از پدر برده بود.73

24. علل ضعف مسيحيان و قدرت گرفتن مسلمانان در دوره صلاح الدين ايوبى‏
ويليام شرح مى‏دهد كه مسئله اين است كه چرا پدران ما على رغم شمار اندكشان، با شجاعت تمام، دشمنانى كه تعداد آنها بسيار زيادتر بود، شكست مى‏دادند و چرا نصرت الهى و رحمت آسمانى شامل حال آنها مى‏شد و آوردن اسم مسيحى، رعب و وحشت در دل مردمان خداشناس مى‏انداخت… . در حالى كه غالباً، مردان ما در اين ايام مغلوب و مقهور دشمنانى مى‏شوند كه از آن‏ها كمتر و ضعيف‏تر هستند و تلاش‏هايشان عمدتاً نافرجام مى‏ماند و در مقابل دشمنان مجبور به تسليم مى‏شوند.
بررسى دقيق اين وضع نشان مى‏دهد كه ما گرفتار لعن و نفرين الهى شده‏ايم؛ دليل اول: آن كه اجداد ما مردان متدينى بودند و از خدا خوف داشتند، در حالى كه امروزه به جاى آنان نسلى شرور و فرزندانى گناه‏كار نشسته‏اند كه به ظاهر پايبند مذهب مسيح، ولى در عمل بدنبال همه نوع محرماتى هستند و… طبيعى است كه خداوند يارى خود را از ايشان دريغ نمايد. اين حال و روز مردان عصر حاضر به ويژه ساكنان شرق است و اگر فردى بخواهد رذائل اخلاقى آنان را به تحرير بكشد، از كثرت مطالب و زشتى آنها ناتوان خواهد بود.74

دليل دوم: جنگ جويان اوليه كه در دوره‏هاى قبلى به سرزمين‏هاى شرق مى‏رفتند، براى مبارزه در راه عقيده خويش به امور نظامى و نظامى گرى علاقه داشتند و داراى تجربه كافى در برخورد با مشكلات و گرفتارى‏هاى معركه نبرد بودند و نيز مهارت زيادى در به كار بردن سلاح‏ها و ابزار آلات جنگى داشتند. بر عكس، ساكنان شرق به علت آرامش مستمر و سكون بيش از حد، ضعيف گشته و در فنون جنگى و اصول رزمى مهارت نداشته و در تنبلى و كسالت و بى خبرى به سر مى‏بردند و به همين دليل، عجيب نبود كه عده قليلى بر گروه كثيرى پيروز مى‏شدند، چرا كه در چنين كارهايى (جنگ) افرادى كه در كار بست ابزار آلات، سر رشته و مهارت مستمر داشته باشند، به راحتى بر كسانى كه در اين زمينه آموزش نديده‏اند غلبه مى‏كنند.
دليل سوم: در دوره‏هاى اوليه هر شهر براى خود حاكمى داشت و با توجه به بيان ارسطو مى‏توان گفت كه اين شهرها پشتيبان يك‏ديگر نبودند و با يك‏ديگر ارتباط متقابل نداشتند. آنها در هنگام جنگ نيز بيش از آن كه از مسيحيان بهراسند، از هم پيمانان مسلمان خود مى‏هراسيدند اما در حال حاضر، همه اين ممالك تحت اراده يك شخص قرار گرفته و زنگى وحشى توانسته است كه بر همه آنها استيلا يابد و… .75
ويليام صورى در ادامه به نورالدين و صلاح الدين ايوبى و توانايى آنها در ايجاد يك‏پارچگى و اعمال سلطه بر شهرهاى اطراف اشاره كرده و مى‏گويد: صلاح الدين از خانواده‏اى دون پايه برخاسته است.76

نتيجه‏گيرى‏
جنگ‏هاى صليبى هيچ نتيجه مادى براى صليبى‏ها به بار نياورد؛ مدتى بيت المقدس بدست آنان افتاد، اما به زودى مسلمانان آنان را عقب رانده و بر بيت المقدس چيره شدند، تنها نتيجه مهم اين جنگ‏ها به ارمغان آوردن مرگ و بينوايى براى مسلمانان و مسيحيان، به خصوص سكنه آسياى صغير و فلسطين بود. در طى اين دوران، كلمه مسيحى در مقابل همه غير مسيحيان قرار گرفت و آزادسازى سرزمين مقدس، فكر مشترك مسيحيان
اروپا شد.
نتيجه كلى اين مقاله آن است كه اروپاييان ثواب جنگ صليبى را همانا عفو گناهان خويش تلقى مى‏كردند و جهاد مذهبى كه پاپ‏ها آن را طرح كردند، بدين عقيده دامن زد. در حالى كه دنياى غرب با انگيزه‏هاى متفاوت متوجه شرق شد، جهان اسلام در آستانه جنگ‏هاى صليبى وضعيت ناآرامى داشت؛ با شكست غزنويان، سلاجقه بر سر كار آمدند كه آنها نيز پس از مدتى در سراشيبى سقوط افتادند و به سلسله‏هاى مختلف اتابكان تقسيم شدند. در مصر، خلفاى فاطمى در حال افول بودند و حكومت ايوبيان جاى آنان را گرفت، در حالى كه خلافت عباسى بغداد براى تضعيف خلفاى فاطمى مصر با صليبيان روابط دوستانه‏اى داشت، اندلس با سقوط امويان وارد يك دوران ملوك الطوايفى شد و صليبيان با فتح تولد و (طليطله) بر اندلس دست يافتند و جزيره سيسيل هم به دست نورماندى‏ها افتاد.
به هر حال، مسيحيان در اين زمان دين اسلام را يك بدعت در دين مسيح، محمدصلى الله عليه وآله را ضد مسيح و اسلام را زيان آور تلقى مى‏كردند. تصور مخدوشى كه نويسندگان مسيحى سده‏هاى هشتم تا سيزدهم ميلادى از خود ارائه دادند، به دليل برترى فرهنگى مسلمانان در اندلس و… ايجاد شد، مسيحيان براى اسلام و پيامبر آن، ضعف‏هاى اخلاقى زيادى بر شمرده‏اند. مسخره كردن مسلمانان تمسخر دين اسلام را در پى‏داشت، تلاشى بود كه صليبيان براى ارائه چهره مخدوش و تحريف شده از اسلام انجام مى‏دادند؛ آنها اسلام را دين خشونت، زور و شمشير مى‏دانستند و آن را به عنوان «دين تن آسانى» معرفى مى‏كردند. نويسندگانى، چون «پدرود آلافونسوى» اسپانيايى، پير معزز، روبركتونى و… در نوشته‏ها و رديه‏هاى خود درباره اسلام، اين دين را بدعت و بى محتوا معرفى مى‏كردند. جنگ‏هاى صليبى شناخت واقع بينانه‏ترى از اسلام به مسيحيان داد، اما مسيحيان بيشتر به شناخت شخصيت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله توجه كردند تا دين اسلام و نيز بيشتر مورخان به شرح خلفا اميران و بزرگان جهان اسلام همت گماردند، چرا كه شناختى از اسلام نداشتند.
نورمن دانيل در كتاب اسلام و غرب و نيز ادوارد گيبون در كتاب انحطاط و سقوط امپراطورى روم به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله، تعاليم و هيبت وى پرداخته و حكومت شهرهاى مكه و مدينه را نماينده ظاهرى حكومت دموكراسى ناميده‏اند.
اما ويليام‏صورى كه تحصيلات خود را نه تنها در ديرها و كنيسه‏ها، بلكه در فرانسه ادامه داد و تا مق
ام رياست اسقف‏هاى صور رسيد و در جنگ‏هاى صليبى حضور داشت، به عنوان يكى از نويسندگان جنگ‏هاى صليبى تاريخ نود ساله اين جنگ‏ها را از (1184 – 1094م) به زبان لاتينى به رشته تحرير درآورده است، بنا به اظهارات سهيل زكار، مترجم عربى اين كتاب، ويليام با واژه‏هاى دشنام‏آميز به پيامبر اسلام اهانت كرده و از مسلمانان با واژه كفار ياد كرده است او دين محمدصلى الله عليه وآله را مذهبى معرفى مى‏كند كه به زور در سرزمين‏هاى شرقى گسترش يافته و انديشه‏هاى فاسد و اعتقادات خرافى خود را در آن جا رواج داده است. او علت اصلى فتح فلسطين به دست مسلمانان را خالى بودن سكنه فلسطين و آزاد شدن آنها از دست پادشاه ايران به دست قيصر روم دانسته و مى‏نويسد: زمانى كه مسلمانان بر قدس دست يافتند، اين منطقه چهارصد سال زير يوغ بندگى ظلم و ستم قرار گرفت. او هارون الرشيد خليفه عباسى را كه با شارلمانى و صليبيان روابط دوستانه‏اى داشت، ستوده است و در سراسر كتاب خود به نمونه‏هايى از سخت‏گيرى‏ها و آزارهاى مسيحيان از سوى مسلمانان، مانند تخريب كليساها، گرفتن ماليات، مصادره اموال، دزديدن فرزندان و دختران، ترك دين (به زور يا با وعده‏هاى شيرين)، برخورد نامناسب سلاجقه و تركان با زوار مسيحى و جان باختن آنها، برخورد نامناسب تركان با مقدسات مسيحيان، هتك حرمت نواميس مسيحيان به دست تركان، استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ، وصف مردمان معمره (ثروت و تكبر آنها) و… پرداخته است.
با توجه به اين مطالب به نظر مى‏رسد كه نويسندگان مسيحى، به خصوص در طى جنگ‏هاى صليبى، ديدگاه مثبتى از مسلمانان و دين اسلام نداشتند، خصوصاً افرادى، مانند ويليام صورى كه عنوان رياست اسقف‏هاى صور را نيز داشته است و به كار بردن واژه‏هاى توهين‏آميز و دشنام گونه به پيامبر اسلام و اطلاق واژه كفار بر مسلمين، ديدگاه او را درباره اسلام و مسلمانان نشان مى‏دهد. او از هارون الرشيد كه با صليبيان روابط دوستانه داشت، به نيكى ياد مى‏كند، بدون آن كه به لشكريان مسلمان از نظر كثرت عدد و مطلوبيت موقعيت، توجهى كند؛ اين نكات كاملاً نگرش او را نشان مى‏دهد.


بدين ترتيب، مشاهده مى‏كنيم كه انگيزه آزادسازى شهر مقدس قدس براى صليبيان چنان اهميتى داشت كه حتى كسانى چون ويليام صورى كه در رديف دانشمندان و محققان محسوب مى‏شود به حقيقت اسلام و مسلمانان توجهى نكرده و به ارائه تصويرى مخدوش از اسلام و مسلمانان كمك كرده‏اند. تنها در پايان جنگ‏هاى صليبى و آشنايى غرب با تمدن شرق و اسلام بود كه اين ديد مغرضانه و مخدوش تعديل يافت و محققان اروپايى گردشى اندك و نامحسوس در آثار قلمى خود، با هدف معرفى دين اسلام و مسلمانان و نتايج جنگ‏هاى صليبى ايجاد كردند.

پى‏نوشت‏ها
1. دانشجوى دكترى تاريخ – دانشگاه الزهراء.
2. ويل دورانت، تاريخ تمدن، عصر ايمان، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، (تهران، نشر آموزش انقلاب اسلامى، 1367ش) بخش دوم، ص 783.
3. همان، ص 784.
4. هانس ابرهارد ماير، جنگهاى صليبى، ترجمه عبدالحسين شاهكار (شيراز، دانشگاه شيراز، 1371ش) ص 27 – 30 – 34؛ ويليام مونتگرى وات، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ترجمه محمد حسين آريا (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373) ص 130 – 131.
5. فن گوستاو گرونبوم ، اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سميعى (تهران، نشر البرز، 1373ش) ص 52 – 53.
6. درباره خطبه پاپ اوربانوس دوم ر.ك: عبداللَّه ناصرى طاهرى، بيت المقدس شهر پيامبران (تهران، سروش، 1367ش) ص 46-48؛ ويل دورانت، پيشين، ص 785 – 786.
7. عارف العارف، الفصل فى تاريخ قدس (بيت المقدس، دارالاندلس، 1308ق) ص 154-157.
8. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، تحقيق على شيرى (بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408ق) ص 54 – 59.
9. همان، ج 7، ص 320.
10. ويل دورانت، پيشين، ص 808 – 809.

11. عبداللَّه ناصرى طاهرى، علل و آثار جنگهاى صليبى، چاپ اول (تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش) ص 33 – 35.
12. رنه گروسه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، چاپ سوم (تهران، علمى فرهنگى، 1368ش)، ص 67؛ دكتر عبدالحسن نوايى، ايران و جهان از مغول تا قاجاريه، چاپ سوم (تهران، نشر هما، 1364ش)، ج 1، ص 14 – 25.
13. ويليام مونتگمرى وات، پيشين، ص 35.
14. از وقايع نويسان حاضر در جنگهاى صليبى كه در بيت المقدس حضور داشته است. (1127م / 521ق).
15. هانس ابرهاردماير، پيشين، ص 101.
16. بنومرداس از سلسله‏هاى شيعى شمال سوريه بودند كه پس از حمدانيان به قدرت رسيدند.
17. ابن اثير، پيشين، ص 345.
18. از دولت‏هاى ترك سيواس، قيساريه و مالت كه در سال‏هاى (560 – 490ه ) حكومت كردند و به دست سلاجقه روم منقرض شدند. ر.ك: استانلى لين پول، طبقات سلاطين اسلام، ترجمه عباس اقبال (تهران، بى‏تا، 1363) ص 138.
19. استيفن رانيسمان، تاريخ جنگهاى صليبى، ترجمه زهرا محيط طباطبائى (تهران، حسينيه ارشاد، بى‏تا) ص 218.
20. ابن اثير، پيشين، ج 6، ص 617.
21. همان، ص 377.
22. شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئيس، ايتاليا و جزاير درياى مديترانه) ترجمه على دوانى، چاپ پنجم (تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370) ص‏149 – 151.
23. همان، ص 170.
24. همان، ص 199 – 206.
25. ويليام مونتگمرى وات، پيشين، ص 139.
26. همان، ص 148.
27. همان، ص 142 – 143.
28. همان، ص 144 – 146.
29. فن گوستاوگرونبوم، پيشين، ص 42 – 43.
30. همان، ص 146.
31. همان، ص 43.
32. مونتگمرى وات، ص 140 – 141.
33. فن گوستاو گرونبوم، پيشين، ص 44 – 45.
34. ادوارد گيبون، انحطاط و سقوط امپراتورى روم، ترجمه فرنگيس شادمان (نمازى) جلد سوم (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، بى‏تا) ص 1126.
35. مونتگمرى وات، پيشين، ص 35.
36. كتاب پيشين، ص 1105-1109 و 1119 – 1131 و 1126 و 1252 – 1256.
37. شكيب ارسلان، پيشين، ص 203 – 204.
38. همان، ص 282 – 288.
39. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسينى، چاپ سوم (تهران، كتاب فروشى ا
سلاميه، 1358ش)، ص 297.
40. مطالب فوق از مقدمه اين كتاب برگرفته شده است: ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، نقله الى العربيه و قدم عليه الدكتور سهيل زكار (مصر، دارالفكر، 1401ق) و همو، الحروب الصليبيه، ترجمه حسن حبشى (القاهره، الهئيه المصريه، العالم الكتاب 1991) جزء الاول.
41. مترجم عرب؛ يعنى سهيل زكار در پاورقى توضيحاتى آورده است مبنى بر اين كه چون ويليام صورى مؤلف اصلى كتاب از واژه‏هاى توهين‏آميز و دشنام گونه نسبت به پيامبر اسلام استفاده كرده است، بخشى از آنها را حذف كرده است.
42. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه (الاعمال المنجزه فيما وراء البحار)، پيشين، جزء اول، ص‏141.
43. همان، ص 314.
44. همان، ص 144.
45. همان، ص 159.
46. همان، ص 143.
47. همان، ص 144.
48. ميان هارون الرشيد و شارلمانى معاهده‏اى منعقد شده بود كه بر اساس آن مسيحيان تحت حكومت شارلمانى قرار داشتند.
49. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، پيشين، ص 314.
50. همان، ص 149.
51. همان، ص 160.
52. همان، ص 161.
53. مترجم در پاورقى ذكر كرده است كه مؤلف (ويليام صورى) دچار اشتباه قلمى شده است، چرا كه سلطه تركان 28 سال بود نه 38 سال. ( 1098-1071م) كه در 1098 ميلادى قدس به دست مصريان افتاد.
54. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، پيشين، ص 151-150.
55. همان، ص 366.
56. همان، ص 323.
57. همان، ص 378 – 376.
58. از فرماندهان مشهور جنگهاى صليبى.
59. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، پيشين، ص 355.
60. همان، ص 364.
61. همان، ص 431.
62. همان، ص 379.
63. همان، ص 380.
64. همان، ص 385.
65. همان، ص 386 – 385.
66. همان، ص 387.
67. همان، ص 401.
68. همان، ص 402.
69. همان، ص 147.
70. همان، جزء الثانى، ص 900.
71. همان، ص 901.
72. همان، ص 850.
73. همان، ص 742.
74. همان، ص 979.
75. همان، ص 980.
76. همان، ص 981.
منابع‏
– ابرهاردماير، هانس، جنگ‏هاى صليبى، ترجمه عبدالحسين شاهكار (شيراز، دانشگاه شيراز، 1371ش).
– ابن اثير، عزالدين ابوالحسن على بن ابى الكرام شيبانى، الكامل فى التاريخ، تحقيق على شيرى، ج 6 (بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408ق).
– دورانت، ويل، تاريخ تمدن عصر ايمان، بخش دوم، ترجمه ابوالقاسم طاهرى (تهران، آموزش انقلاب اسلامى، 1367ش).
– رانسيمان، استيفن، تاريخ جنگهاى صليبى، ترجمه زهرا محيط طباطبائى، سه جلد (تهران، حسينيه ارشاد، بى‏تا).
– شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئيس، ايتاليا و جزاير درياى مديترانه) ترجمه على دوانى، چاپ پنجم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370ش).
– الصورى، ويليام، تاريخ الحروب الصليبيه (الاعمال المنجزه فيما وراءالبحار) دو جزء، ترجمه سهيل زكّار (بيروت، دارالفكر، 1410ق/1990م).
– صورى – ، الحروب الصليبيه، ترجمه حسن حبشى، دو جزء (القاهره، الهيئه المصريه العامه الكتاب، 1991م).
– عارف، العارف، الفصل فى تاريخ قدس (بيت المقدس، در الاندلس، 1308ق).
– گروسه، رنه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، چاپ سوم (تهران، انتشارات علمى فرهنگى. 1368ش).
– گرونبوم فن گوستاو: اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سميعى (تهران، نشر البرز، 1373ش).
– گيبون، ادوارد؛ انحطاط و سقوط امپراطورى روم، ترجمه فرنگيس شادمان (نمازى)، سه جلد (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1353ش).
– لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسينى، چاپ سوم (تهران، كتاب فروشى اسلاميه، 1358ش).
– لين پول، استانلى، طبقات سلاطين اسلام، ترجمه عباس اقبال (تهران، بى‏نا، 1363).
– مونتگمرى وات، ويليام، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ترجمه محمد حسين آريا، چاپ اول (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373).
– ناصرى طاهرى، عبداللَّه، بيت القدس شهر پيامبران (تهران، سروش، 1367).
– – ، علل و آثار جنگهاى صليبى (تهران
، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش).
– نوايى عبدالحسين، ايران و جهان از مغول تا قاجاريه، چاپ دوم، سه جلد (تهران، نشر هما، 1364ش).


www.tarikheslam.com

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید