<P style="TEXT-ALIGN: right; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; BACKGROUND: white; mso-background-themecolor: background1" dir=rtl class=MsoNormal align=justify> ;شهرزاد ساسانپور
در این بخش ادامه نظرات ویلیام صوری را به اسلام و مسلمانان در طی جنگ های صلیبی، ارائه می دهیم:
10. خيانت مسيحيان ساكن شهرها و هتك حرمت نواميس مسيحيان توسط تركان
در جريان محاصره شهر «رها» كه مدتها به درازا كشيد، فردى مسيحى از اشراف شهر به اهالى خيانت كرد و لشكريان صليبى را كه تحت فرماندهى «بوهيموند» قرار داشتند، به شهر راه داد. در جريان مذاكرات پنهانى اين فرد با سران صليبيان، حادثهاى رخ مىدهد كه انگيزه او را براى راه دادن مسيحيان تشديد مىكند. اين حادثه از قرار زير است:
روزى فيروز از محل كار، پسرش را به منزل مىفرستد موقعى كه پسر وارد خانه مىشود با منظره زشت و خواركنندهاى روبهرو مىشود و متوجه مىشود كه مادرش در آغوش يكى از امراى ترك است. جوان دچار رعب و وحشت مىشود و به سرعت نزد پدر بر مىگردد و واقعه را به او خبر مىدهد و با تلخكامى مىگويد: آيا كافى نيست اين سگانِ كثيف ما را تحت يوغ و عبوديت و بندگى فرو مىكوبند و هر روزه املاك كليسا را دزدانه بالا مىكشند تا جايى كه قوانين ازدواج را پايمال كرده و روابط آن را از هم مىگسلند اگر قرار است زندگى كنم، به كمك خداوند اين اهانتها را به پايان رسانده و آنها را به آنچه مستحقاند خواهم رساند.56
11. عهد شكنى اميران ترك در مبادله اسيران و فروش شهرها
نويسنده در بخشهايى از كتاب به معاهداتى كه ميان اميران ترك و لشكريان صليبى بسته مىشود، اشاره دارد. اين اميران عمدتاً افرادى هستند كه حكومت و امارت چند شهر و حومه را بر عهده دارند و با عقد قرار داد با صليبيان از مقاومت در برابر آنها پرهيز مىكنند و در ع
وض امنيت و موقعيت خود را حفظ مىنمايند، ويليام صورى در يك مورد به عهد شكنى اميرى از تركان بنام بالاس Balas اشاره مىكند و مىنويسد:
يكى از اشراف و بزرگان ترك به نام بالاس از قبل حاكم سروج بود با (كونت) معاهدهاى مىبندد و خواهان روابط دوستانه بين آنها مىشود… روزى از كونت دعوت مىكند تا براى مهمانى به قلعه او برود، ولى قصدش آن بود كه وى را به قتل برساند. اما كونت از اين توطئه مطلع مىشود و از مهلكه جان سالم بدر مىبرد. در اين واقعه عدهاى از همراهانش به اسارت در مىآيند كه بعداً بين دو طرف مبادله مىشوند، اما بلدوين تصميم مىگيرد كه ديگر با هيچ تركى پيمان دوستى نبندد. در نزديكى همين منطقه حاكم ديگرى از تركان به نام بالدوك Balduk حكومت داشت. وى شهر قديمى سميساط را به كونت فروخته بود، اما در برآوردن شروط عقد تأخير مىكرد… و «بلدوين» دستور داد گردن او را بزنند.57
به نظر مىرسد مولف در صدد است با نقل حادثه بالاس و عهد شكنى او، پيمان شكنى بلدوين را توجيه نمايد. لازم به ذكر است كه فروش شهرها و حاكميتهاى مستقل و كوچك و معاهده آنها با مسيحيان نشانگر ناتوانى حكومت مركزى و تفرق نيروهاى مسلمان مىباشد.
12. عامل ترس و وصف لشكريان مسلمان
زمانى كه «كربوغا» انطاكيه را محاصره كرد تا مسيحيان را از آن بيرون كند، محاصره مدتى به درازا كشيد
، مسيحيان فردى را براى مذاكره نزد وى فرستادند و او از ديدن هيبت و عظمت لشكر مسلمانان دچار تعجب مىشود و… تصميم مىگيرد كه هر آنچه را در خلال ديدار با كربوغا اتفاق افتاده به طور مفصل بيان كرده و گفتهها، تهديدها و هيبت اين امير مغرور و متكبر را براى عموم مردم توضيح دهد،58 اما گودفرى با نگرانى از اين كه بيان اين مطالب به صورت مفصل باعث رعب و وحشت مردم شود، از پطرس (فرستاده مذكور) مىخواهد كه از ذكر جزئيات خوددارى و تنها به اين مسئله اشاره كند كه دشمن خواستار ادامه جنگ است.59
اين نكته نشان مىدهد كه سپاهيان مسلمان از نظر مجهز بودن و كثرت عدد در موقعيت مطلوبى قرار داشتند، اما نويسنده به ويژگىهاى اين سپاهيان اشاره نكرده است.
13. وصف غنايمى كه از كربوغا گرفته شده بود
ويليام در اين خصوص مىنويسد:
بعد از پايان جنگ، مردم با (مسيحيان) به اردوگاه دشمن برگشته و در آن جا مقادير زيادى از انواع اشياء ضرورى و نيز اندوختههايى از گنجينهها و دفينههاى شرقى يافتند به گونهاى كه ارزش گذارى و اندازهگيرى كالاهايى، مانند طلا، نقره، جواهر، پارچههاى حريرى و لباس گرانقيمت غير ممكن بود. مقدارى ظروف زيبا؛ هم از لحاظ ساخت هم از لحاظ موادى كه در آن به كار رفته بود، وجود داشت. هم چنين، گلههاى اسب، رمه و… در آن موجود بود. علاوه بر اينها، مقادير زيادى مواد غذايى و حبوبات نيز يافت مىشد.60
14. استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ
ويليام صورى در ادامه بحث محاصره قدس مىنويسد: حادثهاى كه از ذكر آن نمىتوان گذشت اين است كه در بين اسباب جنگى كه مسيحيان در خارج از ديوارهاى شهر قرار داده بودند، وسيلهاى بود كه صخرههاى بزرگ را به داخل شهر پرتاب مىكرد و خرابى و كشتار فجيعى به وجود مىآورد. وقتى كه كفار (مسلمين) متوجه شدند كه به هيچ وجه نمىتوانند با اين وسيله مقابله كنند، دو جادوگر استخدام كردند تا با وردهاى خود آن را به يك وسيله ضعيف تبديل كنند. موقعى كه اين جادوگران روى ديوار مشغول خواندن اوراد خود بودند، سنگى از همين وسيله به آنها برخورد و هر دو به همراه سه جوان، كه دستيارشان بودند، از بالا افتادند.61
15. وصف مردمان معره (ثروت و تكبر)
وى در وصف مردمان معُره مىنويسد:
ساكنان اين شهر به مال و ثروت هنگفت خويش. متكبر و
مغرور بودند و به دليل آن كه تعداد زيادى از افراد ملت ما (مسيحيان) را در درگيرىهاى قبلى كشته بودند، بسيار به خود مىباليدند و فخر فروشى مىكردند و اين عمل آن قدر قهرمانانه بود كه هميشه بدان مباهات مىكردند. آنها لشكريان مسيحى را به حدى تحقير كردند كه انواع دشنامها را نثار بزرگان و رهبران ما مىكردند و به صليبهايى كه بر روى ديوارها و برجها قرار داده شده بود بى احترامى مىكردند و بر اين تمثالهاى مقدس آب دهان مىانداختند.62
در ادامه ويليام صورى درباره نحوه دفاع سكنه اين شهر از خودشان مىنويسد: مدافعان داخل ديوارهاى شهر (معُره) با تمام توان از خود دفاع مىكردند؛ سنگها و اشياء مختلف را به سوى حمله كنندگان پرتاب مىكردند و حتى كندوهاى زنبور عسل را كه پر از زنبور بودند و آتش و گچ زنده را نيز به كار گرفتند، ولى سرانجام ناكام ماندند.63
16. حمله راهزنان به لشكر مسيحيان
صورى مىنويسد:
هنگامى كه مسيحيان از «معره» حركت كردند، همه چيز بر وفق مراد آنها بود. تنها مشكل آنها، آزار و اذيت راهزنان بود كه به طور مداوم به عقبه لشكر حمله مىكردند؛ راهزنان گاه گاهى به صورت مخفيانه به افراد مريض و مُسن كه توانايى همراهى با لشكر را نداشتند هجوم مىبردند و به قتل و غارت مىپرداختند. كونت (كنت) مجبور شد با اين حملات به شدت برخورد كند، به گونهاى كه خودش در آخر لشكر حركت مىكرد.64
17. كمك رساندن حكام برخى از شهرها به مسيحيان
ويليام صورى در اين باره مطالبى آورده است از جمله آن كه:
«زمانى كه لشكر زائران مسيحى از شهرهاى شيزر، حماه، و حمص عبور مىكردند. حكام اين شهرها ملزومات و وسايل آسايش و رفاه مورد نياز آنها را فراهم كردند علاوه بر اين، در سرزمينهاى بين راه و قلعههايى كه در اين منطقه قرار داشت، هدايايى از طلا، نقره، گلههاى حيوانات و ديگر ملزوماتى كه براى زنده ماندن در صحرا لازم است، در اختيار مسيحيان قرار مىگرفت… در اين منطقه چه در شمال و چه در جنوب شهرى نبود كه مسيحيان از آنجا عبور كنند و هدايايى براى آنها فرستاده نشود».65
به اين ترتيب، مشخص مىشود كه پيشروى نيروهاى صليبى هميشه ناشى از جنگ جويى و توانايى نظامى آنها نبوده، بلكه اهالى برخى از شهرها كه تسليم شده بودند، به آنها يارى مىرساندند. درباره اين كه، اين كمكها از روى
همدلى بوده يا صرفاً به خاطر حفظ امنيتشان بوده است، به روشنى معلوم نيست و مولف نيز بدان اشارهاى نكرده است.
18. رفتار مسيحيان ساكن در بلاد اسلامى (خيانتكارى)
ويليام صورى در خصوص عبور لشكريان مسيحى از نزديكى شهر طرابلس مىنويسد: در شهر طرابلس بيش از دو هزار مسيحى در اين شرايط گرفتار بودند (سكونت داشتند)، زمانى كه شنيدند لشكر مسيحى به شهر نزديك مىشود، به فرماندهان لشكر پيام رساندند كه از كنار شهر بزرگوارانه نگذرند، بلكه اگر لازم شد شهر را محاصره كنند، چون احتمال دارد شهر در عرض چند روز به تصرف آنها درآيد و اگر هم چنين نشد، مبلغ هنگفتى پول از حاكم بگيرند و او را در آنجا ابقا كنند تا آزادى مسيحيان در بند را فراهم كند.66
19. برخورد اهالى مصر با مسيحيان ساكن قدس
بعد از آن كه مسيحيان انطاكيه را تصرف كردند، اقتدار تركان و ايرانيان در منطقه رو به ضعف گذاشت. مصريان با استفاده از اين فرصت، قدس را تصرف كردند، اما به آنها خبر دادند كه لشكريان صليبى به شهر نزديك مىشوند. در نقل اين روايت، ويليام صورى مىنويسد: همه مسلمانان در مسجد جمع شدند و در باره جلوگيرى از پيشروى لشكر ما (مسيحيان) به مشاوره پرداختند؛ ابتدا تصميم گرفتند در صورت پيشروى صليبيان همه ساكنان مسيحى را بكشند و پس از تخريب كليساى قيامت، قبر مسيح را نيز به طور كامل ويران كنند… اما بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه چنين عملى بر دشمنى و خشم صليبىها خواهد افزود و براى همين از اين تصميم صرف نظر كردند و به جاى آن در صدد برآمدند همه دارائىها و اموال آنها را از دستشان بگيرند؛ از اين رو، از آنها مبلغ چهارده هزار سكه طلا (به عنوان جزيه) در خواست كردند و اسقف بزرگ شهر مجبور به پرداخت اين مبلغ شد… اين مبلغ به قدرى زياد بود كه ارزش همه املاك مسيحيان ساكن قدس در اين حد نبود.67
اين سرقت اموال براى كفار (مسلمانان) كفايت نكرد، بلكه همه مسيحيان جز زنان، مريضان و كودكان را از شهر بيرون كردند و در حالى كه آنان در روستاهاى اطراف بر اثر گرسنگى و برهنگى جان مىباختند، لشكر ما رسيد.68
20. فاطميان و مسيحيان و خليفه الحاكم
ويليام صورى در اين باره مىنويسد:
رنجهاى مسيحيان در تحت سلطه مصرىها كاهش يافت، درست شبيه فرد زندانى كه گاهى به او استراحت داده مىشود و تا زمان
ى كه الحاكم، خليفه مصر شد وضع بدين منوال بود. شرارتها و جنايتهاى الحاكم، از جنايتهاى همه فرمانروايان قبل از او پيشى گرفت تا حدى كه نام او براى نسلهاى بعد كه چيزهايى از ديوانگى وى مىشنيدند، ضرب المثل شد. از كارهاى زشتى كه وى مرتكب شد، تخريب كليساى قيامت بود. اين كليسا در اساس توسط ماكسيموس بزرگ، اسقف قدس و به فرمان امپراطور قسطنطيه بنا شده بود كه بعدها در دوره هراكليوس (هرقل) تجديد بنا شد. در روايات نقل شده است كه چون مادر الحاكم مسيحى بود وى اين سختگيرىها را انجام مىداد تا متهم به طرفدارى از مسيحيان نشود.69
21. وصف قصرقاهره و جايگاه خليفه فاطمى و سلطان
ويليام صورى شهر قاهره و جايگاه خليفه فاطمى و سلطان را اين گونه وصف كرده است: «به دليل آن كه قصر اين پادشاه (دارالخلافه) در نوع خود بى نظير است و به شكلى ساخته شده كه كاملاً با دنياى ما غريب و متفاوت است، بهتر آن ديدم كه در اينجا به تفصيل آن را بر اساس گفتههاى موثق كسانى كه آن امير بزرگ (خليفه فاطمى) را زيارت كردند، توصيف كنم.
هيو، حاكم قيساريه به همراه سلطان وارد قاهره شد و با همراهان به طرف كاخى كه در زبان مصرى كسكره (cascare) ناميده مىشد راهنمايى شد آنها از داخل دهليزهايى كه هيچ روشنايى نداشت، عبور كردند.70 بعد از عبور از نگهبانان اول و دوم به يك حياط وسيع روباز (بدون سقف) هدايت شدند كه نور خورشيد بر آن مىتابيد و زمين با سنگهاى رنگارنگ و متنوع فرش شده بود و در اطراف آن اتاقهايى از سنگ مرمر قرار داشت كه سقفشان با طلا تزئين شده بود و از لحاظ مواد و هنر به گونهاى بود كه ابهت پادشاهى را بر مىتابيد و حوضهايى از سنگ مرمر وجود داشت كه از آب زلال پر بودند و همچنين انواع پرندگان كه بزرگتر از پرندگان منطقه ما بودند و براى ما ناشناخته بودند.
بعد از عبور از اين محوطه به ساختمانها
يى رسيدند كه از لحاظ هنرى بر آن چه قبلاً ديده بودند، برترى داشت همان گونه كه ساختمانهاى قبلى بر ساختمانهاى عادى برترى داشت. در اين جا نيز انواع مختلفى از حيوانات بودند كه تنها قلم يك نقاش يا ذهن يك شاعر قادر به خلق آنهاست يا فقط مىتوان آنها را در خواب مشاهده كرد. پس از عبور از ميان دهليزهاى تنگ و باريك وراههاى پيچ در پيچ، به خود قصر رسيدند. در آن جا سلطان دو بار بر زمين سجده كرد و با فروتنى در مقابل خليفه ايستاد و چنان اظهار تعبد كرد كه تنها لايق خداوند است سپس براى سومين بار در مقابل او خم شد و شمشيرش را از كمر گشوده بر زمين نهاد. پس از آن پردهها كنار رفت و تخت خلافت نمايان شد. خليفه بر روى آن با صورتى متبسم و گشاده بر زمين نشسته بود و اطرافش را مشاوران و نزديكان خاصش احاطه كرده بود71… .
در پايان، سلطان خواستههاى مسيحيان را مطرح كرد و خليفه نيز آنها را پذيرفت. پس از آن هيو، رئيس هيأت مسيحيان از او خواست كه رضايت خود را با دست دادن تأييد كند، خليفه در ابتدا از اين كار اجتناب ورزيد ولى به اصرار سلطان با «هيو» دست پيمان داد. هيو طورى آزادانه با خليفه صحبت مىكرد كه اطرافيان او به وحشت افتادند.
لازم به ذكر است كه ويليام صورى در اين قسمت از كتاب اشاره مىكند كه در مصر عملاً كارها در دست سلطان بود نه خليفه.
22. ستايش خردمندى و درايت نورالدين زنگى
ويليام صورى با اشاره به خردمندى، بصيرت و آگاهى نورالدين زندگى، سلطان مصر، مىنويسد: در محاصره شهر بانياس، تركان با تمام نيرو به ادامه جنگ اصرار داشتند و لطمات شديدى به مدافعان شهر زدند و با فشارهايى كه بر مردم وارد آوردند، آنها را در آستانه تسليم قرار داده بودند. در اين اوضاع، پادشاه متوجه شد كه شهر بانياس از بلاهاى سخت رنج مىبرد و نمايندگانى فرستاد تا از امير انطاكيه و كنت طرابلس يارى بخواهد… اين دو امير با نيروهاى خود به يارى مردم بانياس شتافتند.
به نورالدين خبر رسيد كه اين دو فرمانده به (ملك) پادشاه ملحق شدهاند و همگى با هم به طرف شهر بانياس در حركت هستند، اين امير (نورالدين) كه از خردمندى و درايت بسيارى در تدبير امور و كارها برخوردار بود، متوجه شد كه عقب نشينى در جريان خطرات و حوادث نامعلوم نشانه عقل است و اين در حالى بود كه وى تا آن زمان موفق به گشودن قلعهها و ويران ساختن حصارها شده بود
و مدافعان تمام اميد خود را از دست داده بودند. به اين دليل، دست از محاصره برداشت و به نقطهاى دورتر در سرزمين خود عقب نشينى كرد.72
23. توطئه قتل نورالدين زنگى و اوصاف وى
مؤلف درباره قتل نورالدين و خصال و اوصاف وى مىنويسد:
«زنگى» در نتيجه پيروزىهاى درخشانى كه در تصرف شهرها بدست آورده بود، شديداً گرفتار عجب و غرور شد و بلافاصله به محاصره «قلعه جعبر» كه در كنار فرات قرار داشت اقدام نمود، اما در پى توطئه پنهانى حاكم شهر با برخى از اهل حرم و نزديكان او، چند تن از غلامانش، او را در شبى كه از شدت باده خوارى مست شده بود، در چادرش به قتل رساندند.
حاكم شهر از قاتلين زنگى در داخل ديوارهاى شهر استقبال (پذيرايى) كرد و بدين ترتيب آنها از انتقامجويى خانواده وى رهايى يافتند و همه لشكريان زنگى با محروم شدن از حمايت رئيسشان دچار هزيمت شده و گريختند. دو فرزندش يكى در موصل و ديگرى (نورالدين) در حلب به جاى وى نشستند. نورالدين مرد حكيم، عاقل و فرزانه بود و مطابق اعتقادات دينى خود، انسانى خدا ترس بود كه از لحاظ مالى ارث و ميراث فراوانى از پدر برده بود.73
24. علل ضعف مسيحيان و قدرت گرفتن مسلمانان در دوره صلاح الدين ايوبى
ويليام شرح مىدهد كه مسئله اين است كه چرا پدران ما على رغم شمار اندكشان، با شجاعت تمام، دشمنانى كه تعداد آنها بسيار زيادتر بود، شكست مىدادند و چرا نصرت الهى و رحمت آسمانى شامل حال آنها مىشد و آوردن اسم مسيحى، رعب و وحشت در دل مردمان خداشناس مىانداخت… . در حالى كه غالباً، مردان ما در اين ايام مغلوب و مقهور دشمنانى مىشوند كه از آنها كمتر و ضعيفتر هستند و تلاشهايشان عمدتاً نافرجام مىماند و در مقابل دشمنان مجبور به تسليم مىشوند.
بررسى دقيق اين وضع نشان مىدهد كه ما گرفتار لعن و نفرين الهى شدهايم؛ دليل اول: آن كه اجداد ما مردان متدينى بودند و از خدا خوف داشتند، در حالى كه امروزه به جاى آنان نسلى شرور و فرزندانى گناهكار نشستهاند كه به ظاهر پايبند مذهب مسيح، ولى در عمل بدنبال همه نوع محرماتى هستند و… طبيعى است كه خداوند يارى خود را از ايشان دريغ نمايد. اين حال و روز مردان عصر حاضر به ويژه ساكنان شرق است و اگر فردى بخواهد رذائل اخلاقى آنان را به تحرير بكشد، از كثرت مطالب و زشتى آنها ناتوان خواهد بود.74
دليل دوم: جنگ جويان اوليه كه در دورههاى قبلى به سرزمينهاى شرق مىرفتند، براى مبارزه در راه عقيده خويش به امور نظامى و نظامى گرى علاقه داشتند و داراى تجربه كافى در برخورد با مشكلات و گرفتارىهاى معركه نبرد بودند و نيز مهارت زيادى در به كار بردن سلاحها و ابزار آلات جنگى داشتند. بر عكس، ساكنان شرق به علت آرامش مستمر و سكون بيش از حد، ضعيف گشته و در فنون جنگى و اصول رزمى مهارت نداشته و در تنبلى و كسالت و بى خبرى به سر مىبردند و به همين دليل، عجيب نبود كه عده قليلى بر گروه كثيرى پيروز مىشدند، چرا كه در چنين كارهايى (جنگ) افرادى كه در كار بست ابزار آلات، سر رشته و مهارت مستمر داشته باشند، به راحتى بر كسانى كه در اين زمينه آموزش نديدهاند غلبه مىكنند.
دليل سوم: در دورههاى اوليه هر شهر براى خود حاكمى داشت و با توجه به بيان ارسطو مىتوان گفت كه اين شهرها پشتيبان يكديگر نبودند و با يكديگر ارتباط متقابل نداشتند. آنها در هنگام جنگ نيز بيش از آن كه از مسيحيان بهراسند، از هم پيمانان مسلمان خود مىهراسيدند اما در حال حاضر، همه اين ممالك تحت اراده يك شخص قرار گرفته و زنگى وحشى توانسته است كه بر همه آنها استيلا يابد و… .75
ويليام صورى در ادامه به نورالدين و صلاح الدين ايوبى و توانايى آنها در ايجاد يكپارچگى و اعمال سلطه بر شهرهاى اطراف اشاره كرده و مىگويد: صلاح الدين از خانوادهاى دون پايه برخاسته است.76
نتيجهگيرى
جنگهاى صليبى هيچ نتيجه مادى براى صليبىها به بار نياورد؛ مدتى بيت المقدس بدست آنان افتاد، اما به زودى مسلمانان آنان را عقب رانده و بر بيت المقدس چيره شدند، تنها نتيجه مهم اين جنگها به ارمغان آوردن مرگ و بينوايى براى مسلمانان و مسيحيان، به خصوص سكنه آسياى صغير و فلسطين بود. در طى اين دوران، كلمه مسيحى در مقابل همه غير مسيحيان قرار گرفت و آزادسازى سرزمين مقدس، فكر مشترك مسيحيان
اروپا شد.
نتيجه كلى اين مقاله آن است كه اروپاييان ثواب جنگ صليبى را همانا عفو گناهان خويش تلقى مىكردند و جهاد مذهبى كه پاپها آن را طرح كردند، بدين عقيده دامن زد. در حالى كه دنياى غرب با انگيزههاى متفاوت متوجه شرق شد، جهان اسلام در آستانه جنگهاى صليبى وضعيت ناآرامى داشت؛ با شكست غزنويان، سلاجقه بر سر كار آمدند كه آنها نيز پس از مدتى در سراشيبى سقوط افتادند و به سلسلههاى مختلف اتابكان تقسيم شدند. در مصر، خلفاى فاطمى در حال افول بودند و حكومت ايوبيان جاى آنان را گرفت، در حالى كه خلافت عباسى بغداد براى تضعيف خلفاى فاطمى مصر با صليبيان روابط دوستانهاى داشت، اندلس با سقوط امويان وارد يك دوران ملوك الطوايفى شد و صليبيان با فتح تولد و (طليطله) بر اندلس دست يافتند و جزيره سيسيل هم به دست نورماندىها افتاد.
به هر حال، مسيحيان در اين زمان دين اسلام را يك بدعت در دين مسيح، محمدصلى الله عليه وآله را ضد مسيح و اسلام را زيان آور تلقى مىكردند. تصور مخدوشى كه نويسندگان مسيحى سدههاى هشتم تا سيزدهم ميلادى از خود ارائه دادند، به دليل برترى فرهنگى مسلمانان در اندلس و… ايجاد شد، مسيحيان براى اسلام و پيامبر آن، ضعفهاى اخلاقى زيادى بر شمردهاند. مسخره كردن مسلمانان تمسخر دين اسلام را در پىداشت، تلاشى بود كه صليبيان براى ارائه چهره مخدوش و تحريف شده از اسلام انجام مىدادند؛ آنها اسلام را دين خشونت، زور و شمشير مىدانستند و آن را به عنوان «دين تن آسانى» معرفى مىكردند. نويسندگانى، چون «پدرود آلافونسوى» اسپانيايى، پير معزز، روبركتونى و… در نوشتهها و رديههاى خود درباره اسلام، اين دين را بدعت و بى محتوا معرفى مىكردند. جنگهاى صليبى شناخت واقع بينانهترى از اسلام به مسيحيان داد، اما مسيحيان بيشتر به شناخت شخصيت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله توجه كردند تا دين اسلام و نيز بيشتر مورخان به شرح خلفا اميران و بزرگان جهان اسلام همت گماردند، چرا كه شناختى از اسلام نداشتند.
نورمن دانيل در كتاب اسلام و غرب و نيز ادوارد گيبون در كتاب انحطاط و سقوط امپراطورى روم به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله، تعاليم و هيبت وى پرداخته و حكومت شهرهاى مكه و مدينه را نماينده ظاهرى حكومت دموكراسى ناميدهاند.
اما ويليامصورى كه تحصيلات خود را نه تنها در ديرها و كنيسهها، بلكه در فرانسه ادامه داد و تا مق
ام رياست اسقفهاى صور رسيد و در جنگهاى صليبى حضور داشت، به عنوان يكى از نويسندگان جنگهاى صليبى تاريخ نود ساله اين جنگها را از (1184 – 1094م) به زبان لاتينى به رشته تحرير درآورده است، بنا به اظهارات سهيل زكار، مترجم عربى اين كتاب، ويليام با واژههاى دشنامآميز به پيامبر اسلام اهانت كرده و از مسلمانان با واژه كفار ياد كرده است او دين محمدصلى الله عليه وآله را مذهبى معرفى مىكند كه به زور در سرزمينهاى شرقى گسترش يافته و انديشههاى فاسد و اعتقادات خرافى خود را در آن جا رواج داده است. او علت اصلى فتح فلسطين به دست مسلمانان را خالى بودن سكنه فلسطين و آزاد شدن آنها از دست پادشاه ايران به دست قيصر روم دانسته و مىنويسد: زمانى كه مسلمانان بر قدس دست يافتند، اين منطقه چهارصد سال زير يوغ بندگى ظلم و ستم قرار گرفت. او هارون الرشيد خليفه عباسى را كه با شارلمانى و صليبيان روابط دوستانهاى داشت، ستوده است و در سراسر كتاب خود به نمونههايى از سختگيرىها و آزارهاى مسيحيان از سوى مسلمانان، مانند تخريب كليساها، گرفتن ماليات، مصادره اموال، دزديدن فرزندان و دختران، ترك دين (به زور يا با وعدههاى شيرين)، برخورد نامناسب سلاجقه و تركان با زوار مسيحى و جان باختن آنها، برخورد نامناسب تركان با مقدسات مسيحيان، هتك حرمت نواميس مسيحيان به دست تركان، استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ، وصف مردمان معمره (ثروت و تكبر آنها) و… پرداخته است.
با توجه به اين مطالب به نظر مىرسد كه نويسندگان مسيحى، به خصوص در طى جنگهاى صليبى، ديدگاه مثبتى از مسلمانان و دين اسلام نداشتند، خصوصاً افرادى، مانند ويليام صورى كه عنوان رياست اسقفهاى صور را نيز داشته است و به كار بردن واژههاى توهينآميز و دشنام گونه به پيامبر اسلام و اطلاق واژه كفار بر مسلمين، ديدگاه او را درباره اسلام و مسلمانان نشان مىدهد. او از هارون الرشيد كه با صليبيان روابط دوستانه داشت، به نيكى ياد مىكند، بدون آن كه به لشكريان مسلمان از نظر كثرت عدد و مطلوبيت موقعيت، توجهى كند؛ اين نكات كاملاً نگرش او را نشان مىدهد.
بدين ترتيب، مشاهده مىكنيم كه انگيزه آزادسازى شهر مقدس قدس براى صليبيان چنان اهميتى داشت كه حتى كسانى چون ويليام صورى كه در رديف دانشمندان و محققان محسوب مىشود به حقيقت اسلام و مسلمانان توجهى نكرده و به ارائه تصويرى مخدوش از اسلام و مسلمانان كمك كردهاند. تنها در پايان جنگهاى صليبى و آشنايى غرب با تمدن شرق و اسلام بود كه اين ديد مغرضانه و مخدوش تعديل يافت و محققان اروپايى گردشى اندك و نامحسوس در آثار قلمى خود، با هدف معرفى دين اسلام و مسلمانان و نتايج جنگهاى صليبى ايجاد كردند.
پىنوشتها
1. دانشجوى دكترى تاريخ – دانشگاه الزهراء.
2. ويل دورانت، تاريخ تمدن، عصر ايمان، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، (تهران، نشر آموزش انقلاب اسلامى، 1367ش) بخش دوم، ص 783.
3. همان، ص 784.
4. هانس ابرهارد ماير، جنگهاى صليبى، ترجمه عبدالحسين شاهكار (شيراز، دانشگاه شيراز، 1371ش) ص 27 – 30 – 34؛ ويليام مونتگرى وات، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ترجمه محمد حسين آريا (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373) ص 130 – 131.
5. فن گوستاو گرونبوم ، اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سميعى (تهران، نشر البرز، 1373ش) ص 52 – 53.
6. درباره خطبه پاپ اوربانوس دوم ر.ك: عبداللَّه ناصرى طاهرى، بيت المقدس شهر پيامبران (تهران، سروش، 1367ش) ص 46-48؛ ويل دورانت، پيشين، ص 785 – 786.
7. عارف العارف، الفصل فى تاريخ قدس (بيت المقدس، دارالاندلس، 1308ق) ص 154-157.
8. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، تحقيق على شيرى (بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408ق) ص 54 – 59.
9. همان، ج 7، ص 320.
10. ويل دورانت، پيشين، ص 808 – 809.
11. عبداللَّه ناصرى طاهرى، علل و آثار جنگهاى صليبى، چاپ اول (تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش) ص 33 – 35.
12. رنه گروسه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، چاپ سوم (تهران، علمى فرهنگى، 1368ش)، ص 67؛ دكتر عبدالحسن نوايى، ايران و جهان از مغول تا قاجاريه، چاپ سوم (تهران، نشر هما، 1364ش)، ج 1، ص 14 – 25.
13. ويليام مونتگمرى وات، پيشين، ص 35.
14. از وقايع نويسان حاضر در جنگهاى صليبى كه در بيت المقدس حضور داشته است. (1127م / 521ق).
15. هانس ابرهاردماير، پيشين، ص 101.
16. بنومرداس از سلسلههاى شيعى شمال سوريه بودند كه پس از حمدانيان به قدرت رسيدند.
17. ابن اثير، پيشين، ص 345.
18. از دولتهاى ترك سيواس، قيساريه و مالت كه در سالهاى (560 – 490ه ) حكومت كردند و به دست سلاجقه روم منقرض شدند. ر.ك: استانلى لين پول، طبقات سلاطين اسلام، ترجمه عباس اقبال (تهران، بىتا، 1363) ص 138.
19. استيفن رانيسمان، تاريخ جنگهاى صليبى، ترجمه زهرا محيط طباطبائى (تهران، حسينيه ارشاد، بىتا) ص 218.
20. ابن اثير، پيشين، ج 6، ص 617.
21. همان، ص 377.
22. شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئيس، ايتاليا و جزاير درياى مديترانه) ترجمه على دوانى، چاپ پنجم (تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370) ص149 – 151.
23. همان، ص 170.
24. همان، ص 199 – 206.
25. ويليام مونتگمرى وات، پيشين، ص 139.
26. همان، ص 148.
27. همان، ص 142 – 143.
28. همان، ص 144 – 146.
29. فن گوستاوگرونبوم، پيشين، ص 42 – 43.
30. همان، ص 146.
31. همان، ص 43.
32. مونتگمرى وات، ص 140 – 141.
33. فن گوستاو گرونبوم، پيشين، ص 44 – 45.
34. ادوارد گيبون، انحطاط و سقوط امپراتورى روم، ترجمه فرنگيس شادمان (نمازى) جلد سوم (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، بىتا) ص 1126.
35. مونتگمرى وات، پيشين، ص 35.
36. كتاب پيشين، ص 1105-1109 و 1119 – 1131 و 1126 و 1252 – 1256.
37. شكيب ارسلان، پيشين، ص 203 – 204.
38. همان، ص 282 – 288.
39. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسينى، چاپ سوم (تهران، كتاب فروشى ا
سلاميه، 1358ش)، ص 297.
40. مطالب فوق از مقدمه اين كتاب برگرفته شده است: ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، نقله الى العربيه و قدم عليه الدكتور سهيل زكار (مصر، دارالفكر، 1401ق) و همو، الحروب الصليبيه، ترجمه حسن حبشى (القاهره، الهئيه المصريه، العالم الكتاب 1991) جزء الاول.
41. مترجم عرب؛ يعنى سهيل زكار در پاورقى توضيحاتى آورده است مبنى بر اين كه چون ويليام صورى مؤلف اصلى كتاب از واژههاى توهينآميز و دشنام گونه نسبت به پيامبر اسلام استفاده كرده است، بخشى از آنها را حذف كرده است.
42. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه (الاعمال المنجزه فيما وراء البحار)، پيشين، جزء اول، ص141.
43. همان، ص 314.
44. همان، ص 144.
45. همان، ص 159.
46. همان، ص 143.
47. همان، ص 144.
48. ميان هارون الرشيد و شارلمانى معاهدهاى منعقد شده بود كه بر اساس آن مسيحيان تحت حكومت شارلمانى قرار داشتند.
49. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، پيشين، ص 314.
50. همان، ص 149.
51. همان، ص 160.
52. همان، ص 161.
53. مترجم در پاورقى ذكر كرده است كه مؤلف (ويليام صورى) دچار اشتباه قلمى شده است، چرا كه سلطه تركان 28 سال بود نه 38 سال. ( 1098-1071م) كه در 1098 ميلادى قدس به دست مصريان افتاد.
54. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، پيشين، ص 151-150.
55. همان، ص 366.
56. همان، ص 323.
57. همان، ص 378 – 376.
58. از فرماندهان مشهور جنگهاى صليبى.
59. ويليام الصورى، تاريخ الحروب الصليبيه، پيشين، ص 355.
60. همان، ص 364.
61. همان، ص 431.
62. همان، ص 379.
63. همان، ص 380.
64. همان، ص 385.
65. همان، ص 386 – 385.
66. همان، ص 387.
67. همان، ص 401.
68. همان، ص 402.
69. همان، ص 147.
70. همان، جزء الثانى، ص 900.
71. همان، ص 901.
72. همان، ص 850.
73. همان، ص 742.
74. همان، ص 979.
75. همان، ص 980.
76. همان، ص 981.
منابع
– ابرهاردماير، هانس، جنگهاى صليبى، ترجمه عبدالحسين شاهكار (شيراز، دانشگاه شيراز، 1371ش).
– ابن اثير، عزالدين ابوالحسن على بن ابى الكرام شيبانى، الكامل فى التاريخ، تحقيق على شيرى، ج 6 (بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408ق).
– دورانت، ويل، تاريخ تمدن عصر ايمان، بخش دوم، ترجمه ابوالقاسم طاهرى (تهران، آموزش انقلاب اسلامى، 1367ش).
– رانسيمان، استيفن، تاريخ جنگهاى صليبى، ترجمه زهرا محيط طباطبائى، سه جلد (تهران، حسينيه ارشاد، بىتا).
– شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئيس، ايتاليا و جزاير درياى مديترانه) ترجمه على دوانى، چاپ پنجم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370ش).
– الصورى، ويليام، تاريخ الحروب الصليبيه (الاعمال المنجزه فيما وراءالبحار) دو جزء، ترجمه سهيل زكّار (بيروت، دارالفكر، 1410ق/1990م).
– صورى – ، الحروب الصليبيه، ترجمه حسن حبشى، دو جزء (القاهره، الهيئه المصريه العامه الكتاب، 1991م).
– عارف، العارف، الفصل فى تاريخ قدس (بيت المقدس، در الاندلس، 1308ق).
– گروسه، رنه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، چاپ سوم (تهران، انتشارات علمى فرهنگى. 1368ش).
– گرونبوم فن گوستاو: اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سميعى (تهران، نشر البرز، 1373ش).
– گيبون، ادوارد؛ انحطاط و سقوط امپراطورى روم، ترجمه فرنگيس شادمان (نمازى)، سه جلد (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1353ش).
– لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسينى، چاپ سوم (تهران، كتاب فروشى اسلاميه، 1358ش).
– لين پول، استانلى، طبقات سلاطين اسلام، ترجمه عباس اقبال (تهران، بىنا، 1363).
– مونتگمرى وات، ويليام، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ترجمه محمد حسين آريا، چاپ اول (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373).
– ناصرى طاهرى، عبداللَّه، بيت القدس شهر پيامبران (تهران، سروش، 1367).
– – ، علل و آثار جنگهاى صليبى (تهران
، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش).
– نوايى عبدالحسين، ايران و جهان از مغول تا قاجاريه، چاپ دوم، سه جلد (تهران، نشر هما، 1364ش).
www.tarikheslam.com