آيتاللّه على كريمى جهرمى
پيشگفتار: در كنار كتابهاى بيشمارى كه در سيره بزرگان و تاريخ و مغازى آنان نوشته شده كتابهايى نيز به نام «خصائص» تاليف و تصنيف گرديده واتفاقاً هم شيعه از اين نوع تاليف دارد و هم علما و دانشمندان اهل سنت.
خصائص نسائى (يا الخصائصالعلوية) در فضايل اميرالمؤمنين از نسائى ـ متولد خراسان سال 215و متوفاى330 در مكهـ گفته شده اكثر روايات آن از كتاب احمدبن حنبل است كه البته بر اثر تاليف اين كتاب خصائص، آنچنان در شام از ناحيه دشمنان اهلبيت عليهمالسلام در مسجد اموى مورد ضرب شديد قرار گرفت كه بالاخره براثر آن در مكه وفات يافت.(1)
خصائص اميرالمؤمنين منالقرآنالمبين از حاكم حشكانى
(2)
خصائص الائمه از سيدرضى1 متوفاى سال 406
خصائص الانبياء حموى متوفاى سال 697(3)
خصائص النبى و آل بيته از ابى جعفر قمى (4)
خصائص الحسين يا الخصائص الحسينية از مرحوم شيخ جعفر شوشترى متوفاى 1303 ه ق
اينها نمونه هايى از كتب خصائص بود.
چند ماه پيش نامهاى ارزشمند از ستاد محترم نيمه شعبان مسجد آيةاللّه انگجى تبريز واصل شد و طبق سنت حسنه ساليانى خواسته بودند كه نوشتهاى راجع به حضرت ولى عصر امامزمان صلواتاللّه عليه تقديم بنمايم. در آن شرايط مطالبى براى بررسى و تحقيق به ذهن مىآمد ولى بالاخره بدينجا رسيدم كه خصائص حضرت مهدى آل محمد را مطرح كنم و اينك نوشتار حاضر كه از نظر شما مىگذرد حاوى و متضمن متجاوز از پنجاه ويژگى از حضرت قائم آل محمد صلواتاللّه و و على آبائه مىباشد. كه در پنج بخش صورت گرفته است واميد است مورد قبول حضرت بقيةاللّه و خدمتگزاران دلباخته آن حضرت در همه نقاط بويژه دلدادگان آن حضرت در مسجد آيةاللّه انگجى تبريز واقع شود. بمحمد و الهالطاهرين صلوات اللّه عليهماجمعين.
خصائص و ويژگيهاى حضرت بقيةاللّه فىالارضين ولىعصر و ناموس دهر مهدى موعود عجلاللّه تعالى فرجهالشريف را مىتوان در چند بخش خلاصه كرد:
1 – خصائص قبل از ولادت
2 – خصائص ولادت
3 – خصائص دوران غيبت
4 – خصائص زمان ظهور
5 – ساير خصائص آن حضرت
خصائص قبل از ولادت
مهمترين خصائص و امتيازات حضرت منتظر در زمان قبل از ولادت از اين قرار است:
1 – اخبار همه معصومين راجع به آن حضرت.
روايات راجع به حضرت ولىعصر ارواحنا فداه بسيار فراوان است و اين اخبار از يكى دو امام نيست بلكه مربوط مىشود به كل كسانى كه در خط مستقيم عصمت قرار دارند كه اولين شخصيت برجسته اين سلسله، جدّ امجد امامزمان حضرت محمد مصطفى صلّىاللّه و آله و سلم است و بعد حضرت سيدةالنساء فاطمه زهرا سلاماللّهعليها و نيز يازده نفر امامان معصوم و پاك عليهمالسلام ، معصومى از اين بيت مكرم رسالت و امامت نيست كه راجع به حضرت بقيةاللّه سخنى نگفته باشد، همه آن انوار الهى در باره امامزمان سخن دارند و هيچ امام ديگرى نداريم كه در اين جهت با امامزمان مشاركت داشته باشد چنانكه هيچ پيامبرى از پيامبران پروردگار و حتى پيامبران اولوالعزم الهى چنين امتيازى نداشتهاند و اين مطلب حاكى از شأن رفيع و جايگاه بس والا و آسمانى حضرت صاحبالامر عجّلاللّه فرجهالشريف است. و ما قبلا مقالهاى را ارائه و تقديم كرديم كه حاوى سخنان هريك از معصومين پاك و امامان مطهر شيعه راجع به آن حضرت بود.
2 – خفاء حمل
روشن است كه هنگامى كه زنان باردار مىشوند آثار حمل آنها بعد از مدت كمى ظاهر مىشود و نه تنها خود آن زن باردار بلكه حتى نزديكان و بستگان او و كسانى كه او را مىبينند و با وى معاشرت و نشست و برخاست دارند به زودى متوجه اين جريان خواهند گرديد. ولى در مورد حضرت بقيةاللّه ارواحنا فداه و مادر بزرگوار وى مطلب، بر خلاف اين جريان بود و هيچكس حتى نزديكترين نزديكان بانوى اسلام، مادر والامقام مهدى موعود، متوجه نشدند كه آن بانوى مكرمه داراى حمل است زيرا هيئت جسمانى او اندك تغييرى پيدا نكرده و هيچ علامت و نشانى از حمل نداشت. خفاء حمل در مورد حضرت نرجس و فرزند آسمانى او مهدى موعود تا بجايى بود كه حضرت حكيمه دختر امام جواد، خواهر امام هادى و عمه حضرت عسكرى عليهمالسلام تا شب ولادت امامزمان از جريان حمل، بىاطلاع بود و اصلا احتمال اين موضوع را نمىداد آرى او خود مىگويد امام ابومحمد عسكرى عليهالسلام فرمودند: اى عمه امشب كه شب نيمهشعبان است براى افطار، نزد ما باش چه آنكه خداوند، حجت خود را در اين شب ظاهر مىگرداند من گفتم مادر آن كودك كيست؟ فرمود: نرجس، عرض كردم : هيچگونه حملى در او نيست؟ فرمود: مطلب همان است كه گفتم.
اكنون بنگريد كه خانم محترمه بيت امامت ، حضرت حكيمه بكلى از اينكه حملى در كار است اطلاعى ندارد و چون حضرت عسكرى خبر مىدهند او مىپرسد حمل از كيست كه امشب متولد مىشود؟ و امام مىفرمايند از نرجس است و او با شگفتى مىگويد نرجس كه بكلى اثرى از حمل در او نيست! ولى چون امام عسكرى مىفرمايند باور كرده و مىپذيرد و بالاخره در آن شب حضرت ولىعصر ولادت يافتند.(5)
بنابراين خفاء حمل از اختصاصات و ويژگيهاى حضرت بقيةاللّه ارواحنا لهالفداء مىباشد كه ديگرى در ميان ائمه عليهمالسلام احدى با آن حضرت مشاركت ندارد.
3 – خفاء ولادت
از ويژگيهاى حضرت مهدى موعود عليهالسلام موضوع ولادت آن حضرت در شرايط بسيار پنهانى است كه تقريبا هيچكس جز پدرو مادر كودك و عمه پدرش از آن اطلاع نيافتند و اين مطلب در روايات متعدد ذكر شده چنانكه خارجيت قضيه نيز آنرا تاييد مىكند:
ابوبصير مىگويد كه امام صادق عليهالسلام فرمود: «صاحب هذاالامر تخفى ولادته عن هذاالخلق …»(6)، (ولادت صاحب امر ولايت و زمامدار آن از اين خلق، مخفى و پوشيده خواهد بود)
حضرت عبدالعظيم حسنى ضمن حديث مفصلى از حضرت رضا عليهالسلام نقل مىكند كه راجع به قائم اهل بيت فرمود: «هوالذى يخفى على الناس ولادته»(7)، (مهدى منتظر كسى است كه ولادت او بر مردم مخفى خواهد ماند)
قابل توجه است كه رمز خف
اء حمل و خفاء ولادت حضرت مهدى موعود عجّلاللّه تعالى فرجهالشريف اين است كه بنىعباس به مقتضاى اخبار عديدهاى كه از خاندان پيامبر (ص) به آنها رسيدهبود، به اين نقطه رسيده بودند كه دوازدهمين امام از امامان معصوم شيعه، جهان را خواهد گرفت و عدل و داد را در سراسر جهان، حاكم خواهد گردانيد و جباران و ستمكاران را نابود خواهد ساخت و بالاخره هراسناك از زوال ملك خويشتن بودند و از اينرو مصمم شده بودند كه نگذارند نور خدا جلوهگر شود و دنبال فراموش كردن آن بودند و بر اين اساس ، جاسوسها و قابلهها را معين كرده و ماموريت داده بودند كه خانه امام عسكرى عليهالسلام را تفتيش كنند نكند كه آن كودك متولد گردد و حتى راجع به معتمد عباسى نقل شده كه او قابلهها را مامور ساخت كه بدون اذن و اجازه وارد خانه بنىهاشم گرديده و هر وقت خواستند در خانه آنان خصوصا خانه امام عسكرى عليهالسلام وارد شوند تا جريان حمل يا ولادت حضرت مهدى را به طور شفاف به دست بياورند ولى بالاخره خداوند در تحت همين شرايط سخت، نور خود را كامل كرد و مادر امامزمان به او حمل برداشت و بعد هم آن بزرگوار مخفيانه تولد يافت و آنان ندانستند و جريان حضرت موسى و ولادت او در تحت مراقبت شديد قواى فرعونى كه همه زنان باردار را تحت نظر داشتند، مواليد را مىگرفتند اگر پسر بود او را مىكشتند و اگر دختر بود رها مىكردند، تكرار شد. آرى آنان در طلب موسى عليهالسلام صدها كودك نوزاد را كشتند و حتى طبق روايت حضرت حكيمه از امام عسكرى ، فرعون شكم زنان باردار را هم پاره مىكرد تا موسى را بيابد. ولى خداى متعال اراده خود را عملى ساخت و مادر موسى به موسى حمل برداشت و بعد كودك متولد شد و مهمتر آنكه خداوند، در طى جريانى موسى را از رهگذر رود نيل به خانه فرعون فرستاد و آنان او را گرفتند تا كودك زيباى ماهرو، مايه دلخوشى و نشاط آنان باشد و درست در خانه فرعون نشو و نما يافت و نيرو گرفت و بالاخره به امر الهى در برابر فرعون قيام كرد و تخت و تاج و ملك و سلطنت بىرقيب او را به دست زوال و فنا سپرد.
4 – تكلم آن حضرت در شكم مادر
حضرت حكيمه دختر امام جواد عليهالسلام مىگويند: من آن شب، نزديك نرجس خوابيدم و مواظب حال او بودم و او آرام خوابيده بود اواخر شب فرا رسيد و نزديك بود كه صبح طلوع كند در اين هنگام اضطرابى در نرجس مشاهده كردم او را در برگرفتم حضرت عسكرى صدا زدند كه سوره «انا انزلناه فى ليلةالقدر» را بر او بخوان و چون شروع به خواندن سوره «انا انزلنا» كردم شنيدم كه آن طفل در شكم مادر، با من در خواندن سوره قدر همراهى كرده و تلاوت مىنمود و نيز بر من سلام كرد. من ترسيدم ، حضرت عسكرى صدا زدند از قدرت خداوند تعحب مكن كه طفلان ما را به حكمت گويا مىگرداند و ما را در بزرگى حجت خود در زمين ساخته است(8)
سابقه ندارد و تاريخ و كتب سيره كسى را نشان نمىدهد و نام نمىبرد كه كسى در كنار بانويى باردار، قرائت قرآن كند و جنين آن زن از شكم مادر با او همراهى كند و هماهنگ شود و همان آيات و سوره مخصوص را تلاوت نمايد و علاوه بر او سلام كند. اين از ويژگ
يهاى افتخارآميز مولىالزمان حضرت حجةبن الحسن المهدى عجّلاللّه تعالى فرجهالشريف و از خصائص و متفردات آن بزرگوار مىباشد.
خصايص ايام ولادت
5 – سجده در نخستين لحظه ولادت
از ويژگيهاى آن حجت بالغه الهى اين است كه در اولين لحظات ولادت و همان آنى كه چشم بدنيا گشودهبود، سجده كرد و براى حضرت ربالعالمين به خاك افتاد و از بعضى از عبارات مربوط به حال ولادت استفاده مىشود كه به صورت خاصى بدنيا آمد كه جدا شدن او از مادر مرئى نگرديد و اولين مرتبه كه جمال زيبايش ملاحظه شد لحظهاى بود كه براى خداى بزرگ به سجده افتاده بود.
عبارت حضرت حكيمه شاهد و ناظر جريان بنابه نقل شيخ صدوق اين است : به هنگام ولادت، يك حالت سستى بر من دست داد و نيز همين حالت بر حضرت نرجس عارض شد ناگهان حس كردم كه آقايم (مهدى عليهالسلام) بدنياآمده جامه را از او كنار زدم«فاذاً اَنَا به عليهالسلام ساجداً يتلقىّالارض بمساجده»، (در اين هنگام او را ديدم كه در حالت سجده است و مواضع سجدهاش را بر زمين نهاده …)(9) و در نقل قطبالدين راوندى از حضرت حكيمه چنين آمده:«واشرق نور فى البيت فنظرتُ فاذاً الخَلَف تحتها ساجد الىالقبله …»(10)، (نورى در اتاق تابيد كه يك سره آن را روشن ساخت ناگهان ديدم نوزاد امام عسكرى رو به قبله براى خدا به سجده افتادهاست)
آرى اين موضوع افتخارآميز هم از ويژگيهاى مهدى صاحبالزمان است كه احدى با او در اين جهت مشاركت ندارد و هم اينكه از مفاخر بزرگ آن پيشواى جهانى و نيز شيعيان و پيروان آن حضرت است كه چنين امام همام و رهبر آسمانى و الهى دارند. و از طرفى توجه دادن امت به هدف اعلاى حيات يعنى كرنش و بندگى در برابر ذات لايزال الهى است.
6 – تلاوت قرآن پس از ولادت
در نقل راوندى مطلب اينچنين ادامه مىيابد كه من كودك را در آن حال ديدم و گرفتم كه ناگهان حضرت ابو محمد (عسكرى) عليهالسلام صدا زدند كه اى عمه فرزند مرا به نزد من بياور من كودك را به حضور آن بزرگوار بردم حضرت عسكرى فرمود: اى فرزند عزيز با اذن خدا سخن بگو، كودك گفت : «اعوذباللّهالسميعالعليم منالشيطانالرجيم بسماللّهالرحمنالرحيم و نريد ان نمنّ على الذين استضعفوا فى الارض نجعلهمالائمه و نجعلهمالوارثين و نمّكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون»(11)، (اين آيه كريمه طبق احاديث معتبره در شأن آن حضرت و آباء گرامى وى نازل شده است و ترجمه آن اين است: (مىخواهيم بر جماعتى كه ستمكاران ، آنان را در زمين، ضعيف گردانيدند، منت گذاريم و آنها را پيشوايان در دين گردانيده و وارثان زمين قرار دهيم و به ايشان در زمين تمكن و استيلا بخشيم و به فرعون و هامان (وزير او) و سپاهيان آنها از آن امامان، آنچه را كه از آن بيم داشتند نشان دهيم) آنگاه بر محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حسن و حسين و على بنالحسين و محمد بن على و جعفربن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسنبن على ، پدر بزرگوار خودش درود و صلوات فرستاد.(12)
آرى تلاوت آيات قرآن بويژه آياتى كه مربوط به شخص خود آن حضرت و آباء والامقامش مىباشد، و بعد در ادامه، تقديم درود و صلوات بر روان پاك حضرت خاتمالانبياء و حضرت زهرا و امامان پاك يكى پس از ديگرى تا به پدر بزرگوار خودش، از ويژگيهاى حضرت صاحبالامر است كه ديگرى با آن حضرت شركت ندارد. و البته با خواندن آن آيات كريمه از نخستين آن، نور اميد را در دل و جان امتها و تودهها به تابش در آورد چنانكه رهبران آسمانى مردم را در آن لحظات اعجازآميز و جلب كننده قلوب، به وضوح اسم برد و صلوات و درود خود را به روح پاك آنان تقديم نمود و از اين رهگذر دلها را به سوى آن عزيزان الهى سوق داد.قابل ذكر و شايان توجه است كه شيخ صدوق رضواناللّه عليه از غياث بن سعيد نقل كرده كه گفته :من در حضور محمد بن عثمان عمرى قدساللّه روحه ـ يكى از نواب اربعه ـ بودم و او فرمود: چون حضرت مهدى عليهالسلام ولادت يافت نورى از بالاى سر او ظاهر شد كه تا آسمانها امتداد داشت آنگاه براى پروردگارخود به سجده افتاد سپس سر را بلند كرده و گفتند: «شهداللّه انه لا الهالا هو والملائكه و اولواالعلم قائماً بالقسط لا اله الاهو العزيز الحكيم ان الدين عنداللّه الاسلام…»(13)
7 – نقش آيه قرآن بر بازوى وى
بانوى معظمه راوى خبر و شاهد و ناظر جريان مىگويد: چون آن حضرت تولد يافت نظيف و پاك و پاكيزه بود و بر ذراع راست او اين آيه كريمه مكتوب بود:« جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا»(14) يعنى حق آمد و باطل رفت تحقيقا باطل، ناپايدار است و از بين خواهد رفت.
8 – او همنام و هم كنيه پيامبر است
از خصايص و ويژگيهاى مولىالزمان مهدى موعود عجلاللّه تعالى فرجه اين است كه نام شريف و كنيه مبارك او همان نام شريف پيامبر و كنيه مبارك اوست و نام پيامبر محمد صلىاللهعليهوآله و كنيه آن حضرت ابوالقاسم است . و اين مطلب (كه امام عصر همنام و هم كنيه پيامبر است) در روايات عديده وارد شده است
: شيخ صدوق از جابربن عبداللّه انصارى نقل كرده كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «المهدى من ولدى ، اسمه اسمى و كنيته كنيتى …»(15) مهدى از فرزندان من است اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است.
ودر روايت ابوبصير از امام صادق عليهالسلام از رسولخدا عين عبارت ياد شده را ذكر كردهاند(16) ابن ابى جمهور احسائى نقل مىكند كه پيامبر فرمود : اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را آنچنان طولانى مىكند كه خارج گردد و ظهور كند مردى از ذريه من ، اسم او همانند اسم من و كنيه او بسان كنيه من است. (17)
9 – شبيهترين افراد به رسول خدا
10 – لقب اختصاصى صاحب الزمان
از خصايص و مختصات حضرت ولىعصر عليهالسلام لقب مبارك (صاحبالزمان) است ( يعنى صاحب اختيار و مدبر اين زمان) كه همواره بدين لقب خوانده مىشوند بلكه مساجدى در نقاط مختلف ايران اسلامى و چه بسا در جاهاى ديگر به همين عنوان نامگذارى شدهاست.
و از بعضى از روايات استفاده مىشود كه آن حضرت از بدو امر و آغاز زندگى بدين لقب خوانده مىشدند چنانكه از كتاب غيبت شيخ طوسى قدسسره نقل شده از ابوالفضل حسين بن حسن علوى كه مىگويد : دخلتُ على ابى محمد عليهالسلام بسر من رأى فهنّيته بسيّدنا صاحبالزمان عليهالسلام لما ولد(20) در سامرا وارد بر حضرت عسكرى عليهالسلام شدم و او را در ولادت آقايمان صاحبالزمان تهنيت و شادباش گفتم. و در روايت اسماعيل نوبختى آمده كه حضرت عسكرى عليهالسلام خطاب به فرزند خود كرده و فرمودند: بشارت باد تو را كه تو صاحبالزمانى، و ما مشروح روايت را در بحث بعد مىآوريم.
و در خبر ابوالوفاء شيرازى آمده كه رسولخدا صلىاللهعليهوآله در عالم خواب به او فرمود: … و اما حجت،پس هنگامى كه شمشير به اينجاى تو (اشاره به
گلو كردند) رسيد پس به او استغاثه كن كه او به فريادت مىرسد و او فريادرس و پناهگاه كسى است كه يارى بجويد پس بگو : «يا مولاى يا صاحبالزمان اَنَا مستغيث بك». (اى مولاى من يا صاحبالزمان، من از تو فريادرسى مىجويم). و در لفظ ديگرى چنين است : و اما صاحبالزمان، پس هنگامى كه شمشير به گلوى تو برسد از او استعانت بجو كه او تو را همراهى خواهد فرمود.(21) و مقصود از اينكه (چون شمشير به گلوى تو برسد) اين است كه هرگاه در اوج اضطرار و نهايت گرفتارى قرار گرفتى . و غرض آن است كه در سختترين و دشوارترين شرايط بايد به حضرت صاحبالزمان توسل پيدا كرد كه او به فرياد انسان مىرسد.
11 – خاتمالاوصياء
از خصايص حضرت مهدى موعود ، لقب زيبا و پرافتخار خاتمالاوصياء است كه او خاتم همه اوصياء الهى است زيرا اوآخرين امام پيشواى بعد از پيامبر اكرم مىباشد و به تعبيرى آخرين وصى از اوصياى همه پيامبران الهى است.
و اين لقب مبارك به لسان پدر بزرگوارش جارى شده و او را بدين لقب خواندهاند چنانكه در روايت اسماعيل نوبختى آمده كه مىگويد: وارد بر ابومحمدحسنبن على (حضرت عسكرى ) عليهالسلام شدم در همان كسالت و ناراحتى كه از دنيا رفتند … پس فرزند حضرت، او را وضو داد حضرت عسكرى به او فرمود : «ابشر يا بنىّ فانت صاحبالزمان و انتالمهدى و انت حجةاللّه فى ارضه و انت ولدى و وصيى … و انت خاتم الاوصياء الائمه الطاهرين…»(22)، (بشارت باد تو را اى فرزند عزيزم زيرا تو صاحبالزمانى و تويى مهدى و تويى حجت خدا در زمين و تويى فرزند و وصى من، و توئى خاتم اوصياء يعنى ائمه طاهرين…)
12 – كثرت اسامى و القاب آن حضرت
از ويژگيهاى حضرت بقيةاللّه ارواح العالمين له الفداء كثرت اسامى و القاب آن حضرت است كه مىتوان گفت هيچ پيغمبر و امامى داراى اينهمه اسم و لقب نميباشد به طورى كه محدث جليلالقدر مرحوم ميرزا حسين نورى رضواناللّه عليه صد و هشتاد و دو اسم براى وى ذكر كردهاست. اكنون در اينجا دو نكته شايان توجه است:
1 – معروف است كه «كثرةالاسماء تدل على كثرةالمعانى» اسامى فراوان، دلالت بر كثرت معانى دارد و صاحب آن اسمها از ابعاد مختلف و گوناگونى برخوردار است و هريك از آن اسماء، حاكى از يكى از آن ابعاد متعدد است.
2 – ظاهر اين است كه اين اسامى ، مربوط به عالم بالاست و از سوى خداوند بزرگ و حداقل اينكه بخش عمدهاى از آنها از عالم بالا و به امر و الهام الهى . بالاخره مستند به خدا و يا انبياء و اوصياى آنهاست و نامگزارىاى كه از ناحيه خداوند متعال و خلفاى الهى باشد مبتنى بر بيان حقايق و مظهريت صاحب آن اسامى نسبت به معانى آنها مىباشد و خلاصه با ملاحظه تحقيق آن صفات و مزايا در وجود شخص او بدين نامها مىنامند. بنابراين كثرت اسامى و القاب حضرت حجت در اين سطح بالا كاشف از كثرت صفات و مكرمتها و مقامات عاليه آن بزرگوار است و هر يك از آنها دال بر خلق و خوهاى عالى و صفات و مزاياى متعالى و فضايل و مقامات والاى وى مىباشد و در نتيجه به اين حقيقت مىرسيم كه فضايل، مكرمتها و مناقب آن بزرگوار در حد احصا و شمارش نيست.< ;/o:p>
13 – تحريم تصريح به اسم اصلى آن حضرت
و از جمله خصوصيات حضرت حجةبن الحسن آن است كه با آنكه نام اصلى وى همان نام مقدس پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و سلم است و حتى خداوند تعالى (در حديث لوح كه خود روايتى مستفيض بلكه متواتر معنوى است) آن حضرت را با همين نام معرفى كرده و ياد فرموده است با اين حال تصريح به اين اسم به مقتضاى روايات عديده و معتبره حرام است و در مجالس و محافل در زمان غيبت بايد از ذكر اين اسم خوددارى كرد و حضرت را با القاب و اسامى ديگر ياد نمود و اين حكم در نزد قدماى اماميه از فقها و متكلمين و محدثين، مسلم بوده بلكه از عبارت شيخ اقدم حسن بن موسى نوبختى كه از علماى عصر غيبت صغرى بوده استفاده مىشود كه اين حكم از خصايص مذهب اماميه است و عبارت مزبور را مرحوم حاجى نورى رضواناللّه عليه از كتاب فِرَق و مقالات نوبختى نقل كرده طالبين به كتاب نجمثاقب مراجعه كنند.
بالاخره اين حكم مورد اتفاق قدما بوده و مخالفتى در آن نشده تا زمان خواجهنصيرالدين رحمةاللّه عليه كه او قايل به جواز شده است ولى مرحوم محدث نورى اينرا تضعيف مىكند زيرا معتقد است كه خواجه وقت كافى براى مراجعه به كتب نقليه نداشته و از اينرو گاهى فتواهاى نادر بلكه منحصر به خود مىداده است. و ديگر نقل خلافى نشده جز از علىبنعيسى اربلى كه محدث نورى رد و قبول ايشان را هم در امثال اين مقام، مورد اعتنا قرار نمىدهند. و لابد نظر محدث نورى اين است كه اين جهت فن مرحوم اربلى و رشته تخصصى او نبوده و در اين موارد بايد به فقها مراجعه كرد.
بارى اين هم گذشت تا در عصر شيخ بهائى و مرحوم سيد ميرداماد اين مبحث، دامنه پيدا كرد كه يكى قايل به حليت و ديگرى قايل به حرمت بودند و سيد مصرانه حكم به حرمت كرده و كتابى مخصوص در اين باب تاليف كرده به نام شرعةالتسمية حول حرمةالتسمية.
بعضى خواستهاند اين اخبار را حمل بر تقيّه كنند و اينكه ذكر نام آن حضرت موجب حساسيت خلفا و ستمگران مىشود و براى نابودى آن حضرت نقشه مىكشند. ولى اين حرف تمام نيست چون ذكر آن حضرت به عنوان مهدى و ساير عناوين نيز همين مشكل را دارد علاوه كه در دوران غيبت خطر از بين بردن آن بزرگوار منتفى است. بنابراين ، اين مطلب، از امور تعبد
ى است كه رمز و فلسفه آن بر عقول ما پنهان است و بالاخره نمىتوان دست از اين اخبار معتبره متضافره كه دال بر حرمتند برداشت خصوصا كه قدماء اصحاب، همه آن را پذيرفته و فتوا به عدم جواز دادهاند. و چه جالب فرموده سيد محقق مدقق ميرداماد قدسسره ، و اين عين عبارت اوست: و على ذلك اطباق اصحابنا السالفين و اشياحتا السابقين الذين سبقونا بضبط مآثرالشرع و حفظ شعائرالدين رضواناللّه تعالى عليهم اجمعين والرواياتالناصة متظافرة بذلك عن ائمتناالمعصومين صلواتاللّه و تسليماته على ارواحهم و اجسادهم و ليس يستنكره الا ضعفاءالتبصر بالاحكام والاخبار و اطفاء الاطلاع على الدقايق والاسرار(23)
14 – لقب اختصاصى «قائم»
از القاب مبارك و پر شهرت حضرت صاحبالزمان عليهالسلام لقب پرآوازه قائم است كه خود حامل معانى و رموزى است و اشاره به نهضت جهانى و حركت فراگير و انقلاب تكان دهنده او دارد و از اينرو رعبى در دلهاى مخالفان و دشمنان مىافكند. و روايات متعددى راجع با اين لقب وارد شده از جمله: حضرت صادق عليهالسلام فرمودهاند : «اذا توالت ثلاثة اسماء: محمد و على و الحسن فالرابع القائم»(24)، (هنگامى كه سه اسم : محمد و على و حسن دنبال سرهم آمدند پس چهارمين آنها قائم است)
و در روايت حضرت عبدالعظيم، و عرض دين بر امام جواد عليهالسلام آمده كه فرمود: «انالقائم منا هو المهدى الذى يجب ان ينتظر فى غيبة و يطاع فى ظهوره»(25)، (راستى كه قائم از ما، او مهدى است كه واجب است در ايام غيبت انتظار او و در دوران ظهور، اطاعت او) و از بعضى از اخبار برمىآيد كه هرچند ممكن است اطلاق قائم بر امامان ديگر شود و ليكن اطلاق آن بر امامزمان براى جهت مخصوص به خود آن حضرت است. چنانكه در روايت ديگرى از حضرت عبدالعظيم از امام جواد نقل شده كه : «ما منا الا و هو قائم بامر اللّه عز و جل و هاد الى ديناللّه و لكنالقائمالذى يطهراللّه بهالارض من اهلالكفر والجحود و يملاها عدلاً و قسطاً هوالذى تخفى علىالناس ولادته…»(26)، (هيچكس از خاندان ما نيست جز اينكه او قيام به امر خدا كرده و به سوى دين الهى هدايت مىنمايد ولى آن قائمى كه خداوند، زمين را به وسيله او از اهل كفر و انكار پاك و مطهر مىگرداند و آن را پر از عدل و قسط مىكند آن كسى است كه ولادتش مخفى بوده و…)
15 – برخاستن در هنگام ذكر آن حضرت بويژه با لقب مخصوص
يكى از خصايص آن حضرت برنامه شكوهمند و افتخارآفرين برخاستن و تعظيمكردن براى اسم مبارك آن ولىّ دوران است مخصوصاً به هنگامى كه وى را با لقب مخصوص «قائم» ياد مىكنند چنانكه در شبهاى ماه مبارك رمضان هنگامى كه در دعاى افتتاح جمله «اللهم و صل على ولىّامرك القائمالمؤمّل …» قرائت مىشود، قارى و شنوندگان همگى بلند مىشوند و اداء احترام مىكنند.
محدث بزرگوار مرحوم نورى رحمةاللّه عليه راجع به برخاستن به هنگام ذكر اسم آن حضرت مىگويند سيره تمام اصناف اماميه كثّرهماللّه تعالى در جميع بلاد از عرب و عجم و ترك و هند و ديلم بر آن مستقر شده و اين خود كاشف از وجود مأخذ و اصلى براى اين عمل مىباشد اگر چه تاكنون به نظر نرسيده و لكن از چند نفر از علما و اهل اطلاع مسموع شد كه ايشان خبرى را در اين باب ديدهاند و بعضى از علما نقل كرده كه اين مطلب را از عالم متبحرِ جليل سيد عبداللّه سبط محدث جزايرى سئوال كردند و آن مرحوم در بعضى از مصنفات خود جواب دادند كه خبرى را ديدهاند بدين مضمون : روزى در مجلس حضرت صادق عليهالسلام اسم مبارك آن جناب برده شد پس حضرت براى تعظيم و احترام آن برخاست …(27) شاگرد والامقامِ مرحوم نورى، مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى رضواناللّه عليه اين مطالب را از كتاب استاد خود نقل كرده و بعد خود اضافه فرموده است : عالم متبح
رِ نبيل سيدناالاجلّ آقا سيد حسن موسوى كاظمى اداماللّهبقاه در تكمله اَمَلالآمِل مطلبى را فرموده كه حاصلش اين است : يكى از علماى اماميه عبدالرضا ابن محمد كه از اولاد متوكل است كتابى دروفات حضرت امام رضا عليهالسلام نوشته موسوم به «تأجيج نيران الاحزان فى وفات سلطان خراسان» و از متفردات آن كتاب اين است كه فرموده : روايت شده كه دعبل خزاعى وقتى قصيده تائيه خود را براى امام رضا عليهالسلام خواند چون به اين شعر رسيد :
خروج امام لامحالة خارج يقوم على اسماللّه بالبركات
حضرت برخاست و بر روى پاى مبارك ايستاد و سر نازنين را به سوى زمين خم كرد پس از آنكه كف دست راست خود را بر سر گذاشته بود و گفت : «اَللهمّ عجّل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزيزاً»(28)
16 – بركت مخصوص شب ولادت آن حضرت
شب نيمه شعبان كه شب ولادت پرافتخار حضرت بقيهاللّه فىالارضين است، از مباركترين شبهاى سال به شمار مىرود از جمله بركات آن شب مبارك كه اختصاصى است اين است كه از حضرت صادق عليهالسلام روايتشده كه فرمود: در شب ولادت حضرت قائم عليهالسلام مولودى ولادت نمىيابد مگر اينكه مؤمن خواهدبود و اگر در ارض كفر متولد شود خداوند، به بركت امام عليهالسلام او را به سوى ايمان سوق داد. و اين روايت به خط مرحوم شهيد اول رضواناللّه عليه به دست آمده است.(29)
17 – بيت الحمد
از مختصات حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه اين است كه خانه اى به نام بيت الحمد از براى او بنا شده و در آن چراغى است كه از شب ولادت آن حضرت همواره نورافشانى مىكند. از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام روايت شده كه فرمود : «لصاحب هذاالامر بيت يقال بيتالحمد فيه سراج يزهرمنذ يوم ولد الى ان يقوم بالسيف»(30) براى صاحب اين امر، خانهاى است كه آن را «بيتالحمد» گويند و در آن، چراغى روشن است كه از روز ولادت آن بزرگوار تا روزى كه با شمشير ، خروج كند همچنان روشن است و خاموش نمىشود.
پىنوشتها:
1 – الذريعه، ج7، ص163
2 – همان،ص166
3 – كشفالظنون، ج3، ص430
4 – همان
5 – كمالالدين صدوق، ص424
6 – منتخبالاثر، ص 355
7 – كمالالدين ، ص378
8 – كمالالدين، ص 427و428
9 – كمالالدين، ص425
10 – الخرائج والجرائح، ص 455
11 – سوره قصص ، آيه 5و6
12 – الخرائج والجرائح، ج1 ،ص 456
13 – كمالالدين، ص433، و آيه 18و19 سوره بقره، ضمنا تذكر مىدهيم كه اين روايات قابل جمعند زيرا ممكن است همه اين آيات را خوانده باشند و در هر نقلى بخشى از آن نقل شده باشد.
14 – سوره اسراء، آيه 81
15 – كمال الدين، ص 286
16 – همان، ص 287
17 – اثباتالهداة، ج3 ، ص 577
18 – كمالالدين، ص 257
19 – منتخبالاثر ، ص 237
20 – اثباتالهداة، ج3، ص 506
21 – محوات قطب الدين راوندى ، ص 191و جنة الماوى محدث نورى مطبوع با بحار، ج53، ص 324
22 – اثبات الهداة، ج 3، ص509، نقل از غيبت شيخ طوسى
23 – شرعة التسمية، ص 24
24 – كمال الدين ،ص 333و 334
25 – همان ، ص 377
26 – همان ، ص 378
27 – نجمثاقب، ص 444
28 – منتهى الآمال، ج 2، ص 332
29 – اثبات الهداة، ج3، ص 581
منبع: شمس ولايت
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor