تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم، حضرت آیت الله حسین انصاریان
بعضى انسانها در زندگى دچار كوتاهى يا زيادهروى در فقر و غنى مىشوند در حالى كه فقر گوهر مردان بزرگمنش و آشكار كننده خصلتهاى فاضله است. زمانى كه خداى متعال مىفرمايد:
وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِوَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنفِقِينَ لَايَعْلَمُونَ» «1»
در حالى كه عزّت و اقتدار براى خدا و پيامبر او و مؤمنان است، ولى منافقان [به اين حقيقت] معرفت و آگاهى ندارند.
بنابراين است كه مؤمنان نبايد ذلّت و خوارى داشته باشند. اگر براى آنان در زندگى سختى و كمبودهايى پيدا شد و يا به بلايى گرفتار آمد، يا براى امتحان و شناخت درونى است يا براى پاكى از گناهى كه در هر صورت مايه ارتقاى معنوى در كمال آدمى است
.
كلمه «أكفاء» در دعا به معناى امثال و اشباه در نسب و حسب است. و نسبت دادن فقر به آن از جهت شدت درد نيازمندى به نزديكان و يا نيازمندى به ديگران باشد هر گاه انسان محتاج به مانند خود باشد در حقيقت اسير او شود و ديگرى بر او رياست مىكند.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
… احْتَجْ الى مَنْ
شِئْتَ تَكُنْ أَسيرَهُ وَ استَغْنِ عَمَّن شِئْتَ تَكُن نَظيرَهُ. «2»
دست نياز سوى هر كه دراز كنى، بنده او مىشوى و از هر كه بىنيازى جويى، همتاى او خواهى بود.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
كادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً. «3»
نزديك است كه فقر به كفر انجامد.
فقر در كلام علامه مجلسى
مرحوم مجلسى رحمه الله در توضيح اين فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«اين روايت از روايات مشهور ميان شيعه و سنى است و نكوهش عظيمى از فقر دارد. اما اخبارى كه گذشت و روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود:
فقر افتخار من است و من به آن بر ساير انبيا عليهم السلام مىنازم. «4» و نيز فرمود:
بار خدايا! مرا مستمند، زنده بدار و مستمند بميران و در زمره مستمندان محشور فرما. «5» با روايت فوق تعارض دارد. البته اين روايت با روايتى كه اهل سنت از پيامبر نقل مىكنند:
الْفَقْرُ سَوادُ الْوَجْهِ فِى الدارِين. «6»
فقر مايه روسياهى هر دو جهان است.
را تأييد مىكند.
بزرگان در يكنواختى و سازش ميان دوگانگى احاديث نظرات مختلفى بيان كردهاند.
فقر در كلام راغب اصفهانى
راغب اصفهانى نوشته است: فقر در چهار معنا به كار مىرود: «7< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” lang=FA>» 1- وجود نياز ضرورى. اين معنا همه انسانها را تا زمانى كه در دنيا هستند و همه موجودات تا ابد را شامل مىشود و آيه:
يأَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ» «8»
اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا، و فقط خدا بىنياز و ستوده است.
اشاره به همين معناست كه فقر مطلق الى اللّه در ذات ممكنات است و نازيدن و افتخار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به فقر از اين معناست.
2- تهيدستى كه در آيات:
لِلْفُقَرَآءِ الَّذِينَ أُحْصِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لَايَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِى الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَآءَ مِنَ التَّعَفُّف
ِ تَعْرِفُهُم بِسِيمهُمْ لَايَسَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِعَلِيمٌ» «9»
[صدقاتْ] حقِّ نيازمندانى است كه در راه خدا [به سبب جنگ يا طلب دانش يا بيمارى يا عوامل ديگر] در مضيقه و تنگنا افتادهاند [و براى فراهم كردن هزينه زندگى] نمىتوانند در زمين سفر كنند؛ فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسايى وعفّتى كه دارند توانگر و بىنياز مىپندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان مىشناسى. [آنان] از مردم به اصرار چيزى نمىخواهند. و شما اى اهل ايمان! آنچه از مال [با ارزش و بىعيب] انفاق كنيد، يقيناً خدا به آن داناست.
إِنَّمَا الصَّدَقتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسكِينِ وَالْعمِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِى الرّقَابِ وَالْغرِمِينَ وَفِى سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» «10»
صدقات، فقط ويژه نيازمندان و تهيدستان [زمينگير] و كارگزاران [جمع و پخش آن] و آنان كه بايد [به خاطر تمايل به اسلام] قلوبشان را به دست آورد، و براى [آزادى] بردگان و [پرداخت بدهى] بدهكاران و [هزينه كردن] در راه خدا [كه شامل هر كار خير و عام المنفعه مىباشد] و در راه ماندگان است؛ [اين احكام] فريضهاى از سوى خداست، و خدا دانا و حكيم است.
3- نياز نفس كه عبارت از آزمندى و سيرى ناپذيرى است و مقصود حديث نبوى كه فرمود:
نزديك است كه فقر به كفر انجامد. «11» همين معناست. و در مقابل آن، حديث توانگرى، توانگرى نفس است، قرار دارد. و مقصود از اين جمله:
كسى كه قناعت نداشته باشد، مال و ثروت او را توانگر و بىنياز نمىكند. «21» نيز همين توانگرى است.
4- نيازمندى به خدا؛ كه حديث نبوى مىفرمايد:
بار خدايا! با نيازمندى به خودت مرا بىنياز گردان و با بىنيازى از خودت مرا نيازمند مگرد
ان. «31» و همچنين آيه:
فَقَالَ رَبّ إِنّى لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» «41»
و گفت: پروردگارا! به آنچه از خير بر من نازل مىكنى، نيازمندم.
مقصود همين معنا از فقر است. فقير در اصل به معناى كسى است كه ستون فقراتش شكسته است. اين توجيه، بهترين سخنى است كه در اين باب گفته شده است. بعضى هم روسياهى (سواد الوجه) را حمل به مدح و ستايش كردهاند، يعنى فقر همچون خال سياهى است بر رخسار محبوب كه او را زيبا مىكند نه زشت.
به قولى، مراد از وجه، ذات ممكن است و مراد از فقر، نياز آن در وجود ديگر صفات كماليه به غير؛ و تعبير از احتياج به روسياهى لزوم آن با ذات ممكن است به طورى كه سياهى از محل خود زايل نمىشود، احتياج نيز از ذات ممكن جداشدنى نيست. بعيد بودن اين دو توجيه پوشيده نيست. بهتر آن است كه به فرض درست بودن حديث، حمل بر فقر مذموم و نكوهيده شود.
فقر در كلام غزالى
غزالى در شرح اين حديث مىنويسد:
«زيرا فقر توأم با اضطرار به چيزى كه از آن چارهاى نيست آدمى را در پرتگاه كفر قرار مىدهد، چرا كه موجب حسادت به توانگران مىشود و حسد هم حسنات و خوبىها را از بين مىبرد و باعث شود كه انسان فقير در برابر ثروتمندان اظهار ذلت و خوارى كند كه اين خود به
آبرو و دين او لطمه مىزند و سبب ناخشنودى به قضاى الهى و ناراضى بودن از روزى مىشود و اين جهت اگر كفر نباشد به كفر مىكشاند به اين دلايل است كه پيامبر مصطفى صلى الله عليه و آله از فقر به خدا پناه برده است.» «15» به اين جهت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مَنْ أَرادَ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النّاسِ فَلْيَكُنْ بِما فى يَدِ اللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِما فى يَدِ غَيْرِهِ. «16»
هر كه مىخواهد توانگرترين مردم باشد، بايد به آنچه در دست خداست اطمينان بيشترى داشته باشد تا به آنچه در دست غير اوست.
لقمان حكيم به فرزندش فرمود:
قالَ لُقْمانُ لابنِهِ، اعْلَمْ أَيْ بُنَيَّ إِنّي قَدْ ذُقْتُ الصَّبْرَ وَ أَنْواعَ المُرِّ فَلَمْ أَرَ أَمَرَّ مِنَ الْفَقْرِ فَإِنِ افْتَقَرْتَ يَوْماً فَاجْعَلْ فَقْرَكَ بَيْنَك وَ بَيْنَ اللّهِ. «17»
لقمان به فرزندش فرمود: بدان اى فرزندم! كه من صبر را و نيز انواع تلخىها را چشيدم، اما تلختر از فقر نديدم. پس اگر روزى فقير شوى، نيازت را ميان خود و پروردگارت نگه دار و از ناداريت با مردم سخن مگوى كه نزد آنان خوار و بىمقدار مىشوى ….
امام زين العابدين عليه السلام سرور عارفان به حقيقت، از اثرات فقر مىفرمايد:
< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” lang=FA>طَلَبُ الحَوائجِ إلى النّاسِ مَذَلَّةُ لِلحَياةِ و مَذْهَبَةٌ لِلحَياء وَ اسْتِخْفافٌ بِالوَقارِ وَ هُوَ الفَقْرُ الحاضِرُ وَ قِلّةُ طَلَبِ الحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الغِنَى الحاضِرُ. «18»
نياز خواهى از مردم مايه خوارى در زندگى و از بين برنده شرم و حياست و از وقار و شكوه آدمى مىكاهد و آن، فقر حاضر است و كمتر نيازخواهى، ثروت حاضر است.
پی نوشت ها:
(1)- منافقون (63): 8.
(2)- بحار الأنوار: 71/ 411، باب 30، حديث 21؛ الخصال: 2/ 40، حديث 14.
(3)- الكافى: 2/ 307، حديث 4؛ بحار الأنوار: 70/ 246، باب 131، حديث 4.
(4)- عوالى اللآلى: 1/ 39، حديث 38؛ بحار الأنوار: 69/ 30، باب 94، ذيل حديث 26.
(5)- عوالى اللآلى: 1/ 39، حديث 37؛ بحار الأنوار: 69/ 30، باب 94، ذيل حديث 26.
(6)- عوالى اللآلى: 1/ 40، حديث 41؛ بحار الأنوار: 69/ 30، باب 94، ذيل حديث 26.
(7)- مفردات الفاظ القرآن: ماده «فقر».
(8)- فاطر (35): 15.
(9)- بقره (2): 273.
(10)- توبه (9): 60.
(11)- بحار الأنوار: 69/ 29، باب 94، حديث 26؛ عوالى اللآلى: 1/ 40.
(21)- بحار الأنوار: 69/ 31، باب 94، ذيل حديث 26؛ غرر الحكم: 393، حديث 9091.
(31)- بحار الأنوار: 69/ 31، باب 94، ذيل حديث 26؛ عون المعبود: 4/ 283.
(41)- قصص (28): 24.
(15)- بحار الأنوار: 69/ 31، باب 94، ذيل حديث 26.
(16)- الكافى: 2/ 139، حديث 8؛ بحار الأنوار: 70/ 178، باب 129، حديث 20.
(17)- بحار الأنوار: 69/ 53، باب 94، حديث 84؛ كنز الفوائد: 2/ 66.
(18)- بحار الأنوار: 75/ 136، باب 21، ذيل حديث 3؛ تحف العقول: 279.
www.erfan.ir