کتاب: تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد نهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَوَلَّنِي فِي جِيرَانِي وَ مَوَالِيَّ الْعَارِفِينَ بِحَقِّنَا وَ الْمُنَابِذِينَ لِأَعْدَائِنَا بِأَفْضَلِ وَلَايَتِكَ وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِكَ وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِكَ فِي إِرْفَاقِ ضَعِيفِهِمْ وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ وَ عِيَادَةِ مَرِيضِهِمْ «2» وَ هِدَايَةِ مُسْتَرْشِدِهِمْ وَ مُنَاصَحَةِ مُسْتَشِيرِهِمْ وَ تَعَهُّدِ قَادِمِهِمْ وَ ك
ِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِمْ وَ حُسْنِ مُوَاسَاتِهِمْ بِالْمَاعُونِ وَ الْعَوْدِ عَلَيْهِمْ بِالْجِدَةِ وَ الْإِفْضَالِ وَ إِعْطَاءِ مَا يَجِبُ لَهُمْ قَبْلَ السُّؤَالِ «3» وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ «4» وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي «5» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِي مِثْلَ ذَلِكَ مِنْهُمْ وَ اجْعَلْ لِي أَوْفَى الْحُظُوظِ فِيمَا عِنْدَهُمْ وَ زِدْهُمْ بَصِيرَةً فِي حَقِّي وَ مَعْرِفَةً بِفَضْلِي حَتَّى يَسْعَدُوا بِي وَ أَسْعَدَ بِهِمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
[«1» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَوَلَّنِي فِي جِيرَانِي وَ مَوَالِيَّ الْعَارِفِينَ بِحَقِّنَا وَ الْمُنَابِذِينَ لِأَعْدَائِنَا بِأَفْضَلِ وَلَايَتِكَ]
خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و سرپرستى مرا، درباره همسايگان و دوستانم كه به حق ما آگاه و با دشمنان ما مخالفند، به برترين سرپرستيت به عهده گير.
در جملات ملكوتى بالا رعايت حق دو طايفه آنهم به بهترين صورت از حضرت حق درخواست شده است:
1- ارزش و اهميت حق همسايگان
2- ارزش شيعيان
1- ارزش و اهميت حق همسايه
در معارف اسلامى مىخوانيم كه از هرطرفِ خانه انسان تا چهل خانه، مصداق مفهوم همسايه است. «1» سلسله برنامه هائى را حضرت حق و انبيا و امامان نسبت به همسايگان، به مردم مؤمن سفارش كردهاند كه در صورت عمل به آن برنامهها؛
اوّل: ثواب عظيمى شامل حال انسان مىشود.
دوّم: محبت مردم نسبت به اسلام و مسلمانان جلب مىگردد.
سوّم: مشكلى يا مشكلاتى از همسايگان حل مىگردد و حل مشكل باعث خوشحالى يك خانواده مىشود و از اين راه مشكل خود انسان در گردونه حل قرار گرفته و دعاى آدمى به علّت تأمين نياز همسايه و كمك به او به استجابت نزديك مىشود.&l t;/o:p>
وَاعْبُدُوا اللّهَ وَ لَاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُوراً» «2»
و خدا را بپرستيد، و چيزى را شريك او قرار ندهيد، و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه نزديك و همسايه دور و همنشينان و همراهان و در راه ماندگان و بردگان نيكى كنيد؛ يقيناً خدا كسى را كه متكبّر و خودستاست، دوست ندارد.&l t;/SPAN>
در اين آيه نسبت به حق خود كه عبادت و اطاعت است و حق بندگان و آداب معاشرت، ده فرمان بسيار مهم صادر كرده، در قسمت ششم و هفتم و هشتم درباره همسايگان نزديك و همسايگان دور و معاشران و همنشينان سفارش فرموده كه لازم است حق همسايگى همسايه ودوستى دوستان از جانب شما رعايت شود كه اين فرمان واجب الهى است.
تفسيرى بر آيه فوق
تفسير نمونه در ذيل اين آيه مىنويسد:
جالب توجه اين كه قرآن در آيه فوق علاوه بر ذكر همسايگان نزديك، تصريح به حق همسايگان دور كرده است؛ زيرا كلمه همسايه معمولًا مفهوم محدودى دارد و تنها نزديك را در بر مىگيرد، لذا براى توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام راهى جز اين نبوده كه نامى از همسايگان دور نيز به طور صريح برده شود.
و نيز ممكن است منظور از همسايگان دور، همسايگان غير مسلمان باشد؛ زيرا حق همسايگى در اسلام منحصر به همسايگان مسلمان نيست و غير مسلمانان را نيز شامل مىشود، مگر آنان كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند.
سپس درباره كسانى كه با انسان دوستى و مصاحبت دارند توصيه مىكند. ولى بايد توجه داشت كه «صاحب بالجنب» معنائى وسيعتر از دوست و رفيق دارد، و در واقع هر كسى را كه به نوعى با انسان نشست و برخاست داشته باشد در بر مىگيرد، خواه دوست دائمى باشد يا يك دوست موقت، همانند كسى كه در اثناى سفر با انسان همنشين مىگردد. و اگر مىبينيم درپارهاى از روايات «صاحب بالجنب» به رفيق سفر:
رَفيقُكَ فِى السَّفَرِ. «3»< ;/P>
و يا كسى كه به اميد نفعى سراغ انسان مىآيد:
الْمُنْقَطِعُ الَيْكَ يَرْجُونَفْعَكَ. «4»
تفسير شده منظور اختصاص به آنها نيست، بلكه بيان توسعه مفهوم اين تعبير است كه همه اين موارد را نيز در بر مىگيرد، و به اين ترتيب
آيه يك دستور جامع و كلى براى حسن معاشرت نسبت به تمام كسانى كه با انسان ارتباط دارند، مىباشد.
اعم از دوستان واقعى، و همكاران، و همسفران، و مراجعان، و شاگردان، و مشاوران، و خدمتگزاران. «5»
همسايه در روايات
در نصايح لقمان حكيم است:
يا بُنَىَّ! الْجارُ ثُمَّ الدَّارُ، يا بُنَىَّ الرَّفيقُ ثُمَّ الطَّريقُ. «6»</SPAN&g t;
اى پسرم! اول همسايه سپس خانه، فرزندم ابتدا رفيق و دوست آن گاه راه و طريق.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: در كتاب اميرالمؤمنين عليه السلام خواندم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نوشتهاى بين مهاجر و انصار و هر كس از اهل مدينه كه ملحق به آنها مىشد، نوشت كه اين جمله در آن نامه است:
وَ انَّ الْجارَ كَالنَّفْسِ غَيْرَ مُضارٍّ وَ لا آثِمٍ، وَ حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الْجارِ كَحُرْمَةِ امِّهِ وَ ابيهِ. «<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA> ;7»
همسايه به منزله خود توست، به اندازه خودت لازم است رعايت شود و از وى حفاظت به عمل آيد، مگر همسايهاى كه براى همسايه ضرر داشته باشد، و در حقّ همسايه، جنايت و خيانت كند، و احترام و ارزش همسايه همانند احترام مادر و پدر انسان است.
حضرت صادق عليه السلام از پدرانش از امير المؤمنين عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىكند كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفته شد:
افِى الْمالِ حَقٌّ سِوَى الزَّكاةِ؟ قالَ: نَعَمْ بِرُّ الرَّحِمِ اذا ادْبَرَتْ، وَصِلَةُ الْجارِ الْمُسْلِمِ، فَما آمَنَ بِى مَنْ باتَ شَبْعاناً وَ جارُهُ الْمُسْلِمُ جائِعٌ.«8»
آيا در مال انسان غير از زكات حقّى هست؟ فرمود: آرى، نيكى به قوم و خويش به آن هنگام كه از انسان روى بر گرداند، و خوبى به همسايه مسلمان؛ به من ايمان نياورده كسى كه شب را سير بخوابد و همسايه مسلمانش گرسنه باشد.
قالَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله: لا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى يَأْمَنَ جارُهُ بَوائِقَهُ. «9»
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: عبد، مؤمن نيست مگر اين كه همسايهاش از مزاحمت او در امان باشد.
و نيز رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مَنْ خانَ جارَهُ شِبْراً مِن الْأرْضِ جَعَلَهَا اللّهُ طَوْقاً فِى عُنُقِهِ مِنْ تُخُومِ الْارْضِ السَّابِعَةِ حَتَّى يَلْقَى اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مُطَوَّقاً الَّا انْ يَتُوبَ وَ يَرْجِعُ. «10»
كسى كه به اندازه يك وجب زمين به همسايهاش خيانت ورزد، آن يك وجب را خداوند از پوسته هفتم زمين حلقه گردن او كند، و بدين صورت خدا از در قيامت ملاقات نمايد، مگر اين كه توبه كند و از ظلم به همسايه برگردد!
در قرآن از درختى نام مىبرد به نام زقّوم كه شيره آن را به اهل جهنّم مىخورانند و اين خوراك براى اهل جهنّم عذابى بسيار سخت است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: گروهى از مردم آويزه شاخههاى اين درختند از جمله:
مَنْ كانَ جارُهُ مَريضاً فَتَرَكَ عِيادَتَهُ اسْتِخْفافاً بِحَقِّهِ فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ، وَ مَنْ ماتَ جارُهُ فَتَرَكَ تَشْييعَ جِنازَتِها تَهاوُناً فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ. «11»
كسى كه همسايه مريضش را محض سبك شمردن حقّ او عيادت نكند، و آن كه به خاطر سبك انگاشتن جنازه همسايه به تشييعش نرود، هر دو از آويزههاى شاخههاى درخت زقومند!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مَنِ اطَّلَعَ فِى بَيْتِ جارِهِ فَنَظَرَ الى عَوْرَةِ رَجُلٍ أَوْ شَعْرِ امْرَأَةٍ اوْ شَىْءٍ مِنْ جَسَدِها كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ انْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ الَّذينَ كانُوا يَتَّبِعُونَ عَوْراتِ الن
ّاسِ فِى الدُّنْيا، وَ لايَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيا حَتّى يَفْضَحَهُ اللّهُ، وَ يُبْدِى عَوْرَتَهُ لِلنّاسِ فِى الْآخِرَةِ. «21»
كسى كه در خانه همسايهاش ديد بيندازد، به عورت مرد يا موى زنى يا چيزى از بدن آنان بنگرد بر خدا لازم است او را با منافقينى كه در دنيا دنبال زشتىهاى مردم بودند وارد جهنّم كند، و از دنيا نمىرود مگر اين كه خدا او را رسوا كند، و زشتىهايش را در آخرت در برابر ديد مردم بگذارد.
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
حَريمُ الْمَسْجِدِ ارْبَعُونَ ذِراعاً، وَ الْجوارُ ارْبَعُونَ داراً مِنْ ارْبَعَةِ جَوانِبِها. «13»
حريم مسجد چهل ذرع، و حريم همسايه از چهار طرف چهل خانه است.
حضرت صادق عليه السلام به اسحاق بن عمّار فرمود:
صانِعِ الْمُنافِقَ بِلِسانِكَ، وَ اخْلِصْ وَدَّكَ لِلْمُؤْمِنِ، وَ انْ جالَسَكَ يَهُودِىٌّ فَاحْسِنْ مُجالَسَتَهُ. «14»
با منافق با زبانت مدارا كن، براى مؤمن دوستى و محبّت را خالص گردان، و اگر يك يهودى با تو همنشين شد به خوبى با او همنشينى كن.
اللّهَ اللّهَ فِى جيرانِكُمْ فَانَّهُمْ وَصِيةُ نَبِيِّكُمْ، ما زالَ يُوصِى بِهِمْ حَتّى ظَنَنّا انَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ. «15»
خدا را خدا را، در رابطه با همسايگان كه مورد سفارش پيامبر شماست، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه گمان برديم ميراث برشان خواهد ساخت!.
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
حُسْنُ الْجِوارِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ. «16»
خوب همسايه دارى روزى را زياد مىكند.
در روايت است كه حضرت زهرا عليها السلام از بعض از امور نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله شكايت برد، حضرت جزوهاى به او مرحمت فرمود و به او گفت: آنچه در آن است به آن توجّه كن. در آن اين سه جمله ثبت بود:
مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اليَوْمِ الْآخِرِ فَلا يُؤْذِى جارَهُ، وَ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْضَيْفَهُ، وَ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً اوْ لِيَسْكُتْ. «17»
هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد، همسايهاش را نيازارد، و هر كس ايمان به خدا و قيامت دارد مهمانش را گرامى بدارد، و هر كس ايمان به خدا و روز جزا دارد خير بگويد ورنه ساكت شود.
امام صادق عليه السلام از رسول اللّه صلى الله عليه و آله روايت مىكند:
حُسْنُ الْجِوارِ يَعْمُرُ الدِّيارَ، وَ يُنْسى فِى الْاعْمارِ. «18»
خوب همسايه دارى خانمانها را آباد سازد، و عمرها را طولانى گرداند.
ربيع شامى مىگويد: خانه حضرت صادق عليه السلام از حاضران پر بود كه فرمود:
اعْلَمُوا انَّهُ لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَهُ. «19»
بدانيد از ما نيست هر كه با همسايهاش به خوشى رفتار نكند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْجِوارِ فَانَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ امَرَ بِذلِكَ. «20»
بر شما باد به خوش همسايگى كه حضرت اللَّه عزّوجلّ به اين معنى امر فرموده است.
امام صادق عليه السلام فرمود:
مَلْعُونٌ مَنْ آذى جارَهُ. «21»
از رحمت حق دور است و به لعنت الهى دچار است كسى كه همسايهاش را بيازارد.
على بن يقطين مىگويد: موسى بن جعفر عليه السلام به من فرمود: در بنى اسرائيل مردى مؤمن بود داراى همسايهاى كافر، اين همسايه كافر به همسايه مؤمن مهربان بود و نسبت به وى كار خير انجام مىداد، وقتى آن كافر از دنيا رفت، خداوند در جهنّم خانهاى از گل براى او بنا كرد كه او را از حرارت آتش حفظ كند، و به او از غير جهنّم روزى مىرسيد، او را گفتند: اين لطف حق به خاطر مدارا و رفق و انجام كار خير توست نسبت به همسايه مؤمنت در دنيا. «22» رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مَنْ مَنَعَ الْماعُونَ مِنْ جارِهِ انِ احْتاجَ الَيْهِ مَنَعَهُ اللّهُ فَضْلَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَ وَكَلَهُ الى نَفْسِهِ، وَ مَنْ وَكَلَهُ اللّهُ الى نَفْسِهِ هَلَكَ، وَ لايَقبَلُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ عُذْراً. «23»
كسى كه مايحتاج زندگى را از همسايه، در صورتى كه به آن نياز دارد منع كند، خداوند در قيامت فضل
ش را از او دريغ نمايد، و وى را به خود واگذارد، و هر كس را خداوند به خود واگذارد هلاك مىشود، و حضرت حق از او عذرى را نمىپذيرد.
و نيز فرمود:
احْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مؤْمِناً. «24»
با همسايه نيكى كن تا مؤمن باشى.
امير المؤمنين عليه السلام درفرازهائى ملكوتى فرموده است:
مِنْ عَلامَةِ اللُّؤْمِ سُوءُ الْجِوارِ. «25»
از نشانههاى زشتى، بد همسايگى است.
امام موسى بن جعفر عليه السلام مىفرمايند:
لَيْسَ حُسْنُ الْجِوارِ كَفَّ الْاذى، وَلكِنْ حُسْنُ الْجِوارِ الصَّبْرُ عَلَى الْاذى. «26»
خوش همسايگى به خوددارى از اذيّت نيست، خوش همسايگى صبر بر آزار همسايه است.
امام على عليه السلام مىفرمايد:
مِنْ حُسْنِ الْجارِ تَفَقُّدُ الْجارِ. «27»
دلجوئى از همسايه از خوش همسايگى است.
حق همسايه در كلام امام سجّاد عليه السلام<o:p> ;
حضرت سجّاد عليه السلام در باب حقّ همسايه در رساله حقوق مىفرمايد:
در وقتى كه غايب است حقوق او را از هر جهت حفظ كنى؛ وقتى كه حاضر است احترامش نمائى؛ اگر به او ظلم و ستمى شد به ياريش برخيزى؛ چه حاضر باشد چه غايب از كمك به او دريغ نورزى، در جستجوى عيبها و بدىهاى او نباشى.
اگر به چيزى از عيبهاى او بدون اين كه اراده داشته باشى و بخواهى بفهمى پى بردى، در مورد دانستههاى خودت نسبت به معايب او بسيار راز نگهدار و پرده پوش باشى.
از طريقى كه او بى خبر است مراقب گفتههاى او در خانهاش مباش و به عبارت ديگر استراق سمع نسبت به او نداشته باش.
اگر به كارهاى زشتى از او آگاه شدى، رازش را بر ملا مساز و چنانكه مىدانى كه تذكر تو را خواهد پذيرفت، تنها ميانه خودتان مطالب لازم را از روى خيرخواهى با او در ميان بگذار.
هنگام سختىها او را تنها نگذارى، در برابر نعمت هائى كه دارد بر او حسد نبرى، از لغزشهاى او درگذرى و با او سخت نگيرى، تقصير او را ناديده بگيرى و بدى او را ببخشى، وقتى مورد ستم قرار مىگيرد او را يارى دهى، اگر از ر
وى نادانى رفتار نامناسبى هم از او ديدى از جا در نروى، و نيز زبان ملامتگران و ناسزاگويان را از او بازدارى، نقشههاى مكارانه را بى اثر سازى و رفتارى بزرگوارانه با او داشته باشى، و در اين كارها بايستى از خدا كمك بگيرى.
پی نوشت ها:
(1)- بحار الأنوار: 81/ 3، باب 8، حديث 74؛ الخصال: 2/ 544، حديث 20.
(2)- نساء (4): 36.
(3)- جامع البيان: 5/ 114؛ تفسير ابن ابى حاتم: 3/ 949، حديث 5300.
(4)- مجمع البيان فى تفسير القرآن: 3/ 83، ذيل آيه 36 سوره نساء؛ تفسير آلوسى: 5/ 29، ذيل آيه 36 سوره نساء.
(5)- تفسير نمونه: 3/ 423- 424، ذيل آيه 36 سوره نساء.
(6)
– مستدرك الوسائل: 8/ 429، باب 75، حديث 9899؛ الاختصاص: 337.
(7)- الكافى: 5/ 31، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 12/ 126، باب 82، حديث 15838.
(8)- بحار الأنوار: 71/ 94، باب 3، حديث 22؛ وسائل الشيعة: 9/ 52،
باب 7، حديث 11501.
(9)- بحار الأنوار: 73/ 154، باب 26؛ مكارم الاخلاق: 126.
(10)- من لايحضره الفقيه: 4/ 11، ذيل حديث 4968؛ وسائل الشيعة: 25/ 386، باب 1، حديث 32188.
(11)- بحار الأنوار: 8/ 168، باب 23؛ تفسير الامام العسكرى: 648.
(12)- بحار الأنوار: 73/ 361، باب 67، حديث 30؛ وسائل الشيعة: 20/ 194، باب 104، حديث 25410.
(31)- بحار الأنوار: 81/ 3، باب 8، حديث 74؛ الخصال: 2/ 544، حديث 20.
(14)- بحار الأنوار: 71/ 152، باب 9، حديث 11؛ مستدرك الوسائل: 8/ 316، باب 2، حديث 9537.
(15)- نهج البلاغه: نامه 47.
(16)- الكافى: 2/ 666، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 12/ 123، باب 85، حديث 15831.
(17)- الكافى: 2/ 667، حديث 6؛ مستدرك الوسائل: 12/ 81، باب 71، حديث 13571.
(18)- الكافى: 2/ 667، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 12/ 128، باب 87، حديث 15844.
(19)- الكافى: 2/ 668، حديث 11؛ وسائل الشيعة: 12/ 129، باب 87، حديث 15848.
(20)- بحار الأنوار: 71/ 150، باب 9، حديث 1؛ الأمالى، شيخ صدوق: 359.
(21)- بحار الأنوار: 71/ 153، باب 9، حديث 17؛ مستدرك الوسائل: 8/ 422، باب 72، حديث 9867.
(22)- بحار الأنوار: 8/ 349، باب 26، حديث 11؛ ثواب الاعمال: 169.
(23)- بحار الأنوار: 73/ 363، باب 67، حديث 30؛ وسائل الشيعة: 9/ 52، باب 7، حديث 11500.
(24)- مستدرك الوسائل: 8/ 426، باب 73، حديث 9885؛ الأمالى، شيخ صدوق: 201.
(25)- غرر الحكم: 437، حديث 10011.
(26)- بحار الأنوار: 75/ 320، باب 25؛ تحف العقول: 409.
(27)- بحار الأنوار: 74/ 232، باب 8؛ تحف العقول: 85.
پایگاه عرفان www.erfan.ir